ارسالها: 24568
#1,231
Posted: 25 Jul 2019 21:55
پلنگ خانم تنهاست
نویسنده: علیرضا سیف الدینی
مروری بر کتاب
رمان پلنگخانم تنهاست را پیش از رمان خروج نوشتهام، و رمان پنجم من است، درعینحال، دومین رمانی است که منتشر میکنم. با این باور که پلنگ بودن آدمی، همان توان ایستادگی در برابر ناملایمات زندگی است، آن هم با حفظ فردیت خویش، این رمان را به زنان سرزمینم تقدیم میکنم...
رمان «پلنگ خانم تنهاست» داستان رماننویسی است که همسرش در حال نوشتن زندگی پلنگ خانم است. یک دلیل نامگذاری پلنگ خانم به این علت است که این شخصیت، صورتی شبیه به پلنگ دارد. یک دلیل دیگرش برداشت خودم به عنوان خواننده اثر است.
شرح کوتاه برداشت شخصیام این است که انسانی که پلنگ میشود، چه گونه میشود؟ نظر من این است که انسان وقتی پلنگ میشود، باید در انسان بودنش پلنگ شود، یعنی شجاعت پلنگ را داشته باشد، اما درندهخویی او را به کار نگیرد. در کل، داستان این رمان، درباره زندگی یک زن است که به نظرم از منظری متفاوت به این موضوع نگاه میشود...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,232
Posted: 25 Jul 2019 21:56
کشتی ماه عسل
نویسنده: ناهید کبیری
مروری بر کتاب
تور سفید را کشیده اند جلوی صورتش، پوست صورتش می سوزد و پلک هایش از سنگینی سایه های هفت رنگ و ریمل انبوه سنگینی می کند.
از ماشین که پیاده می شود، عده ای از زن و مرد و کودک که جلوی خانه ی عمه تجمع کرده اند، به طرفش هجوم می آورند دست می زنند، کل می کشند و او را از زیر منقل اسفند عبور می دهند صدای داریه و تنبک و ویلون، خانه و کوچه و محله را روی سر گذاشته است.
بادا بادا مبارک بادا!
ایشالا مبارک بادا...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,233
Posted: 25 Jul 2019 21:57
عقربها را زنده بگیر
نویسنده: قباد آذرآیین
مروری بر کتاب
رمانی است که از زبان یک نوجوان جنوبی روایت میشود و او در آن ماجراهای زندگیاش را به خاطر میآورد.
نویسنده در این اثر شمایی از وضعیت طبقه فرودست در دوران پهلوی دوم و مصائبی که این طبقه اجتماعی داشته است را نشان میدهد.
رمان از سه فصل «آغاز»، «میانه» و «فرجام» تشکیل شده است و هر کدام از این فصلها هم به صورت اپیزودیک روایت میشود.
...«از بخت سگی دامادمان، نه قوم و خویش ما کراواتی بودند، نه کس و کار او... اما عمرن هیچ کدام خودشان را از تک و تا بیندازند. کراوات صد تا دست گشته بود و حسابی خیس و مچاله شده بود... دامادمان را میگویی، کاردش میزدی خونش در نمیآمد... کراوات سبز گلدارش را زمان فعلگی توی شیخنشینها خریده بود. دامادمان به کراوات میگفت گِروات.
عروسی، تو حیاط دایی بزرگه بود. درندشت و ولنگ و واز. جان میداد برای «دستمالبازی» زنها و «چوببازی» مردها... شکر خدا، داشتیم خواهر بزرگه را از سرمان باز میکردیم. آخر او دیگر باید میرفت پی بختش... تا شش تای بعدی هم خدا بزرگ بود... خواهر بزرگه سی و پنج سال را شیرین داشت - بین خودمان بماند، یک بار داده بودیم سنش را کم کرده بودند.
آن وقتها یکی از قوم و خویشهامان تو آمار کارهای بود، حرام از یک دندان سالم تو دهن خواهر بزرگه!... حالا صورت مردانه و پُرپشم و پیلهاش به کنار...»
... نخستین داستانم به نام «باران» در سال 1345 در نشریهی بازار چاپ رشت منتشر شد و پس از آن داستانهای بسیاری در نشریات ادبی آن دوران مثل خوشه، فردوسی، نگین، آیندگان و... منتشر کردم.
در سال 1357 نخستین کتابم به نام «سیری در آن سوی پل» را برای نوجوانان به چاپ رساندم. کتاب بعدی من «راه که بیفتیم ترسمان میریزد» بود که زیرنظر علیاشراف درویشیان منتشر شد.در سال 1379 مجموعه داستان «حضور» و سال بعد مجموعه داستان «شرارهی بلند» را به چاپ رساندم. تک داستان «ظهر تابستان» از این مجموعه برندهی جایزهی گلشیری شد. کتاب بعدی من مجموعه داستان «هجوم آفتاب» بود که نامزد دریافت جایزهی کتاب سال و جایزهی جلال آلاحمد شد، همچنین تندیس جایزهی مهرگان و جایزهی کتاب فصل را بهدست آورد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,234
Posted: 25 Jul 2019 21:57
دختر دائی پروین
نویسنده: علی محمد افغانی
مروری بر کتاب
مگر نه اینکه کودکان و نوجوانان بیش از هر کس تحت تأثیر اعمال و رفتار یا اخلاق و آداب بزرگسالان قرار میگیرند و از آنا تقلید میکنند ؟ کرمانشاه که شهر پهلوانان بود ما نیز هر کدام برای خود در قلمرو خانه یا محله خد پهلوانانی بودیم . من با اینکه دوازده سال بیشتر نداشتم و در کلاس پنجم ابتدائی هنگام دعای صبح و رفتن به کلاس هیچ گاه توی صف از نفرات سوم و چهارم به آخر مانده بالاتر نمی آمدم ، علاوه بر آنکه پهلوان بودم و همسالان نزدیکم داش صدایم می زدند ، دو نوچه هم داشتم که شب ها پیش یا پس از شام خوردن به اطاق ما می آمدند و با هم کشتی میگرفتیم .
می گفتم بیائید تا به شما فن یا به اصطلاح لِم نشان بدهم . حالا این لِم ها را من از کجا یاد گرفته بودم و چگونه بود که آنها با شادابی خاص نوچه ها حرفم را باور میکردند این را خدا میداند . چیزی که مسلم بود ما در جریان ساعت یا نیم ساعتی کلنجار رفتن با هم که گاه در حضور بزرگترها خیلی هم جدی میشد و خون به صورتهامان می آورد ، خود به خود تجربه می آموختیم و و مهارت پیدا میکردیم . مملی یا اگر درست تر بگویم ،محمد، که در تقلای سخت ، رنگش به سفیدی گچ دیوار میشد ، اگر چه زور چندانی نداشت زبل یا به اصطلاح جرّ بود و هنگامی که بازوان استخوانی لاغرش را دور گردن من حلقه میکرد و یک پایش را ور پایم میپیچاند ، همچون ماری که راسو را در چنبر قدرتمند ....
علی محمد افغانی از نویسندگان نامدار ایرانی متولد ۱۱ دی ماه ۱۳۰۳ در شهر کرمانشاه و نویسنده نخستین رمان واقعی به زبان فارسی (شوهر آهو خانم) است. افغانی عضو سازمان افسران حزب توده بوده که در سال ۱۳۳۳ دستگیر شده و در دورهٔ پهلوی ۵ سال را در زندان به سر برده است. وی هم اکنون در آمریکا زندگی می کند و به دلیل مجوز نگرفتن آثار اخیرش از سوی وزارت ارشاد جمهوری اسلامی ایران سرگرم نگارش به زبان انگلیسی می باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,235
Posted: 25 Jul 2019 21:58
کوچه آجری
نویسنده: مونیکا علی
مترجم: جواد ذوالفقاری
مروری بر کتاب
بانه سا آرنج نازین را گرفت و به شکل تحقیرآمیزی از بین سقز توی دهانش روی بدن ظریف کبود شده فوت کرد. «حتی یکبار هم نفس نکشیده. بعضی ها که خیلی به فکر جمع کردن چند تاکا هستند، قابله خبر نمی کنند» بعد سر بی مو و چروک خود را تکان داد.
بانه سا ادعا می کرد صد و بیست سال دارد و بیشتر از یک دهه بود که این ادعایش را تکرار می کرد.چون کسی در دهکده تولد او را به خاطر نداشت و چون بانه سا خشک تر از یک نارگیل کهنه بود، کسی جرأت نمی کرد با او مشاجره کند. او همچنین ادعا می کرد از هزار بچه ای که تنها سه تایشان چلاق شده بودند، دو تا موجود عجیب الخلقه شده بودند (یک دوجنسی و یکی گوژپشت)، یکی مرده به دنیا آمده بود و...
نازنین شخصیت اصلی این داستان دختری است که از زیبایی چهره بهره ای ندارد او به گونه ی غیر طبیعی در یک روستای بنگلادش به دنیا آمده است نازنین پس از ازدواج با چانو که چندین سال از او بزرگ تر است به لندن می آید و در حومه ی آن زندگی می کند خواهر کوچک تر او هسینه که از زیبایی خاصی برخوردار است با پسر عموی خود فرار می کند؛ اما این عشق ناپایدار است و او ناگزیر باید تنها در داکا کار و زندگی اش را اداره کند که البته با مخاطرات و مسائلی گوناگون روبروست نازنین همزمان با اداره ی شوهر خیال پرداز و دو دختر خود در لندن با گروه های اسلامی بنگلادشی آشنا می شود و در جلسات و راه پیمایی های آن ها شرکت می کند او بر تاثیر حادثه ی یازدهم سپتامبر بر تمام جهان به خصوص جهان اسلام نیک آگاه است مهم ترین ویژگی این رمان در کنار پرداختن به حوادث روز جامعه کنکاش در عمق درون انسان هاست و در نتیجه سرشار از احساسات انسانی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,236
Posted: 25 Jul 2019 21:58
بچه هایم کو ؟
نویسنده: مری هیگینز کلارک
مترجم: مژده میرنظامی
مروری بر کتاب
نانسی ؛ زن جوانی است که پس از مرگ دلخراش دو فرزندش ناعادلانه متهم به قتل آنها میشود .همه چیز علیه اوست و با خودکشی دروغین شوهر روانیاش که قاتل فرزندانش بوده و یادداشتی که پیش از مرگ برجا گذاشته، اندیشه گناهکار بودن زن قوت میگیرد، اما پیش از اعلام حکم قطعی، "راب لگر " یکی از شاهدان اصلی ماجرا ناپدید میشود و پرونده به سبب کامل نبودن مدارک ناتمام میماند و نانسی موقتا آزاد میشود.نانسی خسته و مصیبت زده، شهر خود را ترک میکند و به جایی میرود که بتواند به طور ناشناس به زندگی ادامه دهد ...
ثمره ازدواج او با "ری آلدریج "صاحب مشاور املاک بزرگ و معروف شهر، دو فرزند زیبا و باهوش است که اینک در کمال آسایش و شادمانی روزگار میگذراند ;اما این خوشی فقط هفت سال دوام دارد . "کارل"، شوهر سابق نانسی که از اعدام شدن وی نا امید شده بود، چون سایه او و خانوادهاش را تحت نظر دارد و منتظر فرصتی مناسب است تا نقشهاش را عملی کند ....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,237
Posted: 25 Jul 2019 21:59
چرخ روزگار
نویسنده: مری هیگینز کلارک
مترجم: مرجان رزم آرا
مروری بر کتاب
مری هیگینز کلارک در این داستان جنایی هیجان برانگیز ماجرای دیلانی رایت، یک گزارشگر خبری تلویزیونی را به تصویر می کشد که به دنبال مادر واقعی اش می گردد و در عین حال پوشش خبری محاکمه ی جنجالی زنی را که متهم به قتل شوهر ثروتمندش است، به او واگذار کرده اند.
وقتی الویرا میهان و شوهرش که از دوستان نزدیک دیلانی هستند به او پیشنهاد می دهند که در مورد اسرار تولدش تحقیق کنند، به رازی تکان دهنده پی می برند که...
مری هیگینز کلارک در نگارش رمانهای پلیسی و جنایی از استعداد چشمگیر و خارقالعاده برخوردار است تا دیداری دیگر اولین کتاب اوست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,238
Posted: 25 Jul 2019 21:59
صبح جوانی ما
نویسنده: ساتم الغ زاده
مترجم: شهاب الدین فرخ یار
مروری بر کتاب
قصه های تاجیکی
برای یک ایرانی 50 ساله یا مسن تر، خواندن صبح جوانی ما پیش از هر چیز یادآور ایام کودکی و نوجوانی خودش با دوست و آشنایی دیگر است که خاطراتش را با آن مرور می کند .
در ابتدای کار، بعضی کلمات ناآشنا می نماید و صذف افعال عجیب و غریب به نظرمی رسد . البته اگر همزبانی از اهالی فرارود آن را برایت می خواند ، شاید جز کلماتی اندک چیزی نمی فهمیدی .
اما اکنون که خود آن را می خوانی ، در نتیجه جاذبه های زبانی اش ، لهجه ات به سرعت به لهجه افغانی یا تاجیکی متمایل می شود .
این رمان علاوه بر جذابیت داستانی و برانگیختن حس خویشاوندی در سرگذشتی مصیبت باز و غم انگیز، تو را با نام ها ، افعال ، اصطلاحات ، ترکیبات و مفاهیمی رو به رو می کند که در عین غربت ، آشنا و مفهوم اند
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#1,239
Posted: 25 Jul 2019 22:02
عروسک
نویسنده: جوی فیلدینگ
مترجم: شادان مهران مقدم
مروری بر کتاب
داستان کتاب علاوه بر جذابیتِ توأم با دلهره ، دارای تمِ روانشناسانه است و باز هم همانند دیگر کتابهای جوی فیلدینگ ، زنان و فرزندان به عنوان آسیب پذیرترین گروه های جامعه ، دارای حضور پررنگی در داستان هستند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,240
Posted: 25 Jul 2019 22:03
خاطرات یک گیشا
نویسنده: آرتور گلدن
مترجم: مریم بیات
مروری بر کتاب
خاطرات یک گیشا داستان دو خواهر ژاپنی است که بعلت فقر به شخصی فروخته میشوند و داستان حول زندگی خواهر کوچکتر بنام سایوری است.اینکه او را از کوچکی تربیت میکنند که در آینده یک گیشا شود ، چیزی مثل ساقی یا مهماندار مردان که طی مراسمی خاص صورت میگیرد و نیاز به آموزش دارند.
همه وقایعی که سایوری در درازای رمان از سر میگذراند به خاطر علاقه ای است که از نوجوانی به کسی به نام «رییس» دارد.سایوری متوجه عشق و دلبستگی زیادش به رئیس میشود.ولی در ادامه، آنچه که از رییس مشاهده میکند بی تفاوتی اش در برابر توجهات سایوری است....
در رمان خاطرات یک گیشا دختر زیبا و کوچکی به نام «سایوری» از دهکدهای فقیر در ژاپن به شهر میآید و ناخواسته قدم در راه گیشا شدن میگذارد. در فرهنگ ژاپنی «گی» به معنی هنر و «شا» به معنی شخص است و گیشا یعنی «هنرمند». گیشاگری یک حرفه هنری در میان ژاپنی هاست، چرا که به گیشا، چون هنرمندی مینگرند که با عرضه کردن هنر و ظرایفی که بدان آراسته است، روح اطرافیانش را تلطیف میکند. برای گیشا شدن تعلیمات خاصی لازم است و نیاز به آموزش طولانی دارد.
سایوری از نوجوانی به کسی به نام «رئیس» دلباخته می شود، اما برای سالیان درازی این عشق را از همگان مخفی میکند تا اینکه بعد از تبدیل شدن به یک گیشای معروف اتفاق عجیبی برای او میافتد و....
در آغاز این داستان، نیتا سایوری به توصیف رویاگونه خانه و محل زندگیشان میپردازد. خانهای که او بر آن نام شنگولی را گذاشته است. در خلال توضیحات او خواننده متوجه سختیها و دشواریهای ویژه زندگی سایوری میشود. در حالی که وی تنها به جنبههای رویایی و گیرای آن دوره از زندگیش توجه دارد و آنسان که پیداست از سختیهای آن غافل است. قطب منفی داستان، بیش از همه در منش «هاتسومومو» بازتاب یافته است. دشمنی کینه توزانه او در برابر سایوری حسی از انزجار را در خواننده ایجاد میکند و از همین نقطه بار دراماتیک داستان شکل میگیرد.
ولی موضوعی که در این کتاب نگریستنی است، زندگی گیشاهای ژاپنی است. زندگی گیشاهای ژاپنی برای کسانی که همواره شایعات و اخبار پراکندهای از زندگی آنها دریافت کرده اند، کنجکاویهای فراوانی را برانگیخته است، چرا که آداب و رسوم حاکم بر زندگی شخصی و اجتماعی این کسان دچار گونهای حالت نظامیوار است که به هیچگونه همانند شغلشان نیست. در ژاپن تا چند دهه قبل این عده را از هنرمندان به شمار میآوردند و پافشاری ویژهای بر حضور آنان در مراسم گوناگون سنتی و ملی داشتند، ولی کم کم در دوره کنونی از منزلت این کسان به گونه چشمگیری کاسته شده و در رده اشخاص حاشیهای و پایین اجتماع دسته بندی میشوند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند