ارسالها: 24568
#1,241
Posted: 25 Jul 2019 22:04
بر میگردیم گل نسرین بچینیم
نویسنده: ژان لافیت
مروری بر کتاب
تابستان سال 1942 است. فرانسه را نیروهای آلمان اشغال کرده اند. در جنگل (ونسن) نزدیک خیابانی که به دور دریاچه ای پیچیده ، مردی روی چمن نشسته است. در میان چمن کودکان بازی می کنند و به اطراف می دوند.
در سایه روشن درختان زن ها نشسته، کار دستی می بافند. کمی دورتر، در میان انبوه درختان بلند، دلدادگان به دامن سکوت و تنهایی پناه آورده اند. مردی که روی چمن نشسته اندامی کوچک، کله ای بسیار بزرگ و پیشانی گشاده و بلند دارد. موهایش سیاه است و تقریباً سی ساله به نظر می رسد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,245
Posted: 14 Aug 2019 20:49
کاغذ زر
نویسنده: غلامحسین یوسفی
مروری بر کتاب
این مقاله توضیحات استاد غلامحسین یوسفی مصحح معروف بوستان و گلستان سعدی است که در مورد گلستان نوشته شده و برگرفته از کتاب یادداشت هایی در ادب و تاریخ ایشان است. نویسنده در این مقاله آن قسمت از سخنان سعدی را که صورت مثل پیدا کرده است از گلستان سعدی گردآوری نموده و به ترتیب الفبایی مرتب نموده است. این بحث خود می تواند نمودار نفوذ و کلام سعدی در افواه و افکار مردم فارسی خوان در ایران و افغانستان و آسیای صغیر و شبه قاره هندوستان باشد.
دکتر غلامحسین یوسفی دانشمندی بود بی تکلف و بی تکبر و مشوق واقعی علم و دوستدار معرفت و انسانیت. صفاتی که کمتر در یک شخص جمع می شود. مقام علمی او در میان ایرانشناسان و مراکز علمی و پژوهشی که به مسائل و مباحث غیرسیاسی ایران اهمیت می دهند کاملا شناخته است و به همین ملاحظه چند بار به دعوت دانشگاه های معتبر به آمریکا و اروپا سفر کرد و در مجامع و کنگره ها خطابه علمی خواند و در دانشگاه های معتبر درس گفت. مقالاتش چون "کاغذ زر" در مجله ها و نشریه های علمی جهانی درج شده است.
مقاله هایی که در چند زمینه برای دائره المعارف ایرانیکا نوشته است شاهد دیگری است بر بلندی مقام علمی او و اهمیتی که تحقیقات و نگارش های او برای یک نشریه جدی دارد. نخستین جلوه ادبی عمومی دکتر غلامحسین یوسفی به هنگام نشر مجله نامه فرهنگ در مشهد بود (1330-1332). آن مجله ماهانه بود و سبکی متین و اسلوبی تازه در نقد و بیان ادبی برای آن انتخاب شده بود که با آنچه پیش از آن در مشهد نشر شده بود متفاوت بود و همان گاه حکایت از آن داشت که با واردشدن دکتر غلامحسین یوسفی به صحنه دانشگاه آن شهر روش تدریس و تحقیق در آن خطه ترقی و تعالی خواهد یافت.
یوسفی به استادی دانشگاه آنجا رسید و آنچه حدس زده می شد عملی شد. یوسفی یکی از استادان والامقام آنجا بود که توانست دانشجویان برجسته و عاشق تحقیق و تتبع به جامعه فرهنگی ایران عرضه کند. او با همکاران دکتر احمدعلی رجایی و بخارایی، دکتر جمال رضایی، دکتر جلال متینی این کار گران را در آن شهر انجام دادند و تحقیقات و مطالعات ایرانی را از جنبه قدیمی آن که تحت تاثیر "انجمن ادبی" مشهد بود خارج ساختند و به پایه و معیار جهانی رسانیدند. تالیفات آن مرحوم خواندنی و ماندنی و همه عالی و اساسی و چون مشک بویاست. به آوردن نامشان اکتفا می شود.
فهرست
کاغذ زر
احمدبن حسن میمندی
از کیمیای سعادت
ابوسهل حمدوی
قابوس نامه
و...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,246
Posted: 14 Aug 2019 20:50
شوکران شیرین
نویسنده: گروه نویسندگان
مترجم: اسدالله امرایی
مروری بر کتاب
شما فکر میکنید من نمیتوانم حرفهای صد تا یک غاز فلاسفه بزرگ جامعه بشری را تکرار کنم یا مثل سیاستمداران عظیمالشان بیانیههای ترسآور و منجر به مرگ صادر کنم. فکر میکنید من بلد نیستم قیافه جدی بگیرم و عینک دسته مشکی روی بینیام بنشانم و مباحث مهمی در نسبت فیزیک و فلسفه اضافه کنم. برای من این کارها مثل آب خوردن است. فوقش پانصد نفر فلسفه خوانده میفهمند که من فیلسوف نیستم و حرف مفت میزنم. یا ماموران حکومت مرا به زندان میاندازند، یا آکادمی علوم بیانیهای در رد اظهارات من صادر میکند.
در هر حال باز هم مردم به من توجه خواهند کرد. فقط لازم است روی حرفی که میزنم پافشاری کنم، مهم نیست روی چه چیزی پافشاری میکنم، مهم فقط پافشاری است. پایتان را روی چیزی فشار دهید و محکم بایستید و ادعا کنید، همه چیز حل میشود.
فهرست
· سوزنبان، خوان خوسه آرئولا
· محکوم، وودی آلن
· دفاعیه من، وودی آلن
· راننده حواس جمع، ایوان ایگوئت
· مصاحبه با دیوارهای مترو، کریس افیوت
· و...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,247
Posted: 14 Aug 2019 20:51
یاس سپید عشق
نویسنده: جمشید طاهری
مروری بر کتاب
عشق چه زیباست و چه صادق؛ ولی یک چهره ندارد و هزاران رو دارد. و بر خی یک چهره آن را می بینند و برخی چند صورت. و چه اندکندآنان که همه این جلوه را درک کنند....
نویسنده در این داستان، با طرح ماجرایی عاشقانه از یکی دو نسل پیشین قصد دارد دنیای زیبای عشق را مختص نسلی بداند که هنوز در گیرودار عصر جدید، وارد پیچیدگیها نشده بلکه صفا و صمیمیت خود را حفظ نموده است . در بخشهای نخست داستان، راوی شخصیتی است به نام "سهراب "که از فضای پر مهر خانوادگی خود و از آشنای مهربانی به نام "شمسی خانم "سخن میگوید .
پدرش "شیرزاد "در پی عشق شمسی ماجراهای بی شماری را طی کرده اما هیچ گاه به وصال او دست نیافته است .از وقتی که "شمسی "و "شیرزاد "هیچ گاه نتوانستند هم دیگر را ببینند، "شمسی "در عشق آتشین بیمار میشود و "شیرزاد "نیز برای رسیدن به او که از خانوادهای اشرافی است، خطرات بی شماری را تجربه میکند و ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,248
Posted: 14 Aug 2019 20:51
راز سکوت
نویسنده: مهدی صداقت پیام
مروری بر کتاب
هملت به روایت خواهر شکسپیر
این رمان روایتی از هملت از زمان تولد تا دیدن روح پدرش و بعد از آن است، که در نمایشنامهی شکسپیر نیامده است.
این کتاب برخلاف داستانهای دیگری است که دربارهی هملت نوشته شده و از کودکی هملت تا جایی که پدرش را میبیند، تمام میشود؛ در این اثر، با زاویهی جدیدی به این داستان نگریسته شده و از مقالهی «اتاقی از آن خود» ویرجینیا وولف که بخشی از آن دربارهی هملت است، بهره گرفته شده است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,249
Posted: 14 Aug 2019 20:52
اشک سوزان
نویسنده: فاطمه کنگرانی
مروری بر کتاب
دختری از خانواده مسیحی تحت تأثیر اخلاق خوب محمد دانشجوی مسلمان که در شرکت پدرش کار می کرد شیفته او می شود و با...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#1,250
Posted: 14 Aug 2019 20:52
زندگی من در سه شنبه ها اتفاق می افتد
نویسنده: طاهره علوی
سی و سه ساله بودم که با شهرام ازدواج کردم .
پنج سال بعد وقتی که جدا می شدیم گفت :« حالا می روی و میبینی که هیچ کس خواهان زنی به سن و سال تو نیست .»
سال بعد شهرام دوباره ازدواج کرد . حالا از ازدواج دوم او دو سال می گذرد . آن شب با سیمین پیاده به طرف میدان ونک به راه افتادیم . دم دمای غروب بود .
نشمیل دو سه قدم جلوتر از ما می رفت ، بعد می ایستاد و نگاهی به پشت سر می انداخت ، مادرش را می دید و لبخندی می زد و باز ورجه ورجه کنان دو سه قدم بر می داشت و...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند