ارسالها: 489
#171
Posted: 15 Mar 2013 16:15
به سوی فانوس دریایی
رمانی از ویرجینیا وولف
مروری بر کتاب
به سوی فانوس دریایی [To the Lighthouse]. رمانی از ویرجینیا وولف (1882-1941)، بانوی نویسنده انگلیسی، که در 1927 منتشر شد. خانواده رمزی برای گذراندن تعطیلات به یکی از جزایر هبرید آمده اند. اعضای خانواده عبارتند از: مادر، زنی تقریباً پنجاه ساله که در نظر کسانی که او را می شناسند و به او نزدیک می شوند بی نهایت زیباست؛ پدر، فیلسوفی که نیاز بسیار به تفاهم انسانها دارد؛ هشت فرزند، که بسیار با یکدیگر متفاوت اند؛ و میهمانان متعدد، از جمله لیلی بریسکو، زنی نقاش که از بی استعدادی رنج می برد؛ و بالاخره مینتا دویل و پل ریلی که سرانجام باهم نامزد می شوند. شبی از اواسط ماه سپتامبر است. خانم رمزی به کوچکترین فرزندش، جیمز شش ساله، قول داده است که روز بعد او را برای گردش به سوی فانوس دریایی ببرد که هرشب روشن شدنش را می بینند. اما پدر اعلام می کند که روز بعد هوا نامساعد خواهد بود. گفتگویی در این زمینه میان پدر و مادر و فرزندان و میهمانان درمی گیرد. هیچ مجادلهی معین و آشکاری رخ نمی دهد. جانها به بیان کلمه ای و اندیشه ای مکدر یا روشن می شوند، پر و خالی می-شوند، و بنا به روند مباحثه باد به گلو می اندازند یا لب فرو می بندند، و نویسنده به خوبی می داند که چگونه لحظات رنج و شادی، سبکباری و تنفر، و سرانجام کشش متقابل را، که همه اشخاص حاضر در اتاق را به یکدیگر می پیوندد، در پیهم آورد. شگفت آورترین چهره، خانم رمزی است که قادر است همه را درک کند و به کمک حسی عمق درون هریک را دریابد و در نتیجه هرچه را جستجو می کنند به ایشان ارزانی دارد. مجلس شبانه با آشتی کامل وی با شوهرش پایان می یابد. آنگاه شب به پایان می رسد و زمان می گذرد: روزها و فصلها و سالها، همراه با توفانهای زمستانی و گلریزان بهار و گرمای تابستان و دلتنگیهای پاییز، از پی هم سپری می شوند. و شبی، خانم رمزی به ناگهان می میرد. دختر بزرگش، پرو ، نیز مدتی بعد، هنگام تولد نخستین فرزندش از دنیا می رود و سرانجام اندرو ، برادر پرو، نیز بر اثر اصابت بمبی در ایام جنگ جان می بازد. سالها و سالها می گذرد. دیگر کسی به آن خانه متروک، که خطر ویرانی تهدیدش می کند، نمی آید. و درست هنگامی که همه چیز در حال نابودی است اعضای خانواده بازمی گردند تا سیر ویرانی خانه نشسته است متوقف سازد. اما همه چیز تغییر کرده است: تنها فانوس دریایی، بی حرکت، در جای همیشگی خود باقی است و حال می توان به گردشی رفت که آن همه سال در اندیشه اش بودند. اما در نظر جیمز این دیگر همان فانوس رؤیاهایش نیست و وی پدر را با این احساس همراهی می کند که در برابر فرمانی مستبدانه سرخم کرده است و نسبت به خودخواهیهای پدر تنفری عمیق احساس می کند. لیلی بریسکو، که او نیز با خانواده همراه است، به قایقی که به سوی فانوس دریایی می رود چشم دوخته است، و با مرور زندگی خود و دیگران و با یادآوری خاطره خانم رمزی متوجه می شود که وی چه قدرت شگفتی داشت: قدرت حل همه چیز به سادگی و ساختن چیزی کامل از پیش افتاده ترین رویدادهای زندگی، توانایی ماندگار بودن همچون اثری هنری. دیگر سؤال درباره مفهوم زندگی و انتظار جلوه ای که احتمالاً هرگز به حقیقت نخواهد پیوست بیهوده است: «معجزه های کوچک روزمره» وجود دارد، اشراقهای راستین و «چوب کبریتهایی که ناگهان در تاریکی کشیده می شود». همینهاست که به آشفتگی شکل می-دهد و به ابدیت جاری زندگی ثبات می بخشد. ویرجینیا وولف، که در خانم دالووی از تقلید روانشناسی جویس آغاز کرد، در این اثر با تنظیم تجسٌمات، اشتیاقها و افکارش به گونه ای موسیقایی، لحظاتی تکان دهنده می آفریند...
دانلود از4shared
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#172
Posted: 15 Mar 2013 16:31
آناکارنینا
نوشته لئو تولستوی
مروري بر كتاب
آناكارنينا رماني عاشقانه است . زن جواني از طبقه اشراف كه بدون عشق و علاقه با يكي از بلندپايگان دولتي ازدواج كرده است ، گرفتارعشق افسري خوش گذران و جذاب مي شود . اما اين همه داستان نيست .
تولستوي توصيفي كامل از دنياي اشراف و تحليلي روانشناسانه از صنوف انساني را در پيرامون ماجرا ارائه مي كند .
دانلود جلد ۱
دانلود جلد ۲
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#173
Posted: 15 Mar 2013 16:43
بر باد رفته
اثر مارگارت میچل
مروری بر کتاب
به طور کلی داستان درباره ی زندگی دختری به نام اسکارلت اوهاراست که با زیبایی خیره کننده اش دل هر مردی رو به راحتی بدست میاره اما در عین حال ادمی مغرور خودخواه شجاع جنگجو و سخت کوشه.اسکارلت به بایدها و نبایدهایی که اداب و رسوم جامعه پیش پاش میذاره اگه مطابق میلش نباشه پشت پا میزنه و به حرفها و نظر مردم درباره ی خودش توجهی نمیکنه. اسکارلت عاشق اشلی ویلکز میشه اما اشلی طبق یه رسم خوانوادگی داره با دختر عمه اش ملانی ازدواج میکنه اسکارلت 16 ساله کمی قبل از اعلام نامزدی اشلی رک و راست احساس خودش رو به اشلی میگه حتی حاضر باهاش فرار کنه ولی اشلی در عین اعتراف به اینکه عاشق اسکارلت هست به خاطر شرافتش حاضر به این کار نمیشه.اسکارلت تقریبا تا اخر داستان عاشق اشلیست یا حداقل اینطور احساس میکنه با این وجود یه بار برای برانگیختن حسادت اشلی و جلوگیری از شایعات مردم با چارلز هامیلتون برادر ملانی ازدواج میکنه بعد از مرگ چارلز یه بار دیگه برای حفظ "تارا" املاک پدریش و رهایی از مشکلات مالی فرانک کندی نامزد خواهرش رو با نقشه ای عاشق خودش میکنه و باهاش ازدواج میکنه بعد از مرگ فرانک هم برای رسیدن به ارزوی دیرینه اش یعنی ثروت زیاد همسر رت باتلر میشه .در انتها وقتی ملانی میمیره و اسکارلت دیگه مانعی برای رسیدن به اشلی سر راهش نداره تازه میفهمه در مورد احساسش نسبت به اشلی اشتباه میکرده و قلبا عاشق رت همسر سومشه. رت که در طول زندگی مشترکش با اسکارلت همیشه منتظر بوده اسکارلت اشلی رو فراموش کرده و بهش ابراز علاقه کنه میدونه که با مردن ملانی اسکارلت رو هم از دست داده. در نتیجه وقتی در انتها اسکارلت بهش ابراز علاقه میکنه با جواب سردی از طرف رت مواجه میشه . رت دیگه نمیتونه مثل سابق اسکارلت رو دوست داشته باشه و قصد داره ترکش کنه اما اسکارلت با این تفکر که هیچ مردی از افسونش در امان نیست به امید بدست اوردن دباره رت به فردا فکر میکنه.همه ی این حوادث در بستر جنگ بین شمال و جنوب امریکا اتفاق میافته . زندگی شخصیت ها هم کاملا تحت تاثیر این جنگ و تبعاتش قرار میگیره.
شخصیت ها در کتاب اغلب خیلی دقیق به خواننده معرفی میشن در نتیجه ادم خیلی به خوبی میتونه لمسشون کنه.
اسکارلت شخصیتیه که هرگز در طول داستان نتونستم دوستش داشته باشم هرچند نمیشه به خاطر یه سری شجاعت ها و سختکوشی ها و حتی فداکاری هاش تحسینش نکرد و با بعضی از اتفاقایی که در زندگیش پیش میاد براش دل نسوزوند.
اشلی نقطه ی مقابل اسکارلت اشراف زاده ای اهل کتاب و موسیقیست یعنی چیزهایی که اسکارلت اصلا ازشون سر در نمیاره . اشلی از همون ابتدا مخالف جنگه ولی نظرش رو در این مورد فقط تو نامه هاش به ملانی اعتراف میکنه. او مخالف برده داریه و میگه اگه جنگ هم نمیشد خودش برده هاش رو ازاد میکرد (برده داری بهانه ی شروع جنگه که مردم شمال امریکا به ظاهر با هدف الغای اون به جنوب حمله کرده شکستش میدن . شخصیت های بر باد رفته هم از مردم جنوبن که طرفدار برده داری هستن )با وجود همه ی اینها اسکارلت همیشه ادعا میکنه عاشق اشلیه.
اما رت باتلر شخصیتی که از بدو ورودش با ویژگی های منفیش به خواننده معرفی میشه.رت ثروت زیادی رو از طریق قاچاق کالا و احتکار در زمان جنگ بدست میاره . درست زمانی که مردم جنوب داشتن به سختی مشکلات اقتصادی رو تحمل میکردن .و با شمالی ها که دشمن کشورش هستن معامله های پرسودی میکنه. حس وطن پرستی رت در اواخر جنگ تازه بیدار میشه در نتیجه هشت ماه اخر جنگ به جبهه میره در حالی که همه ی مردهای شریف سرزمینش از همون ابتدای جنگ با به خطر انداختن جونشون به جبهه رفتن.رت به اصول اخلاقی پایبند نیست . اون خودش هم قبول داره که ادم پستیه و هیچوقت منکر قضیه نیست حتی زمانی که به خاطر منافع دخترش شیوه اش رو تغییر میده و محبوبیتی بین همشهری هاش بدست میاره باز هم اعتراف میکنه این تغییرات فقط ظاهریه . برعکس اسکارلت که در انجام کارهای خلاف عرف جامعه اش دست کمی از رت نداره همیشه خودش رو پاکتر و بهتر از اون میدونه.به خاطر همین واقع بینی رت به نظر من بهترین جمله های کتاب از زبان اون بیان میشه.رت ادمها رو به خوبی مشناسه حتی بهتر از خودشون احساساتشون رو تشخیص میده و همیشه رک و راست و با چاشنی تمسخر این واقعیتها رو تحویل مردم میده مثلا وقتی در ابتدای کتاب نظرش رو در مورد جنگ که هنوز شروع نشده میپرسن اون رو کاری احمقانه میدونه و شکست جنوب رو پیشبینی میکنه که با مخالفت بقیه ی مردها روبرو میشه.
ملانی شخصیتی که تقریبا حالت یک قدیس رو داره اون فقط خوبی مردم رو میبینه با همه مهربونه حتی تا اخرین لحظات زندگیش نمیفهمه یا بهتر بگم نمیبینه که اسکارلت عاشق همسرش و رقیبشه که البته اسکارلت این موضوع رو تا اواخر داستان به حساب حماقت ملانی میذاره همه اطرافیان ملانی دوستش دارن و براش احترام قائل هستن حتی رت هم او رو بانوی بزرگواری میدونه.
موضوع دیگری که کتاب رو برام دوستداشتنی کرده شیوه ی توصیف جنگ و حوادث بعد از اونه که قسمت عمده ای از کتاب رو تشکیل میده که بیشتر قسمتهاش اصلا برام خسته کننده نبود و با علاقه میخوندمشون.
نکته ی جالب دیگه نگاه نویسنده به مسائلی مثل برده داری و حقوق سیاهان هست. که از جنبه ای بهشون نگاه میکنه که برام تازگی داشت.میچل مضرات ناشی از الغای برده داری رو برای سیاهان و خود مردم امریکا از زبون جنوبی ها بیان میکنه که بر اساس واقعیت هستن و درست ولی به نظر من فقط بخشی از واقعیته و در کل بازهم نمیشه گفت برده داری کار درستی بوده.یا مثلا کارهای تشکیلاتی مثل کوکلوکس کلان رو طوری توجیه میکنه که ادم نمیتونه حق رو بهشون نده (کوکلوکس کلان همون گروهی که ردای سفید میپوشیدن و صلیب به دست میگرفتن که تا قبل از خوندن این کتاب من همه جا اونها رو به عنوان یه گروه طرفدار تبعیض نژادی و جنایتکار دیده بودم)
خلاصه اینهمه که من نوشتم بازم خیلی از نکات جالب در مورد کتاب نگفته موند و شاید هم خیلی چیزها رو من در موردش متوجهم نشده باشم در هر صورت خوندن این کتاب ارزش وقت گذاشتن داره و فکر نکنم از خوندنش پشیمون بشید.
دانلود جلد ۱
دانلود جلد ۲
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 489
#174
Posted: 16 Mar 2013 23:10
تسخیر شدگان
فئودور داستایوفسکی
مروری بر کتاب
تسخیر شدگان یا شیاطین که درهم ريخته و خشونت بارترين رمان داستايوفسکي و البته موفق ترين اثر «تراژيک» او محسوب مي شود. هرج و مرج اهريمني داستان «شياطين» شايد از «بلايي» سرچشمه گرفته باشد که راسکلنيکف (قهرمان داستان جنايت و مکافات) در زندان سيبري به خواب ديد؛ آسيا دچار بلايي نو مي شد و به جز عده يي اندک همه انسان ها به شياطين مي پيوستند. هرکس با فکر مقصر بودن ديگري براي اين مصيبت اقدام به قتل وي مي کرد. در اين ميان تنها عده يي خاص از اين فاجعه جان سالم به در مي بردند؛ افرادي منزه که بايد نسلي نو و نژادي پاک به وجود مي آوردند و زمين را از بدي پاک مي کردند. با اين همه هيچ کس اين مردان را نديده و صدايشان را نشنيده بود.
در «شياطين» جنون امري است عام. جامعه دچار يک بحران مي شود؛ همه جا در آتش مي سوزد. شاهزاده ستاوروگين خودکشي مي کند، ستپان ترافيمويچ ورخاوينسکي بيهوده از خانه و کاشانه اش بريده و به جاده مي زند و چون زائري پريشان سعي مي کند «روسيه را بيابد» و در راه رسيدن به آرمانشهر دست نيافتني خويش سرانجام مي ميرد. ساير شخصيت هاي داستان از اين قرارند؛ شاتوف و همسرش ماري و فرزند او (پسر نامشروع ستاوروگين)، کيريلف مرد لال و مرموز، زن جوان متمولي به نام ليزا درازدوف، ماريا ليباياتکين- زني که مخفيانه با شاهزاده ازدواج کرده است- و برادرش کاپيتان ليباياتکين و حتي مجرم فراري فيدکا. خودکشي ستاوروگين او را به يک قهرمان بدل مي کند. اين عنوان قهرماني کفاره مرگش است و نه شيوه زيستنش در يک زندگي سراسر به باد رفته. اسطوره شدن ستپان ترافيمويچ ورخاوينسکي نيز زماني حدوث مي يابد که وي پس از بيست سال زيستن در سايه خاندان ستاوروگين، بهشت فرضي اش را ترک مي کند؛ رويدادهاي داستان اسطوره يي و افسانه يي «شياطين» مقتدرانه از اوجي به اوج ديگر مي رسند و هر واقعه با سوري درهم و بر هم به پايان مي رسد و همان طور که دورکيم مي گويد، در تلاشي عبث سعي در بازگرداندن نظم به جامعه مصيبت زده خود دارند. يک اجتماع راکد رو به زوال دچار اغتشاش مي شود؛ با اين حال خود اين نابساماني رويدادي تشريفاتي و طريقي است به سوي رستگاري زيرا تنها از دل هرج و مرج است که نظامي اصلاح و بهسازي شده متولد مي شود. در اين راه تعدادي از قربانيان بيگناه کشته خواهند شد. ستپان ورخاوينسکي در حال مرگ به اين نتيجه مي رسد که کل عمر به خودش دروغ گفته و هرگز کشور خود را نشناخته است. خشونت تشريفاتي حتي در جامه يک کيفيت فراطبيعي نيز امري است ازپيش مقررشده. ضرورتي ندارد آن را به عنوان امري حقيقي آزمود و تعابير نوميدکننده و کنايه آميز کافکا را به کار برد، بلکه تنها آزمودن آن ضروري است. ليزا که نابخردانه خود را تسليم ستاوروگين کرده تا «زندگي اش را در يک ساعت خلاصه کند» آلوده به ننگ عشق اوست و بايد به شکل يکي از هولناک ترين مرگ هاي داستان بميرد؛ به دست يک ياغي درنده خو کشته شود. شياطين روح پليد قدرتمندي را مطالبه مي کنند؛ سر سپردن به شعور حيواني براي برائتي تراژيک. داستايوفسکي با نزديک تر شدن به پايان داستان از روي اجبار شخصيت هاي اصلي اش را قرباني مي کند. گريختن پيوتر به شيوه يي ديونوسيوسي فکري بکر است؛ جامعه ستيزي در هيئت يک «انقلابي». او با بقيه فرق دارد و نمي تواند سرنوشتي مشابه ديگران داشته باشد. با به کار بردن گذرنامه يي جعلي به راحتي از مرز مي گريزد- در نتيجه وارد دنياي آزاد، سلاله اهريمني «اراجيف آزاديخواهانه» ستپان ترافيمويچ ورخاوينسکي مي شود.
مشغوليت «افقي» داستان هاي بلند او ميراث ادبي و رمان نويسي قرن نوزده را شکل مي دهد (به ويژه در رابطه با آثار ديکنز) و ملودرام هايي هستند که به صورت مجموعه ارائه مي شوند. در اين رمان دغدغه هاي افقي يا طولي تبديل به امري عمودي يا موضوعي مي شود؛ پيچيدگي هاي آشفته طرح داستان، اشاره به اغتشاشات کشور روسيه دارد که نويسنده به شخصه شاهد آن بود. طرح داستان به زمينه و معنايي نمادين بدل شده و داستان روي هم رفته استعاري است (زيرا تمام شخصيت هاي رمان به طور همزمان هم بيگناه هستند هم جنايتکار). نويسنده براي زدودن بدآهنگي صداهاي داستان سبعانه صحنه ها را به گزاره يي فلسفي و متافيزيکي ترجمه کرده است چراکه در حقيقت در جايي «زندگي واقعي» بايد در اشکالي ملودرام حلول کند. با اين کار جريان از شکل طبيعي خارج نمي شود بلکه نويسنده به اين وسيله به وفاداري خود به حقيقت صحه مي گذارد.
شايد بتوان عدم انسجام داستان را از ديگر مشخصه هاي اين رمان پيچيده و بلند به شمار آورد؛. با اينکه نويسنده تواني شگفت انگيز در آفرينش شخصيت ها دارد، نبوغ او در ساختاربندي در حد يک صنعتگر است. شايد يک منتقد بي تجربه هنگام مقايسه اين اثر با کتاب هاي داغ ننگ و موبي ديک بخواهد اثبات کند کار اول خيلي خلاصه و اثر دوم از نظر ساختاري نامنسجم است. با اين همه بايد دقت داشت موبي ديک ملويل از نظر ساختاري يک شاهکار بوده و پيچيدگي معنا در داغ ننگ هاثورن انکارنشدني است و اين چيزها از ديد يک منتقد عادي پوشيده مي ماند. به زعم جويس کرول اوتس، نويسنده نامدار معاصر، هيچ يک از منتقدان آثار داستايوفسکي آن طور که بايد و شايد نتوانسته اند نبوغ وي را از دل آثارش بيرون کشند. شايد در اين شرايط منتقدي که در دانشگاه رشته نقد ادبي خوانده و اثر هنري را با تکيه بر ويژگي هاي خاص«نقادي» که از استادانش فراگرفته است مي کاود درصدد برآيد کارهاي اين نويسنده شهير روس را بستايد؛ تقارن، هماهنگي، دقت و حتي ايجاز در شاهکارهاي داستايوفسکي جمع شده است. آيا جز اين است که همه آثار ادبي سوداي شاعرانه شدن دارند.
اساس رمان شياطين مثل بسياري از تراژدي هاي يوناني ديالکتيک است؛ روابط شخصيت هايي که در عين متفاوت بودن شباهت هاي بسياري نيز با يکديگر دارند. به جاي ستاوروگين که به اتاق مادرش احضار مي شود پيوتر حضور مي يابد. فيدکا رعيت سابق ستپان به روح اربابش- و ستاوروگين - بدل مي شود، موجودي که عطش ديگران به کشتار را برمي آورد. شخصيت هاي داستايوفسکي به طور عام تصويري از همديگر هستند. رستگاري راسکلنيکف از طريق سونيا بي شباهت به طرد اسويدريگيلوف از سوي دونيا نيست؛ يکي زنده مي ماند و ديگري خود را مي کشدستپان از ديگر شخصيت هاي اصلي داستان است. ماجراهاي طولاني که او درگير آن مي شود و سفر دور و درازش در کاوش روسيه شاهکاري است از داستاني احساسي با اندک چاشني طنز. مرد درويش بدون شک ديوانه يي است در حال احتضار. اما تک گويي هاي زيرکانه و در عين حال متناقضي که در سفر بيان مي کند صرف نظر از طنز تلخش، حکايت از خوش قلبي مردي ساده دارد. راوي پيش تر گفته بود؛ «اين مرد برايم خيلي محترم است.» هرچند ستپان در آستانه مرگ، زندگي سابقش را سراسر دروغ مي يابد، در داوري خود در مورد گذشته اش حکمي نهايي صادر نمي کند؛ اگر تا آن لحظه زندگي اش دروغ بوده است. هنوز هم دارد دروغ مي گويد؛ «گرفتاري اصلي آن است که حتي در حال دروغ گفتن هم حس مي کنم راست مي گويم. اصلاً بدون دروغ گفتن روزم روز نمي شود.» رفتار فخرفروشانه خانم ستاوروگين به طنز داستان مي افزايد. زن پيشگو داستان مغشوش زندگي ستپان دوزنه را با آب و تاب شرح مي دهد. ستپان در بستر مرگ اعتراف مي کند عاشق خانم ستاوروگين است و در حال احتضار به شهودي هيجان آميز دست مي يابد که دليل مطرح شدن آن چندان آشکار نيست
دانلود جلد اول4shared
دانلود جلد دوم4shared
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ویرایش شده توسط: behnaz1989
ارسالها: 489
#175
Posted: 18 Mar 2013 02:28
کتاب بیگانه
اثر کامو
ترجمه جلال آل احمد
مروری بر کتاب
درک و توجیه شخصیت مورسو (شخصیت اصلی), کار بسیار دشواری است. زیرا قهرمان یک بیگانه است و تمام شرح احوالش را بدون هیچ تفسیری, عریان و آشکار در اختیار خواننده قرار می دهد. بیگانه بودن در طول داستان فقط در رفتار مورسو نمایان است. زیرا فقط مورسو است که حکایت می کند. مورسو است که میخواهد پس از فوت مادرش فیلم کمدی ببیند و مورسو است که از گرمای آفتاب آدم می کشد. چنانکه سارتر میگوید: "وقتی کتاب را میخوانیم بیهوده تلاش میکنیم تا این بیگانه را طبق قوانین خودمان قضاوت کنیم، برای ما نیز قهرمان داستان چیزی جز یک بیگانه نیست".
اما باید کامو برای این داستان ناموجه تفسیری ارائه دهد. کامو این کار را در کتاب افسانه سیزیف انجام میدهد. کتاب بیگانه احساس پوچی و کتاب افسانه سیزیف مفهوم پوچی ایست. چنانکه برای در ابتدای داستان می خوانیم : " فکر کردم این یکشنبه هم مثل یکشنبه های قبل گذشت... فردا به سر کار خواهم رفت ... از همه اینها گذشته هیچ تغییری حاصل نشد" به قول سارتر این اولین برخورد نویسنده با پوچی است.
تذکر یک نکته بجاست.((پوچ)) و ((پوچی))در فلسفه ی آلبر کامو معنای منفی ندارد و به عکس معنای مثبت و ایجابی دارد.
دانلود این کتاب ۶۰ صفحه ای
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ارسالها: 14491
#176
Posted: 19 Mar 2013 12:10
ناشر در معرفی این رمان آورده است: «سیاوش» و دو نوزاد دیگر که برحسب اتفاق، به وسیله مامایی هندی به نام «ایندرا» در بیمارستانی در تهران به دنیا آمدهاند، حالا در کودکی گرفتار خوابهایی هندی شدهاند. «سیاوش» یا چنانکه دکتر هندی او را «راما» میداند، خواب یک اسطوره هندی را میبیند؛ خوابی چهار قسمتی که قسمت چهارمش پر از درد و رنج و ناله است. دکتر هندی را که پیدا میکنند، او اعتراف میکند هر بچهای که به دنیا میآورد، ذهنش پر از اسطوره و افسانه هندی میشود. در ادامه داستان معلوم میشود دو نوزاد دیگر «سیتا» و «لاکشمی» که همزمان با «سیاوش» به وسیله دکتر ایندرا به دنیا آمدهاند، بخشهایی از اسطورهی هندی «راما» را خواب میبینند و راه نجات هر سه آنها به دنیا آمدن نوزاد دیگری است تا اسطوره خوابهایشان کامل شود. «ترگل» خاله سیاوش باردار است و
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 489
#177
Posted: 23 Mar 2013 12:20
خشم و هیاهو
نوشته ویلیام فاکنر
مروری بر کتاب
داستان در مورد خانواده کامپسون و سرگذشت اعضای این خانواده است . آقاتی کامپسون مزرعه دار بزرگی است که به نوعی نیهیلیست می باشد . کارولین همسر او که تنها علاقه مند به پسر کوچکش می باشد . این خانواده 4 فرزند دارند . کونتین که پسری باهوش و حساس و در عین حال شیفته مرگ است . بنجامین که پسری عقب افتاده و در عین حال لال است . جاسن که پسری اقتصادی و خودخواه است . کدی تک دختر خانواده که به گفته فاکنر قهرمان اصلی کتاب است و قبل از ازدواج کردن ، باردار می شود .
داستان پیچیده است و باید بسیار با دقت بخونید تا از همه ماجرا سر در بیارید . به خصوص که افراد با اسامی مشابه در نسل های مختلف در داستان وجود دارند یا افرادی هستند که تغییر نام می دهند و علاوه بر این برخی شخصیت های زن و مرد اسم یسکان دارند .
فصل اول از زبان بنجامین روایت می شه و از آن جایی که بنجامین عقب افتاده ذهنی است قادر به یادآوری مطالب به صورت درست نیست . او دائما در زمان رفت و آمد دارد و هر بار قسمتی از یک ماجرا را به یاد می آورد . فصل دوم از زبان کونتین روایت می شود که این فصل از فصل اول هم سخت تره . کونتین ذهنی آشفته و افسرده دارد و گاه حتی جملات را نصفه کاره رها می کند .فصل سوم از زبان جاسن است که روایتی مستقیم و ساده دارد و فصل چهارمی نیز از زبان راوی وجود دارد و در انتها اصل و نسب و سرانجام این خانواده ذکر شده است .
لینک دانلود
تمام مشكل دنیا این است كه :
احمق های متعصب كاملا از حرفشان مطمئن هستند ،
اما آدمهای عاقل همیشه شك دارند...
" برتراند راسل "
ویرایش شده توسط: behnaz1989
ارسالها: 24568
#178
Posted: 23 Mar 2013 12:32
تذكرة الاوليا
نويسنده: فريدالدين عطار نيشابوري - رينولد آلن نيكلسون
مروري بر كتاب
دو جلدي
اعراب گذاری متون و زیر نویس های مربوط به آن، جهت درست خوانی عموم فارسی زبانان، بدون در نظر گرفتن نوع تخصص افراد.توضیح واژه ها و اصطلاحات و عبارات دشوار، با پرهیز جدی از تفسیر. شخصی و به زبانی ساده، به گونه یی که خوانندگان در سنین مختلف می توانند به راحتی به معنای. متون حافظ پی ببرند و به فراخور دانش و ذوق خود به تفسیر آن بپردازند.
بر اساس چاپ: رنولد الن نیکلسن
تذکرةالاولیا کتابی عرفانی است به نثر ساده و در قسمتهایی مسجع، در شرح احوال بزرگان اولیا و مشایخ صوفیه به فارسی، نوشتۀ فریدالدین عطار نیشابوری.
این کتاب مشتمل است بر مقدمه و ۷۲ باب که هریک به زندگی، حالات، اندیشهها و سخنان یکی از عارفان و مشایخ تصوف میپردازد، و ذکر مکارم اخلاق، مواعظ و سخنان حکمتآمیزشان در این کتاب آورده شده است.
نخستین باب به حالات و سخنان امام جعفر صادق اختصاص یافته است، و باب هفتاد و دوم به حسین بن منصور حلاج (متوفی ۳۰۹). دستنویسهای معتبر تذکرةالاولیا تا قرن دهم هجری، شامل همین ۷۲ باب است.
اما پس از قرن دهم فصلهای دیگری با عنوان «ذکر متأخران از مشایخ کبار» بر این کتاب افزوده شده که حالات و سخنان ۲۵ تن از عارفان قرنهای چهارم و پنجم را دربر دارد.
در این کتاب از کسانی چون اویس قرنی، ابراهیم ادهم، رابعه عدویه، ابوحنیفه، شافعی، احمد حنبل و محمد باقر یاد شدهاست.
عطار در مقدمۀ کتاب نحوۀ گزینش و تألیف مطالب را بهروشنی بیان کرده است . بنا بر این مقدمه، نقلها و روایتهای تذکرةالاولیا التقاطی از مطالب کتابهای دیگر است.
از آثار صوفیانۀ مهم و مشهور مربوط به اواخر قرن چهارم تا پایان قرن ششم، چند اثر با احتمال زیاد ممکن است مأخذ نقلهای مؤلف تذکرةالاولیا باشند، که عبارتاند از:
طبقات الصوفیه اثر عبدالرحمان سلمی نیشابوری، حلیةالاولیا ابونعیم اصفهانی، و رسالۀ قشیریه نوشتۀ ابوالقاسم قشیری. کشفالمحجوب هُجویری نیز احتمالاً از منابع عطار بوده، زیرا عطار برخی از مضامین آن را با عبارات روانتر و رساتر آورده است. تصحیح انتقادی تذکرةالاولیا اولین بار توسط رنالد نیکلسن انجام گرفته است (چاپ لیدن ۱۹۰۵-۱۹۰۷). از امتیازات تصحیح نیکلسن، مقدمه٦#34; محمد قزوینی بر آن است که حاوی اطلاعات دقیق و سودمندی است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#179
Posted: 23 Mar 2013 12:36
یک شب توفانی و داستان های دیگر
نويسنده: ماكسيم گوركي
مروري بر كتاب
در وجدان هر کسی لکهای هست. منهم در وجدان خودم چنین لکهای دارم.
اما عدهی زیادی از مردم دربرابر این بزکهایی که روحشان را پوشانده است، خیلی بی قیدند. آنها این لکه را مانند پیراهن یقه داری که بتن داشته باشند، به آسانی با خود حمل میکنند ... و حال آنکه من چنین پیراهن هایی نمیپوشم ... و گویا بهمین جهت است که تحمل لکه ی وجدان برای من بسیار سنگین است. خلاصه میخواهم گناهم را اعتراف کنم.اما این اعتراف من، برای خاطر این نیست که نمیتوانم وسیلهی سرگرمی و تفریحی غیر از این پیدا کنم و یا به این وسیله نظر مردم را بطرف خودم جلب کنم. و همچنین برای بحث از محاسن خودم نیست. نه! ... رویهم رفته هیچیک از عللی که مردم را بسوی اعتراف میکشد،باعث اینکار من نشده است. من برای این به گناهانم اعتراف میکنم که میبینم وقتش رسیده است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#180
Posted: 23 Mar 2013 12:40
خاطرات خانه اموات
نويسنده: فئودور داستايوفسكي
مترجم: مهرداد مهرين
مروري بر كتاب
«الکساندر بتروویچ» در اصل یک نجیبزادة روسی بود. او بر اثر حسادت، همسرش را کشت و فورا خود را به پلیس معرفی کرد.پلیس او را به ده سال حبس با اعمال شاقه محکوم کرد و پس از پایان این مدت او به اقامتگاه محکومین واقع در شهر «ک» فرستاده شد تا عمر خود را در آنجا به پایان آورد.
یعنی او به یک کولونی محکومین، که کمی دورتر از شهر واقع شده بود، تعلق داشت، اما میتوانست در شهر «ک» به سر برد.او در این شهر با تدریس زبان فرانسه و... لقمهنانی به دست میآورد.
البته تدریس برای محکومین در شهرهای سیبری امری بعید، نبود زیرا کسی غیر از آنها از زبان فرانسه و رشتههای مختلف تعلیم و تربیت اطلاعی نداشت.
خاطرات خانة اموات، اثر داستایوسکی به سرگذشت ده سالة الکساندر پتروویچ در زندان با اعمال شاقه اختصاص یافته است.
داستایوسکی در بخشی از این داستان ماجرای محبوبیت خود در زندان سیبری را شرح میدهد و ضمن معرفی زندانیان دیگر سرگذشت غمانگیز آنها را به طرزی بدیع، حکایت کرده و پرده ازبرخی اسرار درونی انسان برمیدارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند