ارسالها: 24568
#291
Posted: 12 Jun 2013 17:44
سيزده نفر سر ميز شام
نويسنده: آگاتا كريستي
مترجم: بهرام افراسيابي
مروري بر كتاب
ما در اين داستان به شخصيت مرموز و برجسته اي به نام جين ويلكينسون كه هنرپيشه معروف و زيبايي است برخورد مي كنبم ؛ او كه با ازدواج خود با لرد جرج اجوار مسير زندگي خود را به سراشيبي انداخت ..
در بازيگري چنان غرق مي شد كه همه را به وجد مي آورد مخصوصا اگر نمايشي در رابطه با زندگي و كار خود او بود ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#292
Posted: 12 Jun 2013 17:48
پروفسور
نويسنده: شارلوت برونته
مترجم: اسماعيل كيواني
ناشر: جامي
مروري بر كتاب
پروفسور در حقیقت اولین نوشته نويسنده مي باشد
در بلژیک به معلم ها می گویند پروفسور و اسم کتاب از اینجا گرفته شده . شخصیت اصلی کتاب پسری انگلیسی است که به بلژیک می رود تا به عنوان معلم به کار بپردازد .
دانستن زبان های خارجی در این راه به او کمک زیادی می کند . این پسر برادر ثروت مندی هم دارد اما تلاش می کند روی پای خودش بایستد و در این میان با معلم جوان و فقیر زیبایی نیز آشنا می شود .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#293
Posted: 30 Jun 2013 22:07
بانوي سر بدار
نويسنده: حمزه سردادور
ناشر: نوين
مروري بر كتاب
حماسه شورانگيز ستم ستيزي ايرانيان با مغولان
در زماني كه مغول ها بر ايران مسلط بودند، سلطان ابوسعيد از اولاد هلاكو در سلطانيه پايتخت خود فرمانروايي مي كرد. او ماموران خود را كه «ايلچي» نام داشتند براي ماموريت هاي مهم اعزام مي كرد. ايلچي ها به هر شهر و دياري كه مي رسيدند، اهالي محل مجبور بودند پذيرايي شاياني از آنها بكنند و هرچه را خواستند فراهم كنند.
يكي از اين ايلچي ها به قريه «باشتين» (از دهات سبزوار) كه مردم آن از شيعة متعصب بودند رسيدند و بعد از اين كه بهترين عمارت را براي اقامت ايلچي انتخاب كردند، براي خوش گذراني زناني طلب كردند. آزاده دختر زيباروي براي اين امر در نظر گرفته شد؛ اما آزاده كه زني غيرتمند بود حاضر بود به دار آويخته شود اما تسليم مغول ها نشود. در حين دست درازي مغولان به زن ها، جنگي درگرفت و به جز چندنفر ايلچي و همراهانش كشته شدند.
در اين ميان «عبدالرزاق» فرزند خواجه «فضل الله» كه جواني رشيد بود و پدر او بين مردم اسلحه پخش مي كرد به روستا وارد شد. مردم روستا با گفته هاي او و شجاعت و غيرتمندي آزاده كه دل عبدالرزاق را نيز ربوده بود، نام سربدار به خود گذاشتند و براي جنگ و دفاع از مملكت و ناموس خود آماده شدند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#294
Posted: 30 Jun 2013 22:11
پاپيون
نويسنده: هانري شارير
مترجم: پرويز نقيبي
ناشر: امير كبير
مروري بر كتاب
"پاپيون " بر اساس زندگي واقعي "هانري شاير " معروف به پاپيون كه به دليل خلافكاري به گينه فرانسه تبعيد ميشود..
او در اين تبعيدگاه با يك جاعل اسناد دولتي كه بسيار ثروتمند و هميشه در معرض كشته شدن است آشنا ميشود...
...بيست و ششم ماه اكتبر سال ۱۹۳۱است. از ساعت هشت صبح مرا از سلول خودم بيرون آورده اند.
صورتم رابه دقت اصلاح كرده و لباسي پوشيده ام كه اصلا به قيافه من نمي آيد و مرا خيلي شيك و برازنده نشان مي دهد يك پيراهن سفيد و يك پاپيون آبي كمرنگ نيز وقار خاصي به اين لباس مي بخشد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#295
Posted: 2 Jul 2013 18:25
قصه هاي عاميانه ايراني
نويسنده: عليرضا ذكاوتي قراگزلو
ناشر: سخن
مروري بر كتاب
امروزه داستانهاي عاميانه و قصه هاي سنتي ايراني را از سه جهت مي توان نگريست: سرگرمي، بررسي مسير تحول نثر فارسي و گردآوري مواد تاريخ اجتماعي ايران.
در مجموعه حاضر پس از معرفي چند متن درجه اول از داستانهاي بلند عاميانه به دو مورد داستان شبه عاميانه پرداخته شده است.
آنگاه مجموعه هايي مورد بررسي قرار گرفته كه به لحاظي حوي داستان بلند محسوب مي شوند و از جهتي مجموعه حكايات سنتي هستند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#296
Posted: 2 Jul 2013 18:52
زيباي تنها
نويسنده: محمود طلوعي
ناشر: علم
مروري بر كتاب
سرگذشت و سرنوشت غم انگیز ثریا اولین و آخرین عشق شاه
ثریا اسفندیاری بختیاری (زاده ۱ تیر ۱۳۱۱ در اصفهان - درگذشته ۴ آبان ۱۳۸۰ در پاریس بر اثر سکته مغزی)
دومین همسر محمدرضا پهلوی و ملکه ایران بود.
وی فرزند خلیل خان اسفندیاری و نوه اسفندیار خان سردار اسعد است.
وی کودکی را در برلین گذراند و در پاییز ۱۳۱۶ به اتفاق خانوادهاش به ایران بازگشـت.
در اصفهان وارد مدرسه آلمانیهای مقیم اصفهان شد و زبان فارسی را نزد معلم خصوصی فرا گرفت. تا ۱۳۲۰ در آن مدرسه به تحصیل پرداخت. ولی پس از اشغال ایران در جریان جنگ جهانی دوم مدارس آلمانها تعطیل شـد.
او در ۱۳۲۳ وارد مدرسه مُبلغ (میسیونر)های انگلیسی شد و تا پانزده سالگی در این مدرسه به تحصیلاتش ادامه داد تا اینکه در ۱۳۲۶ به همراه خانوادهاش به سوئیس رفت.
در آنجا زبان فرانسه آموخت و انگلیسی را نیز بعدها در مؤسسهای در لندن تکمیل کرد. ثریا به زبانهای آلمانی، فارسی، انگلیسی و فرانسه مسلط بود و به دلیل زیبایی اش مورد توجه شاه قرار گرفت.
به وی پرنسسی با چشمان زمردین نیز گفته شده است
انتخاب ثریا برای همسری محمدرضا به وسیله خواهر بزرگتر شاه، شمس انجام گرفت. شمس در یک مجلس مهمانی در سفارت ایران در لندن که ثریا هم دعوت شده بود، در همان نظر اول او را پسندید و مسئله را با خلیل خان اسفندیاری در میان گذارد. ثریا با آمادگی قبلی برای روبرو شدن با شاه به تهران آمد.
ثریا در خاطرات خود مینویسد که بزرگترین آرزوی او پیش از اینکه ملکهٔ ایران بشود، هنرپیشگی سینما بوده و پیش از اینکه برای اولین دیدار با شاه به کاخ سلطنتی برود، با پدرش شرط کرده بود که اگر شاه او را نپسندید یا او از شاه خوشش نیامد، او را به هالیوود بفرستدولی شاه هم مثل خواهرش در اولین نظر او را پسندید و ثریا هم تمایل به این ازدواج پیدا کرد و مراسم نامزدی آنها روز ۶ دی ۱۳۲۹ در نظر گرفته شد.
امیدواری آنها این بود که مراسم ازدواج به زودی برگزار شود، ولی ثریا ناگهان دچار بیماری حصبه شد و روز به روز هم بیماریش شدت یافت و همه را دچار نگرانی کرد. ناگزیر مراسم ازدواج به تعویق افتاد. پس از طی دوران نقاهت، تشریفات عقد و ازدواج در نهایت سادگی در ۲۳ بهمن برگزار شد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#297
Posted: 2 Jul 2013 18:59
افسانه هايي از روستائيان ايران
ناشر: پديده
زبان كتاب: فارسي
مروری بر کتاب
افسانه هائی از روستائیان ایران بصورت مصور نقل می گردد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#298
Posted: 2 Jul 2013 19:02
شلغم ميوه بهشته
نويسنده: علي محمد افغاني
ناشر: امير كبير
مروري بر كتاب
در یکی از کوچه های باریک پشت بازارچه سرپولک چهارراه سیروس تهران، در سال ۱۳۵۳، خانه قدیمی کوچکی بود که سی سال از عمر بنای آن می گذشت. این خانه حیاط و باغچه ای کوچک داشت که در میان آن درختی افرا دیده می شد.
ضلع شمالی حیاط شامل دو اتاق بود، هر کدام با دو پنجره که قرینه وار به وسیله ایوانی از هم جدا می شدند. در ضلع شرقی فقط یک اتاق قرار داشت، باز هم با یک ایوان ولی بزرگتر از خود اتاق.
در دو اتاق ضلع شمالی، براتعلی چراغ ساز، حدودا سی ساله، اهل اسدآباد همدان با همسرش نرگس اهل ورامین و تنها فرزندشان عابدین زندگی می کردند.
نرگس زنی سی ساله و هیکل دار، بسیارمنظم و خانه دار و دلسوز برای براتعلی وعابدین بود. تنها نقطه ضعف او نامهربانی با دیگران بود.
در تنها اتاق ضلع شرقی مشهدی محرم سبزی فروش پنجاه ساله با همسر بیست و هفت ساله ظریف ومهربانش گل عنبر و سه فرزندشان، شاهرخ و مهران ومهشید زندگی می کردند. آنها اهل بویین زهرای قزوین بودند. گل عنبر برخلاف نرگس زنی بسیار نامنظم بود.
این خانه را دوازده سال پیش براتعلی از دامداری اهل ورامین به ماهی یکصد تومان اجاره کرده بود. براتعلی بعد از اجاره این خانه یک اتاقش را به مشهدی محرم واگذار کرده بود به ماهی پنجاه تومان.
دکان سبزی فروشی مشدی سر همان کوچه قرار داشت و او در طول روز چندین بار برای خوردن غذا، چای یا برای استفاده از دستشویی به خانه رفت و آمد داشت. گل عنبر با عابدین رابطه خوبی داشت و او را مثل پسر خود می دانست. رابطه بین نرگس و گل عنبر اصلا خوب نبود. گل عنبر فکر می کرد با این که نصف اجاره بهای خانه را می پردازد ولی از امکانات کمتری در خانه استفاده می کند.
مثلا نرگس به گل عنبر برای شستن لباس هایش اجازه استفاده از حمام خانه را نمی داد. گل عنبر فکر می کرد خانواده پنج نفری آن ها باید در یک اتاق بسر ببرند و خانواده سه نفری نرگس در دو اتاق، و این اصلا انصاف نیست. آنها مرتب با هم درگیر بودند. گل عنبر، نرگس را وسواسی می دانست.
او از نرگس می خواست که اتاق بزرگتری به او بدهد و نرگس قبول نمی کرد. نرگس حتی اجازه نمی داد عابدین با بچه های گل عنبر بازی کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#299
Posted: 7 Jul 2013 21:30
خاتون بغداد
نويسنده: فواد فاروقي
ناشر: كوشش
مروري بر كتاب
سرگذشت زني كه فداي عشقي حرام شد .
دو جلدي
بغداد خاتون ، زنی که حقیقتا ً فدای عشقی حرام شد . آن روزها که امیر چویان - امیر الامرای اولجایتو - دختری داشت به لطافت گل با ملاحتی بی نظیر ، زیبایی افسونگر و غروری دلچسب و مثال زدنی . روزهای کشاکش بین پدر و پسر و آن روزهای تاریک که عشق با خون و اشک معنا می شد .
آن روزها که بنیان ها از هم می پاشید و او تمام می شد . ابوسعید که با انگیزه ی عشق مرد شد و با انگیزه ی به دست آوردن بغداد خاتون - که حدودا ً 8 سال از خودش بزرگتر بود - پدر و برادر او را از لب تیغ گذراند !
روزهایی که مادر علیه دختر و دختر علیه مادر توطئه می کردند . حاجی خاتون که همه را فدای قدرت خویش می کرد و ساتی بیک که مهربان ، صمیمی ، باهوش و مغرور بود .
داستان ایرانیان در زمان مغول ها و اسلام آمیخته شده با یاسای چنگیز . دولندی سازگار ، شیخ فضل الله مدبر ، دلشاد خاتون دلچسب و بی نظیر در مهربانی ، خواجه عبداللطیف دانشمند ، امیر سونج وفادار ، شیخ حسن خوشبخت و همه آنهایی که بودند و رفتند .
" حاجی خاتون بر گفته اش با تاکید افزود :
- آری یاسای چنگیزی ! به موجب این قانون که جد بزرگوارمان آورده است ، هرگاه سلطان یا ایلخانی بر زنی عاشق شود ، همسر چنان زنی وظیفه دارد برای جلب رضایت ایلخان ، زنش را طلاق دهد و مشتاقانه به خدمت ایلخان بفرستد.
ابوسعید با شگفتی پرسید :
- یعنی من باید یاسای چینگیزی را به اجرا بگذارم ؟
حاجی خاتون پاسخ داد :
- در انجام این قانون ، هیچ تردیدی به خود راه مده ، درنگ مکن . برای امیر شیخ حسن پیام بفرست که خواهان همسرش هستی و او باید هر چه زودتر بغداد خاتون را طلاق گوید
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#300
Posted: 7 Jul 2013 21:35
قصه هاي نصرالدين
نويسنده: سيد ابراهيم نبوي
ناشر: روزنه
مروري بر كتاب
اولين كسي كه گريه كرد احتمالا آدمي بود كه فهميده آدم است و برايش مسجل شد كه بايد به زندگي ادامه دهد .
شايد هم اولين آدم اولين موجودي بود كه به محض به دنيا آمدن گريه كرد . اينها معلوم و مشهود است ، اما اولين كسي كه خنديد معلوم نيست چه كسي بود .
شايد اولين كسي كه خنديد شاهد اولين ليز خوردن اولين انسان اوليه روي پوست موز در يكي از جنگلهاي اوليه بود ، شايد هم اولين خنده عكس العمل نسبت به حماقت اولين آدم بوده ويا هر چيز ديگر .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند