ارسالها: 24568
#341
Posted: 18 Oct 2013 11:33
دوزخ
نويسنده: دن براون
مترجم: حسين شهرابي
ناشر: كتابسراي تنديس
مروري بر كتاب
رابرت لنگدان وقتی بههوش میآید، خود را مجروح و بر روی تختی در بیمارستانی ناآشنا میبیند. پس از آنکه پزشکان وضعیتش را برایش شرح میدهند، متوجه میشود با خانه و شهر خود کیلومترها فاصلهها دارد و حافظهی چند روز گذشتهاش را نیز از دست داده است.
فردی که ظاهرا مجروحش کرده دوباره سراغش میآید و پس از کشمکشی خونین، لنگدان بههمراه یکی از پزشکان از بیمارستان فرار میکند و پای در مسیر ماموریتی میگذارد که چیزی از آن را به یاد ندارد تنها راهنمای ماموریتش شیء عجیبی است که از همراه داشتن آن نیز مطلع نیست....
دن براون در آخرین اثرش، دوزخ با دستمایه قرار دادن کمدی الهی دانته و الهام از بخش دوزخ آن، در خلال ماجرایی پرکشش، رابرت لنگدان و خواننده را به دنیای نمادها و شهرهای باستانی و زیبای اروپا میکشاند و لحظهبهلحظه بر هیجان داستان میافزاید.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#342
Posted: 18 Oct 2013 11:36
مادر
نويسنده: پرل باك
مترجم: محمد قاضي
ناشر: ايران مهر
مروري بر كتاب
اما خود چنين مي انديشيد كه خوشبختي اش نيز مانند همه شاديهايش ناقص است.
انگار هميشه چيزي برعكس دلخواه او مي گشت اين بار از آن مي ترسيد كه نوزاد دختر شود
خانم پرل باك قصه پرداز كتاب ارزنده خاك خوب و برنده جايزه ادبي نوبل ، در رمان مادر با تيز بيني خاصي به ديدار زندگي خانواده اي روستايي رفته است و در آن نظام فئوداليسم و عوامل اصلي بيچارگي ، عقب ماندگي و محور فكري و فرهنگي روستائيان چين به زير سئوال رفته است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#343
Posted: 18 Oct 2013 11:38
حماسه گندم
نويسنده: فرانك نوريس
مترجم: مينا سرابي
ناشر: دنياي نو - مهرگان
مروري بر كتاب
رماني از فرانك نوريس، يكى از بزرگترين نويسندگان ناتوراليست امريكا.
شاهكارى حيرتانگيز با نام اصلي اختاپوس
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#344
Posted: 23 Oct 2013 12:37
فرصتی دوباره
نويسنده: مري هيگينز كلارك
مترجم: سيما فلاح
ناشر: ليوسا
مروري بر كتاب
بعد از ناپدید شدن نیکولاس اسپنسر، مدیر کل شرکت جن استون که ادعا میکرد واکسن ضد سرطان را کشف کرده است، مارسیا دكارلو (كارلی)، خبرنگار مجله وال استریت، مامور نوشتن زندگی نامه نیكولاس اسپنسر میشود.
مردم معتقدند اسپنسر زنده است و كل پولهای شركت را بالا كشیده و همسرش لین و خواهرخوانده كارلی نیز در این ماجرا با او هم دست هستند اما در این حین شخصی سعی میكند لین را به قتل برساند. لین وحشتزده از كارلی میخواهد به او كمك كند تا به مردم ثابت كند كه شریك جرم همسرش نبوده است. در پی كشف حقایق پشت پرده، كارلی نیز تبدیل به هدفی برای افراد پلید و خطرناكی میشود كه برای رسیدن به خواستههایشان دست به هر كاری میزنند...
در این رمان کاشف واکسن ضد سرطان ناپدید میشود و خبرنگاری ماموریت مییابد حقایق پشت پرده را کشف کند.
مری هیگینز کلارک در سال ۱۹۲۷ در نیویورک متولد شد. او در نوجوانی پدر خود را از دست داد و از زمان تحصیل در دبیرستان به ترتیب تلفنچی، منشی و خدمه پرواز بود. او اندکی پس از ازدواج، همسر خود را از دست داد. وی که در زندگی شخصی خود سختیهای زیادی را تحمل کرده است، در اکثر داستانهایش ماجرای زنانی را تصویر میکند که با مشکلات و سختیها دست به گریبانند و تلاش دارند بر آنها پیروز شوند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#345
Posted: 23 Oct 2013 12:38
سرقت در شش ماه
نويسنده: سو گرفتون
مترجم: عليرضا افشاري
ناشر: ليوسا
مروري بر كتاب
"الين بولت" بيوهي ثروتمندي است كه آخرين بار در حالي كه يك كت پشمي بسيار گرانقيمت به تن داشت ديده شده كه آپارتمانش در كاليفرنيا را به قصد املاك ديگرش در فلوريدا ترك نموده است.
ولي زماني كه كت گرانقيمت او بدون صاحبش پيدا ميشود، "كنسي ملون"، كارآگاه خصوصي، براي پيدا كردن او به وسيلهي خواهر الين استخدام ميشود. كنسي در ابتدا تصور ميكند يك پرونده ساده مربوط به گم شدن يك شخص به او سپرده شده اما در ادامهي داستان يك آتشسوزي، يك سرقت ماهرانه و در نهايت يك قتل، پروندههاي پيچيده و خطرناكي را پيش روي او قرار ميدهد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#346
Posted: 23 Oct 2013 12:40
ميعاد با راما
نويسنده: آرتور سي كلارك
مترجم: رضا فاضل
ناشر: سروش
مروري بر كتاب
آرتور چارلز کلارک (1917ـ2008م.) ادیب بذله گو و خوش مشرب انگلیسی، سرآمد همة نویسندگان علمی ـ تخيلی است. این کتاب او، داستان برخورد اجرام سماوی به زمین و تکاپوی بشر برای ایجاد یک سپر حفاظتی در برابر این فاجعه است.
کتاب در واقع، هشداری است به بشر که زمین ما تنها در معرض خطر سلاح های مرگ بار ساختة دست بشر نیست، بلکه در معرض بمب های فضایی نیز هست. میعاد با راما با داستان های واقعي برخورد شهاب سنگ های عظیم به زمین در قرن بیستم میلادی آغاز می شود و سپس به بعد ناشناخته و رمز و راز چنین رویدادهایی می پردازد. انسان برای رویارویی با بمباران فضایی رهسپار فضا می شود اما با حیات و تمدنی شگفت انگیز و خارق العاده روبرو میشود که در فراسوی منظومة شمسی است و ساختة دست نیروهای به مراتب هوشمندتر از انسان است.
میعاد با راما به آدمی می آموزد که تا زمانی که انسان گرفتار ماده و لختی آن است و دربند جاذبه و اسیر تنازع بقاست، فقط سایه هایی از حقیقت را می بیند. این کتاب در سال 1974 میلادی سه جایزة بین المللی هوگو، نبولا و جان دبلیو. کمپبل را برده است.
ترجمة روان کتاب نمونة خوبی از نثر فارسي همپای داستان های علمی تخیلی روز و مبرا از ترجمه زدگی است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#347
Posted: 23 Oct 2013 12:42
ته دره
نويسنده: هرتا مولر
مترجم: مهرداد وثوقي
ناشر: مرواريد
مروري بر كتاب
«ته دره» در واقع عنوان دیگر کتاب «زمینهای پست» است که مولر آن را در سال ۱۹۸۲و به زبان آلمانی منتشر کرده بود و از مجموعه داستانهای مهم او محسوب میشود.
هرتا مولر علاوه بر جایزه نوبل، جوایز دیگری را هم در حوزه ادبیات نصیب خود کرده است؛ او از سال ۱۹۸۱ دهها جایزه ادبی برای نوشتن رمانها و آثار خود به دست آورد که مهمترین آنها عبارتند از جایزه فرانتس کافکا و جایزه بنیاد کنراد آدناوئر.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#348
Posted: 23 Oct 2013 12:46
برفهاي كيليمانجارو
نويسنده: ارنست همينگوي - شجاع الدين شفا
ناشر: امير كبير
زبان كتاب: فارسي
مروري بر كتاب
همینگوی در اين داستان درد و رنج مردی زخمی به اسم هری را که پایش قانقاریا گرفته شرح دادهاست. او دردهای مادی و معنوی هری را به تصویر کشیده و خاطرات گذشته اش را در لحظه های رها شدن از درد بیان کرده است. این داستان تلفیقی از دردمندی آدمی و بیرحمی طبیعت است.
کليمانجارو کوه پوشيده از برفي است که ۶ هزار متر ارتفاع دارد و ميگويند بلندترين کوه افريقاست. قلة شرقي آن ماسايي «نگاجهنگايي» يا خانة خدا نام دارد. نزديک اين قله لاشة خشک شدة و يخزدة پلنگي قرار دارد. کسي توضيح نداده که پلنگ در اين ارتفاع دنبال چه چيزي بوده است.
مرد گفت: «خوبيش اينه که درد نداره. آدم از همين موضوع ميفهمه که شروع شده.»
«جدي ميگي؟»
«آره. باوجودي اين، از بوش معذرت ميخوام، حتما نارحتت ميکنه.»
«نه، فکرشو نکن، اصلا فکرشو نکن.»
مرد گفت: «نگاهشون کن، ميخوام ببينم منظرهشه يا بوش که اينها رو ميکشونه اينجا؟»
تخت سفري که مرد رويش خوابيده بود در ساية وسيع يک درخت ميموزا قرار داشت و مرد همان طور که از توي سايه نگاهش را به تابش شديد دشت دوخته بود، سه پرندة بزرگ را ميديد که به حالت شومي چمباتمه زدهاند، و ده دوازده تاي ديگر هم در آسمان چرخ ميزدند و همين که ميگذشتند سايههاي سريعي ميانداختد.
مرد گفت: «روزي که کاميون خراب شد سر و کلة اينها هم پيدا شد. امروز اولين بارييه که چندتاشون نشستهن رو زمين. اول چرخ زدنشونو خوب تماشا کردم تا هر وقت خواستم بتونم تو يه داستان بيارمشون. الان ديگه اين حرفها خنده داره.»
زن گفت: «کاش دست بر ميداشتي.»
مرد گفت: «فقط دارم حرفشو ميزنم، آخه، گفتنش آسونه. اما نميخوام ناراحتت کنم.»
زن گفت: «خودت هم ميدوني که من ناراحت نميشم. چيزي که هست ازين عصبانيام که کاري از دستم بر نميآد. فکر کنم تا اونجا که بشه بايد خونسرد باشيم تا هواپيما برسه.»
«يا تا هواپيما نرسه.»
«بگو من چه کار ميتونم بکنم. حتما يه کاري هست که از من بر ميآد.»
«پاي منو بکن بنداز دور. تا ديگه جلوتر نره، گو اينکه شک دارم. يا با گلوله کارمو بساز. حالا که تيرانداز ماهري هستي. انگار خودم تيراندازي بهت ياد دادم.»
«خواهش ميکنم اين حرفها رو نزن. نميخواي يه چيزي برات بخونم؟»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#349
Posted: 23 Oct 2013 13:47
بخت طوبي
نويسنده: بهيه پيغمبري
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
حكايت دختري است كه دل به عشق پسري مي سپارد، ولي با مخالفت خانواده روبه روست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#350
Posted: 23 Oct 2013 13:49
زن مست
نويسنده: قاسم لاربن
ناشر: نقش جهان
مروري بر كتاب
انگشتان زنگ زده و كثيف و سربي رنگ احمد اسكناس خوشرنگ هزار ريالي را با حركات غير طبيعي و بدون اراده خود مچاله مي كرد .
احمد مثل مرده اي كه جانش را به چنگ گرفته باشد ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند