ارسالها: 24568
#401
Posted: 25 Oct 2013 15:25
رت باتلر
نويسنده: دانلد مكينگ
مترجم: مريم رضايي
ناشر: پيكان
مروري بر كتاب
رمان رت باتلر رویای آن دسته از خوانندگانی را که کتاب بر باد رفته، شاهکار ادبیات آمریکا، همچون خاطره ای فراموش نشدنی در ذهنشان باقی مانده است، تکمیل میکند.
در این اثر خواننده با زوایای مختلف نوجوانی و جوانی رت باتلر آشنا می شود و او را هنگامی می بیند که نوجوانی با روحیه آزاد و سرکش است و به رودخانه ها و باتلاق های لوکانتری عشق می ورزد. در ادامه با پدر سختگیر و مستبد وی آشنا میشود که تمایل درونی اش به تسلط بر دیگران، منجر به وارد آمدن صدمات غیر قابل توصیفی به اعضای خانواده اش میشود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#402
Posted: 25 Oct 2013 15:28
سربازان خدا
نويسنده: ياشار كمال
مترجم: عين الله غريب
ناشر: گيسا
مروري بر كتاب
این مجموعه شامل هشت داستان است: اَ یه یه یه یه یه، کاشکی زرافه رو نزنن، شبی که هوا بدجوری شرجی بود، شبیه قدیر که شاگرد آهنگری بود، سربازهای خدا همه چیزشون با بقیه فرق می کنه، سر بریده، انگار پرنده می بارید اون روزا از آسمون و یه تیکه آهن آبدیده.
کتاب شامل یک مقدمه است که مترجم در آن اطلاعاتی درباره یاشار کمال و نوشته های او به دست داده و نوشته است: در این کتاب شاهد هشت داستان یا بهتر است بگوییم گزارش مستند هستیم که حاصل مصاحبه نویسنده با کودکان به اصلاح خیابانی است؛ کودکانی که هر کدام به دلایل خاص مجبور شده اند دور از هر خانه و کاشانه ای در کنج پارک ها و زیر پل ها و لابلای صخره های موج شکن مسکن کرده و برای گذران ساده ترین امورات زندگی روزمره با دشوارترین مسائل و مصایب ممکن مواجه شوند؛ مسائل و مصایبی که یاشار کمال در این اثر به ساده ترین شکل ممکن از زبان خود این کودکان به چند و چون آن ها میپردازد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#403
Posted: 25 Oct 2013 15:32
خانم صاحبخانه
نويسنده: فئودور داستايوفسكي
مترجم: پرويز داريوش
ناشر: نگاه - بوتيمار
مروري بر كتاب
در اين كتاب با مردي نيمه ديوانه و از دنيا روگردانده مواجه مي شويم كه درصدد است همه تلخي شرنگي را كه سركشيده است سر بيچاره اي تلافي كند. در اين ميان خود دچار شراره عشقي مي شود كه معتقد است زني بيچاره تقديم او مي كند...
اين داستان در سال ۱۸۴۷ نوشته شده است و زندگي مردی به نام اردنیف را روايت مي كند که به دنبال خانه می گردد چرا که صاحبخانه ی سابقش، به دلیل خاصی سن پطرزبورگ را ترک کرده است و حال او مجبور شده است که به دنبال خانه ی جدیدی بگردد.
وی که فردی منزوی و در تمام مدت مشغول فعالیت های علمی خود بوده است به تجربه های جدیدی دست می زند و سر انجام زیبایی زنی توجه او را جلب می کند و با تعقیب آنها و ملاقات های دیگر با زن و پیرمرد همراه او در خانه ی آنها اتاقی اجاره می کند. داستان حول روابط و احوال درونی اردنیف، پیرمرد و دخترک زیبا که نام او کاترین است می گذرد....
اين داستان نيز هم مانند بسیاری از داستانهای داستایوفسکی کنکاش درونی ذهن شخصیتهای داستان به خصوص شخصیت اصلی را به تصویر میکشد و همین کنکاشها تنه اصلی داستان را میسازند. در این رمان هم یک جوان روس درگیر رابطهای میشود که از طرفی به نظر بسیار وحشتناک میرسد و از طرف دیگر با مسائل ذهنی و افکار روانشناسانه سر و کار دارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#404
Posted: 25 Oct 2013 15:34
خانه
نويسنده: توني موريسون
مترجم: يگانه وصالي
ناشر: مرواريد
مروري بر كتاب
«خانه» آخرین رمان «تونی موریسون» نویسنده آمریکایی سیاهپوست كه دهمین رمان در كارنامه ادبی موریسون ۸۱ ساله است.
«خانه» قصهای حماسی دارد و داستان یك سرباز زخمی از جنگی در آن سوی دریاها را روایت میکند كه با عبور از سرزمینهای مخاطرهآمیز و با طی كردن راهی دراز، به خانه سفر میكند.
داستان کتاب از زاویه دید یک آمریكایی آفریقاییتبار در اوایل دهه ۵۰ قرن بیستم روایت میشود. قهرمان داستان، از جنگ كره به كشورش بازگشته و این با دوره ریاست جمهوری هری ترومن مصادف شده است.
موریسون رمان مطرحی به نام «دلبند» دارد که اغلب با آن شناخته میشود. رمان «خانه» هم یکی دیگر از محبوبترین رمانهاى اوست و بسیاری از منتقدان این دو اثر را با هم مقایسه مىکنند. او با همین رمان محبوب توانست در سال ۱۹۹۳ به عنوان نخستین زن سیاهپوست آمریکایی، به جایزه ادبی نوبل دست یابد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#405
Posted: 25 Oct 2013 15:38
دل افروز
نويسنده: بهيه پيغمبري
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
با چند قدم سریع خودم را به والر رسوندم و دستام رو بی اختیار روی حرارتی گرفتم که از کتری بر می خاست. بعد از گرم شدن دستام اونا رو به بینی و دهنم چسبوندم تا گرمشون کنم . این طوری لرزیدنم کمتر معلوم می شد. به خصوص لب و دهنم به شدت می جنبید و از حرکت اونا دندونام به هم می خورد. این در حالی بود که بد اخمی فرامرز اشکم رو آهسته جاری می کرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#406
Posted: 25 Oct 2013 15:40
آخرين راه
نويسنده: رويا ظريف
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
من که خیلی دلخور بودم رو به عزیز گفتم: عزیز شما هم که انگار نه انگار. این همه به خواهر و شوهر خواهرتون توهین کرد، آخه چرا جواب آقاجونو ندادین؟ آخه چه ایرادی میشه به اون گرفت؟ شما فکر میکنید من دیگه مثل اون پیدا میکنم؟ به خدا همه دوست و آشناها آرزوی یک چنین دامادی رو دارن. جوون هست، تحصیلکرده و مودب و باوقار هست، فامیل خودمونم که هست، آخه دیگه چی میخواین؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#407
Posted: 25 Oct 2013 15:42
طلوع سپيده
نويسنده: فرناز نخعي
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
فرياد زدم: «از اتاق من برين بيرون و ديگه هيچوقت پاتونو اينجا نگذارين. شما فكر كردين من چه جور دختري هستم؟ خيال كردين بيرون شركت با شما راه ميافتم و اين طرف و اون طرف ميرم و به حيوون پليدي مثل شما اجازه ميدم كه با آبروم بازي كنيد؟ شما به چه حقي ميخواستين منو بيرون شركت ببينيد؟ اصلاً ما با هم چه صحبتي داريم؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#408
Posted: 25 Oct 2013 15:47
باغ گمشده
نويسنده: جواد مجابي
ناشر: ققنوس
مروري بر كتاب
شب سرد مهرگاني نه فقط شبي از فصلي سرد كه شب و روز دنيايي به سردي گراييده است.
باغ اجدادي فرو ميريزد، احساس از دست رفتن و فنا شدن قربانيان را بر آن ميدارد تا دگرباره بسازندش.
اما خيانت، نفرين، عفريت مرگ تقديري ديگر را مقدر كردهاند. تصويرها جان ميگيرند و شرق با تمامي هيبت خود نفس ميكشد تا ديگرباره خود را بسازد امروز را بسازد بر مبناي ديروزهايي كه ابهام و خون بد بود و نبودش و چند و چونش سايه افكنده است.
باغ گمشده پس از بيست سال انتظار در دست شماست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#409
Posted: 25 Oct 2013 15:49
سنج و صنوبر
نويسنده: مهناز كريمي
ناشر: ققنوس
مروري بر كتاب
كاشان را پشت كوه كمر اشك نگين يشم را در دل كوير زرد خواهي ديد ديگر نه از كوير خبري هست و نه از گرماي زرد وقيح ملكي آنجاست وصيتنامه عمقزي را دور بايد انداخت. جان در دوردستها چشم به راه است.
توي دلم ادامه دادم «تزوير راز ماندگاريمان است. دروغ خوب ميگوييم. غرور ملي هم داريم» ميس گري گفت: «بله بله شنيدهام كه شما ايرانيها هركدام توي يك ياردخالهتان يك چاه نفت داريد» چاه كه نباشد وصيتنامه عم قزي كه برقرار باشد ملكي كه ديگر مرد كودكي نباشد به كاغذ بايد قناعت كرد براي واگويه غم غربتي كه تا هميشه هست .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#410
Posted: 25 Oct 2013 15:51
من مجردم، خانوم
نويسنده: مرتضي كربلايي لو
ناشر: ققنوس
مروري بر كتاب
و چند داستان ديگر
در يكي از اتاقهاي بسته بود. آن را باز كرد و بيآنكه تو برود گردن كشيد و داخلش را ديد در را بست و به آن يكي رفت. چشمش به تشك و متكاي دو نفرهاي كه روي زمين پهن بود افتاد.
گودي به جا مانده از دو نفري كه تويش خوابيده بودند هنوز دست نخورده مانده بود. مينا نزديك در اتاق آمد و گفت «بايد ببخشين كه يهكم به هم ريخته است ميخواستم روتشكيها رو بشورم كه...»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند