انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 43 از 134:  « پیشین  1  ...  42  43  44  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم


زن

 
ترانه هاي نيمه شب

مریم جعفری



معرفي كتاب:
وقتی برادرم مُرد، دانستم باید به فکر ترک هرچه زودتر خانه اش باشم. بدبخت با مرگش هم مرا از زندگی در چنان جهنمی نجات داد و هم خودش راحت شد. مگر از زندگی در کنار چنان زنی چه دیده بود غیر از سنگ زیرین بودن و سپر بلای من شدن؟ جداً که سر کردن با «سپیده» عمر نوح می طلبید و صبر ایوب!

زنک چنان میخش را کوبیده بود که برادرم طی چهارده سال زندگی مشترک حتی یک بار به خودش اجازه نداد تقصیر نداشتن بچه را به یادش آورد. سالهای سال سوخت و ساخت و در برابر طعنه و کنایه های زنش لب فرو بست. چرا؟ چون من جز او در این دنیای پهناور کسی را نداشتم تا در کنارش زندگی کنم. بینوا انگار حضور داشت تا به خاطر من زجر بکشد و پس از مرگش بار سنگین عذاب وجدان برایم به ارث بگذارد.

خدایا! گویی بار سنگین یک کوه را بر دوشم گذارد که حتی پس از گذشت سالها هنوز هم زخمی که به واسطه ی از دست دادنش بر قلبم نشسته تازه تازه ست، زخم این حقیقت که من هرگز فرصت نداشتم گوشه ای از توجه و محبتش را جبران کنم. به راستی که زمان همیشه سر ناسازگاری با من داشت. انگار در هر حال یک قدم از من جلو بود و بیرحمانه به مرگ خواسته هایم می خندید، و این حقیقتی ست که همیشه پس از ،از دست دادن عزیزی تازه به یاد می آوریم چه اندازه به او مدیونیم!...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

زنان در داستان (قهرمانان زن در داستان هاي زنان داستان نويس ايران)


نرگس باقری



معرفي كتاب:
كتاب «زنان در داستان» به بررسي شخصيتي قهرمانان زن در داستان هاي زنان داستان نويس ايران پرداخته است
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

آغاز من باش


راضیه مددی



معرفي كتاب:
در كتاب رمان «آغاز من باش» نوشته راضيه مددي مي خوانيم كه: «...آن موقع متوجه منظور يوسف نشدم، معناي آن را از خواب طولاني درك نكردم. چقد غافل بودم. پس او از زمان پروازش خبر داشت و من غافل تمام آن لحظات طلايي را به بحث كردن گذراندم و غافل بودم از اين كه خداوند تا لحظاتي ديگر امانت گرانبهايش را از من پس خواهد گرفت...»
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 

داستان هاي كوتاه پيام هاي بلند


زهرا نیکوئی



معرفي كتاب:
انسان ها معمولا ما را تشويق مي كنند كه به بهاي از دست دادن كنجكاوي، احتياط را برگزينيم و به قيمت از دست دادن ماجراجويي، به امنيت متوسل شويم، از مجهولات بپرهيزيم و پا به وادي ناشناخته ها نگذاريم ولي بايستي به اين حقيقت توجه كنيم، كه زندگي كه در آن لذت كشف كردن نباشد، حتما طعمي امتحان شده دارد و تكراريست...
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
مدارا

منیر مهریزی مقدم



معرفي كتاب:
...عاشق شدن خيلي سخت نيست و شايد هر كسي از پس آن بربيايد. دلي مي خواهد چون پرنده كه رهايش كني در آسمان عشق بي مهابا. اما نگهداري عشق آن هم براي ساليان كار هركسي نيست، پرنده اي مي خواهد خستگي ناپذير در آسمان عشق. من عاشق دلخسته بودم و عاشق دلخسته داشتم، تبي تند از عشق كه به همان تندي خاموش شد.

اما اكنون تو را مي بينم كه به سختي دل مي بندي و با زخمي بر دل به راحتي دل نمي سپاري و مي دانم كه امروز من و تو مي تواند پختگي عشق را به تصوير كشد اگر دل به دريا زدن را فراموش نكرده باشيم. تنها كمي «صبوري» مي خواهد و «مدارا»....
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

andishmand
 
پروشات ؛ داریوش دوم و سوداهای خام یک زن

نويسنده: فواد فاروقي

ناشر: سمير




مروري بر كتاب

دو جلدي

«پروشات» كه «پريشاد» يا «پريزاتس» يا «پريزاد» يا «پريسا» نيز عنوان مي شود، يكي از ملكه هاي پرآوازه دوران هخامنشيان بود. پروشات دختر «اردشير يكم» (اردشير درازدست) و همسرش «آنديا» (شاهزاده بابلي) بود كه به همسري «داريوش دوم» هخامنشي درآمد و شهبانوي بزرگ دربار شد.
«پروشات» به سياست پردازي و كارداني، و سخت دلي و خشونت با دشمنانش معروف است. وي نخستين همسر داريوش دوم هخامنشي و بانوي اول دربار بود و قدرت واقعي در دربار از آن وي بود چنانكه خودش براي «كتزياس» طبيب و مورخ يوناني نقل كرده بود سيزده فرزند براي شاه بدنيا آورده بود اما از آنهمه كه اكثراً در كودكي مرده بودند فقط «اردشير» و «كوروش كوچك» و «اوستانوس» و دخترش به نام «آمستريس» زنده مانده بودند.
داريوش دوم «اردشير» را به عنوان جانشين خود انتخاب كرده بود اما پروشات با انتخاب «كوروش كوچك» موافق بود. به همين دليل هنگامي كه داريوش بيمار بود و قصد داشت پادشاهي را به «اردشير» واگذار كند، پروشات كوروش را كه فرماندار ليديه بود به دربار فراخواند تا مانع از جانشيني اردشير شود.
كوروش كوچك دير رسيد و مراسم در حال اجرا بود پس چنان به هيجان آمد كه به «اردشير» به قصد كشت حمله كرد. اين حمله ناموفق بود و كوروش نيز به دستور شاه (داريوش دوم) دستگير شده و فورا محكوم به اعدام شد.
پروشات توانست با تمهيدي جان كوروش را نجات دهد و درست پيش از اجراي حكم اعدام، كوروش را چنان محكم در آغوش گرفت كه در صورت اقدام جلاد، خودش نيز كشته مي شد. او توانست فرمان عفو كوروش كوچك را از شاه داريوش بگيرد و وي را به ليديه بازگرداند.
بعدا «كوروش» در ليديه در مقابل «اردشير دوم» شورش كرد و در پي آن، جنگ هاي سختي بين اين دو برادر درگرفت كه چرخاننده آنها را شهبانو «پروشات» مي دانند. كوروش سرانجام در اين جنگ ها كشته شد اما «پروشات» انتقام وي را از قاتلينش گرفت و يكي از رقبايش به نام «استاتيرا» را كه از همسران محبوب پسرش «اردشير دوم» بود نيز با خوراندن زهر از بين برد.
دليل اين كار نيز براي گرفتن انتقام از مرگ «كوروش كوچك» بود چرا كه «چهرفرن» پدر «استاتيرا» در واقع اردشير را دو بار از كشته شدن توسط كوروش نجات داده بود و پس از كوروش به فرمانروايي ليديه رسيد.
«چهرفرن» نيز سرانجام با دسيسه هاي «پروشات» كشته شد. پروشات پس از مرگ داريوش دوم قدرت خود را در دربار پادشاهي پسرش، اردشير دوم حفظ كرد. او حتي در تعيين جانشين اردشير دوم نقش داشت و ظاهرا سرانجام توسط اردشير سوم كشته شد.
با اين اوصاف «پروشات» حاكم واقعي در دوران داريوش دوم و اردشير دوم بود و به نظر مي رسد هماي چهرآزاد كه در شاهنامه پس از بهمن يا اردشير به سلطنت مي رسد همو باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
حرير نگاه

نويسنده: فريبا قاسمي

ناشر: شقايق

زبان كتاب: فارسي



مروري بر كتاب

داستان عشقی زیبایی است که حکایت از دوستی دنیا با رامینا است .رامینا که مادر خود را از دست داده در ۱۵ سالکی با دنیا دوست شده و با تمام مخا لفتهای پدر رامینا ایندو هرگز دوستی خود را با هم قطع نکردند ولی با تصمیم پدر رامینا آنها باید کشور را ترک کنند.

رامینا عاشق پسری به اسم باران است و با اینکه باران چندین بار به خواستگاری رامینا آماده و پدر رامینا با این ازدواج موافقت نکرده حالا رامینا با دلی شکسته کشور را ترک میکند .
دنیا هیچگاه باران را ندیده ولی از عشق آندو به هم اطلاع دارد ....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
تب خزان

نويسنده: پروين دروگر

ناشر: چكاوك



مروري بر كتاب

کامیاب که تحت تاثیر آن همه غرور و زیبایی قرار گرفته بود، دیدگان حیرت‌زده خود را به اطراف دوخت اما هیچ اثری از او ندید، گویا همه آن اتقاقات در خواب و رویا رخ داده بود و باران آن شبح دختر و اسب سپیدش و آن نگاه‌های شوریده را با خود شسته بود و در بطن خاک مدفون ساخته بود..
.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
كسي مي‌آيد

نويسنده: مريم رياحي

ناشر: پرسمان



مروري بر كتاب

چه تابستان باصفایی بود شهریور آن سال...! چه نوازش دلچسبی باد به صورت خورشید می داد... یک چشم نگاهی به نور انداخت و دوباره صورتش را توی بالش گم کرد... چه لذتی می داد صبح های زود بیدار شدن از دست هجوم نور آفتاب... صدای مامان مهری از طبقه پایین می آمد...« خورشید... خورشید جان» گویا بی فایده بود ادامه مقاومت... باید بلند می شد... سرش را از بالای پشه بند بیرون آورد... چشم هایش را جمع کرد و آسمان را نگاه کرد... کلاغ ها همراه با گنجشکها یک کنسرت درست و حسابی اعصاب خرد کن به راه انداخته بودند... خورشید یواشکی سربلند کرد و نگاهی به پشت بام همسایه ی بغلی انداخت... پشه بند اونها هم هنوز برپا بود... با خود گفت :« فکر کنم سحر هنوز خوابه... شاید محسن هم خوابیده باشه بجنبم تا محسن پیدایش نشده... اون وقت دیگه نمی تونم از اینجا خلاص بشم...» فوری بالشش را زد زیر بغلش و از پشه بند بیرون آمد... دوباره آسمان را نگاهی کرد بی مزاحمت هیچ سقفی آسمان نزدیکتر بود. و زیباتر... نگاهی سر سری به دور و برش انداخت و با سرعت خودش را به در پشت بام رساند... موهای بلندش فر خورده بود و لوله لوله دورش پخش و پلا بودند... به محض باز شدن در، بوی عطر چای بینی اش را پر کرد... پله ها را به نرمی پایین آمد و سری به آشپزخانه زد... مامان مهری : چه عجب...!! ظهر شد دختر!! مگه نمی دونی چقدر کار داریم خب بجنب دیگه...

بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سيب ترش

نويسنده: فرشته نوبت

ناشر: به نگار



مروري بر كتاب

كتاب ؛ داستان برشي از زندگی زنی به نام لادن است. لادن خود راوی داستان است و قصه کار حاوی یک زمینه عاشقانه، اجتماعی و نوستالژیک است، اما قدرت تم عاشقانه رمان بیشتر از دیگر زمینه های داستان است...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 43 از 134:  « پیشین  1  ...  42  43  44  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA