ارسالها: 24568
#471
Posted: 31 Oct 2013 21:15
قلم هاي بيش صدا
نويسنده: افسون طبيب زاده - مريم شقاقي
ناشر: شادان
فهرست
· زهرا اسدي
· ر.اعتمادي
· فرشته اقيان
· مريم جعفري
· تكين حمزه لو
· فهيمه رحيمي
· فريده رهنما
· فاطمه زاهدي
· مهناز سيدجوادجواهري
· فريده شجاعي
· نازي صفوي
· پرينوش صنيعي
· جمشيد طاهري
· ركسانا طاهري
· .....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#472
Posted: 31 Oct 2013 21:18
تازه عروس
نويسنده: رنه دوپون ژست
مترجم: شفيع مدني
ناشر: گلريز
مروري بر كتاب
اين كاخ مسكن (لينگ تالنگ) جوان بود و امشب شب عروسي او. به طور مسلم عروسي مفصل و با شكوهي مي شود.جشني كه اكنون بر پا كرده بودند؛ تصور مي رفت كه چند شبانه روزي ادامه داشته باشد.
لينگ فقط مي دانست كه همسر جوانش (سل برده) نام دارد و جز اين ديگر چيزي از او نمي دانست و حتي او را نديده بود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#473
Posted: 31 Oct 2013 21:21
آخر بازي در انتظار گودو
نويسنده: مايكل وارتون - سيموئل بكت
مترجم: بهروز حاجي محمدي
ناشر: ققنوس
مروري بر كتاب
نمايشنامه هاي بكت در بستر قرن بيستم دوره اي انتقالي را مشخص مي كنند؛ دوره اي انتقالي از مدرنيسم تا پسامدرنيسم . آثار او تصاويري از فرسايش ارائه مي دهند كه در آن جهان و افرادي كه در آن زندگي مي كنند به آرامي اما به ناگزير رو به افول مي روند.
« در انتظار گودو» و « آخر بازي» دو نمايشنامه اي است كه شهرت و جهاني شدن را براي بكت به ارمغان آورد، با اين همه او اعتقاد داشت كه اين موفقيت بر سوء تفاهمي بنيادين استوار است و منتقدان و مردم بطور يكسان بر تفسيري نمادين و تمثيلي از اثري اصرار ورزيده اند كه همواره براي پرهيز از تعريف تلاش كرده است.
مايكل وارتون، منتقد و استاد ادبيات فرانسه در دانشگاه يونيور سينتي كالج( لندن) حق را با بكت مي داند ، با اين حال يك يك مخاطبان را در مخالفت با او محق مي شناسد و خود در باز خوانش اين دو نمايشنامه بر كنايه هاي فلسفي اين دو اثر تاكيد مي ورزد.
ساموئل بكت در سال ۱۹۶۹ جايزه نوبل را از آن خود كرد.
در انتظار گودو، عنوان نمایشنامه ای است که توسط ساموئل بکت، نویسنده ایرلندی، به رشته تحریر درآمده است. این نمایشنامه که در ابتدا به فرانسوی نوشته شد، برای نخستین بار در سال ۱۹۵۳ در پاریس بر روی صحنه رفت. بعد ها این نمایشنامه توسط خود بکت به انگلیسی ترجمه و به کارگردانی پیتر هال در سال ۱۹۵۵ در تماشاخانه آرتس لندن اجرا شد.
...دو ولگرد به نام های ولادمیر و استراگون، کنار درختی بی برگ (دیگر قسمت های صحنه خالی است) آمدن گودو را انتظار می کشند، شخصیتی که آنها معتقدند با او قرار ملاقات دارند. جهت گذراندن زمان، یا شاید صرفاً همراهی با گذر زمان، این دو به بازی های کلامی روی می آورند. هنگامی که شخصیت پوزو که برده خود، لاکی، را با طناب نگه داشته، وارد صحنه می شود، ولادمیر و استراگون می پندارند که او گودو است، اما پوزو اظهار بی اطلاعی از گودو می کند.
در میان ناباوری و ناراحتی ولادمیر، استراگون و بینندگان، پوزو لاکی را به "رقص" و سپس "تفکر" وا می دارد. نطق طولانی و کسل کننده افکار لاکی، تلمیحی و از هم گسسته است. ارباب و برده از صحنه خارج می شوند و پسر بچه ای وارد می شود تا به این دو ولگرد بگوید که گودو آن روز نخواهد آمد، "اما مطمئناً فردا" خواهد آمد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#474
Posted: 31 Oct 2013 21:23
آقاي كبوتر و بانو
نويسنده: كاترين مانسفيلد
مترجم: شيرين تعاوني
ناشر: چشمه
مروري بر كتاب
كاترين منسفيلد يكي از چيره دست ترين نويسندگان انگليسي زبان است كه حيات ادبي كوتاهش تاثيري ماندگار، همپايه تاثير ويرجينيا وولف، بر ادبيات نوين جهان گذاشته است.
آثار او بيشتر به تحليل زيروبمهاي عاطفي و ظرائف رفتاري شخصيتها مي پردازد، تا به ساختار پيچيده و حوادث گزافه آميز داستان.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#475
Posted: 31 Oct 2013 21:26
مرا هم با كبوترها پر بده
نويسنده: ماهرخ غلامحسين پور
ناشر: بوتيمار
مروري بر كتاب
فرنوش مي آيد مي نشيند روي فرش دستباف لاكي و پاهايم را مي گيرد توي بغلش. هق هق مي كند. انگشتم را فرو مي كنم لاي شلال موهايش. بوي عطر هندي مي دهد. بوي كافور و عود و گل سرخ و چوب درخت انجير معابد با هم قاتي شده.
صداي سوزناك و دور پيرمرد مي آيد كه دارد آواز غم انگيزي را زمزمه مي كند. انگار شروه فايز است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#476
Posted: 31 Oct 2013 21:29
اشراف زاده
نويسنده: نسرين قديري (كافي)
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
داستان زني است به نام شاه پري كه به علت قرار داشتن در كانون توجه پدر، دختري مغرور بار مي آيد و پس از رسيدن ارث پدرش به او، به زني بدل مي شود كه همه را به ديده حقارت مي نگرد.
ناگهان خودش را ديد كه در جامهاي سياه و زنانه ايستاده و به او نگاه ميكند. خودش را ديد كه شمشير از رو بسته و رو در روي او ايستاده و آماده مبارزه و كينهتوزي است. خودش را ديد با امتيازاتي متفاوت و برتر، تازهنفستر و جنگجوتر و چه بسا... بيپرواتر و جسورتر!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#477
Posted: 1 Nov 2013 09:55
گرفتاري هاي يك ببر خوشبخت
نوشته: رضا ارژنگ
ناشر: مس
معرفي كتاب:
كتاب «گرفتاري هاي يك ببر خوشبخت» مجموعه اي فلش فيكشن هاي نويسنده است. فلش فيكشن «تفكر» يكي از داستان هاي اين مجموعه است:
وقتي مجسمه تفكر را ديد، حس كرد چقدر خوب است كه شبيه مجسمه تفكر بنشيند. همان طور دستش را گذارد زير چانه اش و اداي فكر كردن دربياورد. اولي كه گذشت گفت؛ چه جالب چقدر شبيه مجسمه تفكر شده اي؟ اما او ناراحت شد، دوست داشت به نظر برسد كه دارد فكر مي كند. دومي گفت؛ چه مسخره، فكر مي كند شبيه مجسمه تفكر شده!... اما او باز هم ناراحت شد، با خودش گفت؛ اما منظور من اين نيست. بعد مجسمه تفكر برگشت و به او گفت؛ اول براي من هم سخت بود، راهش اين است كه به ديگران توجه نكني بعد كم كم همه چيز درست مي شود.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#478
Posted: 1 Nov 2013 10:02
راه طولاني
نوشته: تكين حمزه لو
ناشر: روشا
معرفي كتاب:
دوست داشتم بروم كنارش بنشينم و بي مقدمه بگويم: «يادته من با يكي از بچه هاي همسايه بازي مي كردم، اون كي بود؟» بعد هم خانه اي كه در خواب مي ديدم را توصيف كنم و بپرسم: «اونجا خونه ما بود؟ ما حوض و درخت نخل داشتيم؟»...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#479
Posted: 1 Nov 2013 10:05
پسري روي سكوها (وقايع نگاري چهار دهه اي فوتبال ايراني)
نوشته: حميدرضا صدر[کتابها]
ناشر: زاوش
معرفي كتاب:
«پسري روي سكوها» جزئيات گفته و نگفته بيش از چهار دهه فوتبال ايران است. بازتابنده تاريخ و سياست همان سال ها... آميخته به درد دلهاي خصوصي... بي پروا...
كتاب «پسري روي سكوها» وقايع نگاري اي است به روايت حميدرضا صدر به عنوان يك شيفته فوتبال و ناظري بي تاب كه از زدن نيش به خودش پروايي نداشته...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#480
Posted: 1 Nov 2013 10:10
روي بال پروانه
نوشته: علم ناز حسن زاده[کتابها]
ناشر: پرسمان
معرفي كتاب:
شانزده سالم بود و نبايد آرايش مي كردم. مينو به آرايشي احتياج نداشت. اما من از وسايل مينا كش مي رفتم. او هم اين را مي دانست ولي نمي توانست گردنم بگذارد، عوضش در خانه از من كار مي كشيد. من هم باج مي دادم.
گاهي مينا حسادتش را به زيبايي مينو به وضوح نشان مي داد. هر چه بعدها فهميدم كه پشت سر پيش ديگران خيلي از او تعريف مي كند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟