ارسالها: 14491
#491
Posted: 1 Nov 2013 14:35
شما يادتون نمياد...
نوشته: زهرا ايجادي
ناشر: كتابيار
معرفي كتاب:
كتابچه «شما یادتون نمیاد...» مجموعه از خاطرات و يادهاي گذشته اي نه جندان دور است كه به همراه تصاوير آن گردآوري شده است.
شما یادتون نمیاد... کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک یددار اومد که پیشرفت کرده بود نمک یددار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
شما یادتون نمیاد... آخر همه فیلم ویدئوها شو ضبط میکردن. شما یادتون نمیاد... فیلم ویدئو که یواشکی زیر پیرهنمون قایم می کردیم؛ بعدم می گفتیم کیفیتش آینه س!...
شما یادتون نمیاد... زمان ما جنازه از ویدئو راحتتر جا بجا می شد! اون هم چه ويديويي!!! بتامكس سوني!
شما یادتون نمیاد... زمان جنگ شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#492
Posted: 1 Nov 2013 14:40
دل شكستگان
نوشته: فيروزه سلطاني
ناشر: توسط مولف
معرفي كتاب:
...و بعد خداوند نداي قلب او شنيد. خداوند ديد كه سهيل بدون محبوب انگيزه ايي براي نفس كشيدن ندارد. خداوند موج زدن درياي غم را در چشم هاي زيباي سهيل كه زماني خودش با ظرافت آن را طراحي كرده بود، مشاهده كرد.
بنابر اين تپش قلبش را كه بدون غزل، انگيزه ايي براي تپيدن نداشت، از او گرفت و به او اين اجازه را داد كه آزادانه دو بال خسته اش را باز كند و به سوي معشوقهء دلشكسته اش پرواز كند...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#493
Posted: 1 Nov 2013 14:42
اشك ها و لبخندها
نوشته: فرزاد راد
ناشر: درنا قلم
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#494
Posted: 1 Nov 2013 14:44
ليلاي من
نوشته: ليلا رضايي
ناشر: پگاه
معرفي كتاب:
لیلا ... لیلا ... بیا اینجا عزیزیم می خوام موهاتو شونه بزنم. لیلا مقابل در، لحظاتی بر چهره رنجور مادرش نگاه كرد و لبخندی تصنعی بر لب نشاند، به سمت در رفت مقابلش نشست و گفت:
- زحمتتون می شه.
مادر لبخندی بر لب نهاد و گفت:
- برگرد ببینم، اینقدر هم واسه من لفظ قلم صحبت نكن.
لیلا پشت به او نشست و گفت:
- می بخشید كه پشت به شما كردم.
مادر شانه را روی موهای بلند و سیاهرنگش كشید و گفت:
- گل من پشت و رو نداره.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#495
Posted: 1 Nov 2013 14:51
هميشه با مني
نوشته: رحيمه حسين زاده
ناشر: گلاره مهر
معرفي كتاب:
نمي دانم كه بودي! نمي دانم كه بودم! اما هر چه بوديم براي هم بوديم... هر چه كردم تا در ذهنم تو را پاك كنم! نواتستم! در جاي جاي خيالاتم، در خلوت و تنهايي هايم فقط و فقط ياد و تصويرت به وضوح ديده مي شد، آنجا بود كه فهميدم هميشه با مني...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#496
Posted: 1 Nov 2013 14:59
تمام بندها را بريده ام
نوشته: سياوش گلشيري
ناشر: افراز
معرفي كتاب:
كتاب «تمام بندها را بريده ام» داستاني بلند است كه در سه فصل روايتگر سرگشتگي شخصيت هايي است كه با پشت سر گذاشتن دوران جواني در مواجهه با ناكامي ها و شكست هاي مختص به نسل خود نه تنها دستاويزي نمي يابند كه بيشتر و بيشتر در خود فرو مي روند.
فصلهاي كتاب به صورت اپيزوديك است كه فرهاد شخصيت اصلي اپيزود اول، ليلي شخصيت اصلي اپيزود دوم و رويا نقش اصلي اپيزود سوم را بر عهده دارد. در فصل اول كتاب خاطرات از طريق تك گويي ايجاد ميشود كه شخصيت اصلي در دو ساعت وقايع زندگي خود را بازگو ميكند و داراي يك ويژگي خاطره گونه است كه در آن زمان به صورت خطي رعايت نشده است.
فصل دوم داراي يك داستان كوتاه و فصل سوم نيز خاطراتي است كه به صورت روزنگاري نوشته شده است و داراي يك انسجام داستاني بيشتري بوده و سعي شده تا ويژگي زبان زمانه درست به كار گرفته شود.
نويسنده درباره تكنيك كتاب عنوان كرده پرداختن به صداهاي مختلف و به تصوير كشيدن رويدادها از زواياي گوناگون به همراه بهره گرفتن از فرمي مناسب جهت بيان خاطره گون وقايع مهمترين دغدغهء او در نوشتن «تمام بندها را بريده ام» بوده است؛ درهم پيچش خاطرات دور و نزديك به طوري كاملا غيرخطي در فصل اول، تأثير انكار ناپذير گذشته بر موقعيت حالِ كاراكترها در فصل دوم و استفاده از فرم روزنگاري در فصل آخر براي بيان شخصي وقايع به شيوه اي خطي از ويژگي هاي اين كتاب محسوب مي شود
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#497
Posted: 1 Nov 2013 15:05
غوغاي هميشه
نوشته: ساناز فرجي
ناشر: شادان
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#498
Posted: 1 Nov 2013 19:41
مگر چراغي بسوزد
نوشته: احمد بيگدلي
ناشر: روزنه
معرفي كتاب:
اين كتاب مجموعه اي از 13 داستان كوتاه است كه موضوعي اجتماعي، سياسي دارند كه فضاي بيشتر داستان ها در واقع بازتاب مسايل سياسي، اجتماعي ايران پيش از انقلاب در يك خانواده كارگري اند. «مگر چراغي بسوزد» برگرفته از يكي از داستان هاي اين مجموعه است كه داستان آن الهامي از خاطرات دوران كودكي نويسنده است.
بيگدلي در برخي از داستان هاي اين مجموعه اشاره مستقيمي به شخصيت هاي مورد نظر خود در عالم واقعي دارد اما در برخي ديگر اشاره غيرمستقيم مي كند. او بر اين باور است كه اگر خواننده اين مجموعه اهل كتاب باشد مي تواند متوجه خطاب داستان شود.
...«آدم هاي شكست خورده نوميد، آدم هاي درمانده از رنج سالياني كه بر آن ها رفته. آدم هايي كه مرگ با لبخندي شيرين و روي خوش، به آستانه اتاق شان تكيه زنده است و آدم هايي كه از دل تاريخ بيرون آمده اند تا گذشته پر افتخارشان را حاضر كرده باشند، و حتي جنگ زده ها و اسرا. بر گرد چراغي روشن از اميدواري و غرور، جمع آمده اند، با سي و چند سال فاصله، اينجا، در اين مجموعه، شانه به شانه هم داده اند تا مروري بر احوالشان شده باشد كه ما بخشي از همه اين آدم هاي از ياد رفته ايم، محوري بر اين تكه هاي پراكنده پازل كه زندگي را ساخته اند.».
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#499
Posted: 1 Nov 2013 19:47
انتظار كهنه
نوشته: نسرين ثامني
ناشر: پگاه
معرفي كتاب:
كتاب رمان «انتظار كهنه» با داستاني در مضمون عشقي و جنايي نگاشته شده است... سه روز به طول انجاميد تا حال نوري رو به بهبود نهاد، اما هنوز قادر به تكلم نبود و در بيهوشي به سر مي برد و علايم حياتي همچنان ضعيف بود اما خطر مرگ حتمي برطرف شده و بار ديگر اميدواري بر دلهاي همراهان وي جوانه زده بود... روز هفتم فخري و فريدون به عيادت نوري آمدند. ديدن فريدون در محوطه بيمارستان حيرت آزاده را برانگيخت! زيرا...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#500
Posted: 1 Nov 2013 19:59
مرگ باورها
نوشته: پروين دروگر
ناشر: پگاه
معرفي كتاب:
داستان «مرگ باورها» روايتي است از سختي ها و مرارت هاي زندگي كه ذهن خواننده را به بازي دلهره آوري دعوت ميكند و بـدي، خوبي، انسانيت، پليـدي و تمام خصائل نيك و بد در آن مستتر گرديده است
...پريا چاره اي جز تسليم نداشت اگر كوچكترين واكنشي نشان ميداد آماجگاهي براي سرگرمي شبانه آنان قرار ميگرفت..
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟