ارسالها: 14491
#511
Posted: 5 Nov 2013 16:21
ستاره ام گم بود
نوشته: فائزه حبابي
ناشر: پر
معرفي كتاب:
مثل ديوونه ها از پله ها بالا مي رفتم، صورتم عرق كرده بود و چشمام تار مي ديد. بدنم مي لرزيد و هزاران چرا، هزاران پرسش بي پاسخ دور سرم مي چرخيد.
روزهاي خوشم با آريا، روزهاي تلخ جدايي، خنده ها و گريه هاي خودم، خنده ها و گريه هاي آريا، ديدن چهره افسرده و چشماي غم زده اش توي پارك جمشيديه كه انگار دنبال ستاره گم شده اش مي چرخيد، مثل پتك توي سرم مي خورد...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#512
Posted: 5 Nov 2013 16:25
من گوساله ام
نوشته: بزرگمهر حسين پور
ناشر: مثلث
معرفي كتاب:
زبان استعاری این کمیک استریپ ها، تداعی کننده کتاب «قلعه حیوانات» است؛ هرچند که در «مقدمه ای در مذمت گوسالگی» که ابتدای کتاب منتشر شده نوشته شده باشد: «اگر می خواهید مسائل مطرح شده نکته ها، عقده ها، دغدغه های فکری و ذهنی، اجتماعی و سیاسی بشر امروز را به این کمیک ها بچسپانید، عمیقا در اشتباهید و دقیقا شما نیز مانند یک گوساله عمل کرده اید.»
در این کتاب که حاوی 63 کمیک استریپ می باشد آمده است: «هر گاوی که عمیقا بفهمد چقدر گاو است، در دم آدم خواهد شد و هر گاه آدمی زیادی بفهمد که آدم است، در دم گاو خواهد شد!»
این کتاب، پرسش های یک گوساله کنجکاو از پدربزرگش است که مخاطب را نیز درگیر این پرسش ها می کند و این گونه به جذابیت اثر می افزاید. «من گوساله ام» بر پایه محاوره می چرخد اما توانایی بالای نگارنده در پرداخت کارتونی تصاویر، این کتاب را دلچسپ و در ذهن، ماندگار می سازد. دیالوگ هایی که در قالب پرسش و پاسخ عرضه شده، تداعی کننده شرایط اجتماعی و سیاسی هستند که در جامعه با آن ها روبرو می شویم.
سوالاتی که حسین پور از زبان گوساله و پاسخ هایی که از دهان پدربزرگ می گوید، دغدغه های ذهنی یک کارتونیست است که پیوند عمیقی با رخدادهای روزمره جامعه خود دارد. این محاورات در برخی داستان ها به شدت فلسفی و عمیق اند؛ آن جا که گوساله به اتفاق یک کره الاغ روی یک بلندی پرتگاه نشسته اند و کره الاغ خطاب به گوساله می گوید: «پدربزرگم می گوید هروقت احساس کردی در مقابل حیوانات دیگر «کوچک» به نظر می آیی، بیا و از بالای این تپه ها به آن ها نگاه کن! آن وقت آن ها کوچک می شوند و تو بزرگ!»
این کمیک استریپ ها که به شکل هفتگی طی چند سال در هفته نامه «چلچراغ»، منتشر شده در قالب این کتاب به شکلی منسجم ، تبدیل به اثری ماندگار شده اند. از جذابیت های «من گوساله ام» پایان کتاب است که مخاطب را در حال تعلیق میان آسمان و زمین نگه داشته و وی را به تفکر وا می دارد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#513
Posted: 5 Nov 2013 16:29
گراف گربه
نوشته: هادي تقي زاده
ناشر: روزنه
معرفي كتاب:
در كتاب «گراف گربه» راوي (يا همان نويسنده) داستان، ماجراي خاطرات گذشته اش را براي دختر كوچكش بازگو مي كند و بيشتر فصول كتاب نيز با زاويه ديد اول شخص نگاشته شده است.
شخصيت راوي داستان، دانش آموز مدرسهء كيا است. مدرسه اي كه اسماگ و قاسم در انبار ذغالش كه امروز بدل به سياه چال مدرسه شده، پنهان شده بودند و راوي در سياه چال مدرسه با آنها آشنا مي شود و اين آشنايي قريب به سي سال به طول مي انجامد.
در اين رمان، «اسماگي» جادوگري است كه از تركيب انسان با سه گونهء اسب ساخته شده و از دنيايي ديگر با «جادويي ويژه» به دنياي ما وارد شده است. «ميلوژ» شاهزاده اپتيكوفيل و «گربه»اي كه يك دستش را در جنگ از دست داده است با روايت «ستوان بازنشسته پليس»، مخاطب را به گشودن اسرار زمان هدايت مي كند.
اين كتاب خواننده را ترغيب مي كند تا سرخوشانه و با زهرخندي برلب داستان را پيگير شود و همراه با روايت كننده داستان و قهرمانان رمانش به سرزمين كلمات مجروح درشهري رويازده وارد شود. «گراف گربه» حاصل عبور سبك هاي مختلف ادبي از يكديگر است كه همه آنها در لايه اي غليظ از طنز پيچيده شده اند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#514
Posted: 5 Nov 2013 16:34
عشق نخواهد پوسيد
نوشته: سعيده آساره
ناشر: ابر سفيد
معرفي كتاب:
حالم حسابي گرفته شده بود، پسرها ريز ريز مي خنديدن، برگه ام رو برداشتم و جايي كه استاد گفته بود نشستم، ديگه فكرم متمركز نمي شد مثل يخي كه زير تابش آفتاب قرار گرفته باشد وا رفتم. تا آخر جلسه نگاه سنگين استاد و نگاه تمسخرآميز پسرها را روي خود حس مي كردم.
صداي محكم و باصلابت استاد پايان وقت رو اعلام كرد، همه دانشجوها برگه هاشون رو تحويل دادن و از كلاس خارج شدن آخرين نفر هانيه بود كه برگه اش را روي ميز استاد گذاشت و با تاسف نگام كرد و رفت.
مي دونستم بايد بي خيال اون درس بشم، مطمئن بودم حذف مي شم اونم يه درس سه واحدي، روي هم رفته قبلا حذف شده بودم اونم به خاطر غيبت غيرموجه، زحمت كشيده بودم ديگه اون ترم ديگه واسه چي بايد مي اومدم دانشگاه!...
برگرفته از كتاب رمان «عشق نخواهد پوسيد» به قلم «سعيده آساره»
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#515
Posted: 5 Nov 2013 16:47
آدم ها
نوشته: احمد غلامي
ناشر: ثالث
معرفي كتاب:
«آدم ها» همانجور كه از اسمش هم برمي آيد قصۀ آدم هاي آشناي دور و بر ما است. آدم هايي كه شايد هر كدام از ما در زندگي با چندتايي شان روبه رو شده ايم و وقت و بي وقت به فكرشان مي افتيم و دلمان مي خواهد چيزي درباره شان بنويسيم. «جواتي»، «جلال دلقك»، «اقدس باجي»، «ننه دلشوره»، «سيما طبسي» سرخور، «اقدس دستفروش»، «اصغر سياست» و...
نوشتن تعداد زيادي داستان كوتاه با محور قراردادن يك كاراكتر خاص در هر داستان. كتاب از ۶۲ نوشته تشكيل شده كه هر كدام از آن ها روايتي ست از زنده گي يك آدم، اغلب از جنس هم اين آدم هايي كه دور و برمان مي بينيم و با رنج ها و شادي هاي شان آشنايي داريم. هم اين هم هست كه كتاب بسيار خوش خوان و سرراست درآمده و با شوق و اشتياق فراوان زندگي هر كدام از اين آدم ها را دنبال مي كنيم. هنر نويسنده آن جاست كه به دام تكرار نيفتاده و در تعداد نسبتن زياد داستان ها كاراكترها و پي رنگ هاي متنوعي را پيش روي خواننده قرار داده است.
نكتهء مشتركي كه بين تمام داستان ها ديده مي شود، و در واقع مثل يك نخ تسبيح آن ها را به هم وصل مي كند، كنتراست بين طنز و درد است. داستان ها طنزآميز نيستند كه هيچ، موضوعاتي بسيار تلخ و تراژيك دارند، از مصيبت و درد گرفته تا فقر و جنگ و عشق هاي بي سرانجام. سايهء نااميدي و تلخي بر سراسر داستان ها گسترده است اما لايهء بيروني و روايت نوشته ها آميخته به طنزي زيرپوستي و گاه حتي عيان است كه هم از سنگيني سياهي مي كاهد و هم آن را مهيب تر مي كند. «آدم ها» روايت يك نسل بي روياست، نسل نابودشدگان در كوران انقلاب و جنگ.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#516
Posted: 5 Nov 2013 16:56
زير چراغ هاي تاريك
نوشته: راشين مختاري
ناشر: نگاه
معرفي كتاب:
قهرمان كتاب «زير چرخ هاي تاريك» زني است كه پس از سپري كردن يك سري بحران روحي، دكتر به او مي گويد كه ديگر به زندگي عادي بازگشته، ولي باز هم اتفاقاتي خاص در زندگي او رخ مي دهد... تمام وقايع اين داستان در تعطيلات و حين سفري به شمال كشور صورت گرفته و در واقع از اولين روز نوروز تا پايان تعطيلات به پيش مي رود.
نويسنده در اين رمان درصدد بوده تا ماجراي زندگي زني در حال عبور از يك سري بحران هاي روحي را در قالب داستان بيان كند. وي سعي داشته تا زبان داستاني اش را در اين رمان به زباني تصويري نزديك كند. در حقيقت در اين اثر به دغدغه هاي دروني زن ها تا حدودي نگاه رونشناسانه و اجتماعي دارد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#517
Posted: 5 Nov 2013 17:06
دختر تاپ تهران
نوشته: سعيد رحمان نيا
ناشر: پوينده
معرفي كتاب:
در يكي از مجموعه داستهاي اين كتاب بنام «دختر تاپ تهران» (كه عنوان كتاب هم از آن برگرفته شده) داستان دختر تحصيل كرده اي را بيان ميكند كه مثل خيلي از دخترهاي اين زمانه از قافله ازدواج جا مانده است و براي اينكه خواستگاري پيدا كند شروع به جراحيهاي زيبايي پر هزينه ميكند و وام ميگيرد و تمام بدنش را جراحي ميكند تا اينكه تبديل به يك عروسك زيباي متحرك ميشود و بالاخره خواستگاري بسيار خوب برايش پيدا ميشود. اما پسر به محض اينكه او را ميبيند پا پس ميكشد و ابراز ميكند كه او ميخواسته با يك دختر اصيل ايراني ازدواج كند و ادامه ماجرا ...
... هرچي فكر مي كردم به جايي نمي رسيدم. نمي دانم چرا اوضاع و احوال من اينطوري بود تولد 30 سالگي ام نزديك اما هنوز ازدواج نكرده بودم!.
تحصيلاتم را در رشته ي مديريت بازرگاني تمام كرده و در يك شركت كار مي كردم حقوق خوبي هم مي گرفتم. همكلاسي هاي دانشگاهم كم و بيش ازدواج كرده بودند. دخترهاي فاميل هم يكي پس از ديگري به خانه بخت مي رفتند اما نمي دانم چرا من خواستگار نداشتم. خلاصه اين مسئله بدجوري ذهنم را مشغول كرده بود...
فهرست مطالب:
· دختر تاپ تهران
· آبريزگاه
· آب باريكه
· سلام
· اتومبيل
· يك روز تعطيل
· جايزه بگير
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#518
Posted: 5 Nov 2013 17:09
عشقه
نوشته: مهرنوش صفائي
ناشر: نسل نوانديش
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#519
Posted: 5 Nov 2013 18:42
قصه من و او
نوشته: حسن كريم پور
ناشر: اوحدی
معرفي كتاب:
نويسنده رمان معروف «باغ مارشال» در مورد اثر داستاني جديد خود بنام «قصه من و او» ميگويد: اين رمان درباره يك مرد 60 ساله و ماجراي دلدادگي و عشق نامتعارف او به يك زن جوان است كه پايان چندان خوشايندي ندارد.
در دل اين داستان برخي از موضوعات اجتماعي و فرهنگي نيز طرح مي شود و قهرمان داستان در نهايت به ديدگاهي تازه در زمينه شناخت موضوعاتي مانند عشق و برخي مسايل خانوادگي دست مي يابد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#520
Posted: 5 Nov 2013 18:46
روژان
نوشته: بهار كرباسي
ناشر: شادان
معرفي كتاب:
موضوع كتاب «روژان» جذابيت كافي براي دنبال كردن دارد و مخاطب را همراه مي كند، ضمن آن كه در مسير قصه سؤالاتي را برايش طرح و او را وادار به نگاه كردن مي سازد: نگاه به شخصيت هاي داستان كه هميشه نمونه هايشان را در اطراف خويش داريم، يا شايد دقيق شدن در احوالِ يكي از آن شخصيت ها كه خودِ ما باشيم. اگر قصه ها توانستند اين مشابه سازي ها را در ذهن ما بيافرينند و تمثيلي شوند از زندگيِ جاري در اطراف ما، قصه گوها نيز به خواسته شان رسيده اند... آنها همين را مي خواهند و بس.
... دبير جديد با لبخند وارد كلاس شد. همه به احترامش ايستاديم و او ما را به بشستن دعوت كرد، پس از معرفي خودش، ورودمان را به آخرين سال تحصيلي خوش آمد گفت... سپس از ما خواست تك تك خود را معرفي كنيم تا با ما آشنا شود. نوبت من كه شد، با رويي خوش و صدايي بلند گفتم:
- روژان اعتضادي هستم و از ديدنتون خوشوقتم.
- من هم از ديدن شما خيلي خوشحالم ، مشخص شد كه با دانش آموز پر انرژي و شاداب كلاس آشنا شدم.
بچه ها كه ريز ريز مي خنديدند، گفتند: «و البته بلبل كلاس خانوم!»...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟