ارسالها: 24568
#541
Posted: 12 Nov 2013 20:01
برهنه هاي بي احساس
نويسنده: فرخنده حق شنو
ناشر: سروش
مروري بر كتاب
برهنه های بی احساس مجموعه ای از داستان های کوتاه فارسی است که مخاطب اصلی آن نوجوانان است.
شمع آجین، باغ طرح، دوازده دقیقه، من؟، رند عالم سوز، چشم هایش درشت می شود، زندگی بدون آینه و پنجره، هیچکس، برهنه های بی احساس و سایه ایم ما نام داستانک های این کتاب است.
مضامین اجتماعی و خانوادگی داستان ها که با زبان ساده و روان نوشته شده است گوشه های تلخ زندگی را با زیبایی اثربخشی به خواننده منتقل می کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#542
Posted: 12 Nov 2013 20:03
افسانه بهشت گربه ها
نويسنده: نعمت الله ياقوتي پور
ناشر: سروش
مروري بر كتاب
این اثر مجموعه ای از قصه ها و افسانه های ژاپنی به صورت داستان های کوتاه برای نوجوانان است.
هجده داستان این مجموعه با عناوین زنگوله، روباه و گورکن، چگونه آقای هانزوما یک مگس را بلعید!، سه میلیون و سیصدوسی سه هزار بلوط، آشغال جمع کن، بهشت گربه ها، مرا بگیر، درخت حق شناس، یامامبا، گربة راهب، بهترین چیز یک میانجی خوب است، حصیرباف، اوراشیما، حق شناسی، خواب فروخته شده، مژه های گرگ، بودای میمون ها و چایخانة تار سه سیم است که علاوه بر مخاطب نوجوان، خواندن آن برای تمامی گروه های سنی دیگر هم می تواند سودمند باشد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#543
Posted: 12 Nov 2013 20:06
زن بودن جرم نيست هنر است
نويسنده: احمد جليلي - محمد قديمي
ناشر: پرسمان
مروري بر كتاب
مجوعه اي از سي داستان كوتاه جذاب و خواندني
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#544
Posted: 12 Nov 2013 20:10
تشتك سحرآميز
نويسنده: عليرضا دهقان نسب
ناشر: افكار
مروري بر كتاب
زندگي يك روياست كه خيلي به آن باور داريم ، اما دنياي واقعي چيز ديگري است ، دنياي واقعي ، دنياي دوست داشتني هر كسي است كه آن را در خيال خود ساخته و باورش دارد .
اگر شما هم دلتان مي خواهد يكي از اين دنياهاي واقعي را ببينيد ، كافي است با داستان همراه شويد . ترديد نداشته باشيد كه ماجراهاي هيجان انگيزي پيش رو خواهيد داشت .
شايد دنياي واقعي شما هم شبيه اين يكي باشد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#545
Posted: 18 Nov 2013 22:52
عشق شیوا
نويسنده: مريم جعفري
ناشر: چكاوك
مروري بر كتاب
شيوا بيشتر از آنكه زيبا باشد سرزنده بود و اغلب ديگران درست به همين علت در تشخيص سن او اشتباه مي كردند .
مادرش عقيده داشت او به هيچ وجه نمي خواهد بپذيرد كه ديگر بزرگ شده براي همين صورت انساني كامل به خود نمي گيرد و سنجيده عمل نمي كند .
با آنكه دختر بود گرايشي به همبازي شدن با دخترها نشان نمي داد در عوض علاقه وافري داشت تا با پسرها بازي كند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#546
Posted: 18 Nov 2013 22:55
سيروس در اعماق
نويسنده: سيروس شميسا
ناشر: ميترا
مروري بر كتاب
سيروس همسال، همبازي و همنام من، هسمايه ما بود. يعني خانه شان درست همان خانه كوچك سر كوچه بود كه هنوز هم هست.
ديوار اطاق هايش - گمان مي كنم دو اطاق و يك ايوان داشت - قسمتي از ديوار حياط ما بود كه شكم آورده بود و يك درخت انجير وسطش روئيده بود.
در قسمت شمالي حياط خانه ما بود كه بزرگ بود هنوز و هم هست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#547
Posted: 18 Nov 2013 22:58
حريم دل
نويسنده: معصومه سيلاخوري
ناشر: پرسمان
مروري بر كتاب
داستان فارسي از معصومه سيلاخوري
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#548
Posted: 18 Nov 2013 23:01
اولين روز از بقيه زندگي تو
نويسنده: نيلگون عسگري
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
«نيلوفر همچنان در فكر بود؛ شايد چون تا به اين سن هرگز با پسري برخورد نداشتهام هيچ تجربهاي ندارم. شايد چون آناهيتا نامزد داره خيلي از مسائل رو بهتر از من ميدونه.
واي خداي من دانشگاهم عجب جائيه.
مدرسه كجا، اينجا كجا؟! دانشگاه واقعاً محيط بزرگيه و چقدر افراد مختلف و جورواجور داره».
بر گرفته از متن كتاب
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#549
Posted: 18 Nov 2013 23:03
وارث عذاب عشق
نويسنده: فريده شجاعي
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
فرشاد به او نگاهي كرد. نگاه غزل آتش به جانش ميزد و دلش را غرق در اندوه ميكرد. غزل بار ديگر دستهايش را جلوي صورتش گرفت و گريست. فرشاد موهاي بلند و پريشان او را از چهرهاش كنار زد و آرامآرام با او صحبت كرد.
از غزل علت ناراحتياش را پرسيد غزل همچنان كه ميگريست تمام اتفاقات را كه برايش از زمان پا گذاشتن به هواپيما تا آشنا شدن با محمد و همچنان رفتن با او به ويلا و صحبتهاي محمد را يك به يك براي فرشاد تعريف كرد.
او همچنين كارت ويزيت محمد را كه در تمام اين مدت روي قلبش گذاشته بود به فرشاد نشان داد و به او گفت كه محمد را از جان و دل دوست داشته است. با وجودي كه از عشق او نااميد شده باز هم نميتواند او را فراموش كند.
حتماً شما هم با خواندن جملات فوق ترغيب به خواندن اين رمان عشقي جالب و «پر فراز و نشيب شدهايد».
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#550
Posted: 18 Nov 2013 23:05
خانه ادريسيها
نويسنده: غزاله عليزاده
ناشر: توس
مروري بر كتاب
در ميان قصهنويسان مطرح معاصر غزاله عليزاده پايگاهي ويژه به خود دارد هرچند كه از عمر دراز و طبيعي بيبهره ماند (بهمن ۱۳۲۷ ـ ارديبهشت ۱۳۷۵) اما آثارش طالعي ماندگار خواهد داشت.
غزاله زندگي را نبض برآمدن را در نوشتن مخيل پويا دنبال كرد و از آنجا كه معتقد بود: «خود اصل من همان خود داستانسراست» در هر وضعيت و موقعيتي كه قرار ميگرفت، اين كلمات بود كه در ساخت قصه و داستان واگوي دنياي اثيري نگاهش ميشد.
غزاله گاه نثري روشن و تراش داده شده دارد و كندوكاو در قصههاي كوتاه و داستانهاي بلندش اين نكته را به خواننده و نوشتههايش بر ميتابد كه اگر درد ناخواسته و مرگ زودرس سراغ اين بانوي نويسنده را نميگرفت چهبسا از تخيل خلاق و چشم نوشتارش، آثار با ارزش ديگري بر دفتر و كارنامه زمانه ما ميافزود.
غزاله در داستانهاي كوتاه و بلندش معمار الگوهاي دروني و بيروني آن قضايي است كه نهايتنگر به ناكجا دارد و آنچه از ذهن متخيل و باورنگاههايش به دور و بر خويش و جهان ناشناخته است، بيرون از متن «من» و «ما» و جامعه انساني نيست كه در وجه قومي، او نقاشي چيرهدست مينمايد، روايت ميكند، چون مادربزرگي كه پاي خانوادهاش پير شده و از آينده همه نگران است.
غزاله در «موقعيت اضطراب» قلم ميزند و در مه انبوهي كه او نيز گرفتار آن است، دلشورههاي دور و نزديك آرامش نميگذارد و از همين گذر و عبور معصومانه است كه از «ندبه تكرار» به «تكرار ندبه» وانمانده و قصهگوي مغموم تا ناكجاي ادراك شخصي است. با نگاه از دريچه ممكن آثارش را مينويسد و آنگونه ميزيد و تن به مرگ ميسپارد كه بيرون از كلامش نبوده است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند