ارسالها: 24568
#651
Posted: 5 May 2014 23:58
مه رو
نويسنده: مژگان زارع
ناشر: شادان
مروري بر كتاب
سخت ترين اتفاق آن است كه براي چيزي تمام قد بايستي ، بجنگي و از همه كس بگذري و آن هنگام كه به دستش آوردي او تو را براي دليلي ديگر ، يا كس ديگر كنار بگذارد. سنگين است و دردآور وقتي خودت را در اوج عشق مي پنداري به ناگاه زير پايت را خالي كند به دليلي واهي و يك بهانه!
آن زمان است كه ميفهمي چه بهاي سنگيني داده اي براي بودن با كسي كه معناي كار تو را درك نمي كند و تو همواره بيشترين سهم را در بخشيدن و گذشتن داشته اي به عنوان يك وظيفه دائمي كه بايد تمام عمر ادامه اش دهي!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#652
Posted: 6 May 2014 00:00
خانومي
نويسنده: پروين كمال زاده
ناشر: پرسمان
مروري بر كتاب
تابستان تهران مثل همیشه گرم بود. هوا دم کرده و کاری از کولر آبی که با آخرین توان کار میکند ، برنمیآيد. صورتم خیس از عرق است. بیقرار و کلافهام. احساس میکنم وزنهای سنگین روی سینهام فشار میآورد و نفس کشیدن را برایم مشکل کرده. دلتنگ دیدنش هستم. امروز درست یک هفته بود که صورت زیبایش را ندیده بودم ، دلم میخواست چند لیوان آب خنک بنوشم، اما با نگاهی به پای شکسته و گچ گرفتهام پشیمان شدم. دیگر توان بلند شدن را هم ندارم.
گوش به زنگ تلفن نشستهام. به سهیل خیلی سفارش کرده بودم که از وقتی راه افتادند تا به خانه رسیدند ، بیخبرم نگذارند و برایم زنگ بزنند، شاید موبایل سهیل آنتن نداده وگرنه او خوب مرا میشناسد و میداند دل عاشق خواهرش چه قدر بیقرار است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#653
Posted: 6 May 2014 00:02
نقطه سر خط
نويسنده: فاطمه راستي
ناشر: بركه خورشيد
مروري بر كتاب
ديگر نه دلش مي خواست به كسي كمك كند و نه كسي را دوست داشته باشد ، نه بخاطر كسي يا چيزي خوشحال شود و نه براي كسي يا چيزي ناراحت. اما نمي دانست بعضي چيزها در وجود آدم است. از بعضي چيزها نمي شود فرار كرد. بعضي چيزها براي بعضي آدمها مثل تنفس اند. مثل نياز به اكسيژن كه اگر نباشد مي ميرند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#654
Posted: 25 May 2014 22:55
ابن الوقت
نويسنده: يوسف انصاري
ناشر: روزنه
مروري بر كتاب
اين رمان گفت و گويي با کتاب بوف كور صادق هدايت را توصيف مي كند و با تاثير از فضاي كار صادق هدايت نوشته شده و اين تاثير مخفي نيست. داستان نويسي فارسي با انتشار بوف كور آغاز شد و هر رمان تاثيرگذاري كه پس از اين رمان منتشر شده ، به نوعي پاسخ يا گفت و گو با اين رمان بوده است. رمان هايي مانند دارالمجانين از محمدعلي جمالزاده و چشمهايش از بزرگ علوي از مثال هاي آن به شمار ميروند.اگر فضاي نوشتار قبل از خودمان را ناديده بگيريم قادر به نوشتن رمان نيستيم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#655
Posted: 25 May 2014 22:58
نیلوفرهای وحشی
نويسنده: مهري سادات هاشمي
ناشر: درسا
مروری بر کتاب
در همان لحظه كمي دورتر ، نگاه اگنس به آشنايي افتاد كه حضورش همه چيز را بيرنگ كرد. آقاي اقتصاد. نگاهشان در هم گره خورد. او شاخه گل سرخي در دست داشت. به نشانه احترام سري براي اگنس خم كرد. بوسه اي بر گل زد و آن را به سمت اگنس روي زمين انداخت. نگاه اگنس به سمت شاخه گل كشيده شد. اشك هايش را پاك كرد و در دل گفت: همه كارهايش غير عادي است. نمي تواند مثل بچه آدم جلو بيايد و خداحافظي كند!؟
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#656
Posted: 25 May 2014 23:01
قرارمان چهارشنبه ساعت چهار
نويسنده: فريده نجفي
ناشر: شادان
مروري بر كتاب
بهاي گزافي داده ام تا بفهمم هميشه نبايد و نمي توان به ديگران اميد داشت تا احساسات مرا درك كنند و به آنها احترام بگذارند. بهاي سنگيني داده ام به قيمت سال هاي رفته از كف تا درك كنم بيان احساساتم بدون دريغ و احترام به حس ديگران دليلي بر يكرنگي و صداقت آنان نيست ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#657
Posted: 25 May 2014 23:04
رای و رعنا
نويسنده: اسماعيل يورد شاهيان
ناشر: عطائي
مروري بر كتاب
ای کاش آدم را این توان بود که سرنوشت وپايان خود را انتخاب می کرد و می دید ...
اين جملات را در آخرين ديدارمان او برايم گفت و در صفحه آخر دفترچه يادداشتم نوشت. درست شانزده سال پيش ، تابستان بود آخرهاي تيرماه در خيابان باريک و کوتاه شرقی دانشگاه تهران. همراه با چند تن از دوستان و همکلاسي ها در سايه درختان کاج روی چند پله کوتاه در شرقی نزدیک ساختمان دانشکده هنرهاي زيبا نشسته بوديم. درس دانشکده تمام شده ، يعنی فارغ التحصيل شده بوديم و او برای خدا حافظی آمده بود. خانواده اش به امريکا مهاجرت می کردند و او نا گزير بود که همراه آنها برود. نوشت و بلند شد و با چشمان اشک آلود خدا حافظی کرد و گفت : ای کاش تو هم می آمدی ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#658
Posted: 25 May 2014 23:06
بی راهه ای در شب
نويسنده: خديجه حسيني
ناشر: شادان
مروري بر كتاب
قرار نيست تمام آدمها كه روزي در مسير ما قرار مي گيرند براي هميشه در زندگي ما بمانند بايد قبول كرد كه برخي فقط رهگذرند مي آيند ، مدتي مي مانند و عبور ميكنند! اما تو برايم اينگونه نبودي من نيز براي تو چنين نبودم. برخورد ما براي گذر از هم نبود تا شايد ما از زندگي درس بگيريم.
ما در هر گوشه اي از عبورمان آنگاه كه بايد مي ايستاديم تا بشناسيم و آنگاه كه بايد همراهي مي كرديم زودتر از آنچه بايد ، رفتيم و صبر نكرديم و راه را به بيراهه و روز را به شب مبدل كرديم. من در انتظار صبح هستم تا ديگر بار با تو راه را بيابم ... همراهم باش!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#659
Posted: 25 May 2014 23:13
مردی از جنس خدا
نويسنده: پروانه نادري
ناشر: ترانه
مروري بر كتاب
هر چه شكفتم تو نديدي مرا رفتي وافسوس نچيدي مرا ماندم و پژمرده شدم ، ريختم تا كه به دامان تو آويختم دامن خود را متكان اي عزيز اين منم اي دوست به خاكم مريز واي مرا ساده سپردي به باد حيف كه نشناخته بردي ز ياد همسفر بادم از آن پس مدام ميگذرم بيخبر از بام و شام ميرسم اما به تو روزي دگر پنجره را باز گذاري اگر پنجره را ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#660
Posted: 25 May 2014 23:15
زیباتر
نويسنده: سينا دادخواه
ناشر: زاوش
مروري بر كتاب
نويسنده با روایت سوم شخص سراغ روایت داستان رفته و برشی سهساله از زندگی پسری دستمایه اصلی داستان است ؛ آشنایی با یک خانواده ماجراهایی را برای او پیش میآورد که بخش عمدهای از داستان از همین برخورد سرچشمه میگیرد.
نویسنده در رمان «زیباتر» از خلال درگیریهای عاطفی قهرمان داستان و در مسیر بلوغ حسی و فکری او به نوعی سعی کرده است آشتی و سازگاری میان روحیه مذهبی و مدرن امروزی برقرار کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند