ارسالها: 24568
#671
Posted: 16 Jun 2014 22:31
به رنگ زعفران
نويسنده: ياسمين كراتر
ناشر: افق دور
مروري بر كتاب
در روزي باراني در شهر لندن ، رازهاي سياه و سر به مهر مريم مزار به نحو خشونت باري سرباز مي كنند و باعث بروز حادثه تلخي براي دخترش سارا و خواهر زاده ي كوچكش سعيد مي شوند.
مريم كه خودش را مقصر مي داند خانه و خانواده خود را ترك مي كند و پس از چهل سال به زادگاهش ، روستايي دور افتاده در ايران ، باز مي گردد. سارا براي بازگرداندن مادرش راهي ايران مي شود. او در اين سفر به راز دردناك مادرش پي مي برد ..
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#672
Posted: 16 Jun 2014 22:33
عشق سالهای جنگ
نويسنده: حسين فتاحي
ناشر: قدياني
مروري بر كتاب
حسین فتاحی در اين رمان ٬ تمام قدرت احساس و درک خود را برای به تصویر کشیدن گوشه ای از حوادث جنگ ایران و عراق به گونه ای به کار گرفته است که درآن به مسألۀ عشق ، دلدادگی ، جنگ و دلمردگی نگاهی خاص و ویژه دارد و دیگر مسائل را به حاشیه برده است. حدیث عشق ، حدیثی مکرر از زندگی آدم هاست که درتمام روزگار و برای همۀ آدم ها دلچسب و جذاب بوده است.
مضمون اصلی رمان ، چنان چه از نامش پیداست ، عشق و دلدادگی است. همین مضمون سبب شده است تا اثر مذکور مورد استقبال خوانندگان قرار گیرد. نرگس دختر تحصیلکردۀ کرمانشاهی ، که نشان کردۀ پسر عمۀ پزشکش است ، دل در گرو حمید که تحصیلکرده ، سپاهی ، مرد ایمان و انقلاب است می بندد. پسر عمه اش اردلان و خانواده اش در اوج درگیری های منطقه به خواستگاری نرگس می آیند. نرگس با غیبت از مجلس خواستگاری و وصلت با حمید محمدی ، تخـم کینه را دردل اردلان می کارد ، رابطه ها به تیرگی می انجامد و اردلان جز به دشمنی و انتقام نمی اندیشد ، انتقامی که مرگش را رقم می زند. حمید بعد از یک درگیری و عملیات فرار ، در سپاه خوش می درخشد و نامش برسر زبان ها می افتد و به وساطت دوستش هادی به خواستگاری نرگس می رود. پدر نرگس به رغم مخالفت قلبی اش به وصلت نرگس و اردلان رضایت می دهد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#673
Posted: 16 Jun 2014 22:36
حس عریان چیزها
نويسنده: جمال زارعي
ناشر: مس
مروري بر كتاب
کتابی خاص برای خواننده ای خاص
داستاني از جمال زارعي
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#674
Posted: 22 Jun 2014 22:05
رگ سرخی به تن بوم
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: ملیحه صباغیان
توضیحات کتاب:
خودسریهای دختری از یک خانوادة اصیل ایرانی ، باعث به هم خوردن روال زندگیاش میشود . او چندی تلاش بسیار میکند تا تغییری در روند زندگیاش حاصل شود . پس از این اتفاقات مسیر جدیدی پیش روی او قرار میگیرد و ساختار تازهای زندگی او را احاطه میکند که موجب میشود حوادث جدیدی برایش رخ دهد . رد پای تقدیر به وضوح در این داستان به چشم میخورد : « از روزی که دوباره شروع به کار کرده بودم ، بهترین اوقاتم در محیط کار میگذشت با آن که تمام روز ، کار بود و کار ، آنقدر که گاهی ، حال و نای حرف زدن برایم نمیماند ، راضی بودم . احساس زنده بودن میکردم . احساس مفید بودن ، بجز آن ، در خلوت اتاقم ، خودِ خودم میشدم ؛ همانی که بودم . نه تظاهر میکردم ، نه صورت دلواپس مامان مدام جلوی چشمم رژه میرفت ، نه جواب سؤالهای تکراری پدر را میدادم و نه برای خوشایند نغمه ، به لودگی و مسخرهبازیهایش میخندیدم . » نویسنده کتاب با تکیه بر تجارب قبلی خود ، در نوشتن این رمان ، افزون بر توجه ویژه به مخاطب عام ، در به کارگیری عناصر ادبی و قدرت بخشی به ساختار اثر نیز تلاش موفقی را به انجام رسانده است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#675
Posted: 22 Jun 2014 22:10
تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: آسیه نظام شهیدی
توضیحات کتاب:
این مجموعه از 8 داستان کوتاه تشکیل شده است . داستان « صبح به خیر شادپری » اوج کسالتبار بودن و اندوه بیپایان یک زن را روایت میکند : « ساعت نزدیک 6 صبح است ، ساعت ده باید بروم تشییع جنازه شوکت خانم . فکرشو بکن ؟ اونم مرد . بدبخت . . . خوشبخت . . . چه میدونم ؟ چی بگم ؟ بگم اونم راحت شد ؟ آخه یه زن ، نه اصلاً یه آدم ، اونم آدمی مثل اون ، مجبور باشه پنج سال با چشم کور تو یه خونة بی کولر و بی بخاری رو تخت بخوابه ، کمکم از زور درد پا نتونه راه بره . » دیگر داستانهای این مجموعه عبارتند از : باد ، باران ، برف ، خاک ، تمساح بودایی نیوزلندی محبوب من ، صبح به خیر شادپری ، ماهیها ، مردی که مرد نبود و خون میچکید از قلبش و افلیا ، افلیا . . . . « از پلهها پایین میروند و دست همدیگر را میگیرند . اتاق انتظار ساکت است . موزاییکها سفید و رگه رگه است . نور بی حال مهتابیها ، روی میزها و صندلیهای تمیز افتاده است . برگها و گلهای مصنوعی زیر باد کولر تکان میخورند . پشت میز پذیرش مردی مو جوگندمی نشسته است و از تلویزیونی که به دیوار روبرو چسبیده فوتبال نگاه میکند . » « آسیه نظام شهیدی » ساکن مشهد نویسندهای است که با بیانی موجز و کوتاه حرف و خواستههای درونیاش را بیان میکند .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#676
Posted: 22 Jun 2014 22:13
شما از کجا بادمجان میخرید؟
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: دینا کاویانی
توضیحات کتاب:
این مجموعه از چهارده داستان کوتاه تشکیل شده است . کتاب با داستان یک سیب زمینی برای پوست کندن آغاز میشود : « فکر میکنم بهترین آژانس خبری دنیا هم بدون حضور زنان خبرهایش ناقص میماند . نمیدانم چطور ممکن است هر روز یک ساعت حرف و خبر دست اول برای هم داشته باشیم . در قابلمه را که میگذارم ، دخترک بیدار میشود . نیمساعتی میشود که کامپیوتر در حالت انتظار فرورفته . امروز دیگر نمیخواهم خاموشش کنم . هنوز ظرفها در ظرفشویی ماندهاند . صبحانة دخترک را میدهم . وقتی سرگرم بازی شود ، بهترین وقت نوشتن است . » « آپارتمان شمارة هفده یک طبقه پایینتر از ما ، دست راست ، قرار دارد . پنجرة دونبش آن از یک طرف به خیابان باز میشود و از طرف دیگر به محوطة بین دو بلوک دید دارد . درست مثل باقی آپارتمانهایی که روی آن هستند . تنها تفاوتش پردة پنجرة آن است که از ایستگاه تراموا هم دیده میشود و حتی بیشتر از پردة آپارتمان شمارة 28 که پرچم کاناداست جلب توجه میکند . » چرا بیسیم ما دیر بوق زد ؟ چرا گریه کردی ؟ شما از کجا بادمجان میخرید ؟ مرد اسیر ، صندوقچة آبا ، این موبایل لعنتی ؟ ، آقای گلابی یک روشنفکر نماست ، کسی برای دوست داشتن ، خوب است که آقا دست بزن ندارد ، خطکش هاشم آقا ، خانم کتایون دیبا نویسندة خوبی میشد اگر . . . ! و زندگی در صد کلمه داستانهای این مجموعه 84 صفحهای هستند راهی بازار نشر شده است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#677
Posted: 22 Jun 2014 22:16
من مجردم خانوم
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: مرتضی کربلایی لو
توضیحات کتاب:
درِ یکی از اتاِها بسته بود. آن را باز کرد و بیآن که تو برود گردن کشید و داخلش را دید. در را بست و به آن یکی رفت. چشمش به تشک و متکای دونفرهای که روی زمین پهن بود افتاد. گودیِ به جا مانده از دونفری که تویش خوابیده بودند هنوز دست نخورده مانده بود. مینا نزدیک درِ اتاِ آمد و گفت: «باید ببخشین که یهکم به هم ریخته است. میخواستم روتشکیها رو بشورم که...» تشویق شده دربیست ودومین دوره کتاب سال جمهوری اسلامی ایران
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#678
Posted: 22 Jun 2014 22:18
آن جا که پنچرگیری ها تمام می شوند
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: حامد حبیبی
توضیحات کتاب:
هر جمعیت و هر دورهای به سخنگو نیاز دارد تا به یک نسل تبدیل شود. سخنگویان هر نسل نویسندگان آن نسلاند، نویسندگانی که با نگاه ژرفشان لحظات از دست رفته و ترسهای نسلشان را روایت میکنند به نسلی که به تاریخش بدهکار نیست. مجموعه داستان «آنجا که پنچرگیریها تمام میشود» شامل 9 داستان کوتاه است، داستانهایی که اغلب وقایعنگار فاجعهاند، در فضایی رنگین، پرجوش و خروش و گهگاه طنز. زبان داستانها امروزی و بازیگوش است که با آن روزمرگی آدمهای معمولی و ترسها و آینده نامعلومشان با طنزی تلخ بازنمایی میشود. شاید این مجموعه بیان این حقیقت باشد که در دنیای امروز فقط ترسها هستند که واقعیاند. پیش از این از «حامد حبیبی» مجموعه داستان دیگری تحت عنوان «ماه و مس» منتشر شده بود. و اکنون از این نویسنده جوان کتاب «آنجا که پنچرگیریها تمام میشوند» منتشر شده است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#679
Posted: 22 Jun 2014 22:22
خورشید بر شانة راستشان میتابید
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: جواد افهمی
توضیحات کتاب:
این رمان حاصل هشت سال زندگی نویسنده در بلوچستان و همزیستی با مردمان بلوچ آن منطقه است . آنچه این رمان را جذاب و خواندنی کرده ، پرداختن به دغدغههای مردم بلوچ است که در ناحیه گرم و مرطوب جنوب شرق ایران زندگی میکنند . دغدغههایی همچون پایبندی به اصالت عشیره ، دست و پنجه نرم کردن با ناسازگاریهای طبیعت گرم و کویری بلوچستان ، عصبیت زودرس ناشی از زندگی در فقر و تنگدستی ، گشادهدستی در هنگام کمک به اهالی مصیبتزده ، کینهورزی و افراط و تفریط در این وادی که گاه منجر به دشمنی بین قبایل بلوچ و برادرکشی میان آنها میشود و اصیلتر و ریشهدارتر از همه ؛ عشق . نویسنده در این رمان قصة عشقی را به رشته تحریر در آورده که امروزه جای خالی آن در زندگی مدرن شهری خودنمایی میکند . قصه عشق دختر و پسری که قوم و خویشند . این دلدادگی در تار و پود به هم تنیده یکی از بزرگترین اقوام بلوچ به شکلی معماگونه و البته گریززدن هر از گاهی به سیاست ، در قالب یک رمان شکل منسجم و پُر قوامی به خود گرفته است . « جواد افهمی » پیش از این ، مجموعه داستان « چتر کبود » ، « سورانِ سرد » و « تاکسی سمند » و رمان « ستارههای دُب اصغر » را نوشته است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#680
Posted: 22 Jun 2014 22:25
عشق و رُب به اندازه کافی
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: حمید عبداللهیان
توضیحات کتاب:
« میدانی همین امروز بچهام از لب همین بالکن پرت شد پایین . من توی بالکن کوچیک خونه نشسته بودم . داشتم با اسباب بازیهای بچه ور میرفتم . یک دفعه دیدم بچهم روی دیوار بالکنه . تا به خودم بیایم و بجنبم به سبکی یک پرنده رفته بود . » آدمهایی که ما هستیم فرق زیادی بین خواستن و نخواستنمان نیست . وقتی زیاد میخواهیم ، خیلی زیاد ، میکُشیم و وقتی نخواهیم ، خیلی زیاد ، باز هم میکُشیم . آنچه در داستانهای کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » گرد هم آمدهاند ، به ظاهر پراکندهاند اما در پس همه آنها یک کشتن هست . مهم نیست که کشتن بر چند نوع است مهم این است که هست و تا کشتن هست زندگی باید کرد . کتاب « عشق و رُب به اندازه کافی » در 96 صفحه راهی بازار نشر شده است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟