ارسالها: 14491
#711
Posted: 8 Jul 2014 19:16
زمان منفی
نویسنده: هدا عربشاهی
توضیحات کتاب:
« زمان منفی » داستانی است بر اساس یک تئوری فیزیک . بر اساس تئوری نسبیت انیشتین اگر با سرعت نور وارد یک سیاهچاله فضایی بشویم زمان در جهت منفی حرکت میکند . حالا در این داستان شخصیتهای اصلی ، ابتدا در یک زمان منفی زندگی میکنند و قهرمان اصلی در پیری از مرگ متولد میشود و با به عقب رفتن در زمان ، شخصیتها جوان میشوند و شخصیت اصلی به مرور ، دوران پیری ، بزرگسالی ، جوانی ، نوجوانی ، کودکی و جنینی را پشت سر میگذارد و سرانجام در دنیای واقعی که زمان مثبت است متولد میشود . از اینجا به بعد تمام وقایع زمان منفی در زمان مثبت با جزئیات بیشتری تکرار میشود و قهرمان داستان بر پایة قدرت اختیار ، بعضی از سرنوشتهای خود را تغییر میدهد . گاهی اوقات ، شاهد رخدادن اتفاقی در زندگی خود هستیم که احساس میکنیم این اتفاق قبلاً برای ما رخ داده است و آن را تجربه کردهایم . این یک پدیدة کاملاً ذهنی است ، که هنوز ریشة آن مشخص نیست و در « زمان منفی » تکرار آنرا شاهدیم که نویسنده در آن این پدیده را به خاطرات زندگی پیش از تولد نسبت داده است . در پایان داستان شخصیت اصلی دوباره صحنه مرگ را به وضوح میبیند و اینبار در یک زمان مثبت میمیرد .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#712
Posted: 8 Jul 2014 19:25
روز گودال
نویسنده: شكوفه آذر
توضیحات کتاب:
« روز گودال » مجموعهای از 14 داستان کوتاه و بلند است که بنا به گفتة نویسنده ، زمان تألیف این داستانها را میتوان به دو بخش کلی قبل و بعد از سفر او تقسیم کرد . داستانهایی چون « زنی که رفت تا بایستد » و « نه ، هیچ چیز » از جمله داستانهایی هستند که پیش از سفر جهانگردی این نویسنده که در سال 1384 انجام شد ، نوشته شدهاند . داستانهایی چون « جاده پشت خانه » ، « من در آب زیبا هستم » ، « زن رودخانه » و « روز گودال » دیگر داستانهایی هستند که نویسنده از نظر زمانی بعد از این سفر نوشته است . شکوفه آذر درباره تأثیر سفر بر داستانهایش معتقد است : « هرچه بیشتر داستان را شناختم ، بیشتر فهمیدم که بدون جهانبینی و هستیشناسی ، آنچه نوشته میشود ، نهایتاً داستانی خوشساخت ، اما کم عمق و در نتیجه کم تأثیر است . » او همیشه احساس میکرده یک جای کار میلنگد و جهانبینی چیزی نیست که صرفاً از طریق مطالعه و زندگی روزمره کسب شود . بنابراین ، دنبال ماجراجویی میرود و آنگاه که برمیگردد با چشم دیگری به کشورش مینگرد و آنگاه حاصل سفرهای کولیوار بینشی را به او میدهد که در برخی از داستانهای روز گودال نمود مییابد . چرا که از دید نویسنده ، زندگی به مثابه فرایند شناخت هستی درون و بیرون است همانطور که ادبیات.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#713
Posted: 8 Jul 2014 19:28
ارهبرقی خاموش است
نام کتاب: ارهبرقی خاموش است
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: حسن بهرامی
توضیحات کتاب:
کتاب « ارهبرقی خاموش است » روایت بهرام ، پسرکی روستایی است که با دوستانش کاموس و سامر ، باتریهای کهنه رادیو را در آب میاندازند و در پی پیداکردنشان شنا میکنند . در فصل دوم رمان ، انقلاب سال 1357 اتفاق میافتد و تب و تابهای سیاسی معلمان ، بهرام را با بازیها و بازیگوشیهای کودکانهاش به حاشیه روایت این قصه میراند . فصل سوم ، روایتی است آشفته از زبان ابراهیم جاوید ، یکی از معلمان مدرسه بهرام که سالهاست در جنگ موجی شده است ، روایتی که روایت فصل دوم را انکار میکند . دو فصل آخر رمان در دهه 80 روایت میشود و راوی آن بهرام است ، این کارمند سادهدل نیمه روشنفکر که در تنگنای شهر و خفقان اداره به تعارضها و آسیبهای روحی و روانی دچار شده است و همواره با رؤیاهای کودکیاش دلخوش است ، تصمیم میگیرد با طنابی پیچیده بر پاها و دستبندی چفتشده بر مچ دستها خودش را در رودخانه زادگاهش غرق کند . بهرام سرانجام پس از رهایی از چنگال وسواسهای مرگبار در بعدازظهر سهشنبهای بارانی دل از خانه و خانواده میکَند و سوار بر ماشینش به سمت روستای زادگاهش میراند و . . . .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#714
Posted: 8 Jul 2014 19:29
شفا در میان ما نفس میکشد
نویسنده: کیارنگ علایی
توضیحات کتاب:
کتاب روایتی ساده و صریح از آدمهایی است که جبر زندگی آنها را به وضعیتی استثنایی کشانده است . وضعیتی که در آن « تنهایی » مثل یک موجود دوستداشتنی در لحظه لحظه زندگیشان حضور دارد . این تنهایی گاهی معشوقی است دلفریب و گاه خاطرهای است دور و محو از روزگار سپریشده . زنان تنهایی این داستانها در جستجوی روح گمشدة زندگیشان به همه چیز چنگ میاندازند ؛ حتی به روزهای هفته ؛ « صبح ریخت توی اتاق و غبار آن نشست روی تختخواب رضا که روی آن شنبه ، یکشنبه ، دوشنبه و همه روزهای هفته مثل آدمی بیکار دراز کشیده بود . » آدمهای این کتاب برای دمی نفس کشیدن و رها شدن از روزمرگی ، پناهگاهی بهتر از پشتبام آپارتمانهای مسکونیشان پیدا نمیکنند . به آنجا میروند که شاید ستارهای را در دوردست آسمان تیره شهر رصد کنند . « شفا در میان ما نفس میکشد » مجموعهای از داستانهای مینیمالیستی است که زندگی معاصر انسانها را نشانه رفته است .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#715
Posted: 8 Jul 2014 19:31
قصههای پریوار
نویسنده: کامران محمدی
توضیحات کتاب:
این روز دوازدهمی است که بیکار شدهام. حسابش کامل دستم است . درست دوازده روز پیش بود که مدیر داخلی شرکت، آن نامه را دستم داد. حالا دوازده روز گذشته است. یادم نمیرود، هیچوقت. جملهای را که وقتی نامه را باز کردم، توی ذهنم پیچید: «حالا به پری چه میگویی؟» گفتم: «پری دستهایت چرا اینطور شده؟» پری دستهایش را پشتش پنهان کرد. دستهای پری پوست پوست شده بود. این مجموعه از 39 داستان کوتاهِ کوتاه تشکیل شده که بخش اول آن را داستانهای پریوار و بخش دوم آن را داستانهای واقعی تشکیل داده است. در «رگهای آبی دست مادرم» میخوانیم: مادر آن وقتها رخت میشست. برای در و همسایه و گاهی هم برای مشتریهای محله بالا. دستهایش همیشه خیس بود و ورم کرده. سردی آب انگار توی دستهایش نفوذ کرده بود و رگهای آبیاش هر روز بیشتر پیدا میشد. دست که به وقتش میکشید، دلت میگرفت و ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#716
Posted: 8 Jul 2014 19:46
متولد ماه جغد
نویسنده: آزاده محسنی
توضیحات کتاب:
« متولد ماه جغد » نام مجموعه داستانی است از آزاده محسنی مشتمل بر 8 داستان ، داستانهای این مجموعه درنگی هر چند کوتاه بر ناپایداری روابط انسانی و تنهایی انسان ، در میان جمع دارد . عنصر مشترک این داستانها تمرکز روی حس خلأ عاطفی و نادیده گرفته شدن انسانهاست . شهروندانی که درنگاه کلی مانند تودهای عظیم همسوی یکدیگر حرکت میکنند ، اما هر کدام در خلوت خود سنگینی جهانی را به دوش میکشند . نیاز عمیق روح انسان به توجه و حمایت جمع ، درونمایه اصلی این داستانهاست : « بوم را گذاشتهام روی سه پایه ، رنگها و قلمموها و مداد و پالت و دستمال و کاردکها را هم مرتب چیدم روی میز ، میخواستم شروع کنم که هوس کردم اول بنویسم ، میدانم ، نیت هرچه قلبیتر و پوشیدهتر باشد ، زودتر برآورده میشود . خوب ، من هم که به کسی نمیگویم جز به خود شما ، آن هم به نیت تقرب . » نام داستانهای این مجموعه عبارتند از : « یکی از این دوشنبهها بود ، به سلامت بانو ، متولد ماه جغد ، اولین ثانیه حج پرید ، ژله توتفرنگی ، برادر بار دارد ، زخمه بر ساز شنی و راحله خیس بود.»
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#717
Posted: 8 Jul 2014 19:50
خیال بازی
نویسنده: ساناز سیّد اصفهانی
توضیحات کتاب:
کتاب خیال بازی از دو داستان بلند به نامهای «آرمیتا» و «اینکه همیشه میخواستم...» تشکیل شده است. «آرمیتا» داستان دختر سادهای است که برای کارگشایی در امور زندگی روزمرهاش، سر و کارش به رمال حقهبازی میافتد . اما برخلاف آنچه انتظار دارد گره از مشکلاتش باز نمیشود و برعکس، مسائل جدیدی برایش رخ میدهد. او درصدد است که از این رمال حقهباز انتقام بگیرد، پس به فکر چاره میافتد تا اینکه.... در داستان دوم، دختری به نام ماندانا که برای حفظ آرامش خود به شدت تحت تأثیر کتابهای مثبتاندیشی و تأثیر نفوذ کلام است، به علت خواندن بیش از حد این کتابها جهت فکریاش تغییر میکند و هر آنچه میاندیشد، عینیت پیدا میکند. در هر دو این داستانها با دختران ظریف و سادهاندیشی روبرو هستیم که ناخودآگاه، خیالشان مسیر زندگی آنها را تغییر میدهد. آنها در فکر و ذهن خود در پی قدرتهای برتری هستند که به آنها نیرو ببخشد و آنها را از شر مشکلات زندگی خلاص کند و به خواستهها و آرزوهایشان برساند.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#718
Posted: 8 Jul 2014 19:56
مایا
نام کتاب: مایا
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: فرید قدمی
توضیحات کتاب:
« حمید رضایی » فوتبالیست خانهنشینی است که در آپارتمان خود کشته شده است . داستان با خبر این مرگ آغاز میشود و با ادامه قصه در رابطه با همین قتل ، موضوعات دیگری در رمان مطرح میشود مثل روابط پنهانی دختر صاحبخانه و فوتبالیست مقتول پیش از وقوع این حادثه ، اجرای مراسمی خوفناک در واحد خالی طبقه دوم آپارتمان و قتل یکی دیگر از ساکنان آپارتمان . در طول ده فصل رمان ، گره داستانی رویدادهای داستان باز میشود و تا پایان روایت ، هویت راوی ( که خیلی هم مرموز است ) مشخص میشود: « آقای مسعودی کلید را توی در انداخت و چرخاند . در باز شد . پیرمرد روانکاو و آقای مسعودی با احتیاط به داخل خانه رفتند و باز چند بار آقا حمید را صدا زدند .» از ساکنان این آپارتمان میتوان به پیرمرد روانکاو ، زن آرایشگر ، ریاضیدان فیلسوف ، معلم بازنشسته و . . . اشاره کرد . فرید قدمی ، مترجم ، روزنامهنگار و داستاننویس جوانی است که پیش از این کتاب «آمریکاییها» مجموعه اشعار شاعران امریکا را ترجمه و گردآوری کردهاست .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#719
Posted: 8 Jul 2014 19:59
نام کتاب: كتابت بهار
نویسنده: مهدی مرعشی
توضیحات کتاب:
« کتابت بهار » از 12 داستان کوتاه تشکیل شده است که نویسنده در این داستانها به نگاه فلسفی برخی آدمها در رابطه آنها با دنیای درونیشان و نسبت این ارتباط با پیرامونشان پرداخته است . انسانهای این مجموعه داستان به دنبال فلسفه تازهای در زندگیشان هستند . برخی به سایهای دل خوش کردهاند و گروهی هم به دنبال رهایی از خاطره یا نشانی میگردند تا به زندگیشان انگیزه و اصالتی بدهند و از این طریق به نیازهای درونیشان پاسخ گویند . زبان و شیوه نگارش داستانهای « کتابت بهار» به اقتضای هر داستان متفاوت میشود . به عبارت دیگر هر داستان زبان خودش را انتخاب میکند ، طوری که در یک داستان ، زبان بسیار ساده است و در دیگری ، زبان ، بیان نمایشی را برعهده میگیرد که قرار است اجرا شود . « وقتی فروغ زنگ زد و گفت: بابا رفته ، چمدانش را هم برده . آنقدر درگیر کارهای آخر سال بودم که به این فکر نکردم رفتن بابا ممکن است چه عواقبی داشته باشد . هفته آخر سال بود و سهشنبه آخر سال هم تعطیل بود و همین یک روز از فرصتمان کم میکرد و باید قبل از آن تمام حقوق و پاداش عقب افتاده کارمندان نوشته میشد و میرفت حسابداری . » « سهشنبه آخر سال » ، « کسی نیست » ، « فقط کمی سکوت » ، « به همین سادگی» و . . . از داستانهای این مجموعه هستند .
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#720
Posted: 8 Jul 2014 22:49
گاهی برای دیدن ، چشم ها را باید بست
نويسنده: افسانه نيك پور
ناشر: كتاب سرا
مروري بر كتاب
درست لحظه ای مطمئن شدم خودشه که برای وانمود کردن به ندیدنش خیلی دیر شده بود. نمی دونم چرا یک آن ، درست یک آن وسوسه شدم خودم رو از دیدش پنهان کنم. تنها بس بود یک ثانیه زودتر بشناسمش تا به راحتی وانمود کنم سرگرم نگاه کردن به لباس های به درد نخور فروشگاهی هستم که جلوی ویترینش ایستاده بودم. یا اصلا می تونستم تنها برگردم و پشتم رو بهش بکنم ، به همین راحتی!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند