ارسالها: 24568
#721
Posted: 8 Jul 2014 22:55
بی خداحافظی
نويسنده: مستانه فراهاني
ناشر: پرسمان
مروري بر كتاب
مهشید و امید مدتی پس از تولد دخترشان نازنین از هم جدا می شوند امید بار دیگر با دوست سابقش ایلین رابط برقرار می کند فرهاد دوست امید که مهشید را دوست داشته پس از جدایی آن ها از مهشید خواستگاری می کند همه چیز با کشته شدن نازنین توسط مهشید تغییر می کند امید تنها شرط رضایت برای رهایی مهشید همسر سابقش را ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#722
Posted: 8 Jul 2014 22:57
آتش از آتش
نويسنده: جمال مير صادقي
ناشر: نگاه
مروري بر كتاب
گفتم : با من كار دارن مشد عباس؟
پيرمرد سرش را تكان داد : آره آقاجان.
از اتاق معلم ها كه درآمدم ، گفت : آقاي مدير فرمودن تشريف ببرين اتاقشون.
هواي سرد راهرو خورد به صورتم ، بعد سرو صداي بچه ها را از تو حياط شنيدم. اتاق مدير ته راهرو بود ، راهرو دراز و نيم تاريك.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#723
Posted: 8 Jul 2014 23:03
انتری كه لوطی اش مرده بود
نويسنده: صادق چوبك
ناشر: نگاه
مروري بر كتاب
در روز جمعه ، دوزادهم تيرماه 1377 شمسي ، پلك هاي نويسنده اي چشمانش را نهفت كه نزديك به پنجاه و پنج سال ،
با حلقه هايي از اشك در چشم وبا ديدي تيز ، از اعماق جامعه اش سخن گفته ونوشته بود .
بي هيچ ترديد « صادق چوبك » در كنارهدايت از بانيان داستان نويسي مدرن روزگار ماست .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#724
Posted: 8 Jul 2014 23:06
خيالات
نويسنده: مرتضی كربلايی لو
ناشر: ققنوس
مروري بر كتاب
پژوي مشكي رنگ از مقابلش گذشت و جلوترتوقف كرد ، بعد بلافاصله دنده عقب گرفت و جلو شهلا ايستاد . راننده شيشه را پايين داد .
بلند گفت :« بياييد بالا مي رسونمتون .» شهلا هنوز راننده را نديده بود . بي اعتنا گفت :« خيلي ممنون . منتظرم تاكسي بياد . شما بفرمايين .»
دور نيست : اتفاقي غريب نيست ؛ خيالات در همين نزديكي است ؛ روزمره اي است كه آرام آرام مسخ مي كند ؛ مي رود ؛ مي آيد وعادي جلوه مي كند .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#725
Posted: 8 Jul 2014 23:07
زن زیادی
نويسنده: جلال آل احمد
ناشر: ابر سفيد
مروري بر كتاب
دود همه حياط را گرفته بود و جنجال و بيا برو بيش از همه سال بود. زنها ناهارشان را سرپا خورده بودند و هرچه كرده بودند نتوانسته بودند بچه ها را بخوابانند.
مردها را از خانه بيرون كرده بودند تا بتوانند چادرهاشان را از سر بردارند و توي بخچه بگذارند و به راحتي اين طرف و آن طرف بدوند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#726
Posted: 8 Jul 2014 23:15
چيزهايی هست كه مزه می دهد
نويسنده: رضا اميرخانی - ابوتراب خسروی - مجيد قيصری - مصطفی مستور
ناشر: رسش
مروري بر كتاب
مجموعه ي روايت امروز فرصتي است كوتاه براي روايت كوشش هاي تازه در ساحت داستان ، شعر ، نمايش و سينما . از اين جا و از آن جا . كه اگر روايتي ، معنايي در دلي بنشاند يا نوري از روزني بگشايد ، باري اين فرصت كوتاه - به باور ما - به بار نشسته است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#727
Posted: 9 Jul 2014 21:20
آخرین انار دنیا
نويسنده: بختيار علي
مترجم: مريوان حلبچه اي
مروري بر كتاب
من پدر ممد دلشيشهاي هستم. او در حال مرگ است. علت مرگش هم بيوفايي نيست. عشق است. احساس ميكنم عشق آنقدر شايسته نيست كه كسي در راهش بميرد.
من تمام عمرم را با مرگ زيستهام، اما هيچكس را نديدهام كه از عشق بميرد. پسرم دارد براي عشق ميميرد؛ چيزي كه هيچوقت فكر نميكردم براي مرگ يك انسان كافي باشد. دوست دارم بدانم كدام شما لاولي هستيد.
لاولي سپيد گفت: - من لاوليام... بسياري از منتقدان، آخرين انار دنيا را بهترين و كاملترين رمان در ادبيات كُرد ميدانند.
چنانچه بخواهيم ترجمه به زبانهاي مختلف را معياري براي جهاني شدن يك رمان بدانيم، آخرين انار دنيا رماني جهاني است چرا كه تاكنون به زبانهاي آلماني، روسي، انگليسي، عربي، يوناني، تركي و اخيراً هم اسپانيايي برگردان شده و هنوز هم در نشريات ادبي دنيا نقدهايي ميخورد...
با رمان فوقالعاده قوي و تكنيكي روبهرو هستيم كه بختيار علي، هرچند جنگ و تبعات آن را دستمايهي اصلي داستانش كرده اما به تمام مسائل بنيادي زندگي بشر از مرگ و تنهايي و خدا و زيبايي گرفته تا خيانت و تكثير متشابه انسانها در يكديگر نيز پرداخته و شگفتا كه در انتهاي داستان هم، هيچ انساني را محكوم و مجرم يا عاري از خطا نميداند.
قالب داستان بر رئاليسم جادويي استوار است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#728
Posted: 9 Jul 2014 21:22
شهر موسيقيدان هاي سفيد
نويسنده: بختيار علي
مترجم: رضا كريم مجاور
ناشر: مرواريد
مروري بر كتاب
اين داستان از فرودگاه شيفول در نزديكي آمستردام آغاز مي شود .
سال ۱۹۹۸ بود كه براي بار دوم به كردستان مي رفتم . در آن موقع توي مشكلات زندگي غرق شده بودم . روزهاي سختي را پشت سر مي گذاشتم . همان هفته همسرم دادخواست طلاق داده بود و ما براي هميشه از هم جدا شدا شديم .
جلوي دفتر خط هوايي سوريه در صف مسافران ايستاده بودم ناگهان كسي از پشت سر فرياد زد :
استاد ... آقاي محترم با شما هسيتم ... بله با شما .. شما كرد هستين ؟
جواني بود سراپا سفيد پوش ...تي شرت سفيد رنگ ، از همان هايي كه بازي كنان گلف مي پوشند ...
همه چيز درهم و آشفته به نظر مي رسيد ...
پاكت سفيدي همراه داشت ، جلوي من را گرفت و گفت : ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#729
Posted: 9 Jul 2014 21:25
داستان هايي كوتاه از ادبيات كرد
نويسنده: آرش سنجابي
ناشر: مرواريد
مروري بر كتاب
فضاي داستان هاي كردي، فضايي پر از سركوب، ديكتاتوري، شكنجه و زندان و عشق هاي بي سرانجام و همراه با ناكامي است.
اما فريادهاي اعتراض مستتر در اين داستان ها را در لابلاي سطر به سطر آنها مي شنويم.
گرچه ممكن است معني و مفهوم زندگي يك انسان ياس و نااميدي شخصي باشد، اما اين نااميدي همه جانبه و فراگير نيست و اگر باشد از شرايط خاص جامعه ي درگير با مشكلات ناشي مي شود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#730
Posted: 9 Jul 2014 21:29
زمان لرزه
نويسنده: كورت ونه گات جونيور
مترجم: نصيبه حسين پور
ناشر: جمهوري
مروري بر كتاب
رماني بسيار لذت بخش ... تصويري كه ونه گوت از همسر اولش ، برادرش و خواهرش ارايه مي دهد زيبا ، دقيق ، انتقادآميز و دوست داشتني است.
حاشيه گويي ها ، جملات قصار و خاطرات به يادماندني به همراه نبوغ مهارناپذير و تخيل قوي محسور كننده ي ونه گوت ، اثري بي نظير و تكان دهنده خلق كرده اند. زمان لرزه دلنشين ، خارق العاده و غيرمتعارف است. ونه گوت همواره زباني طعنه آميز داشته است.
نويسنده اي باريك بين و منحصر به فرد. پس از خواندن رمان زمان لرزه احساس مي كنم اين افتخار را داشته ام كه چندين ساعت از عمرم را در حضور يكي از خوش مشرب ترين ، خوش اخلاق ترين و سرزنده ترين انسانهاي دوران مان سپري كنم.
اين رمان معجوني هوشمندانه ، جذاب و بسيار مفرح از داستان نظرات شخصي و زندگي نامه است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند