انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 79 از 134:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم


زن

 
دارند در می‌زنند
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: منیرالدین بیروتی




توضیحات کتاب:
داستان‌های این مجموعه بیش‌تر حول و حوش مسئله ازلی ابدی خیر و شر و تصمیم نهایی میان این دو خط است. جدا از فضای داستان‌ها که بعضی بومی هستند و بعضی شهری و آشنا، هسته اصلی داستان‌ها همین تصمیم است و البته جدال درونی برای شکستن مرزهایی که به درست یا غلط بر ما و رفتار ما حاکم‌اند. می‌توان گفت به نوعی شخصیت‌ها در کشاکش تصمیم و انتخاب به سر می‌برند و آنها که تصمیم می‌گیرند به هیچ وجه فارغ از دغدغه نمیشوند و این کشمکش روحی همچنان همراهشان هست. سعی نویسنده بر این بوده که این اصل بدیهی را رعایت کند که تناسب با فضا و جوهره داستان، زبان در خوری نیز بیافریند. "دارند در می‌زنند" مجموعه‌ای است از تلاش‌ها و دغدغه‌های انسان‌هایی درگیر انتخاب، چه کرده و چه ناکرده!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
ژرفای سرمه ای
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: کیا بهادری




توضیحات کتاب:
پلک‌هاش را به هم زد و با مردمک‌های تماماً گشوده به منظرة روبروش خیره شد. فضای اتاق به آبی می‌زد، گرد بال شب‌پره‌ها را انگار بر آن تکانده بودند. کنارش بر زمینة پردة نازک بی‌حفاظی که از منافذ آن، شعاع‌های تهدیدکننده نور غیرزمینی به دنیای کابوس او می‌تابید، نیم‌رخ آشنای مرده‌ای مومیایی قرار داشت. بر روی پلک‌هاش سکه‌های ضربی عهد عتیق گذاشته بودند تا بسته بماند. دراز کشیده روی مشمع شفاف، با چهره‌ای چون گچ سفید و آرامشی هولناک که از انحنای اندکی به پایین خمیدة گوشة لبان بسته‌اش خوانده می‌شد. لبخندی تعریف‌ناشدنی که قلب را با وسوسه‌ای ناگزیر از تپیدن دیوانه‌وار به ایست کامل دعوت می‌کرد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
چرکنویس
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: بهمن فرزانه




توضیحات کتاب:
چرک‌نویس‌، رمانی‌ از بهمن‌ فرزانه‌، مترجم‌ کهنه‌ کارایرانی‌ مقیم‌ ایتالیا است‌. فرزانه‌ که‌ پیش‌ از این‌ به‌ عنوان‌ یک‌ مترجم‌ زبده‌ در محافل‌ ادبی‌ شناخته‌ می‌شد، این‌ بار با نگارش‌ یک‌ داستان‌ بلند خاطرات‌ یک‌ ارباب‌ و نوکر عاشق‌ سینما را روایت‌ کرده‌ است‌. بهرام‌ و قاسم‌ که‌ از بچگی‌ با هم‌ بزرگ‌ شده‌اند در یک‌ خانه‌ قدیمی‌ زندگی‌ می‌کنند. بهرام‌ از خانواده‌ای‌ متمول‌ است‌ که‌ همه‌ چیز برای‌ او مهیاست‌. قاسم‌ نوکر وفادار اوست‌. علاقه‌ بیش‌ از حد آن‌ دو به‌ سینما و فیلم‌های‌ خارجی‌ حوادث‌ جالب‌ و بامزه‌ای‌ را رقم‌ می‌زند، فضای‌ زمانی‌ داستان‌ در تهران‌ قدیم‌ رخ‌ می‌دهد. این‌ دو از همه‌ چیز خود می‌زنند تا بتوانند به‌ سینما بروند و پای‌ تماشای‌ یک‌ فیلم‌ سینمایی‌ بنشینند، آن‌ها علاقه‌ زیادی‌ به‌ از حفظ‌ کردن‌ اسامی‌ هنرپیشه‌ها، زندگی‌ خصوصی‌ و تعداد فیلمهایی‌ که‌ بازی‌ کرده‌اند دارند، تا این‌که‌ بهرام‌....
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
سوزن های گمشده
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: بهمن فرزانه




توضیحات کتاب:
((اگر باران بند نیاید مجبورم شب را همین جا بمانم. می توانم؟)) می توانست؟ بایست چه می گفتم؟ همان طور که موهای سرش را می بوسیدم، زیرچشمی مواظب پنجره بودم. نه باران بند آمده بود ونه اورفته بود ومن دردلم دعا می کردم که ای کاش مثل ((صدسال تنهایی )) چهارسال ویازده ماه ودو روز باران باید. بهمن فرزانه ، مترجم نام آشنای ادبیات آمریکا ی لاتین وایتالیا، برای نخستین بار مجموعه ای ازداستان های کوتاه خود راد ر((سوزن های گمشده)) گرد آورده است.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
جیب های بارانی ات را بگرد
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: پیمان اسماعیلی




توضیحات کتاب:
این کتاب از هشت داستان مجزا تشکیل شده است. محوریت اصلى در این داستانها، انسان و کنش‏هایش با فردیت خود و جامعه است. اسماعیلى نویسنده و روزنامه‏نگار است.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
گرنیکا
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: فرشته‌ توانگر




توضیحات کتاب:
یک‌ خواننده‌ علاقه‌مند به‌ کتاب‌های‌ نویسنده‌ای‌ معروف‌ با او ارتباط‌ مکاتبه‌ای‌ برقرار می‌کند، بین‌ آن‌ها ــ توسط‌ همین‌ نامه‌ها ــ علاقه‌ای‌ خاص‌ ایجاد می‌شود، و خواننده‌ در ذهن‌ و خیال‌ خود شخصیتی‌ از نویسنده‌ می‌سازد که‌ با دیدن‌ او به‌ یکباره‌ فرو می‌ریزد و می‌فهمد که‌ مغبون‌ شده‌ ولی‌... فرشته‌ توانگر، نویسنده‌ جوان‌ شیرازی‌... که‌ پیش‌ از این‌ مجموعه‌ داستان‌ «خانه‌ها و خیابان‌ها» (نیم‌ نگاه‌) و همین‌ جا روی‌ زمین‌ (نشر مرکز 1377) از او به‌ چاپ‌ رسیده‌ است‌، این‌ بار با «گرنیکا» خالق‌ حوادثی‌ خواندنی‌ است‌.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
تمشک های ناظر
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: پیام یوسفی




توضیحات کتاب:
((تعقیبم کردی، آهان ؟خواستی بینی کجا می ره این دختره تنها تنها ...)) موهای فرش راچنگ می زند به پشت. تارهای صوتی اش را کشیده تر (زنانه تر) می کند. ((نکنه شیطون، خواستی خودت تنها تنها بادختره...)) کرم های شبتاب پریده اند توی چشم هایش. برای به بند کشانیدن یک زن اثیری همه مقدمات فراهم است: چله نشینی ای که تنها ده روز به پایانش ماند است ، زنی دور ازدسترس باخال نزدیک به قوزک پایش . وبشرا. دختری که شبوار جین می پوشد ودرهمین نزدیکی است. ((تمشک های ناظر)) بر مرز واقعیت ورؤیا پیش می رود، رؤیایی حقیقی تر ازواقعیت وواقعیتی رؤیایی.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
زن

 
پری سا
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: فرشته‌ ساری




توضیحات کتاب:
نیاز دارم باعماددرباره پریسا حرف بزنم. ولی نمی شود. عمادبامیل به واقع گرایی اش، بامیل به تاریخی دیدن همه اتفاق ها، دنبال ردپای من درپریسا می گردد وباز بحث ومرافعه پیش می اید وحالم رابدتر می کند. نشان دادن دستنو شته های پریسا هم راضی اش نخواهد کرد، می دانم. لابد می گوید: چراتابه حال این ها راپنهان کرده بودی؟ چطور به اوببا ورانم که خودم هم تازگی ها آن ها را پیدا کرده ام. باور نمی کند، بعد هم لابد می گوید: این ها دلیل نمی شود، دستخط تو هیچ وقت ثابت نیست، بسته به حال وهوای خودت ونوع قلم وکاغذی که با آن می نویسی خط تو تغییر می کند. چه کنم با این پریسا ی دیگر؟ عشق او مدام درمدار ذهنم می گردد.
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
روایت‌ دوم‌
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: حسن‌ لطفی




توضیحات کتاب:
شب‌ خواب‌ می‌بینم‌ با آقای‌ «گ‌» درون‌ باغی‌ نشسته‌ایم‌ که‌ درختانش‌ همه‌ از کلمات‌ درست‌ شده‌اند. آقای‌ «گ‌» سیگارش‌ را می‌گیراند و پکی‌ به‌ آن‌ می‌زند و می‌گوید: «بخوان‌.» کاغذ را از جیبم‌ بیرون‌ می‌آورم‌، نگاهی‌ به‌ دور و برم‌ می‌اندازم‌ که‌ از چشمان‌ هشیار او دور نمی‌ماند و بعد می‌خوانم‌: «باد که‌ موهای‌ رویا را در هوا پخش‌ کرد!
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  ویرایش شده توسط: nazi220   
زن

 
من ببر نيستم ...
موضوع: داستان ایرانی
نویسنده: محمدرضا صفدری‌




توضیحات کتاب:
..به همان نشان دادن که شاخه های مواول، شاید یک سالی بیشتر، ازپس وپیش وپهلوهای اسب پیچیده وگره دار شده بودند که از روبرو نمی شد گفت این اسب است ومی شد گفت این تاک است پیچیده به بالای خود واسب نیست می نماید که اسب است یا روزگاری اسبی درسایه این شاخه های همیشه سرگردان وتوی خود پیچیده رااز استخوان ها جدا می کرد وشاخه های ازپایین به بالا خمیده اندکی سر راست کرده با آن خیزش ببروار ایستاده رودروی آن ها باز هم نمی شد گفت که آن ببر است و بی چون وچرا تاک بود پیچیده درخود وبه بالای خود...(رمان برگزیده سال 81 معتقدان ونویسندگان مطبوعات وجایزه ادبی اصفهان)
آشفته سریم !
شانه‌ی دوست کجاست ؟
     
  
صفحه  صفحه 79 از 134:  « پیشین  1  ...  78  79  80  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA