ارسالها: 24568
#801
Posted: 27 Jul 2014 00:34
مارتين ايدن
نويسنده: جك لندن
مترجم: فريدون حاجتی
مروري بر كتاب
مارتين ایدین داستانی از زندگی ملوانی است از قشر فرودست جامعه. جوانی که از یازده سالگی خودش به دنبال نان بوده است و درس را فراموش کرده ، به زندگی کارگری خو گرفته و بعدها که ملوان شده پست تر از آن را تجربه کرده است.
زندگی ملوانان نوعی از زندگی بی قید و بند هر بار به دریا رفته و با پولی بازگشته است و چند ماه در خشکی با زن و شراب زندگی ولنگارانه خود را سپری کرده است و بازهم سفری دیگر وقتی که پول های اش تمام می شد.
دراین میان اما علاقه ای به خواندن کتاب و شعر دارد و هر کتابی دستش می آید می خواند بدون هدف .اتفاق او را با خانواده بورژوا آشنا می کند و دختر دردانه شان روت.
مارتین دل در گرو عشق روت می گذارد و با تمام توان تلاش می کند که طبقه اش را در زندگی عوض کند جهشی از قشر پرولتاریا به بورژوا به همت عشق و در این تلاش معلم اش روت می شود ...
مارتین ایدن یک از رمانهای جک لندن نویسنده آمریکایی است. این رمان در سال ۱۹۰۹ منتشر شد.
مارتین ایدن در این کتاب نویسندهای خودآموختهاست که سعی دارد تا از راه نویسندگی به شهرت دست یابد و با محبوبش «روت مورس» ازدواج کند. او که از طبقه کارگر برخاسته با مخالفت پدر روت روبرو است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#802
Posted: 27 Jul 2014 00:40
اندوه موناليزا
نويسنده: شاهرخ گيوا
ناشر: زاوش
مروري بر كتاب
دوستی ها ، هر چقدر هم پایدار ، عاقبت جایی بر سر اتفاقی کوچک یا بزرگ به انتها میرسد. خب، تقصیر را هم نمیشود به گردن کسی انداخت. حتا به گردن تقدیر. شاید هم بشود؛ نمیدانم. باید وجدان بیطرف بود اینطور وقتها. خب، زندگی همین است و همین شکلیست. از آن انفجار بیگبنگ و از ازل بگیر تا... تا به ابد. هیچ چیز و هیچکس را هم نمیشود تقصیرکار دانست.
شاید هم این من هستم که درست فکر نمیکنم. شاید مثل فیلمهای کیمیایی باید یخهی یکی را چسبید، کوبیدش کنج دیوار، چاقو را گذاشت زیر گلوش و فریاد زد: آی تو بودی، توِ ناکس بودی که باعث شدی برن. لامصب، تو بودی که جدایی انداختی بین ما. اما چه فایده؟ حالا سالهاست که حتا اسمهای یکدیگر را بهزحمت به خاطر میآوریم. نه فقط سهیلا و عباس را؛ خیلیهامان خیلی سال است که این شکلی شدهایم. گاهی فکر میکنم زندگی چقدر گوشههای گنگ و گرههای کور دارد، و با هیچ دندانی هم نمیشود این گرهها را باز کرد، حتا دندان پلنگ.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#803
Posted: 27 Jul 2014 00:44
شب آبی
نويسنده: مهری رحمانی
ناشر: البرز
مروري بر كتاب
داستان زندگی زنی است که از کودکی بدون پدر،توسط مادر پرورش یافته و عشق را تنها در او می یابد.
ازدواجی بدون عشق ولی مناسب دارد.
پس از مدتی مادر خود را ازدست می دهد و در شبی خاص نیاز به عشق مرد در او زنده می شود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 14491
#804
Posted: 1 Aug 2014 13:57
روزهای بی خاطره
نويسنده: فريده شجاعي
مروري بر كتاب
روزهای بیخاطره داستان زندگی دختری است به نام نیلوفر که در دنیایی متفاوت با بقیه آدمها ، خود را شناخت. او یکی از ساکنین سرزمینی بود که در شرایطی خاص ، یعنی محروم بودن از کانون امنِ خانواده به عنوان طبیعیترین حق هر انسان ، رشد کرد و کنار باقی آدمهای عادی این دنیا بزرگ شد و در هر روز زندگیاش حس کرد چقدر با دیگران متفاوت است.
احساسِ بیهویتی ، دیده نشدن ، خاص بودن و بسیاری از مشکلات دیگر را با تمام وجودش دید و شناخت و ... با تمام این سختی ها ، او از زندگی خاطرهای ساخت که پشت سر گذاشته بود و تصمیم گرفت روزهای پرامید آینده را بسازد ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#805
Posted: 1 Aug 2014 13:59
روضه نوح
نويسنده: حسن محمودي
مروري بر كتاب
نويسنده در اين كتاب به داستان زندگی شخصیتی به نام نوح میپردازد که دانشجوی رتبه اول کنکور است اما مانند سایر همکلاسیها و بچه محلهایش عشق اعزام به جبهه جنگ را دارد. از آنجا که او تنها پسر خانواده است ، مترصد فرصتی است تا خودش را به رفقایش در میدان نبرد برساند.
«روضه نوح» بازنمایی فضایی از خانواده ایرانی درگیر با جنگ تحمیلی است. در این بین به خانوادههای مهاجر نیز پرداخته میشود که جنگ آنها را آواره کرده و با مشکلات عدیدهای روبه رو ساخته است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#806
Posted: 1 Aug 2014 14:02
ستیلا
نويسنده: سودابه مومن
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#807
Posted: 1 Aug 2014 14:05
نسیم صبحگاهی
نويسنده: مه سيما صفائيان
مروري بر كتاب
مه سیما صفائیان متولد اسفند ماه ۱۳۲۱ در شمیران به دنیا آمد. وی در تهران و پاریس ساکن است.
آغاز نویسندگی او سال ۸۰ بود و اولین اثرش به نام " بی عشق هرگز" می باشد . او بیشتر عمر خود را در مسافرت گذرانده و کلیه ی اثرهایش حاصل مطالعه و تجربیات او در طی این سفرهاست.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#808
Posted: 1 Aug 2014 14:26
طلاي بي عيار
نويسنده: پروانه شفاعي
ناشر: پرسمان - شالان
مروري بر كتاب
آن روز به کلامی نازک سلامت دادم
و امروز ...
و امروز به جواب آن سلام سالها منتظرم.
در گذر از رود زندگی دل به قطرهی نگاهت خوش کردهام
آن هنگام که به رویم باز میشود.
آن روز در نگاهم تمایل بود، امروز تمنای دیدار
آن روز دیدمت ، امروز میخواهم که ببینم
آن روز چهرهای بیش نبودی ، امروز رخساری پر از عشق ساختی
آن روز نگاه اول بود ، امروز هنوز مینگرم
و اینکه آن روز یکبار دیدمت و یکباره سوختم و
خاکستر نگاهم هنوز هم به دنبال توست.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#809
Posted: 1 Aug 2014 14:28
شمس و طغری
نويسنده: محمد باقر خسروي
مروري بر كتاب
ماجرای دل انگیز آبشخاتون عروس هلاکو خان
شمس و طغرا نخستين رمان ايراني است كه ميرزا محمدباقر خسروي از شاهزادگان قاجار آنرا در سال ۱۲۸۷ نگاشته است. در اين اثر دوره آشفته حمله مغول به ايران ترسيم شدهاست و با اينكه زمينه اثر تاريخي است اما مولف آن را با روايت داستاني عاشقانه و گيرا ، كه سرشار از ماجراهاي هيجان آفرين است ٬ همراه كرده است .
این کتاب از اولین نمونه های رمان تاریخی در زبان فارسی است که حدود صد سال پیش نوشته شده است.
این کتاب تاریخ مجملی است از وقایع بیست و چهار ساله فارس و زمان پادشاهی آبش خاتون اخر اتابک از سلسله سلغریان. در حقیقت این رمان ، تصویری از زندگی اجتماعی مردم فارس و حوادث قرن هفتم هجری در این منطقه را ارائه می دهد.
«شمس و طغرا» رمانی است كه آمیخته با بعضي وقایع تاریخی و مطالب جغرافی و دقایق اخلاقی که مولف آن در سنه ۱۳۲۵ هجری در موقعی که شهر کرمانشاه وطن او ، به واسطه تهاجم اغراض فاسده و تراکم شرور و فتن و تطاول اشرار و اوباش بکلی منقلب و مضطرب گشته و باب قتل و غارت و هتک ناموس در آن مفتوح و راه اسایش و صون مال و جان و ابرو از آن مسدود امده (قرارا من الفتنه) عیالات خود را برداشته به یک از دهات دوراز شهر رفته ، درنهایت ملالت و افسوس به حال وطن عزیز و ابنای وطن خود به سر می برد.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 14491
#810
Posted: 1 Aug 2014 14:31
آرامش در گریزی دائم از
نويسنده: فرشته غياثي
مروري بر كتاب
بر اساس يك سرگذشت واقعي
آرامش واژه غريبي كه مدتها با من بيگانه بود هميشه چون آهويي از چنگ من مي گريخت تو گويي كه غزالي از چنگال شير مي گريزد. به راستي نبايد جلوي سركشي هايش را مي گرفتم يا شايد با او همپا ميشدم! من به دنبال اندكي راحتي خيال مي گشتم اما هميشه در گريزي نابرابر درگير بودم و با آرامش بيگانه ...
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟