انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 90 از 134:  « پیشین  1  ...  89  90  91  ...  133  134  پسین »

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم


زن

andishmand
 
پیوند زدن انگشت اشاره

نويسنده: مهام ميقانی



مروري بر كتاب

داستان ؛روایتی تودرتو و پُر از خُرده‌داستان است که در تهران می‌گذرد. داستان با سقوط یک مرغ ماهی‌خوار غول‌پيکر در بالکن آپارتمان یکی از شهرک‌های شمال تهران آغاز می‌شود.

ارسلان با حضور این پرنده به‌ظاهر بیمار در بالکن خانه‌اش، درگیر سلسله اتفاق‌هایی می‌شود که سویه‌هایی از زندگی شهری و خشونت عریان و گسترده شدن دایره‌ اخلاق را پیش چشم خواننده می‌گشایند...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
گوژپشت پارسه

نويسنده: پيمان اردشيری



مروري بر كتاب

از سري داستان هاي پارسي

او در پي اين علاقه رشته باستان شناسي دانشگاه را برمي‌گزيند. و شروع به تحصيل مي‌كند؛ اما پيمان هميشه در وراي ذهن خويش مردي از اهالي باستان را مي‌بيندكه سرگردان در بازمانده‌هاي تخت جمشيد مي‌گردد. ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
خواب نامه

مهدی رئيس المحدثين



مروري بر كتاب


مهدی رئیس‌المحدثین: دیگر چیزی نمی‌توانم بنویسم.

هرچند که این جمله بار منفی دارد، ولی واقعیت همین است که گفتم : من دیگر چیزی نمی‌توانم بنویسم. این بیماری پاک زده مخم را تعطیل کرده. دیگر نمی‌توانم وقایع را توی ذهنم خوب حلاجی کنم. مدتی است که حس می‌کنم دارم این یادداشت‌ها را به‌زور می‌نویسم. هی زور می‌زنم تا حوادث بدون هیچ کم و کاستی به بهترین نقل بیایند روی کاغذ. خواب‌هایی که هرچه بیشتر تعبیر می‌کنم و می‌نویسم‌شان، هی غلیظ‌تر می‌شوند و جدی‌تر. گویی تلاش دارند هر طور شده مکتوب کنند ماهیت ترسناک خودشان را ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
سگدو

نويسنده: عباس مشهدی



مروري بر كتاب

بالاخره يه روزي مرگ منو حاضر غايب مي كنه. ميگه آقا صفا ... ميگم بله ... ميگه صفا ٬ بي صفا ٬ اوني كه بهت امانت داديم رد كن بياد. من حاليم ميشه كه چي ميگه اما خودم رو الكي به نادوني مي زنم. ميگم منظور شما رو نمي فهمم. ميگه همه در زمان مرگ چون كم ميارن همين رو ميگن .. بعد توي چشمام نگاه مي كنه ميگه : نفسي كه مي كشي خداوند به طور امانت بهت داده درسته؟
نمي دونم چي بهش بگم. لبخند معني داري بهم ميزنه ٬ ميگه خوب حالا كه حاليت شد ٬ مي خوام نفسي كه مي كشي از بدنت تخليه كنم. ميگم بابا امسال رو بي خيال شو. ميگه چونه بي چونه ؛ وقت رفتنه ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
و اما صبح فردا ...

نويسنده: شيما سبحانی

ناشر: فراديدنگار



مروری بر کتاب

فریب تا حد ، چشم تو چشم آدم نگاه می کنه و دروغ میگه ، بخدا دیگه خسته شدم . کی می خواد این موذیگری رو تموم کنه ...
صدای پایی در پله ها پیچید ، و بعد صدای همیشگی قهقهه های مستانه ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
شادان

نويسنده: سپیده ایران مدار



مروري بر كتاب

رماني از سپيده ايران مدار
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
قرمز جدی

نويسنده: دنيا مقدم راد



مروري بر كتاب

مجموعه داستان

کتاب "قرمز جدی" یک مجموعه داستان شامل ۱۲ داستان با عناوین "یک روز تمرین شده" ، "آفتاب آمد دلیل آفتاب" ، "چشم دوربین" ، "قمز جدی" ، "صبا می‌لرزد" ، "وقت نیست" ، "هر از گاهی" ، "دستور نامه اندر شرح حال فرداهای شب‌های کاری نداری؟ می‌خوام برم" ، "بلاهت ماژور" ، "آیینه‌ی مقعر توی جیب" و "بِبَرگ" است.
... حالا آماده‌ام تا این اتول لاستیک عوض کرده‌ی تازه نفس را دوباره به گردش ببرم انگار. به علامت استحکام و سکون ، در حالت ایستاده ، یک پا را بالا می‌برم و صد و هشتاد درجه خط صافی را درست می‌کنم که انگار با تنم به آن تکیه کرده باشم. با دامن به آن بزرگی که دو سرش به مچ پاهایم دوخته شده ، هلالی مثل دم طاووس درست می‌شود. شبیه تیر چراغ برقی که توی یک کوچه آشتی کنان ، اتول را بیخ آن پارک کرده باشند. حالا پارک کرده‌ام. قرا نبود پارک کنم. باید آن‌قدر سرخوشانه می‌چرخیدم تا جفتم بیاید. کارگردان باید دیگر سکته کرده باشد ، یا دارد برنامه ریزی می‌کند چگونه خرخره‌ام را بجود.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
محاكمه انسان در محكمه حيوانات

نويسنده: احمد اكبری




مروري بر كتاب


مه نيمه غليظ فضاي شهر را فرا گرفته بود و آفتاب در ميان مه سوسو مي­زد، مورگن استاديار دانشكده شهر٬ وسايل شكار را برمي­دارد، قطار فشنگ را به دو طرف شانه و دور كمر مي­ بندد دوربين را به گردن مي ­آويزد و تفنگ را بدست مي گيرد براي شكار به جنگلي در سي مايلي محل سكونتش مي ­رود باد ملايم شاخه هاي درختان را به حركت در آورد پرندگان روي شاخه­هاي سربه فلك كشيده جنگل نغمه سرایي مي­كردند و طنين غرش جانوراني كه كنام را براي بدست آوردن طعمه ترك مي­كردند در فضاي جنگل به گوش مي­رسيد.

مورگن دوربين را بر چشم مي ­گذارد، دو فيل بزرگ و يك بچه فيل را كه داشتند به او نزديك مي­شدند در زاويه دوربين مي ­بيند.
مورگن تفنگ را براي شليك آماده مي ­كند، ابتدا تصميم گرفت فيل نر را هدف قرار بدهد، اما در لحظه شليك، بچه فيل جلوي فيل نر و ماده قرار مي­گيرد و گلوله به جاي اين كه به فيل نر اصابت بكند، سينه بچه فيل را مي ­شكافد و او را جلوي فيل نر و ماده نقش بر زمين مي­ كند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
او آنجا ... بدون من

نويسنده: بتول جعفر زاده



مروري بر كتاب


او چون نسيم خنكي بود كه بادبادك روح مرا در آسمان زندگي به جولان وا مي داشت و اميد از دست رفته ام را به من باز مي گرداند و مي آمد و با خود دنيايي از شادي و نشاط را مي آورد... آري او آنجا... بدون من!...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
زن

andishmand
 
والعصر

نويسنده: سيد فاضل وزيری محبوب




مروري بر كتاب


این رمان با خلق فضایی که بین واقعیت و خیال در رفت‌ و آمد است به روایتی جذاب و طنزآلود دست می ‌یابد. روایتی که از یک سو به پایان سلسله‌ قاجار و شکل‌ گیری حکومت پهلوی می‌ پردازد و از سوی دیگر در سال ‌های جنگ و مسایل بطن دفاع مقدس سیر می‌ کند.

سید فاضل وزیری محبوب در دانشکده‌ صدا و سیما، کارگردانی تلویزیون خوانده است. او نوشتن را در شهر زادگاهش، فردوس ـ‌از شهرهای خراسان جنوبی‌ـ با نگارش نمایش ‌نامه آغاز کرد، اما پس از مهاجرت به تهران و تحصیل در رشته‌ کارشناسی کارگردانی تلویزیون، فیلم ‌نامه ‌نویسی و فیلم‌ سازی را هم به فعالیت ‌هایش افزود.
به‌ تدریج با دور شدن از فضای تئاتر، این نویسنده‌ 30 ساله به نوشتن داستان که همواره از جمله‌ مهم ‌ترین دغدغه ‌هایش بوده است، روی آورد. وزیری محبوب حالا در تهران زندگی می‌کند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
صفحه  صفحه 90 از 134:  « پیشین  1  ...  89  90  91  ...  133  134  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

بحث و پیشنهاد پیرامون رمان ها | لیست معرفی کتاب ها در پست دوم

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA