ارسالها: 24568
#921
Posted: 24 Sep 2014 00:22
روياهای مورك
نويسنده: حميد تجريشی
مروري بر كتاب
طي مدت كوتاه عمرش ٬ چند بار انسان ها لانه خرابش كرده بودند ٬ و او باز به هزار سختي و بدبختي براي خود و اهل و عيالش لانه اي ساخته بود. در هر يك از آن لانه خرابي ها ٬ همسر و برخي از فرزندانش را نيز از دست داده بود ٬ اما خودش به قضاي الهي باقي مانده بود. حال نمي دانست در فراق عزيزانش بايد براي آن نمردن ها شاكر از خدا باشد ٬ يا شاكي از بخت خويش ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#922
Posted: 24 Sep 2014 00:25
دريغ
نويسنده: حميد تجريشی
مروري بر كتاب
كتاب شامل چند داستان كوتاه از نويسنده است شامل : بخش اول : تمثيلات ؛ يك ماجراي عجيب ٬ دختري به نام لپ گلي ٬ سعادت يك همنوع ٬ جهالت پسر آدم ٬ شب اول قبر
بخش دوم : خاطرات سي سي يو ؛ سير كوتاهي در برزخ ٬ مادر ٬ كابين پنج
بخش سوم : تاملات روزمره ؛ فوتبال و منطق ٬ هجرت خانوادگي ٬ اشك وهم - هذيان هجو ٬ بيماري قياس به نفس ٬ و
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#923
Posted: 24 Sep 2014 00:38
ترکیب بندی در سرخ
نويسنده: مهام ميقانی
مروري بر كتاب
«ترکیب بندی در سرخ» داستان یک داور بیست و نه ساله ی لیگ دست دوم فوتبال است که در جریان ناکامی ها و بی پولیهای طولانی اش به همراه هم خانهاش تصمیم به سرقت از سوپر مارکت صاحب خانهی سابق خود می گیرد. اما سرقت مسلحانه ی آنها آنطور که پیش بینی کردهاند پیش نمی رود و ناگزیر مجبور به ترک تهران میشوند. دو سارق تازه کار به شهرهای کوچک شمال کشور پناه میبرند و در آنجا سرنوشتشان با زوجی جوان و مجرمی فراری که با هویتی تازه در یک ماست بندی سنتی کار می کند پیوند می خورد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#924
Posted: 24 Sep 2014 00:51
ترس و لرز
نويسنده: غلامحسين ساعدی
مروري بر كتاب
ترس و لرز شامل شش داستان کوتاه به هم پیوسته رئالیستی است كه تم هر يك از آنها ترس است. شش داستانی که در یک روستای کوچک در سواحل جنوبی ایران جریان دارد و هر کدام نمایی از مردمان این روستا به ما ارائه می دهد که در کنار یکدیگر تصویری دقیق پیش روی ما قرار می دهد جهت شناخت برخی زوایای فرهنگ روستایی ...
عموما در داستان های رئالیستی خوب , موضوعات و پدیده های نامطلوب زندگی به شیوه ای روایت می شود که برخی از این مفاهیم وارد حیطه اندیشه خواننده شود.
اگر خواننده ای از این نویسنده چیزی نخوانده باشد و شروع به خواندن این کتاب کند اولین چیزی که به ذهنش می رسد این است که اثری از یک نویسنده جنوبی را می خواند و محال است به ذهنش خطور کند که ساعدی , نویسنده ای از دیار آذربایجان است. وقتی به کارنامه نویسنده نگاه می کنیم با تعداد زیادی تک نگاری از روستاهای مختلف مواجه می شویم که به ما نشان می دهد برخی از دلایل خوب بودن این کتاب را ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#925
Posted: 24 Sep 2014 01:07
داستان هاي اوالونا
نويسنده: ايزابل آلنده
مروري بر كتاب
اوالونا، ساكن شهر كوچك سانتاآگوا. هم چون شهرزادي لاتيني به روايت قصه هايي مي پردازد كه از گمنام ترين افراد تا نامدارترين مردان سياسي را در بر مي گيرد.
از دختركي روستايي كه در محاصره ي سيل، در مقابل چشم ميليون ها بيننده ي تلويزيون جان مي بازد تا ديكتاتور شيلي.
اوالونا مانند روحي لاتيني در همه جا حضور دارد. از ميخانه اي حقير تا كاخ افسانه اي ديكتاتور.
او روايتش را با اين لحن به پايان مي برد: و شهرزاد همان گونه كه داستان مي گفت، چشمش به نخستين پرتوهاي سحرگاهي افتاد. و از سر احتياط لب از سخن فروبست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#926
Posted: 10 Oct 2014 00:54
او را كه ديدم زيبا شدم
نويسنده: شيوا ارسطویی
مروري بر كتاب
زن در را پشت سرش مي بندد و مي آيد تو بالكن، رو به حياط مي ايستد.
چاه آب وسط حياط است.
از در و ديوار اسباب و اثاثيه ريخته تا روي زمين و تو حياط.
زن همان جا ايستاده...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#927
Posted: 10 Oct 2014 01:01
در خواب دویدن
نويسنده: مریم حاجیلو
مروري بر كتاب
درباره جواني است كه در گذشته زندگي خانودگي پرمشقتي را پشت سر گذاشته و در دوراني كه زندگي دانشجويي و مجردي را آغاز كرده است نيز با مشكلات و ناملايمات اجتماعي دست و پنجه نرم ميكند.
قهرمان اين كتاب كه دختر جواني است ، با وجود تحمل انواع مشكلات دوري از خانه و خانواده از اصول اخلاقي تخطي نميكند و بر آن است تا درونياتي قوي را طلب كند و بدان پناه برد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#928
Posted: 2 Nov 2014 21:28
آخرين ملكه چين
نويسنده: پرل باك
مروري بر كتاب
تسوهسي آخرين ملكه اي بود كه بر چين حكمروايي كرد.او زني فوق العاده باهوش،با استعداد و ثروتمند و داراي شخصيت پيچيده اي بود.در مخالفت و يكدندگي شهره بود،به گونه اي كه توصيف همه جانبه و قطعي شخصيت او بسيار مشكل است.
دوراني كه او زندگي مي كرد نقطه ي عطفي در تاريخ چين محسوب مي شد. و كشور به درگيري و منازعه با بيگانگان از راه قواي نظامي كشيده شده بود.در اين زمان انجام يك سلسله اصلاحات و رفورم هاي اجتماعي اجتناب ناپذير مي نمود.
تسوهسي انديشه هاي محافظه كارانه و نيز عدم وابستگي خود را كماكان حفظ كرد.دشمنانش از او مي ترسيدند و از وي نفرت داشتند.آنان دوستان او را سرزنش مي كردند و از حترام به تسوهسي بر حذر مي داشتند.
او با هرگونه نوآوري تا آن جا كه مي توانست مخالفت مي كرد چون بنياد هاي كهن را از هر چيز نويي بهتر مي دانست ولي با اين حال هنگامي كه مي ديد دگرگوني ها اجتناب ناپذير است نسبت به روي موافق نشان مي داد.
مردمش اورا دوست داشتند.البته انقلابيون و افراد عجول از او خوششان نمي آمد چون باور داشتند روند پيشرفت خيلي كند و آهسته است.
آن ها از او نفرت داشتند و ملكه نيز با همان شكل نفرت خود را به آن ها نشان مي داد.دهقانان و طبقات محروم ساكن شهر هاي كوچك به او احترام مي گذاشتند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#929
Posted: 2 Nov 2014 21:31
تصویر دوریان گری
نويسنده: اسكار وايلد
مترجم: محسن سليماني
مروری بر کتاب
دوریان گری یکی از جوان ترین و جذاب ترین اشراف لندن ٬ تصمیم می گیرد که یک پرتره از چهره خود داشته باشد تا در روز های پیری به یاد آورد که چه جمال و شکوهی داشته. به همین دلیل روی به نقاشی معروف به نام باسیل هاوارد می آورد تا چهره اش را نقاشی کند. تا زمانی که لرد هنری ، مردی با قدرت سخنوری جادویی و دانشی ژرف به او برنخورده ، همه چیز به خوبی پیش می رود ولی هنگامی که برای اولین بار لرد هنری را می بیند و از توصیفات او راجع به جوانی می شنود ، از نقاشی متنفر می شود. نه این که هرگز نخواهد جوانی را به یاد آورد ، بلکه نمی خواهد آن را از دست دهد. جلوی تابلوی نقاشی می ایستد و با تمامی وجود آرزو می کند که خود برای همیشه جوان مانده و نقاشی به جای او پیر شود ...
همه در جوانی چنین آرزویی دارند. حتی برخی معتقدند بسیار عالی میشد اگر انسان مانند بنجامین باتن پیر به دنیا می آمد و جوان از دنیا می رفت. اما حقیقت این است که جسم جوان روحی جوان نیز می طلبد. فایده ی روحی فرسوده در جسمی جوان چیست؟ واقعا فکر می کنید این گونه زندگی شیرین تر بود؟ اسکار وایلد در این داستان جواب سوال ما را می دهد : خیر!
در واقع این کتاب را می توان یک اثر روان شناسی نیز معرفی کرد زیرا عمدتا به روح و تفکر خراب اشاره دارد و تاثیر آن بر جسم و چهره. می خواهد به ما بگوید شخصیت است که زیبایی به ارمغان می آورد. حال اگر قرار باشد زیبایی پا برجا باشد ، چه دلیلی برای خوب بودن وجود دارد؟
خود کتاب بسیار زیبا نوشته شده و جملات و توصیفات آن به شکل حیرت آوری خواننده را به هم حسی وا می دارد. تضاد بین دنیای دوریان گری و دنیای انسان های دیگر و روح فرسوده در بدنی زیبا به خوبی نشان داده شده و خود سوژه بسیار زیبا به نمایش گذاشته شده. از طرف دیگر شخصیت پردازی داستان بسیار عالی است و باعث می شود خواننده بتواند با بسیاری از آنها ارتباط نزدیک برقرار کند. برخلاف برخی کتاب ها که انسان حتی نمی تواند شخصیت اصلی خود کتاب را بشناسد. با این که شخصیت پردازی این کتاب در رده بهترین ها قرار نمی گیرد ، اما از نقاط قوت کتاب به شمار می رود و زیبایی های ادبی همچون توصیف صحنه در تک تک حروف کتاب به چشم می خورد.
... وقتي روسكن از دانشگاه اخراج شد از خود سوال كرد به چه دردي مي خورم؟ من خلق شده ام براي اينكه اصل جديدي را تعليم و اشاعه دهم.
اسکار وایلد بدون شک یکی از بهترین شاعران و نویسندگانی است که تا کنون زیسته. اثر هایی که خود من از او خوانده ام در سه بخش شعر، داستان کوتاه و رمان قسمت بندی می شود. وایلد علاوه بر این سه نوع اثر هنری ، نمایشنامه هم نوشته است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#930
Posted: 2 Nov 2014 21:33
شبانه ی شیلی
نويسنده: روبرتو بولانیو
مترجم: ونداد جليلي
مروري بر كتاب
شبانهی شیلی، یکی از برجستهترین آثار ادبی معاصر، نخستین کتاب بولانیو بود که، متاسفانه در سال مرگ او، به
بخشی از کتاب شبانهی شیلی:
شبی فهمیدم نهرودا مرده است. به فرول زنگ زدم و گفتم پابلو مرد. فرول گفت سرطان کشتاش، سرطان. گفتم بله سرطان. برویم مراسم ختماش؟ فرول گفت من که میروم. گفتم من هم بات میآیم. گوشی را که گذاشتم انگار کل ِگفتوگو را خواب دیده بودم. روز ِبعد به گورستان رفتیم. فرول خیلی باسلیقه و شیک لباس پوشیده بود. مثل ِارواح شده بود اما شیک بود. تو گوشام زمزمه کرد ملکام را بهام پس میدهند.
جمعیت ِانبوهی آمده بودند و راهرفتنا مردم بهمان میپیوستند و بیشتر هم میشدیم. فرول گفت این بچهخوشگلها را ببین! گفتم خودت را مهار کن. به چهرهاش نگاه کردم. به چندغریبه چشمک میزد. جوان بودند و انگار حال ِخوشی نداشتند اما من احساس میکردم همه از خوابی بیرون افتادهاند که در آن حال ِخوش و حال ِبد چیزی غیر ِتصادفهای متافیزیکی نبود. میشنیدم پشتسرم کسی فرول را شناخته است و میگفت اینیارو منتقده فرول است. کلمهها از خوابی بیرون میآمد و به خوابی دیگر وارد میشد. بعد کسی با هیجانی تبدار بنای فریادزدن گذاشت و دیگرانی تبدار و هیجانزده باش همصدا شدند. فرول پرسید این اداواصولهای زشت چی است؟ جواب دادم مشتی رند اند، نگران نباش با گورستان فاصلهیی نداریم. فرول پرسید پابلو چی شد؟ گفتم آنجلو است تو تابوتاش.
فرول گفت خیلی ابله ای! هنوز آنقدرها هم که تو فکر میکنی مجنون نشدهام. گفتم بهدل نگیر. جواب داد نمیگیرم. چهحیف که دیگر تشییعجنازهها مثل ِقدیم نیست. گفتم واقعاً. فرول گفت مشایعت ِمرده آداب ِخاص خودش را میطلبد، منظورم یادکردن از مرده و باقی ِماجرا است. گفتم بهسبک ِفرانسویها. فرول گفت اگر جاش بود نطق ِغرایی در بزرگداشت ِپابلو مینوشتم. بعد گریهاش گرفت. با خودم گفتم لابد خواب میبینیم. وقتی بازوبهبازو از گورستان بیرون میآمدیم مردی دیدم که به قبری تکیه داده بود و خوابیده بود. لرزهیی به جانام افتاد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند