ارسالها: 24568
#931
Posted: 3 Nov 2014 01:00
بی خانمان
نويسنده: هكتور مالو
مترجم: حبيب يوسف زاده
مروری بر کتاب
ماجراهاي كتاب كه برگرفته از واقعيتهاي زنده زندگي هستند به كمك هنر و ابتكار نويسنده چنان اتفاق مي افتند كه خواننده را تا پايان داستان به دنبال خود مي كشانند و او را نگران سرنوشت و انجام كار قهرمان داستان نگه مي دارند.
يك رُمانِ واقعگرا با درونمايهاي اجتماعي كه دربارهي زندگي مردم در اروپاي پس از انقلاب صنعتي صحبت ميكند. روايتي از رنجها و غمها تا شيرينيها و شاديهاي زندگي.
«پرين» شخصيتِ اصليِ رُمانِ «باخانمان» است؛ دختركي ده، دوازده ساله با چهرهاي كهربايي و بانمك.
...من يك بچه ي سر راهي هستم . اما تا هشت سالگي خيال مي كردم ، مثل بچه هاي ديگر ، مادر دارم . چون وقتي گريه مي كردم ، زني مي آمد و چنان با مهرباني مرا در آغوش مي گرفت و مي فشرد كه اشك هايم بند مي آمد ...
اگر جرأت داشتم دهان باز مي كردم و مي گفتم كه درست يك روز پيش ، باربرن مرا سرزنش كرده بود كه چرا لاغرم و پا و بازوي قوي ندارم . ولي مي دانستم كه گفتن اين حرف سودي نداشت ، جز اينكه كتكي نوش جان مي كردم . براي همين ساكت ماندم ...
سگ پشمالو كه تا آن لحظه كوچك ترين حركتي نداشت ، با شنيدن دستور اربابش ، با نشاط و سرزندگي بلند شد روي پنجه هاي عقبش ايستاد و دست هايش را مثل صليب جلوي سينه اش گرفت و سلام بسيار بلندي به اربابش كرد .
به طوري كه كلاه پليسي كه روي سرش بود ، افتاد . سپس مودبانه وظيفه اش را انجام داد ؛ به طرف رفقايش برگشت ، يكي از دست هايش را از سينه بر داشت و به آنها اشاره كرد تا جلو بروند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#932
Posted: 3 Nov 2014 01:00
سین مثل سودابه
نويسنده: كاوه مير عباسی
مروري بر كتاب
ماجرای رمان اینگونه است که "رستم نکره بعد از پانزده سال هنوز دیوانهوار به سودابه عشق میورزد. این دیو دلباخته از کارآگاهی میخواهد که دلبرش را پیدا کند. کارآگاه نیز درگیر ماجراهایی میشود آمیخته با دلهره، دسیسه، هویتهای جعلی، مرگ مشکوک و...و سودابه زن زیبا و مرموز، همچنان سایهوار میگریزد."
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#933
Posted: 3 Nov 2014 01:01
بگو ما هم بخندیم
نويسنده: شهرام شفيعی
مروري بر كتاب
پنج جلدي
شامل لطيفه ها و شوخي ها
«بگو ما هم بخندیم»، علاوه بر رعایت ساختار لطیفه که کوتاه است و نکتهسنج، از زبانی ساده و روان برخوردار است و جنبه تالیفی دارد؛ یعنی حاصل دید و نگارش شهرام شفیعی است.
اولی: «دوستم توی دریا خفه شد. هرچه به او تنفس مصنوعی دادیم، خوب نشد.»
دومی: «خب باید به او تنفس واقعی میدادیم.»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#934
Posted: 3 Nov 2014 01:02
قانون قبيله ی پدری
نويسنده: محمد هنرمند
مروري بر كتاب
مي گويم: هاله اي از رنگ چشم هايت برايم آشكار شده طبيب نامرئي!
انگار مي بينمت!
ني ني چشم هايت هميشه مي خندد اما نه توي آنها انگار چيزي هست.
مثل يك راز كه در چشم هاي هر كسي نوعي از آن هست وشايد خودش هم نداند كه چيست!
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#935
Posted: 3 Nov 2014 01:02
به رنگ علف
نويسنده: وحيد صادقی
مروري بر كتاب
داستان اين كتاب براساس ماجرايي عاطفي و از نگاه راوي اول شخص نوشته شده و زباني روان و امروزي دارد و بخشي از موضوع آن به توصيف دنيايي سمبليك از حيات پس از مرگ اختصاص دارد.
بيان روايي ساده كتاب و استفاده از زباني روان و متناسب با موقعيتهاي متفاوت داستان، هم در بخش اصلي روايت و هم در استفاده از ديالوگها، از نكات قابل توجه اين كتابند.
بخشي از موضوع اصلي كتاب ارتباط ماورايي پسر و دختري است كه قهرمان اصلي داستانند، كه اين رابطه بعد از مرگ دختر آغاز ميشود.
بخشي از داستان اين گونه نوشته شده است:
««ديشب درباره يكي از نمايشگاههاي نقاشي كه با پدر و مادرش بازديد كرده بود حرف ميزد. راجع به تك تك تابلوهايي كه ديده بود، آنقدر دقيق توضيح ميداد كه ميتوانستم هر كدام را در جلوي چشمانم تجسم كنم. مهرش آنچنان در دلم لانه كرده كه اصلا طاقت دوريش را براي بيش از چند ساعت ندارم. تمام فكر و انديشهام دوره كردن خاطرات يكي دو روز قبل شده...»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#936
Posted: 3 Nov 2014 01:03
اتاق صورتی
نويسنده: مه كامه رحيم زاده
مروري بر كتاب
صداي موزيك به گوش رسيد .
زن سياه پوست طبقه بالا بود .
هر وقت بي خوابي به سرش مي زد ، راديو ضبط اش را بر مي داشت و به پارك مي آمد .
روي نيمكت مي نشست و به موزيك گوش مي داد .
بلند بود و قوي . شصت سال را داشت . وقتي يك پاش را دولا مي كرد و پاشنه پا را روي نيمكت مي گذاشت ، زانوش نزديك گوش اش مي رسيد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#937
Posted: 3 Nov 2014 01:03
آرمادلو
نويسنده: ایرج جوادی
مروري بر كتاب
ما كي هستيم. من اين و برات ميگم ولي حالا يكم زوده و تو نه ميتوني بفهمي و نه باور كني.
- چرا به راحتي ميفهمم دولت شما با كشور من اختلافاتي داره و لابد ميخواهين من و وادار كنين كه در اين زمينه به شما كمك كنم ولي از همين اول بهت بگم كه تمام تهديدها و داراييهاي دنيا نميتونه من و وادار كنه كه قدمي بر خلاف منافع كشورم بردارم.
- پس تو فكر كردي كه من مامور يكي از ارگانهاي دولتي آمريكا هستم؟
- مگه غير از اينه؟
- البته كاملا غير از اينه. در نظر من تمام انسانهاي روي اين كره خاكي يكنواخت و يكسان هستندو هيچ فردي به ديگري ارجحيت نداره.
- بله تمام اشخاص روشنفكر و يا متظاهر به روشنفكري از همين فرمايشات ميكنند ولي وقتي پاي آزمايش به ميان ميادته ذهن هممون پر از تعصب و تبعيض هست. منتهي بعضي مثل فاشيستها و يا كوكلوس كلانها.
اون و به زبون ميارن و با اعمالشون نشون ميدن. ولي اون آقايون روشنفكر احساسشون رو از ديگران مخفي ميكنن.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#938
Posted: 3 Nov 2014 01:03
روزی روزگاری مردی
نويسنده: حسين فتاحی
مروري بر كتاب
کتاب حاضر از مجموعة داستان های فارسی ، روایتی داستان گونه براساس زندگی شهید محمد بروجردی، فرمانده سپاه پاسداران غرب کشور در سال های آغازین انقلاب اسلامی است. داستان از دوران نوجوانی این شهید آغاز می شود و در ادامه آشنایی ایشان با نظریات امام خمینی(ره) از طریق نوارهای سخنرانی، خدمت سربازی، فرار و دستگیری، ادامة خدمت، مبارزه علیه رژیم پهلوی، عملیات مسلحانه، آغاز جنگ، فرماندهی در جنگ و نحوة شهادت ایشان بیان شده است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#939
Posted: 13 Dec 2014 00:59
سرشگ
نويسنده: محمد حجازی
مروري بر كتاب
حجازی معروف به مطیع الدوله رمان نویس، نمایشنامه نویس، مترجم و سیاستمدار در فروردین 1279 در تهران تولد یافت. او در ۱۲ سالگی کتابی در فن باغبانی از فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
پس از آنکه تحصیلات خود را در رشته ادبیات در تهران به اتمام رسانید با محصلین اعزامی به اروپا رفت و در رشته تلگراف بیسیم مهندس شد. دوره علوم سیاسی و مهندسی تلگراف را در فرانسه گذرانید و چون به ایران بازگشت به استخدام پست و تلگراف در آمد و در عین حال به نویسندگی روی آورد.
چون علاقه وافری به ادبیات داشت، رشته تخصصی خود را کنار گذاشت و به نویسندگی پرداخت و در مدت کوتاهی آثارش محبوبیت فراوانی یافت. این نویسنده مدتی رئیس اداره رادیو، معاون نخست وزیر، مدتی سناتور و مدیر مجله ایران امروز بوده است. حجازی به زبان های فرانسه و انگلیسی تسلط کامل داشت. وی در ۱۰ بهمن ۱۳۵۲ در تهران در گذشت.
... در داستان "پروانه" زنی عاشق شاعری می شود و خوشبختی را در خارج از خانه شوهر میجوید. 5 وقایع داستان "زیبا" قبل از سال 1300 اتفاق افتاده و سالها بعد در زندان به شکل گزارش ماوقع از طرف شیخ حسین جهت وکیل مدافعش نگاشته میشود.
این داستان گزارشی واقعگرایانه از جامعه در سال های 1290 است و فساد اداری و اجتماعی این دوره را مورد انتقاد قرار میدهد دیگر داستان های حجازی از حد قطعه های ادبی آغشته به مفاهیم کهنه اخلاقی و روانشناسی فراتر نمیروند.
شیخ حسین در داستان "زیبا" روستازادهای که جهت ادامه تحصیلات مذهبی به تهران آمده دلباخته زن هوسباز و آشوبگری به نام زیبا میشود. سودای سوزان جسم، او را مرحله به مرحله به تسلیم سنگرهای اعتقادات و اخلاقیاتش میکشاند. شیخ به خاطر زیبا تغییر لباس میدهد، به توصیه او زیردست یکی از عشاق دلدارش در ادارهای استخدام میشود. به فشار زیبا وارد خدعهها و بند و بستهای سیاسی میردد، قلم بمزد میشود، و افتراهای سیاسی او باعث خودکشیدختری بی گناه میگردد.
در این سقوط ارزشها که شیخ حسین با آگاهی اما بدون قدرت مقاومت شاهد آن است، بر سر زیبا با دیگر دل باختگان میجنگد، نامزد عفیفش را به فحشاء میکشاند، رشوه میگیرد و اختلاس میند، گاه مجاهد میشود و گاه مرتجع، گاه امروزی و گاه سنتی. به معنای کامل کلمه شیخ حسین بازیچه زیباست. فضای رمان سرشار است از هرج و مرج، مرض اداره سالاری، فساد و سقوط سردمداران قوم. روزگاری که رمز پیشرفت روابط پنهانی و خصوصی است، مردمی گرگ صفت و بی اصول، مردمی که بندی بند شلوار خویشند. خوشگلی بلا است و مایه پیشرفت.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#940
Posted: 13 Dec 2014 01:02
انجمن نکبت زده ها
نويسنده: سلمان امین
مروري بر كتاب
قصه رمان یک تم اجتماعی دارد. تقریباً همه داستان در خیابانهای تهران و در یک پمپ بنزین متروکه میگذرد. داستان این رمان داستان سربازی است که در پی حل یک مسئله خانوادگی مجبور به فرار از پادگان میشود اما همین مسئله اوضاع را مدام برای او پیچیدهتر میکند. او از سر آوارگی ناگزیر میشود که چند روزی را در پمپ بنزین متروکهای در یکی از محلههای جنوبی شهر تهران بگذراند که این اتفاق باعث ایجاد روابطی بین او و چند کارتن خواب دیگر میشود که در نهایت سرباز فراری قصه ، خواسته و نا خواسته مجبور به ارتکاب اعمال مجرمانهای در سطح شهر میشود که به طور کلی از او یک آدم دیگر میسازد. پیرنگ اصلی داستان از اینجا شکل میگیرد.
نويسنده در این رمان از دردهای بیشوکم جامعه نوشته است. دردهای قشر تیپاخوردهای که وجود دارد اما کمتر نشانی از آنها در ادبیات روز ما به چشم میخورد. انسانهایی که زبانی برای روایت ندارند و جایی خارج از آپارتمانهای کوچک و بزرگ شهر ما ، زندگی میکنند و قصه میآفرینند. همچنين تلاش کرده تا برشی از زندگی آدمهای تمام شده را دست مایه طرح قصه خود کند. آدمهایی که همه ما آن ها را دیدهایم اما کمتر از آنها شنیدهایم.
رمان انجمن نکبتزدهها از نگاه دانای کل محدود روایت میشود و اگر چه یک قهرمان اصلی دارد اما هر کدام از آدمهای داستان، قصه خودش را دارد که گاه این قصهها به مقتضای روایت، در هم تنیده میشوند و گاه از هم زاویه میگیرند. این کتاب زبان طنز دارد. در حقیقت تنها قالبی که نويسنده برای بیان این همه تلخی میتوانسته از آن استفاده کند ، همین طنز سیاه بود. لحن و زبان آدمهای داستان هم همان ادبیات آشنای کوچه و بازاری است که این روزها دیگر کم تر اثری از آن در سینما و ادبیات به چشم میخورد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند