ارسالها: 24568
#951
Posted: 22 Dec 2014 18:14
آواز قورباغه در گلوي مار
نويسنده: روح الله مهدی پور عمرانی
مروري بر كتاب
روز اول كه آمده بود دستور داده بود تابلوي مسي حروف بر جسته ي« بدون هماهنگي وارد نشويد» را از سردر اتاقش بردارند.
تن خالي آمده بود بي راننده و منشي. اين براي همه خيلي تازگي داشت .
همان روز اول در گرد همايي كار كنان گفته بود:
« من فقط مسئوليتم بيشتره، همين!
وظيفه تك تك ما مشخصه... از چغلي بدم مي آد... براي همديگه نزنين... هيچكس خوش نداره
خشونت به خرج بده.... امروز شايد بيشتر از هر زمان ديگري
به همكاري و توليد بيش تر نياز داريم...»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#952
Posted: 23 Jan 2015 15:54
مسخ و داستانهاي ديگر
نويسنده: فرانتس كافكا
مترجم: صادق هدايت - حسن قائميان
مروري بر كتاب
يك روز صبح، همين كه گره گوار سامسا از خواب آشفته اي پريد، در رختخواب خود به حشره ي تمام عيار عجيبي مبدل شده بود.
به پشت خوابيده و تنش، مانند زره، سخت شده بود.
سرش را كه بلند كرد، ملتفت شد كه شكم قهوه اي گنبد مانندي دارد كه رويش را رگه هايي، به شكل كمان، تقسيم بندي كرده است.
لحاف كه به زحمت بالاي شكمش بند شده بود، نزديك بود به كلي بيفتد و پاهاي او كه به طرز رقت آوري براي تنه اش نازك مي نمود جلو چشمش پيچ و تاب مي خورد.
فهرست
مسخ
گروه محكومين
گراكوس و شكارچي
مهمان مردگان
تفسيري درباره مهمان مردگان
جلو قانون
شغال و عرب
شمشير
و...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#953
Posted: 23 Jan 2015 15:58
محاکمه
نويسنده: فرانتس كافكا
مترجم: سارا رحيمی
مروري بر كتاب
یوزف ک.، کارمند فروتن بانک، یک روز بامداد پی می برد که بدون ارتکاب گناهی مشخص، متهم شده است. به گمانش، اثبات بی گناهیش ساده است، ولی بزودی خود را در دنده ها و چرخهای ماشینِ تو در تویِ محاکمه ای گرفتار می یابد که راه برنده اش عدالتی رنجناک است و نمایندگانش کارمندانی دونپایه و مستقر در دفترهایی پلیدند.
یوزف ک. که از این دیوستان و جهان پوچ می هراسد ولی همچنین به سویش کشیده می شود، دیگر خودش نمی داند که آیا بی گناه است یا گناهکار. با این همه دلش می خواهد زندگی کند، اما توانِ بایستۀ پایداری با دو دژخیمی را ندارد که، به سان دو آدمکش، و به نام عدالتی که وجود ندارد، به آهنگِ دادگستردن به سراغش می آیند...
محاكمه رماني از فرانتس كافكا (۱۸۸۳-۱۹۲۴)، نويسنده آلماني زبان اهل چكسلواكي كه پس از مرگ نويسنده، در ۱۹۲۵، در انتشارات «دي شايد» در برلين انتشار يافت. ماكس برود، دوست صميمي و وصي او، اطلاع ميدهد كه اين رمان صورت دستنوشته بدون عنواني داشت. ولي نويسنده (كافكا) هنگام سخن گفتن از آن، همواره آن را به نام محاكمه ميخواند. اگر تقسيم فصلها و عناوين آنها از كافكا است،ترتيب و توزيع آنها كار ماكس برود است كه علاوه بر اين،صلاح در آن ديده است كه بعضي از فصول ناقص را كنار بگذارد. كافكا، كه اين رمان را ناتمام ميدانست، تصميم داشت كه پيش از فصل پاياني مطالبي برآن بيفزايد: با اين همه، ميتوان اين اثر را، با همه ناتمام بودن،كامل دانست. كافكا از همان صفحه اول، با مهارت بيمانندي خواننده را به قلب ماجرا ميبرد.
صرفنظر از ديد مابعدالطبيعي يا روانشناختيي كه اين اثر به خواننده القا ميكند، و صرف نظر از ملاحظات اجتماعي يا ادبي، اين رمان مانند همه آثار كافكا نوعي كوشش براي بازسازي تجربهاي عميق است. و اين بر خلاف روش معمول است.
اگر مسئلهاي كلي را مورد بحث قرار ميدهد، به سبب زياده دقيق شدن در شرايط خاص خويش است. از بس به سطح ميپردازد به عمق دست مييابد، و از بس گوديها را ميكاود برجستگيها را نمايان ميسازد و اين نتيجه نوعي طنز وارونه و وسيله دست يافتن به بداهت ميشود. به اين ترتيب عنصر اساسي خود را از ابهام كلمات ميرهاند و با عرياني و قوت خاصي واقعيت را جلوهگر ميسازد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 14491
#954
Posted: 2 Feb 2015 23:11
«این خانه پلاک ندارد»
نوشته مشترک فرزانه کرمپور و لادن نیکنام
مروري بر كتاب
پیش از این فرزانه کرمپور، لادن نیکنام و مهناز رونقی رمان مشترک «علائم حیاتی یک زن» را با همراهی یکدیگر نوشتند که در سال ۸۹ منتشر و رونمایی شد. بعد از چاپ این کتاب بود که سه نویسنده مذکور اعلام کردند رمان مشترک دیگری خواهند نوشت. «این خانه پلاک ندارد» نیز قرار بود به قلم این ۳ نویسنده، نگاشته شود که بعد از مدتی از آغاز نگارش آن، رونقی نتوانست گروه نویسندگان این اثر را همراهی کند و از این پروژه کناره گرفت.
فرزانه کرمپور یکی از نویسندگان این رمان پیشتر در این باره به خبرنگار مهر گفته بود: داستان این رمان در ژانر جنایی است و تقریبا سه راوی دارد. دونفره نوشته شدن این رمان به معنای آن نیست که هر بخش آن را یکی از ما نوشته است. بلکه در حقیقت از سه راوی کتاب دو راوی را یک نفر و یک راوی را نیز نویسنده دیگر نوشته است.
نگارش این رمان ۳ تا ۴ سال به طول انجامید. نیکنام و کرمپور با نگاه به شرایط زندگی ۲ شخصیت زن این رمان را نوشتهاند. ۲ شخصیت مورد نظر، چهرههای محوری و اصلی رمان هستند و ناچارند با مسائلی چالشبرانگیز روبرو شوند. این رمان زمینههای جنایی دارد و تعلیق و دلهرههای موجود در آن، از اصول رمانهای جنایی وام گرفته شده است.
در قسمتی از رمان «این خانه پلاک ندارد» میخوانیم:
قبل از اینکه جواب بدهد، صدای زنگ تلفن میآید. بیخداحافظی غیب میشود و صدای تقتق پاشنههای دمپاییاش روی سنگ را میشنوم. شیلنگ را درست میکنم و مشغول آبپاشی میشوم که دوباره صدای دمپاییها را میشنوم. شیر را میبندم و بیآنکه شیلنگ را جمع کنم، خود را به پلهها میرسانم و قبل از آنکه خانم کوثری سرک بکشد، درِ هال را پشت سرم میبندم و به اتاقم برمیگردم. روزنامههای کهنه را با احتیاط روی میز کنار هم گذاشتهام و روزنامههای جلدشده را روی تخت.
در عکس، مردی کنار زن موطلایی ایستاده اما چشمهای مرد زیر مستطیل سیاه پنهان است. زیر عکس نوشته شده که مظنون برای بازجویی احضار شده. اسمی از او نبردهاند و فقط به علت ارتباط با مقتول دستگیر شده. روزنامه سه روز بعد هم خبر آزادیاش را نوشته. برمیگردم که روزنامه آذر ۱۳۴۸ را ببینم. از نامزد زن، عکسی کوچک و محو چاپ شده که باز هم چشمهایش پیدا نیست. هر دو عکس را با هم مقایسه میکنم؛ مدل موی هر دو مرد یکی است، هر دو دکمه سردست دارند و اصرار در نشان دادنش که سر شیری است از نیمرخ که نگینی تیره به جای چشم نشسته...
این کتاب به تازگی با ۱۵۲ صفحه، شمارگان هزار و ۶۵۰ نسخه و قیمت ۷ هزار تومان به چاپ رسیده است.
آشفته سریم !
شانهی دوست کجاست ؟
ارسالها: 24568
#955
Posted: 8 Feb 2015 15:24
گذشته چراغ راه آينده است
نويسنده: محمود تفقدي جامی
مروري بر كتاب
تاريخ ايران در فاصله دو كودتا 1332-1299
اوج نوين جنبش آزادي در كشور ما پس از سالهاي تلخ تجربه و آزمايش نامرديها و ناكاميها ي مكرر نهضت آزادي ايران بقيمت از دست رفتن نسلي از برگزيده ترين و شايسته ترين فرزند آن خلق كه بواقع بزرگترين ثروت ملي ما بودند .
اين كتاب كه از مراجع و منابع باارزش در مورد تاريخ معاصر ايران است با اين جمله از تولستوي آغاز ميشود: «ما بايد از چيزهايي سخن به ميان آوريم كه همه ميدانند و كسي را ياراي گفتن آن نيست.» هدف از تأليف اين كتاب به گفتة مولفين آن، كمك به روشن ساختن دورة بسيار پراهميتي از تاريخ معاصر كشور ماست تا چراغ راهنمايي براي جويندگان حقيقت و رهروان راه آزادي و دموكراسي و استقلال كشور ما گردد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#956
Posted: 8 Feb 2015 15:25
بازيچه
نويسنده: نسرين ثامنی
مروري بر كتاب
فرهاد که در یک کارخانه پارچهبافی کار میکند به همراه دوستش شهریار در خانهای کوچک اقامت دارد .
روزی فرهاد در بازگشت به خانه با بهروز آشنا میشود . بهروز ضمن معرفی خود به فرهاد , سعی میکند با او طرح دوستی بریزد . بهروز به فرهاد قول مساعدت مالی میدهد و به این ترتیب فرهاد را مجذوب خویش میسازد ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#957
Posted: 24 Feb 2015 01:20
دختر شامگاه
نويسنده: احمد ناظرزاده كرمانی
مروري بر كتاب
شامگاه اردو به پايان رسيده بود. دانشجويان دانشكده افسري ساعت فراغت را مغتنم شمرده برخي درون چادرها و برخي در آغوش آبادي سرسبز و پر درختي كه اينك اردوگاه ماست پراكنده شده اند.
من نيز روي به مغرب نهاده چند گام دورتر از چادرهاي اردوگاه بر فراز پشته اي كوتاه ايستاده بودم و با خاطري متفكر مناظر تيره رنگ آغاز شب را نظاره مي كردم.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#958
Posted: 24 Feb 2015 01:21
آش انار
نويسنده: مارشا مهران
مترجم: بهزاد کاویانی دستجردی
مروري بر كتاب
مارشا مهران زن ایرانی که همسر ایرلندی دارد نویسنده کتاب که همین در 36 سالگی در آپارتمانش در شهر کوچکی در ایرلند چشم از جهان فرو بست آن را به زبان انگلیسی نوشته بود
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#959
Posted: 24 Feb 2015 01:22
عاشقترین
نويسنده: مریم یافتیان
ناشر: منوچهری
مروري بر كتاب
راوی در این داستان زندگی پر فراز و نشیب خانوادهای سنتی را حکایت میکند .
مش خلیل صاحب چهار پسر است که هر یک ازدواج کرده و صاحب فرزند شدهاند .در این میان ایرج یکی از پسران, از تصمیم پدر سرپیچی نموده و با دختر دلخواهش ازدواج کرده در نتیجه صاحب دختری به نام 'شقایق 'شده است .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#960
Posted: 24 Feb 2015 01:22
ازدواج با آمريكايي هرگز
نويسنده: چنگيز ملك پور
مروري بر كتاب
یک داستان واقعی . از بازی های سرنوشت
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند