ارسالها: 24568
#981
Posted: 18 Aug 2015 21:39
كارد زدن به گوجه فرنگي
نويسنده: آسيه جوادی ناستين
مروري بر كتاب
يا سفره تكانی مادر
نویسنده با زبانی خاطرهگونه شروع به بیان وقایع گذشته میکند و لابهلای آن و به شکل کاملا زیرکانه و زیرپوستی، به آموزش تهیه انواع ربها، ترشیها، غذاها، شیرینیها و ... میکند.
«هرسال در فصلش مىخواهم مرباهاى مختلفى درست كنم. مىخواهم ترشىهايى را كه بلد هستم درست كنم. غذاهايى كه دارند از ياد مىروند را بپزم. تابستان سبزىهاى مختلف را در خانه خشك مىكنم. ميوه خشك مىكنم. با اين كه روز به روز توانم براى انجام كارها كمتر مىشود اما نيرو و حسى مرا به سوى درست كردن آنها سوق مىدهد. گاه از اين كه خود را براى انجام اين كارها به تعب مىاندازم، حيرت مىكنم. ماحصل اين دلمشغولىها را اغلب به اين و آن مىبخشم.»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#982
Posted: 18 Aug 2015 21:39
بهانه
نويسنده: جواد فاضل
مروري بر كتاب
پرویز زنگ زد و گفت می خواهم بچه هایم را به بینم . خونسردانه گفتم : بچه هایم !! آدمی که من و بچه هایم را یکجا طلاق داده و در پی عیاشی و هرزگی های خودش بوده چه شده یاد بچه هایش افتاده است؟ معهذا اجازه دادم بیاید و بچه هارا ببیند...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#983
Posted: 8 Sep 2015 14:13
آنجا خانه من نيست
نويسنده: سيما مقدم
مروري بر كتاب
رأس ساعت مقرر زنگ در آهني بخش شش را با نوك انگشتتان لرزانم فشار دادم. به محض آنكه نگهبان تنومند در را به رويم باز كرد بوي تنهاي رنج ديده، بوي درمانده شدن، بوي بيزاري، بوي مرداب بيحركت تنها چيزي بود كه در مشامم پيچيد. بهتزده و منگ وارد راهروي پر رفت و آمد بخش شدم.
گروه، گروه بيماران با گردنهاي راست مانند مرغان خانگي و موهاي درهم و آشفته، صورتهاي منقبض، نگاههاي مات و بيجان و بياعتماد و اندكي بيرحم... از مقابلم عبور كردند. آه كه از دردي تلخ تنم تير كشيد. چيزي در سينهام ميسوخت.
بر گرفته از متن كتاب.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#984
Posted: 8 Sep 2015 14:14
در خلوت خواب
نويسنده: فتانه حاج سيد جوادی
مروري بر كتاب
مجموعه اي از چند داستان است كه هركدام موضوع متفاوتي را دنبال مي كند
در رختخواب می غلتم و خواب ترا می بینم عزیزم.عزیز دلم.خواب هایم روال صحیحی ندارند، فصل ها را مخلوط می کنم،زمان را جابجا می کنم...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#985
Posted: 8 Sep 2015 14:15
افعی ها خودكشی نمي كنند
نويسنده: فتح الله بی نياز
مروري بر كتاب
با آنهمه جنايت و فجايعي كه حرص شهرت پرستي، قدرت طلبي و سلطه جويي بوجود آورده است.
چرا بشر هنوز اسير شر و مصيبت است؟
آيا شر در هستي و نهاد خود انسان هاست؟
يا روابط و مناسباتي كه بين آنها وجود دارد؟
كداميك ادامه دهنده اين وضع اند؟
خود انسان به عنوان يك پديده مادي يا روابط اجتماعي؟
پاسخها بي شمارند و افعي ها خود كشي نمي كنند روايتي از اين جوابهاست.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#986
Posted: 8 Sep 2015 14:15
کاروانها
نويسنده: جيمز آ ميچنر
مروري بر كتاب
روایت داستان در سال ۱۹۴۸ و در یک کشور خیالی به اسم زاخارستان ( منظور افغانستان است) در جریان است.
مارک میلر کارمند جوان سفارت آمریکا مأمور میشود تا به دنبال الن جاسپر دختر سناتور جاسپر که بعد از ازدواج با سرهنگ نصرالله ناپدید شدهاست، بگردد.
در طی تحقیقاتی، مارک میلر متوجه میشود که الن جاسپر از دست شوهر خود، سرهنگ نصرالله، فرار کردهاست و در میان یک گروه عشایری که سردسته آنان ذوالفقار است به سر میبرد.
مارک میلر در متقاعد کردن الن برای بازگشت به نزد پدرش ناکام میماند. اما مارک که در این هنگام با کاروان همراه شدهاست، متوجه میشود که ذوالفقار یک یاغی است که در برابر پیشنهادهای دولت مرکزی برای اسکان دائمی قبیله خود مقاومت میکند و ضمنا با همراهی شکور به قاچاق سلاح روسی اشتغال دارد...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#987
Posted: 8 Sep 2015 14:17
جام جهانی در جوادیه
نويسنده: داوود اميريان
مروري بر كتاب
موضوع این رمان ، برگزاری یک مسابقه فوتبال در گروه نوجوانان آن هم در یکی از محله های جنوبی شهر تهران (جوادیه) است.
سیاوش شخصیت محوری داستان ، نوجوان پر شور و حالی است که به واسطه ارتباط با پسر سفیر کشور کانادا ، پای چند تیم خارجی نوجوانان را به مسابقه جام دوستی در محله خودشان باز می کند و حوادث بعدی رمان بیشتر درباره حضور تیم نوجوانان کشور افغانستان در این جام محلی و جهانی است. حوادثی که برای تیم نوجوانان افغانستان به وجود می آید ، باعث بروز احساسات و عواطف انسانی در بین اعضای سایر تیم های شرکت کننده می شود. حتی در مرحله فینال مسابقات تیم نوجوانان برزیل به عمد بازی را به نوجوانان فوتبالیست افغانی واگذار می کنند ...
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#988
Posted: 8 Sep 2015 14:18
پنجره اي كه نُه در دارد
نويسنده: بهمن نمازی
مروري بر كتاب
روباه يكي از زيرك ترين شكارچي هاست. البته انتخاب من نيست؛اما يك شبان بي گله است.
تمام سوراخ سنبه هاي دشت را مي شناسد. مي داند كجا خطر است و كجا نيست.
مي تواند يك شكارچي را با يك گله سگ آن قدر دور خودش بچرخاند كه اصلا يادش برود دنباي چه آمده ولي حتي براي يك روباه هم خيلي وقت ها درگيري اجتناب ناپذير است... درگيري اين طور است .
اگر هم نبيني اش مثل اين كاميون با تو بر خورد مي كند. كاري مي كند كه چشم هايت را باز كني.
ممكن بود به سادگي دوست من را به قبرستان پشت پروژه انتقال مي دادند.
مدتي طول كشيد تا فهميدم خانه من هم به قبرستان راه دارد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#989
Posted: 8 Sep 2015 14:19
درخت انجير معابد
نويسنده: احمد محمود
مروري بر كتاب
در « درخت انجير معابد» محمود از عوامل و عناصري سود برده است كه نياز به جرئت خاص دارد. به عبارت ديگر مي توان گفت اگر نويسنده به قدرت و تسلط خود اطمينان نداشت شايد از ترس سقوط به اين عناصر كه در رمان ايراني تازگي دارد نزديك نمي شد.
رمان از نظر ساختار ، ظرفيت تازه اي از رئاليسم است كه با سورئاليسم پيوند خورده است. مي توان گفت كه جان مايه رمان از نظر موضوع در رمان فارسي تازگي دارد. در پيرامون درخت، در دل يك شهر سنتي به تدريج شهركي شكل مي گيرد كه از نظر انديشه با شهر نشيني اختلاف پيدا مي كند و همين موجب تنش ها درگيريهاي فيزيكي و فكري مي گردد.
اين درگيريها پاياني محتوم دارد كه به هر كيفيت بر اساس حوادث بايد انتظارش را داشت اين مختصر در مورد يك رمان حجيم حتي نمي تواند اشاره اي كوتاه باشد؛ پس بايد اين رمان را خواند و قضاوت كرد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#990
Posted: 8 Sep 2015 14:19
هاويه
نويسنده: ابوتراب خسروی
مروري بر كتاب
من به داستان به عنوان يك كپي از زندگي نگاه نمي كنم .
كپي كردن شكل عادي بخشي از زندگي براي من نويسنده ارزشي ندارد. داستاني كه مي نويسم بايد جهاني تازه ، شرايطي تازه، داشته باشد. بايد اشيا و رفتار اشيا شكل بديعي به داستان بدهد. بايد يك زيبايي تازه خلق كرد. زيبايي كه حتما معنا دار خواهد بود . استمرار در نوشتن به منظور كشف فضا هاي تازه در حين نوشتن است. چرا كه نوشتن كشف است.
ممكن است نويسنده اي در شروع كار كليت داستاني را در ذهنش نداشته باشد. اين خصوصيت شكاف نوشتن است كه اجزا و شكل و پيكره ي داستان را پيدا مي كند و در نهايت ايجاد داستان بديع مي كند...
همه اينها را بايد به صورت يك هارموني ايجاد كرد. در اين هارموني كلمات هر جزيي، هر تصويري و هر كلمه اي جاي خودش را دارد....
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند