انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
خاطرات و داستان های ادبی
  
صفحه  صفحه 10 از 13:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  13  پسین »

صد نامه عاشقانه


زن

 
74

دوباره باران
معشوقه ی باران !
به استقبالش دیوانه به بالکن می روم
دیوانه می گذارم صورتم خیس شود
لباس هام ...
اسفنج می شوم
باران یعنی برگشتن هوای مه آلود و بام های خیس
باران یعنی ، قرارهای خیس
وقت برگشتن تو و شعر
بهمن ، برگشتن دوباره ، دست هات
مسافران همیشه تابستان
بهمن یعنی دهان و موهایت
پالتوها و دستکش هات
عطر هندیت که مثل دشنه پاره ام می کند
باران ، ترانه ای وحشی
طبلی آفریقایی
که درونم را می لرزاند
نیزه های سرخپوستان
که بر من می بارد
عشقم در ترانه ی باران ، شکل دیگریست
شکل سنجاب
کره اسب عربی
پلیکان شنا در مهتاب
صدای باران که بلند می شود
و آسمان پرده پنبه ای خاکستری
من چونان قوچی که به کشتزار پناه می برد
دنبال علف
دنبال بوی تو ، که با تابستان
کوچیده است ...
پروانه! هم اکنون آنلاین است. پاسخ با نقل قول
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
75

این روزها
حرفه ای را دنبال می کنم
حرفه ی درباره ی تو با زنان حرف زدن را
لذت بی پایانی ست.. تو را در مردمک چشم زنان می کارم
دردهشت ... در فضولی شان
لذتی ماورای لذت ها ...
آتش در پیراهن زیبا رویان می فکنم
و با شیطنتی شیطانی تفریح می کنم
بر سوخته های گر گرفته آنان ...
***
چشمان زنان
آیینه های دهشت است ...
چیزی که مطمئنم می سازد
عشق ما عشقی استثنایی است
و تو زنی استثنایی که تکرار نمی شوی ...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
76

از طفره رفتن من شکایت نکن
بهترین روزهای عمرت
ـ اگر پیش از من زنده بوده ای ـ
روزهایی بود که در فراموشی تمدنت گذشت
و چون شمشیری زهرآلود در گوشتم کاشته شدی
بهترین روزهات
ـ اگر پیش از من روزی داشته ای ـ
روزهایی ست که خاکسترت با خاکستر من درهم ریخت
خاکستر دو سیگا در یک زیر سیگاری ...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
77

نه من می توانم
نه تو
زخم با کارد سفر کرده در خود چه می تواند کند ؟


78



چند دقیقه دیگر
ساعت دوازده ضربه می زند
سالی به پایان می رسد
و سالی آغاز ...
سالهای بی اهمیت
رفته ... آمده
تو
زمانی هستی
که عقرب هیچ ساعتی نمی تواند بکشد
***
برق که می رود
مثل احمق ها ، نمی بوسمت
مثل دیوانه ها ، با تو نمی رقصم
جمله ی احمقانه ای پیدا نمی کنم
برای زیباترین تبریکات سال نو
کار من مثال زدنی نیست
دوستت دارم
دور از جام ویسکی
زیر و روی ورق های بازی
موسیقی جاز
و ترکش بادکنک های رنگی
دوستت دارم
تنها روی میز
خون آلود
مثل گاو نر در میدان نبرد
دوستت دارم
پیش از دوازده ضربه
و بعد از آن
ای شاهزاده ی تمام سال ها و زمان ها
***
چند دقیقه دیگر
سالی که ملکه اش بودی ، تمام می شود
بانو !
ملکه !
از خدا جواهرات و کاخ نمی خواهم
حریر و دیبا نمی خواهم
می خواهم
مال من بمانی
مال من !
پروانه! آنلاین نیست. پاسخ با نقل قول
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
79

از دو سال پیش
تو گربه ترک ناز آلود
لمیده در آفتاب خمیازه کشان
پوستت را می لیسیدی
مرنو می کشیدی و شیر پاستوریزه می خوردی
با کلاف نخ بازی می کردی
می ترسیدی پوست سفیدت خاکی شود
یا اثر انگشتی رویش بماند
وقتی که دیدمت
عاطفه نداشتی
لذت ماجراجویی
و عشق بازی در کوچه های تنگ را نمی دانستی
مثل میلیون ها گربه ی دیگر
***
بعد از دو سال
بعد از دعوای سخت ، خشم ، تشنج
و گربه ای چاق و بی حال
و قرص های خواب و ماریجوانا
به گربه ای تبدیل شدی که می خواهد
تاریخش را عوض کند ...
***
پس شیشه شیر را شکستی
کلاف را دور انداختی
و به دامنم پناه آوردی
***
بعد از دو سال
تو گربه ای شدی غیر عادی
گربه ی عزیز من !
پروانه! آنلاین نیست. پاسخ با نقل قول
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
80

ساده بودم
فکر کردم تو را در سفر بکشم
زیر ریل های قطار
صدایت در همه ی پرواز ها ، دنبالم
گنجشکی که زیر کلاه مهماندارها منتظرم
در تمام قهوه خانه های سان ژرمن و سوهو
در تمام هتل ها
از من جلوتر
ساده بودم
گفتم که تو را پشت سر رها کرده ام
هر چمدانی که باز می کردم
تو
هر پیراهنی که می پوشیدم
بویت
هر روزنامه ای که می خواندم
چهره ات
هر تئاتری که می رفتم
تو در صندلی کناری لمیده
هر شیشه ی عطری که می خریدم ، برای تو
پس کی ؟ کی از تو خلاص می شوم
ای مسافری که همواره در من سفر می کنی ...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
81

می دانم ...
و ما بر کناره های ایستگاه ایستاده ایم ...
تو منتظر مرد دیگری
و من می دانم و چمدان هایت را حمل می کنم
تو با مرد دیگری به سفر خواهی رفت
می دانم ... من چیزی نخواهم بود
مگر بادبزنی چینی که گرمای تابستان
را از تو دور می کند
و پس از گرما آن را دور می اندازی
***
همچنان می دانم که ...
نامه هایی که به تو نوشته ام ...
چیزی جز آیینه هایی نیستند ...
که تنها غرورت را در آن به تماشا می نشینی
با این حال
من چمدان هایت را می آورم
چمدان های عشقت را
خجالت می کشم
سیلی به زنی بزنم
که در چمدان دسته سفیدش
قشنگ ترین روزهایم را حمل می کند
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
82

صبح به خیرِ بنفشت
در گوشی تلفن
مرا به جنگلی تبدیل می کند


83

رفتنت
آن قدر ها که فکر می کنی
فاجعه نیست
من مثل بیدهای مجنون ایستاده می میرم ...


84

رم به آتش کشیده شد و تو سوختی
از من انتظار نداشته باش مرثیه ای بنویسم
بلد نیستم
برای گنجشک های مرده مرثیه بنویسم ...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
85

در آخرین نامه نوشتی
« جنگ را به تو باختم »
تو وارد جنگ نشدی تا ببازی ، دون کیشوت!
خوابیده بر تختت
به آسیاب های بادی حمله کردی
با باد جنگیدی
بی آن که ناخنی ، از ناخن های طلایی ات بشکند
مویی از موهای بلندت بپرد
و قطره خونی ، بر پیراهن سپیدت بچکد
***
کدام جنگ؟
تو با یک مرد واقعی نجنگیده ای
بازویش را لمس نکرده ای
روی سینه اش و با عرقش غسل نکرده ای تو
مردان کاغذی می ساختی
اسب های کاغذی
و دوستی ات و عشقت کاغذین بود
دون کیشوت کوچولو !
از خواب بیدار شو
صورتت را بشوی ، فنجان شیر را بنوش
بعد می فهمی
مردانی که عاشق شان بوده ای
کاغذی ...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
زن

 
86

راه حلی داری ؟
راه نجاتی برای کشتی شکسته
که نه غرق می شود ، نه نجات پیدا می کند
من ، فقط من
قابلیت حلول در تو را دارم
از آب های دریاها
به اندازه نوشیده ام
و آفتاب پوستم را به اندازه سوزانده و ماهی های وحشی
گوشتم را به اندازه خورده اند
***
من ، تنها من
از سفر رنج برده ام
از بی قراری
راه حلی داری ؟
برای این شمشیر که ما را دو نیمه کرده ، بی آن که بمیریم
و افیونی که به هم می دهیم
بی آن که تخدیرمان کند
***
من ، تنها من
می خواهم استراحت کنم
روی هر سنگی که شد ، لم بدهم
بر هر شانه ای که شد
از کشتی بی بادبان خسته
از ساحل بی ساحل خسته
دست بسته شو
امضاء می کنم
بگذار بخوانم
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
     
  
صفحه  صفحه 10 از 13:  « پیشین  1  ...  9  10  11  12  13  پسین » 
خاطرات و داستان های ادبی

صد نامه عاشقانه


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA