ارسالها: 265
#71
Posted: 1 Aug 2012 09:14
57
ممنون از دفترهای رنگارنگ که هدیه دادی
هیچ چیز در این دنیا مثل دفتر رنگی
اشتهایم را باز نمی کند
من،گاو اسپانیایی ام
دوست دارم بمیرم
روی ورق های رنگین
که پیش رویم
تکان می خورند
وقتی که هدیه دادی
اشتهای اسپانیایی ام را می شناختی؟
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#72
Posted: 1 Aug 2012 12:12
58
کمی از چشمم دور شو
تا رنگ ها را تشخیص دهم
حجم هستی را ببینم
و قانع شوم زمین گرد است
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#73
Posted: 1 Aug 2012 12:12
59
بر شنزار سینه ات،خسته خم می شوم
این کودک از زمان تولد
نخوابیده است
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#74
Posted: 1 Aug 2012 12:12
60
روزی گفتم تو را بدزدم و عروست کنم
در شلیک تپانچه ها و برق خنجرها
اما اسبم را کشتی
وقتی که شمع را از انگشتان پاهایت می لیسید
و با آن زیباترین لحظه های شعر را در زندگی ام
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#75
Posted: 1 Aug 2012 12:13
61
هواپیما،بالا و بالاتر
و من بیشتر و بیشتر
دوستت دارم!
تجربه ای جدید
عشق زنی در 30هزارپایی
حالا می فهمم،عرفان...
اشتیاق عرفا...
***
از هواپیما عاطفه ها شکل دیگری می گیرند
عشق از غبار زمین خالی می شود
و از جاذبه ها و قانون ها
توگی پنبه ای،بی وزن
هواپیما سر می خورد
روی تشکی از پنبه
چشم هات،دنبالش
مثل دو گنجشک فضول که دنبال پروانه
***
من احمقم که فکر کردم
تنها سفر می کنم
هر فرودگاهی که پیاده شدم
در چمدانم،تو
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#76
Posted: 2 Aug 2012 01:30
62
پیش از ورود من به سرزمین دهانت
لبهات گلی سنگی بودند
جامی خالی از شراب
دو جزیره ی منجمد در دریاهای شمالی...
روزی که به زمین دهانت رسیدم
همه ی مردم شهر بیرون آمدند تا مرا با گلاب بشویند
و زیر پاهایم قالیچه ی سرخ پهن کنند
تا با شاهزاده خانم بیعت کنم!
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#77
Posted: 2 Aug 2012 01:30
63
تمام شد،تو معشوقه ام شدی
همه چیز تمام شد وارد سلول هام شدی
مثل ناخنی بلند
دکمه ای در جا دکمه
گوشواره ای در گوش های زن اسپانیولی
از امروز دلیلی نداری
که من پادشاهی غیر دموکراتم
من در شأن عشق... قوانین خودم را می سازم
و به تنهایی حکومت می کنم.
برگ درخت برای روییدن مشورت می کند؟
جنین بند با سینه؟
***
معشوقه ام باش
سکوت کن
درباره ی شریعت عشق بحث نکن
عشق من به تو شریعتی ست
که می نویسم و اجرا می کنم
اما تو...
یادت دادم گل مارگریت باشی
بر بازوهام بخوابی
بگذاری حکومت کنم
و کار تو فقط این باشد
که تا ابد معشوقه ام باشی...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#78
Posted: 2 Aug 2012 06:36
64
بازنشسته شدی
صندلی یی که کسی رویش نمی نشیند
روزنامه ای افتاده در پارک
عشق در خیال تو اسبی ست که نه می رود و نه بر می گردد
نامه رسانی که می آید و نمی آید
سرنوشتت در خطوط فنجان قهوه
ورق های بازی
مهره های فالگیران
بی خیالی،مثل چهار پایه ای کنار میز
سینه ی چپت،بی خبر از سینه ی راست
لب بالاییت از لب پایینت
می خواستم در ارتفاع سینه هات انقلاب کنم
شکست خوردم
می خواستم خشم و کفر و آزادی را
نشانت دهم
شکست خوردم
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
ارسالها: 265
#79
Posted: 2 Aug 2012 06:37
ادامه 64
خشم را،خشمگین
کفر را کافر می شناسد
و آردی شمشیری است
که فقط در دست آزاده ها می برد
اما تو فاجعه بار راحت طلبی!
شرط بند مسابقات تسب دوانی هستی
بی آن که سوارشان شوی!
با مردان بازی می کنی
اما قاعدهی بازی را رعایت نمی کنی
تو لرزه ی ماجراجویی را نمی فهمی
رو به رو شدن با غیر منتظره ها را نمی فهمی
در انتظار معلومی منتظری
همان گونه که کتاب در انتظار خواننده است تا خوانده شود
و صندلی تاکسی رویس بنشیند
و انگشتر تا حلقه ای بپوشد
منتظر مردی که برایت بادام و پسته پوست بگیرد...
شیر گنجشک به تو بنوشاند
کلید شهری را به تو بدهد
که نه به خاطرش جنگیده ای
و نه لیاقت ورودش را داری...
این کاربر به دلیل تخلف در قوانین انجمن بن شد.
( مدیریت انجمن لوتی )
صفحه 8 از 13