ارسالها: 6561
#51
Posted: 26 Sep 2013 21:47
با لبخند به ساختمون خیره شدم . دلم بقرای این جا تنگ شده بود . هنوز کلید اینجارو داشتم . در و باز کردم و رفتم تو . چقدر اینجا قشنگ شده بود . پر از گل های مختلف . چه ارامشی داشت اینجا . رفتم سمت در خونه . باز بود چه عجیب . در و هل دادم و رفتم تو . اروم گفتم :توهان .....توهان .......کجایی؟اورم رفتم سمت اتاقش و در و باز کردم . نبود . اتاقش مرتب مرتب بود .انگار دست نخورده بود . _توهان کجایی ؟رفتم سمت اتاق خودم و در و سریع باز کردم . دهنم باز موند . این چرا اینجا خوابیده بود ؟رفتم طرفش و کنارش نشستم . _توهان ؟توهان بیدار نمیشی؟ یه دفعه چشماش و باز کرد و با حیرت به من زل زده بود . خندیدم و گفتم :سلام .اینجا چرا خوابیدی؟با صدای خواب الودی گفت :دوباره دارم خواب می بینم اره ؟تو دوباره تو رویامی؟چرا واقعی نمیشی نامرد _توهان چی میگی؟منم گلیا . خودت برام نوشته بودی بیام .یه دفعه نیم خیز شد و دستش و گذاشت رو صورتم . با صدای متعجبی گفتی:گلی خودتی ؟گلیا برگشتی ؟خانوم کوچولو کی اومدی؟_پاشو .پاشو صورتت و بشور الان چایی درست می کنم می کنم . از جام بلند شدم و رفتم تو اشپزخونه . دلم برای اینجا هم تنگ شده بود . چای ساز و روشن کردم و چندتا میه شستم و گذاشتم تو طرف و بردم توی پذیرایی .ظرف و روی میز گذاشتم و نشستم روی مبل . توهان با صورت خیس اومد کنارم و پهلوم نشست . به ابروهای به هم ریخته اش خیره شدم و خندیدم . دیوونه . سرش و گذاشت رو شونم و گفت :ممنون که اومدی . _توهان ؟_جان دلم؟_من فقط برای این اومدم تا چیزی که بهم دادی رو بهت پس بدم ولی هرچی فکر کردم یادم نیومد .تو به من چیزی ندادی . _کادوت و دوست داشتی ؟_اره دستت درد نکنه خیلی قشنگ بود .حالا میشه جواب من و بدی ؟_فکر کنم یه سوالایی تو ذهنم مونده .اول اونا رو بپرس بعد میگم .به چشماش خیره شدم و گفتم :سیامک ؟_تو اسایشگاه بستری شده .شاید تا چند سال دیگه خوب بشه .هر هفته بهش سر می زنم _اهو ؟_رفت امریکا .فقط دنبال پول بود .وقتی دید دیگه خر نمیشم برگشت دیگه ؟_همین بود .تموم شد .حالا جواب میدی؟_اره .جوابت و می دم . دلم و بهت دادم . قلبم و گرفتی .اگه می تونی پسش بده . اب دهنم و قورت داد م و با صدای لرزونی گفتم :چی ؟_هیچ وقت فکر نمی کردم این و بهت بگم اما .........اما الان وقتشه .دوست دارم گلیا . دو ست دا رم ._تو ......توهان ؟یه دفعه روم خم شد و گفت :گلیا ؟_توهان .اخه .......تو......_گلی خانوم ؟_بله ؟_زن من میشی؟_چی؟خندید و گفت :زنم میشی؟فکر نکن فقط جواب بده . چونم شروع کرد به لرزیدن .چی می گفتم .قطره اشکی که رو صورتم بود و بوسید و گفت :بگو .اگه می خوای برم اون دنیا بگو نه ._توهان ؟_جان دلم ؟_دوست دارم .خندید و گفت :تو نمی خوای جواب سوالای من و بدی؟_چرا می دم .با اجازه ی بزرگترا بعله . لبای خندونش اومد پایین و اروم لبام و بوسید . ...................سرم رو سینه ی داغ توهان بود . لحاف و کشید روم و گفت :یخ نکنی کوچولو . اروم چال گونشو بوسیدم و گفت :دوست دارم . سرش و برد زیره گوشم و لاله ی گوشم و بوسید و اروم گفت :من عاشقتم .عاشقتم سفید برفی .
پـــــــــــــــــــــــــــــــایـــــــــــــــــــــــــــــــان
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری
کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "