خاطرات و داستان های ادبی

 soniyahot

تبریک به دوستان و مدیران علی الخصوص دوستان قدیمی ...   »»

 mahsadvm

داری با هرقدم دور میشی از من من این حال بد و اصلا نمیخوام ...   »»

 rezassi7

سالن تو سکوت کامل فرو رفته بود و همه سرها روی ورق هاشون بود. انتهای سالن ایستاده بودم و...   »»

 mahsadvm

اصلا راز آفرینش مو در اینست که یک تارش بماند بین لب های من و...   »»

 boy_seven

‏_ من هم این کوه غصه را روی دلم داشتم که حالا ریزش کرده و همه ی وجودم را...   »»

 boy_seven

طبیعت است ، با من حرف نزد ؟ چرا آهنگ هیچ لالایی ای را به خاطر ندارم ؟ وای...   »»

 mahsadvm

بــکارت را درستـ بخوان !!! یکـ بار دیگر این گونه برایتـ تفــسیر کرده...   »»

 rezassi7

امیر پوزخندی زد و گفت: _ترحم!یعنی می خوای بگی چون به تو حس ترحم داشتم،دوازده سال به پات صبر...   »»

 rezassi7

(چرا همینجاست...شاید بعد از شما خونه رو عوض کردند!) ویرجینیا باور کرد و پایین رفت:متشکرم!) جوان چمدان را داد...   »»

 sa200222

قسمت یازدهم چند دقیقه ای همه با هم سر میزاشون یا ایستاده حرف میزدن و به من مونا نگاه...   »»

 rezassi7

-یکی دو روزه که تا بوی غذا بهش میخوره حالش بد میشه.دیروز میخواستم ببرمش دکتر هر کاری کردم نیومد...   »»

 ana17

باربد-مامان تنهامون بذار. خیلی وقت بود که این صدا رو نشنیده بودم.دوباره ضربان قلبم شروع کرد به تند زدن.برگشتم...   »»

 shakaat

موش گرسنه روزی بود، روزگاری بود. موشی هم بود که در صحرا زندگی می کرد. روزی گرسنه اش...   »»

 rezassi7

هرکسی به نوبه خودش و در حد توانایی اش می خواست به من کمک کند . تا روز...   »»

 amirrf

قسمت پایانی - چطور بود مامان، پسنديدي؟. ديگه حوصله جمشيد سر رفت و گفت:. - شيرين محض...   »»

 ALI2012

نگرانش نباش . من » . حرفش را قطع کردم . بدون اینکه دیده باشد توضیح جواب آن سوال...   »»

 julien

ساعت‌ساز نابینا ساعت ساز نابینا (به انگلیسی: The...   »»

 slash00

منبع داستان نابود شده لينك دانلودش رو ميزارم دانلودبراي موبايل دانلود...   »»

 Vampire

۶۸ - قسمت آخر ---------------------------------- احسان نگاه پر غصه اش را به من دوخت و گفت:حرفهایی که به...   »»

 ana17

راستی یلماز کجاست؟ با سپند رفتن خونه ی ستایش بچم تو این چند روزه خیلی به یلماز عادت کرده...   »»

 shaya1368

همونطور که اشکامو پاک می کردم وارد خونه شدم..توی هال نشستم.. نمی دونم چند دقیقه گذشته بود که صدای...   »»