خاطرات و داستان های ادبی
صفحه 16 از 16: « پیشین 1 2 3 ... 14 15 16
catherine
⇦
فصل آخر هجده ماه بعد.... نوئله داشت فکر می کرد که این کیک تولد برای یه بچه... »»
8 May 2012 10:30
نویسنده: catherine | 6 May 2012 01:35 | پست ها: 40
mahsadvm
⇦
بنفشه او را رها كرد و در حالي كه به هق هق افتاده بود از سالن خارج شد .... »»
2 May 2012 13:29
نویسنده: mahsadvm | 1 May 2012 08:32 | پست ها: 56
catherine
⇦
بخش اخر دو سال بعد . " ما اسم پسرمون رو ابراهام لینکولن اوشی نمیزاریم .... »»
28 Apr 2012 18:05
نویسنده: catherine | 26 Apr 2012 04:58 | پست ها: 53
mohamafariborz
⇦
سنبل كرديم،اما بازم بايد آتيش می كرديم- اونم به ما خنديد- به ما گفت جوخه ناشی- با من خيلی... »»
28 Apr 2012 06:42
نویسنده: mohamafariborz | 22 Apr 2012 15:39 | پست ها: 93
catherine
⇦
بخش اخر میدونین کی تیر خورد ؟ جیسون . کس دیگه ای بود که بیشتر... »»
26 Apr 2012 04:44
نویسنده: catherine | 23 Apr 2012 07:19 | پست ها: 51
rise
⇦
تمام نا تمام من۲۰(پایانی) دوسال از اون روزی که امیرو دیده بودم.گذشت.شماره اشو همون شب که برگشتم... »»
24 Apr 2012 21:40
نویسنده: rise | 24 Apr 2012 19:34 | پست ها: 73
catherine
⇦
ایلیا روی تخت ریخت.شیرینی رخوتی بی درد سراپایش را گرفت.مادر پتویی روی او انداخت پیشانی و صورتش را لمس... »»
23 Apr 2012 07:07
نویسنده: catherine | 21 Apr 2012 07:09 | پست ها: 26
mahsadvm
⇦
قسمــت چهل و چهارم و آخر صبح با صداي زنگ تلفن بيدار شدم. براي يك... »»
23 Apr 2012 03:23
نویسنده: mahsadvm | 22 Apr 2012 11:15 | پست ها: 45
King05
⇦
قسمت آخر ***** يك ساعت پيش گلي رفت و عروسي تمام شد. آسمان غرق نورو شادي بود... »»
22 Apr 2012 07:35
نویسنده: King05 | 19 Apr 2012 09:17 | پست ها: 86
King05
⇦
فصل پانزدهم-1 ساعت دو نیم بود که پدر به خانه آمد و از همان جلوی در بلند گفت:... »»
16 Apr 2012 07:07
نویسنده: King05 | 12 Apr 2012 01:40 | پست ها: 35
King05
⇦
مانند كسي كه وقت را از دست داده باشد از جا بلند شدم و سراسيمه به طرف تلفن دويدم.... »»
15 Apr 2012 19:11
نویسنده: King05 | 7 Mar 2012 17:35 | پست ها: 178
King05
⇦
((نمی توانم! اصلاً ازاین وضع زنگی خسته شده ام! توکه جای من نیستی! بااین همه درد وغمی که دردلم... »»
15 Apr 2012 14:34
نویسنده: King05 | 9 Apr 2012 13:46 | پست ها: 204
mahsadvm
⇦
ادامـــــــــــــه قسمـــــــــــت چهاردهم ساعت یازده شبه ، میریم به اتاق های خوابمون . امشب شاید قشنگترین شب چند... »»
7 Apr 2012 06:22
نویسنده: mahsadvm | 25 Feb 2012 10:25 | پست ها: 15
King05
⇦
غـــــــــــزال (قسمت هفتاد و یک) -نه عزیزم چرا باهاش دعوا کنم، کارش خیلی زیاده و وقت نمی کنه،... »»
18 Mar 2012 10:27
نویسنده: King05 | 7 Mar 2012 08:54 | پست ها: 73
javan
⇦
کارگر معمولی هیچ وقت عادت نداشته ام و ندارم موقعی که ۲ نفر با هم گپ می زنند،... »»
12 Jan 2012 13:01
نویسنده: Princess | 15 Nov 2009 08:24 | پست ها: 714
javan
⇦
بیستم چون شب بیستم برآمد گفت: ای ملک جوانبخت، چون نورالدین به پیش وزیر آمد وزیر... »»
14 Oct 2011 10:46
نویسنده: yashark23 | 25 Jun 2011 21:06 | پست ها: 23
Avizoon2
⇦
دو نیمه سیب - قسمت سی و چهارم و پایانی ساعت 3 بود که نیما زنگ زد... »»
7 Mar 2011 09:38
نویسنده: sara_M | 16 Aug 2010 14:34 | پست ها: 35
صفحه 16 از 16: « پیشین 1 2 3 ... 14 15 16
Copyright © 2009-2024
Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites