انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

بیست و یکم آبان ماه زادروز نیما یوشیج و سالروز تغییر پایتخت ایران به اصفهان گرامی باد


مرد

 

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد .

سبزه ها در بهار می رقصند ؛

من در کنار تو به آرامش می رسم .

و آنجا که هیچ کس به یاد ما نیست ،

تو را عاشقانه می بوسم ،

تا با گرمی نفسهایم ، به لبانت جان دهم ؛

و با گرمی نفسهایت ، جانی دوباره گیرم .

دوستت دارم ،

با همه هستی خود ، ای همه هستی من ؛

و هزاران بار خواهم گفت ، دوستت دارم را ....


نیما دوستت داریم

در این قمار عشق ؛ به خود بیش از تو بد کردم.
     
  
مرد

SexyBoy
 
شب است،
شبی بس تیرگی دمساز با آن.
به روی شاخ انجیر کهن « وگ دار» می خواند، به هر دم
خبر می آورد طوفان و باران را. و من اندیشناکم.

شب است،
جهان با آن، چنان
چون مرده ای در گور.
و من اندیشناکم باز:
ـــ اگر باران کند سرریز از هر جای؟
ـــ اگر چون زورقی در آب اندازد جهان را؟...

در این تاریکی آور شب
چه اندیشه ولیکن، که چه خواهد بود با ما صبح؟
چو صبح از کوه سر بر کرد، می پوشد ازین طوفان رخ آیا صبح؟


میلادش شادباش و یادش گرامی
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

 
‎بـــــــه یــــــاد وطــــــنــــــم

ای " فراکش" دو سال می گذرد
که من از روی دل کشت دورم
نیست با من دلم ز من بپرد
که چه سوی تو باز مهجورم
من در این خانه های شهر ، اسیر
همچو پرّنده در میان قفس
گوییا دزدم از بسی تقصیر
شده ام در خور چنین محبس
بدتر از دزد، می کنم باورکرده ام هر گناهشان را فاش
چون پرنده به هر طرف خودسر
خوانده ام ، خواندنم بود پرخاش
می هراسم ز هر چه دیوار است
چه کند با هراس خود شاعر؟
شاعری کاین چنین گرفتار است
باشد اندر گریستن ماهر
این همه هیچ ای " فراکش " من
دور ماندن ز روی تو سخت است
دوریت کاسته است ز آتش من
چیست این بخت ، مرگ یا بخت است ؟
می رسد چون نسیم های بهار
دامنت می شود سراسر گل
می کشی سوی خود ز راهگذار
هر پرنده : چه " زیک" و چه بلبل
کوه خرم ! " فراکش " محبوب
ملجاء فکرهای تنهایی
که همی ایستد بسی محجوب
بر سرت آسمان مینایی
من که با فکر ِ نافذ و باریک
خلق را هر زمان بپیچانم
پس چرا کمتر ز بلبل و " زیک "
غم فشرده است روی خندانم ؟
کوه ! با آن همه نعایم وجود
با چنان میهمانی عامی
نَبَرد پس چرا ز روی تو سود
شاعر بینوای ناکامی ؟
سهم من دور ماندن از آنجاست
بی نصیبی ز هر چه جانبخش است
وطنم را ببین که از چپ و راست
چه نهان پرور و نهانبخش است
باشد آن گونه ای که می خواهد
از صدای من وز شکلم دور
گرچه هر دم ز جان ِ من کاهد
گنهش نیست ، خود شدم مهجور
وطنم راهمیشه دارم دوست
با وجود تمام بی بهری
نرسد سوش تا جهان بدجو است :
دست ِ یک فتنه ، پای یک شهری
هله
     
  
مرد

 
و را من چشم در راهم ...

تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ «تلاجن» سایه ها رنگ سیاهی

وز آن دلخستگانت راست اندوهی فراهم؛

تو را من چشم در راهم.



شباهنگام، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند؛

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام،

گرم یادآوری یا نه، من از یادت نمی کاهم؛

تو را من چشم در راهم.


====================================

نیما لذت شعر سرودن را بین همه مردم توزیع کرد روحش شاد که میگفت

آی ادمهای خفته در ساحل نزدیک
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  ویرایش شده توسط: mohan1978   
مرد

 
eteraf1984: زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد .
توضیح لازمه که این شعر مال سهراب است و سپهری از پیروان و تکمبل کنندگان شیوه شعر نیمایی است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  ویرایش شده توسط: mohan1978   
مرد

 
دوران صفوی دو وجه دارد

یکی بروز و پدید شیعه صفوی که برای هر کس احساسی رو بوجود میاره

و

اقتدار ایران بعد از سالها گذران دوره فطرت و سر در گمی و تنبلی

البته نا گفته نمونه که اصفهان از این راه نصف جهان شد و خوب به حق نصف جهان است
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  

 
فرخنده و خجسته باد روز میلاد پدر شعر نو نیما یوشیج
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نقش و نگار تخت جمشید قسم

که ایران همی قلب و خون من است
گرفته ز جان از وجود من است
بخوانید این جمله در گوش باد
چو ایران نباشد تن من مباد

|================|
--=( We Love IRAN )=--
|================|
     
  
زن

 
هنوز از شب دمی باقی است،
می خواند در او شبگیر
و شب تاب، از نهانجایش، به ساحل می زند سوسو.

به مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
به مانند دل من که
هنوز از حوصله وز صبر من باقی است در او
به مانند خیال عشق تلخ من که می خواند

و مانند چراغ من که سوسو می زند در پنجره ی من
نگاه چشم سوزانش ـــ امیدانگیزـــ با من
در این تاریک منزل می زند سوسو.


روحش شاد و یادش گرامی باد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
مرد

 

مى تراود مهتاب
مى درخشد شب تاب
نيست يك دم شكند خواب به چشم كس و ليك
غم اين خفته ى چند
خواب در چشم ترم مى شكند . . .

زادروز نيما يوشيج گرامى باد

روزگار غریبی ست نازنین ...
     
  ویرایش شده توسط: rezassi7   
مرد

 
اجاق سرد
مانده از شب های دورادور
بر مسير خامش جنگل
سنگچينی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی

همچنان کاندر غبار اندوده ی انديشه های من ملال انگيز
طرح تصويری در آن هرچيز
داستانی حاصلش دردی

روز شيرينم که با من آشتی بودش
نقش ناهمرنگ گرديده
سرد گشته, سنگ گرديده
با دم پاييز عمر من کنايت از بهار روی زردی

همچنانکه مانده از شب های دورادور
بر مسير خامش جنگل
سنگچينی از اجاقی خرد
اندرو خاکستر سردی

زادروزش گرامی روحش شاد
ما هم حرف های زیادی داشتیم... اما برای نگفتن!
     
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
مناسبتها

بیست و یکم آبان ماه زادروز نیما یوشیج و سالروز تغییر پایتخت ایران به اصفهان گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA