انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 5 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین »

بیست و یکم آذر زادروز احمد شاملو گرامی باد


مرد

 
"روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت
روزی كه كمترین سرود
بوسه است
و هر انسان
برای هر انسان
برادری ست
روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند
قفل افسانه ایست
و قلب
برای زندگی بس است


روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است
تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی
روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست
تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم
روزی كه هر حرف ترانه ایست
تا كمترین سرود بوسه باشد

روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی
و مهربانی با زیبایی یكسان شود
روزی كه ما دوباره برای كبوترهایمان دانه بریزیم ...

و من آنروز را انتظار می كشم
حتی روزی
كه دیگر
نباشم"

تولدت مبارک مرد
     
  ویرایش شده توسط: realsex_mazyar   
مرد

 
لبانت
به ظرافت شعر
شهوانی ترین بوسه ها را به شرمی چنان مبدل می کند
که جاندار غار نشین از آن سود می جوید
تا به صورت انسان دراید

و گونه هایت
با دو شیار مّورب
که غرور ترا هدایت می کنند و
سرنوشت مرا
که شب را تحمل کرده ام
بی آن که به انتظار صبح
مسلح بوده باشم،
و بکارتی سر بلند را
از رو سبیخانه های داد و ستد
سر به مهر باز آورده م

هرگز کسی این گونه فجیع به کشتن خود برنخاست
که من به زندگی نشستم!

و چشانت راز آتش است

و عشقت پیروزی آدمی ست
هنگامی که به جنگ تقدیر می شتابد

و آغوشت
اندک جائی برای زیستن
اندک جائی برای مردن
و گریز از شهر
که به هزار انگشت
به وقاحت
پکی آسمان را متهم می کند
کوه با نخستین سنگ ها آغاز می شود
و انسان با نخستین درد

در من زندانی ستمگری بود
که به آواز زنجیرش خو نمی کرد -
من با نخستین نگاه تو آغاز شدم

توفان ها
در رقص عظیم تو
به شکوهمندی
نی لبکی می نوازند،
و ترانه رگ هایت
آفتاب همیشه را طالع می کند

بگذار چنان از خواب بر ایم
که کوچه های شهر
حضور مرا دریابند
دستانت آشتی است
ودوستانی که یاری می دهند
تا دشمنی
از یاد برده شود
پیشانیت ایینه ای بلند است
تابنک و بلند،
که خواهران هفتگانه در آن می نگرند
تا به زیبایی خویش دست یابند

دو پرنده بی طاقت در سینه ات آوازمی خوانند
تابستان از کدامین راه فرا خواهد رسید
تا عطش
آب ها را گوارا تر کند؟

تا آ یینه پدیدار آئی
عمری دراز در آن نگریستم
من برکه ها ودریا ها را گریستم
ای پری وار درقالب آدمی
که پیکرت جزدر خلواره ناراستی نمی سوزد!
حضور بهشتی است

که گریز از جهنم را توجیه می کند،
دریائی که مرا در خود غرق می کند
تا از همه گناهان ودروغ
شسته شوم
وسپیده دم با دستهایت بیدارمی شود

برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ...
     
  ویرایش شده توسط: hard   
مرد

 
نمي‌توانم زيبا نباشم
عشوه‌يي نباشم در تجلي جاودانه.

چنان زيبايم من
که گذرگاه‌ام را بهاری نابه‌خويش آذين مي‌کند:
در جهان ِ پيرامن‌ام
هرگز
خون
عُرياني‌ جان نيست
و کبک را
هراس‌ناکي‌ سُرب


از خرام
باز
نمي‌دارد.



چنان زيبايم من
که الله‌اکبر
وصفي‌ست ناگزير
که از من مي‌کني.



زهری بي‌پادزهرم در معرض ِ تو.



جهان اگر زيباست
مجيز ِ حضور ِ مرا مي‌گويد. ــ

ابلهامردا
عدوی تو نيستم من
انکار ِ تواَم.


۱۳۶۲-احمد شاملو
برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ...
     
  ویرایش شده توسط: hard   
مرد

 
اینک چشمی بی دریغ
که فانوس اشکش

شوربختی مردی را که تنها بودم و تاریک لبخند می زند

آنک منم که سرگردانی هایم را همه

تا بدین قله جلجتا پیموده ام

آنک منم

پا بر صلیب باژگون نهاده

با قامتی به بلندی فریاد

آنک منم

میخ صلیب از کف دستان به دندان برکنده ...

شکوهی در جانم تنوره می کشد

گویی از پاک ترین هوای کوهستان

لبالب قدحی درکشیده ام

در فرصت میان ستاره ها

شلنگ انداز رقصی می کنم - دیوانه

به تماشای من بیا
!
برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ...
     
  ویرایش شده توسط: hard   
مرد

 
گفتن ازبزرگ مردی همچون بامدادکاراسانی نیست

شاملوبرای من واکثردهه شصت یها شعرنیست زندگیست

خیلیها ازشاملویادگرفتن به جای چشم وخط وخال دلبرگاهی نگاهی به قلب خیابان کنند

جایی که دسته دسته شعرترهرروزخدادرایران من پرپرمی شود

یادش گرامی راهش جاوید
برنده می گوید مشکل است، اما ممکن
و بازنده می گوید ممکن است، اما مشکل ...
     
  ویرایش شده توسط: hard   
زن

andishmand
 
کوچه

دهليزی لاينقطع
در ميانِ دو ديوار،

و خلوتی
که به‌سنگينی
چون پيری عصاکش
از دهليزِ سکوت
می‌گذرد.


و آن‌گاه
آفتاب
و سايه‌يی مُنکسر،
نگران و
مُنکسر.


خانه‌ها
خانه خانه‌ها.
مردمی،
و فريادی از فراز:

شهرِ شطرنجی
شهرِ شطرنجی!


دو ديوار
و دهليزِ سکوت.
و آن‌گاه
سايه‌يی که از زوالِ آفتاب دم‌می‌زند.

مردمی،
و فريادی از اعماق:


ــ مهره نيستيم!
ما مهره نيستيم
!

یاد و خاطره شاعر ، ادیب و نویسنده بزرگ و پر آوازه ایران ، احمد شاملو گرامی و روانش شاد باد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  ویرایش شده توسط: andishmand   
مرد

 

به تو دست‌می‌سایم و جهان را درمی‌یابم،
به تو می‌اندیشم
و زمان را لمس‌ می‌کنم
معلق و بی‌انتها
عریان.
می‌وزم، می‌بارم، می‌تابم.
آسمان‌ام
ستاره‌گان و زمین،
و گندمِ عطرآگینی که دانه‌ می‌بندد
رقصان
در جانِ سبزِ خویش.
از تو عبورمی‌کنم
چنان که تُندری از شب.ــ
می‌درخشم
و فرو می‌ریزم.

خجسته باد زادروزش روحش شاد

روزگار غریبی ست نازنین ...
     
  
زن

 
دست ات را به من بده
دست های تو با من آشناست
ای دیر یافته با تو سخن می گویم
به سان ابر که با توفان
به سان علف که با صحرا
به سان باران که با دریا
به سان پرنده که با بهار
به سان درخت که با جنگل سخن می گوید
زیرا که من
ریشه های تورا دریافته ام
زیرا که صدای من
با صدای تو آشناست.


یاد باد یادت شاعر عاشق.شاعر تفکر و انقلاب.
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  
مرد

 
نمیدانم این شعر از شاملو هست یا نه ولی این نه از ارزش شاملو کم میکنه نه از ارزش شعر
من ایرانی نیستم چون نامم عربی ست !

من ایرانی نیستم چون وقتی به دنیا آمدم

درگوشم اذان عربی خواندند!

من ایرانی نیستم چون روزی که به مدرسه رفتم ،

پدر و مادرم قرآن بالای سرم گرفتند

و در مدرسه آیین محمد را به من آموختند

نه پندار نیک و کردار نیک و گفتار نیک !

من ایرانی نیستم چون وقتی ازدواج کردم

به آیین عربها و با زبان عربی ازدواج کردم!

من ایرانی نیستم چون هزار کیلومتر راه را طی میکنم

تا به پابوس امام هشتم شیعیان و نواده پیامبر اعراب بروم

اما کمی آنسوتر به آرامگاه فردوسی نمی روم!

من ایرانی نیستم چون اعیاد

فطر و قربان و غدیر و مبعث را تبریک می گویم

و شادباش می شنوم

ما نمی دانم جشن سده چه روزیست!

من ایرانی نیستم چون حرف که می زنم

بیشتر به عربی می ماند تا فارسی!

من ایرانی نیستم چون عربها "پ" ندارند

و من می گویم فارسی نه پارسی!

من ایرانی نیستم چون در کشوری به دنیا آمدم

که روی پرچمش عربی نوشتند!

من آرزوی ایرانی بودن هم ندارم چون

آنقدر دست نیافتنی است که آرزویش هم نمی توان کرد!

من حسرت ایرانی بودن دارم!!!!

حسرت ایرانی بودن . . .

یادش همواره گرامی
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  

 


بامداد - آلبوم ما مرد نیستم

یه مرد که واژه ی مردو سفید کرد
یه مرد که مرگو واسه انسان بعید کرد

یه دشت بود که کوه پیشش زانو زد
یه مرد به شکل اسطوره ای هر درد

خط بطلانی بود روی تز سقوط عشق
اون تموم واژه ها رو دوباره تعبیر کرد

پر گرفت رو اوج قصه مرثیه نخوند
اون آب و آتشو تو شعر بغل هم نشوند

وقتی هر کی از سایه ی خودشم دیگه می ترسه
پشت هر دیوار یک کسی داره می لرزه

وقتی برادرمون یا رو داره یا تو بنده
وقتی به هر زن سرکش و یاغی می گن جنده

فروغ شعرو تو زندگیمون تکثیر کرد
فریدون قصه رو دوباره تصویر کرد

گم نشد چشاشو رو مرگ اقاقیا نبست
نشست اما وقتی که پاشو زدن نشست

اون خم نشد تو اوج و ایستاده مرد
از خورش درگاه ضحاکی نخورد

پدر تو تکثیر یه درد دوباره ای
پدر تو معنی زندگی شاعرانه ای
پدر تو خشم کوچه ای که تو مشتته
پدر تو شاعر نسلی هستی که پشتته


وقتی دجال عشقو کشت و از معنی افتاد
تا از گلوی قناری آوازی در نیاد

شبی که حتی جلاد پای جوخه گریه کرد
نعره ی کاوه مرد و تکبیر سرد

پیچیده توی کوچه پس کوچه ها ی شهر
ننه دریا پسرای عمو صحرا رو حد زد

روزی که حافظو تو خیابونا چرخوندن
واسه خیام بی خدا حبس تعزیزی بریدن

روزی که صادقو به جرم خود کشی کشتن
هرچی سگ ولگرده شده بود تهمتن

ستاره دیگه تو آسمون نبود تو اوین بود
زیر پای تک تک بچه هامون مین بود

تموم پنجره ها بسته شد سیاه شد
امید یه نفس راحت کشیدن تباه شد

برادر برادرو فروخت و پدر مادرو
به لجن کشیدن هرچی اعتقادو باورو

خدا نشست و گریه کرد و خداییشو پس داد
ابلیس از غصه مست کرد هر چی خورد پس داد

کلمه ها رو که از تو کتابا دیگه شستن
هرچی واژه بود نشوندن و گردن زدن

مردونگی گم شد و از ریشه به ریش رفت
و گردن یه عده کلفت شد مفت از پول نفت

زنو دستمال پیچوندن و صیغه کردن
زبون سرخ اعتراضو زیر تیغه کردن

ولی من یه نسلم که از اصلم نیفتادم
یه بغض شکسته ام و یه حنجره فریادم

یه صورت سیلی خورده و یه کفن دردم
تو هر شکل و لباسیم زنم یا مردم

این روزاهم می گذره من با این امید زنده ام
این وضعیت عوض می شه عوض می شه می دونم
این وضعیت عوض می شه عوض می شه می دونم

پدر تو تکثیر یه درد دوباره ای
پدر تو معنی زندگی شاعرانه ای
پدر تو خشم کوچه ای که تو مشتته
پدر تو شاعر نسلی هستی که پشتته


تقدیمی از طرف شاهین نجفی به استاد شاملو



به نوبه خودم زادروز این مرد رو تبریک می گم
     
  ویرایش شده توسط: MistressFarzane   
صفحه  صفحه 5 از 10:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  پسین » 
مناسبتها

بیست و یکم آذر زادروز احمد شاملو گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA