انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

بیست پنجم اردیبهشت بزرگداشت و یکم بهمن ماه زادروز فردوسی گرامی باد


مرد

SexyBoy
 
کنون ای خردمند وصف خرد ×××××××× بدین جایگه گفتن اندرخورد
کنون تا چه داری بیار از خرد ×××××××× که گوش نیوشنده زو برخورد
خرد بهتر از هر چه ایزد بداد ×××××××× ستایش خرد را به از راه داد
خرد رهنمای و خرد دلگشای ×××××××× خرد دست گیرد به هر دو سرای
ازو شادمانی وزویت غمیست ×××××××× وزویت فزونی وزویت کمیست
خرد تیره و مرد روشن روان ×××××××× نباشد همی شادمان یک زمان
چه گفت آن خردمند مرد خرد ×××××××× که دانا ز گفتار از برخورد
کسی کو خرد را ندارد ز پیش ×××××××× دلش گردد از کرده‌ی خویش ریش
هشیوار دیوانه خواند ورا ×××××××× همان خویش بیگانه داند ورا
ازویی به هر دو سرای ارجمند ×××××××× گسسته خرد پای دارد ببند
خرد چشم جانست چون بنگری ×××××××× تو بی‌چشم شادان جهان نسپری
نخست آفرینش خرد را شناس ×××××××× نگهبان جانست و آن سه پاس
سه پاس تو چشم است وگوش و زبان ×××××××× کزین سه رسد نیک و بد بی‌گمان
خرد را و جان را که یارد ستود ×××××××× و گر من ستایم که یارد شنود
حکیما چو کس نیست گفتن چه سود ×××××××× ازین پس بگو کافرینش چه بود
تویی کرده‌ی کردگار جهان ×××××××× ببینی همی آشکار و نهان
به گفتار دانندگان راه جوی ×××××××× به گیتی بپوی و به هر کس بگوی
ز هر دانشی چون سخن بشنوی ×××××××× از آموختن یک زمان نغنوی
چو دیدار یابی به شاخ سخن ×××××××× بدانی که دانش نیابد به من


میلاد پدر شعر پارسی حکیم ابوالقاسم فردوسی گرامی باد
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

 
دیوان که فرمانروا و دست دراز شدند سخن از نیکی را هم باید مانند راز گفت.
فردوسی



یکی نامه بو از گه باستان فراوان بدو اندرون داستان پراکنده در دست هر موبدی از او بهره ای برده هر بخردی

یکی پهلوان بود گردن فراز دلیر و بزرگ و خردمند و راد پژوهنده روزگار نخست گذشته سخنها همه باز جست زهر کشوری موبدی سالخورد بیاوردو این نامه را گرد کرد بپرسیدشان از نژاد کیان از آن نامداران فرخ گوان که گیتی به آغاز چون داشتند که ایدون بما خار بگذاشتند چگونه سر آمد به بد اختری بر ایشان همه روز گند آوری-----

در زمان سامانیان چون نژاد خود را به ساسانیان رسانده بودند و از نژاد شاهان بودند چند موبد از اطراف ایران گرد آوردند تا داستان ایران را که بدست عربهای تازی داشت گرد ایام به فراموشی برروی آن مینشست زنده کنند و به آنها گفت هر چه در سینه دارید بازگو کنید تا نام ایران و زبان پارسی زنده ماند پس آن موبدان گفتند و فردوسی آن را به نظم درآورد و متاسفانه دبیران دربار غزنوی آن را پس از مرگ فردوسی به نام محمود ترک و تاتار غزنوی نوشتند و تاریخ را اینچنین دستکاری کردند که فردوسی را محمود درهم داد تا شاهنامه را بنویسد و این ترک تاتار چه کار به نژاد ایرانی وقتی فردوسی مقداری از شاهنامه را برای محمود میخواند او میگوید این چیست درباره آتش پرستان است و من رستمها در سپاهم دارم و فردوسی جواب میدهد : جهان آفرین تا جهان آفرید سواری چو رستم نیاورد پدید -

جهان کردهام از سخن چون بهشت از اون پیش تخم سخن کس نکشت هر آنکس که دار هوش و رای ودین پس از مرگ بر من کند آفرین

آفرین بر روان فردوس آن همایون نژاد فرخنده او نه استاد بود و ما شاگرد او خداوند بود و ما بنده

تو این را دروغ و فسانه مدان به یک سان روشن زمانه مدان بدو هرچه اندر خورد با خرد دگر برره رمز معنی برد




آری در شاهنامه رمز وجود دارد که با ید با خرد ورزی آن را گشود

برای شاهنامه خوانی باید به زبان پهلوی اشکانی و ساسانی آشنائی داشت

پس شاهنامه به دستور سامانیان بوجود آمد نه به فرمان محمود ترک نژاد تاتار و محمود نوکر ملک عرب القادر باا... بود که ضد نژاد ایرانی و ضد زبان پارسی بود

آه از دست ایرانیان امروز که کندو کاو در مورد تاریخ و ریشه فرهنگی خود نمیکنند و نمیدانم شاید نژاد ایرانی زیاد نمانده چرا که چهره نژاد را معلوم میکند و متاسفانه میبینیم بسیاری از ایرانیان با چهرههای مغول و تناتارو اعراب تازی
و پشت اتومبیلهای خود پرچم ترکیه میزنند و افتخار به ترک بودن میکنند در صورتیکه بسیاری از آنان چهره آریائی دارند و فقط زبان برگشته که در کتاب تاریخ آذربایجان که سر ایران در آن زمان نام داشت احمد کسروی تاریخ واقعی را نگاشته است

ترکانی که از زمان محمود غزنوی که پایه گذار حکومت ترک در ایران است و آغاز واپس گرائی در ایران نام دارد و افشین ترک که به بابک خرمدین خیانت کرد و به اعراب داد --زمان کثیف قاجار که ایران را و قلب ما را تکه تکه کردند و به اجنبی دادند کجاست ایرانی که تاریخ واقعی را بخواند و قلبش پاره پاره نشود و اشک نریزد.

امروز گرفتار غم و محنت و دردیم
     
  ویرایش شده توسط: realsex_mazyar   
مرد

 
تقدیم به همه فردوسی دوستان
.
قبلشم زادروز این بزرگمرد رو شادباش میگم
.
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بدز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
     
  
زن

 
سر ناکسان را بر افراشتن *** وز ایشان امید بهی داشتن

سر رشته خویش گم کردن است *** به جیب اندرون مار پروردن است

درختی که تلخ است وی را سرشت *** گرش در نشانی به باغ بهشت

گر از جوی خلدش به هنگام آب *** به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب

سر انجام گوهر به کار آورد *** همان میوه تلخ بار آورد

سالروز میلادش جاودانه و گرامی باد
هر شب دلم بهانه ی تـــو را ، هیچ ... بگذریم ...
امشب دلم دوباره تـــو را ... ، هیــچ ... بگذریم ...
     
  
مرد

 

‎گرامی باد زادروز ابر مرد اسطوره ای ایران زمین،پدر زبان پارسی...فـــــــــــــردوسی پاکزاد‎

در این خاک زرخیز ایران زمین
نبودند جز مردمی پاک دین

ھمه دینشان مردی و داد بود
وز آن کشور آزاد و آباد بود

چو مھر و وفا بود خود کیششان
گنه بود آزار کس پیششان

ھمه بنده ناب یزدان پاک
ھمه دل پر از مھر این آب و خاک

پدر در پدر آریایی نژاد
ز پشت فریدون نیکو نھاد

بزرگی به مردی و فرھنگ بود
گدایی در این بوم و بر ننگ بود

کجا رفت آن دانش و ھوش ما
چه شد مھر میھن فراموش ما

که انداخت آتش در این بوستان
کز آن سوخت جان و دل دوستان

چه کردیم کین گونه گشتیم خوار؟
خرد را فکندیم این سان زکار

نبود این چنین کشور و دین ما
کجا رفت آیین دیرین ما؟

به یزدان که این کشور آباد بود
ھمه جای مردان آزاد بود

در این کشور آزادگی ارز داشت
کشاورز خود خانه و مرز داشت

گرانمایه بود آنکه بودی دبیر
گرامی بد آنکس که بودی دلیر

نه دشمن دراین بوم و بر لانه داشت
نه بیگانه جایی در این خانه داشت

از آنروز دشمن بما چیره گشت
که ما را روان و خرد تیره گشت

از آنروز این خانه ویرانه شد
که نان آورش مرد بیگانه شد

چو ناکس به ده کدخدایی کند
کشاورز باید گدایی کند

به یزدان که گر ما خرد داشتیم
کجا این سر انجام بد داشتیم

بسوزد در آتش گرت جان و تن
به از زندگی کردن و زیستن

اگر مایه زندگی بندگی است
دو صد بار مردن به از زندگی است

بیا تا بکوشیم و جنگ آوریم
برون سر از این بار ننگ آوریم



هله
     
  
زن

andishmand
 
بسی رنج بردم درین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی



میلاد حکیم ابوالقاسم فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای ادب گرامی باد.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
نباشد همی نیک و بد پایدار
همان به که نیکی بود یادگار
دراز است دست فلک بر بدی
همه نیکویی کن اگر بخردی
چو نیکی کنی، نیکی آید برت
بدی را بدی باشد اندرخورت
چو نیکی نمایدت کیهان‌خدای
تو با هر کسی نیز، نیکی نمای
مکن بد، که بینی به فرجام بد
ز بد گردد اندر جهان، نام بد
به نیکی بباید تن آراستن
که نیکی نشاید ز کس خواستن
وگر بد کنی، جز بدی ندروی
شبی در جهان شادمان نغنوی
نمانیم کین بوم ویران کنند
همی غارت از شهر ایران کنند
نخوانند بر ما کسی آفرین
چو ویران بود بوم ایران زمین
دریغ است ایران که ویران شود
کنام پلنگان و شیران شود
از امروز این آیدی رو به بکی از دوستان واگذار کردم ...درپناه دوست
فرشاد
     
  
مرد

 
از محمد هیکل پرسیدن چگونه شما با این قدمت شما در تاثیر با اسلام زبان عربی را برگزیدی
گفت چون مصر کسی چون فردوسی نداشت
من هیچ ندانم که مرا آنکه سرشت
از اهل بهشت کرد یا دوزخ زشت
جامی و بتی و بربطی بر لب کشت
این هر سه مرا نقد و تو را نسیه بهشت..
__̴ı̴̴̡̡̡ ̡͌l̡̡̡ ̡͌l̡*̡̡ ̴̡ı̴̴̡ ̡̡͡|̲̲̲͡͡͡ ̲▫̲͡ ̲̲̲͡͡π̲̲͡͡ ̲̲͡▫̲̲͡͡ ̲|̡̡̡ ̡ ̴̡ı̴̡̡ ̡͌l̡̡̡̡.__
     
  
مرد

 
خطاب به فردوسی بزرگ

هلا ای بزرگ خردمند راد/ درودم زجان بر روان تو باد

خردمند دانا دل، ای پیر طوس/ خداوند بس رستم و اشکبوس

خرد چون چکیده است از خامه ات/ شهِ نامه ها گشته شهنا مه ات

از آن جاودان در جهان زنده ای /که تخم سخن را پراکنده ای

همه روزگار وطن تیره شد / چو تازی به خاک وطن چیره شد

موالی چو نامید ما را عرب / غم و درد آمد به جای طرب

چو دیدی که زخمی است قلب وطن/ و خون بارد از دیده مرد و زن

قلم در کفت خنجر تیز شد/ ستم را نشان رفت و خون ریز شد

برون آمد از جان تو این سرود/ تو گویی که ایران چنین گفته بود

"ز شیر شتر خوردن و سوسمار/ عرب را به جائی رسیدست کار

که تاج کیانی کند آرزو / تفو بر تو ای چرخ گردون تفو"

سرود تو شد داروی درد ما/ شفا داد درد زن و مرد ما

چو شهنامه فرهنگ ایران بود/ دل دشمن از آن هراسان بود

"پی افکندی از نظم کاخی بلند" /خجسته بنائی اهورا پسند

که از باد وباران گزندش نبود/ نیاورد سر، پیش ناکس فرود

بنایی که باشد بنای خرد/ وزان برتر اندیشه بر نگذرد

سرود تو پیغام آزادگی است/ همه درس زیبای افتادگی است

خرد نامه ات بی همانند شد/ وطن از سرود تو خرسند شد

زیک سو میهن نامه پهلوان/ دگر سوی "آبشخور عارفان"

تویی زاده کوروش نامدار /شهنشاه پیروز دشمن شکار

که منشور آزادگی بر نوشت /بشر را به آیین برابر نوشت

تو گسترده ای پهنه رزم را /بر آورده ای صحنه بزم را

چنان رزم با بزم آمیختی /که ساغر به شمشیر آویختی

ز یک سوی آوای تیرو کمان/ بر افکنده ای بر بلند آسمان

دگر سوی در جانت آید فرود/ز یزدان چنین آسمانی سرود

میازار موری که دانه کش است /که جان دارد و جان شیرین خوش است

توئی جان رستم توئی جان گیو/ تو جنگیده ای با دد و دام و دیو

تو بگذشتی از هفت خان سرفراز /به گوش تو خوانده است سیمرغ راز

کمان کیانی به دوش تو بود / جهان پر ز بانگ خروش تو بود

تو گفتی جهان را مگر بشنوند/ "نبندد مرا دست چرخ بلند"

هلا ای سیاوش وش سر فراز/ تو بگذشتی از تل آتش به ناز

چو دیدی عرب را که ضحاک وار /ز فرهنگ ایران بر آرد دمار

تو با کاویانی درفش سخن / به پا خواستی تا نمیرد وطن

به پا کردی از شور هنگامه را/ سرودی ابر نظم شهنامه را

کنون ای خداوند کوپال وکوس/ چه گویم ترا جز دریغ و فسوس

که فرهنگ تازی سر آورده باز /"ز نیکی نیاید سخن جز به راز"

چو با تخت منبر برابر شده است/ رسوم عرب سایه گستر شده است

ز تازی گرفتند هر نام را/ سپر کرده آیین اسلام را

ز "عبد" و ز"مولا" سخن می رود/ ز تسلیم بی جا سخن می رود

زنان را پس پرده بگذاشتند/ بسی کمتر از مرد پنداشتند

به تقویمشان قصه های غم است/ تو گوئی که غمنامه عالم است

تواشیح بنشسته جای سرود / تو گوئی سرودی در ایران نبود

نه از مهرگان نام و نی از سده /نه دستی ز شادی به دستی زده

............................................................................

چو شب شد همه روز گار وطن/ سیه جامه شد بر تن مرد و زن

اگر چه سپید است احرامشان /سیاه است از کین دلِ خامشان

به دستار و چفیه کنند افتخار/ نشانی ز ایران نیاید به کار

همه کار ها صحنه سازی بود / "سخن ها به کردار به بازی بود"

همه سر به سر مصلحت بین شدند/ ز سستی و خواری کژ آیین شدند

نه از داد یادی نه از دادگر/ نه جانی ز بیداد، فریاد گر

جوانان به زندان افیون و بنگ / نه شوقی به نام و نه ترسی ز ننگ

همه سر به سر ضعف و ناراستی / پدید آمده کژی و کاستی

سراسر دو رنگی سراسر ریا /نشسته است ثروت به جای خدا

نه جام شرابی نه پیمانه ای /نه بر عاشقان راه میخانه ای

نه یادی ز رستم نه از اشکبوس /فسوسا فسوسا فسوسا فسوس

بر آی و خرد نامه ای ساز کن / ز جهل خودی شکوه آغاز کن

سرودی بپرداز دشمن شکار/ که باشد برای وطن افتخار

بیا و صلا ده سرود امید/ که شهنامه ای تازه آید پدید

بر آی و ببین و دوباره بگو/ "تفو بر تو ای چرخ گردون تفو"

دكتر مصطفي بادكوبه ای



آره داداش
شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
بیست و پنجم اردیبهشت بزرگداشت و یکم بهمن زادروز ابوالقاسم فردوسی طوسی گرامی باد



چو گفتـــــار بيهــوده بسيــار گشت ............ سخنگوي در مردمي خوار گشت

به نايـافت رنجه مـكن خـــــويشتن ............ كه تيمـار جان باشد و رنج تـن




****اشعار فردوسی*****



زدانش چو جان تـــرا مـــايـه نيست .......... به از خامشي هيچ پيرايــه نيست

توانگر شد آنكس كه خرسنـــد گشت .......... از او آز و تيمار در بنـــد گشت




****اشعار فردوسی*****


بـه آمــوختن چون فــروتن شـــوي ......... سخن هــاي دانندگــان بشنوي

مگوي آن سخن، كاندر آن سود نيست .......... كز آن آتشت بهره جز دود نيست




****اشعار فردوسی*****



بيــــا تا جهــــان را به بــد نسپريم ............ به كوشش همه دست نيكي بريم

نبــاشد همي نيك و بـــد، پــــايدار ............ همـــــان به كه نيكي بود يادگار




****اشعار فردوسی*****



همــــان گنج و دينار و كاخ بلنـــــد .......... نخواهــــد بدن مرترا ســـودمند

فــريــدون فــرّخ، فرشته نبـــــــود .......... بــه مشك و به عنبر، سرشته نبود




به داد و دهش يــافت آن نيگـــــوئي

تو داد و دهش كن، فريدون توئي






********اشعار فردوسی********
"حیف نمیشه به عقب برگردیم به شبای پرسه و در به دری

کافه چی دکمه ی برگشتو بزن به روزای خوب کافه لوتی "
     
  ویرایش شده توسط: Alijigartala   
صفحه  صفحه 3 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
مناسبتها

بیست پنجم اردیبهشت بزرگداشت و یکم بهمن ماه زادروز فردوسی گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA