ارسالها: 228
#22
Posted: 17 Feb 2012 14:37
انسان می کشد . برای خوردن می کشد . برای شفا دادن می کشد . برای آمرزیدن می کشد . برای پوشش، برای پول، برای جنگ کردن، برای علم، برای تفریح و بلاخره می کشد... فقط برای کشتن .
فواید گیاه خواری/ صادق هدایت
.از گفته های این انسان نیکوکار:
"اما داستان فقط حکایت رفتار بیرحمانه با حیوانات- در این مورد یک سگ ولگرد و بی صاحب – نیست. این سگ اساساً آواره است تا ولگرد. یعنی ولگرد بودنش به این دلیل است که از اصل و ریشه و خانه و کاشانهاش کنده شده و در سرزمین غربت دچار خشم طبیعت و بیرحمی بشریت شده است. سگ و گربه ولگرد، یعنی آنهایی که پدر ومادر واجداد و آباءشان نیز ولگرد بودهاند و در نتیجه خود ولگرد به دنیا آمدهاند، از تیرهای دیگرند. اینها ولگردی درطبیعتشان است، غربت وطنشان است، کتک خوردن عادتشان است، گرسنگی کشیدن امتیازشان است. سختی میکشند و جفا میبینند و رنج میبرند اما این همه را جزء طبیعت میدانند. یعنی ملاک دیگری ندارند و تجربه دیگری نداشتهاند که به نسبت آن وضع فعلی خود را بسنجند. خانهای نداشته اند که صلح و امنیت آن را به خاطر داشته باشند. دست محبتی بر سرو پشتشان کشیده نشده که به یاد آن در آتش حسرت بسوزند:
ولی چیزی که بیشتر پات را شکنجه میداد احتیاج او به نوازش بود. او مثل بچهای بود که همهاش توسری خورده و فحش شنیده اما احساسات رقیقش هنوز خاموش نشده. مخصوصاً با این زندگی جدید پر از درد و زجر بیش از پیش احتیاج به نوازش داشت. چشمهای او این نوازش را گدایی میکردند و حاضر بود جان خود را بدهد درصورتی که یک نفر به او اظهار محبت بکند و با دست روی سرش بکشد. " سگ ولگرد
چشـــماش ..
نگـــــــــاش ..
صـــــــداش ..
خــنده هاش
همه زیبایــــی ِ زندگــــــی ِ منـــه ,,,,
ارسالها: 2470
#23
Posted: 17 Feb 2012 18:47
اندیشه نهفته در بطن داستانهای صادق هدایت یا حتا همتای چکیاش، فرانتس کافکا، همان سرگردانی انسان معاصر در " قصر"ی است که سهروردی از آن در "غربت غربی" یاد میکند. سرنوشت انسان جدا شده از نیمه فرشته ای خود یا از نیمه ازلیاش (سپندارمذ)، که سهروردی در راه رهایی او مینویسد، همان سرگردانی و مصیبتی است که راویِ "بوف کور" هدایت یا ژوزف کای "قصر" کافکا گرفتار آنند. سهروردی به صراحت فریاد میزند این "من" رها شده در "شهرستان تن"، گرفتار همه آن مصیبتهای ناخواسته وضعیت اکنونیاش است و رهایی نمییابد مگر از همه این حصارها بگذرد؛ حصارهایی که به بهانههای گوناگون ساخته شده است، همانند دین و مذهب و قانون و دهها ترفند دیگر.
او گرفتاری، مصیبت و خستگیِ انسان را در جدا شدن از خصلتهای ناانسانی - نافرشتهای - ناعقلی - نافکریِ خود میداند و معتقد است انسان در اکنون خود درگیر با این "سایه" و گرفتار در این "قصر" میماند تا زمانی که بتواند خود با تفکر و شهود، راههای رسیدن به "من فرشتهای" یا "من خدایی"اش یا "من آگاه"ش را بازیابد.
.
آخرين عكس صادق هدايت، 1329 (او اين عكس را براي تمام خويشان خود فرستاد)
به راستی دردهایی که مثل خوره روح را در انزوا میخورند ما را به چه سمتی می برد؟
.
.
"ما در پیاله عکس رخ یار دیده ایم" اثر صداق هدایت
.
تبریک میگم به رسم همیشگی
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 2470
#24
Posted: 17 Feb 2012 20:03
یه جایی خوانده بودم
باستانی پاریزی می گه: رفته بودم سر قبر صادق خان در پرلاشز.دیدم دوست ساده دل معلم همکارم داره فاتحه می خونه.بهش گفتم: صادق هدایت گفته: خدا لعنت کنه کسی رو که برای من فاحته بخونه.
گفت حالا چی کار کنم خب خوندم. گفتم حواله اش بده به قبر بغلی. نیگاکردیم دیدیم قبل محمد بن فلان بن فلان زنجباری (همان زنگباری) از امیران زنگبار در سال های قبل بوده که آن جا دفن شده است
گفتم کمانه می کند به اینقبر
.
داشتم فکر میکردم جدای از اعتقاد به دین و این حرفا تصور نمیکنم صادق هدایت اعتقادی به روح و دنیای بعد اون و روحش در ادامه ی بعد مرگ اصلا اعتقادی داشته باشه..
البته بر حسب عادت ما میگیم ولی روح صادق عزیز همیشه در همون انزوای خودش هست ..شاید چون کسی نتونست و نمیتونه بفهمتش
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!
ارسالها: 322
#25
Posted: 18 Feb 2012 05:09
وقتی میگم ایرانیا بیشتر از روی احساسات حرف میزنن میگید چرا؟؟؟؟؟؟؟
آخه صادق هدایت که دیگه روحش شاد نداره
مرده و بقول خودش و همفکراش تموم شده و نیازی به آرامش روح و آمرزش نداره
من نمیتونم بگم انسان خوبی بوده یا بد بوده
ولی چندتا از آثارشو خوندم زیاد نتونستم باش ارتباط برقرارکنم
hhastii: شاید چون کسی نتونست و نمیتونه بفهمتش
صادقانه میگم یکی از این افرادم
البته شایدم نمیخوام بفهممش
hhastii: روح صادق عزیز همیشه در همون انزوای خودش هست
ایشون برای خودش روح قایل نیست که در انزوای خودش باشه
خودش خواسته که تموم شده تلقی بشه پس من قبول ندارم که از روحش و آرامشش و این چیزا حرف بزنم
فقط زادروز این نویسنده ی نامدار رو تبریک میگم
[b]قبول حقیقت ، رعایت تعادل ، داشتن انصاف
ارسالها: 2470
#26
Posted: 18 Feb 2012 15:26
CHAGAL: شون برای خودش روح قایل نیست که در انزوای خودش باشه
خودش خواسته که تموم شده تلقی بشه پس من قبول ندارم که از روحش و آرامشش و این چیزا حرف بزنم
اتفاقا شما در پست قبلی ببینید من خودم نوشتم که صادق هدایت به بعد از مرگ و روحی معتقد نبوده که براش شادی روح بخواهیم
در اون جمله ی من که گفتم روحش در انزوا خواهد ماند بر اساس جمله ی خودشون بود..و در اصل منظورم خودشون..افکار و چیزهایی که حس می کردند و یا در نوشته هاشون بوده..در واقع پست قبلی رو کامل می خوندید متوجه می شدید خودتون که لفظ روح بر معنای روح و بعد مرگ و این چیزا نبوده
چون مات توام
دگر چه بازم ...!!؟!