انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 3 از 4:  « پیشین  1  2  3  4  پسین »

Ahmad Kasravi | هشتم مهرماه زاد روز احمد کسروی گرامی باد


زن

Princess
 
فهرست آثار منتشرشده

آثار تاریخی کسروی توسط دیگر دانش‌پژوهان به رسمیت شناخته شده است. ولادمیر مینورسکی در مورد کسروی می گوید:

کسروی روح تاریخ‌نگار راست‌گو را داراست. او در جزئیات دقیق و در ارائه شفاف است.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
کتاب‌ها
آذری یا زبان باستان آذربایجان



به گفته یارشاطر ، احمد کسروی نخستين دانشمندی بود که اين زبان را موضوع بحث و تحقيق قرار داد و اثر او در اين باب هنوز استفاده می شود وقتی پان‌ترک ها ادعا کردند که از آنجا که مردم آذربایجان به ترکی سخن می گویند ، زبان بومی مردم آذربایجان ترکی بوذه است ، کسروی تحقیقات گسترده ای از منابع فارسی و عربی و حتی منابع تاریخی یونانی استفاده کرد. او نتیجه گرفت که مردم آذربایجان اصالتاً به زبان ایرانی به نام آذری سخن می گفتند که بعد از هجوم ترک‌ها ، زبان ترکی مورد استفاده قرار گرفت ولی هنوز ردپایی از زبان آذری در آن مناطق به جا مانده است. زبان آذری گاهی به جای زبان ترکی مورد استفاده مردم آذربایجان اطلاق می شود ، اشتباهی که حتی در ویرایش جدید (دوم) دانشنامه اسلام صورت گرفته است

کسروی بعد از بازگشتش به تهران اولین کتابش را به نام آذری (زبان باستان آذربایجان) نوشت و نشان داد که آذری که در بیشتر کتاب های تاریخ قرون وسطی (medieval )، مخصوصاً کتب تاریخ اولیه اسلامی آورده شده ، نام زبان باستانی آذربایجان است که با زبان ایرانی مربوط است و از نسل زبان مادی است که ربطی به زبان ترکی ندارد. کتاب مورد پذیرش جهانی پژوهشگران قرار گرفت.نشر این اثر نیز تأییدی بود بر رابطهٔ ناگسیختنی ایرانیان ترک‌زبان با ایران. بررسی رابطهٔ زبان‌شناسی ایرانیان باستان، به همان اندازه که نمایش شادی همهٔ ایرانیان از هویت یکسانشان ارزش داشت، برای ادعای وحدت زبانی آنان در آینده مهم بود.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
سایر کتاب ها

  • آذربایجان فی ثمانیة عشر عاما
  • آیین
  • افسران ما
  • از سازمان ملل متفق چه نتیجه تواند بود؟
  • انگیزیسیون در ایران (ناتمام)
  • انقلاب چیست؟
  • الدرةالثمینة (دستور زبان عربی)
  • النجمةالدریة (دستور زبان عربی)
  • التشیع و الشیعة
  • الطریقة
  • امروز چاره چیست؟
  • امروز چه باید کرد؟
  • بخوانند و داوری کنند یا شیعیگری
  • بهائی‌گری
  • بدرالشریعة
  • پاک‌خویی
  • پرسش و پاسخ
  • پندارها
  • پیدایش آمریکا
  • پیام به دانشمدان اروپا وآمریکا
  • پیام من به شرق
  • تاریخ مشروطهٔ ایران
  • تاریخ هجده‌سالهٔ آذربایجان
  • تاریخ پانصد سالهٔ خوزستان
  • تاریخچه چپق و غلیان
  • تاریخچهٔ شیر وخورشید
  • تاریخ مشعشعیان
  • تیشه‌های سیاست
  • چرا از عدلیه بیرون آمدم (درباره زندگی خودش)
  • چند تاریخچه
  • چهل مقاله
  • حاجی‌های انبار دار چه دینی دارند؟
  • حافظ چه می‌گوید؟
  • خدا با ماست
  • خواهران و دختران ما
  • در پیرامون اسلام
  • در پیرامون شهریگری یا تمدن
  • در پیرامون ادبیات
  • در پیرامون جانوران
  • در پیرامون خرد
  • در پیرامون روان
  • در پیرامون رمان
  • در پیرامون شعر و شاعری
  • در پیرامون فلسفه
  • در پاسخ حقیقتگو
  • در پاسخ بدخواهان
  • دین وجهان
  • دین و دانش
  • دین و سیاست
  • دادگاه
  • دفاعیات
  • دولت به ما پاسخ دهد
  • در راه سیاست
  • زندگانی من (درباره زندگی خودش)
  • ده سال در عدلیه (درباره زندگی خودش)
  • راه رستگاری
  • زبان پاک
  • زبان فارسی و راه رسا و تواناگردانیدن آن
  • سیزدهم مرداد
  • سرنوشت ایران چه خواهد بود؟
  • سخنرانی کسروی در انجمن ادبی
  • شهریاران گمنام (در سه بخش)
  • شیخ صفی و تبارش
  • صوفیگری
  • فرهنگ چیست؟
  • فرهنگ است یا نیرنگ؟
  • فرهنگ پیمان
  • قانون دادگری
  • قهوةالسورات
  • قیام شیخ محمد خیابانی
  • کار، پیشه و پول
  • کارنامه اردشیر بابکان
  • کافنامه
  • کتاب پلوتارخ
  • گفت وشنید
  • ما چه می‌خواهیم؟
  • ما از فرهنگ چه می‌خواهیم؟
  • ما وهمسایگان
  • مشروطه بهترین شکل حکومت
  • مردم یهود (ناتمام)
  • نیک و بد
  • نامهای شهرها و دیه‌های ایران
  • ورجاوند بنیاد
  • یکم آذر ۲۲
  • یکم دیماه ۲۲
  • یکم آذر ۲۳
  • یکم دیماه ۲۳
  • یکم دیماه و داستانش
  • یک دین و یک درفش
  • کاروند کسروی، مجموعه مقاله‌ها و رساله‌های احمد کسروی، به‌کوشش یحیی ذکا

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
نشریه‌ها

  • ماهنامه پیمان (هشت سال و نیم یا هفت دوره سالانه نشر شد)
  • روزنامه پرچم (یک سال نشرشد)
  • پرچم هفتگی (۷ شماره)
  • پرچم نیمه‌ماهه (۱۲ شماره)

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
نظرات و مخالفت‌ها


پرچم باهماد آزادگان که ترسیمی از خورشيدی طلایی بر زمینه آبی بود، در پشت احمد کسروی بر روی دیوار افراشته شده‌است.

کسروی انتقادات سنگینی به اعتقادات شیعه، تصوف، و بهائیت وارد کرد. وی کتاب‌هایی با نام‌های شیعیگری صوفیگری و بهائیگری چاپ کرد و از این باورها انتقاد کرد. همچنین با چاپ کتاب ورجاوند بنیاد تلاش کرد روش مذهب‌گونه‌ای را رواج دهد که آن را پاک‌دینی می‌نامید.

کسروی به شعر و شاعران نیز تاخت و از جمله حافظ را «شاعرک یاوه‌گوی مفتخوار» و سعدی را «مرد ناپاک» خواند. کسروی و پیروانش در ۱ دی هر سال جشن کتاب‌سوزی برگزار می‌کنند و کتاب‌هایی را که مضر تشخیص می‌دهند(از جمله دیوان حافظ، رمانها، کتاب‌های دعا، و کتاب‌های بهائیان) می‌سوزانند.

از نقاط قوت کسروی، کارهای تاریخی اش بود. به طور مثال تاریخ مشروطه ایران کتابی است نوشته احمد کسروی به سال ۱۳۱۹ خورشیدی. این نبشته برجسته‌ترین سند نوشته شده درباره رویداد مشروطه و چند و چون آن می‌باشد و حتی در زمانی که نوشته‌های کسروی ممنوع و اندیشه‌اش باطل شمرده می‌شود این نوشتار همچنان آبشخور و گواه پژوهش‌های تاریخی است.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  ویرایش شده توسط: Princess   
زن

Princess
 
وضعیت مالی

احمد کسروی همه در آمد خود را پس از مخارج بسیار محدود زندگی‌اش، صرف کارهای علمی می‌کرد. او که هم‌واره اجاره‌نشین بود و خانه شخصی نداشت، زمانی در آخر خیابان شاهپور در منزلی اجاره‌ای می‌نشست؛ پشت در خانه‌اش تابلوئی داشت: «سیداحمد کسروی وکیل پایه یک دادگستری». وقتی گروهی از اسلام‌گرایان «در خیابان او را زدند و پیراهنش پاره و خونی شد، یکی از یاران او را برای گرفتن یک پیراهن به خانه‌اش فرستادند و هنگامی که همسر او به در آمد، گفت: او تنها یک پیرهن دارد و هنگامی که کثیف شود شب آن را می‌شوید و صبح دوباره می‌پوشد».
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
من کسروی رو در همین حد میشناسم که سکولار بود و فداییان کشتنش

همیشه تیغ بی چشم و مغز دین طلبان خالی از خدا جنایت افریدند و جنایت را ثواب خواندند

خدایا
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"

Signature
     
  
مرد

 
ﺍﻳﻦ ﻣﺘﻦ ﺍﺯ ﻧﺸﺮﻳﻪ ﺩﺭﻧﮓ / ﺳﺎﻝ ﺳﻮﻡ ، ﺷﻤﺎﺭﻩ ﻳﺎﺯﺩﻫﻢ ، ﻣﺎﺭﺱ-ﺁﻭﺭﻳﻞ ۲۰۰۳ / ﺑﻪ ﻫﻤﻴﻦ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ .
ﺳﺎﻳﺖ ﺍﺣﻤﺪ ﻛﺴﺮﻭﻱ


ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍی ﺩﺭ ﺑﺎﺭه ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺳﻴﺪ ﺍﺣﻤﺪﻛﺴﺮﻭی ﺗﺒﺮﻳﺰی
ﺿﻴﺎﺀ ﺍﻟﺪﻳﻦ ﺻﺪﺭﺍﻻﺷﺮﺍﻓی

ﺩﺭ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﻳﺎﺩی ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭی ﺑی ﻣﻨﺎﺳﺒﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﺑﺎ ﺳﻪ ﺧﺎﻃﺮه ﻛﻮﺗﺎﻩ ﺍﺯ ﺁﺯﺍﺩﮔی، ﺷﻬﺎﻣﺖ ﺍﺧﻼقی ﻭ ﻣﻘﺎﻡ ﺍﻧﺴﺎنی ﺍﺵ ﻳـﺎﺩ
ﻛﻨﻢ ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺑﺎﺭ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻴﺎﻥ ﻭ ﭼﺎﭖ می ﺷﻮﺩ. ﺩﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﻳﮕﺮﺭﺍ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﻧـﺪﻩ ﻳـﺎﺩ " ﻣﺤﻤـﺪ ﺍﻳـﺮﺝ ﺍﺳـﻜﻨﺪﺭی"،
ﻣﺆﻟﻒ ﻛﺘﺎﺏ " ﺩﺭ ﺗﺎﺭیکی ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ" ﻭ ﻣﺘﺮﺟﻢ " ﺳﺮﻣﺎﻳﻪ" ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻡ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺍﺣﺘﻤﺎﻝ ﻗﻮی ﺁﮔﺎﻫﺎﻥ ﻭ ﺷﻨﻮﻧﺪﮔﺎﻥ ﺩﻳﮕﺮی ﻫﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻣﺎ ﺩﺭ
ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﻳﺮﺝ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭی ﺗﻨﻬﺎ ﺑﻪ ﺫﻛﺮﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﺁﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻛﻮﺗﺎهی ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺷﺪﻩ ﺍﺳﺖ. ﺁﺷﻜﺎﺭ ﺍﺳﺘﻜﻪ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺨﭽﻪ ﻫﺎ ﻭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻫـﺎی
ﻛﻮﭼﻚﺑﺮﺍﻱ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﺁﻣﺪﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﺰﺭﮒﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻧﺎﭘﺬﻳﺮﻭ ﺍﺯ ﺿﺮﻭﺭﻳﺎﺕ ﻣﺤﺴﻮﺏ ﻣﻲ ﺷﻮﺩ.
ﺧﺎﻃﺮﻩ یکم :
ﺩﻛﺘﺮ ﻣﺤﺴﻦ ﻫﺸﺘﺮﻭﺩﻱ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻳﻘﻴﻦ ﺑﺰﺭﮔﺘﺮﻳﻦ ﻣﻐﺰ ﻣﺘﻔﻜﺮ ﻋﻠﻤﻲ ﻗﺮﻥ ﺑﻴﺴﺘﻢ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ ﺩﺭ ﺻﺤﺒﺘﻲ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺩﻫﺔ ﭼﻬﻞ ﺑﺎ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﺍﺷـﺘﻢ ﺳـﺨﻦ ﺍﺯ
ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﭘﻴﺶ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻣﻦ ﻧﻈﺮ ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﺓ ﻛﺴﺮﻭی ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ. ﺩﻛﺘﺮ ﻫﺸﺘﺮﻭﺩﻱ ﺿﻤﻦ ﺍﺷـﺎﺭﻩ ﺑـﻪ ﺍﻳﻨﻜـﻪ ﺍﻟﺰﺍﻣـﺎ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﻭ ﻧﺴـﻞ ﺍﻭ
ﺑﻄﻮﺭ ﻛﻠﻲ ﺍﺯ ﻣﻨﻄﻖ ﻋﻠﻤﻲ ﻭ ﺗﻮﭘﻮﻟﻮﮊﻱ ﺑﻲ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻧﺘﻴﺠﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺑﺎ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﺍﺭﺳﻄﻮ ﻣﻲ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻨﺪ ﺑﻪ ﺗﺤﻠﻴﻞ ﻣﺴـﺎﺋﻞ ﺑﭙﺮﺩﺍﺯﻧـﺪ، ﺻـﺤﺒﺖ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﺷﺨﺼﻴﺖ ﻭ ﺷﺨﺺﻛﺴﺮﻭﻱ ﻛﺸﺎﻧﺪﻩ ﻭ ﮔﻔﺘﻨﺪ : " ﻣﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻋﻴﻦ ﺩﺍﺷﺘﻦ ﺗﻌﺼﺐ ﺯﻳﺎﺩ ﺑﻪ ﻋﻘﺎﻳﺪﺷﺎﻥ، ﺷﺨﺼـﻴﺘﻲ ﭘﺎﻛـﺪﻝ، ﺣﻘﻴﻘـﺖ
ﺟﻮ ﻭ ﺷﺮﻳﻒ ﻭ ﻧﺴﺘﻮﻩ ﻳﺎﻓﺘﻢ" ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺩﺭ ﺑﻴﺎﻥ ﻋﻠﺖ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﻫﻤﺸﻬﺮﻱ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺍﻓﺰﻭﺩﻧﺪ: "ﻳﻜﺒﺎﺭ ﺩﺭ ﻣﺮﺍﺳﻢ ﺍﻭﻝ ﺩﻱ ﻛـﻪ ﺟﺸـﻦ "
ﻛﺘﺎﺏ ﺳﻮﺯﺍﻥ" ﻛﺴﺮﻭی ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺶ ﺑﻮﺩ ﺍﺯ ﺭﻭﻱ ﻛﻨﺠﻜﺎﻭﻱ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ " ﺑﺎﻫﻤﺎﺩ ﺁﺯﺍﺩﮔﺎﻥ" ﺭﻓﺘﻢ. ﺩﻳﺪﻡ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻳﻲ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻣﻔﺎﺗﻴﺢ ﺍﻟﺠﻨﺎﻥ، ﺍﻣﻴـﺮ
ﺍﺭﺳﻼﻥ ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ، ﺩﻳﻮﺍﻥ ﺑﻌﻀﻲ ﺍﺯ ﺷﻌﺮﺍ، ﻛﺘﺎﺑﻬﺎﻱ ﺩﻋﺎ ﻭ ﻓﻠﺴﻔﻪ، ﺑﺎ ﻣﻘﺪﺍﺭﻱ ﺭﻣﺎﻥ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺩﺭ ﻭﺳﻂ ﺣﻴﺎﻁ، ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺗﻠﻲ ﻛﻮﭼﻚﺟﻤﻊ ﻛﺮﺩﻩ
ﺍﻧﺪ. ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻧﺶ ﺍﺯ ﺟﻨﺒﺔ ﺳﻤﺒﻠﻴﻚ ﺑﺎ ﺳﻮﺯﺍﻧﺪﻥ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎ، ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ ﻫﻢ ﺣﺮﻣﺖ ﺳﺎﺧﺘﮕﻲ ﻭ ﺗﻘﺪﺱ ﺩﺭﻭﻏﻴﻦ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻣﻴﺎﻥ ﺑﺒﺮﻧـﺪ
ﻭ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺍﺻﻄﻼﺡ ﺑﻪ " ﺿﺎﻟﻪ ﺑﻮﺩﻥ" ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺑﻬﺎ ﺍﺯ ﻧﻈﺮ ﺧﻮﺩﺷﺎﻥ ﺑﺮﺍﻱ ﺟﺎﻣﻌﺔ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﻛﻨﻨـﺪ. ﺿـﻤﻦ ﺗﻤﺎﺷـﺎﻱ ﻛﺘﺎﺑﻬـﺎ ﻧﻈـﺮﻡ ﺑـﻪ ﻳـﻚ "ﺭﻣـﺎﻥ
ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ" ﺑﻪ ﺯﺑﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺟﻠﺐ ﺷﺪ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﺮﻳﺪﻩ ﻭ ﺗﻤﺎﻣﺎ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺑﻮﺩﻡ. ﻫﻤﺎﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﺍ ﺑﺮﺩﺍﺷـﺘﻪ ﭘـﻴﺶ ﺁﻗـﺎﻱ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﺭﻓـﺘﻢ ﻛـﻪ ﺑـﺎ
ﺍﺻﺤﺎﺑﺶ ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟﻲ ﻫﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻓﺮﺍ ﺭﺳﻴﺪﻥ ﺳﺎﻋﺖ ﻣﻮﻋﻮﺩ ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﭘﺲ ﺍﺯ ﺳﻼﻡ ﻭ ﻣﻌﺮﻓﻲ ﺧﻮﺩ، ﺍﺯ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﭘﺮﺳﻴﺪﻡ :
" ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﻓﺮﺍﻧﺴﻪ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺳﻮﺯﺍﻧﻴﺪ ؟"
ﺁﻗﺎﻱی ﻛﺴﺮﻭی ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ :
" ﺍﻳﻦ ﺑﺎ ﺧﺮﺩ ﻧﺎﺳﺎﺯﮔﺎﺭ ﺍﺳﺖ ! ﺁﻳﺎ ﺷﻤﺎ ﻛﺘﺎﺏ « ﺩﺭ ﭘﻴﺮﺍﻣﻮﻥ ﺯﻣﺎﻥ » ﻣﺮﺍ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻳﺪ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩﻡ ﺑﻠﻲ ﺧﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻡ ﻭ ﻣﻄﻤﺌﻦ ﻫﺴـﺘﻢ ﻛـﻪ ﺷـﻤﺎ
ﺍﻳﻦ ﻛﺘﺎﺏ ﺭﻣﺎﻥ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻧﺪﻩ ﺍﻳﺪ. ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﻧﻈﺮ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺑﺘﺎﻥ ﻧﺎﻇﺮﺑﻪ ﺣﻜﺎﻳﺖ ﻫﺎﻱ ﺍﻓﺴﺎﻧﻪ ﺍﻱ ﺷﺮﻗﻲ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ، ﺍﻣﺜﺎﻝ ﺍﻣﻴﺮﺍﺭﺳﻼﻥ
ﻧﺎﻣﺪﺍﺭ ﻭ ﺣﺴﻴﻦ ﻛﺮﺩ ﺷﺒﺴﺘﺮی ﻭ ... ﺍﺳﺖ ﺍﻣﺎ، ﺭﻣﺎﻥ ﺁﻥ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻣﻮﺭﺩ ﺣﻤﻠـﻪ ﻭ ﺍﻧﺘﻘـﺎﺩ ﺷـﻤﺎ ﻗـﺮﺍﺭ ﮔﺮﻓﺘـﻪ ﺍﺳـﺖ. ﺍﺟـﺎﺯﻩ ﺑﺪﻫﻴـﺪ ﺑـﺎ ﻣﺜـﺎﻟﻲ
ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺭﺍ ﺭﻭﺷﻦ ﻛﻨﻢ"
ﺍﺳﺘﺎﺩ ﻫﺸﺘﺮﻭﺩی ﺍﻓﺰﻭﺩ : ﻣﺮﺣﻮﻡ ﻛﺴﺮﻭی ﺩﺭ ﺻﻨﺪﻟی ﺧﻮﺩ ﻛﻤی ﺟﺎﺑﺠﺎ ﺷﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﻳﻴﺪ : ٢
ـ ﮔﻔﺘﻢ ﺷﻤﺎ ﻣﻮﺭﺥ ﻫﺴﺘﻴﺪ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ ﻳﻚ ﻣﻮﺭﺥ ﻭﻗﺘﻲ ﻣـﺜﻼ ﺍﺯ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧـﺎﻥ ﻭ ﺿـﺪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧـﺎﻥ ﻣﺸـﺮﻭﻃﻴﺖ ﺻـﺤﺒﺖ ﻣـﻲ ﻛﻨﻴـﺪ ﻧﻤـﻲ ﺗﻮﺍﻧﻴـﺪ ﺗﻤـﺎﻡ
ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﻱ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺧﻮﺩ ﺑﻴﺎﻭﺭﻳﺪ ﻭ ﻋﻴﻨﺎ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻴﺎﻥ ﻧﻤﺎﻳﻴﺪ. ﺍﮔﺮﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﻣﺸـﺮﻭﻃﻴﺖ ﺷـﻤﺎ، ﻳـﻚﺭﻣـﺎﻥ ﺗـﺎﺭﻳﺨﻲ ﻫـﻢ
ﺭﺍﺟﻊ ﺑﻪ ﻣﺸﺮﻭﻃﻴﺖ (ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻏﺮﺵ ﻃﻮﻓـﺎﻥ ﺍﻟﻜﺴـﺎﻧﺪﺭ ﺩﻭﻣـﺎ ﺩﺭ ﺑـﺎﺭﺓ ﺍﻧﻘـﻼﺏ ﻛﺒﻴـﺮ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻪ) ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺷـﻮﺩ ﻣـﻲ ﺗـﻮﺍﻥ ﺁﻥ ﺭﻣـﺎﻥ ﺗـﺎﺭﻳﺨﻲ ﺗﻤـﺎﻡ
ﮔﻔﺘﮕﻮﻫﺎﻱ ﺁﻥ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﻭ ﺿﺪ ﻗﻬﺮﻣﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺣﺘﻲ ﺁﻧﺮ ﺍﺭﻭﻱ " ﺳﻦ ﺗﺌﺎﺗﺮ" ﺑﺮﺩ ﻳﺎ ﺍﺯ ﺁﻥ " ﻓﻴﻠﻤﻲ" ﺗﻬﻴﻪ ﻧﻤﻮﺩ. ﺍﻳﻦ ﺭﻣﺎﻥ ﺗـﺎﺭﻳﺨﻲ ﻓﺮﺍﻧﺴـﻪ
ﻧﻴﺰ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺣﺎﺩﺛﻪﺍی ﺩﺭ ﺟﻨﮓ ﺟﻬﺎﻧی ﺍﻭﻝ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﻴﺎﻥ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺭﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ ﻧﻪ ﺑـﻪ ﺷـﻜﻞ ﺗـﺎﺭﻳﺦ. ﺍﻟﺒﺘـﻪ ﺩﺭ ﺭﻣـﺎﻥ ﺗـﺎﺭﻳﺨﻲ ﺗﺨﻴـﻞ
ﻧﻮﻳﺴﻨﺪﻩ ﺩﺭ ﺣﺪ ﻣﺠﺎﺯ ﺩﺧﺎﻟﺖ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﻣﻮﺭﺥ ﺩﺭ ﺳﻨﺠﺶ ﻧﻴﻚﻭ ﺑﺪ ﺣﻮﺍﺩﺙ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻣﺆﺛﺮ ﻣﻴﺎﻓﺘﺪ. ﻭﻗﺘﻲ ﺳﺨﻨﺎﻥ ﻣﻦ ﺗﻤﺎﻡ
ﺷﺪ ﺁﻗﺎﻱ ﻛﺴﺮﻭی ﺑﺎ ﻫﻮﺷﻤﻨﺪی ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ، ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺴﺄﻟﻪ ﺭﺍ ﺩﺭﻳﺎﻓﺖ ﻭ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﻫﻤﭽﻮﻥ یک ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺷﺮﻳﻒ، ﺣﻘﻴﻘﺖ ﭘﺮﺳﺖ ﻭ ﭘﺎﻛﺪﻝ، ﺑﻠﻨـﺪ
ﺷﺪ ﻭ ﺩﺭ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﻤﺎﻡ ﺣﺎﺿﺮﺍﻥ ﻛﻪ ﺍﻏﻠﺐ ﺍﺯ ﻣﺮﻳﺪﺍﻥ ﻭ ﭘﻴﺮﻭﺍﻥ ﺍﻭ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﻱ ﺭﺳﺎیی ﮔﻔﺖ :
" ﻣﺎ ﺍﻳﻦ ﻧﺪﺍﻧﺴﺘﻪ ﺑﻮﺩﻳﻢ !"
ﮔﻔﺘﻢ " ﭘﺲ ﺑﺪﺍﻧﻴﺪ !"
ﻓﻮﺭﺍ ﺩﺳﺘﻮﺭ ﺩﺍﺩ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻣﺎﻥ ﻫﺎﻱ ﺧﺎﺭﺟﻲ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺗﻞ ﻛﺘﺎﺏ ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺑﻴﺎﻭﺭﻧﺪ ﻳﻌﻨﻲ ﺑﻼﻓﺎﺻﻠﻪ ﺧﻄﺎﻳﺶ ﺭﺍ ﻛﻪ ﻧﺎﺷﻲ ﺍﺯ ﻋﺪﻡ ﺁﮔﺎﻫﻲ ﺑﻮﺩ ﺟﺒـﺮﺍﻥ ﻛـﺮﺩ
ﻛﻪ ﺍﻳﻦ، ﻣﻬﻢ ﺗﺮﻳﻦ ﻧﺸﺎنه ﺷﺮﺍﻓﺖ ﻭ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﺍﺧﻼقی ﻫﺮ ﻓﺮﺩ ﻣﺤﺴﻮﺏ می ﺷﻮﺩ. ﺳﭙﺲ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺻﻤﻴﻤﺎﻧﻪ ﺗﺸﻜﺮﻧﻤﻮﺩ.
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﻭﻡ :

ﺍﺯ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺍﻳﺮﺝ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭی ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺑﺎﺭه ﻛﺴﺮﻭی ﭘﺎﻛﺪﻝ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻧﺪ. ﺑﺎ ﺯﻧﺪﻩ ﻳـﺎﺩ ﺍﻳـﺮﺝ ﺍﺳـﻜﻨﺪﺭی ﺩﺭ ﺭﺍﺑﻄـﻪ ﺑـﺎ ﭼـﺎﭖ ﻭ ﺁﻣـﺎﺩﻩ ﺳﺎﺯﻱ ﻛﺘﺎﺏ " ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻳﻜﻲ ﻫﺰﺍﺭﻩ ﻫﺎ" ﻳﺎ " ﺭﻭﻧﺪ ﻓﺮﻭ ﭘﺎشی ﺟﺎمعه ﺑﺪﻭی( ﺍﻭﻟﻴﻪ) ﻭ ( ﻃﺮﺯ) ﺗﺸﻜﻴﻞ ﻧﺨﺴﺘﻴﻦ ﺩﻭﻟﺖ ﺩﺭ ﺳﺮﺯﻣﻴﻦ ﺍﻳﺮﺍﻥ" ﺁﺷﻨﺎ ( ﻭ ﻣﺪتیﺑﻴﺶ ﺍﺯ ﺩﻭ ﻣﺎﻩ ﻣﺤﺸﻮﺭ) ﺷﺪﻡ. ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺩﻭ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺍﺯ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﺮﺍﻳﻢ ﻧﻘﻞ ﻛﺮﺩﻧﺪ ﻛﻪ ﺑﺪﻳﻦ ﺻﻮﺭﺕ ﺟﺎﺋﻲ ﺍﺣﺘﻤﺎﻻ ﭼﺎﭖ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﺳﺖ :
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻧﺨﺴﺖ ﺩﺭ ﻣﻮﺭﺩ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺍﺯ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ "ﻣﺤﻤﺪ ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ" ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﻛﻮﺗﺎﻫﻲ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺷﺎﺭﻩ ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﺶ، ﺑﺪﺍﻥ ﭘﺮﺩﺍﺧﺘﻪ ﺍﺳﺖ. ﺍﻳﺮﺝ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺧﺎﻃﺮﺍﺕ، ﭼﺎﭖ ﺗﻬﺮﺍﻥ ﻣﺆﺳﺴﻪ ﻣﻄﺎﻟﻌﺎﺕ ﻭ ﭘﮋﻭﻫﺸﻬﺎﻱ ﺳﻴﺎﺳﻲ ١٣٧٢ ﺻـﻔﺤﻪ١.١ " ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﻳﻜﺒـﺎﺭ ﺩﻳﮕـﺮﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔـﺎﻩ ﺁﺑـﺮﻭی ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ ﺭﺍ ﺭﻳﺨﺖ"
ﺧﻮﺩ ﻣﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺍﻣﻀﺎﺀ " ﻧﺎﺧﺪﺍ" ﺩﺭ ﻣﻘﺪﻣﺔ ﭼﺎﭖ ﻛﺘﺎﺏ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ "ﺳﺮﻧﻮﺷﺖ ﺍﻳﺮﺍﻥ ﭼﻪ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ" ﺿﻤﻦ ﺫﻛﺮﻫﻤﻴﻦ ﻣﻄﻠـﺐ ﻧﻮﺷـﺘﻢ ﻛـﻪ
ﺁﻗﺎﻱ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ : «ﻣﻦ ﺧﻮﺩﻡ ﺩﻓـﺎﻉ ﺣﻘـﻮﻗﻲ ﻭ ﻗﻀـﺎﺋﻲ ﻛـﺮﺩﻡ (ﺧـﺎﻃﺮﺍﺕ ﺍﺳـﻜﻨﺪﺭﻱ ﺻـﻔﺤﻪ ١.١"، ﻭﻟـﻲ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﻧـﻪ ﺗﻨﻬـﺎ ﺍﺯ
ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻛﻞ ﺟﺮﻳﺎﻥ ٥٣ ﻧﻔﺮ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺻﻮﻟﻲ ﻭ ﺟﻤﻌﻲ ﺣﻘﻮقی ﻛﺮﺩ.» - ﺗﺎﻟﻴﻒ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ (ﻛﺴﺮﻭﻱ) ﻣﻘﺪﻣـﺔ " ﺳﺮﻧﻮﺷـﺖ ﺍﻳـﺮﺍﻥ ﭼـﻪ ﺧﻮﺍﻫـﺪ
ﺑﻮﺩ" ﺍﻧﺘﺸﺎﺭﺍﺕ ﻣﻬﺮﻭ ﻧﻮﻳﺪ ﺁﻟﻤﺎﻥ ١٩٨٨ ﺻﻔﺤﻪ ١٥)
ﻗﺎﺑﻞ ﺗﻮﺟﻪ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻛﻪ ﻛﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻦ ﻗﺴﻤﺖ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﺩﺭ ﻋﺪﻟﻴﻪ ﺭﺍ ﺗﻤﺎﻡ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ ﻭ ﻟـﺬﺍ ﺧـﺎﻃﺮﺍﺕ ﺑﻌـﺪﻱ ﻭ ﺍﺯ ﺟﻤﻠـﻪ
ﺩﻓﺎﻉ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﺍﺵ ﺍﺯ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ ﻭ ﻛﻞ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮﻭ ﻧﻴﺰ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﻭ ﺍﺯًً ﺳﺮ ﭘﺎﺱ ﻣﺨﺘﺎﺭﻱًً ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺳﻘﻮﻁ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻛﺘﺎﺏ ﻣﻨﻌﻜﺲ
ﻧﺸﺪﻩ ﻭ ﺑﺎﻳﺪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺷﻮﺩ. ﺩﺭ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﻛﺘﺎﺏ ﺳﻪ ﺟﻠﺪﻱ ﺍﻧﻮﺭ ﺧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻧﻔﺮ ﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ" ﻧﻴﺰ ﺟﺮﻳﺎﻥ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﺑـﻪ ﻛﻮﺗـﺎﻫﻲ ﺫﻛـﺮ
ﺷﺪﻩ ( ﺻﻔﺤﻪ ١٦٧ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ) ﻭﻱ ﺩﻓﺎﻉ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺭﺍ ﺍﺯ ﻛﻞ ٥٣ ﻧﻔﺮﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﻣﺤﻤﺪ ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ ﭼﻴﻨﻦ ﺫﻛـﺮ ﻛـﺮﺩﻩ ﺍﺳـﺖ: " ﺍﻳﻨﻬـﺎ ﺷـﺒﻴﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪ. ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺣﺰﺏ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ. ﺣﺰﺏ ﺑﺎﺯﻱ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ... ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺑﺰﻩ ﻛﺎﺭﻧﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺪﮔﻬﺮ ﻧﻴﺴﺘﻨﺪ... ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﺎﻳﺪ ﮔﻮﺷﻤﺎﻟﻲ ﺩﺍﺩ ﻧﻪ ﻛﻴﻔـﺮ... ﺑـﻪ ﻫﻤـﻴﻦ
ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ ﻛﻪ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﺸﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ ﺑﺴﻨﺪﻩ ﻛﺮﺩ."
ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺍﺯ ﻗﻮﻝ ﺍﺳﻤﺎﻋﻴﻞ ﺭﺍﺋﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﻛﻪ ﺭﺍﺋﻴﻦ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﻫﻤﺔ ﭘﺮﻭﻧﺪﺓ ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﺳﻪ ﻧﻔـﺮﺭﺍ ﺍﺯ ﻳـﻚﻣﺴـﺌﻮﻝ
ﺑﺎﻳﮕﺎﻧﻲ ﺩﺍﺩﺭﺳﻲ ﺍﺭﺗﺶ ﺗﻮﺍﻧﺴﺘﻢ ﺑﺎ ﭘﻮﻝ ﺑﺨﺮﻡ ! ﻭ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻟﻨﺪﻥ ﺩﺭ ﮔﺎﻭ ﺻﻨﺪﻗﻲ ﺑﻪ ﺍﻣﺎﻧﺖ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺍﻡ ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺭﺍﺋﻴﻦ، ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﺟﻮﺷﺶ ﻭ ﺧﺸﻢ
ﭘﺮﻭﻟﺘﺎﺭﻳﺎﻱ ﺣﺰﺏ ﺗﻮﺩﻩ ﻭ ﺣﺰﺏ ﺍﷲ ﺩﺭ ﭼﺎﭘﺨﺎﻧﻪ ﺍﻣﻴﺮ ﻛﺒﻴﺮ ﺷﺪ ! ﻭ ﺍﺯ ﺩﺍﺭ ﺑﺎﻗﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﺩﻧﻴﺎﻱ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺩﺍﺭ ﻓﺎﻧﻲ ﻳﻌﻨﻲ ﻋـﺎﻟﻢ ﺍﺭﻭﺍﺡ ﻭ ﺍﺷـﺒﺎﻩ ﺷـﺘﺎﻓﺖ ﻭ
ﺑﻘﻮﻝ ﺧﻴﺎﻡ " ﺑﺎ ﻫﻔﺖ ﻫﺰﺍﺭ ﺳﺎﻟﮕﺎﻥ ﺳﺮ ﺑﻪ ﺳﺮ ﺷﺪ". ﻟﺬﺍ ﺍﻣﻴﺪﻭﺍﺭ ﺑﺎﺷﻴﻢ ﻛﻪ ﺭﻭﺯﻱ ﻣﺘﻦ ﺍﻳﻦ ﻣﺤﺎﻛﻤﺎﺕ ﻧﻴﺰ ﻛﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﺍﻱ ﺍﺯ ﺗـﺎﺭﻳﺦ ﭼـﭗ ﻛﺸـﻮﺭ
ﻣﺎ ﻣﻲ ﺑﺎﺷﺪ ﭼﺎﭖ ﻭ ﭘﺨﺶ ﺷﻮﺩ.٣
ﻣﺮﺣﻮﻡ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﮔﻔﺖ " ﺩﺭ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻛﻪ ﻧﻔﺲ ﻛﺸﻴﺪﻥ ﺟﺰ ﺑﺎ ﺍﺟﺎﺯﺓ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻨﻮﻉ ﺑﻮﺩ ﺷﺠﺎﻋﺖ ﻓـﻮﻕ ﺍﻟﻌـﺎﺩﻩ ﺍﻱ ﻻﺯﻡ ﺑـﻮﺩ ﺗـﺎ ﻭﻛﻴﻠـﻲ ﺍﺯ
ﺍﻭﻟﻴﻦ ﻓﺮﺩ ﺩﺳﺘﮕﻴﺮ ﺷﺪﺓ ﭘﻨﺠﺎﻩ ﻭ ﺳﻪ ﻧﻔﺮ ﻳﻌﻨﻲ ﺷﻮﺭﺷﻴﺎﻥ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺻﻮﻟﻲ ﻭ ﺟﻤﻌﻲ ﺑﻪ ﻋﻤﻞ ﺁﻭﺭﺩ. ﺑﻪ ﻧﻈـﺮ ﻣﺮﺣـﻮﻡ ﺍﺳـﻜﻨﺪﺭﻱ (ﺧـﺎﻃﺮﺍﺕ ﺻـﻔﺤﻪ
٨٣) ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺍﺯ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﻭﻝ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺭﺍ ﻣﻬﻢ ﻧﮕﺮﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﻧﻴﺰ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﺩﻓﺎﻉ ﺍﺻﻮﻟﻲ ﻛﺴﺮﻭﻱ " ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺷﻨﺎﺧﺘﻲ ﻛﻪ ﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ ﺍﺯ ﺍﻭ
ﺩﺍﺷﺖ" ﻭ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺩﺭﺧﻮﺍﺳـﺖ ﻛﺎﺳـﻪ ﻟﻴﺴـﺎﻥ ﻭ ﺑـﺰﺭﮒ ﻧﻤـﺎﺋﻲ ﻫـﺎﻱ ﺷـﻬﺮﺑﺎﻧﻲ ﻛـﻪ ﻣـﻲ ﺧﻮﺍﺳـﺖ " ﺩﺳـﺘﮕﻴﺮﻱ ﺷـﺒﻜﻪ ﻛﻤﻮﻧﻴﺴـﺘﻲ
ﺧﻄﺮﻧﺎﻛﻲ" ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻱ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺟﻠﻮﻩ ﮔﺮ ﺳﺎﺯﺩ، ﺭﺿﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﺮﺑﺎﻧﻲ ﻛﺮﺩﻥ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﺁﻧﺎﻥ ﺑـﺮﺍﻱ ﻋﺒـﺮﺕ ﺳـﺎﻳﺮﻳﻦ ﮔﻔﺘـﻪ ﺑـﻮﺩ : " ﭼﻨـﺪ
ﻣﻌﻠﻢ ( ﺭﻭﺷﻨﻔﻜﺮ) ﻛﻪ ﺍﻳﻦ ﻫﻤﻪ ﻫﺎﻱ ﻭ ﻫﻮﻱ ﻻﺯﻡ ﻧﺪﺍﺭﺩ" ﻭ ﻟﺬﺍ ﺑﺮ ﺧﻼﻑ ﺭﻭﺍﻝ ﻗﺒﻠﻲ ﻣﺤﺎﻛﻤﺎﺕ ﻧـﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔـﺎﻩ ﻧﻈـﺎﻣﻲ ﻛـﻪ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔـﺎﻩ
ﺟﻨﺎﺋﻲ ﻋﺎﺩﻱ ﻭ ﻛﺎﻣﻼ ﻋﺎﺩﻻﻧﻪ ﺑﺮﮔﺰﺍﺭ ﺷﺪ ﻭ ﺳﺮﺍﻥ ﻭ ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺍﺻﻠﻲ ﺣﺪﺍﻛﺜﺮ ﺑﻪ ﺩﻩ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺣﺪﺍﻗﻞ ﺳﻪ ﺳﺎﻝ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺷﺪﻧﺪ ( ﺍﻧـﻮﺭ ﺧﺎﻣـﻪ
ﺍﻱ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ٢٧١ ـ ٢٧. ) ﺩﻭ ﻧﻔﺮﻧﻴﺰﺗﺒﺮﺋﻪ ﺷﺪﻧﺪ ﻭ ﻣﺴﺌﻠﻪ ﺗﺎ ﻣﺮﺯ ﺁﻣﭙﻮﻝ ﻫﻮﺍ ﻭ ﭘﺰﺷﻚﺍﺣﻤﺪﻱ ﻭ ﺗﺮﻭﺭ ﻭ ... ﭘﻴﺶ ﻧﺮﻓﺖ : ﻣﻮﺭﺩ ﻓﺮﺧﻲ ﻳﺰﺩﻱ،
ﻣﻴﺮﺯﺍﺩﻩ ﻋﺸﻘﻲ، ﻣﺤﺴﻦ ﺟﻬﺎﻧﺴﻮﺯ ﻭ ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﺎﺵ ﻭ ... ﺟﺰ ﺩﻛﺘﺮﺗﻘﻲ ﺍﺭﺍﻧﻲ ﻛﻪ ﺑﻪ ﺳﺒﺐ ﺗﻤﻬﻴﺪﺍﺕ ﻛﺎﻣﺒﺨﺶ ﻭ ﺍﺑﺘﻼﺀ ﺑﻪ ﺗﻴﻔﻮﺱ ﻭ ﻋﺪﻡ ﻣﻮﺍﻇﺒﺖ
ﻣﺴﺌﻮﻻﻥ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺩﺭ ﮔﺬﺷﺖ ( ﺍﻧﻮﺭ ﺧﺎﻣﻪ ﺍﻱ ـ ﺻﻔﺤﻪ ٢٢٥ ـ ٢٢٢) ﺑﻘﻴﻪ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺷﻬﺮﻳﻮﺭ ١٣٢. ﺍﺯ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺁﺯﺍﺩ ﺷﺪﻧﺪ.
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺩﻳﮕﺮ ﺍﺯ ﺍﻳﺮﺝ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺩﺭ ﺑﺎﺭﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻣﺮﺑﻮﻁ ﺑﻪ ﺩﺍﺳﺘﺎﻥ ﺩﻫﻜﺪﻩ ﺍﻭﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺩﺭ ﺯﻣـﺎﻥ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ ﺑـﻪ ﺯﻧـﺪﺍﻥ
ﺍﺻﻠﻲ ﻛﺸﻮﺭ ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺒﺲ ﺯﻧﺪﺍﻧﻴﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺗﻐﻴﻴﺮ ﺷـﻜﻞ ﻳﺎﻓـﺖ ﻭ ﺩﺭ ﺟﻤﻬـﻮﺭﻱ ﺍﺳـﻼﻣﻲ ﻧﻴـﺰ ﻫﻤﭽﻨـﺎﻥ ﺯﻧـﺪﺍﻧﻴﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳـﻲ ﻭ ﻋﻘﻴـﺪﺗﻲ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ
ﻧﮕﻬﺪﺍﺭﻱ ﻣﻲ ﻛﻨﻨﺪ. ﺍﻭﻳﻦ ﺷﻜﻨﺠﻪ ﮔﺎﻩ ﻭ ﻛﺸﺘﺎﺭﮔﺎﻩ ﺯﻧﺪﺍﻧﻴﺎﻥ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﺍﺯ ﺯﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩﻩ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻓﻮﻕ ﺍﻟﻌـﺎﺩﻩ ﭘﻴـﺪﺍ ﻛـﺮﺩ.
ﻭﺍﻗﻌﻪ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺍﺭ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺭ ﻏﺼﺐ ﺭﻭﺳﺘﺎﻫﺎﻱ ﻛﺸﻮﺭ ﻛﻪ ﺍﺯ ﮔﺮﮔﺎﻥ ﺗﺎ ﺁﺳﺘﺎﺭﺍ ﻳﻌﻨﻲ ﻛﻞ ﺩﻭ ﺍﺳﺘﺎﻥ ﻃﺒﺮﺳـﺘﺎﻥ ( ﻣﺎﺯﻧـﺪﺭﺍﻥ) ﻭ ﮔـﻴﻼﻥ
ﺭﺍ ﺷﺎﻣﻞ ﻣﻲ ﺷﺪ ﺣﺮﺹ ﻋﺠﻴﺒﻲ ﭘﻴﺪﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻪ ﮔﻔﺘﺔ ﺩﻛﺘﺮ ﻣﺼﺪﻕ : " ﭘﻨﺞ ﻫﺰﺍﺭ ﻭ ﺷﺸﺼﺪ ﺭﻗﺒﻪ ﺍﺯ ﺍﻣﻼﻙ ﻣﺮﺩﻡ ﺑﻮﺩ ﺑﺪﻭﻥ ﺁﻧﻜـﻪ ﻛﺴـﻲ
ﺍﻋﻼﻥ ﺛﺒﺖ ﺁﻧﺮﺍ ﺩﺭ ﺟﺮﺍﻳﺪ ﺑﺒﻴﻨﺪ، ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﺍﻭﺭﺍﻕ ﺭﺳﻤﻲ ﺛﺒﺖ ﺍﺳﻨﺎﺩ ﺑﻪ ﻣﻠﻜﻴﺖ ﺧﻮﺩ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ( ﻣﺼﺪﻕ ﺩﺭ ﻣﺤﻜﻤﺔ ﻧﻈﺎﻣﻲ ﺟﻠﺪ ﺍﻭﻝ ﺻـﻔﺤﻪ
٣٩ ـ ٣٨)". ﺩﻫﻜﺪﺓ ﺍﻭﻳﻦ ﺭﺍ ﻧﻴﺰﺭﺿﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺁﺧﻮﻧﺪﻱ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ " ﺷﻴﺦ ﺧﺎﻟﺼﻲ ﺯﺍﺩﻩ" ﺑـﻪ ﺑﻬﺎﻧـﺔ ﺍﻳﻨﻜـﻪ ﻫﺸـﺘﺎﺩ ﺳـﺎﻝ ﻗﺒـﻞ
ﻭﻗﻔﻲ ﺍﻣﺎﻡ ﺭﺿﺎ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﻣﺘﻮﻟﻲ ﺁﺳﺘﺎﻥ ﺭﺿﻮﻱ ﺩﺭ ﻫﺮﺯﻣﺎﻥ ﺷﺎﻩ ﺁﻧﺰﻣﺎﻥ ﺍﺳﺖ، ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﻴﺎﻥ ﺧﺮﺩﻩ ﻣﺎﻟﻚﺑﻪ ﺩﺭ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺑـﺪﻳﻦ ﻣﻨﻈـﻮﺭ ﺑﻨـﺎ
ﺑﻪ ﻧﻮﺷﺘﺔ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺩﺭ ﻛﺘﺎﺏ ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻦ ( ﺻﻔﺤﻪ ٤١٩ ـ ٤٢٧) : ﺷﻌﺒﺔ ﻳﻜﻢ، ﺭﺃﻱ ﺑﻪ ﻣﺴﻠﻢ ﺑﻮﺩﻥ ﻭ ﻭﻗﻔﻴـﺖ ﺭﻗﺒـﺔ ( ﺩﻫﻜـﺪﻩ ﺍﻭﻳـﻦ)
ﺩﺍﺩﻩ ﻭ ﺍﺯ ﻫﺸﺘﺎﺩ ﻧﻔﺮ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯ ﺍﻭﻳﻦ ﺷﺮﻭﻉ ﺑﻪ ﺧﻠﻊ ﻳﺪ ﻣﻲﻛﻨﻨﺪ. ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻣﻲ ﻧﻮﻳﺴﺪ: " ﺩﺭﺑـﺎﺭ ﮔﺬﺷـﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜـﻪ ﺯﻣـﻴﻦ ﻫـﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﺩﺳﺖ ﻛﺸﺎﻭﺭﺯﺍﻥ ﻣﻲ ﮔﺮﻓﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﺧﺘﻬﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﻛﺎﺷﺘﻪ ﻭ ﺧﺎﻧﻪ ﻫﺎﺋﻲ ﻛﻪ ﺑﻨﻴﺎﺩ ﮔﺰﺍﺭﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﺑﻬﺎﻳﻲ ﻧﻤﻲﺩﺍﺩ. ﺁﻧﮕﺎﻩ ﺑﺎ ﺁﺯﻣﻨﺪﻱ ﺭﺿـﺎﻩ ﺷـﺎﻩ ﻭ
ﺳﺘﻤﮕﺮﻱ ﺁﺧﻮﻧﺪ ﺧﺎﻟﺼﻲ ﺯﺍﺩﻩ ﺑﻴﻢ ﺁﻥ ﻣﻲ ﺭﻓﺖ ﻛﻪ ﺍﺟﺎﺭﺓ ﺳﺎﻟﻬﺎﻱ ﮔﺬﺷﺘﻪ ﺭﺍ ﻧﻴﺰ ﺑﻄﻠﺒﻨﺪ" ﺩﺭ ﺍﻳﻦ ﺍﻭﺿﺎﻉ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﻴﺎﻥ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻧﻘﻴﺐ ﺯﺍﺩﺓ ﺗﺒﺮﻳـﺰﻱ
( ﺁﻗﺎﻱ ﻣﺸﺎﻳﺦ) ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻭﻛﻴﻞ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﺍﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺭﻓﺘﺎﺭ " ﺍﺟﺮﺍ" ﺑﻴﺮﻭﻥ ﺍﺯ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺑﻮﺩﻩ، ﻋﺮﺿﺤﺎﻝ ﺑﻪ ﺯﻳﺎﻥ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺑﻪ ﻋﻨﻮﺍﻥ " ﺭﻓـﻊ
ﻣﺰﺍﺣﻤﺖ" ﺑﻪ ﺻﻠﺤﻴﻪ ﺩﺍﺩ. ﻭ ﭼﻮﻥ ﺍﻣﻴﻦ ﺻﻠﺢ ﻧﻴﺰﺍﺯ ﺗﺮﺱ، ﺭﺃﻱ ﻣﺤﻜﻤﻪ ﺷﻌﺒﺔ ﺍﻭﻝ ﺑﺪﺍﻳﺖ ﺭﺍ ﺍﺑﺮﺍﻡ ﻛﺮﺩ ﻧﺎﭼﺎﺭ ﻧﻘﻴـﺐ ﺯﺍﺩﺓ ﺗﺒﺮﻳـﺰﻱ ﻛـﻪ ﻭﻛﻴﻠـﻲ
ﺷﺠﺎﻉ ﺑﻮﺩ، ﺍﺳﺘﻴﻨﺎﻑ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻭ ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﭘﺮﻭﻧﺪﺓ ﺩﻫﻜﺪﺓ ﺍﻭﻳﻦ ( ﺳﺎﺑﻖ ﻭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﻛﻨﻮﻧﻲ) ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﺭﺋﻴﺲ ﻛﻞ ﺑﺪﺍﻳﺖ ﻛﻪ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﻮﺩ ﺁﻣﺪ.
ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﭘﺲ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﻧﺪﻥ ﭘﺮﻭﻧﺪﻩ ﺑﻪ ﻫﻤﻜﺎﺭﺍﻥ ﺯﻳﺮ ﺩﺳﺖ ﺧﻮﺩ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ: " ﭼﻨـﻴﻦ ﭘﻴﺪﺍﺳـﺖ ﻛـﻪ ﺭﻓـﺘﻦ ﻣـﻦ ﺍﺯ ﺍﻳﻨﺠـﺎ ﻧﺰﺩﻳـﻚﺷـﺪﻩ
ﺍﺳﺖ".
ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺍﻳﺮﺝ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺘﻨﺪ : " ﻣﻦ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﺣﻀﻮﺭ ﺩﺍﺷﺘﻢ ﺁﻥ ﻣﻮﻗـﻊ ﺩﺭ ﺩﺍﺩﮔﺴـﺘﺮﻱ ﻛـﺎﺭ ﻣـﻲﻛـﺮﺩﻡ. ﻣـﻦ ﺷـﺠﺎﻋﺖ ﺭﺍ ﺍﺯ
ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻓﺮﺍ ﮔﺮﻓﺘﻢ! ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﻛﻪ ﺍﮔﺮ ﺧﻮﺩ ﺍﻭ ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺍﻣﺮ ﻧﭙﺮﺩﺍﺯﺩ ﺁﻥ ﺯﻣﺎﻥ ﻫﻴﭽﻜﺲ ﻗـﺎﺩﺭ ﺑـﻪ ﻣﺤﺎﻛﻤـﻪ ﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ ﻭ ﺩﺍﺩﻥ ﺣﻜـﻢ
ﻣﺤﻜﻮﻡ ﻛﺮﺩﻥ ﺍﻭ ﻭ ﺧﻠﻊ ﻳﺪ ﺍﺯ ﺗﺠﺎﻭﺯ ﺩﺭﺑﺎﺭ( ﻣﻌﺘﺎﺩ ﺑﻪ ﺯﻣﻴﻦ ﺧﻮﺍﺭﻱ) ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ( ﻛﻪ ﻳﻜﻲ ﺍﺯ ﻋﻴﻮﺏ ﺑﺰﺭﮒﻭ ﻏﻴﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺑﺨﺸـﺶ ﺭﺿـﺎ
ﺷﺎﻩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﻣﺤﻤﺪﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺑﻮﺩ).
ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﻳﻚﻣﺤﺎﻛﻤﻪ ﺩﻗﻴﻖ، ﺭﺃﻱ ﺻﻠﺤﻴﻪ ﺭﺍ ﺷﻜﺴﺖ ﻭ ﺣﻜﻢ ﺑـﻪ ﺭﻓـﻊ ﻣﺰﺍﺣﻤـﺖ ﺩﺭﺑـﺎﺭ( ﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ) ﺩﺍﺩ ﻭﻗﺘـﻲ ﺭﺁﻱ ﻗﻄﻌـﻲ ﻭ ﻻﺯﻡ
ﺍﻻﺟﺮﺍﻱ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻗﺮﺍﺋﺖ ﻛﺮﺩ ﺍﺯ ﻭﻛﻴﻞ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﺔ ﺧﺎﺹ ﺁﺫﺭﺑﺎﻳﺠﺎﻧﻲ ﭼﻨﻴﻦ ﺧﻮﺍﺳـﺖ : ﺑﻴﺎﺋﻴـﺪ ﺍﻳﻤﻀـﺎﺀ ﻛﻮﻧﻴـﺪ ( ﺑﻴﺎﺋﻴـﺪ ﺍﻣﻀـﺎﺀ ﻛﻨﻴـﺪ).
ﻭﻛﻴﻞ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺩﺍﻧﺴﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ، ﭼﻨﺪ ﻟﮕﺪ ﭼﻜﻤﻪ ﺍﺯ ﺭﺿﺎﻩ ﺷﺎﻩ ﻧﻮﺵ ﺟﺎﻥ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ " ﻓﻼﻥ ... ﺷـﺪﻩ ﺑـﻪ ﻋﻨـﻮﺍﻥ ﻭﻛﻴـﻞ
ﺷﺎﻩ ﻣﻤﻠﻜﺖ ﺭﻓﺘﻲ ﻭ ﻣﺤﻜﻮﻡ ﺷﺪﻱ ﻭ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﻛﺮﺩﻱ ﻭ ﺁﻣﺪﻱ". ﻭﻛﻴﻞ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻣﻦ ﺍﻣﻀﺎﺀ ﻣﻲ ﻛﻨﻢ ﻭﻟﻲ ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﻣﻲ ﻛﻨﻢ.٤
ﺁﻗﺎﻱ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﻛﻪ ﻣﻲ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﻃﺮﺯ ﻓﺎﺭﺳﻲ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻛﺘﺎﺑﺘﻲ ﺑﺎ ﺍﻛﺴﺎﻥ ﺗﺮﻛﻲ ﺯﻧـﺪﻩ ﻳـﺎﺩ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﺭﺍ ﭘـﻴﺶ ﻣـﻦ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﻛﻨـﺪ ﺑـﺎ ﮔﻔـﺘﻦ "
ﻣﻌﺬﺭﺕ ﻣﻴﺨﻮﺍﻫﻢ" ﭘﺎﺳﺦ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺭﺍ ﭼﻨﻴﻦ ﺑﻴﺎﻥ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺗﻜـﺮﺍﺭ ﻛـﺮﺩﻩ ﺑـﻮﺩ: ﺍیمضا کونید ﺍﻋﺘـﺮﺍﺽ کونید (
ﺍﻣﻀﺎﺀ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻋﺘﺮﺍﺽﻛﻨﻴﺪ). ﺑﻌﺪ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ ﺍﺿﺎﻓﻪ ﻛﺮﺩ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﻻﺯﻡ ﺍﻻﺟﺮﺍ ﺑﻮﺩ ( ﻭ ﺍﺳﺘﻴﻨﺎﻑ ﻧﺪﺍﺷﺖ). ﺍﻣﺎ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﻣـﻲ ﺩﺍﻧﺴـﺖ ﻛـﻪ ﺩﺭ
ﺍﺩﺍﺭﻩ ﺍﺟﺮﺍ ﻛﺴﻲ ﺟﺮﺃﺕ ﺧﻠﻊ ﻳﺪ ﺍﺯ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﺩ. ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺍﻧﺴﺎﻥ ﺩﻭﺳﺖ ﻭ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﻃﻠﺐ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺍﺣﻘﺎﻕ ﺣﻖ ﻣﻈﻠﻮﻣﺎﻥ ﻭ ﺿـﻌﻴﻔﺎﻥ ﺗﺮﺳـﻲ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﻲ ﺩﺍﺩ ﺗﺼﻤﻴﻢ ﮔﺮﻓﺖ ﺍﻳﻦ ﺯﻧﮕﻮﻟﻪ ﺭﺍ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﮔﺮﺩﻥ ﮔﺮﺑﻪ ﺑﺒﻨﺪﺩ ﻟﺬﺍ ﺑﺎ ﺩﻭ ﺗﻮﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺟﻴﺐ ﺧﻮﺩ ﺩﺭﺷـﻜﻪ ﺍﻱ ﺭﺍ ﻛﺮﺍﻳـﻪ ﻛـﺮﺩ ﻭ ﺑـﺎ
ﻣﺄﻣﻮﺭ ﺍﺟﺮﺍ ﺑﻪ ﺩﻫﻜﺪﺓ ﺍﻭﻳﻦ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺣﻜﻢ ﻋﺎﺩﻻﻧﺔ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻋﻠﻴﻪ " ﺷﺎﻩ ﻭ ﺷﻴﺦ" ﺑﻮﺩ ﻋﻤﻠﻲ ﺳﺎﺧﺖ ﻭ ﺗﺎ ﺧﻠﻊ ﻳﺪ ﻛﺎﻣـﻞ ﺭﺿـﺎ ﺷـﺎﻩ ﻭ ﺩﺍﺩﻥ
ﺯﻣﻴﻦ ﺑﻪ ﺭﻭﺳﺘﺎﺋﻴﺎﻥ ﺩﻫﻜﺪﺓ ﺍﻭﻳﻦ ﺩﺭ ﺁﻧﺠﺎ ﺑﺎﻗﻲ ﻣﺎﻧﺪ." ﺍﻳﻦ ﺑﻮﺩ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﺍﺳﻜﻨﺪﺭﻱ.
ﻣﺘﺄﺳﻔﺎﻧﻪ ﺑﺮﺍﻱ ﺍﻧﺘﻘﺎﻡ ﺍﺯ ﺍﻫﺎﻟﻲ ﻫﻤﭽﻨﺎﻧﻜﻪ ﺑﺎ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻦ ﺁﺛﺎﺭ ﻋﻬﺪ ﻗﺎﺟﺎﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﺳﻴﺴﺘﻤﺎﺗﻴﻚﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﭘﻬﻠﻮﻱ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻛﺮﺩﻧـﺪ
ﻭ ﺩﺭ ﺟﻤﻬﻮﺭﻱ ﺍﺳﻼﻣﻲ ﻧﻴﺰ ﺍﻳﻦ ﺳﻴﺎﺳﺖ ﺗﺨﺮﻳﺐ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﺩﺭ ﺍﺑﻌﺎﺩ ﻭﺳﻴﻌﺘﺮﻱ ﺗﻌﻘﻴﺐ ﮔﺮﺩﻳﺪﻩ ﻭ ﻫﻨﻮﺯ ﻫﻢ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺭﺩ. ﺩﻫﻜﺪﺓ ﺍﻭﻳﻦ ﻧﻴﺰ ﺑﻜﻠﻲ ﺍﺯ
ﺻﻔﺤﺔ ﺧﺎﻃﺮﻩ ﺗﺎﺭﻳﺨﻲ ﻣﺤﻮ ﺷﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻧﺎﻡ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺷﻬﺮﺕ ﺍﺑﺪﻱ ﻳﺎﻓﺖ.
ﺻﺪﻭﺭ ﺍﻳﻦ ﺣﻜﻢ ﻭ ﺍﺟﺮﺍﻱ ﺁﻥ " ﻣﺜﻞ ﺗﻮﭖ ﺗﺮﻛﻴﺪ" ﻭ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻛﻪ ﺍﻫﻞ ﺭﺷﻮﻩ ﺧﻮﺍﺭﻱ . ﺳﺎﺯﺵ، ﻧﺎﺩﺭﺳﺘﻲ ﻭ ﭼﺎﭘﻠﻮﺳﻲ ﻭ ﭘﺴﺘﻲ ﻧﺒﻮﺩ ﻭﻗﺘﻲ ﺑﻌـﺪ
ﺍﺯ ﻣﺪﺗﻲ ﺩﺭ ﺭﻭﻱ ﻣﻴﺰﺵ ﺣﻜﻢ ﺩﺍﻭﺭ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺍﺩﮔﺴﺘﺮﻱ ﺭﺍ ﺩﻳﺪ ﻛﻪ :
" ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺑﻪ ﺑﻌﺪ ﺷﻤﺎ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﺪﻩ ﺍﻳﺪ". ﺑﺎ ﺷﻬﺎﻣﺘﻲ ﻛﻢ ﻧﻈﻴﺮﺍﻳﻦ ﻛﻠﻤﺎﺕ ﺟﺎﻭﺩﺍﻥ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺯﻳـﺮ ﺁﻥ ﻧﻮﺷـﺖ : " ﻭ ﺍﺯ ﺍﻳـﻦ ﺑـﻪ ﺑﻌـﺪ
ﺧﺪﻣﺖ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻦ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻧﻪ ﻣﻦ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺪﻣﺖ !"
ﺑﺪﻳﻦ ﺗﺮﺗﻴﺐ ﺍﺯ ﺷﻐﻞ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺑﺮﺍﻱ ﻫﻤﻴﺸﻪ ﺩﺳﺖ ﻛﺸﻴﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻭﻛﺎﻟﺖ ﭘﺮﺩﺍﺧﺖ. ﺑﺮﺍﻱ ﺣﺴﻦ ﺧﺘﺎﻡ ﻗﻀﺎﻭﺗﻲ ﻛﻪ ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﺎﺵ ﻭﺯﻳـﺮ ﺩﺭﺑـﺎﺭ ﺗﺮﻗـﻲ
ﺧﻮﺍﻩ ﻭ ﻣﺴﺘﺒﺪ ﺍﺯ ﻗﻮﺓ ﻗﻀﺎﺋﻴﻪ ﺩﺭ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﺩﺭﮔﻔﺘﮕﻮﻱ ﺯﻧﺪﻩ ﻳﺎﺩ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻧﻘﻞ ﻛـﺮﺩﻩ ﻭ ﺳـﺨﻦ ﺭﺍ ﺑـﻪ ﭘﺎﻳـﺎﻥ ﻣـﻲ ﺭﺳـﺎﻧﻢ
( ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻦ ﺻﻔﺤﻪ ٤٢٥ ـ ٤٢٤). ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﺎﺵ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺧﻮﺩ ﺷﺎﻫﺪ ﺁﻥ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺩﺍﻭﺭ ﻭﺯﻳﺮ ﻋﺪﻟﻴـﻪ، ﺑـﻪ ﺑﻬﺎﻧـﺔ ﺗﺄﺳـﻴﺲ "
ﻋﺪﻟﻴﻪ ﺩﻧﻴﺎ ﭘﺴﻨﺪ" ﭼﻨﺪ ﻣﺎﻩ ﺳﺮﺍﺳﺮ ﻛﺸﻮﺭ ﺭﺍ ﺑﺪﻭﻥ ﻋﺪﻟﻴﻪ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ﺑﻮﺩ ( ﺯﻧﺪﮔﺎﻧﻲ ﻣﻦ ٣٣٥ ـ ٣٣٤). ﻭﻗﺘﻲ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺭﺍ ﻣﺤﻜـﻮﻡ ﻣـﻲ
ﻛﻨﺪ ﻓﺎﺿﻞ ﺍﻟﻤﻠﻚﺭﺍ ﻣﻲ ﻓﺮﺳﺘﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﺪ : " ﺍﻋﻠﻴﺤﻀﺮﺕ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻋﺼﺒﺎﻧﻴﺴﺖ ﺑﻪ ﻭﺯﻳﺮﻋﺪﻟﻴﻪ، ﺑﻪ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭ، ﺑﻪ ﻣـﻦ، ﺑـﻪ ﺍﺳـﺪﻱ
ﭘﺮﺧﺎﺵ ﺑﺴﻴﺎﺭ ﻓﺮﻣﻮﺩﻧﺪ " ﮔﻔﺘﻢ ﭼﺮﺍ ؟ ﮔﻔﺖ : " ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺣﻜﻤﻲ ﻛﻪ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻳﺪ ﻭ ﺧﻮﺩﺗﺎﻥ ﺑﻪ ﻣﺤﻞ ﺭﻓﺘﻪ ﺍﺟﺮﺍ ﻛﺮﺩﻩ ﺍﻳﺪ" ﻣﻦ ﭘﺎﺳﺨﻲ ﻧﺪﺍﺩﻩ ﺗﻨﻬـﺎ
ﮔﻔﺘﻢ " ﺧﻮﺍﻫﺸﻤﻨﺪﻡ ﺁﻗﺎﻱ ﻭﺯﻳﺮ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﻭﻗﺖ ﺩﻫﻨﺪ ﻭ ﻣﻦ ﺍﻳﺸﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺒﻴﻨﻢ" . ﻓﺮﺩﺍ ﻓﺎﺿﻞ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺁﻣﺪ ﻭ ﮔﻔﺖ " ﺁﻗـﺎﻱ ﻭﺯﻳـﺮ ﺩﺭﺑـﺎﺭ ﺍﻣـﺮﻭﺯ ﻣﻨﺘﻈـﺮ
ﺷﻤﺎﺳﺖ". ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻋﺼﺮ ﺑﻪ ﺩﺭﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ . ﻫﻤﺎﻧﻜﻪ ﺍﺯ ﺩﺭ ﺭﺳﻴﺪﻡ ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﺎﺵ ﺑﺎ ﻟﺤﻦ ﭘﺮﺧﺎﺵ ﮔﻔﺖ : " ﺁﻗﺎ ﭼﺮﺍ ﺑﺮ ﻣﺎ ﻣﻲ ﺗﺎﺯﻳﺪ ؟! " ﮔﻔﺘﻢ :
" ﺍﮔﺮ ﻧﻈﺮ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﺷﺮﻑ ﺑﻪ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﺍﻭﻳﻦ ﺍﺳﺖ ﺑﻬﺘﺮ ﺍﺳﺖ ﺗﻮﺿﻴﺢ ﺩﻫﻢ". ﮔﻔﺖ ﺑﻔﺮﻣﺎﺋﻴﺪ. ﮔﻔﺘﻢ : " ﻗﺎﺿﻲ ﺩﺭ ﺭﺃﻱ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ" ﺳـﺨﻦ
ﻣﺮﺍ ﺑﺮﻳﺪﻩ ﮔﻔﺖ : " ﻗﺎﺿﻲ ﺩﺭ ﺭﺃﻱ ﺧﻮﺩ ﺁﺯﺍﺩ ﺍﺳﺖ ؟! " " ﻗﺎﺿﻲ ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﺩﻭﻟﺘﺴﺖ !" ﮔﻔﺘﻢ " ﻗﺎﺿﻲ ﻣﺴﺘﺨﺪﻡ ﺩﻭﻟﺖ ﻧﻴﺴﺖ ﻗﻀﺎﻭﺕ ﺧـﻮﺩﺵ
ﻗﻮﺓ ﺟﺪﺍﻳﻴﺴﺖ" ﮔﻔﺖ : " ﺍﻳﻨﻬﺎ ﺣﺮﻑ ﺩﻣﻜﺮﺍﺗﻬﺎﺳﺖ" ﮔﻔﺘﻢ : " ﺣﺮﻓﻬﺎﻱ ﻗﺎﻧﻮﻥ ﺍﺳﺖ ﻗﺎﺿـﻲ ﺗـﺎ ﺁﺯﺍﺩ ﻧﺒﺎﺷـﺪ ﻗﺎﺿـﻲ ﻧﺘﻮﺍﻧـﺪ ﺑـﻮﺩ. ﺧﻮﺍﻫﺸـﻤﻨﺪﻡ
ﺣﺮﻓﻬﺎﻳﻢ ﺭﺍ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺁﺧـﺮ ﮔـﻮﺵ ﺩﻫﻴـﺪ" ﺗﻴﻤـﻮﺭ ﺗـﺎﺵ ﻭﻗﺘـﻲ ﺍﺳـﺘﺪﻻﻟﻬﺎﻱ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﺭﺍ ﻣـﻲ ﺷـﻨﻮﺩ ﺍﻭ ﻛـﻪ ﻳﻜـﻲ ﺍﺯ ﻣﻐﺰﻫـﺎﻱ ﺑـﺰﺭﮒ ﺭﻓـﻮﺭﻡ ﻭ
ﻣﺪﺭﻧﻴﺰﺍﺳﻴﻮﻥ ﺩﻭﺭﻩ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻫﻲ ﺑﻮﺩ ﺑﻪ ﺟﺎﻱ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺑﻪ ﻓﺎﺿﻞ ﺍﻟﻤﻠﻚﭘﺮﺧﺎﺵ ﻣﻲ ﻛﻨﺪ ﻭﻟﻲ ﺩﺍﻭﺭ ﺑﻪ ﻧﻮﺷـﺘﻪ ﺯﻧـﺪﻩ ﻳـﺎﺩ ﻛﺴـﺮﻭﻱ ﺑـﺎﻻﺧﺮﻩ
ﺷﺮﺍﻳﻂ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺪﻣﺖ ﺷﺪﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﻓﺮﺍﻫﻢ ﻣﻲ ﺳﺎﺯﺩ. ﺗﻴﻤﻮﺭ ﺗﺎﺵ ﻛﻪ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﺭﺿﺎ ﺷﺎﻩ ﺑﻪ ﻗﺘﻞ ﺭﺳﻴﺪ ﺩﺭ ﻛﻞ ﺍﺯ ﻛﺴﺮﻭﻱ ﺣﻤﺎﻳﺖ ﻣﻲ ﻛﺮﺩ
دیوانه ام
کــم دارم،
دو تختــه
کــه زيــر ســر تــو بگــذارم!
مــوهــايــت را بــه آن بــا فــاصلــه ببنــدی،
تــا مــن
گيتــار بــه دســت ِ ديــوانــه ای بــاشــم
کــه سمفــونــی خنــده هــايــت را بــه
بتهــوون، فخــر بفــروشــم
     
  
مرد

 
یاد و نامش گرامی.......
همه محبت خود را به یکباره برای دوستت ظاهر مکن زیرا هر وقت اندک تغییری مشاهده کرد تو را دشمن می پندارد
     
  
صفحه  صفحه 3 از 4:  « پیشین  1  2  3  4  پسین » 
مناسبتها

Ahmad Kasravi | هشتم مهرماه زاد روز احمد کسروی گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA