انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 4 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین »

ششم فروردین روز زایش زرتشت بزرگ، فیلسوف، شاعر و پیامبر خرد گرامی باد


زن

 
"زرتشت در مطالعات افغانستان"
"مقدمه"


زردشت صاحب کتاب اَوِستا آخرین پیامبر مهم پارسی است. گرچه ما در این تحقیق در صدد نیستیم که پیامبری زردشت را اثبات کنیم، بلکه برای روشن شدن تاریخ کشور ما، می خواهیم تاریخ زردشت را بر رسی نماییم. بدون تردید «زرتشت يك شخصيت تاريخي است و در وجود او هيچگونه ترديدي نمي‌توان داشت.[۱] علتي ندارد كه نام زرتشت ... براي بشر باقي مانده باشد مگر اينكه صاحب اين نام داراي چنان شخصيت برجسته‌اي باشد كه شاهنشاه با قدرتي چون گشتاسب را با تمام افراد قلمرو خويش مجذوب بيانات شيوا و اندرزهاي حكيمانة خود كرده باشد.» [۲]
نسب زردشت

همه مورخان از جمله بلعمی و مسعودی زردشت را از تبار مَلک منوچهر نوشته اند. [۳]

مسعودي سلسله نسب زردشت را از منوچهر تا خود زردشت به ترتیب ذیل نام برده است:

1. منوشهرالملك 2. دوسرون 3. رجن 4. ايزمن 5. ويدسف 6. اسبيتمان 7. هردار 8. هوشن 9. بيترسف 10. جخنوش 11. هجدسف 12. اورودسف 13. فدراسف 14. بورشسف 15. زرادشت.» [۴] و «كاملاً اين سلسله با بُندهش مطابق است.»[۵]
معنی واژة زردشت

نامهای بلخیان باستان غالبا با نام حیوانات مفید چون گاو و اسب و شتر ترکیب یافته است. نام هایی که با شتر ترکيب يافته، از این قرار است. 1- زردشت (زرتُشتُراZarathushtra در اوستا) يعني دارنده شتر زرد 2- فرشوشتر، یعنی دارنده شترفرا رونده يا راهوار (نام برادر جاماسب وزير گشتاسب).

اسب و شترهای بلخ در تاریخ شهرت دارد. «اسب و شترهای دو کوهانة بُختی از جملة صادرات بلخ بوده است. این شترها در عهد آشوریها از بلخ به بین النهرین صادر میشد. مجسمة شترهای دو کوهانه که به سال 842 ق.م در زمان فرمان روایی سلمنسر سوم پادشاه آشور، بر ستون های مخروطی نصب گردیده است دلالت بر عظمت اقتصادی بلخ دارد.»[۶]

شتر بُختی نوعی شتر خراسانی است؛ یعنی شتر قوی پشم دار دو کوهانه، منسوب به بختر (بلخ) که زورمند و با هیکل و سرخ رنگ است و طاقت سرمای بسیار دارد.

اشتران بُختی ام اندر سبق/ مست و بیخود زیر محمل های حق. مولوی. [۷]

زرتشت خود را در گات‌ها «زرتُشْتَرَ» مي‌نامد؛ و گاه نيز اسم خانواده را كه سپِيتْمَه باشد افزوده. مي‌شود «زرتُشْتَرَ سْپِيتْمَه». اين نام اخير را امروز اِسپِنْتَمان گوئيم. ظاهراً معني آن از نژاد سفيد و يا از خاندان سفيد باشد.[۸] ... آنچه حتمی است اينكه اين نام، از دو جزء: «زَرَتْ» و «اُشْتُرا» ترکیب یافته است. دارمستتر جزء اول را زراتو دانسته و به معني زرد گرفته است ... در جزء دوم اين نام اشكالي نيست؛ چرا که هنوز كلمة شتر و يا اشتر در زبان فارسي باقي است. بدون تردید نام زرتشت مانند بسياري از نامهایی كه با اسب و شتر و گاو ترکیب شده، با كلمة شتر تركيب يافته و به معني دارندة شتر زرد و يا شتر خشمگين است. چنانكه اسم پدر زن زرتشت فراشُشتُر -يعني دارندة شتر راهوار يا تند رو- مي‌باشد و اسم پدر خود زرتشت «پُورُوش‌اسپ» است، که از «پوروش»- به معني دو رنگ و سياه و سفيد و پير- و «اسپ» ترکیب شده و پوروش‌اسپ به معنی دارندة اسب پيراست.[۹] اما نویسندة فرهنگ واژه های اوستایی «پُوْ ئُورُو شَسْپَ»Pouru saspa را به معنی دارندة اسپ‌هاي بسيار ترجمه کرده است. [۱۰] احتمالا این معنی درست تر باشد. امروزه هزارگان پوره را به معنی تمام و کامل به کار میبرند.

خلاصه: نام زردشت در اوستا بنام «زَرتُشتُر» و لقبش «اِسپيتْمَه» است. (= زرد+ اشتر، اسپيت+ مه) يعني بجاي واژة سفيد واژة «اِسپِيت» بكار رفته است. كلمه اسپیت یک واژة كهن دري است كه امروزه هزارگان در گويش روز مرة خود به صورت «اِسپِی» به كار مي برند.

اِسپید، اشتر، اشکم و... همه واژگان کهن دری اند که امروزه در گویش هزارگان باقی مانده اند. یک عبارت شعر گونه از کودکی به یاد دارم که میگفت: خدا دَه سَرمَه رام کِیدَه/ آبِه باچَه اِشکام کِیدَه.

مولاناي بلخ نیز مانند هزاره ها، اشتر و اشکم خوانده است. مانند:

نزد پيغمبر به لابه (فروتني) آمدند/ همچو اُشتر پيش او زانو زدند.

گفت پيغمبر به آواز بلند/ با توکل زانوي اُشتُر ببند.

یا در جای دیگر می گوید: شير بي دم و سر و اِشکم که ديد؟ / اين چنين شيري خدا هم نافريد.


پ.ن:منابع شماره ها در پست بعدی است.
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  ویرایش شده توسط: Aatena   
زن

 
"زادگاه زردشت"



در مورد زادگاه زردشت اختلاف است. به طور کلی دو نظر اصلی در این مورد مطرح است. عده ای زردشت را بلخی و عده ای دیگر آذربایجانی نوشته اند.

دکتر پورداود گوید: «در خصوص محل زر تشت اختلاف است. مستشرقين پيش، باختر (بلخ) را ولادت ‌گاه او ميپنداشتند و در سر ‌آنها «انكتيل»، اما امروز عموماً با سنت زرتشتيان [ایران] موافقت نموده او را از مغرب ايران مي‌دانند.[۱۱] ابن خرداد به و بلاذُري و ابن‌الفقيه و مسعودي[۱۲] و حمزة اصفهاني/ قرن چهارم/ و ياقوت/ قرن هفتم/ و قزويني و ابوالفداء/ قرن هفتم/ ، زردتشت را از

آذربايجان ذكر كرده و بخصوص اروميه را محل ولادت او دانسته‌اند... طبري/ قرن سوم/ و پيروان ابن‌اثير/ قرن ششم/ و ميرخواند/ سدة نهم/ زرتشت را اصلاً از پلستين نوشته و از آنجا به آذربايجان مهاجرت مي‌دهند...[۱۳] بنا به سنت ديگري (؟) رَي محل ولادت زرتشت است... برخي از كتب پهلوي براي آنكه ميان دو سنت مذكور سازشي دهند پدر زر تشت را از آذر بايجان ومادرش را از رَي ذكر كرده اند.»[۱۴]

نگارنده در آغاز این تألیف، ذیل عنوان جریانهای تلخ تحریف تاریخ آریانا یاد آور شد که تاریخ پارس باستان یا ایران کهن در عهد ساسانی به علل سیاسی و مذهبی، مورد تحریف قرار گرفت و پس از آن در دوران حاکمیت اعراب و در عهد بنی عباس و... نیز بسیار مشوش گردید. تازیان و هم مشربان آنها سعی کردند که بابل (عراق) و حوالی آنرا محور تاریخ پارس باستان معرفی کنند.

به تاریخ مرحوم طبری که در قرن سوم به زبان عربی نوشته شده است، اگر دقت کنیم می بینیم که نویسندة آن از تعصب مذهبی و ملی و از تأثیر حاکمیت تازیان و نویسندگان آن بدور نبوده است. وی با عبارات تلخ و رکیک، به نقل از یک عرب بنام هشام که او از یک منبع نامعلوم روایت کرده، مینویسد: «هشام گويد: ظهور زرادشت كه مجوسيان وى را پيمبر خويش پندارند، به روزگار بشتاسب بود و به پندار جمعى از علماى اهل كتاب (؟) زرادشت از مردم فلسطين بود و خادم يكى از شاگردان ارميا بود و مقرب او بود و با وى خيانت كرد و دروغ گفت كه نفرينش كرد و لك و پيس گرفت و به ديار آذربيجان رفت و دين مجوس را بنياد كرد و از آنجا پيش بشتاسب رفت كه به بلخ مقر داشت و چون پيش وى شد و دين خويش را وانمود بشتاسب دل در آن بست و مردم را به قبول آن وادار كرد و بر سر اين كار از رعيت خود بسيار كس بكشت تا دين زرادشت را پذيرفتند.»[۱۵]

در دورة اسلامی، شاید ابن جریر طبری/ قرن سوم/ نخستین کسی باشد که نظر یاد شده را مطرح کرده و زردشت، پیامبر پارسی را به حوزة غرب کویر بزرگ یعنی به سرزمینهای چون فلسطین و عراق و آذربایجان نسبت داده است و دیگران از وی پیروی کرده اند.

اما مورخان یونان باستان و اوستا و شاهنامه ها و محققان و اوستا شناسان بی طرف معاصر همه، بر خلاف نظر طبری و پیروان او، زردشت را بلخی و مربوط به خراسان زمین نوشته اند.

پژوهندگان پیشکسوت معاصر ایرانی در این باره اذعان کرده اند که: «اميانوس مارسلينوس مورخ روم كه در سال 330 م مي‌زيست و خود در ايران بوده است؛ مانند اگسياس، زرتشت را از باختر (بلخ) دانسته و معاصر ويستاسپس (گشتاسب) مي‌شمرد.»[۱۶] «امروزه اكثر كساني كه در اين باب صاحب نظرند، قبول مي­كنند كه بلخ محل تولد و شهادت زرتشت است. [۱۷] در شاهنامة فردوسی نه فقط محل ظهور زرتشت و شهادتش در شرق ایران (بلخ)[۱۸] ذکر شده است، بلکه همة حوادث مهم مانند جنگ رستم و اسفندیار نیز در سیستان رخ می دهند.»[۱۹] «آنچه كه دَرَش، گماني نيست، زرتشت در شرق ايران،- شمال‌شرقي- زاده شد و دين خود را ارائه كرد. جائي كه زرتشت دين آورد، دين ميترائي مورد ايمان و علاقة مردم بود ... «ائيرْيَنِم وَئِِيجَه» (Airyanem Vaedja) سرزمين زرتشت و زادگاه دين گاتايي است».[۲۰] «به موجب بُندهِش، بخش دوم دربارة آفرينش مادي اورمزد آمده است: «پنجم: گاو يكتا آفريده را در ايران‌ويج آفريد، به ميانة جهان، بر بالاي رود «وِه دائيتي» كه در ميانة جهان است...» [۲۱] «ششم: كيومرث را آفريد ... بر ساحل رود دائيتي كه در ميانة جهان است. [۲۲] در «زات سْپَرَم» آنجا كه شرح زندگاني زرتشت نقل است، پيامبر به كنار «وِه ‌دائي‌تي» به معراج مي‌شود. به موجب دينكرد، كتاب هفتم، بخش 2، بند 30، پورشسب، چون قرار شده كه زرتشت از تخمه و نسل وي به وجود آيد، به موجب الهامي در مي‌يابد كه بايد از گياه مقدس هوم كه بر فراز درختي كنار رود دائيتي، رَسته است استفاده كند. به موجب دين‌كرد كتاب هفتم، بخش سوم، بند 51، زرتشت از كنار رود «وه‌دائي‌تي» به راهنمايي بهمن امشاسپند چندين بار به آسمان فراز مي‌رود. در بُندهِش، جايي كه از رودهاي مشهور ياد شده، گويد: سرچشمة دائي‌تي رود از ايران‌ويج است. [۲۳] و دربارة سروري آب ها نقل است كه: رود دائيتي، آبهاي تازنده را سرور است. [۲۴]... بنا بر تصريح بُندهش و به موجب اوستا ... آفرينش اورمزد از كنار همين رود شروع شده و فراز رفتن زرتشت به آسمان از كنار همين رود است. به موجب يشت‌ها و ونديداد، اين رود مقدس در ايران‌ويج جاري و خانة پورشسب بر ساحل آن قرار داشته است. و ايران‌ويج در شمال شرق ايران [کنونی] جاي داشته است كه در زمان ساسانيان، مُغان جايگاه آن را در غرب ايران، در ماد و آذربايجان معرفي كردند».[۲۵] «پيوستگي نزديك پيامبر با اين سرزمين در متن‌هاي كهن اوستا، يشت 104، 18، 17/5 به اندازه‌اي روشن بيان شده و روايت‌هاي بعدي تا به امروز آن را استوار نگاه داشته‌اند كه هيچگونه ترديدي درين نمي‌توان داشت كه درين جا نام سرزمين انجمن گاهاني به جا مانده است. از ميان اين سرزمين، رود دائي‌تيا مي‌گذرد، كه با تاريخ زرتشت به گونه‌اي جدائي‌ناپذير پيوسته است. زرتشت (يشت 2/15 و 104/5) و اهورامزدا خود (يشت 17/5) در كنار اين رود قرباني كردند، پسر ويشتاسب، زئيري‌وئيري، درين‌جا قرباني كرد. همچنين در يشت‌هاي بعدي ويشتاسب هم قرباني كرد».[۲۶]
متن اَوِستا و زادگاه زردشت

در اَرت (ايزد) يشت آمده است که: «او را بستود زرتشت پاك در آريا‌ويج (در كنار رود) دائيتياي نيك. او را بستود كي‌گشتاسب بلند همت، روبروي آب دائيتيا و از او درخواست: كه من با ارجاسب خُيُوني نابكار در يك جنگ (پيروزمند) مقابل توانم شد. كه تَثَرياوَ نتْ زشت ‌نهاد را براندازم، كه من ديو يسنا، سپينجَ اُورُوشْكَ را براندازم، كه من دگر باره هماي و وارندكنا، را از مملكت خُيُون‌ها به خانه برگردانم. كه من ممالك خيون را برافگنم.»[۲۷]

در ونديداد اوستا (باب 19) از پرسش و پاسخ اهورامزدا با زردشت و از نبرد وی با اهریمن سخن رفته و در ضمن از ساحل رود داییتی و رود داراجه به عنوان زادگاه زردشت نام برده شده است. [۲۸]

خلاصه بحث بر سر زادگاه زردشت است. در ارت یشت اوستا از نیایش زردشت در کنار رود داییتی یاد شده است و در وندیداد هم از رود داییتی و هم از رود داراجه سخن در میان است. حالا ببینیم که این دو رود در کجا واقع اند؟

از رود داییتی که به معنی رود بلخ است، در آینده در بحث جغرافیای ایرانویجه به طور مشروح بحث خواهد شد. درینجا رود داراجه را توضیح میدهم. رقیه بهزادی مترجم اوستا می نویسد: «هنگامي كه سخن از پيكار زردشت واهريمن به ميان مي آيد، دو بار از اين رود (درجه) با نام اوستايي (Drajya paiti zabarahe) به معني درجا (= آن سوي تپه) سخن رفته است، كه خانة پورشسپ پدر زردشت در كنار آن واقع بوده است و زردشت همان جا بر اهريمن پیروز شده است و اين مطلب زادگاه زردشت را كه گروهي اروميه ويا ديگر نواحي آذر بايجان ويا حتي رَي دانسته اند، رد مي كند.[۲۹] داراجه رود در ایرانویج است که خانة پوروشسپ پدر زردشت در ساحل (آن) بود.»[۳۰]

از نوشته های مترجمان دیگر اوستا چون هاشم رضی و احسان بهرامی نیز دانسته میشود که زادگاه زردشت در شرق ایران کنونی و در بلخ است. «دَرِجَه نام رودي است در اوستا. در همين فرگرد (باب 19 وندیداد) يك بار ديگر (بند 11) از آن ياد شده است. به موجب اين اشاره قديم و كهن و اشارت ديگر، بدون گمان جايگاه نشو و نما و تولد و خانه و بعثت زرتشت در شرق ايران [کنونی] شمال شرقي روشن مي‌شود. در بُندهش بهار، ص 75 ضمن يادكرد از چگونگي رودها تنها از آن يادي شده است. در ادامه همان موضوع (ص 76) اين توضيح شايان توجه نقل است: «داراجه (Daraja) رود به ايران‌ويج است كه خانة پورشسب پدر زرتشت، بر بار آن (كنار ساحل) بود.»[۳۱] و به بیان دیگر: «دَرِجَه Dareja نام رودخانه‌اي است در رَغَه که در کنار آن رود، خانة پورشسپ پدر آشو زرتشت برپا بود.»[۳۲] و هم چنین «زَبَرَنْگْههZabaranh نام کوهي است در «رَغَه» که رود خانة درجه از آن روان مي‌شود. کنارة بالاي رودخانة درجه.»[۳۳] و «رَغا Ragha محل تولد «دُوغدو» مادر زرتشت است. (يسنا19: بند18).»[۳۴]

خلاصه، تا حدی روشن شد که در اوستا جایگاه پدر و مادر زردشت در حوزة رود دائیتی (رود بلخ) در «داراجيا پايتي زَبراDrajya paiti zabarahe » (= زَبر تپة درجه= بالاي تپة درجه) ياد شده است و دَرِجَه Dareja نام رودخانه‌اي است در رَغَه، و رَغه یا رَغا Ragha مسکن پدر و مادر زرتشت بوده است و امروزه «راغ علاقه داري است مربوط ولايت بدخشان افغانستان، که در 27 كيلومتري گوشة غربي فيض آباد مركز ولايت واقع شده است.» [۳۵]

اما دو واژة «زَ بَر» و «پَتِي» که در اوستا به کار رفته است، امروزه در گویش هزاره های افغانستان به همان معنی اوستائی خود به کار میرود. معني زبر به معنی بالا روشن است. اما «پَتِي» به تكه زميني گفته میشود كه در سراشیبی و دامنة تپه، براي كشاورزي هموار و آباد شده باشد.

......................................................

[۱] . موبد فيروز آذر گُشسب، گاتا ها يا سرود هاي زرتشت ، ص ، ص 21 .

[۲] موبد فيروز آذر گُشسب، به استناد پروفسور میلز، گاتا ها يا سرود هاي زرتشت ، ص ، 22 .

[۳] تاریخ بلعمي، چاپ بهار، ص 656

[۴] مسعودي، مروج الذهب ج1 ص 270 چ شارل پلا، دانشگاه بيروت

[۵] دکتر ابراهيم پورداوود، گاتها، ص 34 .

[۶] به بلخ در تاریخ و ادب فارسی، صص 64 و 65 رجوع شود.

[۷] نک: دهخدا، ذیل بختی

[۸] پورداود، گات‌ها، ص 22 .

[۹] نک: پورداود، گات‌ها، ص 23 / بندهش هندي ص266

[۱۰] نک: احسان بهرامی، فرهنگ واژه های اوستائی، ج2، ص935. به استناد (1 / 1 يسنا 9 و 13)

[۱۱] پورداود، گات‌ها، ، ص 23 .

[۱۲] مروجالذهب، (متن عربی) ج1، ص:252

[۱۳] پورداود، گات‌ها، ، ص 24

[۱۴] پورداود، گات‌ها، ، ص 25و26

[۱۵] تاريخالطبري، متن عربی/ دار تراث بيروت/ ج1، ص540 / ترجمه پاينده، ج2، ص456

[۱۶] دکترپورداود، گات‌ها، ص28 .

[۱۷] پروفسور شاپور رواسانی، جامعه بزرگ شرق، ص195

[۱۸] بلخ در بین هلالین در اصل منبع است. (ف. ک.)

[۱۹] پروفسور شاپور رواسانی، جامعة بزرگ شرق ص 189

[۲۰] دکترهاشم رضي، ونديداد، ج 1، ص 67

[۲۱] به بند هش فرنبغ دادگي، ترجمه مهرداد بهارص40 رجوع شود

[۲۲] به بند هش فرنبغ دادگي، ترجمه مهرداد بهارص40 و41 رجوع شود. به گفته بند هش، مرگ گاو يكتا آفريده وكيومرث در ناحية نيمروز اتفاق افتاده است. به بند هش ايراني ترجمه مهرداد بهار ص69 رجوع شود.

[۲۳] به بند هش فرنبغ دادگي، ترجمه مهرداد بهارص75 نيز رجوع شود

[۲۴] به بند هش فرنبغ دادگي، ترجمه مهرداد بهارص89 نيز رجوع شود

[۲۵] دکترهاشم ‌رضي، ونديداد، ، ج 4، صص 1746 و 1747.

[۲۶] هاشم رضي، ونديداد/ 1 / 67

[۲۷] ارت يشت، بندهاي 44- 45- 49- 50- 51 . پورداود، يشت‌ها، ج 2، ص 195

[۲۸]. در ترجمه بندهای باب 19 وندیداد چنین می خوانیم: بند 1- «از ميان سويِ [سرزمينِ] اَپاخْتَرْ [سویِ شمال] از ميان سوهايِ [سرزمين‌هايِ ] اَپاخْتَرْ [از نيمة سرزمين ديوان] فراز دويد انگرَ مينوي پرمرگ، ديوان ديو. ايدون (چنين) گفت: آن بد دانشِ [فريفتار]... اي دُرُوجْ [ديو] حمله كن، تباه كن اشو زرتشت را. [ديوِ] دروج به آن پيرامون زرتشت حمله كرد.

بند2- زرتشت [دعاي] اهونه وئيريه (متن و شرح و ترجمه نماز) را فراز سرود [تلاوت كرد]. آبهاي نيك را فراز ستود از [رود] نيك ونگوهي دائيت‌يا... [ديو] دروج از آن ترسيده بگريخت.

بند4- برخاست زرتشت، فراز رفت زرتشت بدون لرزندگی ... بسيار سنگ (سنگی بزرگ) بدست داشت اشو زرتشت، [که] دریافته بود [گرفته بود] از آفریدگار اهورا مزدا، [تا بدان بزند اهریمن را]. [پرسيد آن ديوِ بد منش از زرتشت] از كجا آن [سنگ] را دريافتي؟ (بدست آوردي) [پاسخ داد زرتشت]: از اين زمينِ پهنِ گِردِ دور كرانهِ (دور گذر) در [كنار] رود دَرِجَه، آن سوي تپه، از خانة پورشسپ (= پدر زرتشت) با بانگی رسا گفت زرتشت انگرمینو را؛ زنم [نابودکنم] مخلوق دیوداده را. زنم نَسوشِ (لاشه و مردار) دیو آفریده را. زنم پری خَنانئیتی را، تا وقتی که زاده شود سوشیانس پیروزگر از آب کیانسیه [هامون] از سوی مشرق از جهاتِ شرقی.

بند6- پاسخ داد انگرمینو: مکن تباه آفریده ی مرا، اي اشو زرتشت، تو هستي پورشسب را پسر، زائيده شده‌اي از زاويشي [نام خانوادگي دُغْدُو، مادر زرتشت]. [یا] از مادر زاده شدی.

بند11- زردشت « در [کنار] رودِ «درجه» آن سوی تپه برای اهورا... نیایش کرد.» (هاشم رضي، ونديداد، ج 4، صص1727- 1729- 1730)

لازم به ذکر است که منظور از سرزمين اباختر اوستا که در میان قوسین به اشتباه شمال ترجمه شده است، سرزمينهای باختری و غربی چون مازندران و آذربایجان ميباشد. چون این سرزمینها که در غرب بلخ واقع بودند، در عهد اوستا سرزمین دیوان و دشمنان مردم بلخ به حساب می آمدند و عبارات میان قوسین [ ] که در بین نوشته ها دیده میشود همه از مترجم فارسی است. کیانی

[۲۹] رقيه بهزادي، بُند هش هندي، ص264، چ68

[۳۰] رقيه بهزادي، بندهش هندي، صص102- 103- 104. به فرنبغ دادگی، بند هش ايراني، ترجمه مهرداد بهار، صص75 - 76- 77 نيز رجوع شود.

[۳۱] (هاشم رضي، ونديداد، ج 4، ص 1754، زيرنويس 42).

[۳۲] (وند 19: بند 4 و 11) احسان بهرامی، فرهنگ واژه های اوستائی، ج2، ص700 .

[۳۳] احسان بهرامی، فرهنگ واژه های اوستائی، جلد 2،ص598 .

[۳۴] احسان بهرامی، فرهنگ واژه های اوستائی، ج3، ص1206 .

[۳۵] دائرت المعارف آريانا چ كابل ج
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  ویرایش شده توسط: Aatena   
زن

 
"جایگاه ظهور زردشت"

تمام مورخان مشهور چون دینوری، طبری و مسعودی و... از نبوت و از ظهور زردشت در دربار شاهنشاه کیانی بلخ سخن گفته اند. از جمله احمد بن داود دینوری نوشته است: «گويند زرادشت پيامبر مجوس نزد گشتاسب شاه آمد و گفت من پيامبر خدا بسوى تو هستم و كتابى را كه در دست مجوس است براى او آورد و گشتاسب آيين مجوس را پذيرفت و به او ايمان آورد و مردم كشور خود را بر آن دين واداشت.» [1] بلعمی نیز با نثر کهن پارسی نوشته است: «بدانكه زردشت بوقت پادشاهي گشتاسب بيرون آمد و دعوي پيغمبري كرد از خداي تعالي، و شريعت مُغان او نهاد و مَلِك گشتاسب او را بپذيرفت ... و اين زردشت ... دعوي كرد كه از آسمان بدو وحي همي آيد.»[2]

دقیقی بلخی نیز چون دیگر مورخان، زردشت را پیامبر خوانده و گفته است:

سوی گنبدِ آذر آرید روی/ به فرمان پیغمبر راستگوی

به یزدان که هرگز نبیند بهشت/ کسی کو ندارد ره زردهشت.

دقیقی بلخی در گشتاسبنامه خود سرزمین بلخ را که در عهد باستان ایران خوانده میشد مکان ظهور زردشت دانسته و حضور او در دربار گشتاسب کیانی بلخی را چنین شرح داده است:

بدانيد، گفتا کز ايران زمين/ بشد فره ايزد و پاک دين

يکي پير پيش آمدش سرسري/ به ايران بدعوي پيغمبري

همي گويد از آسمان آمدم/ ز نزد خداي جهان آمدم

خداوند را ديدم اندر بهشت/ مر اين زند[3] و اِستا[4] همه او نوشت

پس آنگه خداوندم از بهر دين/ فرستاد نزديک شاه زمين

سر نامداران ايران سپاه/ گران مايه فرزند لهراسب شاه

که گشتاسب خوانند ايرانيان/ ببستش يکي کشتي' او برميان

دکتر پورداود از الهام غیبی به زردشت سخن گفته و نوشته است : «اوشيدم و اوشيدرنه به معني هوش بخشنده، هردو نام يك كوه است كه در بالاي آن زرتشت به الهام غيبي رسيد.[5] پورداود افزوده است: نظر به فقرة 66 زامياد يشت، رود هلمند ... از سلسلة كوه اُوشِيدَم بر مي‌خيزد ... دارمستتر احتمال داده كه اين كوه ، در جزء سلسله جبالي كه سرچشمة رود هلمند و رودهاي ديگر سيستان است، باشد. يعني «كوه بابا» يا كوه سياه.» [6]
زمان زردشت

راجع به زمان زردشت به طور کل سه نظریة مختلف وجود دارد.

نظرية اول گفته‌هاي کسانی است كه زمان زردشت را حدود شش هزار سال قبل از ميلاد ذكر كرده‌اند.

نظرية دوم عقيدة کسانی است كه زمان اَشوزرتشت را يك‌ هزار تا يك‌ هزار و هفتصد و پنجاه سال قبل از ميلاد دانسته‌اند.

نظريه سوم تاريخ سنتي زردشتیان (660 پ. م) است كه زمان زردشت را سيصد سال قبل از حمله اسكندر و يا حدود قرن ششم قبل از ميلاد دانسته است.

یک: نظرية شش هزار سال پیش از ميلاد را بعضی از شاگردان افلاطون در يونان مطرح کرده اند. «اول يوناني كه صريحاً از زرتشت اسم مي‌برد افلاطون(429-347 پ.م) فيلسوف معروف است. او زرتشت را مؤسس آئين مُغْ مي‌داند. پس از آن چند نفر از شاگردان او ... مي‌نويسند كه زرتشت شش هزار سال پيش از وفات افلاطون مي‌زيست ... و ديگري پنج هزار سال پيش از جنگ يونان و تُرياس (آسياي صغير حاليه) ذكر مي‌كند. بنابراين زمان زرتشت در شش هزار و صد سال پيش از مسيح مي‌شود.»[7]

اين نظريه به علت فقدان مدارك مستند و كافي، طرفدار ندارد.

دو: طرفداران نظر دوم میگویند که: «كلية اوستا داراي علايم روزگاران بسيار قديم است. در اوستا نه از مادها اسم برده شده و نه از فارس‌ها. (ونه) ساكنين ايران [كنوني] هنوز آريا اسم دارند و (نه) مملكت آنان خاك آريا خوانده مي‌شود.»[8] «تعيين زمان و قدمت اوستا بسته به تعيين زمان زرتشت است ... فرضاً كه تاريخ سنتي( 660 ) را ارزشي باشد، باز اوستا پس از ريگ‌ويدِ برهمنان و توراتِ يهودها قديم‌ترين كتاب دنياست. بنا بر دلايلي كه گذشت، زمان اوستا را بسيار متأخرتر از ريگ‌ويد و تورات نبايد تصور كرد. عهد سرودهاي ريگ‌ويد را از هزار و پانصد سال پيش از مسيح پائين‌تر نمي‌توان آورد. نظر به شواهد تاريخي و جغرافيايي قدمت اينها نيز تا به دو هزار و پانصد سال پيش از مسيح مي‌رسد. اما تورات بنا به تقدير خود اين كتاب، موسي در سال هزار و پانصد پيش از مسيح از مصر خارج شد.»[9] به هر حال «به قول مستشرق معروف، هلاندي تيل (Tiele) زمان اوستا را پائين‌تر از هشتصد سال پيش از مسيح نمي‌توان قرار داد... همين قدر مي‌توان گفت كه اين كتاب مذهبي در پانصد سال پيش از مسيح تدوين شده بود.»[10]

سه: تاریخ سنتی (660 پ. م) در منابع زردشتیان باقی مانده است و مورخان دورة اسلامی غالبا طرفدار تاریخ سنتی اند.

به گفتة دکتر پورداود: «سنت قديم زرتشتيان درچند كتاب پهلوي محفوظ ماند. ازآن جمله «بُند هِش» و«زات اسپرَم» و«دينكرد» و«اردي ويراف نامه» وغيره است. درين كتب نيز چند سال پيش وپس زمان زندگاني زرتشت ذكر شده است. «اردي ويراف نامه» و «زات اسپرم» ... زمان بعثت زرتشت را در 300 سال پيش از اسكندر مي‌شمرند ... ابوريحان بيروني نيز در اين تاريخ با بُنْدِهِشْ موافق است. مسعودي هم در مروج‌الذهب از زمان رسالت زرتشت تا فتح اسكندر 258 سال فاصله مي‌دهد.[11] دسته‌اي از علماي بزرگ مثل وست (West) و جكسُن (Jackson) و مِيه (Meillet) و غيره طرفدار تاريخ سنتي مي‌باشند.»[12]

پورداود افزوده است که: «در ارداویرافنامه در آغاز فصل اول مندرج است: «زرتشت پاک دینی که از اهورا مزدا پذیرفت در جهان روا کرد و تا پایان سیصد سال به همان پاکی بماند و مردم بی گمان بودند. در انجام اهریمن کجستک (ملعون) ناپاک از برای اینکه مردم را به گمان اندازد، اسکندر کجستک رومی را که در مصر بسر میبرد بر آن داشت که با ستیزة گران و نبرد و ویرانی به ایرانشهر تازد. او شهریار ایران بکشت و پایتخت ویران کرد.» [13] «از مندرجات بندهش در فصل 34 در فقرات 7-8 راجع به مدت سلطنت پادشاهان کیانی تا مرگ اسکندر (در سال 323) بر می آید که از ظهور زرتشت تا مرگ اسکندر 272 سال فاصله باشد. بنا بر این زرتشت در سال 595 پیش از مسیح مبعوث گردید... در کتب مورخین ایرانی و عرب نیز مقارن همین اوقات، زمان زرتشت دانسته شده است. از آن جمله مسعودی/ 345 ق/ در مروج الذهب مینویسد: «به زعم مجوسان از زمان زرادشت ابن اسبیمان، پیغمبر شان تا اسکندر دویست و پنجاه و هشت سال میباشد.» [14] «باز همین مؤلف در کتاب دیگرش التنبیه والاشراف[15] مینویسد: زرادشت پسر بورشسف در اَبِستا کتابی که به او الهام شده خبر داده که پس از سیصد سال به مملکت ایران آشوب بزرگی روی خواهد داد، بدون اینکه دین آن منهدم شود. اما در انجام سال هزارم مملکت و دین هردو ویران شوند. بنا بر این میان زرتشت و اسکندر سیصد (300) سال فاصله است. زیرا که زرتشت در زمان کی گشتاسب پسر کی لهراسب ظهور نمود... ابوریحان بیرونی[16] مینویسد: به زعم مجوسان ظهور زرادشت پیغمبر شان، تا اول تاریخ اسکندر دویست و پنجاه و هشت سال (258) سال است...

در منظومه ای موسوم به قصة سلطان محمود غزنوی... در سنت، زرتشت معاصر کی گشتاسب پسر کی لهراسب بوده که در مشرق ایران زمین در بلخ حکومت داشت. پیغمبر ایران چهار بار در گاتها،[17] در سرودهای مقدس خود از این شهریار که دوست و حامی دین وی بوده، نام میبرد.» [18]

بلعمی گوید: «بدانكه زردشت به وقت پادشاهي گشتاسب بيرون آمد و دعوي پيغمبري كرد از خداي تعالي.» [19] صاحب مجمل التواریخ والقصص/520 هجری/ نوشته است: «از گاه زردشت صاحب كتاب الفُرس، هزار و هفتصد و هفتاد و دو سال...»[20] گذشته است.

نظرات بلعمی و صاحب مجمل با تاریخ سنتی موافق است. دولاندلِن نیز تاریخ سنتی را تایید کرده می نویسد: «تولد زرتشت ظاهراً در قرن هفتم پیش از میلاد صورت گرفته وی پس از الهامات و مکاشفات الهی به تبلیغ عقیده خود پرداخت و نخستین بار پادشاه بلخ به وی ایمان آورد.»[21]

خلاصه تاریخ سنتی که مورد قبول بیشتر مورخان دورة اسلامی قرار گرفته است، مستدل به نظر میرسد. زیرا در اینکه زرتشت در عهد سلطنت گشتاسب کیانی ظهور کرده، تردیدی وجود ندارد و زمان گشتاسب و پدرش لهراسب به طور یقین، در سده های ششم هفتم پيش از مسيح میباشد. این مطلب از اشارة قاموس كتاب مقدس در مورد تاریخ بخت نصركه از طرف لهراسب کیانی حاكم بابِل بوده، نیز فهمیده میشود: « او درسال 605 ق.م. به جنگ فرعون مصر رفت و در حوالي کرکميش[22] وي رامغلوب ساخت.»[23]
آرامگاه زردشت در بلخ

واعظ بلخی /610 هجری/ در کتاب فضایل بلخ گوید: «به اسانید منقول است از عبدالله عمر که مهتر عالم (ص) فرمود که: در زمین خراسان در شهر بلخ تلی است که تل وِشتاسب خوانند و بر آن روضة پیغامبری است که روز محشر از این امت با وی هفتاد هزار شهید جمع می شوند. و همچنین مُسند است از اَنس ابن مالک از حضرت رسالت (ص) که در خراسان شهری است که نام وی بلخ است و این شهر چهار دروازه دارد و بر حوالی این شهر انهار روان است و درختان بی شمار و بر هر دروازة آن هفتاد هزار فرشته است که این شهر را محافظت می کنند تا روز قیامت. و از رسول (ص) مروی است که بر تل گشتاسب ایوب صابر (ص) آسوده است و به هر دروازه هفتاد هزار فرشته است که استغفار و تکبیر و تحمید و تهلیل می گویند و ثواب آن را به اهل بلخ می بخشند.»[24]

پروفسور رواسانی نیز به گفته کتاب فضایل بلخ اشاره کرده و نوشته است: «گذشته از شاهنامه فردوسي، كه ظهور زرتشت را از بلخ و اين شهر را محل حكومت گشتاسب شاه حامي او مي­داند، شواهدي وجود دارند كه بر طبق آنان احتمالاً مزار زرتشت در بلخ (مزار شريف امروزي)[25] در افغانستان قرار دارد. هاشم رضي، به استناد مطالب كتاب فضایل بلخ اين نكته را مطرح كرده و آن را قطعي مي­داند. در كتاب فضايل بلخ كه در 610 هجري نوشته شده است، اشاراتي به محل مزار شريف در بلخ آمده است كه توجه به آنها به اضافة نكاتي در منظومة‌ فردوسي،‌ مي­توانند نظر هاشم رضي در باب محل مزار زرتشت در بلخ را تأييد كنند: «از عبدالله عمر رضي الله عنه روايت مي­شود... كه: در ناحيت مشرق شهريست كه آن را بلخ مي­خوانند و وي شهر جباران و متكبران است... و شهر بلخ بنا كردة قابيل است كشندة هابيل و مرقد و مشهد هابيل در موضعي است كه آن را در ميدان گشتاسب مي­خوانند.[26] اين روايات مي­توانند حد اقل اشاره­اي به وجود يك قبر تاريخي در مزار شريف و احتمالاً مقبرة ‌زرتشت محسوب شوند.»[27]

مسعودی نوشته است: زردشت پس از سى و پنج سال نبوت و پيامبرى در هفتاد و هفت سالگى هلاک گردید. [28] به این معنی که: « زردشت در سال 660 پيش از مسيح، تولد يافت و اين تاریخ با آنچه کتاب «اردي ويراف نامه» براي ظهور پيغمبر ذكر كرده مطابق است؛ چرا که فتح اسكندر در سال 330 پيش از مسيح صورت گرفت و زردشت در سي سالگي مبعوث گرديد ... و [پس از دوازده سال] در چهل و دو سالگي كي‌گشتاسب را پيرو آئين خود نمود و در 583 پيش از مسيح در هفتاد و هفت سالگي در هنگام هجوم لشكريان ارجاسب توراني، در يك آتشكدة بلخ [بنام نوش آذر] به دست يك توراني به قول بُندهِش بنام «برات ‌رُکرش Bratrokrez » شهيد گرديد. لشكركشي ارجاسب به ضد كي‌گشتاسب براي اين بود كه شاه باختر به آئين مزد يَسنا گرويد. زرير برادر گشتاسب و اسفنديار پسر گشتاسب از نامداران و يلان اين جنگ مذهبي بوده‌اند كه در شاهنامه مفصلاً داستان اين نبرد مذكور است.»[29]

دقيقي بلخي در شاهنامة خود که «گشتاسبنامه» نام دارد، مشروح حملة تورانيان به بلخ و کشته شدن زردشت را چنين ذکر کرده است:

وز آن پس به بلخ اندرآمد سپاه/ جهان شد ز تاراج و کشتن تباه

نهادند سر سوي آتشکده/ بدان کاخ و ايوان زر آزده

شهنشاه لهراسب در شهر بلخ/ بکشتند و شد روز ما تار و تلخ

وز آنجا به نوش آذر[30] اندر شدند/ رَد[31] و هيربُد[32] را همه سرزدند

همه زَند و اِستا برافروختند/ همه کاخ و ايوان همي سوختند

وَرا[33] هيربُد بود هشتاد مرد/ زبانشان ز يزدان پر از ياد کرد

ز خونشان بمرد آتش زردهُشت/ ندانم چرا هيربُد را بکشت؟.[34]

سال 1388 خورشیدی. کیانی

[1] الأخبارالطوال، (عربی) ص25 / ترجمه دامغانی، ص:50

[2] تاريخ بلعمي، چاپ بهار، ص656 و 657.

[3] زند. کتاب زردشت که به زعم پارسيان از آسمان نازل شده. (انجمن آرا) (آنندراج). شرح يا تفسير اوستا به زبان پهلوي. (دهخدا(.

[4] اِستا، مخفف اوستا است. (حاشيه فرهنگ اسدي نخجواني(. (دهخدا)

[5] پورداود، يشتها ج1 ص65

[6] زامياد يشت، بندهاي -92--95-96. پورداود، يشت‌ها، ج 2، ص 323)

[7] ابراهيم پورداوود، گات‌ها، ص 27 .

[8] ابراهيم پور داوود، گاتها، ص 45 .

[9] ابراهيم پور داوود، گاتها، صص 44 و 45 .

[10] ابراهيم پور داوود، گاتها، ص 46 .

[11] ابراهيم پورداوود، گات‌ها، ص 28 .

[12] ابراهيم پورداوود، گات‌ها، ص 28 .

[13] پورداود، یسنا/ 1 / 107

[14] رجوع شود به مروج الذهب چاپ مصر/ 1346 ق ج 1، ص، 176 و 391

[15] نک: التنبیه والاشراف چ De Goeje لیدن/ 1894م/ ص90

[16] نک: الآثار الباقیه، ص 14

.[17] ر.ک. گاتها، یسنا 28 بند 7 و یسنا 46 بند 14 و یسنا 51 بند 16 و یسنا 53 بند 2 / پورداود یسنا، ج دوم

[18] . پورداود، یسنا/ 1 / 108- 109

[19] . تاريخ بلعمي، چاپ بهار، ص656 و 657.

[20] . مجملالتواريخوالقصص،متن،صص13و14

[21] . ش دولاندلن، تاریخ جهانی ، ج 1 ، ص 52 ترجمه احمد بهمنش ، چ 1345 دانشگاه تهران

[22] .کرکميش، قلعه کموش، شهري است در شمال سوريه بر نهرفرات. (از قاموس کتاب مقدس). (دهخدا)

[23] . قاموس کتاب مقدس ص872 . (دهخدا، بختنصر)

[24] فضایل بلخ، صص 24- 25

[25] کلمة میان قوسین در خود منبع است. ف. ک.

[26] شاپور رواسانی، جامعه بزرگ شرق، ص195

[27] شاپور رواسانی، جامعه بزرگ شرق، ص196

[28] . مروجالذهب، (متن عربی) ج1، ص253 / ترجمه پاینده، ج1، ص225

[29] ابراهيم پورداوود، گات‌ها، ص 29 . / نیز نک: پورداود، یشتها / 2 / ص 278- 279



[30] نوش آذر نام آتشکده دوم است از هفت آتشکده مغان و پارسيان باستان. و آن را آذرنوش نيز گفته اند. نام يکي از پهلوانان شاهنامه' و آن فرزنداسفنديار (بلخي) است که در جنگ زابل به دست زواره کشته شد . رجوع به يشتها ج 2 ص87 و 282 شود. (لغتنامه دهخدا، نوش آذر)

[31] رَد لقب براي زرتشت است. آقاي دکتر معين در شهادت زرتشت گويد: ... اما قريب به يقين است که مراد از « رد» همان زرتشت بوده است و «مول» مترجم فرانسوي و «وارنر» مترجم انگليسي نيز آنرامتعرض شده اند. (دكتر معين، مزديسنا و ادب پارسي ص396) (. آقاي دکتر معين در صفحه بعد همان کتاب افزايد: «... و از قطعه 8 اوستا نيز برمي آيد که خود زرتشت «رد جهان» است... نظر به معني کلمه رد در اشعار فردوسي راجع به کشته شدن مُوبدان و پيشوايان در آتشکده نوش آذر بلخ، بايد از هيربد مطلق پيشوايان و از «رد» خود پيغمبر اراده شده باشد که بزرگ و سرورموبدان بوده است زيرا که فقط از يک رد سخن رفته ولي مکرر از هشتاد هيربَد يا موبَد ياد شده است...«. (مزديسنا و ادب پارسي ص397). (دهخدا، رد). و رجوع به يشتها ج2 ص279 و 280 شود.

[32] بزرگ آتش خانه و امين ملت. (آنندراج). رئيس آتشگاه. (فرهنگ فارسي معين).

[33] بجز، بغير. (ناظم الاطباء).(دهخدا)

[34] به لغتنامه دهخدا، ذيل ارجاسب و گؤتم رجوع شود
من یک زن خوشبختم
و خیابانی که راه مرا دنبال می کند
خوشبخت است
و کوچه ای که
به گریبان خانه ام می رسد
خوشبخت است
     
  ویرایش شده توسط: Aatena   
مرد

SexyBoy
 
معجزه‌های زرتشت

در روایات دینی زرتشتیان آمده‌است که زرتشت پس از به دنیا آمدن برخلاف دیگر نوزادان خندیده است. روشن کردن آتش بدون چوب و سندل و کاشتن درخت سرو غول پیکری در کشمر با فرو کردن عصا در زمین از دیگر معجزات زرتشت هستند. پیروان دین زرتشت، گاتاها را نیز معجزهٔ زرتشت می‌دانند. همچنین پیروران زرتشت پی‌بردن به یکتایی اهورامزدا را از معجزات وی می‌دانند.
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

SexyBoy
 
زرتشت از دیدگاه آیین مانی

آیین مانی زردتشت را از سیر پیامبرانی مانند بودا و عیسی می‌دانست که مانی در قله آن بود.دوگانه‌انگاری اخلاقی زردتشت که جهان را در جنگی حماسی بین نیروهای پلید و نیک می‌دید به آیین مانی نیز راه یافته‌است.آیین مانی عناصر دیگری را نیز از مزدیسنا قرض گرفته‌است هر چند بیشتر آنها یا از تعلیمات خود زردتشت نیستند یا کاربرد آنها در آیین مانی بسیار متفاوت با کاربرد آنها در مزدیسنا است.
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
زن

 
پندار نیک ..گفتار نیک ..کردار نیک .. این است آیین زرتشت ..آیین پیامبری از سرزمین مقدس ایران .. سرزمین خدا ..زرتشت پیامبر اندیشه و خرد و مروج آئین یکتاپرستی بود . زادروز پیامبر بزرگ ایرانی بر زرتشتیان جهان .. پیروان ادیان آسمانی و ایرانیان نیک اندیش و نیکو کردار مبارک باد .. ایرانی
     
  ویرایش شده توسط: shahrzadc   
مرد

 
عشق من زرتشت
     
  
مرد

SexyBoy
 
.What's life? Life is love
.What's love? A kissing
.What's kissing? Come here and I'll show you

Sexy
     
  
مرد

 
دروغ بزرگترین گناه است . زرتشت بزگ

درود بر همه خردمندان تاریخ بشریت
در حیرتم از مرام این مردم پست
این طایفه زنده کش مرده پرست
تا هست به ذلت بکشندش به جفا
چون مرد به عزت ببرندش سر دست
     
  
مرد

 
مبارک باشه
....
قوانین دین زرتشت رو بخونین
سختگیرانه ست....
دین آبا و اجدادی ما اونیکه فک میکنیم نیست
قوانین دست و پا گیر زیادی داره
...تنهایی...
نیمه دیگر من است
وقتی تو را...
ندارمت.....!
کاش...!
     
  
صفحه  صفحه 4 از 6:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  پسین » 
مناسبتها

ششم فروردین روز زایش زرتشت بزرگ، فیلسوف، شاعر و پیامبر خرد گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA