انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین »

سی و یکم خرداد ماه زادروز عزت الله انتظامی گرامی باد


زن

Princess
 
عزت‌الله انتظامی


عزت‌الله انتظامی در موزه سینما

نام اصلی: عزت‌الله انتظامی
زمینه فعالیت: تئاتر , سینما , تلویزیون
ملیت: ایرانی
تولد: ۳۱ خرداد ۱۳۰۳ تهران
پیشه: بازیگر
سال‌های فعالیت: ۱۳۲۸ - حال
فرزندان: مجید انتظامی
صفحه در وب‌گاه IMDb
صفحه در وب‌گاه سوره
جوایز سیمرغ بلورین
بخش مسابقهٔ سینمای ایران
نقش اول مرد

۱۳۶۷ گراند سینما
۱۳۷۲ روز فرشته
نقش دوم مرد
۱۳۸۰ خانه‌ای روی آب
۱۳۸۲ گاوخونی


عزت‌الله انتظامی متولد ۳۱ خرداد ۱۳۰۳ تهران بازیگر پر سابقهٔ تئاتر و سینمای ایران است.
داریوش مهرجویی کارگردان گاو (۱۳۴۸) استعداد انتظامی را کشف کرد و پروراند. بازی‌های او در دیگر آثار مهرجویی همچون آقای هالو، دایره مینا، پستچی، اجاره نشین‌ها، هامون و بانو باعث بروز توانایی‌های بسیار او شد. انتظامی علاوه بر نقش آفرینی در آثار مهرجویی، در فیلمهای کارگردانان دیگری چون علی حاتمی و محسن مخملباف نیز بازی کرده است.
او در فیلم مستند عشق پرداز (به کارگردانی: محمد هادی (حمید) کاویانی) در کنار استاد محمود فرشچیان حضور داشته است.
مسعود کیمیایی از حضور انتظامی در فیلم «حکم» به عنوان افتخاری بزرگ یاد کرد.
وی همچنین پدر مجید انتظامی آهنگساز و نوازنده معروف است.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
جنجال وزارت کشور



در روز نام نویسی داوطلبان ریاست جمهوری اسلامی عزت اله انتظامی همراه با اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدی نژاد دیده شد.وی در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۲ با انتشار نامه ای خطاب به مردم ایران به تشریح واقعه آن روز پرداخت. اسفندیار رحیم مشایی در۱ خرداد ۱۳۹۲ در نامه ای از انتظامی عذر خواهی کرد.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
کارنامه بازیگری


عزت‌الله انتظامی در نقش سامری خون فروش در دایره مینا

سینما

  • ۱۳۲۸ واریته بهاری
  • ۱۳۴۸ گاو
  • ۱۳۴۹ آقای هالو
  • ۱۳۵۱ بی تا
  • ۱۳۵۱ پستچی
  • ۱۳۵۱ صادق کرده
  • ۱۳۵۲ ستارخان
  • ۱۳۵۲ قیامت عشق
  • ۱۳۵۳ بنگاه تاترال (ناتمام)
  • ۱۳۵۵ شیر خفته
  • ۱۳۵۵ ملکوت
  • ۱۳۵۷ این گروه محکومین
  • ۱۳۵۷ دایرهٔ مینا
  • ۱۳۵۷ غبارنشین‌ها
  • ۱۳۶۰ مدرسه‌ای که می‌رفتیم
  • ۱۳۶۱ حاجی واشنگتن
  • ۱۳۶۲ خانهٔ عنکبوت
  • ۱۳۶۳ کمال الملک
  • ۱۳۶۴ چمدان
  • ۱۳۶۵ اجاره‌نشین‌ها
  • ۱۳۶۵ شیر سنگی
  • ۱۳۶۶ شیرک
  • ۱۳۶۷ جعفرخان از فرنگ برگشته
  • ۱۳۶۷ در مسیر تندباد
  • ۱۳۶۷ کشتی آنجلیکا
  • ۱۳۶۷ گراند سینما
  • ۱۳۶۸ هامون
  • ۱۳۶۹ سایه خیال
  • ۱۳۷۰ بانو
  • ۱۳۷۰ خانه خلوت
  • ۱۳۷۰ ناصرالدین شاه آکتور سینما
  • ۱۳۷۲ بازیچه -
  • ۱۳۷۲ روز فرشته
  • ۱۳۷۲ جنگ نفتکش‌ها
  • ۱۳۷۳ روز واقعه
  • ۱۳۷۳ روسری آبی
  • ۱۳۷۵ جهان پهلوان تختی (نسخهٔ اول - ناتمام)
  • ۱۳۷۷ باد و شقایق
  • ۱۳۷۷ کمیتهٔ مجازات
  • ۱۳۷۸ میکس
  • ۱۳۸۰ خانه‌ای روی آب
  • ۱۳۸۱ گاوخونی
  • ۱۳۸۱ دیوانه‌ای از قفس پرید
  • ۱۳۸۳ جایی برای زندگی
  • ۱۳۸۴ حکم
  • ۱۳۸۴ ستاره‌ها ۱: ستاره می‌شود
  • ۱۳۸۵ مینای شهر خاموش
  • ۱۳۸۵ شهری که دوست می‌دارم
  • ۱۳۸۶ شب
  • ۱۳۸۷ زادبوم
  • ۱۳۸۷ راه آبی ابریشم
  • ۱۳۸۷ زندگی با چشمان بسته
  • ۱۳۸۸ چهل سالگی

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
تلویزیون

عزت الله انتظامی در مصاحبه ای با ماهنامه فیلم در شهریور ۱۳۶۷، اظهار داشت که در چهارصد نمایش تلویزیونی به عنوان بازیگر و کارگردان حضور داشته است.
بخشی از این سریالها و نمایشهای تلویزیونی (تله تئاترها) به شرح زیر است:

عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
روشنگری عزت الله انتظامی؛ افول اسفندیار رحیم مشايی



علی افشاری
۱۳۹۲/۰۳/۰۱

نامه عزت الله انتظامی به مردم ايران اتفاقی مهم در تحولات انتخاباتی است. او در اين نامه شرح داده است که چگونه محمود احمدی نژاد و اسفنديار رحيم مشايی از او سوء استفاده کرده اند. اقدام انتظامی انگيزه های سياسی نداشت اما تبعات سياسی مهمی پيدا کرده است.

زشتی کار جريان احمدی نژاد آنقدر شديد است که پيرمرد ۸۹ ساله را به جايی رسانده که در پايان نامه اش از خدا می خواهد تا با آبرو بميرد. عزت الله انتظامی از سرمايه ها و مفاخر هنری ايران است. عزت فقط نام او نيست بلکه صفت و جايگاهش را نيز متبلور می سازد.

انتشار عکس وی در هنگام ثبت نام مشايی و القای همراهی با تعجب عده ای همراه شد. اما انتظامی توضيح داد که چگونه وی را طی برنامه ای و بی خبر به وزارت کشور برده اند. انتظامی در هيچيک از عکس هايی که مشايی را در حال ثبت نام نشان می دهد.

اين ماجرا دو بعد اخلاقی و سياسی دارد. از بعد اخلاقی نوعی رسوایی است. اگر در کشور های دموکراتيک و دولت های پاسخگو چنين اتفاقی بيفتد، طومار رئيس دولت سريعا در هم پيچيده می شود. احمدی نژاد به عنوان رئيس جمهور که بيشترين تعريف ها و تمجيد ها را از مشايی انجام داده، بدون هيچگونه پروای اخلاقی يک هنرمند شاخص سينما و تئاتر کشور را فريب داده و از نام وی برای جلو بردن پروژه سياسی خود سوء استفاده کرده است.

اين رويداد سقوط اخلاقی جريان احمدی نژاد را نشان می دهد. همچنين آشکار می سازد که فقدان اخلاق در نظام سياسی تا چقدر عمق دارد که هيچ يک از مقامات ارشد حکومت نيز به اين عمل ناپسند اعتراض نکرده و خواهان پاسخگويی رئيس جمهور نشده اند.

از اين رو اين ماجرا منعکس کننده بحران اخلاقی حاکميت نيز هست. ریيس جمهوری که سوگند خورده است حقوق مردم را پاس بدارد اينچنين با شخصيت يک هنرمند پر آوازه بازی می کند. وقتی فردی با جايگاه انتظامی در نگاه احمدی نژاد بی قدر و اندازه تصور می شود ،می توان نتيجه گرفت که مردم اعم از عادی و نخبه در نظر جريان احمدی نژاد خس و خاشاکی بيش نيستند.

بعد سياسی ماجرا پسامد ناخواسته نامه انتظامی است اما تاثيرگزاری بالايی دارد. شکستن دل انتظامی و بازی با حيثيت اجتماعی وی پرده از برخورد ابزاری جريان احمدی نژاد با اصحاب فرهنگ و هنر برداشت.

مدت ها است که حلقه مشايی سرمايه گزاری سنگينی برای جذب طبقه متوسط و کسانی که از منظر فرهنگی معترض به وضع موجود هستند، انجام داده اند. جريان احمدی نژاد کوشيده است تا خود را به عنوان جريانی که در استاندارد حکومت معتقد به سياست فرهنگی باز و اجرای خواسته های طبقه متوسط است، خود را معرفی نمايد. انتخاب انتظامی برای همراهی و عکس گرفتن نشان می دهد که اين جريان برای پيروزی در انتخابات بر روی جذب آراء طبقه متوسط و هنرمندان حساب باز کرده است.

با توجه به جدايی جريان احمدی نژاد از اصول گرايان و زاويه پيدا کردن با رهبری، پايگاه اجتماعی حکومت از آنها روی برگردانده است. از سويی ديگر گفتمان جديدی که احمدی نژاد با اتکا به مشايی مطرح می کند برای طرفداران حکومت جذابيتی ندارد. بنابراين آنها مجبور هستند آراء شناور ، بخش های محروم و نيرو های معترض را جذب کنند. آنها با توجه به مخالفت و هزيه دار بودن معترضين سياسی ترجيح می دهند کسانی را با خود همراه سازند که به دلايل فرهنگی از اوضاع ناراضی هستند.

فرضيه فقدان اقبال طبقه متوسط و ناراضيان به جريان احمدی نژاد از ابتدا مطرح بود. با توجه به سوابق احمدی نژاد و حلقه يارانش ترديد جدی وجود داشت که آنها واقعا به آزادی های فرهنگی و حرمت نهادن به اصحاب فرهنگ و هنر اعتقاد داشته باشند . اما روشنگری انتظامی به شکل عينی ترديد ها را از حالت بالقوه به بالفعل تبديل کرد که اين جريان به طبقه متوسط ، هنرمندان و صاحبان انديشه تنها به منزله وسيله ای برای حفظ و ارتقاء جايگاه در قدرت می نگرد و تعهدی در خود نمی بيند که خواسته های آنان را عملی سازد.

مردم ايران تجارب تلخی از برخورد های ابزاری برخی داعيه داران سياسی دارند. ماجرای عکس گرفتن با عزت الله انتظامی، زنگ هشداری بود که بار ديگر اين تجربه ناگوار برای بخشی از طبقه متوسط تکرار نشود. شدت برخورد ابزاری جريان احمدی نژاد تا بدانجا است که حتی حاضر نشده اند بهره برداری تبليغاتی خود را حداقل با کمک به ثبت و شکل گيری بنياد عزت الله انتظامی همراه سازند.

البته برخورد ابزاری با هنرمندان، انديشمندان، نويسندگان، روزنامه نگاران، روشنفکران، صاحبان صنعت، کارآفرينان، زنان، دانشجويان، کارگران، جوانان محدود به جريان احمدی نژاد نيست. ديگر جناح های حکومتی و همچنين بخشی از گروه های اپوزيسيون نيز سوابق منفی در اين خصوص دارند. اما برخوردی که با انتظامی شد به لحاظ عريانی کم سابقه بود.البته از هنرمندان، روشنکفران و صاحبان اثر و نظر نيز کم نبوده اند که به دامن ارباب قدرت در آويخته اند.
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
زن

Princess
 
توضیح عزت‌الله انتظامی درباره همراهی با ‌مشایی در روز ثبت نام/ رفته بودم بنیادم را ثبت کنم، مرا به سالن انتخابات بردند

فرهنگ > سینما - عزت‌اله انتظامی با انتشار نامه‌ای خطاب به مردم ایران ماجرای همراه شدنش با اسفندیار رحیم مشایی و محمود احمدی‌نژاد را در زمان نام نویسی نامزدهای ریاست جمهوری تشریح کرد.



به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین، متن کامل این نامه بدین شرح است:



«پروردگارا کمک کن بتوانم حرف دلم را بزنم...
برای مردم سرزمینم...
شنبه 21 ادریبهشت ماه 1392 ساعت 3 بعدازظهر بود که از دفتر ریاست جمهوری به من اطلاع دادند " آماده باشید ماشین می آید دنبالتان". خوشحال شدم. ماه ها برای ثبت بنیاد دویده بودم.



چند روز قبل از مراسمِ اعطای نشانِ درجه یک هنری در بهمن ماه 1391 (که به علت بیماری نتوانستم در مراسم شرکت کنم) ما چند هنرمند منتخب را به دفتر ریاست جمهوری دعوت کردند تا از مزایای مادی و معنوی این نشان با خبرمان کنند. آنجا درخواست بنیاد فرهنگی و هنری را مطرح کردم. چند روز بعد آقای رییس جمهور نامه فوری زدند به وزرا ی مربوطه فرهنگ و ارشاد و کار... مدتی گذشت... نتیجه ای حاصل نشد.


ناچار فکر کردم دست به دامن آقای مهندس مشایی شوم. هفته ی قبل به ایشان پیغام داده بودم که واجب العرضم و برای مذاکرات باید خدمت برسم. فورا لباس پوشیدم. چیزی نگذشته بود که خبر دادند ماشین آمده. با سرعت رفتم پایین. شخصی که در مسیر مرتب با بی سیم صحبت می کرد به کسی که آن طرف خط بود گفت "بله ایشان آمدند." حرکت کردیم. راننده چراغِ گردانِ قرمز رنگ را بالای ماشین قرار داد، با سرعت خیابان ها را طی می کرد و شخص بی سیم به دست هم مرتب خبر می داد که ما کجا هستیم و کی میرسیم. من جلوی ماشین پهلوی راننده نشسته بودم. مردم با حیرت نگاهم می کردند که مرا با این ماشین و با این سرعت کجا می برند!

نزدیک کاخ ریاست جمهوری با بی سیم شماره، رنگِ ماشین و اسم سرنشینان را گفتند تا برای ورود هماهنگ شود. دستور دادند از درب خیابان ولی عصر داخل شویم. به جلوی ساختمان رسیدیم. محوطه پر از مردهای پیر و جوان و پلیس بود. مرا پیاده و بلافاصله سوار ماشین دیگری کردند. مدارک و اسناد موزه قیطریه و بنیاد را با خودم برده بودم، حتی برای آقای بی سیم به دست هم مطالب خودم را تعریف کردم. خیلی با محبت گفت "چیزی نیست. انشاالله همین امروز تمام میشود."

ناگهان آقای مشایی سمت ماشین ما آمد شیشه ماشین را پایین کشیدم و گفتم مختصرعرضی دارم که به کمک شما احتیاج است. گفت با ما بیایید همین امروز انجام می دهم. آقای مشایی سوار ماشینِ بزرگِ سفید رنگی شد و ما بلافاصله پشت سر او حرکت کردیم. بالاخره بنیاد داشت ثبت می شد... دوندگی هایم به نتیجه میرسید و نگرانی هایم رفع میشد... "بنیاد فرهنگی و هنری عزت الله انتظامی"... ناگهان دیدم میدان فاطمی هستم... گلدسته های مسجد نور... ماشین با سرعت جلوی یک درب آهنین ایستاد. تازه فهمیدم اینجا وزارت کشور است! همه جا پراز پلیس بود. ماشین آقای مشایی جلوتر رفت. به محوطه که رسیدیم من را از راهروهای طولانی بردند... به جایی رسیدیم که مملو از جمعیت بود. آقای رییس جمهورو مشایی و عده ای دیگر، همه آنجا بودند. مرد جوانی آمد و مرا همراه خودش باز به راهروهای تودرتو دیگری برد. واقعا خسته شده بودم... مجبور بودم با عصا پا به پای او راه بروم. به سالن بزرگی رسیدیم. آنجا یک صندلی سه نفره فلزی آبی رنگ دیدم خودم را به آن رساندم و روی صندلیِ وسط نشستم. مردِ جوانِ همراهم گفت باید برویم جلوتر. گفتم نمی توانم از اینجا تکان بخورم.



به‌هرحال او رفت و مرا تنها گذاشت. نمی دانستم آنجا چه خبر است فقط پر ازسروصدا و آدم های جورواجور بود... کمی گذشت... درب سالن ناگهان باز شد و جمعیت حمله کرد داخل. صندلی ای که من روی آن نشسته بودم یک وری شد و به زمین افتادم. فقط سعی می کردم به زحمت پاهای جراحی شده ام را حفظ کنم که لگد نخورند و زیر دست و پا له نشوم. با داد و فریاد من بالاخره دو سه نفر به دادم رسیدند. صندلی را درست کردند و من را روی آن نشاندند. جمعیت به داخل سالن هجوم برد. حیران مانده بودم چه کار کنم؟ ناگهان دیدم آقای مشایی و آقای رییس جمهور و چند نفر دیگر که همراه آنها بودند از روبرو به طرف من می آیند. آقای مشایی طرف چپ من و آقای رییس جمهور طرف راست من نشستند. ناگهان اطرافمان پر شد از دوربین های عکاسی. آقای مشایی گفت "چی شده؟ یه خرده شاد باشین! " من حرفی نداشتم که بزنم. عکاس ها تند و تند عکس می گرفتند. عکسشان را که گرفتند محل را ترک کردند و من بازهمان جا بهت زده وسط آن صندلی سه نفره تنها ماندم. مرد جوان که آمد مرا ببرد خانه گفتم چه شد؟ گفت "امروز که دیگه نمیشه بعدا انشاالله اوراق و براتون میاریم"...


مردم سرزمینم!
من برای شما همیشه همان عزتم، همانی که از سیزده سالگی در تماشاخانه های لاله زار با تشویق های شما بزرگ شده ام... همانی که همراه شما با درد های ایران بسیار گریسته ام و با شادی هایش لبخند ها زده ام... برای شما من همیشه همان عزتم... بچه ای از سنگلج...
بنیاد فرهنگی و هنری یادگاری است از من برای جوانان و مردم سرزمینم... آرزومندم این میراث ماندگار را همراه شما بنا کنم...

عزت‌الله انتظامی / جمعه، 27 اردیبهشت ماه 1392 / تهران »
عشق من عاشقتم!
≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈≈
پرنسس
     
  
مرد

 
به قول پرويز پرستويي زادروز عزت سينماي ايران مبارك
اصن من بعد اصن من بد
     
  
مرد

 
نكاتي درباره زندگي او از زبان خودش:

*دو تا کتاب در باره من درآمده: یکی "آقای بازیگر" که هوشنگ گلمکانی از اطلاعاتی که من در اختیارش گذاشتم تالیف کرده و دیگری "جادوی صحنه" که درباره تئاتر است. من در جادوی صحنه مسائل تئاتری خودم را مطرح کردم. یک جمله را استفاده کردم که اصل حقیقت است. نوشتم از سال ۱۳۲۰ که من وارد لاله زار شدم یعنی وقتی که تصدیق ششم ابتدایی را گرفتم، علاقمند این کار بودم، عاشق این کار بودم.
* بعد از کودتای ۲۸ مرداد به آلمان رفتم و آنجا یک مدرسه شبانه دوره سینما تئاتر را دیدم. بعد برگشتم تهران و رفتم هنرهای زیبا و بعد فیلم گاو را بازی کردم و بعد دو مرتبه سر چهل و هفت سالگی رفتم سر کلاس های دانشگاه تهران نشستم درس بخوانم.
* سخت ترین فیلم هايم گاو از داریوش مهرجویی، حاجی واشنگتن مرحوم علی حاتمی و ناصرالدینشاه آکتور سینمای محسن مخملباف بوده است.
* درمیان زن ها، از جودی فاستر خوشم می آید، که می توانم او را با سوسن تسلیمی بازیگر فوق العاده ما مقایسه کنم، نیکول کیدمن که از نسل جدید است. از میان مردها نیز تام کروز خیلی خوب است خصوصا در فیلم مرد بارانی که با داستین هافمن بازی کرد و من از بازی تام کروز بیشتر خوشم آمد. در میان نسل جدید (ایران) نیز یک آدم درخشان است و آن پرویز پرستویی است. هنرپیشه تئاتر است که من کارهایش را با دقت نگاه می کنم. کارش فوق العاده است، خصوصا در آژانس شیشه ای.
* هنر برای من خیلی ارزش و احترام دارد. من آن را از هر رشته ای بالاتر می دانم. حتیاز وزارت، چون این مقام ها به سرعت عوض می شوند و در خاطرآدم نمی مانند اما آدم هیچوقت چارلی چاپلن را که همیشه برای مردم شادی آفرین بود و آدم از کارش لذت می برد،از یاد نمی برد.
* هنرپیشه حرف خود را می زند و هیچ سانسوری نمی تواند جلویش را بگیرد. بعدها ممکن بگویند آنچه که می خواسته بگوید این و آن بوده، مثل فیلم گاو که الان برایش تجزیه و تحلیل می کنند. به هر حال سانسور جلوی هنر را نمی تواند بگیرد.
* هیچ کسی یک دفعه پیشرفت نمی کند. به سابقه ۶۵ ساله خود من نگاه کنید، از کجا آمدم ، حالا مثلا چی شدم. به خدا هیچ چی. به خدا هیچ چی...
* وقتی که به کار بازیگری وارد شدم، یعنی ۱۳۲۰ که در تئاتر های لاله زار بودم، هنوز دانشکده ای بنام دانشکده هنرهای زیبا وجود نداشت. بعدها یک هنرستان هنرپیشگی بوجود آمد که من امکانش را نداشتم که به آنجا بروم. من همین جوری حرفه ای وارد تئاترهای لاله زار شدم.
* در سن ۴۵ سالگی. رفتم رشته سینما و تئاتر خواندم. یعنی من هیچ لحظه ای را از دست ندادم. همین الان که به این سن رسیدم اگر مطالعه نکنم به جایی نمی رسم.
* بچه های من همه موسیقی کلاسیک کار کرده اند و من و خانمم درخانه به تمرین آنها گوش می کردیم... مسلما موسیقی سنتی ایرانی خودمان را خیلی دوست دارم. اسم می برم: خانم دلکش، خانم هایده که خیلی برایش احترام قائلم. از آقایان هم ایرج که جای آقای فردین در فیلم ها می خواند و خیلی خوب بود، گلپایگانی هم خیلی خوب است. الان در شرایط فعلی نمی توانیم از ناظری یا شجریان اسم نبریم.
* به نظر من فضای بازی در زمان آقای خاتمی پیدا شد، ولی مسایل فرهنگی ما، روزنامه، سینما، تئاتر، نقاشی، شعر و همه هنرها در هیچ حکومتی عقب نخواهد رفت. شاید این حرکت سست شود و گاهی رنگ عوض کند اما همچنان حرف اول را می زند. این فرهنگ هر کشور است که به جلو می رود. ما نمی توانیم به عقب برگردیم.
* کار هنرمند این نیست که مستقیما درگیر سیاست و مسایل سیاسی شود. چون آنها کار خودشان را از طریق هنر می کنند و از طریق هنر حرف هایشان را می زنند. خوب شاید عده ای از هنرپیشه سینما انتظار دارند که اکتیو سیاسی باشند و فعالیت سیاسی کنند اما این انتظار درستی نیست.
* من اصولا دلم می خواهد که آدم سلامت زندگی کند. اگر درس می خواند، برای نمره نخواند، درس بخواند که آدم شود. شعور پیدا کند. آدم باید حقیقی زندگی کند و عاشق کارش باشد. نه پول میتواند خوشبختی بیاورد، نه شهرت. شهرت آرامش آدم را می گیرد. من خوشحالم که سلامت بودم و سلامت زندگی کردم.





هستند هنوز مردان مردی که زیر بار زر و زور نمیروند و در صف مردم و برای مردم قلبشان میتپد .




شب است و ماه می‌رقصد
ستاره نقره می پاشد
من اما
ساکت و خاموشم
     
  
مرد

 
هرکی سرش رو جز جلوی مردم خم نکنه نتیجش میشه
یه زندگی با عزت
به قول پرستویی عزت انتظامی عزت سینمای ایرانه
ایشالا هزار ساله باشی استاد سایت بالا سر سینما و هنر این مملکت باشه
یاد فیلمات با علی حاتمی عزیز بخیر
یاد هزاردستانت بخیر...
     
  ویرایش شده توسط: shakaat   
زن


 
تولد استاد مسلّم سینمای ایران مبارک باد
اصل ولایت فقیه یعنی‌ توهین به شعور یک ملت
نه به حجاب اجباری تسلیت به ایران#مهسا امینی
     
  
صفحه  صفحه 1 از 3:  1  2  3  پسین » 
مناسبتها

سی و یکم خرداد ماه زادروز عزت الله انتظامی گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA