انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
مناسبتها
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین »

بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد


مرد

 
زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد..
همه محبت خود را به یکباره برای دوستت ظاهر مکن زیرا هر وقت اندک تغییری مشاهده کرد تو را دشمن می پندارد
     
  
زن

andishmand
 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
     
  
مرد

 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
     
  
مرد

 
سرکار خانوم توسکا از شما بعید بود.
شخصیت ابراهیم گلستان زوایای مختلفی داره.پرخاشگری ها و انتقاد های گاه و بی گاه ایشون رو اگر همه در قالب ادبی نبینیم باز من کوچک تر از همه صلاحیت قضاوت و توهین به ایشون رو ندارم.
     
  
مرد

 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
     
  
مرد

 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
     
  
زن

 
کم تحملی تا چه حد؟ حتا کامنت من توی یه سایت مجازی در مورد مخالفت با حضرت گلستان تحمل نمیشه.

برای کمی آشنایی با ایشون فقط گوشه ای از رفتار و بلایی که بر سر فروغ فرخزاد آورد رو بخونید. حیف از کاوه نازنین مرحوم که پسر همچین آدمی بود


گمانم با معرفی اخوان ثالث بود كه فروغ در گلستان فیلم مشغول به كار شد. یك روز فروغ با التهاب و هیجان خاصی به من گفت : با مردی آشنا شدم كه خیلی جالب است . اثر فوق العاده ای روی من گذاشته. محكم و با نفوذ است . بسیار جدی است . اصلا غیر از مردهایی كه تا حال شناخته بودم . برای اولین باریست كه از كسی احساس ترس می كنم . از او حساب می برم . او خیلی محكم است. و این مرد كه بعد ها شناختم كسی نبود غیر از ابراهیم گلستان . وقتی گلستان در زندگی فروغ جدی شد ، او هر روز آرامتر ، تو دارتر و ساكت تر می شد. بعد از اینكه ابراهیم گلستان در نزدیكی استودیو گلستان خانه ای برای فروغ ساخت من كه تقریبا هر روز ناهار با فروغ بودم دیگر كمتر او را میدیدم . گلستان هر روز برای فروغ مسئله ای جدی تر و عمیق تر می شد . فروغ با همه ی قلبش عاشق گلستان شده بود و برای فروغ گویی جز گلستان هیچ چیز وجود نداشت . این عشق فروغ رو از سرگردانی ها نجات داده بود . بسیار آرام و ساكت شده بود. از دوستان قدیمی اش كاملا كناره گرفت و هر وقت در تهران بود تمام ساعاتش را در استودیو گلستان سپری می كرد . فروغ برای تهیه فیلمها زیاد به مسافرت می رفت . یادم هست چندی قبل از فاجعه مرگش با گلستان ، سفری به شمال رفتند كه در راه اتومبیلشان تصادف می كند و گلستان زخمی شد وقتی به تهران بازگشتند فروغ با نگرانی و از ته قلبش با جوش و خروش خالصانه ای گفت : میدونی پوران اگر خدایی نكرده در این تصادف گلستان می مرد من حتی یك لحظه هم پس از او زندگی را تحمل نمی كردم و خودم را می كشتم.
در آن تصادف فروغ هیچ آسیبی ندید و با آنكه گلستان هم آسیب جدی ای ندیده بود ، اما فروغ سه روز را در شور و هیجان و اضطراب تلخی سپری كرد.
فروغ از عشق به گلستان تلخی ها ی زیادی متحمل شد ، او هرگز دوست نداشت جای خانم گلستان را بگیرد ، از این رو همراه دست رد به پیشنهاد ازدواج گلستان به سینه می زد . من خود چند بار شاهد بودم گلستان فروغ را تا در محضر برای عقد برد اما خواهرم فروغ در لحظه های آخر بشدت از این تصمیم منصرف می شد و گلستان را كه تا حد مرگ می پرستید سخت می رنجاند.
اگر چه خانم گلستان با آنكه بسیار با تدبیر و مهربان بوده و حضور فروغ را در زندگی همسرش كاملا پذیرفته بود اما بارها و بار ها بشدت باعث رنجاندن فروغ گشته بود . و فروغ همواره از این عشق و شوریدگی سر خورده و متاسف بود . دختر گلستان در آزار و اذیت فروغ از هیچ كاری دریغ نمی كرد فروغ دختر و پسر گلستان را می پرستید . یك روز به من گفت : " خواهر من آنها را می پرستم اما این دختر از من بشدت متنفر است " پسر گلستان رابطه ی صمیمانه ای با فروغ داشت حتی وقی كاوه در لندن بسر می برد نیز همواره با فروغ مكاتبه می كرد ، میان آنها حسن تفاهم كاملی بر خوردار بود.
یك روز بخوبی به یاد دارم برای دیدن فروغ رفتم به استودیو گلستان ، گلستان آنروز ها در سفر اروپاییش بود . فروغ را بشدت ناراحت و گریان دیدم . چشمانش سرخ و ورم كرده بود . در مقابل اصرار و ناراحتی هایم گفت داشتم در کشوی گلستان به دنبال چیزی می گشتم كه چند تا كاغذ به دست خط او دیدم. نامه هایی بود كه در سفر قبلی خطاب به زنش نوشته بود . در این نامه ها به زنش نوشته است كه آنچه در زندگی تنها برایش مهم است تنها اوست ، مرا برای سر گرمی و تفنن می خواهد ، كه من هرگز
در زندگی اش مهم نبوده ام ، و در نامه هایش به زنش این اطمینان را می دهد كه : " كه این زن برای من كوچكترین ارزشی ندارد . " وجود من برای او هیچ هست هر چه هست تنها تویی كه زن من و مادر فرزندانم هستی . ) فروغ می گفت و با شدت می گریست . بعد گفت : به محض اینكه گلستان بر گردد برای همیشه از او جدا خواهد شد . البته وقتی گلستان برگشت نه تنها از او جدا نشد بلكه رابطه عمیق تری بین آنها بوجود آمد بی شك گلستان برای نوشتن آن چیز ها دلایل قابل قبولی برای فروغ آورده بود . فروغ با گلستان ماند تا یك بار بر سر عشق گلستان و ناراحتی های تلخی كه این مرد همواره برایش فراهم می آورد دست به خودكشی بزند. یك جعبه قرص گاردنال را یك جا بلعید ، حوالی غروب كلفتش متوجه این مسئله می شه و او را به بیمارستان البرز می برند . و قتی من خودم را به بیمارستان می رسانم فروغ بی هوش بود . پس از آن هر چه كردم او چرا قصد چنین كاری داشت ؟ هرگز یك كلمه در این رابطه با من حرف نزد ، اما كلفتش گفت : آنروز گلستان به منزل فروغ آمده بود و بشدت با یكدیگر به دعوا و مجادله پرداخته بودن و پس از آن بود كه فروغ قرص ها را خورد...
آن‌ها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم
     
  
زن

 
تبریک مجدد!! بعد از کامنت قبلی دیدم که حتا اجازه ارسال پست مستقیم از من سلب شده.
آن‌ها که خوانده‌ام همه از یاد من برفت
الا حدیث دوست که تکرار می‌کنم
     
  

 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
تو ماهی و من ماهی این برکه کاشی - اندوه بزرگی است زمانی که نباشی
     
  ویرایش شده توسط: sakoTRG   
مرد


 
بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد
     
  
صفحه  صفحه 2 از 3:  « پیشین  1  2  3  پسین » 
مناسبتها

بیست و ششم مهر ماه زادروز ابراهیم گلستان گرامی باد


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA