ارسالها: 492
#13
Posted: 13 Jun 2019 20:15
limoshirin65: تا حالا شده رضا چارلی بیاد بگه کجا بوده این همه مدت یا تاحالا شده بیاد بگه چقدر بی معرفته و خبری از خودش نمیده؟
رضا چارلی رو نمی شناسم. ولی تا حالا نشده ببینم بیاد بگه کجا بوده این همه مدت. اصلاً هم تا حالا ندیده ام بیاد بگه چقدر بی معرفته و خبری از خودش نمیده (آخه کی میاد بگه مثلاً من ۵۳ تا بی معرفتم و خبری از خودم نمیدم!؟)
تا حالا شده قلم دستت بگیری و شروع کنی به نوشتن، یهو به خودت بیای ببینی کلی نوشته ای؟
خواستم شاعر چشمان تو باشم
باد حواسم را برد
ارسالها: 2546
#14
Posted: 14 Jun 2019 12:01
limoshirin65: من کارم فقط شعار دادنه
ساده ای ها بامداد
گفتی شعار دادن، یاد این شعار که تو صف مدرسه بهمون می گفتن بدین افتادم.
آمریکا در چه فکریه؟! ایران پر از بسیجیه.
CumSuckermale: تا حالا شده قلم دستت بگیری و شروع کنی به نوشتن، یهو به خودت بیای ببینی کلی نوشته ای؟
نشده، به جز انشاء های دوران کودکی که بزرگترها کمکم میکردن، تجربه ی نویسندگی به اون صورت رو ندارم.
---------------------
تا حالا شده شاخ آدمهای ادعا دار رو بشکونی؟!... اگه بله، چرا؟
ویرایش شده توسط: bamdad_2014
ارسالها: 2890
#15
Posted: 14 Jun 2019 15:01
bamdad_2014: تا حالا شده شاخ آدمهای ادعا دار رو بشکونی؟!... اگه بله، چرا؟
اهم زیاد شکستم / اصولا شاخ شکنم من !
...
تا حالا شده نوبت نونوایی ات ٌ بدی کسی ؟
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را
با دست های روشن تو می توان گشود
ارسالها: 492
#16
Posted: 15 Jun 2019 14:27
SARA_2014: اهم زیاد شکستم / اصولا شاخ شکنم من !
حالا خودت شاخ نشی یه وخ!؟
SARA_2014: ا حالا شده نوبت نونوایی ات ٌ بدی کسی ؟
اگر کسی بخواهد با کمال میل این کار رو می کنم. ولی مشکل اصلی ام اینه که ملت به قدری وقیح هستند که تو رو پخمه فرض می کنن و بدون اجازه می خوان تو صف خودشون رو جا بزنن که در این صورت با لبخند تحقیر آمیزی بهشون تذکر میدم که «البته ما در صف هستیم و نوبت شما نیست، ولی چون زیادی عجله داری بفرما.» الآن هم که دیگه جوری شده یارو تو صف نوبتت رو که میگیره هیچی دو تا چارواداری هم بارت می کنه و میره. بیچاره شاطر
تا حالا شده برای خودت نامه بنویسی؟
خواستم شاعر چشمان تو باشم
باد حواسم را برد
ارسالها: 3591
#17
Posted: 17 Jun 2019 00:14
CumSuckermale: تا حالا شده برای خودت نامه بنویسی؟
وصیتنامه نوشتم اونم وقتی بودم سربازی ..نامه رونه
تاحالاشده دلت بخواد سربه تن کسی نباشه ؟
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 492
#18
Posted: 17 Jun 2019 13:27
aliazad77: تاحالاشده دلت بخواد سربه تن کسی نباشه ؟
قدیم خیلی پیش می اومد، الآن اگر هم از کسی خیلی بدم بیاد ترجیح میدم سر به تنش باشه و راه های مختلف عذاب کشیدن رو طی کنه
تا حالا شده خودت رو بزنی به اون راه، گم بشی؟
خواستم شاعر چشمان تو باشم
باد حواسم را برد
ارسالها: 3591
#19
Posted: 18 Jun 2019 05:34
CumSuckermale: تا حالا شده خودت رو بزنی به اون راه، گم بشی؟
خودمو به کوچه علی چپ زدم ولی بالاخره به کوچه علی راست رفتم
تاحالاشده دلت بخواد درعصر دیگه ای به دنیا میومدی ؟
در رفتن جان ازبدن , گویندهرنوعی سخن
من خود به چشم خویشتن , دیدم که جانم می رود
ارسالها: 492
#20
Posted: 19 Jun 2019 08:52
aliazad77: تاحالاشده دلت بخواد درعصر دیگه ای به دنیا میومدی ؟
یادم نمیاد! شاید کوچیکتر که بوده ام دلم خواسته باشه مثلاْ زمان دیگه ای به دنیا آمده باشم، ولی از وقتی کمی با تاریخ آشنا شده ام، برام همه اش یه جور بوده!
خواستم شاعر چشمان تو باشم
باد حواسم را برد