ارسالها: 9253
#691
Posted: 20 Jan 2014 18:44
رويانيان در سازمان ليگ:معلوم نيست استعفاهايم كجا رفته
خوشحال مي شوم فردي را جاي من بياورند اما مطمئن باشيد من با قدرت از پرسپوليس مقابل گستش فولاد حمايت خواهم كرد و تا آخر فصل هم همه تلاشم را مي كنم تا تيم موفق باشد
محمد رويانيان امروز در ساختمان سازمان ليگ مشاهده شد.خودش مي گويد با مهدي تاج حلسه داشته تا درباره بليت فروشي دربي با او صحبت كند.
رويانيان بعد از اين جلسه صحبت كوتاهي هم با خبرنگاران داشت و دوباره درباره سپاهان و بيانيه اش حرفزد:«نمي دانم سپاهاني ها چه كاري به ما دارند.بهتر است آنها به فكر تيم خودشان باشند .آنها مقابل ما بازي دارند و و مي خواهند از الان جو را خراب كنند.من از پيام صادقيان حمايت مي كنم و بهتر است سپاهاني ها هم از هادي عقيلي دفاع كنند و و كاري به كار پرسپوليس نداشته باشند.»
وي درباره شايعه بركناري اش بعد از بازي گسترش فولاد هم گفت:«از زماني كه به پرسپوليس آمدم و حكم گرفتم چند بار مي توانستم بروم.چند بار هم استعفا دادم اما معلوم نشد استعفاهاي من كجا رفته .خوشحال مي شوم فردي را جاي من بياورند اما مطمئن باشيد من با قدرت از پرسپوليس مقابل گستش فولاد حمايت خواهم كرد و تا آخر فصل هم همه تلاشم را مي كنم تا تيم موفق باشد.»
رويانيان مقابل دوربين برنامه نود هم مصاحبه مفصلي انجام داد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#693
Posted: 4 Feb 2014 00:45
:نگاه به چهره علی پروین، خوش بینانه و بدبینانه
حتی وقتهایی که خون به سفیدهی چشمهایش شتک میزند و همه میدانند که نباید دمپرش بود، آنها که رگ خواباش را میشناسند، خوب میدانند که چطور آراماش کنند
بعضی آدمها را میشود دوست نداشت؛ میشود از دستشان دلخور بود؛ میشود منتقدشان بود؛ میشود هزار گله و شکایت ریز و درشت از حرفها و کارهاشان داشت و هزار میشود دیگر... اما نمیشود نادیدهشان گرفت، نمیشود منکرشان شد، اصلا نمیشود که ندیدشان! و علی پروین از جمله همین آدمهاست. چه اهمیتی دارد که جامه مدیرعاملی پرسپولیس را برایش تنگ بدانیم یا گشاد، چه اهمیتی دارد که این بچه خیابان عارف محله دولاب، قواعد بازی مدیریت و آداب مربوط به آن را بلد است یا نه؛ چه اهمیتی دارد که در اتاق مدیریت باشگاه، به روال دفتر خودش، جورابها را بکند و با دمپایی و شلوار گرمکن، کباب و ریحان لقمه بگیرد؛ هواخواهانش پروین را از پرسپولیس و پرسپولیس را از پروین جدا نمیدانند؛ چه هنگامی که روی نیمکت این تیم باشد، چه در خانهاش نشسته باشد، و چه در مقام عاریتی و کشکی «مدیر فنی»، کشکاش را بسابد؛ هیچ کس را نمیتوانید پیدا کنید که حتی در خلوت خودش، این دو را از یکدیگر جدا بداند. از 27 شهریور سال 1349 و 12 روز بعد از اولین بازی ملیاش که برای نخستین بار پیراهن این تیم را پوشید و در امجدیه، مقابل تیم عقاب به زمین آمد، حساب این دو از هم سوا، و هر یک از دیگری، جدا نبودهاند. چهار دهه پیوستگی میان این دو موجب شده تا پروین را -بهحق- اسطوره پرسپولیس بدانیم!
بگذریم از این که با ساده انگاریها و سهلپسندیهایمان همین واژه «اسطوره» نیز همچون بسیاری واژهها نخنما شده و در این سالها تا توانستهایم دستمالیاش کردهایم؛ واژههایی که گاه حکم کافور را داشتهاند، اما به جای نمک قالب شدهاند! واژههای دهان پرکن و پر طمطراقی که مدام در فوتبالمان جعلشان کردهایم و کارمان را پیش بردهایم... همین هم هست که پرسپولیس هر چند وقت یک بار، یک اسطوره به اسطورههایش اضافه میشود؛ پروسهای که انگار تمامی ندارد و چه بسا از این همه اسطوره بتوان تیمی دست و پا کرد! بعد از انقلاب بسیاری از بازیکنان بزرگ پرسپولیس گذاشتند و رفتند. برخی راهی فرنگ شدند و برخی کفشها را آویختند و برخی نیز... اما پروین پای قرمز محبوباش ایستاد. مثل انگشتشمار بازیکنان دیگری که پایش ایستادند. بازیکنانی بزرگ، بیشک؛ اما آخر اسطوره...؟ از این بزرگیها نمونه کم نداریم. کم نبود، 7 میلیون تومان! آنهم 26 سال پیش، در سال 1366 که میخواستند به ضیاء عربشاهی و محمد پنجعلی بدهند، و در عوض، این دو، پیراهن پرسپولیس را دربیاورند و پیراهن گسترش را بپوشند؛ فقط خدا میداند که میشد با این پول در آن سالها چه کارها که نکرد... اما صحبت از پیراهن پرسپولیس بود! به زعم آنها، مگر میشد روی این پیراهن قیمت گذاشت؟ نخواستند و نگرفتند و نرفتند و ماندند و همچنان برای پرسپولیس بازی کردند. اصلا بسیاری از بازیکنان وقتی سکان تیم دست«علیآقا»یشان بوده، میآمدند و چکشان را سفید امضا میکردند و پروین خودش رقم را مینوشت! پول بی زبانی که این روزها در فوتبال ما ریخته و نسل جدیدی که از میان همین معادلات میلیاردی سر برآوردهاند، هیچ جایی برای آن تعصبها باقی نگذاشتهاند. خبر که خفهخون نمیگیرد! میچرخد و میپیچد و خلاصه راه خودش را باز میکند. قبل از داربی، چند تن از بازیکنها به خاطر نگرفتن پولشان تمرین را رها میکنند و میروند. طبیعی است که حس و حالهایی از آن دست، برای بازیکنان امروز، بیشتر به یک شوخی شبیه باشد؛ شوخی بسیار تلخی که این روزها دارند جواب جدیاش را از سکوهای خالی استادیومهامیگیرند.
در این چند دهه، کاریزمای علی پروین، همیشه و همیشه، برای هر گزینهای که برای این باشگاه از کیسه بیرون کشیده شده، آلترناتیوی بالقوه بوده؛ هر اتفاقی بیافتد و هر کسی که بیاید، فرقی نمیکند. او خودش را سلطان بی تاج و تخت این باشگاه میداند و تا زنده است، اینجا حریم سلطان است و تختاش را با کسی قسمت نخواهد کرد؛ کاریزمایی که از همان ماههای اول بازی در پرسپولیس[و تیم ملی] در خود داشت، و موجب شده بود تا بازوبند کاپیتانی را خیلی زودتر از آنچه به یک بازیکنمیدهند، به بازویش ببندند. خودش هم ابایی نداشته این را به زبان بیاورد، وقتی صحبت این باشگاه میشود، بلافاصله همان عبارت همیشگیاش را به زبان میآوردکه«وقتی کل باشگاه پرسپولیس توی صندوق عقب ماشینام بوده و با خودم آواره اینجا و آنجا، این آقایان- لابد منظورش از آقایان، همه آیندگان و رفتگانند!- کجا بودند؟» همین هم هست که که هر وقت تشت پرسپولیس از بام میافتد و در کارش گرهی میافتد، سراغش را میگیرند و او هم بی معطلی خیز برمیدارد؛ شاید نشان عشق او به این باشگاه باشد که در روزهای تنگی جاخالی نمیدهد و باز برمیگردد. هیچ کس در این نکته تردید ندارد که دل پروین همیشه با پرسپولیس بوده و هست و خواهد بود. اگر هم گهگداری کرشمهای چاشنی کار کرده، هیچکس ته دلش باور نکرده. اما مشکل پروین چیز دیگری است. آنانکه علیآقا را خوب میشناسند، میدانند که پروین هیچوقت خدا مجال این را نداشته است که خودش باشد! خود خودش، بدون ینگه و همراه و حواشی. از لحظهایکه از در خانهاش در لواسان بیرون میآید، تا لحظهای که به خانه برگردد و کلون در را بیاندازد، حتی یک دم، برای خودش نیست. یک شاهد نمیتوانید پیدا کنید که در همه این سالها علی پروین را بدون آن حلقه کذایی دیده باشد، اصلا او بدون این سینهچاکها اصولا قابل تصور نیست! چه زمانی که به آن دو، سه کبابی و کلهپزی مورد علاقهاش سر میزند، چه چهارشنبههایی که سر خاک «مامان نصرت» خدابیامرزش میرود و چه وقتی در باشگاه یا سر تمرین است، همیشه چند نفری هستند که دوروبرش باشند. همین هم هست که هیچ تصمیمی ازآن خودش نیست، یعنی نمیگذارند که باشد، که اگر میگذاشتند خودش تصمیم بگیرد، شاید خیلی کارهایی را که از او سر زده و ما هم دیدهایم و شنیدهایم و احیانا سر تکان دادهایم و تأسف خوردهایم، از او سر نمیزد و بهعکس... نه آن تبریاش از رئیس دولت نهم که «اگر بیاید، من در ورزش نمیمانم»(که البته سعی کرد به عهدش وفا کند و چند سالی پیدایش نبود) و نه آن حمایت بدون منطقاش از همان شخص، در دور بعدیاش در سال 88! درمیمانی که کدام یک حرف خودش بوده و کدامیک نبوده! اما از همه اینها که بگذریم، اگر چند دقیقهای هم که شده، مخاطباش بوده باشید، به صرافت میافتید که آدم خوشقلبی است، و شاید همین خوشقلبی است که موجب شده است تا همیشه تحت تأثیر این و آن باشد و حرف دیگران را دربست بخواند و در تصمیماتاشدخالتشان بدهد؛ حتی وقتهایی که خون به سفیدهی چشمهایش شتک میزند و همه میدانند که نباید دمپرش بود، آنها که رگ خواباش را میشناسند، خوب میدانند که چطور آراماش کنند و مسلسل گلولههای دودمان بربادده ناسزاهایش را تبدیل به تکتیرهای مشقی بکنند. اما نکته این است که کار به همین جا ختم نمیشود...
عباس کارگر، یکی از این مسلسلها را خوب به خاطر میآورد، وقتی با یک تأخیر دو ساعته سر قبل از آخرین تمرین[برای بازی فردا] میرسد؛ اما به هر جانکندنی بوده، بغضاش را در گلو میشکند و به او توضیح میدهد که صاحبخانه زار و زندگیاش را به کوچه ریخته و او زن و بچه را همراه فرش و یخچال و... در کوچه رها کرده و خودش را بر سر تمرین رسانده؛ حالا، ساعتی دیرتر. پروین بلافاصله بعد از پایان تمرین، عباس را برمیدارد و به سراغ صاحبخانه میرود و چک رهن خانه را موافق میل او میکشد، و خودش هم تا وقتی که لوازم را دوباره بار کنند و به خانه برگردانند، کنار عباس و خانوادهاش میماند. شاید همین چیزهاست که از پروین آدمی ساخته است که نمیشود، نادیدهاش گرفت. حتی اگر کاسبکار درجه یکی باشد و در فاکتور هزینههایش 3 میلیون تومان پول نان خامهای را به حساب سازمان نوشته باشد! گرچه همیشه سینه سپر کرده و گفته است، هر کس مدعی است یک ریالش پیش ماست، بیاید دوزار بگیرد و برود!
خیلیها به درستی میگویند، او از قطار توربوی فوتبال روز دنیا جا مانده است و سوادش به معادلات علمی فوتبال امروز دنیا قد نمیدهد، گیریم که فوتبال اروپا را چهارچشمی دنبال کند و عاشق بیقراربارسلونا باشد و موعد خواب اول شباش را فقط و فقط به خاطر تماشای بازیهای بارسلونای محبوبش- تا بامداد هم که شده- عقب بیاندازد؛ گیریم که فوتبال را خوب میفهمیده و ارنجهایش رودست نداشته... اما دوستداراناش در پاسخ، همیشه این جمله را هم به دیگر دلایلشان اضافه میکنندکه«آخر در این سالها، کی و کجا به این آدم فرصت دلبخواهش را دادیم و دستاش را باز گذاشتیم، تا ببینیم که چندمرده حلاج است و همین فوتبال روز را میفهمد یا نه؟»
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 9253
#694
Posted: 7 Feb 2014 00:30
دومین روز اعتصاب بازیکنان پرسپولیس در اعتراض به مشکلات مالی
imagur
بازیکنان پرسپولیس برای دومین بار در این فصل، در اعتراض به پرداخت نشدن حقوق خود دیروز و امروز بر سر تمرینات این تیم حاضر نشدند، پرسپولیس یکشنبه هفته آینده هفته بیست و ششم لیگ برتر در شیراز روبروی فجرسپاسی قرار خواهد گرفت.
به گزارش خبرگزاریهای ایران بازیکنان پرسپولیس که امروز به دلیل بارش برف در تهران، قرار بود در سالن تمرین کنند برای دومین روز پیاپی به دلیل عدم دریافت حقوق خود تمرین نکردند.
پیش از این بازیکنان پرسپولیس برای اولین بار، دو روز قبل از بازی با استقلال به دلیل مشکلات مالی تمرین نکردند.
علی دایی سرمربی تیم فوتبال پرسپولیس در گفتگو با خبرگزاری فارس درباره اعتصاب بازیکنان این تیم گفته است:
"به من گفتند پولی به تو میدهیم و بین بچهها تقسیم کن. من هم به بچهها به خاطر حرف آقایان قول دادم. من مردانه چشم در چشم بازیکنان روی حرفهای آقایان حساب کردم و قول دادم ولی وقتی همه میبینند همه چیز پوچ و خالی است باید به نظر شما چه کاری انجام بدهند؟ شما دقت کنید فقط ۵ بازی دیگر در لیگ برتر مانده و من باید به بچههایم چه حرفی بزنم. اصلا بچههای من که مطالبات خود را دریافت نکردند و خیلی هم خویشتندار بودند باید چه کاری انجام دهند."
سرمربی سرخ پوشان تهران با حمایت از بازیکنانش گفته است: "من حق را به بچههایم می دهم. تا کی هرکسی میآید فقط به ما وعده و وعید میدهد، تا کی باید این بچهها که واقعا مشکل دارند اما مردانه در زمین به خاطر پرسپولیس میجنگند باید تحمل کنند."
علی پروین سرپرست باشگاه پرسپولس هم در واکنش به اعتصاب بازیکنان این تیم گفته است:"بازیکنان باید به ما زمان بدهند. البته ما میدانیم که آنها حق دارند. در اواخر لیگ هستیم و چند بازی دیگر بیشتر نمانده است و آنها پولشان را نگرفتهاند. ما چند روز پیش جلسهای به همراه اعضای هیات مدیره با دایی برگزار کردیم و در آنجا ۱۰ روز مهلت خواستیم که به باشگاه پول بیاوریم. بازیکنان باید شرایط باشگاه را هم ببینند. به هر حال دایی هم حق دارد. مگر او چقدر میتواند به بازیکنان قول بدهد و امروز و فردا کند؟ با این حال باید شرایط ما را هم ببینند. "
سرپرست باشگاه پرسپولیس در مورد ناراحتی علی دایی از وضعیت بوجود آمده گفته است:"من به دایی حق میدهم ناراحت باشد. فعلا که کسی به ما کمک نکرده است. به هر حال وزارت ورزش هم باید فکری بکند. مشکلات زیادی داریم. یکی از آنها مسئله ماشینهای بازیکنان است که باید هرچه زودتر حل شود. یک قول پاداش هم به بازیکنان دادهایم که به امید خدا زود پرداخت میشود."
پرسپولیس در حال حاضر با ۴۷ امتیاز و پس از استقلال و فولاد خوزستان در رده سوم لیگ برتر ایران قرار دارد.
بودی تـــــــو تو بغلم
گردنت بود رو لبم
ارسالها: 10767
#695
Posted: 19 Feb 2014 00:17
عکسهایی خنده دار از خداداد کنار زمین
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ویرایش شده توسط: rajkapoor
ارسالها: 10767
#696
Posted: 19 Feb 2014 00:21
عکسهای قدیمی پرسپولیس
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#697
Posted: 19 Feb 2014 00:48
هواداران پورشور پرسپولیسی در ورزشگاه حافظیه شیراز
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#698
Posted: 19 Feb 2014 19:03
ورق زدن خاطرات چند سال پیش با روزنامه پیروزی
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#699
Posted: 19 Feb 2014 20:24
عکسهایی از کریم با تعصب کاپیتان کریم
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...
ارسالها: 10767
#700
Posted: 19 Feb 2014 20:49
عکسهایی بیاد ماندنی از محبوب ترین مربی تاریخ پرسپولیس
خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد میزنند: آزادی...
آزادی... آزادی... و عابران خسته میپرسند آزادی چند؟
و من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد آزادی کجاست؟
راننده گفت: رد کردی... آزادی قبل از آنقلاب بود...