ارسالها: 12930
#701
Posted: 10 Mar 2015 23:58
کی روش:بازی شیلی را لغو نکنید/آزمون و جهانبخش را به امیدها نمی دهم/مجیدی،رحمتی و نوری به تیم نمی آیند!
کارلوس کروش در بدو ورود به تهران از اتفاقات اخیر فوتبال مان گلایه کرد.
به گزارش خبرگزاری خبرآنلاین سرمربی تیم ملی همین که به تهران رسید گفت نمی تواند بپذیرد بازی با شیلی لغو شود یا اردوهای تیم بدون برنامه ریزی پیش بروند. او از این گفت که بازی بازیکنانش را به دقت زیر نظر داشته است.
کارلوس کروش از بازی تیم ملی با سوئد و شیلی شروع کرد و گفت:«قرار است مقابل این دو تیم بازی دوستانه ای را برگزار کنیم. از بعد فنی و تکنیکی آماده هستیم و منتظر تایید نهایی این برنامه هستیم تا آن را انجام دهیم.من هم شنیدهام به خاطر مشکلات مالی که با آن مواجه هستیم احتمال لغو بازی بازی با در اتریش وجود دارد. لغو این بازی ضربه بزرگی به فوتبال ماست چون ما در این مسابقه زمان و فرصت مناسبی داریم برای بازی دادن به جوان ترها . امیدوارم این اتفاق نیفتد.»
کارلوس درباره اخباری که درباره پیشنهادهای مختلف خارجی به او شده هم گفت:« من صحبتی در این باره ندارم. صحبت نکردن و اعلام نکردن هیچ گونه نقطه نظری بهترین راه برای دامن نزدن به این شایعات است.»
بزرگترین چالش این روزهای فوتبال ملی بحث حضور جهانبخش و آزمون در یکی از دو تیم بزرگسالان یا امید است که کروش در این باره گفت:« درباره این صحبتها چیز خاصی را نمیدانم اما تنها مطلبی که میخواهم بگویم این است که از طرف فدراسیون با من تماس گرفتند و نظر من را درباره این نقطه نظرات گرفتند. من هم به آنها گفتم که این بازیکنان، بازیکنان تیم ملی بزرگسالان هستند و ما وظایف مهمی را برای آماده سازی تیم ملی پیشرو داریم. پس این بازیکنان حتما باید در کنار تیم ملی بزرگسال باشند و قطعا به هیچ تیم دیگری نخواهند رفت. البته این مشکلی که به وجود آمده است به خاطر همزمانی برنامه آماده سازی تیم ملی امید و تیم بزرگسالان است.»
کروش در پاسخ به این سوال که آیا فرهاد مجیدی به کادرفنی تیم ملی اضافه خواهد شد یا خیر؟ گفت:« نه! چنین موضوعی صحت ندارد.»
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران درباره حضور بانوان در ورزشگاه ها هم گفت:« من اطلاعی درباره این مسائل ندارم و درباره این مسائل فقط AFC میتواند پاسخگو باشد. تنها مساله ای که میتوان به آن اشاره کنم این است که فوتبال بینالمللی قوانین خاص خودش را دارد و اگر میخواهید در فوتبال بینالمللی حضور داشته باشید باید این قوانین را رعایت کنید.»
کارلوس با انتقاد از پیوستن پورعلی گنجی به لیگ چین گفت:« این موضوع واقعا ناراحت کننده است. وقتی بهترین بازیکن جوان ما به لیگ چین میرود، این موضوع گویای تمام مسائل امروز فوتبال ایران است. افرادی که این توصیه را به او کردند که به لیگ چین برود مطمئنا مسائل فنی را در نظر نگرفتهاند.»
سرمربی تیم ملی فوتبال ایران در پاسخ به سوالی درباره دعوت شدن چند بازیکن مثل مهدی رحمتی و محمد نوری به تیم ملی فوتبال ایران، هم گفت:« این بازیکنان در لیست تیم ملی حضور ندارند.»
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#702
Posted: 11 Mar 2015 11:54
سه قهرمان ورزشی فرانسه در سقوط دو هلیکوپتر در آرژانتین جان باختند
در جریان سقوط دو هلیکوپتر در آرژانتین که مشغول فیلمبرداری یک شو محبوب تلویزیونی فرانسوی بود ۱۰ نفر کشته شدند که سه ورزشکار قهرمان فرانسه نیز در میان جان باختگان هستند.
بر اساس گزارش روز سهشنبه ۱۹ اسفند خبرگزاری رویترز، «کامیل موفات» شناگر، «فلورانس آرتاد» قایقران و «الکسی واستین» بوکسور فرانسوی جزو ده نفری بودند که روز دوشنبه در جریان فیلمبرداری یک شو تلویزیونی جان خود را از دست دادند.
مقامهای آگاه میگویند علت این برخورد که در استان لاریوخا در غرب آرژانتین نزدیک کوههای آند صورت گرفت، هنوز معلوم نیست.
رسانههای فرانسوی به نقل از منابع آرژانتینی اعلام کردند که این هلیکوپترها سرگرم پرواز در آسمانی صاف در ارتفاعی حدودا یکصدمتری بودند که حوالی ساعت پنج و ۱۵ دقیقه عصر به وقت محلی با یکدیگر برخورد کردند.
تصاویر غیرحرفهای از این حادثه نشان میدهد که چندین نفر از میان بوتههای به هم فشرده به سوی لاشه هلیکوپترها که در حال سوختن هستند، میدوند.
دفتر فرانسوا اولاند، رییس جمهوری فرانسه، در بیانیهای اعلام کرد: «مرگ ناگهانی اتباع فرانسوی در این حادثه اسباب اندوه فراوان شده است».
اندره ناوارت، شهردار محلی در آرژانتین گفت: «کارهای مقدماتی برای بیرون کشیدن اجساد از لاشه ویران شده هلیکوپترها در حال انجام شدن است».
او شرایط پرواز در زمان حادثه را «خوب» توصیف کرد.
وی که از طریق تلفن از محل حادثه صحبت میکرد، گفت: «برخی از اجساد را میتوان مشاهده کرد و برخی دیگر زیر توده سوخته فلزات مدفون شدهاند».
مقامها گفتهاند دو خلبان و چند عضو شرکت تولید تلویزیونی «آلپ تی وی» که سرگرم فیلمبرداری برای یک مسابقه مهیج با عنوان «تک افتاده» برای یک شبکه تلویزیونی خصوصی با نام «تی. اف. وان» بودند نیز جز کشته شدگان هستند.
شرکت کنندگان دیگر به عنوان بخشی از فرایند مسابقه با چشمانی بسته چند صدمتر دورتر از مسیر پرواز هلیکوپتر ایستاده بودند.
المپیکیها
تیری بریلارد، معاون وزیر ورزش، شهرک و امور جوانان فرانسه به رادیو آر.تی.ال گفت: «امروز کل جامعه ورزشی فرانسه داغدار است زیرا ما سه قهرمان بزرگ خود را از دست دادهایم».
او گفت: «ما همگی فلورانس آرتاد را به عنوان نامزد آتلانتیک میشناسیم». اشاره وی به لقبی است که آرتاد در جریان سفرهای جسورانه متعدد خود به این اقیانوس به دست آورد، از جمله سفری که او در سال ۱۹۹۰ انجام داد و توانست رکورد سریعترین عبور انفرادی را به نام خود ثبت کند.
شبکه تی.اف.وان با صدور بیانیهای مراتب همدردی خود را با خانواده قربانیان اعلام کرد. رسانههای فرانسوی اعلام کردند که فیلمبرداری متوقف شده است و اعضای فیلمبرداری و شرکت کنندگان دیگر در راه بازگشت به فرانسه هستند.
نونس پائولینی، مدیر اجرایی تی.اف.وان گفت: «ما هیچ جزئیاتی درباره شرایط دقیق لحظه برخورد نداریم. در حال حاضر تنها چیزی که میتوانم بگویم این است که ما در حالت شوک کامل هستیم».
در مسابقه «تک افتاده»، شرکتکنندگان در یک بیابان به حال خود رها میشوند و باید بتوانند با استفاده از مهارت خود راهی بازگشت به زندگی متمدنانه را پیدا کنند.
این دومین تصادف هلیکوپترها ظرف دو سال گذشته در طول تولید تلویزیونی شرکت آلپ برای شبکه تی.اف.وان است که یک تراژدی را رقم میزند.
در آوریل سال ۲۰۱۳، یک پزشک که مسئول رسیدگی به وضع جسمی شرکتکنندگان در یک مسابقه با عنوان «کو لانتا» بود بعد از اینکه یکی از شرکت کنندگان به دنبال یکی از تستها دچار حمله قلبی شد و جان باخت، دست به خودکشی زد.
ارتاد، ۵۷ ساله یکی از اولین زنانی بود که نام خود را در سطوح عالی قایقرانی ثبت کرده بود. او پس از اینکه در سال ۲۰۱۱ قایقش در دریای مدیترانه واژگون شد توانست از مرگ بگریزد. وی در این حادثه با تلفن همراهش با مادر خود تماس گرفت و گروه امداد و نجات او را فورا از آب بیرون کشیدند.
موفات، ۲۵ ساله برنده طلای سبک آزاد شنای ۴۰۰ متر در المپیک ۲۰۱۲ لندن بود. واستین ۲۸ سال برنده مدال برنز در المپیک ۲۰۰۸ پکن بود.
سیلوین ویلتورد، فوتبالیست سابق لیگ برتر انگلیس در باشگاه آرسنال و همگروهی این ورزشکاران در تویترش نوشت: «من برای دوستانم غمگینم. دارم میلرزم، دچار ترس هستم و هیچ واژهای برای بیان وضع خود پیدا نمیکنم».
به نوشته روزنامه آرژانتینی «لا ناسیون»، خلبانان دو هلیکوپتر که هر دو آموزش نظامی دیده بودند نیز جزو قربانیان هستند.
سزار آنگولا، رییس امنیتی لا ریوخا گفت: «هیچ کس در این حادثه زنده نمانده است».
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 23330
#703
Posted: 20 Mar 2015 14:16
غافلگیرکننده ترین خبر، روز آخر سال
کارلوس کی روش سرمربی تیم ملی فوتبال ایران، امروز اعلام کرد، بعد از بازی های دوستانه اخیر تیم ملی ایران از سمت خود کنار می رود.
به گزارش "ورزش سه"، اتفاقی که شاید خیلی پیشتر از اینها منتظرش بودیم، افتاد. بالاخره کی روش تصمیم گرفت برود و رئیس فدراسیون فوتبال هم، به صورت علنی خبر نماندن کی روش را چاشنی خنده هایش کرد و امروز به طور رسمی رفتن کی روش را رسانه ای کردو حتی خبر از جایگزینی سرمربی جدید داد.
بعد از جام جهانی و بازگشت به ایران، هیچوقت رابطه کی روش و مقامات ورزش ایران گرم نشد، رفته رفته که صحبت از تمدید قرارداد وی می شد، مصاحبه های جسته گریخته ای از آقای وزیر می دیدیم که نشان از، از رو بستن شمشیر داشت، حتی بعد از توافقات فدراسیون با کی روش، حرفهایی شنیده می شد که گویی فدراسیون فوتبال، زیر نظر وزارت ورزش اداره نمی شود، وزیر چیزی می گفت و کفاشیان حرف دیگری. مبلغ قرارداد کی روش، بازیکنان سرباز، اردوهای تیم ملی، رقابتهای تدارکاتی و ... موضوعاتی بودند که به خاطرشان، هر از گاهی طرفین یکدیگر را می نواختند، زمان جام ملتهای آسیا فرارسید و طبق معمول، آشتی جمعی مقطعی صورت گرفت و اختلافات وزیر ورزش و سرمربی تیم ملی که رسانه ای شده بود، آتشی شد که رفت زیر خاکستر.
بعد از جام ملتها و عدم توفیق تیم ملی، نجواها دوباره شروع شد، البته از قبل جام ملتها هم از سونامی عظیمی حرف زده می شد که محکم ترین ها را از جایشان تکان می داد، مردم که با خیال راحت از ادامه قرارداد با کی روش حرف می زدند دیدند که بندهای موجود در آن آنقدر زیاد که با گرم و سرد شدن هوا هم یکی از طرفین می تواند توافقات را بر هم بزند، صحبتها و مصاحبه ها گر می گرفت و علیه یکدیگرعنوان می شد تا اینکه تیر خلاص را مرد پرتغالی با عدم توافق نسبت به حضور جهانبخش و آزمون در اردوی تیم ملی زد. کی روش شدیدا معتقد است به دلیل حضور در مقدماتی جام ملتها و بازی های سخت تیم ملی، حضور این دو بازیکن در اردوی تیم ملی امید منطقی نیست و طرف مقابل هم سعی کرد از مصاحبه ها را کم کند، چرا که به نظر می رسید، بهترین دستاویز را به دست آورده است و گذاشتند آخرین میخ بر تابوت کی روش، توسط خودش زده شود.
در آخرین روز سال خبری می شنویم مبنی بر عدم ادامه حضور کی روش که البته علی کفاشیان هم آن را تائید کرد، باید منتظر ماند و دید درادامه سونامی راه افتاده در فدراسیون فوتبال سومین آدم قدرتمند(پس از آیت اللهی و نبی) هم به کنار می رود و یا نه، یکی از آن اتفاقات دقیقه نودی خاص فوتبال ما به وقوع می پیوندد و مرد پرتغالی بازهم می تواند در منطقه فنی تیم ملی ایران بایستد و شاید بین دو نیمه، کنار زمین منتظر داورهای بازی های ایران و یا مربیان حریف بماند و برایشان رجز بخواند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 12930
#706
Posted: 29 Mar 2015 10:02
شاه ماهی فوتبال ایران را انگلیسی ها می خواهند
رسانه های هلندی از پیشنهادهای انگلیسی به مهاجم تیم ملی ایران خبر دادند.
ایسنا نوشت: علیرضا جهانبخش این فصل همراه نایمخن در لیگ دسته 2 هلند حضور داشت و با وجود پیشنهادات زیاد تصمیم گرفت در تیمش باقی بماند و به این تیم کمک کند تا به لیگ برتر هلند صعود کند. او موفق شد با بازیهای درخشان و گل های خوبی که به ثمر رساند به نایمخن کمک کند تا به عنوان تیم صدرنشین ضمن قهرمانی در لیگ دسته دو هلند به لیگ برتر صعود کند.
روزنامه تلگراف هلند خبر داد با توجه به نزدیکی به پایان فصل لیگ هلند، دو تیم سلتیک اسکاتلند و نوریچ انگلیس خواهان به خدمت گرفتن مهاجم ایرانی نایمخن هستند. قرارداد جهانبخش با نایمخن تا سال 2016 اعتبار دارد و این بازیکن فعلا اعلام کرده است برنامهاش ماندن در لیگ هلند است.
باشگاه نایمخن 2 میلیون یورو روی جهانبخش قیمت گذاشته است و ممکن است در تابستان این بازیکن راهی لیگ انگلیس یا اسکاتلند شود.
پیش از این رسانههای هلندی از علاقه استاندارد لیژ بلژیک و خرونینخن هلند به مهاجم تیم ملی ایران خبر داده بودند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#707
Posted: 29 Mar 2015 10:05
آقای کیروش | لطفاً کمی بد باشید
بعد از سلبریتیاالوزرا (جواد ظریف) | وزیر بهداشت دولت روحانی معروفترین وزیر کابینهاست | دلیلاش هم عملکردِ نسبتاً خوباش نسبت به سایرِ وزراست.
هر بار که در اخبار میشنوم که کارِ خوب کردهاست | سریع نگران میشوم | بعد ناخودآگاه با خودم میگویم:"همین روزهاست که او را هم برکنار کنند".
دلیلاش هم مشخص است | در این مملکت | هر کس که خوب است | باید برود | باید برکنار شود | رسماش این است...
در انتخابات هشتاد و هشت | موسوی و کروبی آمدند و در تلویزیون حرفهای خوب زدند | کارشان را به عنوان کاندیدای ریاست جمهوری درست انجام دادند | ولی محصور شدند.
بعد از آنطرف مگر بدتر از محمود احمدینژاد داریم؟ در همهچیز بدترین بود | ولی هشت سال رییس جمهور مملکت شد و به بدترین شکل ممکن مملکت را نابود کرد و در حال حاضر هم به قول لاریجانی دارد "شق شق" در خیابان قدم میزند.
بهترین استاد دانشگاهها هم از دانشگاه اخراج شدند | اکثرِ نوابغ هم بدلیلِ بیکاری روانهی غربت شدند...به جایش تا دلتان بخواهد بیسوادها و بیادبها استاد دانشگاه و رییس دانشگاه شدند... تعداد زیادی تا متخصص هم الکی مثلاً متخصص شدند و پشتِ میزهای کذایی نشستند | منکر این نمیشوم که آدمهای با سواد هم داریم | ولی آیا همهی آنهایی که باید باشند هستند؟ یا الان در خارج از کشور مشغول کارند؟
محبوبترین آدمها یا در زنداناند یا خارج از کشورند و منفورترین آدمها در بالاترین ردهها مشغول به فعالیتاند.
اصلاً همین مجلس شورای اسلامی | تعداد زیادی "بد" دورِ هم جمع شدهاند | بد اند | در همهچیز بد اند | همش حرفهای بد میزنند | کتککاری میکنند | در جلسات میخوابند | نظم را رعایت نمیکنند | بعد در این میان یکنفرشان هم که میآید کارش را درست انجام بدهد با گوجهفرنگی و دمپایی به ماشیناش حمله میکنند.
حالا تصور کنید در این مملکت یکنفر سرمربیِ تیم ملیِ فوتبال است | بعد به آشفتهترین تیم به بهترین شکل ممکن نظم میدهد | منم منم را از تیم میبرد | مردم را با تیم آشتی میدهد | تیم را به عنوان اولین تیم آسیایی راهیِ جامجهانی میکند | تیم را رتبهی اولِ آسیا میکند | در جامجهانی اشکِ مسی را در میآورد | تمامِ دنیا را با فوتبالِ کشور آشنا میکند | در بدترین شرایط و با حداقلِ امکانات تیم را راهیِ بازیهای آسیا میکند | بعد با اقتدار از گروهاش صعود میکند | بعد ناداوری گریبانِ تیماش را میگیرد | و علیرغم ده نفره شدن | به هنرمندانهترین شکلِ ممکن دو بار تیم را به بازی بر میگرداند و آخر در پنالتی مغلوب میشود...| بعدتر هم تیمِ پانزدهمِ دنیا را با دو گل میبرد...
خب پس چنین سرمربیای خوب است | و چون خوب است باید برود | چون مردم دوستش دارند و محبوب است باید برود.
جناب آقای کارلوس کیروش | سرمربیِ محبوب | ما شما را دوست داریم | ما خواهانِ ماندنِ شما هستید | بنابراین لطفاً کمی بد شوید | لطفاً کمی بد شوید تا بمانید... خواهش میکنم کمی بد شوید...
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#708
Posted: 30 Mar 2015 10:33
گزارشی از چهره های ثروتمند ورزش ایران/ آنها که پولشان از پارو می رود!
خبر آنلاین : در این گزارش نگاهی انداخته ایم به چهره هایی که می گویند پولدارترین ورزشکاران ایران هستند.
تزریق پول به ورزش سرنوشت خیلی از ورزشکاران را عوض کرد.اواسط دهه هفتاد بود که یک دفعه انقلابی در رشته های مختلف ورزشی و به خصوص فوتبال رخ داد.پول آمد و خیلی از چیزها را عوض کرد.دیگر مثل سابق نبود که بازیکنان از صبح تا غروب با تاکسی کار کنند یا کارگر کارخانه ها باشند و پس از یک روز طاق فرسا،بعد از ظهر که شد نیمی از زمان تمرین را از دست بدهند!
چسبیدن واژه "حرفه ای" به ورزش باعث شد تا رفته رفته همه چیز به سمت این واژه کشیده شود.دیگر صبح و بعد از ظهر تمرین بود و تمرین. پول هم به اندازه ای کافی بود که نیازی نباشد تا ورزشکاران سراغ شغل دیگری بروند.با ورود به دهه 80 و علاقمند شدن خیلی از مدیران غیر ورزشی به ورزش شیر سرمایه،بیشتر به سمت ورزشکاران باز شد و در چشم بر هم زدنی خیلی از آنها بار خودشان و هفت نسل شان را بستند.ترانسفر شدن به کشورهای اروپایی بیشتر از پیش رونق گرفته بود و رقم قراردادها به اندازه ای چشمگیر بود که بعضی از ورزشکاران را در زمره پولدارترین چهره ای ایران قرار داد.چهره هایی که با تجارت و سرمایه گذاری در مشاغل مختلف هر روز بر سرمایه شان افزوده می شود و البته خیلی از آنها با افزایش سرمایه شان دست به خیر بودنشان هم بیشتر می شود.بیشتر ستاره ها کارهای زیادی انجام می دهند که از چشم خیلی ها پنهان می ماند.در زیر نگاه کوتاهی می اندازیم به ورزشکارانی که در اصصلاح می گویند:«پولشان از پارو بالا می رود.»
علی دایی
می گویند پولدارترین فوتبالیست است.هم بازی های سابقش در وصف دارایی ها کاپیتان سابق تیم ملی می گفتند:«کاش فقط پارو بود،پول او از در و دیوار بالا می رود.البته خود دایی بارها این موضوع را تکذیب کرده است اما نمی توان این را کتمان کرد که جدا از درآمدهایی که کاپیتان سابق ایران از فوتبال بازی کردن در اروپا و تیم های عربی داشت،دایی تجارت می کند،تولید پوشاک دارد،در بهترین نقاط شهر تهران مغازه داری می کند و ....پس بی دلیل نیست که وقتی حرف پولدارترین فوتبالیست به میان می آید همه از علی دایی یاد می کنند.
مهدی مهدویکیا
یکی از فوتبالیست های پولدار و کم حاشیه هست.بیش از یازده سال حضور در آلمان او را در زمره پولدارهای ورزش ایران قرار داده است.پول ترانسفر شدن کیا زمانی که از پرسپولیس به آلمان سفر کرد به اندازه ای بود که کل تیم پرسپولیس را از بحران نجات داد.یک زمان یکی از رسانه ها درباره میزان دستمزد کیا در تیم هامبورگ نوشته بود که او 2 میلیون و 200 هزار یورو می گیرد.کیا زمانی هم به آبنتراخت فرانکفورت پیوست سالی یک میلیون و پانصد هزار یورو دستمزدش بود تا او را در رده بازیکان گرانقیمت تاریخ این باشگاه قرار بدهد.بازیکن دوست داشتنی فوتبال ایران این روزها در کار ساخت و ساز هم هست و بدون شک با پولی که از راه تجارت در می آورد باید گفت که یکی از ورزشکاران ثروتمند ایران است.
فرهاد مجیدی
کاپیتان سابق باشگاه استقلال سال ها در فوتبال امارات بازی کرد،گل زد و رقم های قرارداد خوبی را امضا کرد.از مجیدی نه تنها در ایران،بلکه در امارات هم به عنوان یکی از ورزشکاران ثرومتند یاد می کنند.او در 8 سال حضورش درامارات آنقدر از شیوخ این کشور پول گرفته که مغازه،خانه و ...زیادی دارد.به عقیده بعضی از دوستان نزدیک مجیدی او آنقدر پول دارد که شاید در آینده ای نزدیک بتواند از دایی هم سبقت بگیرد.
وحید هاشمیان
می گویند هر بازیکنی که در فوتبال آلمان بازی کرده باشد مایه دار است.هاشمیان زمان زیادی را با رقم های درشت در بوندس لیگا بازی کرد.از اینکه وحید در دنیای تجارت چه کارهایی انجام می دهد اطلاعات زیادی در دست نیست.اما میانگین سالی یک میلیون و پانصد هزار یورو دریافتی در هر سال(هاشمیان تقریبا 9 سال در آلمان فوتبال بازی کرد) باعث شده تا به او لقب ورزشکار پولدار را بدهند.
علی کریمی
جادوگر فوتبال ایران یک بار قراردادی را با الاهلی امضا کرد که آن زمان می گفتند بالاترین رقم پرداختی به یک بازیکن آسیایی در کشور امارات است.رقمی در حدود 4 میلیون دلار.کریمی که پس از چند سال حضور در امارات به بایرن مونیخ رفت برای هر فصل بازی در این تیم یک میلیون و پانصد هزار یورو گرفت تا بر اندوختههای خودش بیفزاید.این اتفاق در حالی رقم خورد که پس از بازگشت از بایرن کریمی در لیگ ستارگان قطر بازی کرد.آن زمان حرف از این بود که او 5 میلیارد تومان هم از قطری ها گرفته است. کریمی که سابقه بازی در شالکه،استیل آذین والبته پرسپولیس را هم در کارنامه اش دارد سالی که ازاستیل آذین جدا شد طلب 800 میلیونی اش را بخشید تا ثابت کند که این رقم ها برای او چندان اهمیتی ندارد.او زمانی هم که در تیم متمول حسین هدایتی بازی می کرد قراردادی بسته بود که می گفتند برابر با کل بودجه فرهنگی چهار دانشگاه بزرگ کشور است!کریمی دستی هم در کارهای تجاری دارد و بدون شک باید گفت که او هم از ورزشکاران مایه دار ایران است.
امیر قلعه نویی
شاید از دورانی که خودش فوتبال بازی می کرد پول زیادی گیرش نیامده باشد اما قلعه نویی از زمانی که مربی شد این اتفاق را جبران کرد.او همیشه یکی از مربیانی بود که در لیگ برتر بیشترین قراردادها را بسته است.قلعه نویی چند سالی هم هست که وارد دنیای تجارت شده و به قول معروف دارد پول روی پول می گذارد.
علی پروین
شماره 7 معروف پرسپولیسی ها یکی از آن پیشکسوتان دنیای فوتبال است که به پول رسید.او بر خلاف سایر هم بازی هایش پول خوبی از فوتبال در آورد.پروین در آن سال هایی هم که سرمربی پرسپولیس بود دستمزد خوبی از این تیم سرخپوش دریافت می کرد.سلطان چشم تیله ای پرسپولیسی ها خیلی زود وارد کسب و کار شد و هر پولی که از فوتبال درآورد را وارد دنیای کسب و کار کرد.او ابتدا یک مانتو فروشی زد،بعد نمایشگاه ماشینش را راه انداخت،وارد خرید و فروش ملک شده و این روزهای هم یک دفتر خدمات بیمه ای راه اندازی کرد است.
کریم باقری
باقری هم یکی دیگر از ورزشکارانی است که واژه"ثروتمند"دنباله نامش است.او البته زیاد بروز نمی دهد که میزان دارایی اش چقدر است.اما آنقدر در کار وارد کردن کامیون،صادرات نخودچی و فرش خبره شده که جدا از درآمدهایی که از فوتبال داشته باشد گفت کریم ثروت زیادی دارد.البته باقری تا همین چند وقت پیش که فوتبالش تمام نشده بود با پژو 206 در تهران چرخ میزد. او کلا زیاد اهل تجملات نیست و به قول دوستانش کمتر به خرید می رود.
جواد نکونام
قرارداد خوبی با اوساسونا بست.چند سالی هم در کشورهای عربی بازی کرد و زمانی که دوباره به ایران برگشت تا در استقلال بازی کند شایعه شد که 4 میلیارد تومان از تیم آبی پوش پایتخت گرفته است.او در زمان حضور در پاس تهران هم همیشه جزو بازیکنانی بود دستمزد بالایی داشت.نکونام هم دستی در تجارت دارد و نمی توان به راحتی از کنار نام او در زمینه پولدار بون عبور کرد.دوستان جواد می گویند که به خوبی از پولش استفاده می کند و خیلی هم تجملاتی است.
مسعود شجاعی
مسعود شجاعی هم در اسپانیا میخ مایهدار شدن را کوبید.به تأیید سایت رسمی باشگاه اوساسونا او برای هر فصل 2 میلیون یورو از این باشگاه گرفته است که برای بازیکنی در حد او یک رقم کلان است. مسعود قبل از این، بیشترین پول دریافتی را از اماراتیها گرفته بود که به گفته خودش نزدیک به یک میلیارد تومان بود.برای پول درآوردن امارات هم بدجایی نیست. حتی علی دایی که روزی برایش افت داشت در آسیا بازی کند، دو فصل به الشباب امارات قرار داد بست و 2 میلیارد به جیب زد.
آندرانیک تیموریان؛جواد کاظمیان،ایمان مبعلی،علی سامره،مهرداد پولادی،مجتبی جباری،سید جلال حسینی و حتی پژمان منتظری که سابقه بازی کردن در تیم های عربی را دارند را هم می توان در این فهرست گنجاند.
این در حالی است که جدا از فوتبالیست ها این روزها پول به سمت خیلی دیگر از رشته های ورزشی سرازیر شده است.حسین رضازاده،بهداد سلیمی،حمید سوریان،حامد حدادی،سعید معروف،محمد موسوی،صمد نیکخواه بهرامی و ...از چهره های سرشناسی هستند که این رقم ها و قرارداد های خوبی در ورزش بسته اند و باید گفت که از مایه دارهای ورزش ایران به حساب می آیند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#709
Posted: 2 Apr 2015 01:45
این ۱۰ نفر به روایت علی پروین: خودم ، مامان نصرت ، کروش ، محمدمون، امیر قلعه ، محمد مایلی و دیگران!
خبر آنلاین : علی پروین و گفته هایش درباره این 10 نفر. گفته هایی که بر گرفته از گفت و گوی ماست با سلطان پا به سن گذاشته فوتبال ایران.
این روزها رامسر است. مثل همیشه. مثل همه عیدها . کل فامیل دورش را گرفتند و بساط کباب و بازی. دور هم جمعند ، گل می گویند و می شنوند و والیبال بازی می کنند و تا می توانند جر می زنند. امسال خانواده احتمالا کمی تعدادش بیشتر هم شده چون برای خانواده علی پروین اتفاقاتی خوشایند در پیش است و محمد تصمیماتی برای آینده زندگی اش گرفته. علی پروین عاشق این دور همی هاست. او اساسا عاشق دو چیز است ، گعده و کاسبی. مردی که می گوید همیشه باید برنده باشد ، حتی با انواع جرزنی . او شیرین است. شیرین تر از همه مردان سنتی فوتبال ایران. بالا و پایین فوتبال را زیاد داده و حرف برای نگفتن هم زیاد دارد. هر بار حرف به بازی های انتخابی جام جهانی 94 می رسد ، میگوید:«ولش کن! یه اتفاقایی افتاد که هیشوقت نمی شه گفت. بگذر . بذار زندگی مون رو بکنیم ، دنبال شر نگرد!»
او چندی قبل و در اواخر سال 93 در دفتر کارش در خیابان جردن دعوت به گفت و گوی مان را پذیرفت. این خلاصه ای است از حرف های آن روز که در قالب نظراتش درباره این ده نفر تنظیم شده است.
1. علی پروین:
ببین لنگه علی پروین دیگه نمی یاد. مادر نمی زاد برای فوتبال ایران. باید حتما نباشم تا قدرم رو بدونن . یعنی کارایی که من تو این فوتبال کردم رو هیشکی نکرده. یکی بیاد بگه یه لقمه نون دست من داده بدون اینکه 100 تاش رو براش انجام داده باشم. نبین الان پیر شدیم دیگه یال و کوپالمون ریخته. برای خیلی هاشون زمین گرفتم ، خونه دارشون کردم. حالا بگو چجوری؟ طرف می گفت تو علی پروینی بیا بهت زمین بدم تو این سعادت آباد. کلش بیابونی بود . رفتیم از زمین شهری کلی زمین گرفتیم تقسیم کردیم به خیلی از این فوتبالیستا دادم. الان کدومشون میاد بگه علی پروین دستت درد نکنه. تازه سر این زمین ها کلی هم با سنگ و چماق زدنمون. حالا بیا تو فوتبال. کدوم مربی تونسته 25 تا جام بیاره. به این بچه ها می گفتم بریم تو زمین. ورزشگاه کیپ به کیپ آدم می اومد. سوت رو که می زدن همچین می ریختیم رو سر تیم حریف که همون 20 دقیقه اول 3 تا خورده بود. فوتبال یعنی اون. یعنی با همه وجود بازی کن. ما علی اصغری بازی می کردیم؟ فوتبال یعنی چی؟ یعنی پاس کوتاه ، دریبل ، شوت ، سانتر. کدوم تیم می تونست مثل بازی ناصر محمدخانی ، تیمش شوک بده بره از رو فرار گل بزنه؟ خودمون که بازی می کردیم هم همین جور. علی پروین 12 سالش بود تو عارف بازی می کرد ، 1 به 7 . تنهایی همه رو می بردم. نه حالا فکر کنی 7 تاشون رونالدو و مسی بودن ولی 7 نفر بودن . هرکی می اومد جلوی ما ، تک به 7 هم می بردمشون. اون وقت خداییش شرطی هیچ وقت بازی نکردم. از قمار بدم می اومد. تیغی باز نبودم اما باید می بردم. می رفتیم بازی می کردیم ، با دوستا. اون وقتایی که دیگه معروف شده بودم ، اگه عقب بودیم ، بازی باید این قدر ادامه پیدا می کرد تا ما برنده باشیم. بازی می کردیم ، داغون می شدیم. کتک می خوردیم ، می زدیم ، ولی باید می بردیم. یا می بردیم یا جنازه هامون می اومد بیرون. یعد مس رفتیم می شستیم تو خزونه حموم تشت انار می ذاشتیم ، می زدیم به بدن و می رفتیم تا فردا ، دوباره از اول. تازه اون وقتا فوتبالیست حرفه ای هم شده بودم و تو پرسپولیس هم بازی می کردم.این جوری علی پروین شد علی پروین که هنوز شماها که اصن بازی هام رو ندیدین هم می گین علی پروین. حالا برو تو کار و کاسبی. من هیچ وقت کار برام عار نبود. از بچگی کار کردم. هرچی که بشه فروخت یا خرید رو امتحان کردم. الان بگو ملک بلدم زمین خوب رو از بد تشخیص بدم. بگو غذا بهت می گم بهترین قیمه تهران رو کی می پزه . بگو ماشین ، من خودم آخر ماشین شناس بودم. سال 53 بی ام و زیر پام داشتم . می رفتم از آلمان ماشین می آوردم. اتو سورتمه و کار ماشین رو که همه می دونن . الان هم سال هاست که کار فرش رو بلدم. فرش خوب رو می شناسم. می خرم و می فروشم. 4 تا معامله این جوری نکنم که دیگه باید از گشنگی بمیرم.
2. مامان نصرت:
خداییش یه برکتی بود. بابام کله پز بود. کجا کله پزی داشت؟ سر چهارراه سیروس. بهترین جای تهران دهه 40.ما همیشه دستمون به دهنمون می رسید. خلاصه این نوع حرف زدن و خصوصیت های رفتاریم رو از پدر خدابیامرز و مامان نصرت دارم. هر بار که یه چیزی بارش می کردم ، سری جوابم رو می داد. خیلی هوام رو داشت. علی ، علی از زبونش نمی افتاد. دیگ دیزیش همیشه به راه بود و ما هم نون سنگکمون همیشه تو دست مون. هربار که می رفتم جیبش رو بزنم می گفت ببین علی چجوری بارت اوردم. به هر جایی رسیدی برای اون کارایی که من کردم با خنده بهش می گفتم آخه.... اون آبگوشت بدون گوشت تو چی داشته که باهاش بشم علی پروین؟! اونم 4 تا می ذاشت رو فحشم و جواب می داد حالا که شدی. پیرزن همیشه چادرش رو می پیچید دورش . یه جوری که فقط نوک دماغش پیدا بود. یه سماور قدیمی ذغالی داشت و همیشه چاییش دم بود. همه که جمع می شدن تو خونه هم از سر جاش تکون نمی خورد. می نشست پای نماز، دعاش و چاییش رو تو نعلبکی می خورد. بچه ها بعضی وقتا به زور بلندش می کردن که یه قری بده ، از همون زیر چادر دستش رو در می اورد و یه تکونی می داد ، بعد عذاب وجدان می گرفت که نکنه گناه کرده باشه. دعاش خیر بود. هر بار می گفتم مامان نصرت یه دعا کن مردیم از بی پولی ، یه پولی چیزی برسه، ردخور نداشت. الان این همه سال شده که رفته . ماهی 2 بار نرم سر خاکش یه ذره حرف تند بارش نکنم و کلی خاطره هام رو زنده نکنم به قرآن حالم بد می شه. هروقت می خورم به بی پولی می رم سر خاکش می گم مامان نصرت ، بابا«...» قدیما بودی یه دعایی می کردی ، خدا یه پولی می رسوند. حالا از اون دنیا یه سفارشی بکن. ولی خیلی باحال بود ، هرچی بهش می گفتم رو مثل خودم جواب می داد. برکت خونه بود . حیف.
3. محمد پروین:
پسر آدم یه چیز دیگست. محمد اتفاقا خیلی پسر زحمتکش و خوبیه. فوتبالش که حرف نداشت. البته نه به خوبی خودم(می خندد) ولی حیف شد. الان هم که می ریم بازی باید تو تیم خودم باشه وگرنه دعوا می شه . چون نه اون دوست داره ببازه نه من. این طوری دعوا می شه. «...» والیبالش هم حرف نداره. اصلا مثل خودمه. یعنی می پره رو هوا ضربه می زنه . تازه از این سرویس پرشی ها هم بلده بزنه. ولی من نه . من فقط بلدم همین جوری آبگوشتی سرویس بزنم. من سبک والیبالم مال خودمه. البته این برادرزاده ها و خواهر زاده هام هم ناکسا خیلی خوب بازی می کنن ولی محمد یه چیز دیگست. تو فوتبال چون پسر من بود حقش رو خوردن. من دیدم هی داره در حقش نامردی می شه. هی دارن کاری باهاش می کنن که نتونه بازی کنه ، گفتم ممد ول کن و برو پی یه کار دیگه. به روز اومد گفت داره می ره دنبال دوره مدیریت نان صنعتی. گفتم یعنی چی ؟ می خوای شاطر شی؟ سر در نیوردم. بردم یه جایی ، یه کارخونه نون صنعتی بود. من تو زندگیم خیلی کارخونه دیدم. دور تا دور رفتم تو کارخونه ها یا فوتبال بازی کردم یا والیبال. خیلی کارخوتش تمیز بود. همون اول چکش رو کشیدیم و خریدیم. اصلا معامله این طوریه. اگه نقد خریدی بخر اما اگه توش حرف و حدیث شد دیگه ولش کن که نمی شه. الان زده تو کار نون فروشی. نوناش حرف نداره. مخصوصا این نون همبرگراش . خیلی خوشمزن. باید بخرین و بخورین تا بفهمین چی می گم. منی که یه عمر نون سنگک و بربری خوردم هم از وقتی ممد رفته تو کار نون ، از این نون ها می خورم. البته می گن چون سبوس داره واسه سن ما خوبه. ما هم دیگه باید خیلی مراعات کنیم. تا 50 سالگی اصلا نمی دونستم مریضی یعنی چی و دکتر کی هست. ولی الان چند سالیه خیلی قرص و دوا می خورم. ممد خیلی حواسش بهم هست. هی می گه بابا این رو نخور برات خوب نیست. این فشارت رو می بره بالا ، اون یکی برای چربی خونت بده . بهش می گم بچه ، آخه «...» اینجوری که نمی شه زندگی کرد. خدا رو شکر از ممد خیلی راضیم. الان هم انصافا تو کارش موفقه. خیلی خوب کارخونش رو داره می گردونه و فروشش رو چند برابر کرده. ایشالله که یه زندگی خوب هم داشته باشه و خوشبخت شه.
4. والارضا :
اوایلش خیلی برام سخت بود ، اینکه نوه علی پروین استقلالی بشه ولی شده دیگه . کاری هم نمی شه کرد. خدا رو شکر فوتبالیست بشو نیست(می خندد) اصلا فوتبالش به من نرفته ، هی فوتبال ، فوتبال می کنه اما با این هیکلش نمی تونه فوتبالیست شه. مثل خودم«...» البته مثل الانم ها. من جوونیام خیلی فرض بودم. البته اون سال های آخر دیگه نمی دوییدم وای می ستادم یه گوشه با 4 تا پاس کار رو در می اوردم! ولی این والا رضا یه سری اخلاقاش مثل خودمه.دوازده سیزده سالشه اما همش دنبال ماشین بازیه. هی زنگ می زنه به رفقام که مثلا یه پرشیای مدل 93 می خوام. چپی نباشه ، گلگیراش نخورده باشه ، رنگ نداشته باشه. قیمت همه ماشین ها رو به روز داره. همش برای خودش در حال معاملست. عدد و رقم رو خوب بلده. استقلالی شدنش هم بیشتر سر کلکل بود. نوه دختریم مثل همه ما پرسپولیسی بود ، این خواست با اون لج کنه ، گفت استقلالیم . ولی الان دیگه خیلی آتیشش تند شده . این قدر جدی می گیره که وقتی استقلال می بازه اصلا کسی جرات نداره بره سمتش. چنان گریه می کنه دل آدم براش کباب می شه. بابا بعد این دربی آخر که بردیم اومدم براش کری بخونم دیدم خیلی حالش خرابه از سر شب رفته خوابیده ، اونم با گریهو بی خیال شدم. البته این پدر سوخته هم کم نمی یاره.
5. لادن پروین:
این دختر ما از اول هم دوست داشت بره تو کار هنر و سینما. من مخالف بودم. خیلی خوشم نمی اومد. باید همون اوایل می ذاشتم بره ، خیلی سال رو به خاطر مخالفتم از دست داد . ولی الان که رفته ، خوب هم بازی می کنه. یه سری کلاس رفت . کلاس بازیگری . بعد هم رفت تو فیلم مسعود خان کیمیایی بازی کرد. نه اینکه دختر علی پروین باشه اما به نظرم تو این کار موفق شه. من سر فیلمبرداری هاش رفتم. هم فیلمی که بازی کرد هم این اواخر یه سریال بازی کرد. به نظرم تو این هم خوب بود. بهتر هم شده بود. من خودم چون زیاد سریال می بینم دیگه بازی خوب رو تشخیص می دم. برای همین می گم دخترم هنرپیشه خوبی می شه.مثلا همین پژمان جمشیدی خودمون. از همون اول هم می شد فهمید این فیلم خوبی می شه. مدام شیطنت می کرد. من هرچی سریال بذاره تلویزیون خودمون می بینم. فرقی نداره سریال دختر خودم باشه یا بقیه. همه رو هم دوست دارم ولی این بچه ها تو خونه مدام دنبال دیدن این سریال های ترک هستن. اصلا از اونا بدم میاد. می گم نگاه نکنین اما زورمون دیگه نمی رسه. خودم ولی اصلا. کلا اونا خوب نیستن
6. همسرش:
حاج خانوم یه چیز دیگست. اصن نوع رفتارمون با هم فرق داره. خیلی دلش پاکه. مدام سفره می ره ، سفره می ذاره ، هی پی مراسم مذهبیه. بعد می شینه از این سریالا نگاه می کنه. می گم بابا حاج خانوم نه به اون نماز خوندنت نه به این چیزا ، بابا خوب نیست. اما الان همه نگاه می کنن . دیگه چاره ای نیست. ولی همش به فکر اینه که یه کاری بکنه برای کمک به این و اون. الان حیاط خونه رو می ده برای عکاسی زوجای جوون. بفهمه عکاس ها ازشون پول گرفتن ، راه نمی ده . ولی همین جوری چرا. کلی به گلهای باغچه می رسه که جمعه ها صبح عروسا بیان اونجا عکاسی. اصلا این عروسا که میان تو خونه انگار انرژی می گیره. کلی چایی و شیرینی و پذیرایی هم براشون داره. عشقش این جور کاراست دیگه.«حاج خانم شاید تنها انسانی است که علی پروین در زمان حرف زدن درباره اش از هیچ واژه ای قبل و بعدش استفاده نمی کند.زوجی که نزدیک به 50 سال است در صفا و صمیمیت زندگی کردند .»
7. امیر قلعه نویی:
هیشکی نمی تونه بگه امیر قلعه نویی موفق نیست. این پسر هم خیلی زحمت کشیده . ببین تو 10 سال اخیر چند تا جام اورده. دوره فوتبالش هم بازیکن خوبی بود. البته خب اون وقتا خیلی بازیکنای خوبی داشتیم و اون فشردگی بازیکن تو پستش باعث می شد کمتر فرصت بازی ملی پیدا کنه. ولی خیلی باهوش بود و با همین هوشی که داشت تونست تا اینجا بالا بیاد. خیلی سعی می کنه که مدل دهه 60 ما باشه. تو کارش موفق هم بوده اما چند تا نکته رو همیشه بهش گفتم ، باز این بار هم که دیدمش گفتم. الان دیگه دوره و زمونه فرق کرده. الان پول اومده ، همه چی خراب شده. الان دیگه حتی حرمت علی پروین رو نگه نمی دارن و یهو به منم یه چیزایی می گن. اوایل من هم ناراحت می شدم اما الان حواسم هست روی شاگردام به روم باز نشه. خوب نیست. حرمت نگه نمی دارن یه موقع واسه ما بد می شه. به امیر هم همین رو گفتم. گفتم واسه کسی بیشتر از حد دل نسوزون که بعدا پشیمون شی و کاری نکن که شاگردات تو روت وایستن. این طوری خیلی بهش فشار می یاد که بخواد مدام با این و اون تو دعوا باشه. باید تمرکز کنه رو کارش و حواسش به موفقیت خودش باشه.
8. کارلوس کروش:
من همیشه گفتم مربی خوب و کارنامه داری بوده. کسی با فوتبالش مشکل فنی نداره. ما هیچ وقت نگفتیم مربی بدی بوده اما با این شرایط کار کردنش به درد نمی خوره. من می گم نباید برای همه چی کارلوس تصمیم بگیره. مربی باید مربی باشه. رئیس فدراسیون ریاستش رو بکنه ، وزیر هم تو جایگاه وزیر باشه. نمی شه که درباره همه چی نظر بده و مدام همه با هم دعوا کنن. اتفاقا اگه همه چی فراهم باشه و کروش هم به کار خودش برسه ، می تونه تمرکز داشته باشه و نتیجه هم بگیره . ولی الان ببین ما تو جام ملتها موفق نبودیم. حالا 1000 تا بهانه هم می شه اورد ولی آخرش اینه که با کروش هم باختیم. الان هم که مدام دعواست. یه روز سر بازیکن ، یه روز سر لباس ، یه بار سر زمین. این طوری همه انرژی همه هدر می ره. ما مربی بزرگ می خوایم که روی تیم تمرکز کنه و انرژیش رو برای فوتبال بذاره. نیاز به این همه دعوا نیست. ما امکانات مون همینه. باید این رو قبول کنه و کارش رو انجام بده. مربی خوب و قابل قبولی هم هست اما به شرطی که بیاد و کارش رو انجام بده.
9. محمد مایلی کهن:
حاجی محمد دلش صافه. تند هست اما ته دلش هیچی نیست. خیلیاز حرفایی که می زنه هم راسته و درست اما گاهی تند می شه. از قدیم هم همین طور بود. من مایلی رو از قبل انقلاب می شناسم. هم بازی بودیم ، شاگردم شده و بعدا خودش مربی شده. بازیکن خیلی خوب ، پسر سالم و پاک اما آتیشی. ولی هرچی هم که بگه از سر دلسوزیه. البته به خودش هم گفتم حاج ممد خیلی از حرفات درسته اما هر حرف درستی رو نباید گفت. به هر حال هر کسی یه اخلاقی داره.
10. پرویز قلیچ خانی:
مقایسه من و قلیچ خانی به نظرم درست نیست. اون یه سبک از فوتبال داشت ، من یه سبک دیگه. قلیچ خانی عالی بود ، حرف نداشت. فیزیکی ، قدرتی ، پاس های عالی . لنگه پرویز رو تو فوتبال آسیا نداشتیم.منتهی اون طرز فکر خودش رو داشت.همون قبل انقلاب هم براش یه سری اتفاقات افتاد و از مسیر فوتبالش خارج شدو ولی واقعا یکی از بهترین ها بود تو فوتبالش. بازیکن بزرگ تو فوتبال مون زیاد داشتیم اما پرویز یکی از استثناها بود که همه قبولش داشتن.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#710
Posted: 2 Apr 2015 11:23
روزگار ناخوش آقای مایوفسکی در تهران
ماجراهایی که بر ادموند مایوفسکی گذشت، حکایت مردی است که شش دهه قبل از خاورمیانه تا اسکاندیناوی هدایت سه تیم ملی فوتبال را برعهده گرفت اما در مجموع حتی در یک بازی رسمی هم روی نیمکت هیچکدام از این تیمها ننشست!
شصت سال قبل درست در چنین روزهایی، یعنی فروردین ۱۳۳۴ هنوز "قرارداد" در ورزش ایران واژه چندان آشنایی نبود، ادموند مایوفسکی با ۴۸ هزار تومان برای دو سال به اضافه هزینه مسکن سرمربی تیم ملی شد.
او پیش از جنگ جهانی دوم عضو تیم ملی لهستان بود، با آغاز جنگ راهی اتریش شد و تمام سالهای جنگ، مهاجم باشگاه آدمیرا وین بود. لهستانی است اما در رسانههای ورزشی ایران از او همواره به عنوان مربی اتریشی یاد شده است.
دکتر اکرامی بنیانگذار مکتب فوتبال شاهین پس از تماشای تمرینات سرمربی خارجی درباره او میگوید: «مایوفسکی خوش اخلاق، مشوق، مودب، فعال و واقعاً از نظر همکاری اخلاقی و رابطه با فوتبالیستها بسیار خوب است و صمیمانه کار میکند.»
برای ترسیم فضای فوتبال ایران در دوران فعالیت مایوفسکی کافی است به آمار بازیهای تیم ملی توجه کنیم. این تیم از تساوی ۰-۰ با پاکستان در سال ۱۹۵۲ تا شکست ۴-۰ از اسراییل در بازیهای آسیایی ۱۹۵۸، شش سال اصلاً وجود نداشته، دریغ از یک بازی دوستانه!
ایام کوتاه حضور او هم بخشی از این رخوت است. مایوفسکی هیچگاه فرصت حضور در دیدارهای رسمی را نیافت که البته این اتفاق نادر، در ایران برای پنج سرمربی دیگر هم تکرار شده. آخرین بار فروردین ۸۸ و محمد مایلیکهن.
کیهان ورزشی در شماره ۱۳ خرداد ۱۳۳۵ تیتر زد: «فوتبال بی برنامه کوچ اطریشی را گیج کرده.»
این تازه بیست و پنجمین شماره کیهان ورزشی بود. یعنی در روزگاری به سر میبریم که فوتبال ایران هنوز خاطره ندارد. هر چه هست، قرار است در ادامه رخ بدهد. پشت سر، فقط چند بازی دوستانه است و بازیهای آسیایی دهلی. فعلاً پیشینه، تجربه و اندوختهای قابل عرض وجود ندارد.
اقبال عمومی به فوتبال روز به روز بیشتر میشود. همان سال بازی شاهین و تاج برای قهرمانی تهران، هفت هزار تماشاگر دارد.
اما مایوفسکی با چه هدفی به تهران دعوت شده؟ کیهان ورزشی مینویسد: «معلوم نیست کوچ را برای چه استخدام کردهاند. با نبودن سازمان صحیح، استفادهای از او عاید نخواهد شد.»
او مخالفانی هم دارد: «عدهای به تحریریه کیهان ورزشی مراجعه کرده گفتند خودمان مربیانی مانند حسین صدقیانی، حسینعلی خان سردار، کاظم رهبری و داود نصیری داریم. چرا فدراسیون او را با حقوق ۲۵۰۰ تومان استخدام کرده؟»
این نشریه اما در پاسخ به مخالفتها نوشته: «کلاه خود را قاضی کنیم. اگر مربیان ما موثر در فوتبال بودند، چرا فوتبال اینقدر عقب رفته. چرا بازیکنان درجه یک ما از حمله، دفاع، پاس صحیح و شوت عاجزند؟»
جمعیت خانواده فوتبال رو به افزایش است. اعضای خانواده از وضعیت این رشته راضی نیستند اما حتی احتمال موفقیت مایوفسکی در تیم ملی ایران هم شوقی برنمیانگیزد!
میگویند: «اگر بد بدرقه نشویم او دوسال بماند، ۲۰۰ فوتبالیست درجه یک تربیت کند آنها در کجا مسابقه بدهند وقتی تنها زمین فوتبال که امجدیه است جوابگو نیست.»
در واقعیت، مایوفسکی حتی یک تیم کامل و یک زمین تمرین اختصاصی در اختیار ندارد. او در انتقاد از بی برنامگی و فقدان امکانات میگوید: «هر روز تعدادی برای تمرین میآیند. مرتب هم نمیآیند، بعضی وقتها میآیند. قانوناً باید ۱۸ نفر داشته باشم اما فوتبال تهران به ۱۱ نفر محدود شده. تداخل تمرین فوتبال با تیم دوومیدانی در یک زمان در امجدیه هم خطرناک است.»
فوتبال ایران اما با وجود چنین وضعیتی، از مربی خارجی توقع معجزه دارد. به همین خاطر منتقدان مایوفسکی مینویسند: «او مرد کار است اما شخص خارقالعاده و اعجوبه نیست.»
در چنین شرایطی، هنوز دومین ماه اقامت مایوفسکی در تهران به سر نیامده بود که تیم ویکتوریا برلین برای دو بازی در تهران و یک مسابقه در آبادان، به ایران آمد. آنها در آبادان با نتیجه ۴-۱ منتخب این شهرستان را بردند.
جمعه ۱۴ اردیبهشت، ویکتوریا برلین مقابل منتخب تهران با هدایت مایوفسکی به تساوی ۱-۱ رسید. گل تهران را پرویز کوزهکنانی زد که همان سال از ارکان قهرمانی تاج در باشگاههای تهران بود. میشد تحولاتی را در شیوه بازی ایرانیان دید.
خط دفاعی با بهشتی، عارف قلیزاده و ایرج عرفان سختکوشانه مقاومت کرد. عباس حجری هم در خط حمله درخشید. اگر امیر مسعود برومند مصدوم نمیشد تا در همان نیمه اول جایش را به حاجی رضاقلی بدهد، تهران بخت پیروزی هم داشت.
بازی هفدهم اردیبهشت به تساوی ۲-۲ رسید. هر دو گل را هم امیرمسعود برومند زد. ۱۴ هزار نفر زیر باران سیلآسا بازی را تماشا کردند که رکورد وقت در تاریخ فوتبال ایران بود. ظرفیت امجدیه یکساعت قبل از شروع بازی تکمیل شد.
ورزش ایران داشت پوست میانداخت. همزمان تیم بوکس آلمان هم در ایران به سر میبرد و تیم بسکتبال سیراکیوز آمریکا. شش ماه بعد، المپیک ملبورن نیز در پیش بود.
مربی ناکام لهستانی شش دهه قبل در انتقاد از ناهماهنگیها و بی برنامگیهای فوتبال ایران جملاتی را به زبان آورد که این روزها از زبان جانشین او کارلوس کیروش هم شنیده میشود.
مایوفسکی سرخورده از بی برنامگیها از ایران رفت. حتی خود فدراسیونی که قرار بود دو سال او را حفظ کند، بیشتر از مهر همان سال دوام نیاورد!
"کوچ اتریشی" بعداً مقصدی کاملاً متفاوت با خاورمیانه را در پیش گرفت. راهی شمال اروپا شد تا هدایت تیم ملی نروژ را به عهده بگیرد. به گواه اسناد فدراسیون فوتبال نروژ، از اول ژانویه تا سپتامبر ۱۹۵۸ در پنح بازی غیر رسمی هدایت این تیم را برعهده داشته و همان سال جای خود را به اولین سرمربی نروژی در تاریخ فوتبال این کشور داده است.
مایوفسکی دوباره به خاورمیانه برگشت و برای مدتی کوتاه در پایان سال ۱۹۵۸ هدایت تیم ملی فدراسیون تازه تاسیس کویت را برعهده گرفت. این در حالی است که نخستین بازی رسمی کویتیها سه سال بعد برگزار شد. او سال ۱۹۸۲ چشم از جهان فرو بست.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟