انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ورزش
  
صفحه  صفحه 13 از 93:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  92  93  پسین »

London Olympics 2012 | رویداد مهم المپیک ۲۰۱۲ لندن


مرد

 
maryy: تصویرمشعل های المپیک از ابتدا تاکنون
پکن، تابستان ۲۰۰۸

شکل مشعل این دوره از مسابقات المپیک شبیه به طومار یا لوح کاغذی بود. عباراتی به زبان چینی به معنای خوش اقبال و یا ابرخوش یمن برگرفته از افسانه های چینی، با هدف رساندن پیام همزیستی موزون در میان ملل جهان روی آن حک شده بود. در عین حال این مشعل قرار بود نمادی باشد از یک مناسبت ورزشی مردمی، متکی به تکنولوژی مدرن و احترام به محیط زیست. مسیر حمل مشعل بسیار بلندپروازنه و طولانی بود و از پنج قاره جهان عبور می کرد. اما با توجه به مسائل سیاسی مربوط به حکومت چین عبور مشعل در برخی از شهرهای جهان به مناسبتی برای اعتراض علیه دولت چین بدل شد.

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: تصویرمشعل های المپیک از ابتدا تاکنون
ونکوور، زمستان ۲۰۱۰

مشعل این دوره از مسابقات المپیک زمستانی توسط یک شرکت حمل و نقل کانادایی به نام بمباردیر و هادسونز بی طراحی و ساخته شد. ارتفاع مشعل بسیار بلند و حدود ۹۵ سانتیمتر بود و با یک کیلو و ۶۰۰ گرم وزن جزو سنگین ترین مشعل های تاریخ المپیک بود. برای طراحی شمای این مشعل از خط هایی که چوب اسکی در زمین برفی به جای می گذارد و مناظر طبیعی کانادا الهام گرفته اند. نقش یک برگ افرا، سمبل ملی کانادا بر بدنه این مشعل سفید کنده کاری شده بود. علاوه بر این شعار این دوره از مسابقات المپیک و همینطور سمبل شهر ونکوور یعنی اینوکشوک روی آن نقش بسته بود. این نقشی است شبیه پیکر انسان که بومیان شمال کانادا با روی هم ریختن تلی از سنگ می سازند.


نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
maryy: تصویرمشعل های المپیک از ابتدا تاکنون
لندن، تابستان ۲۰۱۲

لندن قرار است برای سومین بار میزبان بازی های المپیک باشد. برای این بازی ها مشعلی سه وجهی طراحی شده است. این مشعل طلایی و از ورقه هایی از جنس آلومینیوم ساخته شده است. هر مشعل ۸۰۰۰ سوراخ دارد که سمبل شمار حمل کنندگان مشعل است. این مشعل ۸۰ سانتی متر و یکی از بلندترین مشعل های المپیک و همچنین از سبک ترین آنهاست. وزن آن، با در نظر گرفتن قسمت خروجی گاز، بین ۸۰۰ تا ۸۵۰ گرم است. طراحی مشعل به صورتی است که امکان حمل آسان آن را توسط حاملان جوانتر می دهد.


مشعل المپیک بازی های ۲۰۱۲ لندن به شکل مخروطی سه ضلعی طراحی شده است. سطح آن دارای حفره های متعدد است تا درخشش شعله های آتش از لابه لای آن نمایان شود.
نمونه اولیه مشعل المپیک که توسط دو طراح بریتانیایی به نام های 'ادوارد باربر' و 'جی اوسگربای' طراحی شده است در ایستگاه قطار سنت پانکراس واقع در لندن رونمایی شده است.

این مشعل که از نوعی آلیاژ آلومینیوم ساخته شده، به حدی سبک است که حمل کنندگان نوجوان هم می توانند آن را به راحتی بلند کنند.
این مشعل در روز ۱۹ مه سال ۲۰۱۲ سفر ۷۰ روزه خود را در یونان آغاز می کند و پس از ورود به بریتانیا در سراسر این کشور توسط ۸ هزار نفر حمل خواهد شد.
سفر مشعل المپیک در روز ۲۷ ژوییه سال ۲۰۱۲ با روشن کردن مشعل بزرگ بازی های لندن در مراسم افتتاحیه به پایان می رسد.
البته این مشعل در دور دنیا سفر نمی کند بلکه پس از پایان سفر خود در یونان با پروازی مستقیم به لندن خواهد آمد و مجددا در شهرهای مختلف این کشور حمل می شود.

جی اوسگربای و ادوارد باربر، طراحان مشعل المپیک لندن
سازمان دهندگان المپیک ۲۰۱۲ می گویند که مشعل تقریبا به فاصله یک ساعت قبل از ورود مسافرانی که از داخل و خارج بریتانیا برای بازی ها به این کشور سفر می کنند، وارد خواهد شد و قرار است به همین مناسبت جشن های زیادی برپا شود.
در طول مسیر سفر مشعل نیز برنامه های زیادی برای برگذاری جشن و پایکوبی ترتیب داده شده است.
مشعل المپیک به مناسبت تعداد حاملان، دارای ۸۰۰۰ حفره است که با اشعه لیزر بریده شده اند.
این حفره ها باعث شده است تا وزن مشعل کاهش یابد و تماشاگران بتوانند شعله های آتش را نه تنها از بالا بلکه از اطراف آن نیز ببینند.
جی اوسگربای گفت: " ما فکر کردیم که مشعل باید در عین سادگی، زیبا نیز باشد."
ادوار باربر افزود: "اما باید شبیه یکی از ابزارهای ورزشی هم باشد، مثلا چوگان یا باتوم."
کارخانه تولید ورق آهن در شهر کاونتری قرار است ۸۰۰۰ مشعل ۸۰ سانتیمتری را برای حاملان تولید کند.
آلیاژ آلومینیومی که در ساخت آنها به کار می رود از همان نوعی است که در ساخت هواپیما و خودرو استفاده می شود.
در داخل هر مشعل مخزن کوچکی قرار دارد که با گاز پروپان-بوتان پر می شود. این مقدار گاز برای مسافت سیصد متر که مشعل دست به دست می گردد کافی است.

نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ ناصر گیوه­‌چی

کم نبودند باستانی کارهای محله شان، اما آشیخ ابوطالب سخت با کشتی گیر شدن پسرش مخالفت می کرد و تا زمانی که زنده بود، کشتی گرفتن ناصر محدود ماند به خاک و خلی شدن با بچه محل ها در خیابان اسماعیل بزاز و بقیه پس‌کوچه های مولوی.
علی افشار، هم‌محلی گیوه‌چی تمرین ژیمناستیک می‌کرد، و او را که تا کلاس ششم بیشتر درس نخوانده بود، به باشگاه نیرو راستی، روبروی اکبر مشتی برد.

گیوه‌چی دو تومان داد عضو شد؛ نرخ ناچیزی برای فراگیری الفبای کشتی از اکبر نیکجو.
کشتی فرنگی را از روی عکس های کتاب رموز و فنون ابوالملوکی آموخت.
سری به باشگاه کشتی مدرسه دارالفنون می زد. هفته ای یکی دو روز هم می رفت پولاد زیر نظر حاج عبدالحسین فیلی.
پولاد شهریه ای نبود، سَردَم داشت: "هر دفعه می رفتیم، باید پنج زار می انداختیم سردم".
آن قدر پنج ریالی انداخت توی سردم تا فن و بندِ ورود به گود بزرگان کشتی را بیاموزد. نوبت رسید به مسابقات باستانی در امجدیه که روی زمین چمن انجام شد.
مدتی بعد روی همان چمن، تشک انداختند که مسابقات کشتی فرنگی تهران را برگزار کنند. برای اولین بار روی تشک مسابقه داد.
"اگر تشکی از کُرک بود ذوق می کردیم. آن موقع ها خوبِ خوبش کُرک بود. وگرنه با پنبه، خورده قیچی های لباس یا کاه. یک رویه برزنتی هم می انداختند روش. مثل سوهان کشیده می شد روی بدنمان. پیشانی و آرنج و کمرمان ساییده می شد. مچ پا هم می پیچید توی چاله چوله های تشک."

گیوه­‌چی که در نخستین سال تاسیس تاج برای این تیم کشتی گرفته بود، ۱۸ سال تیم تاج را تمرین داد و در رقابت های داخلی هدایت کرد. ده سال در مسابقات جهانی و المپیک سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی بود. در داوری هم مدرک بین‌المللی گرفت و سال ها رقابت‌های مهم داخلی و خارجی را قضاوت کرد.
سال ۱۳۲۸ عنایت جانان پور، یکی از موسسان باشگاه تاج، او را به باشگاه خودش برد. تیمی از ترکیه دعوت کردند تهران و ناصر گیوه چی، اولین کشتی با یک کشتی‌گیر خارجی را با لباس تیم تاج گرفت.
سال المپیک ۱۹۵۲ که قهرمانی کشور در اراک برگزار شد، گیوه‌چی شادروان مهدی مقرب از اصفهان، باقر ختایی از تبریز و شادروان قاسم شاهی از مشهد که لنگ کار متبحری بود را در یک شب برد و قهرمان شد.
اما انتخابی ها از قهرمانی کشور جدا بود و در تهران، در محل سیرک فردوسی برگزار شد. گیوه‌چی شش دوره کشتی گرفت و رقیب اصلی اش فرج شعبانی از مشهد را مغلوب کرد.
شعبانی به داوری معترض بود. دعوت شد به اردو و ۱۰ روز بعد دوباره مسابقه دادند که باز دست گیوه‌چی بالا رفت.
ماجرای مدال المپیک
اعضای تیم ۱۰ روز زودتر عازم فنلاند شدند. او نماینده وزن ۶۲ کیلوگرم ایران بود. این وزن بیست و یک شرکت کننده داشت و پرتعداد تر از بقیه اوزان.
در شب نخست، هربرت هال از انگلستان را با امتیاز عالی شکست داد و بعد از یک روز استراحت کامل، مانگاو هندوستانی را برد.
شب سوم برای برتری مقابل عبالفتاح عیساوی از مصر به زحمت افتاد؛ زحمتی که مقابل دردسرهای شب چهارم چیزی نبود. شبی که شب آخر رقابت های این وزن بود و سکوی قهرمانی، چشم انتظار قدم قهرمانان.
گیوه‌چی سه کشتی پشت سر هم گرفت. در نبردی پا به پا، تومیناگا از ژاپن را برد. دقایقی بعد اسمش را خواندند برای مبارزه مقابل بایرام شیت از ترکیه.
رفت روی تشک تا بزرگترین حسرت ۶۰ سال آتی زندگی اش را تدارک ببیند. صائیم آریکان سرمربی تیم ملی ایران هم اهل ترکیه بود و شگردهای بایرام شیت را بازگو کرده بود برای گیوه‌چی. نتیجه اما برتری نماینده ترکیه بود.
در آخرین مبارزه که انتخاب بین نقره و برنز بود، با جو هنسون از آمریکا سرشاخ شد. این کشتی گیر اهل بالتیمور را شکست داد و نایب قهرمان المپیک شد.

گیوه‌چی در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو پنجم شد اما در بازی های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو روی سکوی سوم ایستاد و از تیم ملی خداحافظی کرد.
چهار سال بعد وقتی آزادکاران ایرانی حماسه ملبورن را رقم زدند، او هم می توانست مدال دومش را بگیرد. اما اتفاقی نادر در استرالیا رخ داد که گیوه‌چی آن را بده بستان تعبیر می کند.
نتیجه اولین کشتی‌اش، برتری با امتیاز عالی مقابل گیلدن هویس از آفریقای جنوبی بود. سپس مثل المپیک قبلی با هربرت هال بریتانیایی روبرو شد و در پنجمین دقیقه پشتش را به تشک چسباند.
آن اتفاق نادر در شب سوم رخ داد. او مقابل آنترو پنتیلائه از فنلاند برنده شد و دستش را بالا بردند. اما روز بعد، رای را برگرداندند.
عکس این قضیه در نبرد امامعلی حبیبی با گاریبالدو نیتزولا از ایتالیا افتاد. نیتزولا برنده شد اما رای را برگرداندند. گیوه چی می گوید: "من را قربانی کردند تا حبیبی قهرمان شود".
نگاهی به کتاب رقابت‌های المپیک نشان می دهد که گیوه‌چی شب ۳۰ نوامبر ۱۹۵۶ پنتیلائه را برد و به او باخت! حبیبی نیز شب اول دسامبر، به نیتزولا باخت و او را برد.
گیوه­‌چی تغییر نتایج این دو مبارزه را توافقی بین سران فدراسیون جهانی با مسئولین ایران می داند. امامعلی حبیبی اما رقیب ایتالیایی را بازنده بی چون و چرای آن مسابقه می داند و معتقد است؛ تلاش داوران برای تغییر نتیجه را خنثی کرده.
آرشیو تاریخچه این ارگان نشان می دهد که در آن مقطع همزمان با رقابت ها، کنگره فیلا نیز به انجام رسید و آروو هیمبرگ از فنلاند، عضو جدید مجمع جهانی این رشته ورزشی شد. اما اگر نفوذ او را پیش فرض قرار دهیم، چرا آنسلمو بافی­چیو دیگر عضو متنفذ فیلا که اهل ایتالیا بود، از تحمیل شکست به کشتی گیر کشورش جلوگیری نکرد؟
فیلمی از آن رقابت ها وجود ندارد. کشتی گیران حاضر در مسابقات نیز به واسطه دوستی با هر دو کشتی گیر، درباره جزئیات ماجرا صحبتی نمی کنند و می گویند حواسشان به قرعه، رقبا و کشتی های خودشان بوده.
از جمع روزنامه نگاران ایرانی، محمود منصفی به عنوان نماینده موسسه کیهان در آن المپیک حضور داشت اما تورق روزنوشت های او نیز پرده از ابهامات ملبورن برنمی دارد.
گیوه‌چی پس از این اتفاقات با اعصابی متشنج و روحیه ای متزلزل، مثل المپیک قبلی مقابل بایرام شیت قرار گرفت، باز به او باخت و تا رده ششم نزول کرد.
شیت در پی باخت مقابل ساساهارا - برنده مدال طلا- چهارم شد.
پنتیلائه با خوش اقبالی پس از شکست مقابل ژوزف می­وایس بلژیکی، به لطف همان پیروزی جنجالی مقابل گیوه­‌چی روی سکوی سوم ایستاد.
دوران مربیگری

"همه ما را فراموش کرده اند. کسی به قهرمانان سابق اهمیتی نمی دهد و از آنها سراغ نمی گیرد. مدیران ورزشی فقط شعار حمایت از قهرمانان می دهند"
گیوه‌چی در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو پنجم شد اما در بازی های آسیایی ۱۹۵۸ توکیو روی سکوی سوم ایستاد و از تیم ملی خداحافظی کرد. جانشینش مصطفی تاجیک دوست صمیمی تختی بود.
گیوه­‌چی که در نخستین سال تاسیس تاج برای این تیم کشتی گرفته بود، ۱۸ سال تیم تاج را تمرین داد و در رقابت های داخلی هدایت کرد. ده سال در مسابقات جهانی و المپیک سرمربی تیم ملی کشتی فرنگی بود. در داوری هم مدرک بین‌المللی گرفت و سال ها رقابت‌های مهم داخلی و خارجی را قضاوت کرد.
کارمند ژاندارمری بود و در سال ۱۳۵۹ بازنشسته شد. سرمربیگری تیم ملی نیروهای مسلح را هم به عهده گرفت. شم مربیگری‌اش عالی بود و وقتی رضا سوخته سرایی در پادگان کرمان بود، گیوه‌چی با حمایت سرهنگ اصغر آذرخش رییس وقت هیات کشتی ارتش، سوخته سرایی را به تهران آورد و او نیز در مدتی کوتاه، دوبنده تیم ملی را پوشید.
تا کلاس ششم دبستان محمدی بیشتر درس نخواند اما فرزندانش مدارج تحصیلی را طی کردند. دخترش فارغ التحصیل دامداری است و پسرانش مهندس کشاورزی و مکانیک هستند.
در عکس‌هایش همیشه یا کت و شلوار به تن دارد یا لباس ورزشی. در پوشش، هیچ وقت از این دو وضعیت خارج نشده.
درد پایش پس از عمل جراحی هم خوب نشده است و در ۸۰ سالگی، لنگ لنگان و با کمک عصا راه می رود.
گیوه‌چی در خانه ای کلنگی در شرق تهران زندگی می کند. از منتقدین سرسخت نظام ورزشی ایران در بحث حمایت از پیشکسوتان است. در برنامه زنده "ورزش کهن" که از شبکه جام جم صداوسیما پخش می شد، در پاسخ به بیننده ای که روی خط آمده و جویای میزان توجه مسئولین به او و هم دوره ای‌هایش شده بود، گفت: "هیچی. هیچ توجهی نکردن و نمی کنن".
بعدا هم اعتراض خود را در مصاحبه‌ای دیگر با خبرگزاری فارس تکرار کرد: "همه ما را فراموش کرده اند. کسی به قهرمانان سابق اهمیتی نمی دهد و از آنها سراغ نمی گیرد. مدیران ورزشی فقط شعار حمایت از قهرمانان می دهند".
او همچنان اخبار کشتی را دنبال می کند و امسال برای تماشای فینال لیگ کشتی آزاد بین سبزوار و بابل، به ورزشگاه آزادی آمد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمدعلی خجسته پور



سال ۱۳۳۱ در مسابقات قهرمانی کشور که در زادگاهش تبریز برگزار شد، داود مستمع از تیم میزبان و خلیل رعیت پناه (برنده اولین مدال کشتی ایران در تاریخ بازی های آسیایی) را مغلوب کرد و به قهرمانی رسید.
خجسته پور که خودش در دهه های ۵۰ و ۶۰ شمسی قهرمانان زیادی را از باشگاه راه آهن به تیم ملی تحویل داد، معتقد بود بلور نه با توانایی فنی که فقط با اتکا به مدیریت استثنایی اش تیم ملی را اداره می کرد.
محمدعلی خجسته پور در سال ۱۳۱۰ در تبریز متولد شد. خانواده اش ده سال بعد از تولد او به تهران مهاجرت کردند و در محله شاهپور روبروی باشگاه پولاد ساکن شدند.

خجسته‌پور، کشتی را از همان جا شروع کرد. سال ۱۳۳۱ در مسابقات قهرمانی کشور که در زادگاهش تبریز برگزار شد، داود مستمع از تیم میزبان و خلیل رعیت پناه (برنده اولین مدال کشتی ایران در تاریخ بازی های آسیایی) را مغلوب کرد و به قهرمانی رسید.
آن موقع محمود ملاقاسمی عضو تیم ملی بود و خجسته پور سه سال منتظر نشست تا جای همشهری اش را در تیم ملی بگیرد.
دوبنده تیم ملی را نخستین بار در سال ۱۳۳۴ در جشنواره ورشو پوشید. آن جا به رقیب ژاپنی و سالکامانیدزه از شوروی باخت اما با چهار پیروزی نقره گرفت تا امیدوارانه منتظر رقابت های انتخابی برای المپیک بماند.
محمود ملاقاسمی در انتخابی ها مغلوب خجسته پور شد. اما ابوالفضل حسین پور بر او غلبه کرد. سپس رای آن کشتی جنجالی برگشت و خجسته پور، مسافر المپیک ملبورن شد.
ماجرای مدال المپیک
یازده کشتی گیر در ۵۲ کیلوگرم حضور داشتند که ۱۰ نفرشان دنبال ملاقاسمی می گشتند. خجسته پور قرعه شماره ۱۱ را برداشت و در دور اول استراحت کرد.
لوئیجی چینازو از ایتالیا را بدون از دست دادن امتیاز شکست داد. تصویری از این مسابقه در حالی که چینازو قصد اجرای فن لنگ را دارد، در کتاب رسمی المپیک ملبورن که IOC ناشر آن است، چاپ شده.
خجسته پور سپس ریچارد دلگادو نفر پنجم جهان از آمریکا را هم ۷-۱ مغلوب کرد.

در سال ۱۳۸۱ در سالگرد در مراسم سالگرد تختی، با انتقاد از اوضاع فرهنگی ورزش به ایسنا گفت: واژه پهلوانی در ایران واقعیتی فراموش شده‌ است. در چنین فضایی نمی‌توان انتظار داشت پهلوان تربیت شود.
حالا فقط چهار کشتی گیر در جدول باقی مانده بودند. تاداشی آسایی از ژاپن که بدلکار ماهری بود، خیلی او را آزار داد. وقتی در خاک خجسته پور نشسته بود، روی سگک عجولانه اش واکنش نشان داد. از طرف مقابل چرخید و حریف ایرانی را روی پل برد.
خجسته پور به سختی تنفس می کرد اما کسب مدال المپیک، ارزش دو دقیقه مقاومت روی پل را داشت. بعداً همیشه در یادآوری آن مسابقه می گفت؛ این کشتی را با مصیبت بردم.
رقیب ژاپنی حذف شد و سه نفر در جدول باقی ماندند. در دیدار جذاب بعدی این وزن، حسین آکباش ترکیه ای از سد سالکامانیدزه گذشت.
خجسته پور باید با سالکامانیدزه کشتی می گرفت. قبلاً دو بار در خاک شوروی و در قالب رقابت های خاطره انگیز تیم به تیم، به او باخته بود. این بار نیز فقط چهار دقیقه مقاومت کرد.
همیشه حبیب الله بلور را مقصر می دانست و می گفت: "او فوت و فن خاصی در چنته نداشت که بخواهد مرا مقابل سالکامانیدزه تجهیز کند".
در جدال برای نقره و برنز، حسین آکباش که از کنار تشک توسط یاشار دوغو اسطوره تاریخ ورزش ترکیه هدایت می شد، با دو خاک به خجسته پور باخت.
سالکامانیدزه از شوروی طلا گرفت. مدال نقره به ایران رسید و مدال برنز نصیب ترکیه شد.
مرگ در غربت
دو سال بعد از المپیک در جام جهانی صوفیه باز هم پس از کشتی گیری از شوری، گئورگی سایادوف، به مدال نقره رسید.
خجسته پور که در رقابت های جهانی ۱۹۵۷ استانبول غایب بود، در مسابقات جهانی ۱۹۵۹ تهران با شکست مقابل علی علی یف برنده مدال طلا از شوروی، در حالیکه نفر سوم را برده و با نفر دوم مساوی کرده بود، مطابق مقررات و وضعیت جدول در آن مقطع زمانی، در رده چهارم قرار گرفت.
با آسیب دیدگی خجسته پور ۲۹ ساله در مسابقات انتخابی المپیک ۱۹۶۰ رم، گزینش ملی پوش این وزن با ابهام مواجه شد. حبیب الله بلور هر دو مدعی را در اردو نگه داشت اما سرانجام، رای به انتخاب محمدابراهیم سیف پور ۲۲ ساله داد.
اختلافات خجسته پور با بلور، پس از این ماجرا شدت گرفت. خجسته پور از کشتی خداحافظی کرد و جامه مربیگری پوشید. پس از زوال تدریجی باشگاه راه آهن و پابه سن گذاشتن خجسته پور، مربیگری را کنار گذاشت.

سال ۱۳۴۱ وقتی زلزله بویین زهرا رخ داد، او به اتفاق نبی سروری و ناصر گیوه چی در کنار مهدی دری سردبیر کیهان ورزشی، از همراهان طرح تختی در جمع آوری کمک های مردمی بودند
سال ۱۳۴۱ وقتی زلزله بویین زهرا رخ داد، او به اتفاق نبی سروری و ناصر گیوه چی در کنار مهدی دری سردبیر کیهان ورزشی، از همراهان طرح تختی در جمع آوری کمک های مردمی بودند. از هشت صبح در جاده شمیران و سینی در دست، اسکناس جمع می کردند.
خجسته پور در سال ۱۹۷۴ مربی تیم ملی در مسابقات جهانی استانبول شد. همزمان در باشگاه راه آهن هم مربیگری می کرد.
گنجینه ای از فنون بود و تمرین دهنده ای خلاق. برای فن "سروته یکی" که می گفتند بدل ندارد، هفت شیوه بدلکاری ابداع کرد.
مثل تختی کارمند راه آهن بود. وقتی مدیرکل راه آهن جشنی برای تجلیل از تختی ترتیب داد، تختی بلافاصله پس از مراسم از خجسته پور پرسید: یخچال صغیرها کجاست؟
"گفتم نزدیکی خیابان شهباز. گفت بریم آن جا. رفتیم جایی که اتاقی کاه گلی بود و زنی کنار آن لباس می شست".
خجسته پور می گوید آنجا جوان فلجی لای رختخوابی فرسوده خوابیده بود. چندی قبل سوژه روزنامه ای شده بود که خبر ازدواجش با دختری پرورشگاهی را منتشر کرده بودند و هزینه مراسم عروسی را هم دولت پرداخته بود.
اما پس از ازدواج کسی سراغی از این زوج نمی گرفت. تختی، پاکت حاوی پول نقد که مدیر کل راه آهن به او داده بود را به آن جوان داد و مدتی بعد، دکه‌ای برایش برپا کرد تا محل درآمد او و همسرش باشد.
خجسته پور در آغاز دهه ۷۰ شمسی سرپرست تیم منتخب ایران در جام تفلیس بود. آن جا با بی انضباطی چند ملی پوش برخورد کرد و وقتی به ایران بازگشتند، در مصاحبه ای به انتقاد از آن کشتی گیران پرداخت.
آن ها نیز در پاسخ، بیانیه ای با تیتر (عیب رندان مکن ای زاهد پاکیزه سرشت)، علیه خجسته پور نوشتند که مجله کیهان ورزشی منتشر کرد.
پس از این ماجرا، حضور او در صحنه کشتی محدود شد به تجلیل هایی که در حاشیه رقابت های لیگ از پیشکسوتان کشتی صورت می گرفت.
در سال ۱۳۸۱ در سالگرد در مراسم سالگرد تختی، با انتقاد از اوضاع فرهنگی ورزش به ایسنا گفت: واژه پهلوانی در ایران واقعیتی فراموش شده‌ است. در چنین فضایی نمی‌توان انتظار داشت پهلوان تربیت شود.
ماه های آخر عمرش را در سفر به آمریکا برای دیدار با فرزندانش سپری کرد. در نوروز ۱۳۸۶ در حالی که یک ماه از درگذشت همسرش می‌گذشت، او نیز دیده از جهان فروبست و در آمریکا به خاک سپرده شد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ جعفر سلماسى



جعفر سلماسی اولین مدال المپیک ایران را در سال ۱۹۴۸ بدست آورد
سلسله قاجار آخرین نفس‌هایش را می‌کشید که او در کاظمین عراق به دنیا آمد و طی ۸۱ سال زندگی‌اش، حکومت پنج نفر را در دو سلسله پادشاهی و نظام جمهوری اسلامی دید.
محمدجعفر سلماسی از ۱۰ سالگى ورزش را شروع کرد. در انجام حرکات تعادلی و آکروباتیک تبحر داشت. اما نیروی زیاد و توان جسمی‌اش چنان مشهود بود که وقتی مسابقات وزنه برداری قهرمانی کشور برگزار شد، با اطمینان خاطر در دسته پر وزن شرکت کرد.

سلماسی از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷، چهار سال متوالی قهرمان ایران شد. اوج جوانی‌اش همزمان با جنگ جهانی دوم بود. سال ۱۹۴۴ وقتی ۲۶ ساله بود، رقابت های المپیک لغو شد. چهار سال بعد با خاموشی آتش جنگ، میزبانی المپیک برای دومین بار به لندن رسید.
البته در ایران، تعریف المپیک و شناخت ابعاد مختلف آن، قبل از جنگ و بعد از جنگ تفاوتی نداشت. مهم ترین مسابقه ورزشی، انتخاب پهلوان پایتخت بود که شاه مطابق سنتی دیرپا شخصاً بازوبند را دور بازویش می بست.
یال و کوپال پهلوانان پایتخت کجا و زندگی ساده ناظم مدرسه‌ای در بغداد کجا!
سلماسی تصوری از قرن آینده نداشت که او را به عنوان برنده اولین مدال المپیک خواهند ستود.
وقتی به المپیک رفت، فقط هفده سال از ورود نخستین میله هالتر و صفحه وزنه برداری به ایران می گذشت. امانوئل پادگرنی در دانشکده افسری و عبدالله نادری پایه گذاران این ورزش در ایران بودند.

سلماسی از سال ۱۳۲۴ تا ۱۳۲۷، چهار سال متوالی قهرمان ایران شد
سلماسی در چهارم آبان ۱۳۲۳ در فضای باز امجدیه به صورت غیر رسمی رکورد المپیک برلین را شکست. شاه جوان که در جایگاه ویژه نشسته بود، او را فراخواند. ملکه فوزیه هم آن جا بود. سلماسی با زیر پیراهن بود و هوا سرد. شاه از فتح الله مین‌باشیان خواست برایش گرمکن بیاورند.
عکسی از این گفت و گو به یادگار مانده. سلماسی بعداً گفت که شاه از او درباره وضع ورزش کشور سوال کرده بود.
داستان اولین مدال ایران
زمانی که قرار شد ایران به المپیک لندن برود، حسین صادقی به عنوان اولین رئیس فدراسیون وزنه برداری منصوب شده بود. او تا سال ۱۳۳۲ در این پست ماند و با درخشش سلماسی، سمت معاونت فدراسیون جهانی را نیز کسب کرد.
مقایسه رکوردها نشان می‌دهد رکورد سلماسی در سال ۱۳۲۶ برای کسب مدال نقره مسابقات جهانی ۱۹۴۷ فیلادلفیا کفایت می کرد. اما ایران مانند سایر تیم‌های آسیایی در آن رقابت‌ها حضور نداشت.
حضور سلماسی در تیم اعزامی به المپیک، تا حدی اتفاقی بود. ناظم ۳۰ ساله ایرانى مقیم بغداد، با پایان سال تحصیلى به وطن برگشته بود تا دور از گرمای طاقت فرسای عراق، تعطیلات تابستانى را در تهران بگذراند.
او در باشگاه نیرو و راستى تمرین می‌کرد که موسسش منوچهر مهران بود و همسرش منیر مهران مدیر آن بود. وزنه بردارانی که برای المپیک انتخاب شده بودند هم به این باشگاه می‌آمدند. آنها سال قبل با حضور در فنلاند، رقابت با خارجى‌ها را هم تجربه کرده بودند.
سلماسى آن روز در حرکت پرس، وزنه ۱۰۰ کیلوگرمى را مهار کرد و ملی‌پوشان را مبهوت کرد. مسؤلان او را به تیم ملى دعوت کردند.
کمال سلماسى پسر سوم جعفر سلماسى می‌گوید: "تابستان تمام شد و پدرم به بغداد برگشت. اما مسؤلان دعوت او به اردو را پیگیرى کردند. وزارت امور خارجه در نامه‌اى به آموزش و پرورش خواست تا پدرم را به مرکز برگردانند".

جعفر سلماسى بعد از پایان دوران قهرمانی، سرمربى تیم ملى وزنه بردارى عراق شد
در روزگاری که علم تغذیه هنوز به ایران وارد نشده بود، همسر سلماسی علاوه بر نگهداری از سه فرزندشان، برای فراغت بیشتر جعفر و تمرکز او روی تمرینات، مسئولیت تغذیه‌اش را هم بر عهده گرفت تا او مهیای شرکت در المپیک شود.
سلماسى در لندن، در حرکت پرس با مهار ۱۰۰ کیلوگرم، رکورد آنتونى ترلاتسو از آمریکا را شکست و از بقیه پیش افتاد. ترلاتسو قهرمان المپیک قبلی بود که سال ۱۹۳۶ پیش از آغاز جنگ در برلین برگزار شده بود.
سلماسی در حرکت یک ضرب با رکورد ۹۷.۵ کیلو به کار خود پایان داد. اما محمود فیاد از مصر با بالا بردن وزنه ۱۰۵ کیلوگرمی و در ادامه با ثبت بهترین رکورد در دو ضرب، قهرمان المپیک شد.
رادنی ویلکز از ترینیداد دوم شد و ملى پوش ایرانی روى سکوی سوم ایستاد. جالب این که ویلکز هم مثل سلماسى اولین مدال المپیک را برای کشورش به ارمغان برد. ترینیداد مانند ایران برای نخستین بار وارد المپیک شده بود.
جالب آن که سلماسی غیر از مشارکت در اولین حضور ایران در المپیک و کسب اولین مدال المپیکی این کشور، در اولین دوره بازی‌هاى آسیایى نیز عضو تیم ملی بود و آن جا صاحب مدال طلا شد.
در بازی های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی، عضو همان کاروانی بود که وقتی به ایران برمی گشتند، برای سبک‌تر شدن بار هواپیمایی که ناگهان با خطر سقوط مواجه شده بود، چمدان هایشان را در آسمان رها کردند.
او در آن رقابت ها بالاتر از رودریگو دل روزاریو از فیلیپین و یوکیو ایگوچی از ژاپن، مدال طلا را به گردن انداخت.
تختی پرچم را به سلماسی داد
در المپیک ۱۹۶۰ رم، پرچمدار کاروان ایران غلامرضا تختی بود که یک طلا و یک نقره از دو المپیک قبلی داشت. تختی اما گفت که در کاروان ایران پیشکسوتانی هستند که لیاقت بیشتری برای حمل پرچم ایران دارند. سپس به سمت جعفر سلماسی از همراهان تیم ملی وزنه برداری رفت، پرچم را به او داد و گفت؛ شما اولین مدال‌آور ایران در المپیک هستی و اینجا هم باید پرچمدار باشی: "هرچقدر خواهش کردم، تختی قبول نکرد که خودش پرچمدار باشد و به ناچار من پرچمدار ایران در المپیک رم شدم".
جعفر سلماسى بعد از پایان دوران قهرمانی، سرمربى تیم ملى وزنه بردارى عراق شد و همزمان در دانشکده تربیت بدنى بغداد نیز تدریس مى‌کرد.

سلماسی سه سال بعد از المپیک 1948 لندن، در اولین بازی‌های آسیایی مدال طلا گرفت
سلماسی بعدا که بازنشسته شد و به ایران برگشت، مدتی در فدراسیون مشغول کار بود.
صادق سلماسی فرزند ارشد او با ضبط صدای پدرش و پیاده کردن متن، در کتابی ۱۴۴ صفحه‌ای، زندگی و خاطرات او را منتشر کرده است.
جعفر سلماسی درباره بازگشت از عراق به ایران در سال ۱۹۷۰ و صاحب خانه شدنش می گوید: "شاه دستور داد خانه‌ای در نارمک به من واگذار شود. دو خانه نیز در همان کوچه به فیلابی و نصیری‌ داده شد که فاقد آب و برق بود. پیغام دادم تا به این خانه‌ها آب و برق داده نشود، به آن نقل مکان نخواهم کرد. بلافاصله به امر شاه تمام کوچه را آب و برق داده و برای من تلفن هم وصل کردند."
در سال‌های آخر زندگی‌اش، مسئولین ورزشی سراغی از او نمی گرفتند که این موضوع باعث آزردگی خاطرش شده بود.
سلماسى که از سال ۱۳۷۳ ساکن قم بود، روز دوشنبه ۱۱ بهمن ۱۳۷۸ در اثر ابتلا به بیماری دیابت در بیمارستان باهنر تهران درگذشت. پیکر نخستین مدال آور ایران در بازی‌های المپیک را در قطعه ۲۲ بهشت زهرا کنار هم تیمی و دوست قهرمانش محمود نامجو به خاک سپردند.
سال ۱۳۸۵هفتمین سالگرد درگذشتش با حضور مسئولین فدراسیون وزنه برداری و کمیته ملی المپیک برگزار شد. میر رسول رئیسی و سرهنگ حسن عرب شاهی از قهرمانان سابق این رشته نیز خاطراتشان از سلماسی را بازگو کردند.
سال ۸۶ با حضور محمد نصیری، عبدالله موحد و پرویز جلایر، مراسم بزرگداشت سلماسی و محمود نامجو همزمان برگزار شد؛ دوازدهمین سالگرد درگذشت سلماسی و بیست و دومین سالگرد درگذشت نامجو. رویه ای که تا امسال ادامه داشته است.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌‌آوران ایرانی المپیک؛ عبدالله مجتبوی



عبدالله مجتبوی در المپیک ۱۹۵۲ و در مسابقات جهانی هلسینکی ۱۹۵۱ برای ایران دو مدال برنز گرفت
"پیشکسوت واقعی"، لقبی بود که کشتی‌نویسان به او داده بودند. زیرا هیچ وقت حوالی ساختمان فدراسیون کشتی آفتابی نمی‌شد. نه درخواست اعزام به سفر خارجی در کنار تیم‌های ورزشی را داشت و نه به اعتبار پیشینه‌اش خواستار نقشی در کمیته‌های فنی صوری بود.
عبدالله مجتبوی ۸۷ سال قبل در خیابان بلورسازی به دنیا آمد. شصت سال پیش از سکوی المپیک بالا رفت و پایین که آمد، دوبنده تیم ملی را به جانشینش محمدعلی فردین داد. ۵۰ سال قبل ازدواج کرد و سال گذشته هم از دنیا رفت.

در کنار ضیاء و منصور میرقوامی‌ که اسم و رسمی در زورخانه‌های شهر داشتند، فنون کشتی پهلوانی را آموخت. سپس رفت زورخانه بازارچه نایب آقا. دوران جوانی‌اش داشت سپری می‌شد که حمید محمودپور، کشتی مدرن را به ایران آورد. در باشگاه آهن، زیر نظر حبیب الله بلور با این نوع از کشتی آشنا شد. آشنایی، شاگردی و رفاقتی که تا لحظه مرگ آقابلور ادامه داشت.
مجتبوی در باشگاه نیرو و راستی که منوچهر مهران و پس از مرگ او همسرش منیر مهران اداره اش می کردند هم تمرین می‌کرد. با همین تیم عازم عراق شد. این سفر که جمعه ۲۴ اسفند ۱۳۲۴ از تهران به سمت اهواز و سپس بغداد انجام شد، نخستین سفر خارجی در تاریخ کشتی ایران محسوب می‌شود.
رسول رئیسی، حبیب الله بلور، حسین جبار‌زادگان، حسین سروری، جمشید بزرگمهر، مرتضی بنایی و ضیاء شادمان در این سفر با مجتبوی همراه بودند. در همین سفر تاریخی بود که بلور در مبارزه‌ای پر هیجان توانست سلمان، پهلوان عراق را تسلیم کند.
سال ۱۳۲۶ در مسابقات آزاد قهرمانی کشور، مجتبوی با دوبنده تیم مشهد کشتی گرفت و در فینال به علی غفاری از تهران باخت. جالب آن که همین فینال با همین نتیجه سال بعد در فینال فرنگی تکرار شد. با این تفاوت که مجتبوی این بار با دوبنده اصفهان به روی تشک آمده بود.

مجتبوی یکی از پنج ورزشکار ایرانی است که با پرچم این کشور به صورت رسمی موفق به کسب مدال از رقابت‌های اروپایی شده است
در سال ۱۳۲۸ باز هم غفاری حرف اول ایران را زد اما مجتبوی در یک وزن پایین‌تر، بالاخره قهرمان ایران شد؛ با دوبنده تهران و پس از غلبه بر محمد سرحدی و عزیزالله گتمیری.
همان سال در حالیکه با پایان جنگ دوم بین الملل، اغلب رقابت‌های اروپایی هنوز نظم یا چفت و بست کامل و دقیقی نداشتند، در رقابت‌های این قاره تیم‌های ایران از آسیا و مصر از آفریقا به عنوان مهمان حضور پیدا کردند.
مجتبوی هم عضو تیم اعزامی بود. او در ۶۷ کیلو به ثروت مریچ از ترکیه باخت اما بالاتر از فیلایاماکی از فنلاند، گاریبالدو نیتزولا از ایتالیا، صیاد قندیل از مصر، یان کولز بلژیکی و رنه ژسنائو از فرانسه روی سکوی دوم ایستاد.
مجتبوی یکی از پنج ورزشکار ایرانی است که با پرچم این کشور به صورت رسمی موفق به کسب مدال از رقابت‌های اروپایی شده است. نتایج این رقابت‌ها با تایید مدال‌های ورزشکاران ایران و مصر در پایگاه خبری FILA که ارگان جهانی این رشته است به ثبت رسیده است.
ماجرای مدال المپیک
عبدالله مجتبوی و محمود ملاقاسمی به اتفاق تختی دو سال پیاپی، هرکدام یک مدال جهانی و یک مدال المپیک در هلسینکی گرفته‌اند.
مجتبوی در مسابقات جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی روی سکوی سوم ایستاد. سال بعد برای این که مجددا به این شهر بازگردد، در رقابت های قهرمانی کشور کشتی نگرفت اما در انتخابی‌ها مقابل حسین عرب و امیر حمیدی، مردی که بعدا از عالیرتبه‌ترین اعضای فدراسیون جهانی نیز شد به پیروزی رسید.
"مجتبوی از مهم‌ترین حامیان بلور در احراز ریاست فدراسیون کشتی در سال ۱۳۴۱ بود. سمتی که به خاطر درگیری لفظی بلور با مقامات فیلا در مسابقات جهانی و متزلزل شدن جایگاه ایران، نه دوامی داشت نه فرجامی خوش یافت"
در المپیک هلسینکی ابتدا بر الکسانتری کی­سالا از فنلاند غلبه کرد. این کشتی‌گیر سال قبل از آن مجتبوی را برده و خودش نایب قهرمان شده بود.
واسیلی ریبالکو از شوروی نیز با امتیاز به مجتبوی باخت اما در شب‌های دوم و سوم دو پیروزی راحت مقابل بیو اسکات از استرالیا و سوگو یامازاکی از ژاپن کسب کرد.
روز چهارم را در بهترین موقعیت جدول استراحت خورد تا بدون خستگی به مصاف پر برلین از سوئد برود که در این مرحله، نبرد سختی با بیل اسمیت آمریکایی از سرگذرانده بود.
مجتبوی با غلبه بر حریف سوئدی، مطابق مقررات آن زمان فقط یک مساوی دیگر نیاز داشت تا قهرمان المپیک شود. اما بی آن که امتیازی بگیرد به بیل اسمیت باخت تا با همین شکست سوم شود.
ویلیام توماس اسمیت با یک باخت به پربرلین، قهرمان شد و برای همیشه از دنیای قهرمانی خداحافظی کرد. پربرلین هم با یک باخت مقابل مجتبوی، دوم شد.
یار بلور؛ کاشف حبیبی

پیکر عبدالله مجتبوی در بیست و ششم دی ۱۳۹۰ از ورزشگاه شیرودی تشییع شد
بعد از هلسینکی، مربی تیم ملی شد و این مشهورترین نقل قول به جا مانده از اوست: "من کاشف امامعلی حبیبی بودم".
در المپیک بعدی که از حیث مرغوبیت مدال، بهترین دوره تاریخی کشتی ایران است، دستیار اول حبیب الله بلور بود. مردی که او را موفق‌ترین سرمربی تاریخ کشتی آزاد ایران می‌نامند.
مجتبوی همراه با محمدعلی فردین، وفادارترین شاگردان بلور بودند. مجتبوی هرگز از بلور فاصله نگرفت و فردین نیز وقتی در سینما صاحب موقعیت شد، استادش را با نقش‌های ساده‌ای مثل "پدر پولدار دختران دم بخت"، وارد این عرصه کرد.
مجتبوی از مهم‌ترین حامیان بلور در احراز ریاست فدراسیون کشتی در سال ۱۳۴۱ بود. سمتی که به خاطر درگیری لفظی بلور با مقامات فیلا در مسابقات جهانی و متزلزل شدن جایگاه ایران، نه دوامی داشت نه فرجامی خوش یافت.
بلور از پشت میز ریاست فدراسیون کشتی، به اتفاق مجتبوی که سمت نایب رییسی او را برعهده داشت از تهران راهی قزوین شدند تا کلاس آموزش کشتی دایر کنند.

عبدالله مجتبوی کمتر در محافل ورزشی ظاهر می‌شد
مجتبوی هشت ماه نیز در پاکستان به سر برد تا در نقاط مختلف این کشور، کشتی آزاد را آموزش دهد. مدارک داوری‌اش را هم تکمیل کرد و قاضی رقابت‌های مهمی در دهه ۷۰ میلادی بود. پس از انقلاب، مدیر سازمان رفاه ورزش شهرداری تهران شد و پایه گذار باشگاه آتش‌نشانی.
سال ۱۹۹۸ در جریان مسابقات جهانی تهران، یکی از پیشکسوتان پرچمدار در مراسم افتتاحیه بود. پس از آن، کمتر در محیط های کشتی حاضر شد. دو سال قبل که به مراسم تشییع رحمت الله غفوریان از اساتید کشتی که خیلی دوستش داشت رفته بود وقتی نزدیک تابوتش رسید به شدت متاثر شد.
پیکر عبدالله مجتبوی دارنده دو مدال جهانی و المپیک از ورزشگاه هلسینکی، بیست و ششم دی ۱۳۹۰ از ورزشگاه شیرودی تشییع شد. محسن فرح‌وشی پیشاپیش سوگواران زیر تابوتش را گرفته بود. سایت فدراسیون جهانی خبر درگذشت او را در صفحه اول منتشر کرد.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ مهدی یعقوبی




محمد مهدی یعقوبی در المپیک 1956 ملبورن نقره گرفت
وقتی سال ۱۳۲۷ اولین کاروان ورزشی ایران به صورت رسمی در بازی‌های المپیک شرکت کرد، محمدمهدی یعقوبی ۱۷ ساله بود. او خبر کسب مدال برنز سلماسی را در قزوین از رادیو شنید.
گوینده رادیوی فارسی بی‌بی‌سی درباره ناکامی منصور میرقوامی مقابل پیتر مورتون از آفریقای جنوبی، پیروزی عباس زندی در برابر ادواردو استرادا از مکزیک و همچنین شکست ضربه فنی ابوالقاسم سخدری مقابل آنتونسون سوئدی هم صحبت کرد.

در داخل ایران هنوز دو سال مانده بود تا حیدر گوهرشناس، از محصلان اعزامی به اروپا، نخستین گزارش ورزشی را از رادیو پخش کند.
از اخبار جنگ دوم بین‌الملل دیگر اثری در میان نبود و امواج رادیو بی‌بی‌سی، برد و باخت های المپیک را منعکس می‌کرد.
شوق ورزشکار شدن از همان زمان به جان محمدمهدی یعقوبی افتاد: "رادیو کار خودش را کرد و دوبنده را پوشاند به تن ما. خانواده‌ای ۱۱ نفره بودیم و مشکل حریف تمرینی نداشتم توی خانه".
کلوب‌های کشتی هنوز رونق نداشت. مخصوصا در شهرستان‌ها که کشتی گرفتن فقط در زورخانه معنا پیدا می کرد. یعقوبی هم رفت زورخانه شاهوردی در کوچه دیمج تا فن و بند کشتی را از حسن شیخی یاد بگیرد.
او در سال ۱۳۲۹ نایب قهرمان وزن ۵۲ کیلوگرم ایران شد. اما در سال ۱۳۳۱ در یک وزن بالاتر، جبار بایرام­جهانی از تبریز را برد و روی سکوی قهرمانی ایستاد. دو سال بعدش (۱۳۳۲ و ۱۳۳۳) به وزن سوم رفت و برای دومین و سومین بار قهرمان ایران شد.
در سال ۱۳۳۴ مسابقات قهرمانی کشور در قزوین انجام شد و او به وزن دوم بازگشت و برای چهارمین بار به مدال طلا رسید. در همان مسابقات، تختی در وزن هفتم قهرمان شد.

یعقوبی در وزن ۵۲ کیلوگرم سه بار قهرمان ایران شد
یعقوبی که ده سال با تختی هم تیمی بود، روزی با او قصد سوار شدن به اتوبوس را داشت. تختی مثل همیشه عقب کشید تا دوستش زودتر سوار شود. اتوبوس در حال حرکت بود و تختی قصد بالا آمدن داشت که شاگرد اتوبوس، طبق عادت با مشت به سینه تختی کوبید.
یعقوبی می‌گوید: "من با شاگرد اتوبوس برخورد فیزیکی کرده و پاسخش را دادم. اما همان جا تختی مرا سرزنش کرد. زمانی که شاگرد اتوبوس فهمید دست روی چه کسی بلند کرده، عمیقا شرمنده شد و به دست و پای تختی افتاد".
تختی در چهار المپیک کشتی گرفت و یعقوبی هم از معدود ورزشکاران سه المپیکی در تاریخ ورزش ایران است.
او در مسابقات جهانی ۱۹۵۱ به مدال برنز دست یافت. اما سال بعدش در المپیک هلسینکی فقط ۳۲ ثانیه مقابل رشید مامدبیکف از شوروی مقاومت کرد و حذف شد. در المپیک رم نیز ۳۰ ساله بود و در پایان خط قهرمانی.
در مسابقات جهانی ۱۹۵۴ توکیو نیز راهی به سکوهای سه گانه پیدا نکرد و در رده پنجم مشترک قرار گرفت.
المپیک ملبورن اما داستان دیگری دارد. داستان ماندگاری نام محمدمهدی یعقوبی در تاریخ ورزش ایران، در همین المپیک رقم خورد.
او جبار بایرام­جهانی، نزدیک ترین رقیبش در انتخابی‌ها را برد و عازم استرالیا شد. المپیکی که به خاطر موقعیت جغرافیایی میزبان در ماه­‌های غیر معمول نوامبر و دسامبر انجام شد.
ماجرای مدال المپیک
یعقوبی تجربه چهار سال قبل را داشت و می‌دانست که اولین اشتباه ممکن است، او را از این المپیک (۱۹۵۶ ملبورن) هم دست خالی به ایران برگرداند.
میخائیل شاخوف از شوروی نخستین حریفش بود. با عبور از سد او گام بلندی به سمت مدال برداشت. پیروزی با ضربه فنی بر جف جیمسون استرالیایی و پاندی از هندوستان، یعقوبی را بدون شکست راهی شب چهارم کرد.
مصطفی داغستانلی از ترکیه مانع بلند بعدی بود. آن ها قبل از المپیک در استانبول در مسابقه دوستانه تیم به تیم، کشتی گرفته بودند که داور دست یعقوبی را بالا برده بود.
خودش با تواضع می گوید؛ اگر در استانبول بر او پیروز شدم، به این خاطر بود که خدمت سربازی‌اش را طی می کرد و از تمرینات دور بود.
اما داغستانلی در ملبورن پر نفس بود و قبراق. کشتی گره خورد و داغستانلی با فاصله‌ای ناچیز برنده شد. او از نوادر تاریخ کشتی است، دو نشان زرین المپیک دارد و سه طلای جهانی.
محمد مهدی یعقوبی
"تا زمانی که فدراسیون خواهان بهره‌گیری از تجارب پیشکسوتان نباشد، نمی‌توان به پیشرفت کشتی امید بست. فنون قدیمی به فراموشی سپرده شده و از فنون اصیل ایرانی استفاده نمی‌شود. از ۲۵ قهرمان المپیک و ۶۵ قهرمان جهان که جمعا حدود ۱۰۰ نفر هستند، فقط سه نفر با این فدراسیون همکاری می‌کنند و این واقعا جای تاسف است."
یعقوبی پس از این کشتی، دوباره به روی تشک آمد تا با غلبه بر لی سانگ از کره جنوبی به مدال نقره برسد.
ساکن هفت سنگان
مردی که ده سال در ترکیب تیم ملی بود، خاطرات بی‌شماری از نسل طلایی کشتی ایران در دهه ۵۰ میلادی دارد و در محافل دوستانه، هم دوره‌ای‌هایش رشته کلام را به او می‌سپارند. خصوصا که شوخ طبع و بذله گو هم هست.
در سال ۱۹۵۸ و در جام جهانی صوفیه، تختی پس از شکست مقابل آناتولی آلبول کشتی‌گیر جوان اهل شوروی، در مبارزه بعدی باید دست نماینده بلغارستان را می فشرد.
پتکو سیراکوف از تختی خواهش کرد که مقابل هموطنانش کشتی را به او ببازد. تختی نیز پذیرفت و ماجرا را به یعقوبی گفت.
یعقوبی با لهجه شیرین خود می‌گوید: رفتم به استاد بلور ماجرا را گفتم. بلور سر تختی داد و بیداد کرد و گفت؛ اگر تو ببازی تیم هم خراب می‌شود و در رده‌بندی می‌افتیم پایین.
تختی هم که می‌دانست یعقوبی ماجرا را لو داده، سرش را پایین انداخته و به بلور گوش می‌داد. یعقوبی شیفته مدیریت و مربیگری حبیب‌الله بلور است و درباره‌اش می گوید: "آقا بلور کنار تشک به تمام دنیا می‌ارزید."
تختی ناگزیر، روی تشک رفت و حریف خود را در سه دقیقه ضربه فنی کرد.
یعقوبی ساکن هفت سنگان قزوین است. سه پسر و یک دختر دارد و با شم اقتصادی خوبش، برخلاف اغلب همدوره‌ای ها اوضاع زندگی‌اش همیشه روبه راه بوده.
در دوران پس از قهرمانی، هدایت تیم منتخب ایران که سال ۱۳۵۳ به جام فرایبورگ اعزام شد را برعهده داشت.
هر از گاهی مسافر آمریکاست برای دیدار فرزندان و نوه‌ها. مدتی هم در آمریکا مربیگری کرده و استنلی دزیدزیک قهرمان سال ۱۹۷۴ جهان نیز شاگردش بوده.
محمدعلی رجایی نخست وزیر و رییس جمهور نظام جمهوری اسلامی، بچه محل و دوست دیرینش در قزوین بود. همو بود که در آغاز دهه ۸۰ میلادی از یعقوبی خواست در آمریکا نماند و به ایران برگردد.

آبان سال گذشته در جریان رقابت های لیگ برتر از محمد مهدی یعقوبی تجلیل شد
در قزوین همه ساله مسابقات یک روزه‌ای به نام او و شعبان بابااولادی دیگر پیشکسوت کشتی این استان برگزار می‌شود.
سال ۱۳۸۱ در اعتراض به عدم بکار گیری پیشکسوتان در فدراسیون کشتی به ریاست امیررضا خادم گفت: تا زمانی که فدراسیون خواهان بهره‌گیری از تجارب پیشکسوتان نباشد، نمی‌توان به پیشرفت کشتی امید بست. فنون قدیمی به فراموشی سپرده شده و از فنون اصیل ایرانی استفاده نمی‌شود. از ۲۵ قهرمان المپیک و ۶۵ قهرمان جهان که جمعا حدود ۱۰۰ نفر هستند، فقط سه نفر با این فدراسیون همکاری می‌کنند و این واقعا جای تاسف است.
سال ۲۰۰۵ هم وقتی قرار شد توصیه‌ای به مراد محمدی بکند که برای نخستین بار عازم مسابقات جهانی بود، باز همان موضوع را یادآوری کرد: ۱۰۰ فن اصیل و ناشناخته ایرانی داریم. خود من بدل فن سر و ته یکی را بهتر و کامل تر از خود فن بلدم، در حالی که مطمئن هستم مربیان فعلی حتی نمی‌دانند این فن بدل هم دارد.
یعقوبی گفت: "دفاع خوب اصلی‌ترین حربه برای پیروزی است. با توجه به این که محمدی برای اولین بار در مسابقات جهانی شرکت می‌کند، گمنام است و می تواند راحت مدال بگیرد".
از قضا تک مدال تیم اعزامی را مراد محمدی نصیب خود کرد.
دو سال قبل برادرش را از دست داد و او را در امامزاده اسماعیل قزوین به خاک سپرد.
آبان سال گذشته در جریان رقابت های لیگ برتر از مهدی یعقوبی تجلیل شد. در بهمن ماه گذشته در ۸۱ سالگی، یک عمل جراحی سخت را پشت سر گذاشت.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
مدال‌آوران ایرانی المپیک؛ محمود ملاقاسمی






محمود ملاقاسمی در المپیک ۱۹۵۲ هلسینکی مدال نقره گرفت
پدر محمود ملاقاسمی کفشگر بود و بی وقفه کار می‌کرد تا خرج خانواده‌ای با هفت فرزند را دربیاورد. خانواده‌ای در محله سنگلج، کوچه افشارها.
ملاقاسمی متولد سال ۱۳۰۸ بود و مرگ ناگهانی پدرش، باعث شد تا او از کودکی نان‌آور باشد. با دستفروشی آغاز کرد و با جمع کردن پول‌هایش برای دوختن شلوار بچگانه چرخ زیگزاگ دوزی خرید.

مغازه‌دارهای ناصر خسرو مشتری تولیدات او و خواهرانش بودند. یکی از رفقایش که در سبزه میدان بساط می‌کرد، دوبنده‌ای پارچه‌ای برایش خرید و او بدون کفش و با همان دوبنده تمرینات کشتی را از ۱۶ سالگی زیر نظر آندره گوالوویچ در باشگاه "نیرو و راستی" آغاز کرد.
آندره گوالوویچ مربی‌ روسی بود که در ایران، در شهرستان سلماس ساکن شد. او را پدر کشتی فرنگی ایران می‌نامند.
صائم اریکان نیز اولین مربی خارجی بود که از ترکیه به ایران آمد. او علاوه بر حضور در باشگاه نیرو و راستی، اولین سرمربی تیم ملی کشتی ایران بود که از المپیک لندن تا هلسینکی هدایت این تیم را بر عهده داشت.
ملاقاسمی نزد عبدالحسین فیلی در باشگاه پولاد (واقع در خیابان وحدت اسلامی تهران) هم تمرین می‌کرد. کوتاه قد و چغر بود و در وزن اول کشتی می‌گرفت.
ماجرای مدال
در رقابت های قهرمانی کشور در سال ۱۳۲۹ در هر دو رشته آزاد و فرنگی به مقام قهرمانی رسید. در فینال آزاد مقابل مهدی یعقوبی از قزوین و در فینال فرنگی مقابل داود مستمع از تبریز برنده شد.
در سال ۱۳۳۰ نیز در فرنگی با برتری مقابل شعبان بابااولادی از قزوین قهرمان شد. نخستین بار همراه تیم ملی کشتی فرنگی ایران راهی رقابت های جهانی ۱۹۵۰ استهکلم شد اما دست خالی برگشت.
محمود ملاقاسمی
"کفش و دوبنده‌ای که در آن مسابقه (بازی نهایی المپیک هلسینکی مقابل کیتانو) پوشیدم را هنوز نگه داشته‌ام. حسرتش رهایم نکرده. المپیک فرصتی است که تا به خودت بیایی مثل شهاب از مقابل چشمانت گذشته"
مصدومیت و کناره‌گیری منصور رییسی در وزن نخست، موقعیت را برای حضور او در ترکیب تیم ملی کشتی آزاد هم فراهم کرد. ملاقاسمی در رقابت های جهانی ۱۹۵۱ هلسینکی پس از علی یوجل از ترکیه به مدال نقره دست یافت.
همین شهر سال بعد میزبان المپیک بود. جایی که ابتدا نیرانجان داس از هندوستان را ضربه فنی کرد و سپس با فن کمر، پشت لوئیز بایس از آفریقای جنوبی را به تشک دوخت.
هاینریش وبر از آلمان غربی نیز مثل سال قبل، مغلوب ملاقاسمی شد. حسن گمیچی از ترکیه را نیز با امتیاز پشت سر گذاشت.
گئورگی سایادوف از شوروی مغلوب بعدی نماینده ایران بود. او حالا برای کسب مدال طلا فقط یوشی کیتانو از ژاپن را پیش رو داشت. کیتانو به حسن گمیچی (مغلوب ملاقاسمی) باخته بود. یک مساوی برای قهرمانی ملاقاسمی کفایت می کرد.
ملاقاسمی و کیتانو در چهارمین روز مسابقات به مصاف هم رفتند.
رقیب ژاپنی با برتری محسوسی بی آن که امتیاز از دست دهد، ملاقاسمی را شکست داد تا پل قهرمانی حسن گمیچی شود. کیتانو دوم شد و ملاقاسمی روی سکوی سوم ایستاد.

ملاقاسمی تمرینات کشتی را از ۱۶ سالگی زیر نظر آندره گوالوویچ روس در باشگاه "نیرو و راستی" آغاز کرد
جالب آن که کیتانو دو سال بعد در مسابقات قهرمانی آسیا، به نماینده پاکستان باخت و دوم شد.
اکنون ۶۰ سال از شب بیست و سوم ژوئیه ۱۹۵۲ که ملاقاسمی به کیتانو باخت می گذرد، اما او همچنان در حسرت مدالی است که از کف داد: "کفش و دوبنده‌ای که در آن مسابقه پوشیدم را هنوز نگه داشته‌ام. حسرتش رهایم نکرده. المپیک فرصتی است که تا به خودت بیایی مثل شهاب از مقابل چشمانت گذشته".
وقتی طیاره در تهران به زمین نشست، بچه‌های حمام گلشن در خیابان سیروس به استقبالش آمدند و برایش سنگ تمام گذاشتند.
ملاقاسمی در رقابت های جهانی ۱۹۵۴ توکیو به مقامی دست نیافت. از طرفی با چهره شدن جوان سرپنجه‌ای به نام محمدعلی خجسته‌پور، ناگزیر در ۲۵ سالگی دوبنده تیم ملی را به جانشین خود واگذار کرد.
پس از قهرمانی
ملاقاسمی در محل سابق باشگاه ایزدفردوسی که بین شاهپور و امیریه بود تمرین می‌داد. جامه سفید داوری هم پوشید و از بازی‌های آسیایی ۱۹۶۶ بانکوک تا نیمه دوم دهه ۸۰ میلادی قضاوت کرد.
در سال ۱۹۶۶، یک سال قبل از مرگ تختی، در نیویورک با هم بودند. برای مداوای مصدومیت به بیمارستانی که نزدیک سازمان ملل بود می‌رفتند: " تختی از من پرسید چقدر پول داری؟ گفتم می‌خواهم یک ضبط صوت که ۸۰ دلار است بخرم. گفت تمام پولت را بده در تهران هر ضبطی خواستی برایت می‌خرم. تختی پول را گرفت و آن را به یک زن بی‌بضاعت ایرانی داد که با فرزندش در آمریکا زندگی می‌کردند."

ملاقاسمی دو سال سرمربی تیم ملی کشتی آزاد پیشکسوتان ایران بود
هنگام بازگشت از مسابقات جهانی، تختی در آلمان ماند تا اتومبیلی بخرد و به ایران بیاورد. ملاقاسمی قصد داشت چند روز دیگر بماند. تختی با اتومبیل برگشت: "وقتی به هتل برگشتم دیدم تختی نامه‌ای گذاشته و ۷۰۰ مارک هم روی آن است. در آن نوشته بود، این پول را بگیر. مردم تو را کمتر می‌شناسند و اگر پول لازم داشته باشی کمتر کمک می‌کنند، اما من را می‌شناسند و اگر پول بخواهم به من می‌دهند".
ملاقاسمی دو سال سرمربی تیم ملی کشتی آزاد پیشکسوتان بود و در چند رقابت بین المللی نیز به عنوان سرپرست، کنار تیم های اعزامی بود.
قبل از آن که مدال المپیک بگیرد با دختر دایی اش ازدواج کرد که حاصل آن چهار فرزند است. دخترش منصوره در ناسا فعال است و پسرش حمید هم در واشنگتن طبابت می‌کند.
ملاقاسمی در ۸۳ سالگی نیز سرپاست. درباره مسائل کشتی مصاحبه می‌کند و پیگیر نتایج رقابت‌هاست. پس از المپیک پکن و ناکامی تیم ملی ایران، کادر فنی را مقصر دانسته بود. هنوز هم کشتی‌نویسان رسانه‌ها برای نقد مسائل روز کشتی با او تماس می‌گیرند.
در صنعت نیز فعال است. مالکیت کارخانه موکت سازی در بلوار کشاورز و یک مرغداری بزرگ در جاده قدیم کرج، از جمله فعالیت‌های اقتصادی اوست.
ملاقاسمی همه ساله در یکی از افطارهای ماه رمضان، در رستورانی واقع در خیابان اسفندیاری میزبان برخی چهره‌ها و مسئولین ورزشی است.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
مرد

 
نام‌آوران ایرانی المپیک؛ محمود نامجو







محمود نامجو تنها ورزشکار ایرانی است که در دو المپیک پرچمدار کاروان ورزشی ایران بوده است
در محله استاد سراى رشت، کودک ریزجثه وقتی به تماشای زور ورزی معرکه گیران شهر ایستاد، به پدرش گفت: "کاش من هم روزى بتوانم این سینى‌ها را پاره کنم."
محمود نامجو (نامجوی) متولد سال ۱۲۹۷ بود. پسر کوتاه‌قد و ریزنقش تقی‌خان سیگار‌ساز با بچه محل‌ها سرشاخ می‌شد و کشتی می‌گرفت. کم کم حرکات آکروباتیک را هم با سماجت و تمرینات ابداعی پرخطری که انجام می داد، یاد می گرفت.

به اتفاق دوستانش تیم حرکات نمایشى تشکیل دادند و در مراسم مختلف برنامه اجرا می کردند. در پانزده سالگی براى این که در کشتى مقابل حریفان بلندقامت کم نیاورد، بدنسازى را شروع کرد.
میل می‌گرفت و کباده می‌کشید تا با ورزش‌های زورخانه‌ای عضلاتش را قوى کند. خیلی زود به آرزوی خردسالی‌اش رسید و در معرکه گیرى‌هاى پهلوان محمد على خورشیدى، پهلوان هاشم و پهلوان ستوده، سینى و مجمعه پاره کرد. در رشت چهره شد و در زورخانه هم صاحب زنگ شد.
از گیلان کوچ کرد و به پایتخت آمد. صبح‌ها در کارگاه مبل‌سازى کار مى‌کرد و غروب‌ها در کلوپ ورزشی میرمهدی ورزنده تمرین می‌کرد؛ شمشیربازی، کشتی، ژیمناستیک و پرورش اندام. یک بار هم در امجدیه ۱۰۰۰ متر را زیر سه دقیقه دوید.
اما در ۲۱ سالگى، وقتی به این باور رسید که نیروی جسمانی خارق‌العاده‌ای دارد، وزنه‌برداری را جدی‌تر دنبال کرد.
"هیچ کس انتظار نداشت او در ملبورن مقامى کسب کند. اما نامجو در ۴۰ سالگی با مدال برنز به تهران برگشت. هیچ ورزشکار ایرانی دیگری در این سن نتوانسته به مدال المپیک دست یابد."
در سال ۱۳۱۸ در اولین دوره رقابت های قهرمانی کشور، براى اولین بار روى تخته رفت و در ۶۰ کیلوگرم به مقام قهرمانی ایران رسید.
معمولا در ورزش حرفه‌ای از حدود ۲۸ سالگی به بعد همگان منتظر خداحافظی قهرمانان هستند اما صعود نامجو روی سکوهای جهانی، تازه از ۳۱ سالگی آغاز شد.
در المپیک ۱۹۴۸ لندن شرکت کرد، اما جوزف دى پترو از آمریکا بود که به مدال طلا رسید. جولیان کروز انگلیسى دوم شد و یک آمریکایی دیگر روی سکوی سوم ایستاد و نامجو پنجم.
وقتی اسکار استیت رییس فدراسیون جهانى وزنه بردارى، عضلات در هم پیچیده نامجو را دید از او خواست در مسابقه هاى غیر رسمی پرورش‌اندام هم شرکت کند. نامجو آنجا نقره گرفت تا خیلى هم دست خالى از لندن برنگردد.
سال بعد در مسابقات جهانی هلند، جوزف دی پترو از آمریکا که فاتح المپیک لندن شده بود را ۲۰ کیلو جا گذاشت و قهرمان شد.
سال ۱۹۵۰ در پاریس و ۱۹۵۱ در میلان نیز مدال طلای جهان نصیب نامجو شد. همزمان هم رییس فدراسیون ایران بود و هم قهرمان جهان. غیر از طلا به هیچ مدالی فکر نمی‌کرد. در بازی‌های آسیایی ۱۹۵۱ دهلی هم حرف اول را زد.
پیرمرد بی‌رقیب

محمود نامجو در مسابقات پرورش‌اندام نیز قهرمان آسیا شد
در المپیک لندن که ۳۲ سالگی را سپری می کرد، در دسته خروس وزن به مقام پنجم رسید. چهار سال بعد در المپیک هلسینکی مسن‌ترین وزنه‌بردار رقابت‌ها بود.
به فنلاند که رسید، پیرمرد بی‌رقیب چهار سال اخیر جهان بود اما به خاطر تصادف بد موقع رانندگی در تهران، با مصدومیت کمر مواجه بود. پس از آن همه طلا، سرانجام یک مدال نقره را هم تجربه کرد. او به ایوان اودودف اهل شوروى باخت. مدال برنز هم رفت روی سینه دوست همیشگى‌اش على میرزایى.
نامجو مسابقات جهانی ۱۹۵۳ را به خاطر حوادث سال ۱۳۳۲ در تهران و عدم حضور تیم ایران در آن رقابت‌ها از دست داد. پس از نقره جهانى ۱۹۵۴ وین و برنز جهانى ۱۹۵۵ مونیخ، نامجو به هیچوجه نمى‌خواست المپیک ملبورن را از دست بدهد.
هیچ کس انتظار نداشت او در ملبورن مقامى کسب کند. اما نامجو در ۴۰ سالگی با مدال برنز به تهران برگشت. هیچ ورزشکار ایرانی دیگری در این سن نتوانسته به مدال المپیک دست یابد.
"آخرین حضور نامجو در بیست و هشتم دی ۱۳۶۸ و به ابتکار محمدرضا طالقانی، در لیگ کشتى باشگاه هاى تهران در سالن هفتم تیر اتفاق افتاد. سالنی مملو از جمعیت که به تماشای کشتی آمده بودند. وقتى بلندگو اعلام کرد نامجو وارد سالن می شود، همه با کف زدن هاى ممتد او را تشویق کردند."
چارلز وینچی از آمریکا که در این وزن قهرمان شد ۲۳ ساله بود و می توانست جای پسر نامجو باشد.
دیگر همه انتظار داشتند نامجو بعد از المپیک ملبورن، هالتر را ببوسد و وزنه برداری را بگذارد کنار. اما نه جسم او خسته بود و نه نشانی دیده می شد از کاهش انگیزه هایش.
به همین خاطر در مسابقه هاى جهانى ۱۹۵۷ تهران هم حاضر شد. وزنه بردار ۴۱ ساله روى تخته رفت و با رکورد ۳۲۰ کیلوگرم روی سکوی سوم جهان ایستاد.
در تهران به موازات این رقابت‌ها، اولین دوره "مستر آسیا" در پرورش‌اندام هم برگزار شد که محمود نامجو با عضلاتی از هم تفکیک شده به مقام قهرمانی رسید.
بعد از این مسابقات، نامجو باز هم کنار نکشید. او در بازی هاى آسیایى ۱۹۵۸توکیو و در ۴۲ سالگی نیز روی تخته رفت. مدال نقره این بازی ها آخرین مدالى بود که وزنه بردار ایرانى به کلکسیون افتخاراتش افزود. آن شب وزنه‌هایی که از دست‌های او خسته شده بودند، برای همیشه از نامجو خداحافظى کردند.
جام نامجو، بداقبال مثل خودش
در سال ۱۳۳۰ که برای تیم ملی وزنه می زد، همزمان به ریاست فدراسیون ژیمناستیک منصوب شد و در دوران ریاستش، تیم ملی ایران در ایتالیا به مقام پنجم رقابت‌های بین المللی فلورانس دست یافت.

تندیس محمود نامجو در خیابان نامجوی رشت، روبروی دانشگاه گیلان نصب شده است
او که سابقه ریاست بر فدراسیون وزنه‌برداری و زیبایی‌اندام را نیز داشت، در دو المپیک هلسینکی و ملبورن پرچمدار کاروان ورزش ایران بود. نامجو تنها ورزشکار ایرانی است که در دو المپیک در مراسم افتتاحیه پرچمدار بوده است.
او که در سال ۱۳۲۳ در آتش نشانى استخدام شده بود، یک سال قبل از انقلاب بازنشسته شد اما به رغم کسب صندوقچه‌ای از مدال و ۳۳ سال کارمندی دولت، تازه در ۶۵ سالگى و در زمان نخست وزیری میرحسین موسوی صاحبخانه شد. با این حال دلخوشی‌اش دوامی نداشت. فشار تمرینات سنگین سال‌های دور، او را از پا انداخته بود.
براى مداوا به مونیخ اعزام شد. درمان مقطعى کارساز بود اما با بازگشت به ایران دوباره حالش رو به وخامت رفت. دیگر پاهایش توان ایستادن نداشت.
در سال ۱۳۶۶ اولین دوره جام نامجو با حضور خود او در رشت برگزار شد و وقتی درگذشت، در تقویم سالانهٔ فدراسیون وزنه‌برداری گنجانده شد.
آخرین حضور نامجو در بیست و هشتم دی ۱۳۶۸ و به ابتکار محمدرضا طالقانی، در لیگ کشتى باشگاه هاى تهران در سالن هفتم تیر اتفاق افتاد. سالنی مملو از جمعیت که به تماشای کشتی آمده بودند. وقتى بلندگو اعلام کرد نامجو وارد سالن می شود، همه با کف زدن هاى ممتد او را تشویق کردند.
نامجو درحالى که پالتوى کرم رنگ به تن داشت، با ویلچری که محمدرضا طالقانی آن را هل می داد، روى تشک آمد تا پشت بلندگو برای جمعیت صحبت کند.

محمود نامجو با وجود کسب چندین مدال جهانی و آسیا، در سال ۱۳۶۸ صاحب خانه مسکونی شد
بعد از ۴۸ ساعت، مرد افسانه اى وزنه‌بردارى ایران با دنیا وداع کرد تا در قطعه ۲۲ بهشت زهرا آرام بگیرد. از او یک پسر و چهار دختر به یادگار ماند. تندیس این قهرمان ملی در خیابان نامجوی رشت، روبروی دانشگاه گیلان نصب شده است.
بعد از مرگش، جام نامجو این بار در قالب تورنمنت، پایه گذاری شد. بزرگان وزنه برداری جهان مثل آناتولی خراپاتی و آلتی مراد اوراز دوردیف به رشت دعوت شدند. اما از سال ۱۳۷۳ که این رقابت ها فقط با حضور سه تیم و کیفیتی پایین در تهران به انجام رسید، تا ۱۳ سال بعد دیگر برگزار نشد.
سال ۱۳۸۶ در دوره ریاست افشارزاده، جام نامجو با کیفیت جهانی و حضور ۱۹ کشور به انجام شد. اما با ریاست حسین رضازاده بر این فدراسیون، رقابت های بین المللی برچیده شد و صرفاً مسابقات قهرمانی کشور، با عنوان "یادواره محمود نامجو" انجام می‌شود.
نه دسترسی به یار دارم
نه طاقت انتظار دارم
هر جور که از تو بر من آید
از گردش روزگار دارم
     
  
صفحه  صفحه 13 از 93:  « پیشین  1  ...  12  13  14  ...  92  93  پسین » 
ورزش
ورزش

London Olympics 2012 | رویداد مهم المپیک ۲۰۱۲ لندن


این تاپیک بسته شده. شما نمیتوانید چیزی در اینجا ارسال نمائید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA