انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
ورزش
  
صفحه  صفحه 5 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین »

بیوگرافی، عكس و كارهای ناصر حجازی


مرد

 
افتخارات ناصر حجازی :

سرمربی :

نايب قهرماني جام باشگاههاي تهران – تيم استقلال (1361)

سه بار قهرمانی لیگ کشور بنگلادش – تیم محمدان

صعود به جمع 8 تیم برتر آسیا – تیم محمدان بنگلادش

نایب قهرمانی جام چهار جانبه هندوستان – تیم ملی بنگلادش

مقام چهارم جام در جام باشگاههای آسیا – تیم استقلال ( 1375 )

قهرمانی جام خزر– تیم استقلال ( 1376 )

نایب قهرمانی جام دوستی امارات– تیم استقلال ( 1376 )

قهرمانی جام پرچم ترکمنستان– تیم استقلال ( 1376 )

قهرماني جام چهار جانبه كيش – تيم استقلال (1376)

قهرمانی جام آزادگان– تیم استقلال ( 1376 )

نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا 1999– تیم استقلال (1377)

نایب قهرمانی جام آزادگان – تیم استقلال (1377)


رئیس کمیته فنی:

صعود به مرحله نیمه نهایی جام حذفی کشور اسلواکی - تیم دی استرادا اسلواکی 2009 (1388)

نایب قهرمانی لیگ برتر- تیم استقلال (1389)
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
گزارش Soccernet از زندگی ناصر حجازی/ عقابی که به قله نرسید

سايت ورزشي ساكرنت در گزارشي به بررسي زندگي مرحوم ناصر حجازي و دوران حرفه‌اي بازيگري وي پرداخت.

به گزارش خبرگزاري دانشجويان ايران (ايسنا)، اين سايت ورزشي با چاپ تصاويري از ناصر حجازي در زمان بازيگري و حضور در جام جهاني 1978 اسكاتلند و همچنین حضورش در تمرینات تیم منچستریونایتد نوشت: «شايد ايراني‌ها لازم داشتند كه با اين گلر بتوانند جام‌هاي بيشتري را ببرند. شايد نياز داشتند كه به اين دروازه‌بان بيشتر بازي بدهند تا به موفقيت برسند. اگر اين كار در ساير جاها هم انجام نمي‌شد شايد هيچ وقت فرگوسن نمي‌توانست براي مدت طولاني در اولدترافورد بماند و تا حالا به لندن يا ليورپول رفته بود. از سوي ديگر حجازي شايد هرگز نتوانست در خانه چهره يك مربي موفق را داشته باشد اما پيش از مرگش در سال 2011 و در سن 61 سالگي چهره‌اي دوست داشتني از خود بر جاي گذاشت و جاي هيچ شگفتي نيست كه هواداران او را اسطوره بدانند. بيش از 25 هزار نفر از هواداران در مراسم تشييع جنازه او در ورزشگاه آزادي حضور پيدا كردند و البته عده‌ي بسيار بيشتري قصد داشتند در اين مراسم شركت كنند. زماني كه او به دليل بيماري سرطان ريه خود در بيمارستان كسراي تهران بستري شده بود،‌ مردم زيادي بيرون در بيمارستان زير پوستر بزرگي كه مقابل در اصلي ورودي بيمارستان آويزان شده بود جمع شده بودند. تنها كساني كه اجازه ورود به اتاق او را داشتند مي‌دانستند كه آيا او مي‌تواند به قول الكس فرگوسن "زود خوب شود" يا خير.

سفر بي‌نظير عقاب آسيا به شمال لندن از مدت‌ها پيش و در جريان جام جهاني 1978 آرژانتين آغاز شد. حجازي در ديدار تيم‌هاي ايران و اسكاتلند كه با تساوي يك بر يك به پايان رسيد، عملكرد فوق‌العاده‌اي داشت. هرچند در صحنه‌اي كه ايران گل را دريافت كرد، با مدافع خودي دچار عدم هماهنگي شد اما اين صحنه كاملا از خاطره‌ها پاك شده است. فقط مهار فوق‌العاده‌ي او در كنار تيرك دروازه‌ نبود كه جو جردن را از گلزني بازداشت بلكه هرچه اسكاتلندي‌ها زدند، به در بسته خورد و او اجازه نداد توپ‌ها به گل تبديل شود.

حجازي براي اينكه نشان دهد سپ ماير دروازه‌بان آلماني چرا الگوي او بوده است، در دوران بازيگري‌اش نشان داد كه فقط يك شوت‌گير خوب نيست بلكه يك رهبر فوق‌العاده و نابغه است. به سرعت از دروازه خارج مي‌شود، توپ‌پخش‌كني خوبي دارد و پرتاب دست‌هايش با پيتر اشمايكل برابري مي‌كند. حجازي تمام فاكتورهاي لازم را داشت. منچستريونايتد به دنبال جانشين مطمئني براي الكس استپني دروازه‌بان وقت باشگاه بود. پدي روچ نتوانست نظر آن‌ها را جلب كند اما ناصر حجازي در تمرين مهارت‌هايش را خيلي زود نشان داد و در كنار بازيكناني مانند جو جردن و لو مك‌كاري كه اندكي پيش در جام جهاني ناكام‌شان گذاشته بود، تمرين كرد.

حجازي بعدها درباره سفرش به انگليس گفت: به اين كشور سفر كردم چرا كه باشگاه منچستريونايتد من را انتخاب كرده بود. سه ماه در منچستر حضور داشتم و در 5 بازي به طور ذخيره حضور داشتم. ديو سكستون سرمربي وقت باشگاه منچستريونايتد اعلام كرده بود كه مي‌خواهد با من قرارداد دائمي ببندد.

اما همه چيز به اين سادگي نبود. اتفاقاتي در ايران افتاد و فدراسيون فوتبال اعلام كرد كه هيچ بازيكن بالاي 27 سالي حق بازي كردن در خارج از كشور را ندارد. حجازي در آن زمان 30 ساله بود اما ديگر با اين اتفاق منچستريونايتد يك دروازه‌بان آفريقايي را به خدمت گرفت. حجازي پس از اينكه نتوانست به انگليس سفر كند، عنوان كرد كه "فدراسيون فوتبال ايران به من اجازه خروج نداده است. اين بدشانسي من بود". اگر كسي بتواند در تيمي مانند منچستريونايتد بازي كند فرصت فوق‌العاده‌اي دارد كه بتواند بازيكن بزرگي در جهان فوتبال شود. حجازي مي‌توانست ايران را ترك كند اما بارها گفت "اينجا ايران است، وطنم."

حجازي پس از شكست تيم ملي فوتبال ايران در بازي‌هاي آسيايي 1980 مقابل كويت در مرحله نيمه نهايي از تيم ملي كنار گذاشته شد و اين پايان نااميد كننده‌اي از يك بازيكن مستعد در دنياي فوتبال بود كه سه مدال طلاي بازي‌هاي آسيايي را بر گردن داشت.

حجازي با باشگاهش استقلال به كار ادامه داد و توانست با اين تيم بزرگ ايراني كه فوتبالش را در سال 1967 در آن آغاز كرده بود، مربي‌گري كند. وي در زمان نوجواني بسكتباليست بود اما بعدها از اينكه به فوتبال تغيير رشته داد، هرگز پشيمان نشد. خصوصا بعد از اينكه توانست استقلال را به مقام قهرماني آسيا در سال 1970 برساند.

حجازي در سال 1986 ايران را به مقصد بنگلادش ترك كرد و دستكش‌هايش را آويخت. او در جنوب شرق آسيا كارش را به عنوان مربي آغاز كرد و سپس به تيم ملي آن كشور راه يافت و به زودي به خانه بازگشت. در بازگشت به ايران هدايت چند تيم بزرگ باشگاهي در ايران را بر عهده گرفت اما همانند دوران بازيگري بهترين حضور او در عرصه مربي‌گري هم به نخستين تجربه‌هايش بازمي‌گردد؛ زماني كه در سال 1998 تيم استقلال را به فينال جام باشگاه‌هاي آسيا رساند. او تا سال 2007 به مربي‌گري ادامه داد.

حجازي در سال 2005 كانديداي انتخابات رياست جمهوري در ايران شد. وي در پاسخ به اين سوال كه چرا قصد دارد به عرصه سياست ورود كند، اظهار نظر جالبي مطرح كرد و گفت: چطور سياسي‌ها به ورزشگاه مي‌آيند و بازي‌هاي ما را نگاه مي‌كنند و بيانيه‌هاي سياسي منتشر كنند اما اهالي ورزش نتوانند وارد دنياي سياست شوند؟

حجازي هيچ گاه علاقه‌اش به فوتبال را از دست نداد. دوران مربي‌گري او در سال 2007 به پايان رسيد و وي زماني كه مشغول تماشاي ديدار تيم استقلال از طريق تلويزيون بود، از حال رفت و اين آغاز دوران بيماري او بود. بيماري او ادامه پيدا كرد تا روزي كه تابوت حامل پيكر وي به ورزشگاه آزادي كه يكي از بزرگ‌ترين استاديوم‌هاي آسياست برده شد و نزديك به 3 هزار زن در ميان تشييع كنندگان و حاضران در ورزشگاه حضور داشتند (دختر ناصر حجازي، كاپيتان تيم ملي فوتسال بانوان ايران بود). پيكر حجازي درون محوطه شش قدم قرار گرفت.

ناصر حجازي عقاب آسيا سرانجام در خاك آرام گرفت اما ياد و خاطره‌اش هميشه بين ايراني‌ها جاودان است. حجازي هيچ وقت نتوانست به باشگاه منچستريونايتد برود اما توانست تاثير شگرفي بر فوتبال ايران و آسيا داشته باشد.»
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
گزارشی از زندگی اسطوره : حجازی 'شیطان سرخ' نشد!

یک سایت خارجی در گزارشی به اتفاقات ورزشی زندگی یکی از پرافتخاترین فوتبالیست های ایران پرداخت و نوشت: 'ناصر حجازی' در دهه 80 میلادی در آستانه قرار گرفتن در چارچوب دروازه تیم فوتبال منچستریونایتد بود اما وی هرگز موفق نشد به رویای خود جامه عمل بپوشاند.

به گزارش قدس آنلاین، حجازی در خانه ماند و به عنوان یک مربی موفق مشغول به کار شد و در نهایت لقب اسطوره را گرفت. سال گذشته و زمانی که وی در سن 61 سالگی درگذشت، بیش از 25 هزار نفر در مراسم خاکسپاری‌اش حضور پیدا کردند. زمانی که او به دلیل سرطان ریه در بیمارستان کسری با مرگ دست و پنجه نرم می کرد، همین تعداد مردم در حالیکه عکس های بزرگ وی را دست داشتند در بیرون انتظارش را می کشیدند.

سایت ساکرنت در مورد ناصر حجازی نوشت: "سرآلکس فرگوسن" و رئیس جمهور ایران "محمود احمدی نژاد" برای حجازی نامه نوشتند و برای این دروازه بان قدیمی آرزوی بهبودی کردند. آنهایی که قدم به اتاق حجازی گذاشته اند این پیام ها را دیده اند. حجازی در زمانی که انقلاب اسلامی به پیروزی رسیده بود قصد داشت به تیم منچستریونایتد بپیوندد اما از آنجا که کسی در فدراسیون فوتبال حضور نداشت تا به این امور رسیدگی کند، دروازه بان استقلال نتوانست به خواسته اش جامه عمل بپوشاند و این بزرگ‌ترین افسوس زندگی اش بود.

حجازی در این خصوص گفته بود: "آنها (فدراسیون فوتبال ایران) به من پاسخ روشنی ندادند. این از شانس بد من بود. اگر شما بتوانید برای تیم بزرگی چون منچستریونایتد بازی کنید، به یک بازیکن بزرگ در جهان بدل خواهید شد." او می توانست به همین خاطر جلای وطن کند. وی در این خصوص گفته بود: "ایران وطنم بوده و هست." و بدین ترتیب بود که "گری بایلی" دروازه بان اهل آفریقای جنوبی، شانس خود را با حضور در منچستریونایتد آزمود.

ناصر حجازی به همراه تیم ملی فوتبال ایران فاتح سه عنوان قهرمانی آسیا شد اما زمانی که ایران در جام ملت های آسیا در سال 1980 در دیدار نیمه نهایی مقابل کویت تن به شکست داد، حجازی برای همیشه از حضور در تیم ملی بازماند. او فوتبال خود را با تیم باشگاهی استقلال ادامه داد. استقلال یکی از قدرت های فوتبال ایران بود. حجازی دوران ورزشی خود را با بسکتبال آغاز کرد و هرگز پشیمان نشد که روی به فوتبال آورده است. این دروازه بان در سال 1970 به تاج کمک کرد تا قهرمان آسیا شود.

حجازی در سال 1986 ایران را به قصد بازی در بنگلادش ترک کرد. او در آسیای جنوب شرقی ماند و سپس به مربیگری روی آورد. او ابتدا هدایت یک تیم باشگاهی بنگلادش را در اختیار گرفت و سپس مربی تیم ملی این کشور شد. پس از آن شماری از باشگاه های برتر ایران خواستار به خدمت گرفتن او شدند و به همین خاطر حجازی به کشور بازگشت.

وی استقلال را در سال 1998 قهرمان ایران کرد و یک سال بعد با این تیم به فینال رقابت های جام باشگاه های آسیا راه یافت. حجازی تا سال 2007 به مربیگری ادامه داد. او به عنوان دروازه بانی که هرگز به منچسنتریوناتید نپیوست اما در عرصه مربیگری در ایران و آسیا به توفیقاتی دست پیدا کرد، سرانجام در سال 2011 دار فانی را وداع گفت.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
ساكر نت: شاید اگر حجازی به منچستریونایتد می رفت، نیازی به فرگوسن نبود

این سایت نوشت: حجازی در اواخر دهه 1970 قرار بود به منچستریونایتد برود و اگر این اتفاق افتاده بود شاید اولدترافورد دیگر نیازی به 'الكس فرگوسن' نداشت و این مربی در عوض به لیورپول یا لندن می رفت.

اگر چنین می شد حجازی هم در ایران نمی ماند و به یك مربی موفق و محبوب تبدیل نمی شد تا طرفدارانش به او لقب 'اسطوره' بدهند.

حجازی پس از مدتی تحمل بیماری سرطان ریه، در خرداد سال 1390 در بیمارستان كسری تهران درگذشت.

در مراسم خاكسپاری او بیش از 25 هزار نفر شركت كردند. تقریبا همین تعداد هم هنگام بستری بودن حجازی در مقابل در ورودی بیمارستان و زیر پوستر بزرگی از عكس او جمع شده بودند. اما فقط افرادی كه وارد اتاقش می شدند می توانستند كارت های الكس فرگوسن و 'محمود احمدی نژاد' رییس جمهوری ایران را ببینند كه برای او آرزوی بهبودی كرده بودند.

نرفتن به منچستریونایتد بزرگترین افسوس دوران حرفه ای حجازی بود. اتفاقی كه او دیگران را در آن مقصر می داند.

'عقاب آسیا' پس از درخشش در جریان تساوی 1 بر 1 ایران مقابل اسكاتلند در جام جهانی 1978 قرار شد به انگلیس برود.

او با اینكه نشان داد 'سپ مایر' دروازه بان صاحب نام آلمانی الهام بخش او بوده، ولی در عین حال یك رهبر نابغه هم بود. سرعت بالایی داشت، زیركانه پخش توپ می كرد و از توانایی 'پیتر اشمایكل' برای پرتاب توپ برخوردار بود. او یك دروازه بان كامل بود.

یونایتد در آن زمان به دنبال جانشینی برای 'الكس استپنی' با سابقه می گشت. 'پدی راچ' برای این پست زیاد مناسب نبود اما حجازی در تمرینات خیلی زود توانایی هایش را نشان داد. او در این تمرینات در كنار بازیكنانی چون 'جو جردن' و 'لو مكاری' بازی كرد. همان هایی كه چند هفته پیش در آرژانتین آنها را از رمق انداخته بود.

حجازی بعدها با اشاره به اینكه 'دیو سكستون' سرمربی وقت یونایتد خواستار امضای قرارداد دایمی با وی بوده، خاطر نشان كرد: به انگلیس رفتم و توسط منچستریونایتد انتخاب شدم. سه ماه آنجا بودم و در این مدت در پنج بازی تیم ذخیره ها حضور پیدا كردم.

اما در همین زمان در ایران خروج بازیكنان بالای 27 سال از كشور ممنوع اعلام شد. حجازی 30 ساله بود و بعد از مدتی یونایتد 'گری بیلی' از آفریقای جنوبی را به عنوان دروازه بان جدیدش انتخاب كرد.

حجازی در این باره گفت: بدشانسی آوردم. چون بازی برای منچستریونایتد فرصت خوبی است تا به یك بازیكن بزرگ در جهان تبدیل شوید.

او می توانست ایران را ترك كند اما می گفت: ایران وطن من بوده و هست.

حجازی پس از شكست تیم ملی فوتبال ایران در نیمه نهایی جام ملت های 1980 آسیا در مقابل كویت از تیم ملی كنار گذاشته شد. پایان ناامید كننده‌ای برای بازیكن مستعد كه سه بار قهرمان جام ملت های آسیا شده بود.

او فوتبال باشگاهی خود را در استقلال ادامه داد. باشگاهی كه از سال 1967 فوتبال حرفه ای را با آن آغاز كرده بود. حجازی در نوجوانی یك بازیكن خوش آتیه بسكتبال هم بود اما هرگز از اینكه وارد فوتبال شد، ابراز پشیمانی نكرد.

حجازی در سال 1986 ایران را ترك كرد و برای یك فصل به بنگلادش رفت و سپس دستكش هایش را آویزان كرد.

او در جنوب آسیا ماند و مربیگری را در همانجا ابتدا در سطح باشگاهی و سپس در سطح ملی آغاز كرد. او به محض بازگشت به ایران مورد توجه برخی از باشگاه های مطرح قرار گرفت و همانند دوران بازیگری اش، بهترین دوران مربیگری را هم استقلال سپری كرد.

او استقلال را در سال 1998 قهرمان كرد و سال بعد از آن در مسابقات لیگ قهرمانان آسیا این تیم را به فینال رساند. او تا سال 2007 به مربیگری ادامه داد اما به دلیل برخی دخالت ها به تدریج دچار سرخوردگی شد.

وی در سال 2005 با طرح این پرسش كه 'چطور سیاستمداران می توانند به ورزشگاه ها بیایند و بیانیه سیاسی بدهند اما ورزشكاران نمی توانند وارد دنیای سیاست شوند؟' نامزد انتخابات ریاست جمهوری شد.

حجازی هرگز عشقش به فوتبال را از دست نداد و در سال 2007 از مربیگری هم خداحافظی كرد.

تابوت حجازی بعد از مرگش به ورزشگاه آزادی برده شد و در مقابل دیدگان هزاران نفر از هوادارانش قرار گرفت.

نویسنده سایت ساكر نت در خاتمه می نویسد: 'عقاب آسیا سرانجام آرام گرفت اما یاد و خاطره او همچنان زنده است. او گرچه هرگز به منچستریونایتد نرفت اما نقشی كه در فوتبال ایران و آسیا داشت هیچگاه فراموش نمی شود.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
فعاليت سياسي و اجتماعی اسطوره

حجازی برای شرکت در انتخابات ریاست جمهوری ایران در سال 84 ثبت نام کرده بود ولی شورای نگهبان صلاحیت او را رد کرد .ضمن آنکه ناصر حجازی در آخرین روز ماه فروردین 1390 در گفتگویی با پرتال شخصی خود در ارتباط با مسایل اقتصادی و اجتماعی کشور از دولت انتقاداتی نمود که بازتاب بسیاری داشت.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
مجله کیهان ورزشی - 1388/10/19

حکایت بهترین دروازه بان تاریخ فوتبال ما

بلند پرواز و خوش شانس، تند زبان و بدشانس





در سال 1978 ایران برای اولین بار مقتدرانه به جام جهانی صعود کرد. این بازی ها در کشور آرژانتین برگزار می شد. آن زمان نگارنده یک کودک دبستانی بودم که در اوج گرمای خرداد ماه و گرماگرم امتحانات نهایی دبستان، با دیدن لباسهای زمستانی بازیکنان تیم ها و ساعات برگزاری این مسابقات، خیلی بهتر از آموزش های دبستانی، گرد بودن زمین را باور می کرد! نشستن پای تلویزیون، تا هنگام اذان صبح، برای تماشای مسابقات، این خاصیت را داشت که اگر فردا صبح خانم ممتحن، سر جلسه امتحان تو را از «چرت» بیرون نمی آورد، شاید مجبور بودی یکسال دیرتر فارغ التحصیل شوی!!! آن موقع هم فوتبال به دل خانواده ها راه یافته بود و مردم با قلب خود این ورزش را دنبال می کردند. اما مثلاً مادرها و خواهرها و مادربزرگ ها خیلی انتزاعی و در عین حال خالصانه و محترمانه به «برادران» و «پسران» فوتبالدوست خود نگاه می کردند! مثلاً برای مادر من و تمام مادران دیگر، فوتبال خلاصه می شد در دروازه بان، کاپیتان و مهاجم تیم ملی! اگر «روشن» گل می زد تمام افتخارات را به نام او سند می زند !و اقتدار تیم ملی را به پای «پروین» می نوشتند و باور داشتند که این ها تیم ملی را به جام جهانی رسانده اند! در بازی مقابل «هلند» هم، در حالی که تیم ایران به هر جان کندنی بود، دقایق ابتدایی را به سلامت گذرانده بودند، والده من می گفت اگر ایران در این بازی گل نخورد باید به دروازه بانمان جایزه بدهند! برای او گل نخوردن تیم ملی تنها نام یک نفر را تداعی می کرد: «ناصر حجازی»!


دومین دروازه بان قرن آسیا

هرچند علی رغم پوشش تصویری ضعیف و مراودات ورزشی محدود آن سال ها، بازهم چندی قبل او را بعنوان یکی از دو دروازه بان قرن قاره انتخاب کردند، اما باور کنید کافی است یک بار بازی های تیم ملی را در آن سالها ببینید تا باور کنید رفلکس ها و خروج های «ناصر حجازی» را هیچیک از دروازه بانهای سالیان اخیر ایران و حتی آسیا نداشته اند! او به واقع حاکم مطلق محوطه هجده قدم بود و بعید بود هیچ «سرزن» قهاری بتواند روی دستان او به توپ ضربه بزند! او اگر تصمیم می گرفت از دروازه بیرون بیاید، حتی تا خط هجده قدم را هم پوشش می داد! این دروازه بان البته کمی عصبی، نقطه اتکای تیمی بود که طی چند سال در سطح آسیا بدون شکست مانده بود. شاید جالب باشد بدانید که ورزش ایران عادات بد و خوب خود را برای او به کار برد! رستگاری ها و ناملایمت های این ورزش، همه یک به یک دامن او را گرفت و از وجودش یک دائره المعارف قطور ساخت!


خوش شانسی ها و بدشانسی های او


اینکه او آنقدر خوش شانس بود که از زیر سبد تیم بستکتبال مدرسه اش به دروازه بان اول تیم ملی بدل شد، اینکه در عنفوان جوانی مورد توجه «رایکوف» قرار گرفت و حتی با دریافت چهار گل در بازی اولش همچنان عزیز در دانه او بود، اینکه در مقطعی دروازه بان تیم ملی بود که این تیم به واقع «غول فوتبال آسیا» محسوب می شد، و اینکه در همان مقطع، حضور رقبای بسیار قوی و سرشناس در کنار او، چه در باشگاه و چه در تیم ملی، همواره باعث افزایش انگیزه اش می شدند، همه از خوش بیاری های او بود! اما... او به تازگی و پس از خداحافظی «پروین» بازوبند کاپیتانی تیم ملی را به دست آورده بود. دقیقاً نمی دانم چرا، اما می دانیم که روسای تربیت بدنی و برخی مسئولین فدراسیون فوتبال به دلایل مختلف با او «چپ» افتاده بودند و زبان تند و صریح و گزنده او نیز که همیشه از مشخصات منحصر بفردش محسوب می شد، به این اختلافات دامن می زد! منابع موثق ادعا دارند که حتی طرح «بچه گانه» و «ناپخته» و عجیب و غریب «27 ساله ها» که حضور افراد بالای 27 سال را در تیم ملی ممنوع می کرد، فقط برای حذف او و چند نفر دیگر تدارک دیده شده بود! و بدین ترتیب او را در اوج پختگی و آمادگی روحی و جسمی، از تیم ملی محروم کردند تا تنها دلخوشی ورزشی او به حضور در تیم محبوبش «استقلال» محدود گردد!


نامهربانی ها همچنان ادامه یافت

او حتی در باشگاه استقلال هم با توجه به همان خصوصیات اخلاقی و تندروی ها و تندگویی هایش، به بن بست رسید. وی که رگه هایی از کاراکتر یک مربی موفق را در زمان مدیریت «کردنوری» و همزمان با آخرین بازیهای باشگاهی خود به عنوان «بازیکن-مربی» بروز داده بود، ناگهان از صحنه فوتبال کشور کنار رفت و مدتی از او خبری نبود تا اینکه شنیده شد او در تیم «محمدان» بنگلادش مشغول به کار شده! او را در قواره یک مربی تمام عیار در تقابل با پرپولیس بحران زده آن دوران و در چارچوب جام باشگاههای آسیا دیدیم. مقابله ای که باعث حذف نماینده کشورمان شد و نام او دوباره سر زبانها انداخت! سال بعد، بار دیگر فرصتی دست داد تا عملکرد او را این بار در خاک کشورمان و باز هم در چارچوب جام باشگاههای آسیا در مقابل «شاهین» اهواز به نظاره بنشینیم. هرچند این بار او موفق به شکست نماینده کشورش نشد، اما در نهایت خود را به عنوان یک «مربی» موفق در افکار عمومی تثبیت نمود!


بازگشت به فوتبال ایران همزمان با ورود پول!



«بانک تجارت» نام آشنایی برای فوتبالدوستان ایرانی است. یکی از همان تیم هایی که با جیب پر پول آمدند و بدعت گذار بریز و بپاش های آنچنانی در فوتبال ما شدند و بعد از مدتی هم بار خود را جمع کردند و رفتند!!! «حجازی» اولین تجربه سرمربیگری خود در کشور را با این تیم کسب کرد. زیر دست او نام های آشنایی حضور داشتند که همین «دایی» سرشناس ترین آنها شد! استقلال هم در آن زمان دچار بحران شده بود و برای اولین بار تماشاگرانش برای برکناری مربی وقت تیمشان فریاد «حیا کن، رها کن» سر داده، فقط او را «دوای درد آبی» تشخیص داده بودند و از مدیرعامل آن زمان تیم، حضور او را روی نیمکت درخواست نمودند! باقی داستان را همه ما می دانیم؛ موفقیت ها و شکست های او در استقلال و اینکه تنها یک نفر در مجموعه آبی پشتیبان او بود! اگر خودش بود، حجازی هم بود، اگر نه که هیچ !!! تیم ملی هم در این سالها هرگز از او بهره ای نبرد! بسیاری از کسانی که خیلی از او «کمتر» بودند، حتی برای مدتی کوتاه، در این «بروبیا» سهمی داشتند، اما او هرگز! در تمام این سالها و با تمام این نامرادی ها، هرگز از غرور بی نظیر و البته عجیب او کاسته نشد! صراحت لهجه اش که البته گاهی همراه با «اندکی» بی انصافی هم می شد و او را از رسیدن به حق واقعی اش در این فوتبال بازداشته بود، از او مردی ساخته بود که حداقل «دروغ» نمی گفت!


در بستر بیماری!

ظاهر شسته و رفته او زبانزد خاص و عام بوده و هست و تبدیل به خصومت لاینفک او شده، حتی زمانی که روی تخت بیمارستان خوابیده .... «ناصرخان را فقط زمانی می توانید ببینید که با کت و شلوار اتو کشیده و شیک از روی تخت بیمارستان برخاسته باشد، وگرنه حق گرفتن عکس از او را ندارید!» این جملات را همسر دلسوزش، از جانب او و رو به عکاسان و خبرنگارانی که به بیمارستان رفته بودند بر زبان آورد و بر اجرای آن پا فشرد! «بیماری» آخرین و بزرگترین دهن کجی سرنوشت به او بود، و «حجازی کاپلو» دوست نداشت چهره آراسته او در ذهن مردم مخدوش شود! بلایی که همگان از خداوند می خواهیم ختم به خیر شود.



... مسابقه «ایران-هلند» با سه گل به نفع هلندی ها به پایان رسید. گل هایی که دوتایش از روی نقطه پنالتی بود! شکست سه بر صفر برای تیم ایران تحقیرآمیز نبود! اگر «ناصر» درون دروازه نبود، با توجه به حضور ده بازیکن رنگ و رو باخته و هراسیده، شاید تعداد این گلها به دو برابر هم می رسید! اما او مقابل چنین فاجعه ای ایستاد. در انتهای بازی خانم والده رو به باقی افراد خانواده گفت: باز هم باید به «حجازی» جایزه داد، او ما را از سرشکستگی نجات داد!!!... دروازه بان خوش استیل، خوش قد و قامت و «خوش تیپ» و البته کمی «عصبی» تیم ملی که اتفاقا عکسش همیشه روی جلد کتابهای درسی من خودنمایی می کرد!



فرهنگ ورزش ما و «حجازی» که شنا کردن بلد نیست ...



اشاره: وقتی شنیدم که قرار است «بررسی ویژه» این شماره مجله کیهان ورزشی به «مرد فراموش نشدنی دروازه های ایران» ناصر حجازی اختصاص پیدا کند، تصمیم گرفتم خاطره دوری را که از حجازی در ذهن دارم- و ارتباط مستقیم با این سوژه دارد- مقدمه مطلبم سازم؛ خاطره ای که حدود سی و هفت، هشت سال قبل که پسرکی هشت، نه ساله بودم برایم رخ داد؛ ناصرخان حتما این خاطره را به یاد ندارد! من اما، هرگز آن را فراموش نمی کنم...



کلاس دوم یا سوم دبستان بودم و چون مسیر مدرسه ام- دبستان نشاط- در چهارراه شاپور واقع بود، هر روز از جلوی حجره پدر ناصر حجازی می گذشتم. آن روزها رایکوف کشف بزرگش را تقدیم فوتبال ایران کرده بود و همه جا سخن از ناصر حجازی بود. به یاد دارم که معمولا ناصرخان هفته ای یک یا دوبار، حوالی ساعت 2 بعدازظهر سری به حجره پدرش می زد و چون مسیر ما هم از آن نقطه بود، بسیاری از بچه های مدرسه، هر روز بهانه ای را مطرح و با دروازه بان اول آبی پوشان پایتخت گفتگو می کردند، حجازی نیز با خوش رویی پاسخ بچه های دبستانی را می داد و ....، در یکی از روزها من تصمیم گرفتم با ناصرخان هم صحبت شوم و چون بهانه ای نداشتم، به بازی دیروز «تاج- قصریخ» گیر دادم و نزدیک شدم و گفتم: «آقای حجازی شما که بهترین گلر ایران هستی، چرا دیروز دو تا گل خوردی؟» حجازی لبخندی زد و گفت: «همه گلرها گل می خورند، ولی مهم اینه که تیم ما بازی را 3 بر 2 برد و ....»

در همین لحظه متوجه سر و صدایی شدیم؛ پسرکی دوازده، سیزده ساله که خیلی چاق بود –خیلی چاق- کیف هفت، هشت تا از همشاگردی هایش را روی دوش انداخته بود و علیرغم اینکه «بارکش» آنها شده بود، هر از گاهی مشتی هم نثارش می شد و هم می شنید و ....، حجازی دستی به سر من کشید و به سراغ پسرک رفت و بعد از اینکه دوستان بی معرفتش را دور کرد گفت: «پسر جان چرا هیچی بهشون نمیگی؟ چرا اجازه می دهی اذیتت کنند؟ پسرک چاق که بغضی سنگین گلوگیرش شده بود هق هق کنان گفت: «خوب زورم بهشون نمیرسه...» کتکم می زنند...» ناصرخان بعد از اینکه توسط «شاگرد حجره پدرش» برای پسرک یک بستنی خرید و پس از اینکه کمی آرام شد، رو به او کرد و گفت: - مهم نیست که آدم کتک بخوره ... یادت باشه آدم نباید زیر بار زور بره ....

پسرک چاق که مثل من در «نشاط» درس می خواند حرفی نزد و رفت. من هم با حجازی خداحافظی کردم و ... از فردای آن روز دیگر هیچکس پسرک چاق را «بارکش» دوستان بی معرفتش ندید...، چندین بار هم از آنها کتک خورد، اما: دیگر زیر بار زور نرفت؛ درست مانند ناصر حجازی که در این چهل سال خیلی کتک خورده اما ... زیر بار زور نرفته!



مردی که زبان سرخی دارد!



ناصر حجازی شاید اسطوره نباشد ... شاید نتوان او را با پهلوانان شاهنامه مقایسه کرد ...، اصلا چه بسا خودش هم ایراداتی داشته باشد؛ مانند همه انسانها غیر از بنده های معصوم خدا ...، آری، ناصر حجازی از جنس فرشته ها و کاملا معصوم نیست اما ... اما همه این را می دانند که «زبان سرخ حجازی، بارها و بارها سر او را به باد داده است». به راستی چرا در فوتبال ما –اصلا در ورزش ما- امثال ناصر حجازی باید کتک بخورند و هیچکس هم پیدا نمی شود که به سراغ دوستان بی معرفتش برود و علت نامردی هایی را که در حق حجازی می شود سوال کند؟ پاسخ این سوال زیاد سخت نیست؛ در ورزش ما و بالاخص در فوتبال ما «فرهنگ پاچه خواری» به وحشتناک ترین شکل ممکن جا افتاده است! حالا دیگر خیلی ها از مربی بگیر تا مدیرعامل و تا رئیس فدراسیون و ... –می دانند که اگر می خواهند سرمربی بشوند صاحب پست مدیرعامل شوند و با افتخار ریاست فدراسیون نصیبشان شود، فقط و فقط باید «مجیزگوی» روسا باشند! در حقیقت خوشبختی در فوتبال ما، نصیب کسانی می شود که مدح کردن و مجیز گویی را خوب آموخته باشند! در عین حال، مدیران و خصوصا تصمیم گیرندگان ورزش ما «بالاخص فوتبال ما» نیز وقتی قرار است یکنفر را انتخاب کنند، از آن جایی که خودشان بهتر از همه می دانند که نه براساس ضوابط و نه از روی تخصص، که بخاطر «رابطه قوی» و از روی «چاکر بودن» رئیس شده اند! و چون می دانند کارشان پر از عیب و ایراد است، لذا کسانی را انتخاب می کنند که حتی هنگامی که آنها افتضاح به بار می آروند، باز هم «منتخب آنها» مجیزگو و پاچه خوارشان باشد! کدام مدیر را در فوتبال ما سراغ دارید که «مداحان» خود را کنار گذاشته و منتقدانش را جایگزین کرده باشد؟ هنوز زمان زیدی از مصاحبه «معروف رئیس سابق سازمان تربیت بدنی» نگذشته که آن جمله فراموش نشدنی را رسما در یک برنامه تلویزیونی به زبان آورد؛ حدود دو سال قبل، هنگامی که مرد شماره 1 ورزش ایران، یکی از مهندسان صدبار امتحان پس داده را به عنوان مدیرعامل پرسپولیس انتخاب کرد و با انتقادهای فراوان روبرو شد، در یک برنامه تلویزیونی، علت انتخابش را اینگونه بیان کرد: «وقتی من می بینم مهندس... هرچه به او می گویم می گوید چشم! و هرگز با من بحث نمی کند، و حتی هنگامی که او را اخراج می کنم باز هم اعتراض نمی کند. خوب معلوم است که مهندس «...» را به بقیه ترجیح می دهم!»


آری، آن روز مرد اول ورزش ایران حرفی را به زبان آورد که در فوتبال ما تبدیل به یک منتقد و حقیقت گو، باشند حالا فکر می کنید در این فوتبال فلک زده ما، برای ناصر حجازی که اصلا شنا کردن در مسیر آب را بلد نیست، جایی وجود داشته باشد «اگر از آن پسرک چاق بپرسید خواهد گفت: «نه...»!
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
علی جان من یک پرسپولیسیم.ولی هیچوقت نمیشه انکار کرد ناصر خان از بزرگترین های فوتبال ایران بود.نه تنها در فوتبال.بلکه در اخلاق،منش،شعور و..هم برترین بود.روحش شاد.
هله
     
  
مرد

 
و یک سال از پرواز عقاب گذشت ... ناصر خان روحت شاد

ناگهان چقدر زود دیر شد. سال قبل چند روز پیش تر بار دیگر دروازه بان قرن آسیا روی تخت بیمارستان رفت. روزهای سخت بیماری فرا رسیده بود. هر چقدر در 2 سال قبل او تحمل کرد و مثل کوه مقابل این سرطان لعنتی ایستادگی کرد، اما در روز دوم خرداد همه چیز تمام شد و اسطوره دیگر نتوانست. طاقتش طاق و سرانجام تسلیم تخت بیمارستان شد. رفت و آمد در بیمارستان کسری ادامه داشت و هر عیادت کننده ای امیدوار بود به زودی مثل همیشه ناصر حجازی برخیزد و به زندگی خود ادامه دهد اما دیگر زمان رفتن رسیده بود.

حجازی در میان بهت و اندوه بسیاری از دوستدارانش در تاریخ دوم خرداد سال 90 چشم از دنیا فرو بست تا علاوه بر خانواده‌اش جامعه ورزشی و جمع کثیری از مردم را اندوهگین کند.

ناصر حجازی متولد 23 آذر 1328 در شهر تهران، دروازه بان اول تیم ملی فوتبال ایران در دهه 50 بود و 2 عنوان قهرمانی در جام ملت های آسیا، یک عنوان قهرمانی در بازی های آسیایی و شرکت در المپیک و جام جهانی فوتبال را در کارنامه دارد. او همچنین به همراه تیم تاج سابق قهرمانی در جام تخت جمشید و جام باشگاه های آسیا را تجربه کرده بود. حجازی در دوران مربیگری نیز استقلال را به نایب قهرمانی جام باشگاه های آسیا و قهرمانی لیگ آزادگان رساند.



فدراسیون بین المللی تاریخ و آمار فوتبال در انتخاب برترین های قرن بیستم، ناصر حجازی را دومین دروازه بان برتر قاره آسیا و چهل و یکمین دروازه بان شایسته جهان معرفی کرده است.
حجازی رفت اما یاد و خاطره وی هیچ گاه از ذهن فوتبالدوستان پاک نخواهد شد و کما اینکه هرگاه استقلال در استادیوم های مختلف ورزشی به میدان می رود نام مرحوم حجازی پر آوازه بر سر زبان هاست و نامش فریاد زده می شود.

فردا اولین سالگرد درگذشت مردی است که جای خالی او در فوتبال احساس می شود و باور اینکه دیگر همچون او در کنارمان نیست سخت و دشوار است اما روزگار می چرخد و چرخ گردون را چاره ای جز تحمل نیست.

قرار است مراسم سالگرد حجازی پنجشنبه هفته جاری برگزار شود. روحش شاد و یادش همیشه گرامی باد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
ناصرخان هرگز نمی‌میرد

یکسال گذشت، یکسال از درگذشت مرحوم ناصر حجازی گذشت اما ناصرخان هرگز نمی‌میرد چراکه بر دل مردم حکمرانی می‌کرد.

"در زندگی انسان زخم‌هایی هست که روح را در انزوا به آرامی می‌خورد و می‌تراشد.
یکسال گذشت، رفتن تو که اسطوره فوتبالدوستان ایرانی بودی، هستی و خواهی بود؛ در باور هیچکس نمی‌گنجید اما تو رفتی و داغ بزرگی به دل ما گذاشتی، مصیبتی به اندازه تمام تاریخ بر ما گذشت و رفتنت را هنوز باور نکرده‌ایم.

یکسال گذشت و این لحظات غم گرفته و غبارآلود چه بی‌رحمانه به ما تاختند. نمی‌دانی در این یکسال که در غم هجرانت بودیم بر ما چه گذشت. نمی‌دانی این لحظاتتلخ چطور هر لحظه جانمان را به لبمان رساند. هر لحظه نبودنت عذابمان داد و غم‌انگیزترین قصه زندگی را تجربه کردیم. نمی‌دانی بر ما چه گذشت.

غم هجرانت همان زخمی است که هیچگاه کهنه نمی‌شود، زخمی ناسور که همواره روحمان را در انزوا به آرامی می‌خورد و می‌تراشد. حالا ما مانده‌ایم و یک دنیا اندوه در غم از دست دادن اسطوره‌ای که هرگز نمی‌میرد. اسطوره‌ای که با آدمهای کاغذی این دوره و زمانه که فکر می‌کنند بزرگ هستند اما خوار ذلیل‌اند، تفاوتهایی داشت به اندازه از اینجایی که ما ایستاده‌ایم تا آنجا که تو هستی یعنی از زمین تا آسمان، اسوره‌ای که بر قلب مردم حکومت می‌کرد و هیچگاه یا دو خاطره‌اش از دل هوادارانش پاک نخواهد شد.

ما آدم‌های خوشبختی بودیم که دوران حیات تو را تجربه کردیم و حداقل وجود یک بزرگمرد را حس کردیم. مردی که از جنس آدم‌های امروزی نبود و به معنی واقعی مرد بود. کسی که دلسوز مردم بود و به خاطر مردم حقایق را بازگو می‌کرد، حقایقی که بسیاری از آدم‌های امروز یجرات بیان آنها را حتی در خلوت خودشان هم ندارند.

یکسال از درگذشت اسطوره فوتبال ایران گذشت و حالا بیشتر از همیشه عدم حضورش را حس می‌کنیم. در روزگاری که فوتبال ایران از مردان بزرگ تهی شده و اهالی این رشته نان را به نرخ روز نوش‌جان می‌کنند، بیشتر از قبل بزرگی و عظمت ناصر خان حجازی را درک می‌کنیم. بزرگمردی که دغدغه‌اش مردم بود چرا نیک می‌دانست اگر بزرگ شده، اسطوره شده و اسطوره خواهد ماند به خاطر همین مردم است و وقتی که بزرگ شد، گذشته‌اش را فراموش نکرد و بیشتر از همیشه به مردم نزدیک شد.

یکسال گذشت، یکسال از درگذشت مرحوم ناصر حجازی گذشت اما ناصرخان هرگز نمی‌میرد چراکه بر دل مردم حکمرانی می‌کرد.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
مرد

 
مهاجرانی: خصوصیات خاص ناصر باعث شد اسطوره شود/ کسی به نقش همسر حجازی در پیشرفت او نپرداخته است

سرمربی اسبق تیم ملی فوتبال در ارتباط با اتفاقاتی که در یکسال گذشته و پس از فوت ناصر حجازی رخ داده، گفت: همسر ناصر نقش بزرگی در رشد و پیشرفت او داشت چرا که همواره در اردو بود و همسرش خیلی کمک کرد تا ناصر پیشرفت کند.
"حشمت مهاجرانی" در گفتگو با خبرنگار خبرگزاری ورزش ایران(ایپنا)، اظهار داشت: در این مدت همواره با خانواده مرحوم حجازی در تماس بوده‌ام و جویای حال آنها هستم. اتفاقا همسر حجازی با من تماس گرفت و برای مراسم سالگرد ناصر مرا دعوت کرد. اگر در ایران باشم حتما در این مراسم شزکت خواهم کرد.

وی ادامه داد: ناصر حجازی قبل از من و در مدت کوتاهی در تیم ملی بود اما زمان من خیلی برای تیم ملی زحمت کشید. چطور می‌توانم یادش نباشم؟ ناصر خصوصیات خاصی داشت، صراحت لهجه داشت و قدرت رهبری تیمش را داشت و به خاطر همین خصوصیات خاص اسطوره شد.

سرمربی اسبق تیم ملی تصریح کرد: ناصر تازه نامزد کرده بود که در اردوی تیم ملی حاضر می‌شد و اتفاقا در اردو بودیم که خدا آتیلا را به او داد. همسر ناصر نقش بزرگی در رشد و پیشرفت او داشت چرا که همواره در اردو بود و همسرش خیلی کمک کرد تا ناصر پیشرفت کند.

مهاجرانی افزود: یک رابطه عاطفی بین من و خانواده حجازی است و هیچوقت کمکهای همسرش را برای حضور موفق او در اردوهای تیم ملی فراموش نمی‌کنم. به نظر من کسی به نقش همسر حجازی آنچنان که باید نپرداخته است.

وی در خاتمه گفت: ناصر حجازی فاکتورهای مربیگری را داشت و می‌توانست مربی بسیار بزرگی شود اما کمتر شانس کار کردن به او دادند. در بنگلادش خیلی موفق بود اما در ایران شانس زیادی به او ندادند.
راز دلم را فقط تو میدانی و دلت
گوشه ای از قلبت پنهان دار دوستت دارم هایم را
*ای عشق*
***M***
     
  
صفحه  صفحه 5 از 11:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  10  11  پسین » 
ورزش
ورزش

بیوگرافی، عكس و كارهای ناصر حجازی

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA