ارسالها: 7673
#11
Posted: 13 May 2012 03:12
◘ یمه ◘
شخصیت برجسته ای که از او در ریگ ودا سخن به میان آمده ، او انسان نخستین است که پس از مرگ خدای مردگان شده و بر دنیای مردگان فرمان روایی میکند .
یمه همراه با خواهر خود یمی که در پهلوی جمیک است دیده شده او قهرمان برجسته ای در اساطیر هند و ایرانی است گفته شده یمه و یمی نخستین زن و مرد جهان بودند و به خواست یمی در حالی که از ناخشنودی میترا و ورونا بیمناک بودند ، زن و شوهر شدند و نسل انسان از آنها متولد شد و راهی که به راه نیاکان مشهور شد کشف کردند.
این راه راهی بود که مردگان را به بهشت هدایت می کرد.و یمه بعد از کشف راه نیاکان نخستین انسانی بود که مُرد و بعد از مرگ به شهریاری و دنیای مردگان دست یافت او شاه مردگان بود و مرگ را ، راه یمه می دانست .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#12
Posted: 13 May 2012 03:12
◘ رتا ◘
ایزدی که همکار و همراه ورونا است وظیفه ی او به نظم در آوردن همه چیز است ، نظم در طبیعت ، نظم در تولد ، همکاران او اوشاس و ایزد بانو سوریا - ساویتا ، خدایانی که با خورشید و پرتو خورشید در ارتباط هستند می باشند ، اوشاس الهام بخش زیباترین سرودهای ودایی است که در ریگ ودا ستایش شده و نفس بخشهمه موجودات و بیدار کننده خفتگان از خواب مرگ است .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 7673
#13
Posted: 13 May 2012 03:14
◘ برهما ◘
از خدایان سه گانه که در اواخر دوران ودایی بنام خدای آفریننده خالق کل مورد پرستش قرار میگرفت و بعد از انجام وظایفش نسبت به خدایان دیگر مثل شیوا و ویشنو کمتر مورد پرستش قرار گرفت .
در سراسر هند فقط دو یا سه معبد مخصوص به او وجود دارد . در واقع او را خدای خدای هندو می دانستند که بعد از آفرینش جهان دیگر روی زمین فعالیت و کاری ندارد .
برهما به صورت شاهی تصور می شود دارای ۴ سرو مشغول خواندن کتاب وداها که او را سوار بر مرغابی سفیدی تجسم می نمایند و یکی از بزگان مقام او می گوین برهما ابتدا دارای 5 سر بوده ولی چون خود را برتر از شیوا دانسته ، شیوا هم یک سر او را قطع کرده است .
از چی بگم از حالم خودم از فردام بگم دست بردار
منو توو این حاله خودم بذارو برو دست بردار
از تو نه از خودم پرم تو این حال خوبم ترکم کن
دنیا خارم کرد دنیا قانعم کردم دنیا درکم کن
ارسالها: 2554
#14
Posted: 22 Jul 2012 16:23
◘ اهــورا مــزدا ◘
اهورامزدا واژهای ترکیبی است و از اهورا و مزدا تشکیل شدهاست. در گاتاها گاهی اهورامزدا جدا از هم بکار رفته است.
واژه اهورامزدا به گونههای «مزدا اهورا» يا «مزدا» ۱۵۵ بار در گاتها بازگو شده است. مزدا در بعضی بندهای گاتاها به معنی حافظه و به حافظه سپردن و به یاد داشتن است. این واژه در سانسکریت مَذِس، به معنی دانش و هوش میباشد.
بنابراین وقتی که مزدا برای خدا به کار برده شدهاست از آن معنی هوشیار و آگاه و دانا برداشت کردهاند. اهورا نیز از ریشه /ah/ به چم هستی و بودن سرچشمه گرفته است و اهورا بدین روی به چم هستی بخش است پس اهورامزدا رویهمرفته به معنیِ هستی بخشِ دانا است. همچنین فردوسی بزرگ در سرآغاز و نخستین بیت شاهنامه٬ با تیزبینی هنرمندانه و ویژهای اهورامزدا را «خداوند جان و خرد» ترجمه کرده است.
به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد
◘ ویژگیهای اهورامزدا ◘
اهورامزدا آفریننده جهان است. مزدیسنان اهورا مزدا را میپرستند. اهورامزدا خالق و داور همهٔ چیزهای مادی و معنوی و نیز آفریننده روشنی و تاریکی و برقرار کننده نظم هستی (اشا) است. او با اندیشیدن همه چیز را هستی بخشیدهاست پس در واقع او از عدم میآفریند و با خود تنهاست. برای اهورا مزدا در هرمزد یشت، در حدود شصت صفتِ نیک آورده شده و تقریباً همهٔ چیزهای خوب به وی منتسب شدهاست. همچنین او در مزدیسنا دارای شش صفتِ برجسته زیر است:
سپنتَه مَینیو یعنی مقدسترین روان، خشثره ویرنه بگویش امروزی شهریور یعنی شهریار و پادشاهی که باید انتخاب و برگزیده شود، سپنتَه آرمیتی است یعنی پارسایی مقدس. هورتات بگویش امروزی خورداد بمعنی جامعیت و رسایی و امرتات جاودانگی و بی مرگی است. او اشه یعنی راستی و درستی و قانون ایزدی و پاکی است. همچنین وهومَنَه است به معنی خوب منش. این صفات در مزدیسنا به نامِ امشاسپندان خوانده میشوند و پایه های کمال در دین زرتشتی است برای رسیدن به روشنایی بی پایان.از این هفت امشاسپندان است که هفت شهر عشق و هفت آسمان و هفت خوان اسفندیار و هفت خوان رستم و هفت سین و هفت کشور و ... برداشت شده است.
اهورامزدا و باورها
بر اساسِ کتابِ بندهشن که در اواخر دوره ساسانیان نوشته شده، نیروی مخالفِ اهورامزدا و زایندهٔ بدیها را اهریمن معرفی میکند. در کیش زرتشتی، اهریمن هیچگاه توانِ ذاتی برای مقابله با قدرتِ اهورا مزدا را ندارد و رقیبی برای او نیست بلکه اهریمن همان اندیشهٔ بد یا اَنگره مینیو است اما در باورِ زروانیان، اهریمن برادر و رقیبِ اهورا مزدا و پسر زروان و دارای هویتی جداگانه از اهورا مزدا است.
بر پایه باورهای کهنِ زروانی و دیگر دینهای پس از آن چون مانویان "اهورامزدا و اهریمن هردو زادهٔ زروان (خدای زمان) بودند و جهان عرصه جنگ این دو نیروی نیک و بد است ولی سرانجام چیرگی در پایانِ جهان با اهورامزداست و چون اهورامزدا پاکی مطلق است بدی در او راه ندارد . پس هر آنچه که بد است اهریمنی است." البته این سخن در هیچ جای گاهان نیست و زروان در زبان اوستایی تنها به معنای زمان است و ارتباطی با خداوند ندارد.
◘ منابع
↑ نگاه کنید به اوستا، یسنا ۲۸، بندِ یکم
↑ ۲٫۰ ۲٫۱ کانون اروپایی برای آموزش جهان بینی زرتشت
↑ نگاه کنید به اوستا، یسنا ۴۴
↑ نگاه کنید به بندهشن فصل اول
↑ روایتِ اِزنیکِ ارمنی را دربارهٔ اسطوره آفرینش ببینید در شناخت اساطیر ایران، جان هینلز، لندن ۱۹۷۵
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#15
Posted: 22 Jul 2012 16:32
◘ آئین زروانی ◘
آئین زروانی مشتق از زروان است که به نظر زروانیان وجود غایی است. به عقیدهٔ آنان زروان منشا منشأ غایی هم خیر و هم شر و پدر دو برادر یعنی اورمزد و اهریمن است. به اعتقاد زروانیان وجود مطلق زروان دو قطب متضاد خیر و شر را در خود دارد. زَروان همچنین یکی از ایزدان آئین مزدیسن است.
این نام در اوستا به صورت زَروان یا زُروان آمدهاست. در برخی از نوشتههای زبان پهلوی از زروان به صورت موجودی برتر از اورمزد سخن رفتهاست. پیدایش این عقیده به دورههای بسیار دور، و پیش از ظهور زرتشت انگاشته شدهاست. در گاتها زوران اهمیتی ندارد.
برخی از دانشمندان جنبشی را که موجب پدید آمدن آئین زروانی شدهاست مربوط به دوران اشکانی و ساسانی میدانندو برخی دیگر آئین زروانی را دین مغان مادی پیش از فرارسیدن دین زرتشت پنداشتهاند. مانی با اقتباس از افکار زرتشتی زمان خود نام زروان را به خدای بزرگ که به تصور او خود صاحب دو فرزند بود اطلاق کردهاست و در واقع در وجود زروان دوگانگی مزدایی به وحدت تبدیل میشود. از این رو بعضی از محققان آیین زروانی را گونهای یکتاپرستی دانستهاند.
زروان یا زمان در آیین ایرانی تاریخی مبهم و طولانی دارد. در لوحههای بابلی مربوط به قرن پانزدهم پیش از میلاد از ایزدی به نام زروان سخن رفتهاست. در اوستا نیز به اختصار از این ایزد یاد شده و در متون پهلوی هم دربارهٔ آن سخن رفتا است. زروان اصلاً فرشتهٔ زمان است و با صفت اکرانه (بیکرانه) از او یاد شده.
از صفات زروان چنین پیداست که برای زمان آغاز و انجامی تصور نشده و آن را همیشه پایدار و قدیم و جاودانی دانستهاند. از این زمان بیکرانه است که زمان کرانمند آفریده شد و ادامهٔ خلقت از طریق توالد و تناسل میسر گردید. در آئین مهرپرستی نیز زمان بیکرانه در رأس قرار دارد و زروان معمولاً به صورت موجودی با سر شیر و جسمی که ماری دور آن پیچیده، تجسم یافتهاست.
برای مدتی دراز آیین زروانی به عنوان یکی از کیشهای بدعتی تلقی می شد که عاری از اهمیت تاریخی بوده و در زمان ساسانیان در باختر ایران نشأت یافتهبود ولیکن در سالهای اخیر و بویژه در اثر کشف متنهای مانوی از آسیای میانه آیین زروانی اهمیتی کسب کرده و مورد توجه خاص واقع شدهاست. اینک میدانیم که به پیروی مستقیم از آیین زروانی است که در دین مانی زروان را آفریدگار و سرور گیهان و پدر اهرمزد انگاشتهاند.
یونانیان از دیر باز آیین زمان اکران را به زرتشت و مغان نسبت میدادند و آنان آنچنان به این پندار خو گرفتهبودند که عقاید خودشان دربارهٔ اعصار ازلی تحت تأثیر باورهای زروانی قرار گرفتهبود و این امر خود قدمت و اهمیت کیش زروانی را آشکار میکند.
این حقیقت که در سرودهای گاهانی در عین رد و انکار اصول ثنوی محض از دو مینوی همزاد سخنرفته، خود دلیل آنست که باوری مشابه پیش از زرتشت وجود داشتهاست. گمان میرود که پیش از زرتشت همین نقشی که زروان در غرب داشته است در شرق اهورامزدا عهدهدار بودهاست. باور به همزادها جزء اصلی یک یزدانشناسی سنتی را میسازد که پیش از زرتشت در انجمن گاهانی وجود داشت.
نام خدای زمان در زبانهای ایرانی میانه زروان یا زوروان است. معنای اصلی این واژه زمان است. آئین زروانی صورتی از دین مزدائی است ولی مسلماً زرتشتی نیست. اسناد مستقیم دربارهٔ آئین زروانی تقریباً بدون استثنا مربوط به زمان ساسانیان هستند ولی یکی دو تا از افسانههای دینی زروان که به دست ما رسیدهاست، به اندازهای ابتدائی هستند که باید به عنوان بازماندهای از دیرینگی بسیار نگریست و احتمالاً نخستین گونهٔ باورهای زروانی را بازگو میکنند. ازنیک پدر کلیسای ارمنی پیرامون میانهٔ سدهٔ پنجم میلادی چنین گزارش میدهد:
مغان میگویند پیش از اینکه چیزی موجود بود، نه آسمان نه چیزهای آفریدهٔ دیگر که در آسمان و زمین هستند یک زروان ویژهای وجود داشت که به معنای سرنوشت (بخت) یا درخشش نیرو (فر یا فرنه) است. هزار سال او قربانی کرد دارای پسری شود که او را میخواست اورمیزد (اهورامزدا) بنامد که میبایست آسمان و زمین و هر چیزی را که در آنها است میآفرید.
پس از اینکه وی هزار سال قربانی کرد، نشست تا بیندیشد او گفت «قربانی که من پیشکش میکنم مگر به چه کار باید بیاید؟ براستی من فرزندی بنام اورمیزد دارا خواهم شد یا آنکه تلاشهای من بیهوده خواهد بود؟» وی در اندیشه فرو رفته بود که اورمیزد و اهریمن در زهدان بوجود آمدند. اورمیزد در پی قربانیهایی که زروان پیشکش کردهبود و اهریمن در پی تردیدش. زروان چون از این آگاهی یافت گفت «دو پسر بدنیا خواهند آمد، نخستین را که به پیش من در آید، پادشاه خواهم کرد.»همینکه اورمزد از این اندیشهٔ پدر آگاهی یافت، نزد اهریمن آن را آشکار کرد. اهریمن همینکه این سخن را شنید زهدان را شکافت و رفت تا به پیش پدر در آید. پدر پرسید «تو کیستی؟» اهریمن گفت «من فرزند تو هستم.» زروان پاسخ داد «فرزند من دارای بوی خوش است و روشن تو تاریک و بد بوئی.»
هنگامیکه این دو با هم سخن میگفتند اورمزد به هنگام درست زائیده شد، روشن و خوشبو و رفت پیش پدر خود درآید. پس زروان دانست که این فرزندش اورمیزد است که برایش قربانی کردهبود و شاخههای قربانی (برسم) را که در دست داشت و با آن قربانی میکرد، گرفت و با این سخنان به اورمیزد داد. «تاکنون من برای تو قربانی میکردم از این پس تو باید برای من قربانی کنی.»
در حالیکه شاخهها را به اورمیزد میداد زروان او را آفرین کرد. در این هنگام اهریمن به پیش زروان در آمد و گفت «آیا تو اینرا پیمان نکرده بودی هر یک از فرزندان من که نخست پیش من آید او را پادشاه خواهم کرد؟» زروان برای آنکه پیمان خود را نشکند گفت «تو ای هستی پلید به تو شهریاری نه هزار ساله داده خواهدشد و ارومیزد باید سرور تو باشد. پس از نه هزار سال باید که اورمزد شهریاری کند و هر چه که او میخواهد باید که روی دهد.» پس اورمیزد و اهریمن در کار پدید آوردن هستیهای آفریده شدند و هر چه که اورمیزد میکرد همه خوب بود و راست و هر چه اهریمن میکرد پلید و وارونه
یک لحن بدبینانهای از افسانههای زروان بگوش میخورد لحنی است که با دینهای ایرانی باستان اختلاف دارد. در قطعات زروانی در ادبیات پهلوی اشارههایی بر اینکه اورمیزد یک خدای دردکش است، کم نیست. در این افسانهها اهریمن یک خدای بسیار توانا است و تئوپمپوس صریحاً گواهی میدهد که مغان برای او قربانیهایی پیشکش میکردند. برای اهریمن قربانی کردن به هر بهانهای که باشد نزدیک زرتشتی راستین سنت گرا کاری سخت نکوهیده و گناهی نابخشودنی است. اینکه این آئین از آنِ دین کهن مغان بودهاست، قطعی است. بنونیست به درستی و به حق این آئین را یک آئین زروانی میداند.
◘ ازنیک افسانهٔ دیگری نیز گفتهاست :
اهریمن ارمیزد را به خوراکی خواند. ولی چون ارمیزد آمد نمیخواست تا هنگامیکه پسرانشان با یکدیگر نجنگیدهاند، دست به خوراکی زند. همینکه پسر اهریمن پسر ارمیزد را زد، در جستجوی یک داور برآمدند ولی کسی را نیافتند پس (هر دو) آنها خورشید را ساختند تا او داور آنها باشد.
در این گونه افسانهها چهار وجود اصلی فرض شدهاست.
نخست خدای نخستین زروان یا زمان یا تاق آسمان و اکنون یک خدای بی اثر از زمانیکه او به دو همزادش فرمانروائی را واگذار کردهاست .
دوم، اهورامزدا آسمان روز، آفریننده و خدای نیکی، بالاترین سرور کیهانی.
سوم، اهریمن آسمان شب خدا و آفرینندهٔ زشتی، همچنین خدای جهان مرگ تاریک، فرمانروای زمان حاضر، هر چند که از نظر ترتیب پائینتر از برادر همزادش اهورامزدا قرار گرفتهاست.
چهارم، میترا مرد میانجیگر، خورشید که در وضع میانین در میان روز و شب، آسمان و جهان مرگ قرار گرفتهاست که هر دو را باید پس از پایان یافتن روز و شب بپیماید، گذشته از این هم میانجی است و هم خدای پیمان.
ما در اینجا شکلگیری افسانهٔ ابتدائی وجود خدای چهار پیکره را مییابیم. ادبیات پهلوی بسیاری از این چهارگانگیهای زروانی نگاه داشتهاست. این آثار بر روی هم صفات زوروان را به عنوان خدای آسمان و خدای سرنوشت بازگو میکنند.
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 2554
#16
Posted: 22 Jul 2012 16:33
◘ اهورامزدا = خدای خدایان ◘
◘ زروان ( زمان )
◘ وستای بغا ( واحد الهی جمعی که عناصر آن به نحو یکسان ستایش می شد )(Visai Baga)
◘ میزدوشی ( الهه وابسته به باروری و قدرت ) (Mizdushi)
◘ نریسنگه ( وابسته به پرستش آیین آتش ) (Naryasanga)
◘ برتکامیه ( این خدا ناشناخته است ) (Brtakamya)
◘ هوریره ( ایزد خورشید طالع ) (Hvarira)
◘ آرتچه ( در سنن پارسی فهرست نشده است ) (Artcha)
◘ آناهیتا ( الهه آب مقدس )
◘ میترا ( خورشید )
خدایان دیگری هم وجود دارند ک هیچ مشخصاتی از آنان وجود ندارد ، یکی از الوح گلی است که معرف این 4 خداست کد این لوح گل PF339 است.
· هوبمن
· رود هوپوتیش
· رود رنکره
· رود شاوشنوش
نام اکثر این خدایان از اسناد تحت جمشید آمده است ! تعداد خدایان بسیار است و آوردن نام همه خدایان نیازمند داشتن لوح های گلی هستش که متاسفانه این اسناد در اکثرا در شیکاگو هستند به جز معدودی در ایران که در آنان نامی از خدایان برده نشده است ، به واقع اکثر کتیبه ها بدون نام خدا هستند .
◘ نام خدایان ایران باستان ◘
افزون بر اهورامزدا « بزرگترین خدایان » در پارس شواهدی درباره آیین پرستش خدایانی دیگری نیز وجود دارد ، نام این خدایان از روی الواح گلی تخت جمشید بدست آمده است ، تعداد این خدایان بسیار محدود است و از تعداد واقعی آن بسیار کمتر است ، فهرستی که تا به امروز شناسایی شده به شرح زیر است :
◘ اهورامزدا = خدای خدایان
◘ زروان ( زمان )
◘ وستای بغا ( واحد الهی جمعی که عناصر آن به نحو یکسان ستایش می شد )(Visai Baga)
◘ میزدوشی ( الهه وابسته به باروری و قدرت ) (Mizdushi)
◘ نریسنگه ( وابسته به پرستش آیین آتش ) (Naryasanga)
◘ برتکامیه ( این خدا ناشناخته است ) (Brtakamya)
◘ هوریره ( ایزد خورشید طالع ) (Hvarira)
◘ آرتچه ( در سنن پارسی فهرست نشده است ) (Artcha)
◘ آناهیتا ( الهه آب مقدس )
◘ میترا ( خورشید )
خدایان دیگری هم وجود دارند ک هیچ مشخصاتی از آنان وجود ندارد ، یکی از الوح گلی است که معرف این 4 خداست کد این لوح گل PF339 است.
· هوبمن
· رود هوپوتیش
· رود رنکره
· رود شاوشنوش
نام اکثر این خدایان از اسناد تحت جمشید آمده است ! تعداد خدایان بسیار است و آوردن نام همه خدایان نیازمند داشتن لوح های گلی هستش که متاسفانه این اسناد در اکثرا در شیکاگو هستند به جز معدودی در ایران که در آنان نامی از خدایان برده نشده است ، به واقع اکثر کتیبه ها بدون نام خدا هستند .
سعی کن از گناه نفرت داشته باشی نه از گناهکار.
هیچ وقت چیزی رو خوب نمیفهمی مگر اینکه بتونی به مادربزرگت کاملا توضیحش بدی ! "آلبرت انیشتین"
ارسالها: 198
#17
Posted: 28 May 2013 20:04
اناهیتا الهه پاکی,حیات و اب مقدس
********************************************************
ایزدبانوها و الهگان در باورها و اعتقادات مردمان دوران باستان جایگاه مهمی داشتهاند.
اعتقاد به نیروی زاینده و بارور کننده زن در نمادها و افسانههایی
تجلی یافته که از آن روزگار به یادگار ماندهاند.پرستش و نکوداشت
ایزدبانو یا زن - خدا به دوران مادر تباری برمیگردد، یعنی دورهای تاریخی که زن یا مادر
نقش محوری در تعیین تبار و هویت فرد داشت و به جای آن که مرد یا پدر مشخص کننده
جایگاه او در جمع باشد، نسبی که از مادر یا زن به انسان میرسید، تعلق
او را به گروه یا قبیله خود ثابت میکرد. بنابراین ایزدبانوها یا الهگان باروری
را یکی از کهنترین خدایان مورد پرستش انسان میدانند.
الهه آناهیتا
آناهیتا که نام کامل او اردویسورآناهیتاست (Ardvi Sur Anahita) در اعتقاد ایرانیان
ایزدبانوی نگهبان آبها و بارانها و سرچشمه ی تمام اقیانوسهای کیهانی،
ایزد پاکی، باروری، برکت و نماد عشق و دوستی بوده است. او بر گردونه ای نشسته
که چهار اسب آنرا میکشند و باد، باران، ابر و تگرگ در برابرش اطاعت پیشه مینامیند.
آناهیتا، نیرومند، درخشان، بلندبالا و زیباست، تاج زرین هشت پر هزار ستاره ای بر سر دارد
و جامه ای زرین به تن و گردن بندی که نشان زینت برای جایگاه ایزدی اوست.
نمای آناهیتا بر روی یک سرستون در موزه سنگ تاق
آناهیتا از نظر واژه شناسی از دوجزء "آن" و "هیتا" تشکیل شده است.
"آ" یا "آن" پیشوند نفیکننده و "هیتا" به معنی آلوده است و بنابراین آناهیتا
یعنی پاک و دور از آلودگی، ایزدبانوی آبهای پاک. اما بخش اول نام این ایزد بانو
که اردویسور است ظاهرا اشاره به رودخانه مقدسی است در دنیای باستان.
آناهیتا را با "ایشتر" الهه بابِلی نیز مقایسه کردهاند. خاورشناسان میگویند که: ناهید
ایرانیان برگرفته از نفوذ الهه سومر، موسوم به "ایشنار" است که بعدها در بابل و آشور
هم پرستش میشد. ایشنار، که مادر ومولد نوع بشر تصور میشده در برخی از خصایص، شباهتی
با ناهید دارد و ممکن است بعدها در بیرون از حدود ایران، این الهه را ضمیمه پرستش ناهید ایرانی کرده باشند.
آناهیتا یادگاری است از دوران پیش از آیین زرتشت، اما نفوذ این
ایزدبانو تا دوران بعدی و به ویژه دوران ساسانی برجای ماند. در متون زرتشتی
آمده است که منشاء پیشرفتها و گسترش های مادی ازآن اوست و باعث
ازدیاد گله و رمه، ثروت و توانگریست و اهورا مزدای توانا او را به نیروی خویش آفرید
تا خانه و کشور را نگهبان باشد و دیوان را نابود سازد.
در اساطیر ایرانی، دیوان در مقابل ایزدان قرار دادشتند. یکی از مشهورترین
این دیوان ضحاک بود که روایت است به نام آناهیتا صد اسب
و هزار گاو نر و ده هزار گوسفند قربانی،
تقدیم داشت و درخواست کرد تا بتواند زمین را از جمعیت خالی کند
اما این ایزد بانو آرزوهای او را ویران کرد.
این الهه که به روایتی همان ناهید است روز یشت پنجم (آبان یشت) به نامش
در تقویم زرتشتی اختصاص داده شده است و همین امر سبب شده که آبان یشت
به صورت یکی از غنی ترین منابع افسانه ای – اساطیری ایران و شاعرانی مانند فردوسی
درآید، جشن آبانگان یادگار آناهیتا و جشن پیروزیش بر ضحاک است.
طبیعی است در سرزمینی که این ایزدبانو مورد ستایش و احترام است، معابد،
نقشبرجستهها و یا تندیسهایی به یاد او ساخته شود.
نام آناهیتا در کتیبههای هخامنشی از زمان اردشیر دوم به کار برده شده است
و پیش از آن یعنی در زمان کوروش و داریوش و خشایارشا نامی از آناهیتا نیست.
مجسمهٔ آناهیتا در شهر فومن و مراغه نماد شهر است
ویرایش شده توسط: moosam692
ارسالها: 198
#18
Posted: 28 May 2013 21:02
اناهیتا الهه پاکی,حیات و اب مقدس
مجسمهٔ آناهیتا در شهر فومن و مراغه نماد شهر است
*****************************************
ظاهرا پرستش آناهیتا در دوران اردشیر دوم رونق گرفت و او مجسمههایی را
در معابد به یاد این ایزد بانو برپا کرد. آثار خطوط میخی که از اردشیر دوم باقی مانده است،
دال بر این است که پادشاه، ستایش ناهید و مهر را رواج داد.
مخفف واژه آناهیتا، ناهید است که بعدها به ستاره زهره شهرت پیدا کرد
و آنرا الهه وجاهت، زیبایی، موسیقی و بالاخره الهه عشق نامیدند
چرا که آب را سرمنشاء حیات میدانستند و عالیترین پدیده حیات را عشق نامیدند
و وجه اشتراک حیات و عشق را در این میدانستند که بدون وجود هر یک از آنها،
زندگی مفهومش را از دست میدهد.
در کتیبهای که از اردشیر در شوش باقی مانده او بیان میکند که بازسازی
ایوان و کاخ شوش را به درخواست اهورامزدا، آناهیتا و میترا به انجام رسانده است.
از نقش برجستههای مهم آناهیتا در ایران میشود به تصویر او در نقش رستم
و همچنین تاق بستان در کرمانشاه اشاره کرد. در نقش برجسته تاق بستان،
خسرو پرویز پادشاه ساسانی در میان اهورامزدا و آناهیتا ایستاده است.
در این نقش برجسته، آناهیتا که در سمت راست شاه ایستاده، تاجی همانند
اهورا برسر و در یک دستش حلقه فر ایزدی را نگه داشته و در دست
دیگرش کوزهای است که از آن آب میریزد.
اهمیت این نقش برجسته، به جز موارد تاریخی؛ از آن روست که نقش و تصویر زن،
در دوران طولانی امپراتوریهای ایران باستان بر کمتر کتیبه و نقش برجستهای،
حکاکی شده است و نمونه تاق بستان جزو نمونههای نادر و بنابراین بسیار
با اهمیت آن است. کافیست این نکته را در نظر داشته باشیم که در میان انبوه
نقوش تخت جمشید، هیچ تصویری از زن، چه به صورت زمینی و چه به صورت اسطورهای
و در قالب الهگان یا ایزدبانوها وجود ندارد.
آناهیتا در این نقش برجسته با هیکلی نیرومند تصویر شده، ردای بلندی به تن دارد.
این نقش برجسته در تاق بستان که در داخل بزرگترین تاق یا ایوان این محوطه
حجاری شده خصوصیات جالب توجه دیگری نیز دارد. از جمله واقع شدن آن روبهروی چشمه
و دریاچهای که ارتباط آن را با آناهیتا یا ایزدبانوی آبها بیشتر مشخص میکند.
در قسمت ورودی تاق یا ایوان بزرگ، درخت زندگی تصویر شده
و بربالای آن نیز فرشتگان بالدار کندهکاری شدهاند.
در نقش رستم نیز، آناهیتا در صحنهای مشابه با تاق بستان، کنار نرسی
پادشاه ساسانی تصویر شده است.شاید یکی از دلایلی که ساسانیان چنین
نقش آناهیتا را گرامی داشتهاند و آن را در دو نقشبرجسته مهم خود
تصویر کردهاند روایتی است که از به قدرت رسیدن اردشیر بابکان بنیانگذار سلسله
ساسانی برجا مانده است. طبق این روایات، اردشیر بابکان پیش از پادشاهی نگهبان
معبد آناهیتا در شهر استخر در نزدیکی تخت جمشید بوده است. بنابراین شاید
اینگونه اهمیت این ایزدبانو برای پادشاهان ساسانی افزایش یافته باشد به طوری
که آنها آناهیتا را در صحنههای دیهم ستانی پادشاه یا گرفتن فر ایزدی
از دستان اهورا مزدا تصویر کردهاند.
معبد آناهیتا در کنگاور نزدیک کرمانشاه و همدان
و معبد آناهیتای بیشاپور در حوالی کازرون استان فارس
اما با این حال در این دو معبد هیچ تصویری از آناهیتا موجود نیست.
آناهیتا، ایزدبانوی آب و برکت و باروری برای ایرانیان
تقدس فراوانی داشته است. احترام به آب روان و پاک نگاه
داشتنش شاید یادگاری از آن دوران باشد.
ویرایش شده توسط: moosam692