ارسالها: 8911
#31
Posted: 27 Sep 2012 14:18
تقسیم بندی تاریخ سیاسی مصـر
تاریخ سیاسی عصر کهن مصر با آغاز نگارش (حدود ۳۱۰۰ ق.م) شروع شد. دربارۀ پایان عصر سلسله های کهن روایت های گوناگونی است. گروهی بر انداختن سلسلۀ بیست و ششم بوسیلۀ پارسیان در سال ۳۲۵ ق.م را سرانجام دورۀ کلاسیک حکومت مصر می دانند، و در روایت هایی تداوم سلسله ها را تا یورش اسکنر مقدونی به مصر (۳۳۲ ق.م) نقل می کنند. براساس این نظر در این دورۀ حدود دو هزار و هفتصد ساله، ۳۱ سلسله بر مصر فرمانرانی کرده اند. یکی از راهبان مصری به نام «مانتون» که در دورۀ «بطلمیوسیان» در مصر زندگی می کرده است، تاریخ مصر را تقسیم بندی نموده است که کمابیش در همۀ منابع به آن استناد کرده اند.
این تقسیم بندی عبارت است از:
۱٫ سلسله های نخستین، یا سلسله های عتیق که شامل سلسله های یکم و دوم مصر است و از ۳۱۰۰ تا ۲۶۸۶ ق.م ادامه داشته است.
۲٫ سلسله های کهن که شامل سلسله های سوم تا ششم مصر است و از سال ۲۶۸۶ تا ۲۱۸۱ ق.م فرمان رانده اند.
۳٫ دورۀ فترت یکم، شامل سلسله های هفتم تا دهم از سال ۲۱۸۱ تا ۲۰۵۰ ق.م.
۴٫ سلسله های میانه، شامل سلسله های یازدهم و دوازدهم از ۲۰۵۰ تا ۱۷۵۰ ق.م.
۵٫ دورۀ فترت دوم، شامل سلسله های سیزدهم تا هفدهم و دوران سلطۀ «هیکسوس ها» از ۱۷۵۰ تا ۱۵۶۷ ق.م.
۶٫ دورۀ سلسله های نوین (۱)، شامل سلسله های هجدهم تا بیستم از ۱۵۶۷ تا ۱۰۸۰ ق.م.
۷٫ دورۀ سلسله های نوین (۲)، شامل سلسله های بیست و یکم تا بیست و چهارم از ۱۰۸۰ تا ۷۱۵ ق.م.
۸٫ دورۀ تازه، شامل کلیۀ سلسله هایی است که تا پایان دوران هخامنشیان به مصر فرمان رانده اند و از ۷۱۵ تا ۳۳۲ ق.م تداوم داشته است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#32
Posted: 27 Sep 2012 14:19
مصر پیش از سلسله ها
همه سرزمین مصر در این جمله هرودوت خلاصه شده است که مصر هدیه نیل است, با این معنا که شکوفایی تمدن مصر و توسعه آن از نیل سرچشمه میگیرد. مصریان باستان حاشیۀ باریک پیرامون رود نیل و کانال های منشعب شده از آن را خاک سیاه «سرزمین سیاه» و بقیۀ مصر را خاک یا سرزمین سرخ می نامیدند. منظور مصریان باستان از خاک یا سرزمین سیاه، منطقۀ حاصلخیزی بوده است که خاک آن بوسیلۀ ته نشین شدن املاحی که طی طغیان های منظم سالیانۀ نیل یه مصر آورده می شد بارور می گردید. مرز بین این دو سرزمین آن اندازه مشخص و واضح است که شخص می تواند هم زمان یک پایش را بر روی سرزمین سیاه و یک پایش را روی زمین سرخ قرار دهد.
رود نیل در محل شهر کنونی قاهره به چند شعبه تقسیم می شود که دلتای رود نیل را تشکیل می دهد. واژۀ مصر در زبان لاتین به معنای خاک سیاه است (سرزمین سیاه / Egypt)، و منظور آن خاک حاصلخیزی است که هر ساله نیل با طغیان هایش به کشاورزان تقدیم می کند. احتمال دارد این واژه نام قدیمی شهر باستانی «ممفیس» بوده باشد. مصر در زبان عربی بمعنای شهر است. در گذشته مصر به دو قسمت مصر عُلیا و سُفلی تقسیم شده بود, هریک از این دو قسمت مصربه ایالات کوچکتر تقسیم می شده اند که «نوم» نامیده می شدند. در دوران فراعنه, مصر علیا را «شِما او» می نامیدند و ۲۲ ایالت داشت و مصر سفلی که دارای ۲۰ ایالت بود «تومهو» نامیده میشد.
هریک از این بخش ها، مذهبی ویژه داشت که منشأ آن «توتم پرستی» بود، یعنی اعتقاد به این مطلب که نیای بزرگ مردم هر قبیله به حیوانی ویژه مانند: شغال، آهو، گربه، خرگوش، لک لک و… منسوب می شد. بعدها این عقیده «توتمیسم» به پرستش حیوانات تبدیل یافت. فرمانرانان دولت های کوچک به تدریج به پیرویِ زمامدارانی درآمدند که دارای نیروی بیشتری بودند، پس از مدتی همۀ دولت ها به دو دولت، یکی در شمال و یکی در جنوب تبدیل شدند.
برخلاف تصور ذهنی که بایستی مصر علیا در بخش شمال مصر قرار گرفته باشد و مصر سفلی در جنوب، این دو ناحیه وارونۀ حالت اصلی و بر اساس جریان رود نیل تقسیم بندی شده اند. با این معنا که چون رود نیل از جنوب به شمال سرچشمه می گیرد، بخشی که به دریای مدیترانه می ریزد و در شمال مصر قرار گرفته است در بخش جنوبی نیل وجود دارد به همین جهت به مصر سفلی و قسمتی که در میان آفریقا و جنوب مصر قرار گرفته است به مصر علیا شهرت دارد که در نوع خود بی همتاست.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#33
Posted: 27 Sep 2012 14:30
رویدادهای مهم تاریخ مصر از آغاز سدۀ ۲۰ پیش از میلاد
فشارهای همه جانبه ای که بر مردم مصر وارد می شد، قیام هایی را به دنبال داشت. این قیام ها که اکثر با خشونت همراه بود، تخریب مقابر و ویرانی ساختمان های دولتی را نیز موجب می شده است. این وقایع همزمان با پایان یافتن دورۀ امپراطوری باستان مصر آغاز شده است. این ناآرامی ها از همه بیشتر نابسامانی های اقتصادی، برهم خوردن معادلات واقعیت اجتماعی را نیز سبب می شد.کاهنی به نام «ایپوور» این وقایع را در یادداشت های خود ذکر کرده و مهمترین آنها را به تفصیل نوشته است. این شورش ها انقراض حکومت فراعنه و زمینه های به قدرت رسیدن حکام محلی و بزرگان روستاها را حتی فراهم کرده است. باور کهنۀ مصریان دربارۀ مقام الوهیت فرعون دیگر مورد تأیید نبود و از بین رفت . حکومت های محلی روستایی یعنی همان نوم ها اکثر کم دوام بوده و به همین دلیل دورۀ آرامش نیز کوتاه گزارش شده است. مهمترین این نوم ها نوم هراکلئوپولیس(هیراکُن پولیس) بود که محل آن در ناحیۀ امروزی «بنی سوئف» شناخته شده است. زمان حکومت این نوم از ۲۱۸۰ تا ۲۰۲۵ پیش از میلاد بوده است. بحران روحی سیاسی در مصر در اشعار حماسی و غنایی – اجتماعی مصریان ثبت شده اند، از آنجمله است «شکوه های یک دهقان» و قطعه شعری که در آن «کشاورزی خسته از زندگی با روان خود هم صحبت می شود».
در سال ۲۰۵۵ پیش از میلاد مسیح ایجاد و حدت مصر علیا به وسیلۀ «منتوهوتپ»صورت گرفت و این آغاز سلسلۀ یازدهم مصر بود. او پایتخت خود را در تب انتخاب کرد که ناحیۀ امروزی کارناک ولوکسور است. این آغاز دورۀ میانۀ امپراطوری مصر بود که از ۱۹۹۱ تا ۱۷۷۸ پیش از میلاد مسیح زمام دار بود. سلسلۀ دوازدهم که پایتخت های آن مرتب تغییر می کرد، با ایجاد تحول و دگرگونی های گسترده، شکوفایی فرهنگی را برای مصریان به ارمغان آورد. سلسلۀ دوازدهم این سیاست موفق را مدتی ادامه داد. فراعنۀ این سلسله با لشکر کشی های خود به سرزمین های دور و نزدیک، روند سیاست خارجی خود را در مقایسه با سلسله های پیشین کاملاً تغییر دادند و از سال ۱۸۷۸ تا ۱۸۴۱ پیش از میلاد مسیح در صدد گسترش قلمرو امپراطوری مصر بودند.\"egypt
در این مقطع زمانی که هم اکنون ذکر شد (۱۸۷۸ تا ۱۸۴۱ پیش از میلاد مسیح) سسوستریس سوم (اوسرتسن) بر مصر حاکم بوده است. در این زمان مصریان در سوریه، فلسطین و نوبی نفوذ کردند و از جمله با جزایر کرت در دریای مدیترانه مناسبات بازرگانی برقرار کردند. در عرصۀ سیاست داخلی قدرت های محلی یعنی نوم ها تحت فشار قرا گرفتند و قدرت فراعنۀ جدید به صورت متمرکز ومقتدر زمام امور را در دست داشت.روز به روز در این زمان تجارت مصریان از راه دریا با کرتیان و ساکنان سرزمین پونت گسترش بیشتری می یافت.
طی جنگ های داخلی گسترده یک بار دیگر دولت واحدی در مصر بر سر کار آمد و قدرت روحانیان را محدود کرد. در این دستاورد سهم کشاورزان قابل توجه بوده است. آمنهمت سوم که از ۱۸۴۰ تا ۱۷۹۲ پیش از میلاد مسیح فرعون مصر بود، دریای موریس را در فایون به تصرف درآورد و با پیوند دادن آن با رود نیل زمین های زیادی را به زیر کشت برد و بارور کرد. معابد بزرگ به شمار زیاد ساخته شد و به نام آمون خدای جدید و بزرگ تب نام گذاری شد. در این زمان مقابرمجلل و باشکوهی ساخته و تجهیز شدند حتی سران نوم ها نیز به تقلید از فراعنه به ساختن معابد بزرگ برای خود اقدام کردند. اهرام متعدد و لی کوچک و نه چندان مجلل ساخته شدند . این اهرام بیشتر دارای دیوارهای خشتی بودند و برای شاهان محلی و معدودی فرعون – خداها ساخته شدند. هنرمندان و مجسمه سازان تندبس های عظیمی برای فراعنه ساختند که برخی از آنها چهار متر ارتفاع داشته اند. عصر شکوفایی ادبیات مصر نیز همین زمان بود و داستانها و رُمان هایی به رشتۀ تحریر درآورده شدند. رُمان افسانه گونۀ «سینوهه دریانورد» و نگارش قصه های کوتاه و داستان های حماسی نیز از همین دوره در مصر رونق یافت. علم و هنر در ابعاد گوناگون رواج یافت، ولی بطور سیستماتیک و سازمان دهی شده ثبت و ضبط نشد. دانش هایی که بیش از علوم دیگر در فهرست های فرهنگی – علمی مصریان آمده اند، عبارتند از: هیئت و نجوم، ریاضیات و پزشکی که در قلمرو دانش پزشکی جراحی و دامپزشکی نیز پیشرفت قابل توجهی کرد.
مصریان از این زمان رسماً به تأسیس مراکز علمی و فرهنگی پرداخته و دانشمندان، هنرمندان، منجمان و شاعران و ادیبان بی شماری را پرورش داده اند. از سال ۱۷۸۰ پیش از میلاد مسیح، نابسامانی ها ناآرامی های داخلی یک بار دیگر در مصر گسترش یافت که بر اثر آن هیکسوس ها به قدرت رسیده اند. این حاکمان بیگانه حدود سال ۱۷۱۰ پیش از میلاد مسیح به اوج قدرت خود در مصر رسیدند. شاید بتوان برخی از عناصر فرهنگی حوریان را در میان هیکسوس ها یافت. پایتخت آنها آواریس در ناحیۀ لاگون گزارش شده است. مرکز قدرت آنها در دلتای شرقی بوده است. گروه های متعدد هیکسوس ها به وسیلۀ اقوام سامی تقویت می شده اند. پس از آنکه این مهاجمان در ناحیۀ دلتای شرقی مستقر شدند، قریب به یک قرن در مصر ماندند و به ویرانگری و غارت پرداختند و تقریباً بیشتر مظاهر فرهنگی، علمی، هنری و اقتصادی مصر را نابود کردند. آنها نه تنها بر شمال مصر بلکه بر فلسطین نیز به مدت یکصد سال فرمانروا بودند.
همزمان با سلطۀ هیکسوس ها بر شمال مصر، نوم ها قدرت را در جنوب مصر در دست داشته اند. قیامی پیش از سال ۱۵۷۰ پیش از میلاد مسیح از منطقۀ جنوب مصر آغاز گردید و گسترش یافت. رهبری این قیام به دست آهموزه (آمازیس) بود و وی در سال ۱۵۷۰ پیش از میلاد مسیح پیروز شد و سلسلۀ او تا سال ۱۰۸۵ پیش از میلاد مسیح زمام امور را در دست داشت. آمازیس سلسلۀ جدیدی را در قالب یک امپراطوری نیرومند تأسیس کرد. پایتخت این امپراطوری تب بود. آمازیس پس از پیروزی اش مصر را برای مدتی با بنیادهای نیرومند اقتصادی در جهان باستان به سرزمین های دیگر شناساند.
فراعنۀ مقتدر سلسلۀ هجدهم مصر را به صورت بزرگترین قدرت در مشرق زمین درآوردند. مصر در زمان زمام داری آمنوفیس یکم که از ۱۵۴۵ تا ۱۵۲۰ پیش از میلاد مسیح زمام دار بود رهبری قدرت های شرق را به عهده داشت. سیاست های موفق وی به وسیلۀ توتموزیس یکم(توتمس یکم) که از ۱۵۲۰ تا ۱۵۱۰ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرده قاطعانه دنبال شد. مصر در این زمان به قصد تصرف سرزمین نوبی ابتدا با آن همدست شد و برای نخستین بار توتموزیس یکم تا کرانۀ رود فرات پیشروی کرد.
اوج نیرومندی سلسلۀ هجدهم در دورۀ زمام داری ملکۀ هچپسوت بود که از ۱۴۹۴ تا ۱۴۷۲ پیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. این فرعون بانو مبادلات کالا را با شمال آفریقا در پیش گرفت و تجارت مصر را به واقع رواج و رونق داد. مصریان، در این زمان به برپا کردن استحکامات گسترده ای در مناطق زیر سلطه شان که از زمان توتموزیس یکم آغاز شده بود، ادامه دادند و مصریان از پیشروی های توتموزیس در ناحیۀ فرات و رسیدن به سوریه، عقب نشینی نکردند. در راستای تجارت گستردۀ مصریان در دورۀ هچپسوت با سیاه پوستان آشنا شدند. هچپسوت با برادر ناتنی خود به نام توتموزیس سوم که از۱۴۹۴ تا ۱۴۴۰ پیش از میلا د مسیح سلطنت کرد، ازدواج کرد و با او در قدرت شریک شد. این فرعون در سوریه، فلسطین و با اقوام میتانی به جنگ پرداخت. بزرگترین این نبردها، جنگ خونین مگیدو در ناحیۀ جنوب غرب ناصره بود که در سال ۱۴۷۲ پیش از میلاد مسیح به وقوع پیوست. فرعون در این جنگ از سربازان مزدور بی شمار و ارابه های جنگی استفاده کرد.
مصریان از زمان ورود هیکسوس ها به مصر با اسب آشنا شدند و هم اکنون با ساختن ارابه به طور کامل برای جنگ های سنگین مجهز و مسلح گردیدند. توتموزیس سوم در این جنگ از ناوگان مجهزی نیز که تدارک دیده بود، بهره گرفت. در سرزمین های سوریه و فلسطین توسط حکام متعددی که با یکدیگر سازگاری و تفاهم نداشتند، ناآرامی هایی به وقوع پیوست. در سال ۱۴۴۰ پیش از میلاد مسیح آمنوفیس (آمنهوتپ) دوم بر تخت سلطنت نشست و تا سال ۱۴۱۰ پیش از میلاد مسیح به مدت سی سال زمام امور را در دست داشت. او به فرعون ورزشکار معروف است و بسیار تنومند و دارای روح و روانی آرام بوده است. وی در کمانکشی، قایق سواری و قایقرانی، تیراندازی و شکار زبانزد مصریان بوده است. این فرعون مبتکریک دیپلوماسی فعال و موفق در تاریخ مصر است. افزون بر این تجارت با سرزمین های همجوار و دوردست را در برنامۀ کارخود قرار داد و از جمله مناسبات بازرگانی مصریان را با کرت و بابل بیش از پیش رونق بخشید. جانشین وی آمنوفیس سوم بود که از ۱۴۰۰ تا ۱۳۶۳ بیش از میلاد مسیح سلطنت کرد. این فرعون سیاست های سلف خود را مجدانه دنبال کرد و کشور را در مدت درازی در صلح، رفاه و آرامش نگهداشت.
دوران سلطنت سی و هفت سالۀ آمنوفیس سوم با موفقیت و صلح و سازش درداخل کشور و با سرزمین های بیگانه همراه بود. وی به مجرد به قدرت رسیدنش در سال ۱۴۰۰ پیش از میلاد مسیح ابتدا باب مناسبات تجاری و سپس سیاسی (دیپلوماسی) را با کشور های همسایه گشود و در ادامۀ سیاست های پدرش از جزایر کرت تا سرزمین بابل همزمان به یک دیپلوماسی موفق دست زد و با برقراری تجارت با این دو کشور این مناسبات را به کمال مطلوب رساند. تاریخ مصر باستان سیاست های صلح طلبانۀ این فرعون مصر را کم نظیر و موجب ارتقاء منزلت مصریان در سراسر جهان دانسته است.وی بقای حکومت خود را در سایۀ همین سیاست های مثبت و سودمند تأمین و میسر کرده است. زبان دیپلوماسی در زمان وی زبان بابلی بوده است. این واقعیت به وسیلۀ پژوهشگران با مطالعۀ اسناد ال – آمرنه، مورد تأیید قرار گرفته است. از نظر ساختار سیاست داخلی ابتدا آمنوفیس سوم بر آن بود تا از هرگونه نفوذی در اهرم سلطه جلوگیری کند و این امر را موجب برقراری آرامش و صلح در جامعه و سازش همۀ اقشار در کنار یکدیگر می دانست، ولی وضع بدین منوال نماند و اعمال فشارهای گوناگون از سوی نومارک ها (سران نوم ها) و نفوذ و مداخلۀ کاهنان آمون تب در امور سیاسی، فرهنگی و هنری ، شرایط را تغییر داد.
فرعون فرهیخته و صلح طلب برای جلوگیری از هرگونه سوء استفاده هایی که از سوی کاهنان احتمال بروز آن می رفت، معابد بزرگی که همه دارای ستون های مجلل و اندرونی باشکوه بودند، از جمله در تب ساخت. آمنوفیس سوم معبدی در نوبی برای خویش ساخت و آن را به بهترین نحو آراست. او مقابر صخره ای متعدد و زیبا به جای اهرام برپا کرد. از جمله می توان از معبدی که همزمان مقبرۀ هچپسوت در «دیر البهاری» بود ساخت و آراست، نام برد. وی صحنه های پیروزی های مصریان بر دشمنانشان را به وسیلۀ نقاشان و حکاکان به تصویر کشید و تندیس های عظیم را برای فراعنۀ پیشین ساخت. تندیسی که در همان زمان مجسمه سازان برای آمنوفیس سوم ساخته اند بیست متر ارتفاع داشته است.
وی در عرصۀ دین از یکسو آیین های دینی و مراسم مذهبی را به بهترین نحو ممکن برگزار می کرد. نقوش و تصاویر خدایانی که دارای سرجانوران بودند در معابد و اماکن دینی مستقر کرد. وی آمون خدای تب را گرامی داشت و او را «نفس برای زیست» نامید و از سوی دیگر در بزرگداشت پتح خدای آفرینش ورممفیس و خدای خورشید که هم اکنون آتون – رع بود، با جدیت تمام و سخاوتمندانه، کوشید. این مجموعه از پدیده های دینی، به وسیلۀ وی دین شناسان و مورخان را شگفت زده کرده بود. این عوامل به زودی به صورت یک بحران دینی در مصری خودنمایی کرد که آمنوفیس چهارم وارث آن شد.
پس از آمنوفیس سوم، آمنوفیس چهارم در سال ۱۳۶۳ پیش از میلاد مسیح بر تخت پادشاهی مصر نشست. وی بعد ها به اخناتون معروف شد و تا سال ۱۳۴۵ پیش از میلاد مسیح به مدت هجده سال زمام دار بود. وی عامل بروز تشنج و هیجان های مهار ناشدنی در ارکان دینی مصریان شد. آمنوفیس چهارم نظام«چند خدایی» حاکم بر دیانت مصریان را به یک نظام «تک خدایی خورشید پرستی»مبدل کرد. این خدایگونه آتون نام داشت. او دربار خود را به گونه ای شگفت انگیز و بی سابقه باشکوه و جلال فراوان آراست و کاخی تحت عنوان آخناتون در نزدیکی – ال – آمرنه ساخت. او آیین های آمون پرستی را ممنوع و برگزاری مراسم بزرگداشت و تقدیم قربانی و هدایا به معبد آمون را متوقف کرد و کاهنان این رب النوع را مورد تحقیر قرار داد. آمنوفیس چهارم کلیۀ تصاویر، نقوش و تندیس های آمون را منهدم کرد. وی بر آن شد در عرصه های هنری آزادی عمل به جود آورد. به تصویر کشیدن نیم تن، همسرش نفرته ته ، ترسیم نقوشی از زندگی کاملاً طبیعی و ساختن مجسمه های متعدد و متنوعی از این دست و از همه مهمترین به اجرا در آوردن سرود دسته جمعی «آوای خورشید» و تفهیم این و سرود تحت عناوین ایده آل های «نور، زندگی، عشق و حقیقت» به مردم نتیجۀ این اقدامات آمنوفیس چهارم گزارش شده است.
اقدامات رفرمیستی این فرعون به زودی پس از مرگش درهم شکست و فرو ریخته شد. براین اساس داماد او که توتانخامون نام داشت و از ۱۳۴۵ تا ۱۳۳۶ پیش از میلاد مسیح به مدت ۹ سال زمام دار بود، به تب بازگشت زیرا موضع رادیکال او و پدرش نه تنها کاهنان را خشمگین بلکه احساسات دینی مردم مصر را نیز جریحه دار کرد. آمنوفیس چهارم و دامادش توتانخامون هر دو مورد تنفر روحانیان مصری قرار گرفتند و به او لقب «پادشاه مرتد» دادند. مردم مصر نیز هیچ گونه احساس خوبی نسبت به او نداشتند. قدرت مصر در زمان او به پایین ترین حد خود رسید و مهم تر از نفوذ مصر در سوریه و فلسطین به شدت کاسته گردید.
پس از این دورۀ پر آشوب تحت عنوان «دورۀ رفرم دینی» در زمان زمام داری هرمهب که از سال ۱۳۳۲ تا ۱۳۰۵ پیش از میلاد مسیح گزارش شده است، آیین ها و سنن پیشین از نو احیا گردید. هرمهب یکی از افسران ارشد ارتش اخناتون (آمنوفیس چهارم) بود. هرمهب نام اخناتون را از همۀ الواح کتیبه ها، نقوش و یادمان های دیگر زدود و هنرمندان، نقاشان و حکاکان را وادار کرد تا نام اخناتون را از کلیۀ آثار پاک کنند. افزون بر این کلیۀ آثار منحصر به اخناتون را منهدم کرد. به این ترتیب یک بار دیگر مصریان در کنار آیین های سنتی و خدایان کهن مصریان قرار گرفتند. هرمهب مناسبات دوستانه و بسیار صمیمانه را با گروه های مذهبی برقرار کرد و معابد را بزرگترین پایگاه های تبلیغاتی خود قرار داد.
کاهنان معابد از جمله روحانیان معابد آمون پیوسته از او حمایت کرده و از او به نیکی یاد نموده و به سود او تبلیغ می کرده اند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#34
Posted: 27 Sep 2012 14:35
تاریخ تمدن مصر
مِصر کشوری است در شمال خاوری قاره آفریقا و شبه جزیره سینا هم که در قاره آسیا قرار گرفته بخشی از قلمرو این کشور است. مصر در جنوب دریای مدیترانه و غرب دریای سرخ قرار داشته و از غرب با لیبی و از جنوب با سودان همسایه است. مصر از سوی شبه جزیره سینا با اسرائیل و نوار غزه در فلسطین مرز زمینی دارد.
مصر یکی از پرجمعیتترین کشورهای آفریقایی و خاورمیانه است و بیشینه جمعیت حدود ۷۵ میلیون نفری آن در کنار رود نیل زندگی میکنند. کرانههای رود نیل منطقهای است که ۴۰ هزار کیلومتر مربع یعنی حدود یک بیست و پنجم این سرزمین عمدتا بیابانی را تشکیل میدهد.
حدود نیمی از جمعیت مصر شهرنشین هستند که بیشتر آنان در دو شهر بزرگ قاهره و اسکندریه و حومه آنها زندگی میکنند.
مصر از دیدگاه سیاسی و فرهنگی یکی از مهمترین کشورها در جهان عرب و خاورمیانهاست، بسیاری از شهروندان مصری به ریاست سازمانهای بینالمللی ملی و منطقهای رسیده اند و دانشگاه الازهر مهمترین مرکز مذهبی جهان اسلام در این کشور قرار دارد.
تـــــاریخ
تمدن در منطقه کنونی مصر که در کناره رود نیل شکل گرفته در زمره کهنترین تمدنها به شمار میآید که از حدود ۴ هزار سال پیش از میلاد موجود است. مصر باستان سرزمین فراعنه بود و آثار تاریخی برجستهای چون اهرام سهگانه و نیایشگاه بزرگ را از آن دوران به یادگار دارد. در اسطورههای سامی محل برآمدن پیامبرانی مانند یوسف و موسی را در همان دوران و در سرزمین مصر آوردهاند.
دولت قدیم مصر در سال ۵۲۴ ق. م به دست ایرانیان سقوط کرد. این کشور در روزگار هخامنشی و همچنین در دوران ساسانی (در عهد خسرو پرویز و به مدت ده سال) بخشی از شاهنشاهی ایران بود.
حضور هخامنشیان در مصر به دوران کمبوجیه پسر کوروش باز میگردد. او درسال ۵۲۵ پیش از میلاد، در لشکرکشی به مصر توانست مقابل فرعون پسامتیخ سوم از دودمان بیست و ششم فراعنه مصر پیروز شود و آن کشور را به یکی از ساتراپیهای هخامنشی تبدیل کند
نیای آنچه امروزه کانال سوئز نام دارد برای نخستین بار از سوی ایرانیان در مصر کنده و راهاندازی شد.
در سال ۳۳۲ ق.م اسکندر این سرزمین را تصرف نمود و تا سال بعد دودمان بطلمیوسیان که از جانشینان اسکندر بودند، بر آن حکمفرما بودند.در سال ۳۰ پیش از میلاد رومیان با غلبه بر کلئوپاترا آخرین ملکه بطلمیوسی مصر را ضمیمه قلمرو روم نمودند. در سال ۶۴۱ میلادی (۱۹ هجری قمری) در زمان خلیفه دوم، عمر، عربهای مسلمان این کشور را فتح کردند. مصر همواره از سرزمینهای مهم برای حکومت اسلامی بوده و تا سال ۱۵۱۷ میلادی که دولت عثمانی بر مصر تسلط یافت در دست خلفای اموی و عباسی و فاطمی بود.
روند عربیشدن زبان مصریان چندی به طول انجامید و کاربرد زبان عربی در این منطقه از سده نهم میلادی به اینسو شدت گرفت. سیاست فرمانروایان عرب حاکم بر مصر این بود که با وجود ناآشنا بودن مردم مصر با زبان عربی این فرمانروایان از همان آغاز تمامی نوشتههای رسمی را به عربی صادر کردند. این حاکمان ولی، علاقه زیادی به مسلمان کردن مردم مصر نشان نمیدادند.
با این حال، مسلمان شدن مردم مصر با عربزبان شدن آنها همراه نبود و اسلامیسازی مصر سدهها پس از عربزبانشدن آنها به انجام رسید. با اینکه زبان عربی از سده نهم میلادی در مصر گسترش یافت دین اسلام تنها در سده چهاردهم تبدیل به دین اکثریت مصریان شد
در سال ۱۷۹۸ ناپلئون به مصر لشکر کشید و در سال ۱۸۰۵ میلادی محمدعلی پاشا از طرف دولت عثمانی حاکم آنجا شده و دودمان جدید مصر را تشکیل داد.
برای مدتها مصر تحتالحمایه بریتانیای کبیر بود ولی پس از جنگ جهانی اول بر اثر فشار مردم، استقلال مصر را اعلام کرد. در جنگ جهانی دوم طی سالهای ۱۹۴۱ تا ۱۹۴۳ با اینکه مصر بیطرفی خود را اعلام کرده بود اما سرزمینهای غربی آن در حاشیه دریای مدیترانه از صحنه نبردهای سنگین بین ارتش آلمان و ارتش بریتانیا بود و با انکه آلمانیها فاصله چندانی با کانال سوئز نداشتند، اما در منطقهای به نام العلمین شکست خوردند و همین شکست نقطه آغاز شکستهای دیگر آنها شد.
مصر در سال ۱۹۴۵ به عضویت سازمان ملل متحد در آمد. در سال ۱۹۵۶ جمال عبدالناصر به ریاست جمهوری فرانسه به مصر حمله کردند، اما با پشتیبانی شوروی پیشین و بی طرفی آمریکا، بدون نتیجه خاتمه یافت. در طی سالهای بعد دو جنگ دیگر نیز بین مصر و دیگر کشورهای عربی با اسرائیل رخ داد. (۱۹۶۷ و ۱۹۷۳)
سیاست در مصر
حکومت در این کشور جمهوری است و رئیس آن رئیس جمهور است. رئیس جمهور هر شش سال یک بار با رای مردم انتخاب میشود.
در سال ۲۰۰۵ رفراندومی در این کشور برگزار شد تا تغییری در قانون اساسی ایجاد شود. بر اساس نتیجه این رفراندوم رئیس جمهور از میان چند کاندیدا انتخاب میشود. پیش از آن شورای مردمی رئیس جمهور را انتخاب میکرد و مردم در رای گیری به او رای مثبت یا منفی میدادند.
نخست وزیر رئیس دولت است که او و کابینه را رئیس جمهور تعیین میکند.
شورای مردمی که در مصر با نام مجلس الشعبی از آن یاد میکنند ۴۵۴ کرسی دارد که ۴۴۴ نماینده آن با رای مردم و ۱۰ نماینده با رای رئیس جمهور تعیین میشوند. دوره نمایندگی این مجلس پنج ساله است.
مجلس مشورتی یا الشورا تنها نقش مشورتی دارد. این مجلس از ۲۶۴ نماینده که ۱۷۴ نفر از آنها با رای عمومی و ۸۸ نفر از آنها با نظر رئیس جمهور تعیین میشوند، تشکیل شده است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#35
Posted: 27 Sep 2012 14:41
آغاز تاریخ مصر باستان در پژوهش های مورخان و باستان شناسان امروز اروپا
مورخان اروپایی پژوهش های خود را دربارۀ تاریخ مصر باستان بریافته های باتان شناسان استوار ساخته اند. این یافته ها تقریباً به هزارۀ پنجم پیش از میلاد مسیح و یا پیش از آن باز می گردد. باستان شناسان دستاوردهای خود را با آنچه کاوشگران آثار باستانی از سرزمین های همسایۀ مصر به دست آوردند، مقایسه کرده و به کمک کرونیست ها و تاریخ نگاران ارزیابی نموده اند. تقریباً یک هزاره از دوران زندگی مصریان باستان که برخی به حق آن را هنوز دورۀ پیش از تاریخ مصر می دانند، همراه با مشترکات و ابهامات و گاهی نیز اختلافات با تاریخ، تمدن و فرهنگ مردمان ساکن در بین النهرین مورد مطالعه و داوری قرار گرفته است. بدین ترتیب از ۴۰۰۰ تا ۳۰۰۰ پیش از میلاد مسیح مصریان همانند مرد م بین النهرین زندگی آمیختۀ شهر نشینی و قبیله ای خود را آغاز کرده و قدیمی ترین بنیاد های فرهنگی خود را به ارث گذاشته اند، بدیهی است در همین جامشترکات محدود و اختلافات نسبتاً قابل توجه میان زندگی فرهنگی و شهر نشینی مصریان و ساکنان بین النهرین قابل تشخیص است. سفال (سرامیک)های ساخته شده در بین النهرین در این مقطع زمانی تقریباً یکهزار ساله عمدتاً نارک، روشن و به رنگ های مختلف چون سرخ، قهوه ای و سفید رنگ آمیزی شده است. در همین زمان سرامیک های مصریان محکم تر و مقاوم تر و از نظر طرح و فرم ظاهری ساده تر و عمدتاً به صورت خمره های بزرگ و کوچک و کوزه ها و سبوهای دسته دار ساخته و پرداخته می شده است. این امر می رساند که فرهنگ زیستی و تولیدات کارگاهی ساکنان بین النهرین برهمانند آن در مصر تأثیرگذار بوده است.
مصریان گندم نیز کشت می کرده اند، همانگونه که امروز نیز متداول است. دیگر انواع غلات و حبوبات به اندازۀ گندم برای مصریان شناخته شده نبود، زیرا اسناد، نقوش و آثار آن را نشان نمی دهد. کشت گندم امروز نیز در مصر متداول است . مردم مصر در این مقطع زمانی گندم را برای تهیۀ نان انسان ها کشت و مصرف می کرده اند. آنها خیار نیز به دست می آورده اند. انسان مصری در این مقطع زمانی تنها از میان جانوران گاو را پرورش می داده است. پس از آن پرورش گوسفند، بز، خوک، الاغ (خر) و سگ نیز در میان آنان متداول گشت، مصریان هنوز اسب را نمی شناخته و پرورش نداده اند. سیستم آبیاری و آبرسانی آنان به صورت کانال ها، گودال ها (چاهک ها) جوی ها، تلمبه های ابتدایی و چرخ چاه بوده است.
آنها زیور و زینت آلات قابل توجهی نداشته اند، ولی پاره ای اشیاء که بیشتر نمادهای قبیله ای بوده و در میان قبایل متداول بوده مردان و زنان مورد استفاده قرار می داده و یا به سخن دیگر به خود آویزان کرده و یا به دست، گردن، پا و سر خود می بسته اند. کاربرد گوشواره برای مردان و زنان بعد ها معمول گشت. اشیاء زنگوله مانندی را نیز به گردن جانوران می آویخته اند. این یافته ها برگرفته ازنقوش و آثاری است که از هزارۀ پنجم پیش از میلاد مسیح به بعد به دست آمده است.
هنر مصریان در این زمان نقاشی و سفالگری و کنده کاری بر صخره ها و ساختن مجسمه هایی از سنگ و گل بوده است. در نیمۀ دوم هزارۀ پنجم پیش از میلاد مسیح مصریان با سنگ های زیبا و زینتی منقوش و طلا و نقره آشنا شدند. مصریان سنگ های براق را از بین النهرین وارد می کرده اند. قبور مصریان خشتی و دارای دیوارۀ جدا کننده بوده است. این قبور ابتدا خیلی ساده و به تدریج زیباتر و مفصل تر ساخته می شده اند. آنها از مس ابزار نوک تیز می ساختند و به تدریج از این فلز در زندگی شان استفادۀ بیشتر می کردند و در ساختن لوازم خانگی ابزار و ادوات جنگ و شکار مورد بهره برداری قرار دادند. بین سال های ۳۷۰۰ تا ۳۴۰۰ پیش از میلاد مسیح خط را کشف کردند.باستان شناسان این زمان را دوره بَدَری نام نهاده اند. این نام برگرفته اند از نام محلی است در مصر که در سال ۱۹۲۵ میلادی مورد کاوش های باستان شناسی قرار گرفته که در مصر علیا واقع است. نامدارترین کاوشگران در آن زمان برانتون و کاتون- تومپسون بوده اند. یافته های آنان عبارت بوده اند از ظروف سنگی دیگ مانند، کوزه ها و خمره های سفالین که همگی با رنگ قرمز رنگ آمیزی شده اند و دارای حاشیۀ نسبتاً پهن بوده و در انتهای این حاشیه، نوار سیاهی وجود داشته است. ظروفی از سنگ بازالت نیز در آنجا به دست آورده اند. افزون براین قطعاتی از سنگ سیلیس و زینت آلاتی از دانه های مروارید و سنگ های زینتی گوناگون و دستبندهایی از عاج، شانه های موی سر… کشف شده اند .
قبلاً اشاره شد که مصریان از چهارپایان ابتدا گاو و سپس گوسفند را پرورش می داده اند. جالب این است که در کاوش های باستان شناسان نشانه هایی از به خاک سپردن گاو و گوسفند به وسیلۀ مصریان نیز به دست آمده است. اجساد مردگان را در پوست یا پارچه های نخی می پیچیده اند و حتی الامکان بر بلندی ها دفن می کرده اند. در همین مقطع زمانی زندگی در مصر سفلا نیز رواج داشته و شباهت هایی میان این دو بخش مصر به نظر باستان شناسان رسیده است. هم در مصر علیا و هم در مصر سفلا. از قبور مجسمه های زنان نیز به تعداد زیاد به دست آمده است. کاوش های مصر سفلا در ناحیۀ مریمد- فایون صورت گرفته است؛ این نام جغرافیایی است و از مریمده بنی سلام اخذ شده است. همزمان با گروه اخیر باستان شناسانی چون یونکر و منگین از ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۸ میلادی به حفاری پرداخته اند، در فایون از سال ۱۹۲۵ میلادی ا. و. گاردنر و کاتون تومپسون نیز در هر دو بخش مصر شرکت داشته اند. ابزار و ادوات بیشتر از سنگ چخماق (سنگ آتش زنه) بوده و تبرهای خوب ساخته شده و براق و سوزن هایی از جنس استخوان و حلقه های استخوانی و پیکان های زیادی از جنس سنگ آتش زنه از یافته های آنجا بوده است. ظروف گلی و سفالین همگی به شکل گلابی و دسته دار و بدون دسته بوده اند. از مصرسفلا باستان شناسان زینت آلات و قاشق بسیار ناچیز و معدود به دست آورده اند. در آنجا آویزهای گردن متشکل از سنگ های ریز و لوازم آرایش کشف شده است. در آنجا نیز دفن مردگان بربلندی ها صورت می گرفته است. آنها مردگان را در محوطه ای میان مناطق و خانه های مسکونی به خاک می سپرده اند. در این بخش از سرزمین مصر نیز براساس یافته های باستان شناسی جو و گندم کشت می شده است و مردم در آنجا گاو، خوک، بز، گوسفند پرورش می داده اند. غلات را در انبارهای زیرزمینی نگهداری می کرده اند و به هنگام احتیاج خوشه ها را از ساقه جدا می کرده اند. ساقه های گندم و دیگر انواع غلات و حبوبات و علوفه های دیگر را به جانوران خانگی و چهارپایان می داده اند. پوشش خانه هایشان از ریشه های درختان و گیاهان و نی بوده است.
از سال ۳۴۰۰ تا ۳۱۰۰ پیش از میلاد مسیح دورۀ تمدن نگاد یکم نام گرفته است. برخی از مصر شناسان و مورخان آن را دورۀ تمدن امره نامیده اند. در این دوره مصریان از مس به وفور استفاده می کرده اند و از جمله قلاب ماهیگیری و سلاح های کوچک جهت شکار را از این فلز تهیه می کرده اند. در این دوره ابزار و ظروفی را که از سنگ آتش زنه درست می کردند بسیار ظریف و با نقوش زیبا پرداخت می کرده اند. برشمار جانوران خانگی و چهارپایان به شدت افزوده شده است. گاوهایی که دارای شاخ های بلند بوده اند در این مقطع زمانی پرورش داده می شده اند و در کنار آنها گوسفند، بز، خوک، الاغ (خر) و سگ نیز پرورش می یافته است. سفالینه ها(ظروف سرامیک) همه به رنگ قرمز (سرخ) بوده و بیشتر دارای اشکال هندسی بوده اند. بر روی این ظروف تصاویری از طبیعت، انسان ها، جانوران، پرندگان، کشتی و قایق ها، درختان و… را نقش می کرده اند. از سال ۳۱۰۰ تا ۲۸۰۰ پیش از میلاد مسیح به دورۀ تمدن نگاد دوم تا تمدن گرزه معروف است. ظروف سفالین زیباتر و ظریف تر ساخته شده و سفالینه ها ی منقوش، دسته دار و به ابعاد و اشکال مختلف بوده اند. در اینجا تقلید مصریان از آشوریان به وضوح نمایان است. این گونه به نظر می رسد که این ظروف تقلیدی از ظروف آشوریان است که در آنها روغن به مصر صادر می کرده اند و کماکان رنگ قرمز رنگ اصلی این ظروف بوده است. مصریان از همان آغاز زندگی شان در تاریخ هرگز ظروف را بدون رنگ آمیزی مورد استفاده قرار نمی داده اند. بر روی این ظروف صحنه های جنگ انسان ها، منظره های شکار، نبرد جانوران با یکدیگر، نقوش پرندگان، تمساح، غزال، زرافه، گوسفند، شترمرغ … به وضوح دیده می شود.
این تصاویر از نظر تعلق به گروه هنری و ساختاری به ظروف مصر علیا شباهت دارند. تعدادی از این ظروف و نقوش متعلق به گوری است که از دیواره آن نیز چنین تصاویری به دست آمده است. این گور در ناحیۀ کوم الاحمر در هیراکن پولیس که نام قلمرو یکی از نوم های مصریان است، یافت شده است. از این قبور برای نخستین بار تبرهای مسطح از جنس مس به دست آمده است. این ظروف و ابزار و ادوات جنگ و شکار دقیقاً با یافته های «دورۀ جمدت نصر» بین النهرین منطبق و هماهنگ است. این امر تردیدی باقی نمی گذارد که مناسباتی میان این دو سرزمین برقرار بوده است.
به این ترتیب می توان دریافت که همزمان با اواخر هزارۀ سوم پیش از میلاد مسیح میان مصر و بین النهرین مناسبات گسترده و همه جانبه برقرار بوده است. در اواخر دورۀ گرزه به تدریج ساخته شدن مقابر بزرگ آغاز شده است. قدیمی ترین این نوع قبور در ناحیۀ هیراکن پولیس یافت شده است که دو متر و نیم در دو متر(m ۲×۵/۲) اندازۀ آن است . این قبر دارای دو اطاق است و به دو بخش مجزا تقسیم شده است. در یکی از این اطاق ها مرده دفن شده و در اطاق دیگر ابزار و ادوات و لوازم مورد نیاز گذاشته بوده اند که سخص از جهان رفته در دوران زندگی دنیوی اش به آنها نیاز، علاقه و دلبستگی داشته است. این ابزار و ادوات نیز به صورت سمبولیک به صورت شکسته یا خمیده در آن اطاقک جای داده و به اصطلاح با سرنوشت صاحب آن هماهنگ کرده اند. دیوارهای این قبر دربر گیرنده نقوشی از صحنه های زندگی این شخص متوفی است که هر بیننده وقتی به این نقوش می نگرد، می تواند به جزئیات زندگی این شخص پی ببرد. این نقوش بی آنکه کتیبه یا متن حک شده ای را در کنار خود داشته باشند، بیانگر همۀ رویدادهای زندگی این شخص می باشند. بر روی ظروفی نیز که در آنجا یافت شده به همین منوال صحنه های جنگ، شکار، تصویری از کشتی و منظرۀ رقص های دسته جمعی دیده می شود. این شیوۀ دفن مردگان منحصر به مصر علیا و سفلا نبوده است، بلکه در کلیۀ سرزمین هایی که مصریان با آنها مناسبات فرهنگی سیاسی، تجاری- اقتصادی داشته اند نیز به همین صورت بوده است.
در سال ۲۸۸۰ پیش از میلاد مسیح با آغاز زمان پادشاهی منس دوران تاریخی مصر نیز آغاز شده است. این نخستین سلسلۀ تاریخ مصر نام دارد که پادشاه مزبور بنیانگذار آن شناخته شده است. در ادبیات تاریخی، داستانی و اساطیری مصریان، منس به صورت چهره ای نیمه افسانه ای در تاریخ مصر ظاهر شده است. این امر آمیختگی اساطیر مصریان با واقعیات تاریخی آن سرزمین را نشان می دهد. چنان که در ایران ، یونان، بابل، سومر، نیز چنین بوده است. مینوس پادشاه کرت در واقع یک چهره نیمه افسانه ای در تاریخ یونان باستان است و همین طور گیل گمش پادشاه داستانی سومر- بابل نیز چنین سرنوشتی داشته است. تحلیل گران براین باورند که مؤلفان تاریخ اساطیری در دوره های بسیار قدیم این زمام داران را داستانی – اساطیری به تصویر می کشیده اند تا به آنان منشأ معنوی و الهی بدهند. در ایران باستان نیز جز این نبوده است و دو سلسلۀ شرقی ایران به نام های پیشدادیان و کیانیان نمونه های بارز این سلاطین و سلسله ها در تاریخ اساطیری ایران است.
در تاریخ مصر باستان حدود و حریم تاریخ داستانی و اساطیری با تاریخ مدون و واقعی تا حدودی حفظ و رعایت شده است، چنان که از سلاطین سلسۀ نخستین مصر باستان آثاری به صورت مقابر و اشیاء و دیگر نمادها چون نمادها چون بناها یافته اند که به این پادشاهان نبت داده شده است. البته اختلاف نظر در این زمینه میان باستان شناسان، مورخان، کرونیست ها، مصرشناسان نیز به آسانی برطرف شدنی نیست. آنچه هم اکنون مطرح است بدین گونه است که قبور پادشاهان سلسلۀ اول مصر بین سال های ۱۸۹۵ تا۱۹۰۰ میلادی در ناحیۀ ابیدوس که قلمرو یکی از نوم های مصریان بوده است، کشف شده است. در ناحیۀ نگاده نیز آثار مقبره مانندی به همین صورت به دست آمده است. کاوشگران و یابندگان این مقابر باستان شناسان برجسته ای در تاریخ باستان شناسی بوده اند که برجسته ترین آنها عبارتند از: آملینو ژاک دِمورگان و فلین ترز پتری (فلینترز پتری) از میان آنها ژاک دمورگان در جنوب غربی ایران ونیز کاوش های گسترده ای در زمینۀ باستان شناسی عیلام کهن انجام داده است. وی و پیرآمیه دوتن از باستان شناسان برجستۀ فرانسوی بوده اند که در اواخر سدۀ نوزدهم به کاوش پرداخته وآثار ارزشمندی یز به دست آورده اند.
در سال های ۹/۱۸۹۸ میلادی منشور حمورابی (قانون نامۀ حمورابی) در یکی از سرزمین های شهر شوش به هنگام کاوشگری به دست ژاک دِمورگان باستان شناس فرانسوی افتاد و وی آن را بی درنگ در اختیار شیل گذاشت تا آن را ترجمه کند. و اما در کاوشهای ابیدوس ونگاده آثار متعددی به دست باستان شناسان نامبرده افتاده است که مهمترین آنها قبر منس است که ۵۴متر طول دارد. پهنای این قبر ۲۷متر است. این بزرگترین دفن گاه زمام داران دوره های نخستین تاریخ مصر باستان است. مدفن منس متشکل از یک اطاق ویژۀ دفن جسد پادشاه و چندین اطاق جانبی است. در یکی از اطاق های پیرامونی قبر منس ظروف گوناگون در اندازه های مختلف که بیشتر از جنس بلور کوهی است نظیر ظروف پایه دار که ظروف از جنس فلزات زیبای مطلا شده با پایه هایی از جنس عاج است و مبلمان و سفالینه های گوناگون به دست آمده است. ظروف سرامیک همه به رنگ قرمز و کردهایی از جنس سنگ چخماق که بسیار ظریف و زیبا ساخته شده و افزون براین دانه های مروارید با حاشیه های طلا و ظروف شیشه و بلور که لبه های آنها با دانه های مروارید زینت داده شده و در آن ها روغن و یا مایعات دیگر ریخته و در مقبرۀ منس گذاشته اند. در کنار این ظروف که بی تردید از جنس مرغوب ترین بلور و شیشه های زیبا و شفاف بوده، چندین ظرف خوراکی نیز که در هر کدام انواع غذاهایی که منس دوست می داشته است، ریخته و با او به هنگام خاکسپاری اش در قبر وی قرار داده اند.
مورخان، مصریان را اب یک فرهنگ واحد و همسان شناخته و کمتر به این واقعیت اندیشه اند که قوم شناسان و جامعه شناسان تاریخ عهد باستان آن را دریافته اند. مصر جنوبی بی آنکه در اسناد مصریان به آن اشاره ای شده باشد پیوسته با خیل عظیم مهاجران و اسیرانی روبرو بوده است که از سرزمین های لیبی، حبشه و نوبی و… به مصر مهاجرت می کرده و در مصر به سر می برده اند و این مهاجران پس از گذشت هزاره ها نسل ها به دنبال هم در سرزمین نیل به سر می برده و بی تردید فرهنگ و شیوۀ زندگی خاستگاه و زادگاه خود را درمیان قبطیان گسترش داده اند. بخش شمال مصر همانگونه که در آغاز این مبحث به آن اشاره شد پیش از آنکه زمام داران آن در اندیشه کشورگشایی باشند با ساکنان بین النهرین و برخی سرزمین های آسیایی مناسبات سیاسی وتجاری برقرار کرده اند و به نظر باستان شناسان با توجه و مطالعۀ آثار به دست آمده از کاوش های گسترده ای که در مصر صورت گرفته است، آنان از مردمان کرانه های دجله و فرات تقلیدهایی در زمینه های پرورش دام، ساختن ظروف سفالین، چگونگی لعاب دادن این ظروف و همینطور ساختن ابزار، ادوات جنگ و شکار ولوازم و ظروف خانگی و… فرا گرفته اند.
همین امروز نیز در مصر کشت پنبه یکی از دستاوردهای عمدۀ پنبه کاران و کشاورزان مصری است و پنبه از مهمترین اقلام کالاهای مصریان به سرزمین های دیگر به شمار می رود، ولی مصریان تهیۀ لباس های زیبا همراه با رنگ ونقوش چشم نواز را از سرزمین های دیگر از جمله بین النهرین تقلید کرده اند. در دورۀ پیش از تاریخ مصر آنگونه که از یافته های باستان شناسی در مصر پیداست، این تقلید و اقتباس آغاز شده و با روی کارآمدن فراعنۀ قدرتمند و اقدام آنان به کشورگشایی از جمله در کرانه های دجله و فرات، این کار را گسترش داده اند. خمره های عظیم و سبوهای بزرگ و کوچک را ابتدا مصریان با تأثیرپذیری از هنر سفالینه سازی بین النهرین به مصر آورده و از جمله دسته های این ظروف سفالین، لعابکاری و رنگ های آنها بی هیچ تردیدی از
ره آوردهای مناسبات مصریان با سرزمین های واقعی در فاصلۀ رودهای دجله وفرات بوده است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#36
Posted: 27 Sep 2012 14:48
ادبیات مصریان باستان
بخش عمدۀ ادبیات باستانی مصر، متون دینی، متشکل از دعاها، اوراد و افسون ها و اساطیر و حماسه های پیش از تاریخ مصر و آغاز دوران تاریخی آن سرزمین است. قصیده های مصر باستان آمیخته ای از اشعار مذهبی و سرودهای حماسی بوده است. کارشناسان از آنجائی که بیشتر از سروده ها پیرامون اهرام مصر بوده است، آنها را «سروده های اهرام»نام گذاشته اند. ساختار این قصیده ها و سروده ها کهن ترین شکل و قالب اشعار و قصاید مصریان است که تاکنون شناخته شده است. مصریان قواعد و قوانین سرایندگی پیشرفته ای نداشته اند و آنچه کاهنان و یا شاعران دین گرا می سروده اند متناسب با ذوق و اشتیاق آنان در هنر سرایندگی با محوریت ارکان و عناصر دینی از جمله خدایان مصر باستان بوده است. قافیه در اشعار مصریان بسیار قدیم وجود داشته ولی حد و مرز میان متون منثور و منظوم کاملاً رعایت می شده است. سرایندگان مصری یک مفهوم را در قوالب و به صورت عبارت های گوناگون بیان می کرده اند و این، حکایت از غنای زبان و ادبیات قبطیان باستان می کند. شاعران عبرانی این شیوه را از مصریان و بابلیان اقتباس کرده و آن را پرورش داده و به کار برده اند
در دورۀ انتقالی حکومت مصر یعنی از دوران باستان به دورۀ میانۀ تاریخ مصر، ادبیات و هنر سرایندگی به تدریج رنگ دنیوی و مادی به خود گرفته است. این بدان معنا نیست که سروده های مذهبی از گردونه بیرون رفته باشد. مصریان در دورۀ زمام داران امپراطوری جدید به حفظ و نگهداری مواریث ادبی به جای مانده از عهد میانۀ مصر کوشش بسیار کردند و بیشتر آثار ادبی متعلق به امپراطوری میانه را به صورت نسخه های خطی در عهد جدید به بایگانی های فراعنه، معابد، مراکز و تأسیسات علمی و فرهنگی سپرده اند. این هدف بدانجهت دنبال می شد که نسل های آینده از این دستاورد ها درس گرفته، آن را پرورش داده و کامل نموده و به نسل های بعدی بسپارند.
در مصر باستان پایه و اساس دروس مدارس شعر، ادبیات، متون حماسی، اسطوره ها و سرودهای مذهبی و غنایی بوده است. در این نوشته های به جای مانده که از مواریث عهد باستان و میانۀ تاریخ مصر است اشارات تاریخی آمیخته با غرور ناشی از پیروزی های فراعنه بر دشمنان سرزمین نیل و معرفی خدمات همه جانبۀ نیاگان این فرزندان از جمله فراعنۀ پیشین در عرصه های سازندگی اقتصادی، دین، فرهنگ و هنر، بوده است. انتقادات اجتماعی، معرفی نابسامانی ها و آلام و اندوه مصریان به هنگام بروز حوادث، تعالیم اخلاقی و ادبی،آداب معاشرت آمیخته با قطعاتی که ناشی ازتخیلات نویسندگان آنها بوده است، نیز بخشی از این متون درسی را در بر می گرفته است. در این متون که پایۀ تعلیمات در مدارس مصر باستان بوده است، روح بدبینی و نارضایتی مصریان در مقاطعی از تاریخ مصر که خشم خدایان بر آنها نازل شده و طوفان و قحطی و خشکسالی و گرسنگی بر آنها غلبه کرده است نیز وجود داشته. نویسندگان این متون از معرفی و بیان ستمکاری ها ی برخی از فراعنه و جور و جفای کاهنان معابد و دیوانیان نیز بیمی به دل راه نداده و باکی نداشته اند.
در مصر باستان آنگونه که از بازمانده های ادبی اعم از متون منثور، منظومه ها و حتی کتیبه ها و الواح مصر باستان به دست رسیده است، سه نوع آثار ادبی وجود داشته است: «پیشگویی ها، تعبیرات، تفأل، دعاها و اوراد»، «آموزه های اخلاقی یا به اصلاح تعلیماتی» و سرانجام «داستان های حماسی و اساطیر و حکایات».
تفاوت چشمگیری میان متون و یا به سخن دیگر مواریث ادبی عهد باستان و عهد میانه احتمالاً و جود داشته است. گر چه در عهد میانه تحولات ادبی، دینی و هنری قابل توجهی به وقوع پیوسته است، ولی ادبیات مصریان در دورۀ جدید رونق و رواج قابل توجهی یافته و ادیبان و شاعران بی شماری در صحنه های شعر، ادبیات و هنر و فرهنگ مصریان ظهور کرده و آثار جاودانه ای از خود به یادگارگذاشته اند.ادبیات عهد جدید شامل متون مذهبی وداستان هایی چون«داستان دو برادر» بوده که به خاطر دشواری خط هیروگلیف مصریان، این آثار در خارج از مصر مورد توجه قرار نگرفته و انتشار نیافته است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#37
Posted: 2 Oct 2012 17:03
اهرام ثلاثه مصر در گیزا
کشور مصر به خاطر تاریخ جذاب خود مشهور شده است . احتمالا ۸۵% مردم دنیا حداقل تصویر اهرام را دیده اند. با این اهرام، تنها شگفتی جهان باستان هستند که امروزه کاملا دست نخورده مانده اند . این اهرام تاریخی در مکانی به نام گیزا وجود دارند. گیزا در مصر (دقیقا در شمال مصر ) نزدیک رود نیل واقع شده است . این اهرام در کنار پایتخت امروزی کایرو واقع شده اند . تاریخ گیزا به حدود ۵۰۰۰ سال پیش برمی گردد . در طول دورانی که فرعون ها زندگی می کردند آنها مکانهای تدفینی شامل معبدهای گوناگون و سه هرم بزرگ ساختند . برای قرنهای متمادی کسی نمی دانست این اهرام محل دفن فراعنه مصری قدیمی بودند . مثالی از نظریه های زیادی که در مورد اهرام وجود داشت ، این بود که این اهرام محل نگه داری غلات در طول خشکسالی و قحطی بودند ! بعد از گذشت مدت کمی آنها فهمیدند که این اهرام بزرگ محل دفن سه حاکم است .
عصر اولین عجایب جهان با ساخت هرم Sneferu اغاز شد. او سه هرم ساخت و در بعضی از اهرام دیگر هم می دست داشت.اولین هرم او در مدوم Medum شروع شد و یک هرم پلکانی بود و بعد به شکل یک هرم درست تبدیل شد.
اودو هرم در داهشور Dahshur ساخته که یکی به نام هرم خمیده شناخته میشود برای اینکه قسمت بالایی این هرم زاویه کمتری نسبت به قسمت پایینی دارد.این هرم خمیده در اول به صورت یک هرم درست نقشه برداری شده بود ولی بعد از نظر هندسی زاویه بالایی آن در قسمت وسط از ۵۴ درجه ۳۱ دقیقه و ۱۳ ثانیه به ۴۳ درجه و ۲۱ دقیقه تغییر پیدا کرد.
وقتی Khufu فرعون شد اولین حرکت او این بود که قدرت را از کاهنان گرفت و تمامی معبدها را بست و قربانی کردن را ممنوع کرد. چون که کاهنان تمامی زندگی خود را از راه این قربانیها بدست میاوردند به همین دلیل unpopular منفور بود.
بعضی فکر میکنند که هرم Khufu توسط برده های ساخته شده است ولی این درست نیست. صدها هزار نفر سه ماه در سال برای این هرم کار کردند.این زمان همزمان با طغیان رود نیل بود که کشاورزی را غیر ممکن میکرد به همین دلیل هزاران آدم بیکار بوجود میامد او برای کارگرها غذا و لباس خوب تهیه میدید.
در گیزا سه هرم وجود دارد که هر کدام در کنار خود یک مرده شور خانه دارد. جسبیده به این هرماها یک راه پوشیده وجود دارد که نزولی به نزدیکی رود نیل میرود. هرم بزرگ یکی از هنرهای بزرگ اینزمان است برای هزاران سال تا زمان معماری مدرن جزو بلندترین ساختمان دنیا بود. چهار سطح این هرم به چهار جهت اصلی اشاره میکند و هر سطح دارای ۲۳۰.۴ متر است که به زاویه ۵۱ درجه و ۵۲ دقیقه به بالا رفته است و تا ارتفاع ۱۴۷ متر بوده ولی در حال حاضر ۱۳۸ متر است. در اینهرم ۲۳۰۰۰۰۰ سنگ آهک بکار برده است که هرکدام به طور متوسط ۲.۵ تن وزن دارد و بعضی از آنها تا ۱۶ تن هم وزن دارد.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#38
Posted: 2 Oct 2012 17:17
مراکز دانش پزشکی در مصر باستان
پزشکی در مصر باستان به پیشرفت های قابل ملاحظه ای نائل شده بود . شکافتن اجساد در نزد یونانیان، بابلیان، سومریان و به ویژه هندیان باستان بر خلاف سنن دینی بوده است، ولی در مصر مومیاگران مصری دانش آناتومی (علم تشریح)را به پزشکان مصری آموخته اند. این امر مهم ترین و در واقع هستۀ اولیه و اصلی فیزیولوژی در علم طب به شمار آمده است. مصریان در واقع بنیانگذار دانش آناتومی یا علم تشریح در قلمرو طب به شمار آمده اند. پزشکان مصری نخستین کسانی بوده اند که به آسیب شناسی یا دانش پاتولوژی پرداخته اند. آنها علت بیماری ها را در تغییر وضع اعضای بدن می دانسته اندو به این نتیجه رسیده بودند که این تغییروضع دمای بدن را افزایش یا کاهش می دهد، ولی بیش از این نمی توانسته اند در این باره اظهار نظرو پیشرفت کنند.
نخستین بار بقراط پزشک سدۀ پنجم پیش از میلاد یونان به این راز پی برد و نیز پزشکان ایرانی به تعدیل دمای بدن بیماران به وسیلۀ پاشویه و نظیر آن اقدام کردند. رومیان باستان بیماران تب دار را وارد حمام سونا کرده و به وسیلۀ تعریق سمومات بدن را دفع و دما را پایین آورده و بیماری را برطرف می کرده اند. مصریان با اینهمه پیشرفت نتوانسته اند از سحر و جادو منصرف شوند و در تجویزهای خود به بیمارانش در کنار توصیۀ آنها به مصرف پاره ای داروها، آنها را به حمل دعا، اوراد و افسون ها نیز سفارش می کرده اند. هر پزشک مصری که همزمان کاهن معبد و دعانویس نیز بود این دعاها را که دافع نیروهای بیماری زا از وجود بیمار است به گردن یا بازوی او می بسته است. این شیوۀ درمانی در انحصار پزشکان مصری نبوده و در بین النهرین، یونان، ایران و هند نیز چنین روشی متداول بوده است. مغان مادی در سده های نهم و هشتم و هفتم پیش از میلاد مسیح حتی زمانی که به صورت قبیله ای در کنار هم می زیسته و تشکیل حکومت نداده بوده اند، به روایتی مورخان یونانی به سحر و جادو پرداخته و قبیله ای که به این کار پرداخته است به وسیلۀ یونانیان به قبیلۀ «ماگوی» یعنی شعبده باز و جادوگر به معنای کسانی که با «ماگوس» یعنی سحر و شعبده سرو کار دارند، نام نهاده شدند.
ایرانیان به سهم خود در حفظ ، بازسازی و تأسیسات مراکز علمی جدید در یونان سعی زیاد کردند. به روایت منابع یونانی و سریانی و مصری داریوش یکم (۵۲۲ تا ۴۸۶ پیش از میلاد مسیح) پس از ورود به مصر و مرمت معابد آسیب دیدۀ مصریان مراکز علمی و بیمارستانهای مصریان را مورد توجه ویژۀ خود قرار داد. او دانشکده پزشکی سائیس را که به فراموشی سپرده شده بود بازسازی و یک پزشک برجستۀ مصری به نام «اوجا هورسن» را به ریاست آن منصوب کرد. اوجا هورسن لوحه ای بر سر در این دانشکده نصب کرده است که براساس آن داریوش شاه پارسیان در تأسیس این دانشکده به عنوان بزرگترین مرکز علمی مصر بسیار کوشید و از نظر مالی خود تأمین کنندۀ هزینه آن شد.
پیش از روی کار آمدن داریوش، بنیانگذار سلسلۀ هخامنشی یعنی کوروش دوم (۵۵۹ تا ۵۲۹ پیش از میلاد مسیح) یک چشم پزشک مصری به نام آمازیس را در کنار خود در دربارش نگهداشته بود. چون این چشم پزشک علی رغم میل باطنی اش به دربار پارسیان فرستاده شده و از خانواده اش دور مانده بود، به روایت هرودت، کمبوجیه دوم (۵۲۹ تا ۵۲۲ پیش از میلاد مسیح) را تشویق به لشکرکشی به مصر کرد و از سویی اطلاعات گسترده و راهنمایی های لازم را جهت پیروزی در جنگ با فرعون وقت مصر «پسامتیک» در اختیار پادشاه جنگجوی هخامنشی گذاشت.
در دورۀ زمام دارای سلسله های هجدهم، نوزدهم، بیستم و از آن زمان به بعد دانش پزشکی مصریان بیشتر بردارو درمانی متمرکز بود از طب جادویی در میان مصریان به شدت کاسته شد. به روایتی تأسیس دانشکدۀ پزشکی سائیس و رونق دادن آن توسط داریوش بزرگ علم طب را از انحصار کاهنان معابد بیرون آورد و دارو درمانی جایگزین طب جادویی گردید.
پزشکان مصر باستان در حرفۀ خود دقیق بوده و از خود شایستگی و مهارت نشان می داده اند ولی بیشتر به صورت تجربی اقدام به مداوای بیماران می کرده اند. روش های درمانی پزشکان مصری درعهد باستان به نظر پژوهشگران منطقی و عقلانی نبوده است.مصریان درمان های دارویی را در مرحلۀ دوم پس از طب جادویی معتبر و مؤثر می دانسته اند. مصر شاید قدیمی ترین کشوری باشد که کاربرد گیاهان دارویی چون زاج، نعناع، کرچک و تریاک را در برنامه های درمانی خود داشته اند.
جراحان مصری پیش از پرداختن به عمل جراحی، ضربه یا چند ضربۀ محدود به نقطۀ معینی از سر بیمار جراحی شونده وارد کرده و او را به این طریق بیهوش کرده، ولی شکافی به استخوان سر بیمار وارد نمی کرده اند. ابتدا عمل جراحی مصریان کاملاً سطحی بوده و جراحی های اندام ها و اعضای داخلی را انجام نمی داده اند. درمان بیماران عمدتاً در منازل صورت می گرفت و درمانگاه و بیمارستان برای معالجات بیماران، تنها معابد مصریان بوده است. روحانیان مصری با درمان های جادویی و به کمک ادعیه، اوراد و افسون تنها برخی از بیماری ها، از جمله بیماری های روحی- روانی را درمان می کرده اند و درمان بیماری های اعضای داخلی بدن نیازمند به دانش پزشکی ویژۀ خود داشت.
برخی از پژوهشگران، دانش پزشکی را برخاسته از مصر و گروهی آن را از بابل و آشور و شماری نیز از جزیرۀ رودوس در یونان باستان می دانند. بدیهی است به پایگاه علم طب در هندوستان و چین نیز در همین پژوهش ها نیز اشاره شده است. در هر صورت سرزمین مصر مقام نخست را در شناخت و گسترش و پرورش این علم در عهد باستان، دارا بوده است. مصریان الهۀ ایزیس را پدید آورندۀ دانش پزشکی و تدوین کننده و ادامه دهندۀ آن را هرمس می دانسته اند. قدیمی ترین پزشک مصری ایمهوتپ نام داشته که در اواسط هزارۀ چهارم پیش از میلاد و حدود ۳۵۰۰ سال پیش از میلاد مسیح می زیسته است. مصریان مقام این پزشک را در حد الوهیت ارتقاء داده اند همانگونه که یونانیان باستان اسقلپیوس (اسکولاپیوس) را رب النوع شفا و درمان می دانسته اند. تشخیص بیماری ها و تجویز شیوه های درمانی به وسیلۀ روحانیان مصری صورت می گرفته است.
روایاتی از مصریان باستان شده است که براساس آن چهل و دو دستور کلی و مفصل یا به تعبیری چهل و دو کتاب در زمینۀ پزشکی در مصر بوده است. در این کتاب ها ساختار بدن، انواع بیماری ها، جهازات بدن، بیماری های زنان و بیماری های چشم ، درج شده بوده است. ششمین کتاب از این مجموعه «کتاب مقدس استشمام» نام داشته است. این کتاب در نظر مصریان پایه و اساس دانش پزشکی در جهان باستان بوده است. در این کتاب نشانه های بیماری، شیوۀ تشخیص و درمان آن و سرانجام نتیجۀ درمان مورد بحث قرار گرفته است. بقراط پزشک یونان باستان از این کتاب استفاده کرده است. مصریان قبل از هر چیز سحر و جادو را در شیوه های درمانی خود مؤثر دانسته و این شیوه در جهان باستان کاملاً متداول بوده است و این بقراط بود که طب را به صورت علمی و آکادمیک درآورد و استمرار یافت. تنها اقدامی که کردند پزشک و جادوگر را از یکدیگر متمایز کردند.
مصریان به چهار عنصر آب، زمین (خاک)، آتش، و باد اعتقاد داشته و وجود یا جسم را از این چهار عنصر می دانسته اند و براین باور بوده اند که خدایان آدمیان را از جنس خود آفریده و در این جسم روح دمیده اند، و به این ترتیب قلب مهم ترین عضو و یا سلطان بدن به شمار می آمده است. پزشکان مصری عقیده داشته اند که قلب با گذشت زمان، پس از سال های طولانی تغییر نموده و تا پنجاه سالگی به بزرگترین اندازه و پس از آن رفته رفته کوچکتر شده و به حجم و اندازۀ پیشین و آغازین خود بازمی گردد.
مصریان باستان حداکثر طول عمر آدمی را یک قرن و رگ های بدن را معبر روح یا جان که عنصر حیات بخش است می دانسته اند. آنان روح را همانند بخاری می دانسته اند که به هنگام وقوع مرگ از بدن خارج می شود. در این هنگام خون در رگ ها از حرکت بازایستاده و منعقد می گردد. پزشکان هند باستان نیز دم (نفس) را عامل و مایۀ زندگی به شمار می آورده اند. در میان پاپیروس های مصریان بخش هایی نیز مربوط به علم طب بوده است. براساس این پاپیروس ها طلسم و افسون مؤثرترین شیوۀ درمانی بوده است. گئورگ ابرز مصر شناس آلمانی به یکی از کامل ترین پاپیروس ها در این زمینه دست یافته است که نام آن را «پاپیروس های ابرز» گذاشته اند. این مجموعه به صورت دائرة المعارف طبی مصریان متعلق به ۱۵۰۰ سال پیش ازمیلاد مسیح است و در آن از انواع دردها و داروها جهت درمان آن ها سخن گفته شده و از داروهایی مانند زیره ، روغن کرچک ، رازیانه و… نام برده شده است. در پاپیروس دیگری که ماسپرو آن را مطالعه کرده است از قول پزشکان مصری چنین آورد است: ضربان نبض و سرعت آن، ورم قلب، سنگینی و ثقل شکم (معده) و رنگ زبان، چشم و پوست … مورد توجه پزشکان مصری بوده است. پزشکان مصری در عهد باستان همگی روحانیان بوده و دستورات دینی و پزشکی با یکدیگر هماهنگ بوده اند. مصریان از خوردن گوشت میش (گوسفند ماده) و خوک و همچنین پیاز و نمک سخت پرهیز می کرده اند. مصریان به وسیلۀ مواد معطر و ضدعفونی کننده محیط زندگی بیماران ار از آلودگی پاک می کرده اند، به سخن دیگر پزشکان مصری بهداشت را بر درمان ترجیح داده و درمان بدون رعایت بهداشت را بی فایده می دانسته اند. به گفتۀ هرودت پزشکان مصری به بیماران خود توصیه می نموده اند که هر سه ماه به وسیلۀ تنقیه مزاج خود را کاملاً پاک کنند. افزون بر داروهای گیاهی فوق، پزشکان مصری برای بیماران خود از زاج، روغن سدر، عسل، مغزو جگر سیاه، کندر و… تجویز می کرده اند. مصریان باستان دارای شربت ها و پمادهایی برای بیماری های داخلی و پوستی برای بیماران بوده اند.
مصریان تب بیماران را به وسیلۀ تعریق درمان می کرده اند، این شیوه بعد ها به رومیان انتقال یافت و پزشکان رومی به وسیلۀ خواباندن بیمار در حمام های بخار گرم چون حمام سونا، تب او را کاهش داده و سرانجام برطرف می کرده اند. آنها برای ایجاد سرعت عمل در این کار گل بابونه را با نوعی روغن مخلوط کرده و به بدن بیمار می مالیده اند. آنها برای درمان زخم معده دانه هایی کرچک یا روغن کرچک را به بیمار می خوراندند. همانگونه که اشاره شد، زاج، نعناع و تریاک برای درمان شماری از بیماری ها به کار برده می شده است. مصریان برای تقویت مو داروهای گیاهی به کار می برده اند و خون مارمولک، خون خفاش و کندر را نیز دردرمان پاره ای از بیماری ها ی پوستی مؤثر می دانسته اند.
هومر شاعر قرن نهم پیش از میلاد مسیح یونان باستان در کتاب اُدیسه خود از شیوه های درمانی و داروهای مصریان نام برده است. هرودت در تواریخ خود، در مبحثی تحت عنوان سخن دربارۀ مصر یادآورشده است که مصریان کسانی بوده اند که دانش پزشکی را تخصصی کرده و برای هر بخش از این دانش، پزشک مخصوص داشته اند، از جمله از کوروش دوم بنیانگذار سلسلۀ هخامنشی و چشم پزشک مصری اش به نام آمازیس نام برده است. به گفتۀ همین مورخ داریوش یکم نیز از پزشکان مصری در دربار خود استفاده می کرده است.
گفتنی است که مصریان داریوش را یکی از شش قانونگذار بزرگ در جهان باستان به شمار آورده اند. آنها می نوس (مینوس پادشاه کرت)، ساسیکس (در زمینۀ ریاضیات از جمله جبر، هندسه و هیئت و نجوم)، سوتریس (احتمالاً فرعون مصر بوده است)، باکوریس آمازیس (وی نیز فرعون مصر بوده است) و داریوش را در این زمینه نام برده اند.
طب مصریان در دورۀ حکومت بطالسۀ یونانی تبارکه از نیمۀ دوم سدۀ چهارم پیش از میلاد مسیح بر مصر حاکم شده بودند، کماکان به پویایی خود ادامه داد و مراکز پزشکی مصریان ابداعات و یافته های جدیدی برای یونانیان داشت. ناگفته نماند که کنجکاوی یونانیان در زمینۀ علوم مصریان از جمله دانش پزشکی به اندازه ای بود که پزشکان یونانی پیوسته به دنبال فرصتی بوده اند که به مصر راه یافته و از پزشکان مصری چیزی بیاموزند، علی رغم این تلاش ها که تا حدودی هم برای یونانیان موفقیت آمیز بوده، برخی از رموز و اصول پزشکی مصریان برای یونانیان کماکان اسرار آمیز ماند. کارشناسان، مصر شناسان و پژوهشگران ، طب مصریان را تا حدودی به طب بابلیان همانند و هماهنگ دانسته و براین باور بوده اند که مصریان و بابلیان و نیز آشوریان با ورد و افسون، طلسم و جادو ابتدا به درمان بیماران می پرداختند و به تدریج شیوه های به کارگیری داروها را در قلمرو دانش پزشکی خود متداول کردند. گفتنی است که بسیاری از این داروهای گیاهی از طریق تجارت و از طریق جزایر کرت، سرزمین های اژه ای، بین النهرین، ایران و سرزمین های افریقایی به مصر می رسیده است.
رابطه میان پزشکان مصری با سرزمین های دیگر احتمالاً پس از سقوط مصر به دست اسکندر مقدونی در سال ۳۳۳ پیش از میلاد مسیح یعنی ده سال پیش از مرگ اسکندر به تدریج آغاز شده است و با زمام داری بطالسه در مصر، یونانیان و مردمان دیگر رفته رفته با دانش پزشکی و دیگر علوم مصریان آشنا شده اند. داریوش یکم در سال ۵۲۰ پیش از میلاد مسیح در کاخ شوش روحانیان و قانون دانان مصری را به حضور پذیرفت و به آنها تا سال ۵۱۶ پیش از میلاد مسیح به مدت چهار سال مهلت داد تا مجموعۀ قوانین مصریان را تنظیم و برای او بیاوورند تا با مطالعۀ آنها، دستور دهد برای ایرانیان به اجرا درآورده شود.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ارسالها: 8911
#39
Posted: 2 Oct 2012 17:30
دانش نجوم در مصر باستان
مصریان نخستین مردمانی بوده اند که زنجیره های علمی را به وجود آورده و دانش ها را با یکدیگرپیوند داده اند. این پدیده در عرصۀ علوم تجربی بیشتر به چشم می خورد . در این زنجیره علوم طبیعی ، ریاضیات، و پزشکی پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشته و لازم و ملزوم یکدیگر شناخته شده اند.
فیزیک، شیمی، جانورشناسی، گیاه شناسی، ازیک سو حساب، هندسه، جبر و مثلثات از سویی دیگر مکمل یکدیگر بوده اند. دانش پزشکی و داروسازی بطور کلی وابسته به هر دو رشته یا هر دو مقوله از علوم بالا بوده اند. شاید مصریان به گونه ای که امزور مطرح و متداول است، در عرصۀ ریاضیات ازجبر و مثلثات سخن نمی گفته اند،ولی در هنر معماری، هیئت و نجوم و سایر مسائل فنی و حرفه ای از معادلات و فرمول های مثلثاتی احتمالاً خیلی پیشرفته و اسرارآمیز بهره می گرفته اند. مصریان در محاسبات نجومی خود از بابلیان بهره گرفته و از به کارگیری دانش ریاضی غفلت نمی کرده اند.
تاریخ جهان باستان مصریان را پدیدآورندۀ تقویم می داند. آنان در آغاز طلوع و غروب آفتاب را ملاک مطالعات نجومی خود قرار داده و حول این محور حرمت می کرده اند. آنها شبانه روز از طلوع تا غروب آفتاب و تا طلوع بعدی را کوچک ترین واحد محاسباتی تقویمی خود دانسته و فاصلۀ بین طلوع و غروب آفتاب را یک روز به شمار می آورده اند. مدت زمان سی بار طلوع و سی بار غروب آفتاب را یک ماه و دوازده برابر آن را یک سال به شمار می آورده اند. آنها سال را به ۳۶۰ یا ۳۶۵ واحد یا بخش تقسیم کردند مه هر بخش یک شبانه روز است و آن را به تقسیمات بالا بخش می نموده اند، به سخن دیگر شمار روزه های ماه نزد مصریان عدد سی بوده است. مصریان سال راابتدا به سه بخش یا مقطع زمانی چهار ماهه(فصل) تقسیم کردند که منطبق بابالا آمدن و زیاد شدن آب رودنیل و فرونشستن آن بوده است، فصل (بخش) دوم دورۀ کشت و زرع سالیانه و مقطع (فصل) سوم هنگام محصول برداری یا درو کردن غلات بوده است.
تقویم مصریان در زمان امپراطوری باستان به وجود آمده و تقویم خورشیدی (شمسی) بوده، ولی با گردش سالانۀ خورشید با محاسبات بابلیان هم آهنگی و انطباق نداشته است. مصریان به اندازۀ بابلیان پیشرفت در این زمینه نداشته و به مفاهیم آن چیزی که امروز حرکت وضعی زمین وحرکت انتقالی آن می گویند آشنایی نداشته اند.آنها ابتدا زمین را هم مانند کرۀ خورشید ثابت و بی حرکت می دانسته اند. آغاز سال مصریان همان روزی بود که ستارۀ زهزه همراه و همزمان با غروب خورشید، می درخشید و در این هنگام معمولاً طغیان رودنیل صورت می گرفته است. اخترشناسان مصری پس از مشاهدات ومطالعات مکرر دریافتند که این واقعه هر ۳۶۵ روز یک بار روی می دهد و آن را یکسال یا یک دورۀ ۳۶۵ روزه نامیدند. این اخترشناسان همین مدت زمان را به دوازده بخش تقسیم کردند و هربخش را یک ماه نامیدند و هر ماه را به سی بخش یعنی یک شبانه روز،با یک بار طلوع آفتاب (خورشید) و غروب آن وتا طلوع بعدی تقسیمکردند. مصریان با افزودن پنج روز به عنوان جشن های پایان سال این رقم را به ۳۶۵روز به تقلید از بابلیان افزایش دادند، ولی این محاسبات نجومی سال مصریان به سال شمسی (خورشید) به مدت شش ساعت به عقب می افتاد.
در محاسبات نجومی امروز تقویم سالیانه با پذیرفتن سال کبیسه که ۳۶۶ روز است و هر چهار سال یک بار اتفاق می افتد، این نقیصه برطرف شده ست. قبطیان خود نتوانسته بودند این اشکال را برطرف نمایند، از این رو این تقویم طی قرن ها بیش از پیش با گردش خورشید ناهماهنگ بود واختلاف پیدامیکرد و تنها هر ۱۴۶۰سال یک بار این اختلاف برطرف می شد. این گردش ۱۴۶۰سال وسیلۀ اخترشناسان مصری کشف و شناختهشد و آن را دوران سوتیس که واژهقبطی برای ستارۀ زهره است نام گذاشتند. تقسیم سال به چهار فصل که هر کدام به مدت سه ماه به طول انجامد ابداع شرقیان است، نه مصریان، منجمان یونانی که خود دانش آموختگان وپرورش یافتگانی درنزد استادان بابلی وتاحدودی مصری بوده اند،این تقسیم سالیانه به چهارفصل راجهانگیردانسته اند،ولی این بدان معنا نیست که در فصل بهار یا تابستان و پاییز و زمستان اقالیم (آب و هوا) و بهتر است بگوئیم شرایط اقلیمی و آب و هوایی کرۀ زمین یکسان است،زیرا ممکن است در بخشی از کرۀ زمین تابستان همراه با زمستان در بخش دیگری از این کره باشد.
مصریان الهۀ ایزیس را در ستاره اب ثابت می شناخته اند که همان سوتیس در فرهنگ نجومی آنهاست. ایزیس الهۀ نعمت و باران و باروری مصریان بود وسوتیس نیز تبلوری از این ستاره است. ایرانیان قدیم نیز ستارۀ زهره را مظهر باران می دانسته اند که «ناهید = آناهیتا» عنوان نجومی – دینی آن می باشد. مصریان سوتیس را مظهر پاکی و پاکدامنی و طراوت می دانسته اند، ایرانیان نیز آناهیتا را که خود به معنای پاک و نیالوده (بدون لکه) است، همین گونه تصور می کرده اند. ستارۀ ناهید در نزد ایرانیان آفریننده باران وطراوت است که گرمای آتشین خشکسالی آفریده شده از سوی اهریمن را خنثی کرده وبه بهار و نعمت مبدل می سازد. شماری از فراعنۀ مصر علاقۀ فرائانی به دانش هیئت ونجوم داشته وبرخی از آنان درنزد کاهنان معابد با شگفتی های خلقت آشنا شده اند.
کاهنان منجم مصری شماری از ستارگان را شناخته وبه ویزگی های آنها پی برده اند و به این نتیجه رسیده اند که پیوندی مستقیم و ناگسستنی میان زمین و آسمان برقرار است. به سخن دیگر آنچه بر روی زمین اتفاق می افتد در آسمان طراحی شده وحرکت ستارگان و طلوع و غروب خورشید، یعنی پیدایش شب و روز و بروز گرما و آمدن فصل زمستان انعکاسی از همین پیوند است. منجمان مصری حرکت ستارگان را نقل و انتقال پیام هایی برای انسان های وی زمین به شمار می آورده اند و از روی این حرکات و سایر فعل و انفعالاتی که در زمان های مختلف ، بانداد، شامگاه، نیمه شب و.. در آسمان ها مشاهده می کرده اند، پیشگویی های خود را به مراحل اطمینان بخشی رسانده وآن را به مردم انتقال می داده اند. این پیشگویان همانند کسانی بوده اند که از اسرار آسمانی آگاهی داشته و به آسانی به کسی منتقل نمی کرده اند. شماری از فراعنۀ مصر و امپراطوران یونان از جمله اسکندر مقدونی سخت به این گونه یافته ها و بررسی ها اعتقاد داشته اند.
شماری از منجمان همواره در دربار فراعنه به سر می برده اند و آغازو پایان جنگ ها را پیشگویی می کرده و یا پیروزی یا شکست فراعنه را پیش از آغاز جنگ و حتی چگونگی روند پیکار فراعنه با دشمنانشان را از پیش خاطرنشان می کرده اند. البته این تفکر تا مدت ها در جهان و حتی تا به امروز حفظ شده و پیشگویان ، معیران و خوابگزاران هنوز هم در آمریکای جنوبی، هندوستان، ایران، یونان ودیگر کشورهای اروپایی، قارۀ آفریقا و آسیا به این کار مشغول می باشند. از جمله پیشگویی های این منجمان و کاهنان وقوع طوفان، طغیان ناگهانی رود نیل و بروز قحطی و خشکسالی بوده است.
گفتنی است که مصریان به طغیان و فروکش کردن آب رود نیل شدیداً وابسته بوده و کشت و زرع آنها وابسته به آن بوده است. اگر رود نیل به گونه ای ناگهانی و غیر منتظره و خارج از زمان متعارف طغیان می کرده است، منجمان و معیران مصری این طغیان ناگهانی را که موجب از بین رفتن محصولات و بروز قحطی و گرسنگی می شده است، ناشی از خشم خدایان از جمله نازضایتی الهۀ نیل از مردم مصر می دانسته اند. باز هم اتفاق افتاده است که رود نیل به موقع طغیان نکند و یا طغیان رودخانه به گونه معمول نباشد که مصریان بتوانند از گل و لای حاصل از آن بذرافشانی کنند، این نیز همان تعبیر بالا را داشته است. عدم طغیان سالیانۀ رود نیل که به ندرت اتفتق افتاده است در تاریخ مصریان به عنوان هراس انگیز ترین و فاجعه بارترین رویداد به شمار آمده است. چنین رویدادی بروز قحطی را بی هیچ تردیدی در میان مصریان تأیید می کرده است.
بررسی ادیان مصریان و رابطه دیانت آنان با دانش های نجومی آنان در مبحثی جداگانه در همین تألیف مورد بررسی قرار خواهد گرفت. ناگفته نماند که بابلیان، ایرانیان و یونانیان نیز اندیشه های همانندی در این زمینه داشته اند. با به کار انداختن رصدخانه ها و رصد کردن ستاره ها، منجمان برخی از رموز فعالیت کهکشان ها و تأثیرات آن ها را بر جهان هستی پیوسته مورد پژوهش قرار داده و آن را به صورت محاسبات ریاضی- نجومی در آثار خود گنجانده اند که امروز نیز در شمار پیچیده ترین دانش ها است.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ویرایش شده توسط: paaaaaarmida
ارسالها: 8911
#40
Posted: 2 Oct 2012 17:46
نخستین پی ریزی مراکز علمی در مصر باستان
کمتر مردمی را در تاریخ جهان باستان می توان یافت که همانند مصریان کوشیده اند، نیاز های روزمرۀ اجتماعی، فرهنگی و هنری شان را به کمک فناوری در سایۀ علم برآورده کنند. اگر به نظام اقتصادی ، سیستم و شبکه های آب رسانی ، هنر معماری و… آنان بنگریم این واقعیت را بی هیچ مشکلی درمی یابیم.
بناهای با عظمت مصریان چون اهرام، معابد و سایر تأسیسات اجتماعی- فرهنگی و پرستشگاه ها هر چند در آغاز با شیوه های ابتدایی ساخته و پرداخته می شده است، ولی همه چیز در گرو تدبیر و اندیشه که پایه و اساس دانش های کهن و آغازین است بوده و ریشه در عنصری به نام «علم» دارد.
بدیهی است که نیروی کار واقعی که می توان ساختن و سازندگی داشت روستاییان، بردگان، اسیران جنگی و کارگران مهاجر بوده است. این امر علی رغم ابتدایی بودن و عدم بهره مندی از پیشرفت، همواره براساس طرح ها و برنامه ریزی های ویژه و محاسباتی صورت می گرفته است که امروزه آن شیوۀ کاربرد علم در به ثمر رسانیدن اهداف سازنندگی اعم از معماری، اقتصاد، پزشکی و سایر امور است. همین طراحی ها و به انجام رساندن محاسبات ، مبتنی و متکی بر تجربیاتی بود که همۀ انسان ها در طول تاریخ از پیشینیان خود به ارث برده و آن را به کمال می رسانیده اند. مراد از کمال، بهتر کردن و یا به سخن دیگر بهبود بخشیدن امور است و همین بهبود بخشی در نسل های آتی باز هم تکمیل شده است. این عمل در تاریخ علم و هنر و فناوری به پای بندی به اصول علمی معروف است. گسترۀ این قبیل امور در مصر باستان نیازمند به برنامه ریزی های آگاهانه و دقیق و محاسبات مطمئن و عاری از خطا بوده است. بدیهی است که پرهیز از لغزش های محاسباتی جهت به اجرا درآوردن طرح ها، کاری تخصصی بوده و دانشمندان مصری استادانه بر آن اشراف داشته و به اجرا درآورده اند.
مصریان احتمالاً پا به پای سومریان واکدی ها (آکادی ها) جهت محاسبۀ سطح زمین های زیر کشت به کمک جدول ضرب این مساحت را به دست می آورده اند و به همین ترتیب مالکیت زمین ها را برای صاحبان آن ها اعم از زمین داران یا کشاورزان محاسبه می کرده اند. کارشناسان تاریخ علم براین باورند که «علم حساب» نخست در مصر شکل گرفت، به کار برده شده و تکامل یافت. قبطیان باستان از سیستم یا روش طبیعی محاسبات ساده از انگشتان دست (پنجۀ دست) استفاده می کرده اند و بعد ها به مراحل دشوارتر محاسباتی پرداختند. مصریان با گذشت زمان دریافتند که به اعداد و ارقام بزرگتری نیازمندند، لذا اعداد را از ۱ تا ۱۰ و از ۱۰ تا ۱۰۰ و سرانجام به عدد ده میلیون دست یافتند. آنها به روایتی با «صفر» آغاز نکرده اند، زیرا مصریان آن را نمی شناخته اند و این رقم برای آنان کاربردی نداشته است. به دانش هندسه در نزد مصریان ، هر چند دیرتر از حساب، پرداخته شد، ولی این نیز به موازات و پا به پای علوم دیگر در حال پیشرفت و تحول بود. این امر در معماری مصریان در پیشرفته ترین صورت خود نمایان است.
گفتنی است که معماری مصریان بی هیچ تردیدی به کمک آمیختگی و تلفیق چند علم آنهم به صورت پیچیده و عمیق، صورت می گرفته است. ریاضی دانان مصری یا بهتر بگوییم مهندسان (هندسه دانان) مصری مساحت مربع مستطیل ، حجم کره و مساحت دایره و مثلث را محاسبه می کرده اند. مصریان پیش از یونانیان به عدد پی (…) پی برده و آن را برابر با ۱۶/۳ یافته اند و یونانیان به وسیلۀ محاسبان و ریاضی دانان خود آن را برابر با ۱۴/۳ یافته اند و یونانیان به وسیلۀ محاسبان و ریاضی دانان خود آن را برابر با ۱۴/۳ به دست آوردند. منجمان مصری آسمان و کهکشان ها را مورد مطالعه قرار داده و اسامی ستارگان را فهرست بندی می کرده اند. جداول نجومی مصریان نشان می دهد که آنان پیشرفت قابل ملاحظه ای در این زمینه داشته اند.
بدیهی است که به استناد مدارک موجود، دانش هئیت و نجوم در میان بابلیان پیشرفته تر از مصریان بوده است. طالس (تالس) فیلسوف، ریاضی دان، منجم ومهندس ریاضی اهل میلت اظهار داشته است که وی از یونان به مصر سفر کرده و با کاهنان معابد مصر که تسلط فوق العاده بر دانش فلسفه داشته اند، افکار فلسفی را مبادله کرده واز دانش و اندیشه های فلسفی آنان نیز مطالب زیادی را فرا گرفته است- همین دانشمند یونانی اعتراف کرده است که سفر پرباری داشته و از علمای علم هئیت ونجوم بابلیان که بی تردید همگی از کاهنان معابد بوده اند، هیئت ونجوم را فرا گرفته است- گفتنی است که بابلیان نخستین کسانی بوده اند که به حرکت ستارگان و مفاهیمی چون طلوع و غروب آفتاب، پیدایش ابر و باران و کاسته شدن وافزایش حرارت و به سخن دیگربه وجود آمدن زمستان و تابستان و دیگر فصول پی برده اند.
مصریان بالا آمدن و فرونشستن رود نیل را با محاسبۀ ارتفاع آب بالا آمده و فرونشسته محاسبه کردند تا بتوانند علت و زمان وقوع آن را دریابند. این امر زمینۀ اطمینان بخشی را برای کشت و زرع در سواحل نیل در سواحل نیل برای مصریان فراهم می کرده است. یونانیان بعدها این کار مصریان را زمینۀ دانش ریاضیات و هندسۀ آنان قلمداد کرده اند. واژۀ هندسه که یک واژه یونانی- لاتینی است از همین جا به دست آمده و به معنای «زمین پیمایی» است.
پس به این ترتیب پیمایش زمین را نخست بار مصریان در سواحل رود انجام داده و تاریخ، آن ها را پدران دانش هندسه دانسته است. برخی براین باورند که مصریان با لشکرکشی های خود به بین النهرین با دانش های کلدانیان آشنا شده و با علوم خود مقایسه و در صورت نیاز اصلاح و تکمیل می کرده اند. مصریان برای نگارش اعداد به کمک خطوط می توانسته اند عدد یک را با یک خط (۱) و عدد دو را با دو خط (۱۱) و همینطور تا عدد نه را بنویسند. آنان برای عدد هزار نشان مخصوصی داشته و برای یک میلیون یا هزاردرهزار نیز چهرۀ مرد مخصوصی که قراردادی بود به نمایش می گذاشته اند که دست های خود را مسقیماً بر بالای سرش و شانه اش گرفته است. تحلیلی که مصرشناسان در این باره آورده اند، این است که مصریان شفتی خود را با این عمل دربارۀ بزرگی عد میلیون نشان می داده اند.
کیمیاگران،پزشکان و داروسازان، فیریک دانان و … مصری عملاً ثابت کرده اند که انسان بدوم پرداختن به علم کاری را به پیش نمی برد. هنر معماری، مومیایی کردن اجساد وحتی جراحی های بزرگ چون شکافتن جمجمه که مصریان مبتکر آن بوده اند،از آن جمله بوده است، مصریان با تکمیل دانش های نجومی و شناخت آسمان و کهکشان ها و فعل و انفعالات خورشیدی به پدیدۀ خسوف و کسوف پی برده اند. پیشگویان مصری حرکت ستارگان را ملاک مطالعات، ارزیابی ها وادعاهای خود قرار داده و از روی این حرکت سرنوشت کشور وجهان را پیشگویی می کرده اند. هر دانشمند مصری به چند علم اشراف داشته است؛ مثلاً پزشکان به خواص وزیان های داروها یا به اصطلاح عوارض جانبی آن آگاه بوده و دانش آسیب شناسی و معاینه و تشخیص آلام و توصیۀ شیوۀ درمانی یا داروی مناسب را صاحبنظران در تاریخ علم از ابتکارات مصریان می دانند.
در همین تألیف اشاره شد که بقراط پزشک یونانی سدۀ پنجم پیش ازمیلاد مسیح با شناختی که از دانش مصریان پیدا کرده بود، اظهار داشته است که علم طب مصریان هزار سال از همانند آن در نزد یونانیان پیشرفته تر است. ناگفته نماند که یونانیان پیش از طالس وهرودت و سقراط و پلوتارک و دیودورسیسیلی علاقمند بوده اند که به رموز علوم مصریان پی ببرند، ولی توفیقی در این زمینه به دست نیاورده اند.
این کاربر بخاطر تخلف در قوانین انجمن برای همیشه بن شد.
(پرنسس)
ویرایش شده توسط: paaaaaarmida