ارسالها: 1667
#51
Posted: 4 Jan 2013 09:21
تهاجمات آلمان برای تسلط بر دریای مدیترانه
اگر چه آلمان در دریای مدیترانه متحد نزدیکی چون ایتالیا را داشت ، لیکن بخاطر ضعف نظامی آن کشور در آلبانی و لیبی و پیشرفتی که انگلیسها در بالکان و شمال آفریقا داشتند ، در سال 1941 نیروهای آلمانی برای تصرف بالکان و شمال افریقا و کنترل دریای مدیترانه وارد عمل شدند . در ماه مارس 1941 نیروهای آلمانی بلغارستان را اشغال نمودند . در ماه آوریلپس از اشغال یوگسلاوی به همراهی نیروهای ایتالیائی به یونان حمله ور شدند . تا پایان آوریل یونان به تصرف نیروهای آلمانی در آمد و طولی نکشید که جزیره کرت نیز تصرف شد. به این ترتیب سواحل شمالی مدیترانه تحت کنترل آلمان قرار گرفت ، برای کنترل سواحل جنوبی مدیترانه در ماه مارس 1941 واحدهایی ازارتش آلمان به شمال افریقا فرستاده شدند که توانستند تا نزدیکی اسکندریه پیشروی نمایند .
حمله آلمان به شوروي
با وجود آنکه آلمان و شوروی پیمان عدم تجاوز با یکدیگر امضاء نموده بودند لیکن توسعه طلبی های هر دو کشور در اروپای شرقی موجب شروع جنگ میان آنان شد .
تا این زمان آلمان توانسته بود بخشعمده ای از اروپای شرقی را دست نشانده و متحد خود سازد . لیکن هیتلر تمام اروپای شرقی را می خواست . پیمان ضد کمینترن علاوه بر دشمنی با کمونیسم تقسیم جهان را نیز مورد تاکید قرار داده بود ، از طرف دیگر اتحاد نظامی آلمان و ژاپن برای اتحاد شوروی تهدید جدی بشمار می آمد . برای احتراز از جنگ در دو جبهه دولت اتحاد شوروی در آوریل 1941 پیمان عدم تجاوز با ژاپن منعقد ساخت .به این ترتیب حمله آلمان در ژوئن 1941 به شوروی و اعلان جنگ متحدان اروپائیش به آن کشور چندان با تعجب روبرو نشد . در سال 1941 ، بریتانیا با یك استراتژی دفاعی به جنگ ادامه داد و هیتلر تصمیم گرفت نیروی زمینی و هوایی خود را در نیمه ماه مه سال 1941 علیه اتحاد شوروی سابق ، وارد عمل كند و رژیم استالین را طی شش ماه و پیش از فرا رسیدن زمستان نابود سازد؛ پس در 22 ژوئن 1941، با انبوه نیروهای مسلح خود به شوروی حمله كرد....
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#52
Posted: 4 Jan 2013 09:23
روز ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ عملیاتی با نام رمز بارباروسا آغاز گشت. سه میلیون سرباز ارتش هیتلری (Wehrmacht) ورماخت به شوروی حملهای برقآسا کردند. روز ۳ مارس همان سال هیتلر دستوری با این مضمون صادر کرده بود:«تمام شوراها باید نابود شوند، هر سرباز آلمانی که در این راه قوانین بینالمللی جنگ را زیرپا بگذارد عفو و بخشوده میشود».
روزنامهٔ آمریکایی نیویورک پست در شماره ۲۲ ژوئن ۱۹۴۱ نوشت:«باید معجزهای به بزرگی نازل شدن انجیل روی دهد تا ارتش سرخ بتواند در مدت کوتاهی از یک شکست کاملرهایی یابد.»
در سرتاسر تابستان ، تاكتیكهای جنگِ برق آسا ، پیروزیهای چشمگیری برای آلمانیها و متحدانش به بار آورد .نیروی هوایی شوروی نابود شد ، ارتشآن كشور در جبهه های مختلف به محاصره درآمد و 4 میلیون سرباز تسلیمشدند.
نیروهای آلمانی به سرعت در خاک روسیه پیشروی کردند . این نیروها تا دسامبر 1941 به نزدیکی های مسکو رسدند . آلمانیها خود را در آستانه تسلط بر قفقاز و چاههای نفت آن می دیدند لیکن وسعت خاک روسیه و مقاومت روسها آلمانها را از پیروزی سریع محروم کرد . این درحالی بود که سرمای زمستان روسیه نیز شروع شده بود .
تهاجم آلمان رو به افول نهاد و علت آن، نارسایی در حمل و نقل ، هوای نامساعد ، بُعد مسافت و نیروهای ناكافی برای انجام مأموریتهای متعدد بود . در این دوره ، استالین خود را تقویت كرد و مقاومت سرسختانه ای را در جبهه های مسكو- لنینگراد سازمان داد و در نتیجه هیتلر مجبور شد نبرد را متوقف كند .
در این مدت ، سه چهارم ارتش یك میلیون نفری نازی نابود شد . سربازان هیتلری تداركات و لباس گرم كافی در اختیار نداشتند و تجهیزات آنهابراثر فرسایش و سرمای شدید، رو به نابودی نهاد . روسها كه توانسته بودند با مقاومت سرسختانه از شكسترهایی یابند ، در طول زمستان دست به ضد حمله زدند و آلمانیها را از مسكو عقب راندند . در همین حال لنینگراد در محاصره قرار داشت و گرسنگی آغاز شده بود و حدود یك میلیون روس تا ژانویه 1944 (زمان پایان محاصره ) در این شهر جان خود را از دست دادند....
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#53
Posted: 4 Jan 2013 09:25
ارتش آلمان در مقابله با ارتش سرخ ۲۰۰ هزار کشته داد و این تعداد ۴ برابر کل کشتهشدگان این ارتش در حملاتش در غرب بین سالهای ۱۹۳۹ و ۱۹۴۰ بود. در سال ۱۹۴۲ نبرد استالینگراد ۳۳۰ هزار سرباز آلمانیرا کنار زد، در سال ۱۹۴۳ ارتش هیتلری۵۰۰ هزارنفر را در نبرد کورسک معروف به نبرد تانکها از دست داد. نخبگان وافن اساس در این زمان به کلی نابود شدند. ارتش سرخ موفق گردید که ۶۰۷ لشکر از ۷۸۳ لشکر هیتلری را درتمام جبهههای جنگ نابود نماید.
پیشرویهای ژاپن در اقیانوس آرام و شرق آسیا و ورود ایالات متحده در جنگ
در طول سال 1940 ژاپنی ها بسرعت تصرفات خود را در شرق آسیا توسعه دادند . ایالات متحده که برای تسلط بر منابع مواد اولیه طبیعی و معدنی و بازارهای شرقی آسیا با آن کشور رقابت داشت مکررا نارضایتی خود را ازتوسعه طلبی ژاپن در شرق آسیا اعلام می نمود .
هنگامیکه دو دولت درباره شرق آسیا از طریق سیاسی به نتیجه نرسیدند و ژاپن هندوچین را تصرف کرد ، آمریکا کلیه دارایی های ژاپن را توقیف نمود که همین امر باعث تیرگی هر چه بیشتر روابط دو کشور گردید .
در دسامبر 1941 نیروهای ژاپنی بدون اعلان جنگ بندر پرل هاربر را بمباران نمود و خساراتی به نیروهای دریایی و هوایی ایالات متحده وارد ساختند . بلافاصله پس از این حمله ژاپن به ایالات متحده و انگلستان اعلان جنگ داد . و بدنبال آن در 11 دسامبر آلمان و ایتالیا به ایالات متحده اعلان جنگ دادند .
پیروزی متفقین
پیروزیهای سریع دول محور کلیه اختلافات ادعایی میان کاپیتالیسم و کمونیسم را بدست فراموشی سپرد .در این زمان کشورهای جهان به سه دسته تقسیم شده بودند . دول محور ، دول متفق و دول بی طرف .
دول محور بر اساس پیمان ضد کمینترن با یکدیگر همراه بودند ، لیکن هیچگاه نتوانستند بصورت یک نیروی نظامی هماهنگ در سطح جهان عمل کنند . اما دول متفق بر اساس منشور آتلانتیک اقدامات سیاسی و نظامی هماهنگی را در سراسر جهان در پیش گرفتند و به هر نحو ممکن سعی کردند ، دول بی طرف را با خود همراهکنند . بخصوص اینکه آلمان نیز کلیه کشورهای متصرفی خویش در اروپا را با خود همراه کرده بود .....
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#54
Posted: 4 Jan 2013 09:27
با خود همراه کرده بود . اما با وجود همکاریهای گسترده و کنفرانسهای متعدد ، اتحاد میان متفقین هیچگاه استحكام اساسی نیافت . با وجود این اقدامات آلمانها نیز در اواخر جنگ برایرسیدن به توافقی با دول غرب که موجب شکسته شدن اتحاد متفقین گرددبه نتیجه نرسید . هیتلر برای جلب دول غرب اعلام کرد حاضر است با آنها صلح کند و در عوض جنگ را تا نابودی کمونیسم ادامه دهد ، لیکن خشم و نفرت و ترس و هراسی که آلمانها در طی دو جنگ جهانی در دلها ایجاد کرده بودند ، متفقین غربی را از قبول تقاضای ایشان بازداشت و آنان را مصصم به نابودی نازیسم نمود . اما با ظاهر شدن دورنمای پیروزمندانه جنگبه نفع متفقین ، سستی اتحاد آنان رقابت بر سر کسب غنائم و سعی در جلو افتادن از یکدیگر آشکار گردید .
اقدامات متفقین برای رسیدن به پیروزی
پیشرفت سریع نیروهای آلمانی در روسیه و بالکان و نزدیک شدن نیروهای مشترک آلمانی و ایتالیائی به کانال سوئز ، مقارن با پیش روی نیروهای ژاپنی در اقیانوس هند بود، لذا از یک طرف خطر سقوط هند و ازطرف دیگر تصرف خاورمیانه که احساسات ضد انگلیسی در آن قوی بود دول غرب را بر آن داشت تا با شوروی علیه آلمان متحد شوند .
چرچیل در ژوئن 1941 اعلام کرد با تمام امکانات به شوروی کمک خواهد نمود و در این راه آمریکا را نیز با خود همراه نمود . بدین منظور نیروهای متفقین ایران را در 25 اوت 1941 اشغالکردند تا با استفاده از خط آهن سراسری کمک های لازم را به شوروی برای مقاومت در برابر آلمان برسانند . در مقابل اینگونه کمکها دولت شوروی نیز مدعی حمایت از مذهب و منکر صدور انقلاب کمونیستی شد . از طرف دیگر متفقین تبلیغات وسیعی را در سراسر جهان علیه نازسیم و افشای کشتار اسیران توسط آلمانیها در اردوگاههای آلمانی براه انداختند .....
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#55
Posted: 4 Jan 2013 09:28
همچینین سعی نمودند تا دول بیشتری را علیه دول محور با خود همراه سازند چنانکه در ژانویه 1942 با بیست و شش کشور در واشنگتن برایشکست کامل دول محور پیمان اتحاد بستند .
عقب راندن نیروهای آلمانی از شوروی
اواخر سال 1942 نیروهای محور به آخرین مرحله پیشرفت خود رسیدند . لیکن در اواخر این سال جریان جنگ بنفع متفقین تغییر کرد . شروع این تغییر با پیروزی نیروهای آمریکائیدر بعضی از جبهه های اقیانوس آرام و نیروهای شوروی در زمینگیر ساختن نیروهای آلمانی و ناکام گرداندن آنان درتصرف مسکو بود .
از اواخر سال 1943 روسها آلمانها را عقب راندند و تا سال 1945 توانستند خود را به مرزهای آلمان برسانند . در نتیجه کشورهای فنلاند ، رومانی ، بلغارستان ، مجارستان و چکسلواکی از تصرف آلمان در آمده و بدست روسها افتاد .
پایان قسمت دوم جنگ**
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 24568
#57
Posted: 9 Sep 2015 17:18
جنگ کره
از پایین: نیروهای سازمان ملل به مرز ۳۸ درجه رسیدند، هواپیمای اف-۸۶ سیبر در جنگ کره، بندر اینچئون نقطه آغازین نبرد اینچئون، استقبال از سربازان چینی هنگام بازگشت به چین، ستوان بالدمرو لوپز در بالای دیوار دریایی اینچئون چند دقیقه پیش از مرگش.
زمان ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰- امضای آتش بس در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳
مکان شبه جزیره کره
نتیجه آتشبس و عقبنشینی تمام طرفین به مدار ۳۸ درجه
علت جنگ اقدام به تصرف کره جنوبی از سوی کره شمالی
تلفات
۱۷۸٬۵۶۹ کشته
۵۵۵٬۰۲۲ مجروح
۲۸٬۶۱۱ مفقودالاثر
۱۴٬۱۵۸ اسیر
منابع کره شمالی:
۲۱۵ هزار کشته
۳۰۳ هزار مجروح
۱۲۰ هزار اسیر و مفقود
چین
منابع چینی
۱۵۲ هزار کشته
۳۸۳ هزار مجروح
۵۴۰ هزار مجروح سطحی
۴ هزار مفقود
۲۱ هزار اسیر
برآورد آمریکا
بیش از ۴۰۰ هزار کشته
۴۸۶ هزار مجروح
۲۱ هزار اسیر
شوروی:
۲۸۲ کشته
مجموع: ۱٬۵۴۲٬۰۰۰ تا ۱٬۶۴۸٬۰۰۰
۲٫۵ میلیون کشته و زخمی غیرنظامی
جنگ کره جنگی میان جمهوری کره (کره جنوبی) با پشتیبانی نیروهای سازمان ملل متحد به رهبری ایالات متحده و جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) با پشتیبانی چین و کمک نظامی اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود که در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با ورود نیروهای تحت فرمان حکومت کمونیستی کیم ایل سونگ به بخش جنوبی آغاز شد و در ۲۷ ژوئیه ۱۹۵۳ با پیمان آتش بس به حالت ترک مخاصمه به پایان رسید.
این جنگ نتیجه تقسیم کره پس از جنگ جهانی دوم بود. این کشور از سال ۱۹۰۵ تا پایان جنگ جهانی دوم در تصرف ژاپن بود. با شکست ژاپن در جنگ جهانی دوم نیروهای آمریکایی وارد بخش جنوبی شبهجزیره کره و نیروهای شوروی وارد بخش شمالی آن شدند و خط معروف به مدار ۳۸ درجه به عنوان مرز دو طرف تعیین شد. تلاشها برای برگزاری یک انتخابات آزاد در سراسر شبهجزیره کره بینتیجه ماند و این موضوع تنشها بین دو طرف را افزایش داد. یک حکومت دست راستی متحد آمریکا در بخش جنوبی و یک حکومت کمونیستی متحد شوروی در بخش شمالی به قدرت رسید که هر دو مدعی حکومت بر کل شبهجزیره کره بودند و طرف مقابل را هیچگاه رسمیت نشناختهاند.
جنگ کره در ۲۵ ژوئن ۱۹۵۰ با گذشتن نیروهای تحت فرمان کیم ایل سونگ رهبر کره شمالی از مدار ۳۸ درجه آغاز شد. دو روز بعد شورای امنیت ملل متحد به پیشنهاد آمریکا قطعنامهای را برای کمک نظامی به کره جنوبی به تصویب رساند. شوروی که در شورای امنیت صاحب حق وتو بود در آن هنگام جلسات شورا را در اعتراض به وضعیت کرسی چین در این سازمان تحریم کرده بود (کرسی چین با وجود تصرف تمام خاک اصلی این سرزمین توسط جمهوری خلق چین به رهبری مائو در سال ۱۹۴۹ همچنان در اختیار حکومت جمهوری چین بود) و در نتیجه این قطعنامه بدون حضور شوروی به امضا رسید. در مجموع ۳۴۱ هزار سرباز برای کمک به کره جنوبی به جنگ اعزام شدند که ۸۸ درصد آنان سربازان آمریکایی و بقیه را نیروهای ۲۰ کشور دیگر تشکیل میدادند.
نیروهای کره شمالی که از نظر تجهیزات نظامی برتری مطلق بر همسایه جنوبی داشتند، مراحل اولیه جنگ را با موفقیت طی کرده و تقریباً تمام کره به جز شبهجزیره بوسان در جنوب شرقی به اشغال کمونیستها درآمد، اما با ورود نیروهای سازمان ملل که فرماندهی آنها را داگلاس مکآرتور فرماندار نظامی آمریکا در ژاپن بر عهده داشت، ورق برگشت. در ۱۵ سپتامبر ۱۹۵۰ نیروهای آبی-خاکی آمریکا در بندر اینچهاون ۱۶۰ کیلومتر پشت خطوط ارتش کره شمالی پیاده شده و این شهر را به تصرف خود درآوردند و ۱۰ روز بعد سئول دوباره به دست قوای کره جنوبی افتاد. در ۱ اکتبر قوای سازمان ملل از مدار ۳۸ درجه گذشته و در ۱۹ اکتبر پیونگ یانگ پایتخت کره شمالی به تصرف آنها درآمد. نیروهای سازمان ملل سپس تا رود یالو در مرز چین و کره پیشروی کرده و تقریباً تمام شبهجزیره به اشغال آنها درآمده بود. اما در این مرحله ورود میلیونها سرباز چینی به اسم قوای داوطلب وضعیت را تغییر داده و نیروهای کره شمالی و چین مجدداً تا سئول پیش رفتند. هرچند نیروهای سازمان ملل دوباره سئول را اشغال و نیروهای کره شمالی و چین را تا مدار ۳۸ درجه عقب راندند. از ژوئیه ۱۹۵۱ جنگ به حالت مغلوبه درآمده و مذاکرات آتشبس بین دو طرف آغاز شد، این مذاکرات دو سال بعد در ژوئیه ۱۹۵۳ به پیمان آتشبس انجامید و مدار ۳۸ درجه به عنوان مرز دو طرف تعیین شد. این پیمان هنوز اعتبار خود را حفظ کرده و هنوز معاهده صلحی میان دو کشور امضا نشدهاست.
اوضاع شبه جزیرهٔ کره در جنگ جهانی دوم
از سال ۱۹۰۵ شبه جزیرهٔ کره تحت حکومت ژاپنیها بود و در تمام سالهای جنگ جهانی دوم نیز تحت اشغال نیروهای ژاپنی باقیماند. پس از آنکه آلمان در بهار ۱۹۴۵ تسلیم متفقین شد، امپراتور ژاپن هیروهیتو تمام نیروها را برای دفاع از جزیره اصلی ژاپن، از شرق و جنوب شرقی آسیا فرا خواند. نیروهای ژاپنی مستقر در کره نیز مجبور به عقب نشینی شدند و تنها تعداد معدودی از سربازان ژاپنی در این شبه جزیره باقیماندند. دو روز پس از بمب باران اتمی هیروشیما در ششم اوت ۱۹۴۵ اتحاد جماهیر شوروی به ژاپن اعلان جنگ داد و بر منچوری و شمال شبه جزیرهٔ کره هجوم برد. نیروهای ایالات متحده آمریکا نیز از جنوب این شبه جزیره وارد شدند و به طور موقت این شبه جزیره میان قوای شوروی و آمریکا در مدار سی و هشت درجه تقسیم گردید.
نفوذ کمونیسم در شبه جزیرهٔ کره
پس از اشغال شمال کره توسط قوای شوروی در سال ۱۹۴۵، کیم ایل سونگ که یک کمونیست کرهای بود وارد کره شد و با کمک شوروی و طرفدارانش توانست قدرت را در شمال تصاحب کند. ترومن رئیس جمهور وقت آمریکا، قبل از به قدرت رسیدن کیم ایل سونگ در منطقهٔ شمالی، از استالین رهبر شوروی خواسته بود تا یک انتخابات آزاد، در این شبه جزیره برپا شود. اما شوروی عملاً، با به قدرت رساندن کیم ایل سونگ این خواستهٔ آمریکا را رد کرد و از همینجا اختلافات سیاسی در این شبه جزیره آغاز شد.
ادامه دارد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#58
Posted: 9 Sep 2015 17:19
ادامه پست قبلی
آغاز جنگ
از سال ۱۹۴۹ عوامل متعددی وضعیت را به نفع کمونیستهای حاکم بر کره شمالی تغییر داد. شوروی در سپتامبر این سال اولین آزمایش اتمی خود را انجام داد. در همین سال نیروهای آمریکایی که از زمان جنگ جهانی دوم برای آزادی کره از اشغال ژاپن در این سرزمین مستقر شده بودند، به طور کامل آن را ترک کردند. کمونیستهای چینی به رهبری مائو هم در همین سال تمام سرزمین اصلی چین را فتح کرده و با سرنگونی جمهوری چین، حکومت جمهوری خلق چین را تشکیل دادند که متحد دیگری برای کره شمالی به شمار میآمد. در حالی که آمریکاییها بیتوجه به درخواستهای کمک جمهوری چین در جنگ داخلی چین مداخله نکرده بودند، استالین و رهبران کره شمالی اینگونه نتیجه میگرفتند که طبیعتاً آمریکاییها علاقهای به جنگ در کره هم نخواهند داشت با توجه به اینکه کره اهمیت استراتژیکی بسیار کمتری از چین دارد.
سمبل مارکسیسم - لنینیسم
مجموعه این عوامل دست به دست هم آمد تا استالین و رهبری شوروی سیاست تهاجمیتری را در شرق آسیا اتخاذ کرده و کمکهای نظامی و اقتصادی قابل توجهی را به سوی چین و کره شمالی سرازیر کنند. با پایان جنگ داخلی چین کرهایتبارهای ارتش آزادیبخش چین هم اجازه پیدا کردند تا به کره شمالی بروند. کهنهسربازان چینی در کنار تانکها و توپخانه و هواپیماهای جنگی شوروی و تمرینات نظامی طاقتفرسای سربازان کرهای به افزایش برتری نظامی کره شمالی بر کره جنوبی منجر شده بود.
آرزوی کیم ایل سونگ برای وحدت کره و نیز تشکیل یک حکومت کمونیستی در شبه جزیرهٔ کره، زمینهٔ مناسبی را برای آغاز یک جنگ فراهم آورد و سرانجام در ژوئن ۱۹۵۰ ارتش کمونیستی کره به رهبری کیم ایل سونگ به منطقه جنوبی حمله کرد. در آن زمان ترومن، رئیس جمهور آمریکا معتقد بود که کره شمالی به دستور ژزف استالین، زیر اتحاد شوروی عمل کردهاست، اما در دهههای اخیر افشای مدارک محرمانه و دیگر اسناد ثابت کردهاست که کیم ایل سونگ، رهبر کره شمالی، خود تصمیم به حمله گرفته و سپس تقریباً در پایان سال ۱۹۴۹ به مسکو سفر کرده تا برای عملی کردن تصمیمش از استالین اجازه بگیرد. استالین چند بار درخواست کیم را رد کرد تا سرانجام در آوریل ۱۹۵۰ به او اجازه این کار را داد. اتحاد شوروی به کره شمالی کمک نظامی کرد و همچنین در طرح نقشه حمله که متضمن دوبارهسازی مسیر راه آهن تا کائوسونگ نیز میشد به ارتش شمال کمک رساند.[۵] مردم کرهٔ جنوبی که تمایلی نسبت به کمونیستها نداشتند، دستِ کمک به سوی آمریکا دراز کردند. ترومن از سازمان ملل متحد تقاضا کرد که علیه متجاوز، بی درنگ اقداماتی نظامی معمول گردد و قوای جنگی ایالات متحده آمریکا را به شرکت در این جنگ مکلف ساخت.
ارتش کمونیستی کره توانست سئول را اشغال کند و کیم ایل سونگ در شرف تشکیل یک حکومت کمونیستی، در تمامی شبه جزیرهٔ کره بود، اما با پیاده شدن نیروهای آمریکا و سازمان ملل در بندر بوسان در جنوب شبه جزیرهٔ کره و برتری هوایی ارتش آمریکا، ارتش کمونیستی کره با اینکه مقاومت خوبی از خود نشان داد ولی مجبور به عقب نشینی شد و نیروهای سازمان ملل توانستند ارتش کیم ایل سونگ را تا نزدیکی مرزهای چین عقب برانند، کیم ایل سونگ از ترس شکست و از دست دادن منطقهٔ شمالی کره، از چین در خواست کمک کرد، چین نیز با اعزام صدها هزار تن از جوانان خود و تعدادی از جوانان دیگر کشورهای کمونیستی و با پشتیبانی هواپیماهای جت (عموماً میگ ۱۵) ساخت شوروی، و با خلبانی خلبانان چینی، کره ای و روسی [۶][۷]، توانستند دوباره تا سئول پیش بروند اما دوباره توسط نیروهای ایالات متحدهٔ آمریکا تا مدار ۳۸ درجه و حتی اندکی بالاتر عقب رانده شدند.
آغاز مذاکرات آتش بس و پایان جنگ
با دخالت حکومت خلق چین در جنگ و بالا رفتن تلفات ایالات متحده در این جنگ، دربارهٔ نحوهٔ ادامهٔ جنگ میان رئیس جمهور ترومن و ژنرال مک آرتور فرماندهٔ نیروهای آمریکایی در کره، اختلافاتی بوقوع پیوست. مک آرتور خواستار بمب باران شهرهای چین بود ولی ترومن از وقوع جنگ جهانی سوم بیم داشت. به همین دلیل ژنرال مک آرتور را از سمتش عزل کرد. در آن طرف کیم ایل سونگ، که میدانست قادر به تصرف منطقهٔ جنوبی نیست، با آغاز مذاکرات آتش بس در سال ۱۹۵۱موافقت کرد اما این مذاکرات تا دو سال بعد به نتیجه نرسید تا اینکه در ژوئیه ۱۹۵۳ قرار ترک مخاصمات به امضا رسید و مدار ۳۸ درجه مرز بین دو کره تعیین گردید. جنگ کره جنگی دامنه دار بود، هفده کشور به رهبری ایالات متحده آمریکا، لشکریان سازمان ملل متحده را تشکیل داده بودند. تخمین زده شد که مجموع کل تلفات وارده بر طرفین اعم از مقتول، مجروح و یا مفقود الاثر در این جنگ بالغ بر سه میلیون نفر بود، که بیشتر آنها کرهای و چینی بودند. تلفات وارده بر قوای آمریکایی در این جنگ، تقریباً به ۳۶۰۰۰ نفر رسید.
کره بعد از جنگ
پس از پایان جنگ، سازمان کشورهای بی طرف متشکل از نیروهای حافظ صلح سوئیس و چند کشور بی طرف دیگردر جنگ کره برای نظارت بر رعایت آتش بس دو طرف، در خاک کرهٔ جنوبی تأسیس گردید. آمریکا نیز برای حفظ جایگاه خود پس از جنگ، چند پایگاه نظامی در خاک کرهٔ جنوبی ایجاد کرد. شوروی نیز برای تقویت کره شمالی تجهیزات نظامی و همچنین پایگاه اتمی در کره شمالی تأسیس کرد.
پــایــان
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#59
Posted: 9 Sep 2015 17:19
جنگ های اعراب و اسرائیل
کشورهای عربی و در رأس آنها سوریه و مصر به طور رسمی ۴ بار در سالهای ۱۹۴۸، ۱۹۵۶، ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ با اسرائیل وارد جنگ شدند و جز در یک مورد که موفقیت جزئی داشتند در بقیه موارد شکست خوردند.
زمان ۱۹۴۸ - ۱۹۵۶ - ۱۹۶۷ - ۱۹۷۳ - ۲۰۰۶
مکان : خاورمیانه
نتیجه : جز در یک مورد موفقیت جزئی عربها در بقیه موارد از اسرائیل شکست خوردند.
جنگ ۱۹۴۸ (جنگ استقلال)
در سال ۱۹۴۸ قیومیت بریتانیا بر فلسطین در روز ۱۴ مه پایان یافت و در همان روز کشور اسرائیل رسماً اعلام موجودیت کرد. درست فردای آن روز، ارتشهای کشورهای عربی و گروه زیادی از چریکهای داوطلب عرب به محدوده کشور تازه تاسیس اسرائیل از چند جبهه حمله بردند و جنگ استقلال اسرائیل از ماه مه ۱۹۴۸ تا ژوئیه ۱۹۴۹ به طول انجامید که نهایتاً به شکست اعراب منتهی شد.
جنگ ۱۹۵۶ (کانال سوئز)
پس از روی کار آمدن جمال عبدالناصر و اعلام ملی شدن کانال سوئز و بستن آن توسط دولت مصر در سال ۱۹۵۶ میلادی، کشور اسرائیل که مدعی بود حق عبور بی ضرر آن به آبهای آزاد خدشه دار شده، برای باز گشایی کانال سوئز اقدام نمود.
مجمع عمومی سازمان ملل ضمن اینکه این تهاجم یک جانبه به مصر را محکوم کرد و خواهان آتش بس فوری شد، اگر چه انگلیس و فرانسه آن را وتو کردند اما نهایتاً کانال سوئز برای مصر ملی اعلام شد.
جنگ ۱۹۶۷ (جنگ ۶ روزه)
در سال ۱۹۶۷ میلادی ارتش اسرائیل در پی تحریکات کشورهای عربی، طی ۶ روز صحرای سینا، کرانه باختری رود اردن، نوار غزه، ارتفاعات جولان(بلندیهای گولان) و شهر قنیطره را به اشغال در آورد و بر تمام اورشلیم مسلط گردید. در پایان٬ اراضی تحت اداره اسرائیل به بیش از ۳ برابر افزایش پیدا کرد.
با این جنگ حدود ۱ میلیون نفر[نیازمند منبع] دیگر از اعراب مناطق اشغال شده توسط اسرائیل آواره شدند و کشور اسرائیل با تسلط بر بلندیهای جولان سوریه به ۵۵ کیلومتری دمشق نزدیک شد.
قطعنامه ۲۴۲ شورای امنیت در پایان جنگ اسرائیل را ملزم به تخلیه این مناطق اشغال شده توسط اسرائیل کرد، اما این قطعنامه تاکنون به مرحله اجرا درنیامدهاست.
جنگ ۱۹۷۳ (اصطکاک یا یوم کیپور)
کشورهای عربی پس از شکستهای پیاپی و خدشه دار شدن غرور ملی آنها توسط ارتش اسرائیل، در یک تبانی مخفیانه تصمیم به جبران شکستهای قبلی گرفتند و در یک عملیات غافلگیرانه در سال ۱۹۷۳ اقدام به حمله به استحکامات خط بارلو واقع در جنب کانال سوئز و ارتفاعات جولان کردند. در هنگام انعقاد قرارداد آتشبس نیروهای مصری قسمتهای شمالی ساحل شرقی کانال سوئز را به کنترل خود درآورده بودند اما ارتش اسرائیل از کانال سوئز گذشته و در خاک مصر در غرب کانال سوئز پیشروی کرده بود. در جبهه سوریه هم قسمتهای دیگری از ارتفاعات جولان را هم به تصرف اسرائیل درآورد.
جنگ اسرائیل و لبنان (۲۰۰۶)
جنگ اسرائیل و لبنان، در لبنان معروف به جنگ ژوئیه و در اسرائیل معروف به جنگ دوم لبنان، نام مجموعه درگیریهایی است که از تاریخ ۱۲ ژوئیه سال ۲۰۰۶ بین ارتش اسرائیل و حزبالله لبنان به وقوع پیوست و دامنه آن شمال اسرائیل و سراسر لبنان را دربرگرفت و با قطعنامه ۱۷۰۱ شورای امنیت سازمان ملل در تاریخ ۱۴ آگوست ۲۰۰۶ پایان یافت، به طوری که مرزی در این جنگ تغییر نکرد، و درباره پیروزی در این جنگ هم اختلاف نظرهایی بوجود آمد به طوری که یا هرکدام خود را پیروز میخوانند یا دیگری را شکست خورده معرفی میکنند.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#60
Posted: 10 Sep 2015 12:34
جنگ ویتنام و آمریکا جهنمی ترین جنگ قرن بیستم
جنگ ویتنام (به ویتنامی: Chiến tranh Việt Nam) نام مجموعه عملیات و درگیریهای نظامیای است که از سال ۱۹۵۵ تا ۱۹۷۵ بین نیروهای ویتنام شمالی و جبهه ملی آزادیبخش ویتنام جنوبی معروف به «ویتکنگ» از یک سو، و نیروهای ویتنام جنوبی و متحدانش به ویژه ایالات متحده آمریکا از سوی دیگر رخ داد.
دولت آمریکا (دوایت آیزنهاور - Dwight D. Eisenhower) حضور آمریکایی در جنگ را به عنوان راهی برای جلوگیری از گسترش و کنترل کمونیسم در ویتنام جنوبی میدانست. این قسمتی از استراتژی گستردهتر (در سطح جهانی) برای جلوگیری از کمونیسم بود که شامل ایران در ماجرای کودتای ۲۸ مرداد برای جلوگیری از رشد حزب توده نیز میشد.
با توجه به تئوری دومینو(Domino theory) اگر یک منطقه کمونیستی میشد مناطق اطراف را هم به دنبال خودش پایین میکشید (بعد از اتحاد جماهیر شوروی، چین، کره شمالی، ویتنام، لائوس ...). و سیاست آمریکا کنترل کل ویتنام در دست کمونیسم را غیرقابل قبول میدانست. دولت ویتنام شمالی(North Vietnam) و ویتکنگها(Viet Cong) برای اتحاد تحت حکومت کمونیستی میجنگیدند.
آنها اختلاف را ابتدا جنگ مستعمراتی فقط علیه نیرویهای استعماری فرانسوی میدانستند اما وقتی آمریکا به فرانسه پیوست اختلاف را به جنگ علیه کل دولت ویتنام جنوبی که آن را دولت دست نشانده آمریکا یا عروسک خیمه شب بازی مطرح میکردند تغییر دادند.
امروز جمهوری سوسیالیستی ویتنام به نام ویتنام معروف است. از موارد مشابه پیشرفت کمونیسم مربوط به رژیم عرب سوسیالیستی بعث عراق نیز میشده است. لازم است ذکر شود که سوسیالیسم دارای تعاریف متعدد قدیم و مدرن و شاخههای متنوع است. اما در تعریف مارکسیسم(کارل مارکس) که تفکر ریشهای کمونیسم است،سوسیالیسم را به گذار از نظام سرمایه داری کپیتالیسم به نظام کمونیستی میگویند (نیمه کمونیستی). که ظاهراً تعریف قدیم آن میباشد.
علل شروع جنگ
در جریان جنگ جهانی دوم، هندوچین به تصرف نیروهای ژاپن درآمد و دست نیروهای فرانسه که پیش از آن نیروی مستعمراتی آن منطقه بودند از کشورهای منطقه موقتاً کوتاه شد. با شکست ژاپن در پایان جنگ نیروهای ملی و نیز کمونیستهای ویتنام استقلال ویتنام را خواستار شدند و در دوم سپتامبر ۱۹۴۵ هوشی مین تشکیل کشور مستقل ویتنام را در هانوی اعلام کرد.
نیروهای فرانسه که از اسارت نیروهای ژاپن درآمده بودند دوباره سعی در کسب سلطه خود در هندوچین و ویتنام کردند. این امر با مقاومت نیروهای ویتنامی (معروف به ویت مین) زیر فرماندهی هوشی مین روبرو شد و جنگهای معروف به جنگ اول ویتنام در گرفت.
در سال ۱۹۵۰ رئیسجمهور آمریکا ترومن ۳۵ نفر از افراد گروه کمک و مشاوره نظامی را برای آموزش و مشاوره به کمک فرانسه فرستاد تا بتواند سلطه مستعمراتی خود را در ویتنام حفظ کند.
در ۱۹۵۴ نیروهای ویت مین شکست سختی در دین بین فو به نیروهای فرانسه وارد کردند و در نتیجه فرانسه در کنفرانس ژنو به استقلال سه کشور مستعمره خود یعنی کامبوج و لائوس و ویتنام رضایت داد اما در موافقتنامههای کنفرانس ژنو ویتنام موقتاً به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده بود. هدف ظاهراً آن بود که پس از رایگیری از مردم ویتنام تکلیف حکومت در این کشور معلوم شود. حکومت ویتنام جنوبی زیر رهبری نگو دین دیم با تشویق آمریکا از شرکت در مذاکرات مربوط به ترتیبات این رایگیری سر باز زد. در همین دوره حکومت ویتنام جنوبی با حمایت آمریکا به سرکوب شدید کمونیستها پرداخت و بسیاری از مردم به اتهام کمونیست بودن اعدام شدند.
برخی از نیروهای ویت مین که در جنوب باقیمانده بودند دست به مقاومت مسلحانه علیه حکومت نگو دین دیم زدند و نیروهای ویتنام شمالی نیز پس از مدتی به حمایت از این مبارزات در جنوب پرداختند.
جبهه ملی آزادی بخش ویتنام جنوبی تشکیل شد. حکومت ویتنام جنوبی افراد این جبهه را ویتکنگ مینامید که کوتاه شده عبارت «کمونیست ویتنامی» (ویت نام کنگ سان - Việt Nam Cộng Sản) به زبان ویتنامی بود.
گسترش جنگ
اعدام یک سرباز ویتکنگی توسط سرتیپ نگوک لوآن در خلال جنگ ویتنام که ادی آدامز به خاطر آن برنده جایزه پولیتزر و جایزه وُرلدپرس شد.
با حمایت چین و شوروی از نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی و نیز حمایت آمریکا و متحدانش از نیروهای ویتنام جنوبی، درگیریهای ویتنام بالا گرفت و بتدریج به جنگی بزرگ در سراسر ویتنام و گاه در نقاط دیگر هندوچین تبدیل شد.
حمله تت
الگو:Tet Offensive در سال ۱۹۶۸ نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی همزمان با عید تت و آغاز سال ویتنامی، حملههای گستردهای را در سراسر ویتنام جنوبی آغاز کردند که به حمله عید تت مشهور شد. اگر چه این حملهها از نظر نظامی موفقیت زیادی نداشت اما گسترده بودن و شدت آن و نیز پوشش خبری آن در سراسر جهان و بویژه در داخل آمریکا، افکار عمومی را بشدت بر ضد آمریکا بسیج کرد و تظاهرات ضد جنگ در آمریکا را به دنبال داشت.
ویتنامیکردن جنگ
دولت آمریکا به تدریج به علت شکستهای متعدد و عدم شناسایی ویت کنگها از مردم عادی و عدم آشنایی با منطقه و تاکتیک رزمهای نامنظم که ویت کنگها در آن بسیار موفق بودند مجبور شد تا نیروهای خود را از ویتنام فراخواند و کار دفاع از حکومت ویتنام جنوبی را به خود آن حکومت بسپارد؛ که البته مهمترین علت ترک مخاصمه آمریکا نبود اعتماد سیاسی و مخالفتهای روزافزون در خود آمریکا بود.
سقوط سایگون
در ۳۰ آوریل ۱۹۷۵ نیروهای ویتکنگ و ویتنام شمالی سایگون را گرفتند و جنگ ویتنام به پایان رسید. (البته این اتفاق همواره با اقدامات پشت پرده بلوک شرق و غرب امکانپذیر بود و نتیجه آن اجرای برخی قوانین در ویتنام بود)
در سال ۱۹۷۶ انتخاب مجلس ملی، راه را برای وحدت مجدد شمال و جنوب ویتنام فراهم نمود. (ذکر شده در مفاد قرار داد پاریس ۱۹۷۵)
بنای یادبود کهنه سربازان جنگ ویتنام در سال ۱۹۸۲ در روز کهنه سربازان به طور رسمی افتتاح شد. این بنا در میان چمنزار شیبدار کانستیتوشِن گاردِنز (Constitution Gardens) در گردشگاه واقع میان بنای یادبود لینکلن و بنای تاریخی واشینگتن قرار دارد .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند