ارسالها: 23330
#191
Posted: 11 Nov 2013 22:46
اطلاعات کلی امپراتوری مغول
پایتخت
آوارگا
قراقروم
دادو (پکن امروزی)
دین
تنگریباوری (شمنباوری)، سپس بوداییگری، مسیحیت و اسلام
خاقان
- ۱۲۰۶-۱۲۲۷ چنگیز خان
- ۱۲۲۹-۱۲۴۱ اوگتای خان
- ۱۲۴۶-۱۲۴۸ گویوک خان
- ۱۲۵۱-۱۲۵۹ منگوقاآن
- ۱۲۶۰-۱۲۹۴ قوبلای خان
- ۱۳۳۳-۱۳۷۰ طغان تیمور خان
تاریخچه
- چنگیزخان قبیلهها را متحد کرد و دولت بزرگ مغول را اعلام نمود. ۱۲۰۶
- مرگ چنگیزخان ۱۲۲۷
- صلح مغول ۱۲۱۰-۱۳۵۰
- چندپاره شدن امپراتوری ۱۲۶۰-۱۲۶۴
- فروپاشی سلسلهٔ یوآن نشانگر واپسین فروپاشی امپراتوری بود. ۱۳۶۸
یکا پول
سکه (مانند درهم)، سوخه (شمش نقره)، اسکناس (پول کاغذی که با ابریشم و شمش نقره ضمانت میشد و چاو یوآن)
بقایای امپراتوری مغول بعد از فروپاشی
خانات جغتای
اردوی زرین
ایلخانان
سلسلهٔ یوآن
یوآن شمالی
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#192
Posted: 11 Nov 2013 22:53
حکمرانان
چنگیز خان
چنگیز خان مغول(۱۱۵۵، ۱۱۶۲، یا ۱۱۶۷ تا ۱۸ اوت ۱۲۲۷ میلادی) با نام اصلی تموچین، خان مغول و سردار جنگی بود که قبایل مغول را متحد ساخت و با فتح قسمت زیادی از آسیا شامل چین، روسیه، ایران و خاورمیانه، و همچنین اروپای شرقی، امپراتوری مغول را پایهگذاری کرد. او پدربزرگ قوبلایخان اولین امپراتور از سلسله یوان در چین و همچنین هلاکو خان -نخستین ایلخان ایران- بود.
چنگیز با نام تموچین در سالهایی بین ۱۱۶۲ تا ۱۱۶۷ میلادی به دنیا آمد. نخستین پسر یسوگی، رئیس قبیله کیاد، از خاندان برجیگین. در زمان یسوجی و آغاز احوال چنگیز اقوام مغول و تاتار یکی مطیع دیگری نبودند و هر یک از خود دارای رئیس قبیله جداگانهای بودند و پیوسته میان ایشان جنگ و خصومت بود. تموچین در سیزده سالگی پدرش را از دست داده بود، افزون بر اینکه اقوام زیر اطاعت پدرش از وی روی گرداندند، اقوام دیگر نیز با وی و خانواده اش به خصومت برخاستند. تموچین در نوجوانی رنجهای فراوانی را متحمل گشت حتی چندین مرتبه گرفتار و محبوس نیز گشت. تموچین از همان نوجوانی روحی نا آرام و ماجراجو داشت، چون میدید که خویش و بیگانه از وی بیزارند درصدد یافتن پشتیبان برآمد تا کسی را بیابد که بتواند موقتا در زیر سایه وی پناه ببرد، سرانجام به سراغ یکی از دوستان پدرش بنام اونگخان رفت. اونگخان نیز تموچین را بیاد دوستی با پدرش بخوبی پذیرفت و در میان قبیله خود برایش جای داد و در وی به چشم عزت و احترام نگریست و چنان نوازش کرد که بیشتر از آن متصور نبود.
به قدرت رسیدن
چنگیز به واسطهای آشنایی که با اونگخان رهبر یکی از اقوام مغول داشت رو به او نهاد. اونگخان بنابر دوستی که با پدر تموچین داشت از وی به خوبی پذیرایی کرد و نهایت احترام را به وی روا داشت. تموچین با اونگخان دل یکی نموده و با دشمنانش جنگها کرد از جمله با برادر اونگ خان که در مقام مخالفت بود جنگید و او را شکست داد. چون قبایل و اقوام تایجوت و سالجوت و قنقرات و جلایر و تاتار تسلط تموچین و دولتخواهی او را با اونگ خان مشاهده کردند با یکدیگر برای جنگ با ایشان پیمان بستند و بنابر باورهای دینی خود اسب، گاو و قوچ و سگ آورده کشتند و گفتند که اگر خلاف پیمان کنیم این چنین کشته شویم و در عقیدهای ایشان سوگندی ازین عظیم تر نیست.
تموچین و اونگ خان از این موضوع آگاهی یافته به دفع آنها شتافته طی جنگهای شدیدی بر ایشان پیروز شدند. بدین ترتیب تموچین مدت هفت سال در خدمت اونگ خان بسر برد، تا آنجا که امرای اونگ خان بر وی رشک برده نزد اونگ خان از تموچین بدگوییها نمودند. اونگ خان گوش به سخنان بدخواهان تموچین نمیداد، مخالفان سنگون پسر اونگ خان را نیز با خود همراه ساختند، و چنان سعی کردند که اونگ خان را نسبت به تموچین بد بین ساختند، آخر کار به دشمنی و جنگ کشید و در جنگ سختی که میان تموچین و اونگ در گرفت اونگ شکست خورد و به بیابان آواره گشت. آخر کار بجایی کشید که اونگ خان به دست مردان تایانگ خان رئیس قوم تایمون رقیب دیرین خود کشته شد. سنگون پسر اونگ از مملکت پدرش آواره گشته به تبت رفت و آخر در کاشغر کشته شد.
داستان چنگیزخان خواندن تموچین روایتی است که میگوید تموچین را سران قبایل در خرولتای (قوریلتای) لقب چنگیز دادند، و بعضی اعتقاد دارند تموچین بر حسب داستان زیر این لقب را به خرولتای تحمیل کردهاست.
تموچین پس از آنکه اونگ خان را آواره ساخت خود را پادشاه اعلان کرد. تموچین با سایر اقوام و قبایل جنگها نموده همه را تار و مار و مطیع خود گردانید. بعد ازین پیروزیهای پی در پی خویش بر بدخواهان تموچین دستور داد تا جشن بزرگی را بر پا نمودند. در آن زمان، میان مغولان مردی بود بنام تب تنکری و دعوی میکرد که از اسرار و چیزهای غیبی خبر دارد و به آسمان پرواز میکند و با خدا حرف میزند. همچنین از یخ و سرما او را آسیبی نمیرسد و برهنه در میان یخ و برف میخوابد، و برف و یخ از گرمای بدنش آب میشوند. تب تنکری در این جشن پیش تموچین رفته و میگوید: «مردی سرخ رنگ سوار بر اسبی سفید رنگ بر من ظاهر شد و گفت نزد پسر یسوگای برو و به او بگو که پس ازین نباید ترا تموچین خطاب کنند بلکه باید ترا چنگیزخان گویند و ما بیشتر ربع مسکون را به تو و فرزندان تو ارزانی داشتیم.» پس تموچین دستور داد از این پس او را چنگیزخان خوانند.(چنگیزخان معنای شاه شاهان/شاه جهان میدهد)
چنگیز در سال ۱۱۶۰ در استپهای مرکزی آسیا به دنیا آمد. کودکی او صرف چوپانی و گردش در این استپهاها شد. او پسر یکی از فرماندهان مشهور مغول بود و کودکی زندگی اش در گیر و دار کشمکشهای بزرگان مغول سپری شد. اما زندگی چنگیز از ۹ سالگی دگرگون میشود؛ پدرش توسط تاتارها به قتل میرسد و بزرگان قبیله، او را به همراه مادر، خواهر و پنج برادرش به جلگهای لم یزرع تبعید میکنند. بزرگان قبیله انتظار داشتن آنها بمیرند ولی این طور نشد و آنها مردند و چنگیز جانشین پدر شد. در ابتدای کار، چنگیزخان از تیروکمانش برای دفاع از خانواده استفاده میکرد ولی پس از مدتی که احساس کرد برادر ناتنی اش به او زور میگوید او را به قتل رساند. چنگیز در این سن کم آمادگی رهبری و قتل و غارت را داشت. چنگیزخان که از قبیله اش طرد شده بود نیاز داشت دوستان قدرتمندی پیدا کند تا رهبری مغولان را به دست گیرد. بنابراین به ظاهر با جاموخان فرزند یکی از فرماندهان بزرگ طرح دوستی میریزد. این دو جوان با هم متحد میشوند و به گفته کتاب «تاریخ محرمانه» تبدیل میشوند به یک روح در دو بدن تا همواره از هم حمایت کنند. این دو جوان ستاره میادین جنگ بودند ولی چنگیز در ۲۰ سالگی ناگهان ناپدید میشود. او بعد از ۱۰ سال دوباره به قبیله باز میگردد؛ اما با یک ماموریت بزرگ که متحدکردن مردم جلگه بود و خودش نیز میخواست رهبری آنها را بر عهده بگیرد و این دقیقا یک سنت شکنی به تمام معنا بود. در این شرایط دیگر کسی به ایل طایفه اش وفادار نبود و همه پایبند چنگیز میشدند. کسی دقیقا از این ۱۰ سال غیبت او خبری ندارد و در کتاب «تاریخ محرمانه» هم اطلاعات دقیقی موجود نیست.
اولین تصمیمی که چنگیزخان پس از رسیدن به رهبری میگرد، آماده کردن ارتش برای حمله به تاتارهایی است که پدرش را به قتل رساندند. جنگی که میان لشکریان چنگیز و تاتارها در این میان بیشتر بود. تاتارها تا جایی که توان داشتند در مقابل چنگیزخان جنگیدند. چنگیزخان به سربازانش دستور داده بود هر تاتاری با هر سن و سالی دیدند به قتل رساندند.
جاموخان برادر قسم خورده چنگیز پس از مدتی که در مییابد تمامی شهرت و غنائم جنگها به چنگیز میرسد، شروع مخالفت با او میکند. حالا دیگر باید دیگر تعیین میشد که رئیس چه کسی است. جنگجویان بسیاری از بخشهای مختلف دنیا به سپاه جاموخان میپیوندد. سپاه جاموخان قوی تر و بزرگ تر از چنگیز بود ولی هوش و اراده چنگیز فراتر.
یورش مغولان به ایران درسال ۶۱۶ق/۱۲۱۸م آغاز گردید. ادوارد تلر در خاطراتش در مورد حمله چنگیزخان مغول به ایران دوره خوارزمشاهی مینویسد:
یک نمونه مهم در تاریخ، جنگهای چنگیزخان مغول، و بویژه تخریب سرزمینهای پارسی است. بیش از نصف جمعیت سرزمین تسخیر شده نابود گردید، و پارس، که همان ایران امروزیست، هرگز جلال و ابهت پیشین خود را دیگر باز نیافت.»
حمله چنگیزخان مغول چنان دهشتناک و بیرحمانه بود که خیابانهای نیشابور «که مهد علم و دانش و نوآوری آن زمان بود، تبدیل به جویبارهای خون گردید، و از سران مردان و زنان و کودکان هرمهایی ساخته شد، و حتی به سگها و گربههای شهر نیز رحم نکردند.» از اینروست که تاریخ نگار دیگری مینویسد:
شکی نیست که نابودی و ویرانی که در حین خیزش دولت مغول در ایران بوقوع پیوست، و قتل عام وسیعی که در آن زمان رخ داد، در هزار سال هم ترمیم نخواهد گشت، حتی اگر فاجعه دیگری نیز بوقوع نپیوندد.»
شاید هزار سال به طول نیانجامید. اما در اواسط قرن بیستم بود که جمعیت نیشابور به سطح دوران پیش از حمله مغول بازگشت.
او فرزندان بسیاری ازهمسران متعدد خود داشت اما مهمترین آنهاچهار پسر با نامهای جوجی، جغتای، اوگتای و تولی، ازاولین همسرش(که در سنت مغولی مهمترین وبزرگترین همسران میباشد)بودند. چنگیزخان همچنین زنهای بسیار داشت ولی مشهورترین ایشان پنج تن بودند، (بورته فوجین، کنجاخاتون، جاکمبو، دختر تایر اورسون و دختر تایانگخان). چنگیز تمام ممالک مفتوحه را بین پسران و برادرش تقسیم نمود، کار صید و شکار را که در میان مغولان کاری بسا شگرف و پسندیده بود به پسر بزرگش جوجی سپرد. اور یاسا و یارغو یعنی قضاوت و دادگستری و کیفر گناهکاران را به جغتای داد و امور سپاه را تولی تفویض کرد و اوکتای را به جانشینی تعیین کرد. بعد از آنکه حدود مملکت وسعت یافت برادرش اوتچکین را به ملک چین فرستاد.
چنگیزخان چهار پسر داشت بنامهای تولی، اوگتای، جوجی و جغتای.
جوجی پسر ارشد چنگیزخان بود که پیش از فوت پدر درگذشت.
جغتای پسر دوم چنگیزخان بود که چنگیز پس از بازگشت از جنگ خوارزمشاه حکومت ماوراالنهر و خوارزم و شهرهای
ایغور و کاشغر و بلخ و بدخشان و غزنین تا حدود سند را به جغتای سپرد.
اوگتای بعد از مرگ چنگیزخان بجای پدر امور رهبری امپراتوری مغول را در دست گرفت.
تولی خان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعین کند اما بعد از آن بر گشت و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است.
چنگیز پس از چیرگی بر اونگ خان و قبایل مغول از برای ضبط مملکت و صلاح ارتش و رعایا قاعدهای چند وضع کرد و برای هرکار قانونی نهاد و برای هر گناه کیفری معین کرد. در آغاز برای اهل اسلام احترام زیاد قایل بود و مجازات او برای قتل هر مسلمانی چهل بالش زر (هر بالش پانصد مثقال طلا یا نقره بود. (ر. ک «تاریخ جهانگشا» ۱/۱۶» و برای قتل هر یک از مردم چین یک سر درازگوش (خر) را دیه معین کرد. چون قبایل مغول از خود دارای خط و کتابت نبودند، دستور داد تا برخی از فرزندان مغول خط اویغوری بیاموختند و قوانین او را که به «یاسا». معروف است ثبت کردند و آن دفاتر را در خزانهها نگهداشتند تا هر وقت خانی بر تخت نشیند و یا حادثهای روی دهد شاهزادگان جمع شوند و آن طومارها را حاضر کنند و بنای کار را آن نوشتهها و قوانین بگذارند و امور ارتش و حمله به شهرها را را برآن شیوه پیش گیرند. چنگیز پس از تسلط بر اقوام مغول رسوم و عادات ناپسند مانند زنا و دزدی را از میان ایشان برداشت و درهای بازرگانی را میان غرب و شرق باز نمود و بازرگانان نیز بی دغدغه آمدوشد میکردند. چنگیز در نامهها که به سرکشان و دشمنان مینوشت و ایشان را به اطاعت میخواند هرگز از سپاه و جنگافزار چیزی نمینوشت و ایشان را از وفور سلاح نمیترساند، همین قدر مینوشت اگر رام و مطیع شوید به جان امان یابید و اگر خلاف کنید ما چه دانیم آن را خدا داند.
در اثنای سفر جنگی نزدیک شدن مرگ خود را دریافت و فرزندان خود را حاضر ساخت و اوگتای را به جانشینی خود تعیین کرد، ورارود (ماورالنهر) و دیار مجاور آن را به جغتای داد. او دستور داد تا میان اوگتای و برادران پیماننامهای نوشتند که به موجب آن هیچ یک از برادران نباید از فرمان او سرپیچی کنند. پس از آن وصیت کرد که چون مرگش برسد کسی گریه نکند و مرگش را پنهان دارند تا دشمن آگاه نشود. همچنین او را مخفیانه دفن کردند تا دشمنان متوجه مرگ او نشوند و از نبود او سوء استفاده کنند. سر انجام پس از ۲۵ سال حکمرانی در سن هفتادوسه سالگی از جهان رفت (درباره طول عمر چنگیز و سال تولدش میان محققین اختلاف نظر است).
نام کامل تموچین
زادروز ۱۱۵۵/۱۱۶۲ م
زادگاه هنتی مغولستان
مرگ ۱۲۲۷ میلادی
محل مرگ قنگشوی شیان
همسر بورته فوجین/کنجاخاتون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#193
Posted: 11 Nov 2013 22:58
اوگتای خان
اوگتای خان، پسر چنگیزخان بود. چنگیز در هنگام مرگ اوگتای را جانشین خویش تعیین کرد. پس از مرگش شاهزادگان و نوهها که از سوگواری فارغ شدند هریک به خرگاههای خود برگشتند. پس از گذشت دو سال در آغاز بهار همه شاهزادگان و نوهها رو به اردوی بزرگ نهادند تا امور فرمانروایی را قرار دهند. از دشت قپچاق باتو و برکه و برکجار و سایر برادران یعنی پسران جوجی و از سوی شرق برادران چنگیز اوتچکین و بیلکوتای براه افتادند. الغنوین (تولی) قبلا با برخی از سران مغول در اردوگاه چنگیز بودند. پس از آیین جشن و سرور درونمایه عهدنامه چنگیز را خواندند که اوگتای را بر سریر شاهی بنشانند. اوگتای ابتدا نپذیرفت و گفت که امر سلطنت سزاوار برادر بزرگتر جغتای است و عموهایم نیز حضور دارند میتوانند هریک این مسؤلیت بزرگ را به دوش بگیرند که از همه ما سزاوارترند.
پس از چهل روز گفتگو سرانجام اوگتای پذیرفت. جغتای برادر بزرگتر دست راست او را گرفت و اوتچتکین که عمش بود دست چپش را گرفت و او را در ساعتی که اخترشماران تعیین کرده بودند بر تخت پادشاهی نشاندند. همه شاهزادگان و امیران دربار به یکبار زانو زدند و او را قاآن نام نهادند و شاهزادگان مغول از اردو بیرون رفته سه بار پیش آفتاب زانو زدند. پس از آن دوباره جشنی بزرگ برپا کردند و در آن اوگتای گنجینههای چنگیز را که از سرزمینهای گوناگون غارت کرده و گرد آورده بود میان شاهزادگان و امیران مغول تقسیم نمود و دستور داد تا سه روز جهت روان چنگیز به مردم غذا بدهند و به مقتضای رسم اجدادان خود چهل تن از دختران زیباروی را که از نسل امیران بودند آراسته و بر اسپان سوار کرده نزد روح چنگیز فرستادند. اوگتای پس از برنشستن بر تخت لشکرها به اطراف روان ساخت تا خللی راکه پس از مرگ چنگیز دست داده بود جبران کند و جورماغون را با سی هزار سپاه به پسراندن سلطان جلال الدین خوارزمشاه مامور کرد.
جانشین اوگتای خان فرزند او گویوک خان بود که اسما شش سال و رسما دو سال حکومت کرد. در چهار سال اول مادرش به عنوان نایب السلطنه حکومت میکرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#194
Posted: 11 Nov 2013 23:01
تولیخان
تولی خان پسر چهارم چنگیزخان از برادران خود جوجی و جغتای و اوگتای کوچکتر بود و در دلاوری و قلعه گشایی و سپاهیگری بی مانند بود و هیچ یک از پسران و برادران چنگیز مانند وی لشکرکشی و فتوحات نکرده اند. چنگیز در اوایل میل داشت که او را به جانشینی تعین کند اما بعد از آن بر گشت و گفت که منصب لشکرکشی و ضبط یورت و حفظ خزانه بر تو مناسبتر است. تولی در بیشتر اوقات ملازم چنگیزخان بود و او همواره با وی مشورت میکرد. چون چنگیز بمرد و شاهزادگان هریک به مقام خود رفتند تولی در یورت اصلی که تختگاه چنگیزخان بود بماند تا آنکه قوریلتای (مجلس بزرگ) دایر شد و اوگتای را به قاآنی برداشتند. پس از آن به دستور اوگتای قاآن جدید تولی به چین لشکر کشید و سپاهیان التان خان را بشکست و از رودخانهای قراموران که تا آن زمان هیچکس نگذشته بود بگذشت و به برادرش پیوست. تولی در زمان قاآنی اوگتای بمرد و از جمله فرزندان او منکوقاآن و هولاگوخان یا همان هلاکوی خونریز معروف و قوبیلای قاآن و آریق بوکا بودند. سورقوقتیتی بیکی زن تولی خان را زنی بسیار خردمند گفته اند، این زن خردمند بود که فرزندان خود را با ادب و با فرهنگ تربیت کرد و چنان رفتار کرد که پس از مرگ گیوگ خان سلطنت به پسرش منکوقاآن تعلق گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#195
Posted: 11 Nov 2013 23:05
گویوکخان
گویوکخان (پیرامون ۱۲۰۶-۱۲۴۸ میلادی) سومین خان مغول پسر اوگتایخان و نوهٔ چنگیزخان بود و از ۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی بمدت دو سال شاهی کرد.
اوگتای قاآن در ایام سلطنت خویش پسر بزرگتر خود کوچو را که از توراکینه خاتون زاده شده بود به جانشینی تعیین کرده بود اما او در زمان حیات پدر مرد. اوگتای پسر دیگرش شیرامون را در نظر گرفت. چون اوگتای بمرد گیوگ خان که به سفر جنگی درازی رفته بود به تعجیل بازگشت و به ایمیل رسید و چون شنید که اوتچکین برادر چنگیز به طمع سلطنت حرکت کردهاست بیدرنگ آهنگ اردوی پدر کرد و چون به اردو رسید رعایت یاسا (قانون چنگیزی) را واجب دانست. و با آنکه قدرت و شوکت داشت در کارها دخالتی نکرد و زمام امور را همچنان در دست تراکینه خاتون بازگذاشت. توراکینه دستور تشکیل قوریلتای داد تا امرا و شاهزادگان و سرداران سپاه جانشین اوگتای را تعیین کنند. در فصل بهار از سراسر امپراتوری امرا و شاهزادگان به اردو رسیدند. اشتراک کنندگان در قوریلتای چندان تحفه و پیشکش آوردند که از شمار بیرون بود. از سوی دیگر اوتچکین نیز با هشتاد پسر و نبیره با شرمساری از اقدامی که پس از مرگ اوگتای کرده بود به قوریلتای حاضر شد. در آن صحرا از بس مردم از اطراف امپراتوری جمع شده بود جا و منزل کم آمد و خواربار بسیار گران شد. گویند فقط برای مسلمانان دوهزار خرگاه ترتیب داده بودند. پس از اجتماع درباره کسیکه شایسته مقام سلطنت باشد رای زدند. چون شیرامون هنوز کودک بود و کوتان بیمار بود و گیوگ خان که در شجاعت و تسلط مشهور بود میل توراکینه به سوی او بود. چون بسیاری از امیران و شاهزادگان باوی همنوا بودند قرعهای فال بر وی افتاد. در روز تعیین شده از قبل مراسم تختنشینی را به جا آوردند.
فرمانروایی (۱۲۴۶ تا ۱۲۴۸ میلادی)
گویوک در حال بازپرسی از جمالالدین محمود هودجانی. تاریخ جهانگشای جوینی.
پس از یک هفته جشن به دستور گیوگ خان در گنجهای قدیم و جدید را باز کردند و اموال را بین شاهزادگان و امرا و سرداران سپاه بخش نمودند. پس از آن به کار مملکت پرداختند نخست برغوچیان (قاضیان و بازرسان) فاطمه خاتون را محاکمه کردند و بعذ اوتچکین برادر چنگیز را مورد بازرسی قرار دادند و چون امر او نازک و خانوادگی بود جزء منکوقاآن و تنی چند از شاهزادگان را بدان اجازه دخول ندادند و چون اوتچکین به گناه خویش اعتراف کرد او را عفو نمودند.
ایلجیگدای را با سپاه سنگین به سوی مغرب فرستاد تا مهم گرجستان و روم را فیصله کند و نخست به قلع و قمع اسماعیلیان در الموت بپردازد. ضبط عراق و فارس و کرمان را تا حدود هرموز به ارغون آقا رجوع کرد. گیوگ عزم ولایات غربی کرد در بهار همان سال به سمرقند رسید و در آنجا مرگ گلویش را گرفت، مدت حکومتش دوسال بیش نبود.
در سال ۱۲۴۵ پاپ اینوسنت چهارم عدهای را برای تحقیق از اوضاع و احوال مغولها به مغولستان فرستاد. دو نفر آز آنها (Giovanni da Pian del Carpine) و (Lawrence of Portugal) در ۲۴ اوت سال ۱۲۴۶ هنگامی به قراقوروم پایتخت مغولستان رسیدند و پیغام پاپ را تسلیم کردند که گویوک خان در حضور عده زیادی از شاهان و سران کشورهای مختلف بعنوان خان بزرگ بر تخت مینشست.
گویوک خان در جوابیهاش به دو نوشتهٔ پاپ، ضمن جواب به سوالات او، مدعیات مذهبی او را رد میکند و از او میخواهد که بههمراه تمام شاهان اروپایی به دربار خان بیایند و شخصاً اعلام بندگی و اطاعت کنند، و گرنه او آنها را بعنوان دشمن خود تلقی خواهد کرد.
سلطنت ۲۴ آگوست ۱۲۴۶ - بین ۲۷ مارس و ۲۴ آوریل ۱۲۴۸
القاب خان، خاقان
نام پسامرگ: امپراتور جیانپینگ
زاده ۱۲۰۶
درگذشته بین ۲۷ مارس و ۲۴ آوریل ۱۲۴۸ (در ۴۲ سالگی)
مکان مرگ قوم-سنگگیر در سینکیانگ
بعد از اوگدای خان
قبل از منگو خان
همسر اغول قایمیش
دودمان بورجیگین
پدر اوگدای خان
مادر توراکینه خاتون
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#196
Posted: 11 Nov 2013 23:06
منکوقاان
بعد از مرگ گیوگ خان راهها بسته شدندو شاهزادگان مغول دستور دادند که هرکس به هرکجا رسیده باشد، آباد یا خراب حق حرکت از جا بجایی ندارد. بار دیگر در کار و امور خلل توسط مغولان بخاطر مرگ رئیسشان پدید آمد. بعد از مرگ گیوگ خان مردم نسبت کارهای خوب سورقوقتیتی مادر منکوقاآن همه راغب آن شدند که پسرش باید زمام امور امپراتوری چنگیز را در دست گیرد. در میان احفاد چنگیز باتو از همه با شوکت تر بود برای احضار شاهزادگان ایلچییان فرستاد تا غرض تعین سرنوشت مغولان و بخصوص آینده امپراتوری به دشت قپچاق بییایند و به اتفاق رئیس آینده خویش را تعین کنند. بعضی از شاهزادگان تمرد کرده نپذیرفتند به بهانه اینکه یورت اصلی چنگیزخان کلوران است نه دشت قپچاق، ما را احتیاجی برفتن به صحرای قپچاق نیست. درین میان سوقوقتیتی پسرش منکوقاان را با برادران به قیپچاق نزد باتو فرستاد، باتو که در سیمای منکو آثار شوکت را مشاهده کرده بود گفت که منکو از میان شاهزادگان بیشتر از همه به سلطنت سزاوارتر است و من میخواهم که مسؤلیت این وظیفه خطیر را بوی بسپارم، آنگاه سایرین نیز سخن او را تصدیق کردند. منکو از قبول این امر ابا ورزید تا آنکه برادرش موکا که در بین مغولان به زیور خرد آراسته بود برخاست و گفت: «ما همه درین مجلس تعهد کرده ایم که از سخن باتو نگذریم و منکو نیز نباید از مصلحت دید او تجاوز کند.» بعدا منکو نیز به علامت رضا سر جنبانید. بعد فیصله نمودند که سال آینده در کلوران که یورت چنگیز باید گردهم آیند و بار دیگر به منکوخان تعهد بسپارد و او را به قاآنی تعین کنند. سال آینده جمعی از فرزندان اوگتای و گیوگ و فرزندان جغتای مخالفت نموده میگفتند که خانی باید ازآن فرزندان اوگتای و گیوگ خان باشد. باتو به برکه اغول برادر منکو احوال داد که هرکه حاضر شود یا نشود باید منکوخان را به سلطنت بردارید و هرکه مخالفت کند سرش را بردارید. پس همهای شاهزادگان به جز معدودی در قوریلتای حاضر شدند و منکو را به سال ششصدو چهل و هشت به خانی برگزیدند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#197
Posted: 11 Nov 2013 23:08
قوبلایخان
قوبلایخان (یا کوبلایخان؛ متولد: چهارشنبه ۲۳ سپتامبر ۱۲۱۵ (میلادی) برابر ۱ مهر ۵۹۴؛ درگذشت: پنجشنبه ۱۸ فوریه ۱۲۹۴ (میلادی) برابر ۳۰ بهمن ۶۷۲ در پکن)، یکی از نوادگان چنگیزخان بود، که بین سالهای ۱۲۶۰ (میلادی) تا ۱۲۹۴ (میلادی) حکومت کرد و به این ترتیب، پنجمین خانِ بزرگ امپراتوری مغول بود. پس از تقسیم امپراتوری، کوبلای چین (و به این ترتیب لقب خان بزرگ) را از آن خود کرد و سلسله یوان را سال ۱۲۷۱ (میلادی) در این کشور تأسیس نهاد. او پسر تولیخان و برادرِ بزرگ هولاکو میباشد، که در ایران حکومت میکرد.
از وقایع مهم این امپراتور، حمله به ژاپن بود، که در هر دو لشکرکشی، طوفان نابههنگام (که ژاپنیها از آن به عنوان کامیکازه طوفان خدا یا معجزه یاد میکنند) باعث شکست نیروی دریایی مغولها و عقبنشینی به سوی چین شد.
در زمان کوبلایخان نیز، سفرنامهنویس مشهور ایتالیایی، مارکو پولو از چین ملاقات کرد و به مدت زیادی همچنین در دربار او مشغول بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#198
Posted: 11 Nov 2013 23:11
قورولتای
قورولتای همچنین قوریلتای به ترکی به معنی مجمع عظیم برای مشاوره میباشد. مجمعی که ریش سفیدان ترک جمع شده و تصمیمات سیاسی گرفته و تصمیمات این مجمع حالت قانونی میگیرد، قورولتای گفته میشود. میتوان قورولتای را به نوعی مجلس قانون گذاری محسوب میشود.
قوریلتای یا قوریلتای گردهمایی به منظور مشورت و یا حل و فصل اختلافات که بین چندین ایل بزرگ مغول یا ترک که معمولاً به دعوت ایلخان یا ریشسفیدان قبایل رخ میدهد. تصمیمی که در این جمع گرفته شود خود به خود جنبه رسمی گرفته تمام ایلها، ایلچه ها، اوبهها و اویماقها موظف به دفاع هستند.
اکثر خانهای مغول همچون چنگیز خان در قوریلتای منتخب میشدند. در کاربرد مدرن این واژه به معنی گردهمآیی مجلس شورا و پارلمان نیز در گروههای سیاسی مختلف ترک استفاده میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#199
Posted: 11 Nov 2013 23:12
یاسا
یاسا کتاب قانونی است که براساس حقوق عرفی مغول و فرامین چنگیز خان تنظیم شدهاست. نگارش این قانون با همکاری اوگتای و جغتای (فرزندان چنگیز) صورت گرفت.
این قانون با خط اویغوری و به زبان مغولی نوشته شده و دستورهایی درباره چگونگی روابط با کشورهای بیگانه، جنگ، تقسیمات ارتش، سیستم نامه رسانی، مالیات، وراثت و روابط خانوادگی را دربرمی گیرد.
واژه «یاسا» در زبان مغولی و اویغوری به معنی حکم و فرمان یا «حکم و فرمان شاه» است و در لغت نامه دهخدا رسم، قاعده و قانون نیز معنا شده، عبارت ترکی «تورهٔ چنگیزی» نیز گهگاه به کار میرود. توره (tura) در مغولی به آداب قومی و دستور اجدادی گفته میشود. و به قوانینی گفته میشود که زیر دستان جنگیز آن را با دقت اجرا میکردند .
در دورانی که سلطان محمد خوارزمشاه بر ایران حکم میراند، شخصی به نام تموچین با مطیع ساختن قبائل پراکنده مغول و تاتار در دشتهای وسیع مغولستان در شمال چین امپراتوری خویش را بنیان نهاد. در سال ۱۲۰۶ مجمع بزرگ قوریلتای لقب چنگیز خان را (که احتمالاً به معنای فرمانروای جهان بودهاست) برای وی برگزید.
از آن هنگام چنگیز خان همزمان با کشورگشائیهای خود در چین، ترکستان، ایران و روسیه، احکام و قواعد متعددی را برای سر و سامان بخشیدن به زندگی اجتماعی مردم مغول وضع کرد.
از آن جا که به دلیل ناآشنایی قوم مغول با خط و نگارش حقوق عرفی آنان مکتوب نبود. چنگیز خان دستور داد برای نگارش فرامین و قوانین خود و گردآوری آداب و رسوم مورد قبول او خط اویغوری به کودکان مغول آموخته شود.
یاسا در نزد مغولان بسیار مقدس و شایسته احترام بود. چنگیز خان در زمان حیات خویش جغتای را مأمور نظارت بر اجرای یاسا کرده بود و فرمان داده بود مقررات یاسا را روی سنگهای بزرگ جادههایی که مسیر عبور سربازان بود، حک کنند. ماده اول یاسا که با حروف درشت روی صخرهٔ سنگی بزرگی در فلات پامیر حک شده، این است: «هرکس از یاسا سرپیچی کند، سرش را به باد خواهد داد.» و در پایین آن آمدهاست: «همچنان که آسمان بیش از یک خدا ندارد، زمین نیز بیش از یک خدا ندارد و آن خدا هم منم: چنگیزخان.»
یاسا با احکام سخت و خشن خود نظام مغول را حفظ کرد، همه مردم را مطیع کرد و تحت فرمان یک نفر درآورد و یکی از علل پیشرفت چنگیز خان گردید. قوبلای قاآن تا حدی به رعایت یاسا اهمیت میداد که یکی از فرزندانش را به دلیل خیانت کردن به یاسا چوب زد و حبس کرد. اقتدار یاسا در دوران تیمور گورکانی و جانشینان او تا زمان سلطان بابر نیز حفظ شد.
یاسا مانند بسیاری از قوانین قرون گذشته از اصل تناسب میان جرم و مجازات پیروی نمیکرد. اصل شخصی بودن مجازاتها نیز اعمال نمیشد و در بعضی موارد فرزندان مجرم به جای او مجازات میشدند یا حتی به عنوان غرامت تحویل محکوم له میشدند. از رایجترین مجازاتها در میان مغولان، مجازات اعدام بود و در متن یاسا برای بسیاری از اعمال کم اهمیت کیفر اعدام در نظر گرفته شده بود.
به نظر میرسد به دلیل پیشرفته بودن تمدن مسلمانان و یا علاقه شخصی چنگیز به اسلام، پیروان این دین از وضعیت بهتری نسبت به سایر مردم برخوردار بودند. در یاسا میزان خون بهای یک مسلمان چهل بالش طلا (معادل ۲۰ هزار مثقال طلا) و خون بهای چینیها یک الاغ تعیین شده بود. مجازات قتل یک مغول نیز مرگ بود. ضمناً مغولان به قصاص اعتقاد نداشتند و نظام برده داری نیز در مورد بیگانگان اعمال میشد و گرفتن اقرار از طریق شکنجه مجاز بود.
در یاسا بسیاری از احکام متأثر از باورهای قبیلهای نیز به چشم میخورد. از جمله: مجازات اعدام برای کسی که در آب یا خاکستر ادرار کند. و یا حیوان را به روش مسلمانان ذبح کند. همچنین هرگونه آلوده کردن یا حتی فروبردن دستها در آب منع شده بود. پا گذاشتن بر روی آتش و ظرفی که برای تهیه غذا استفاده میشود نیز ممنوع شده بود. این احکام حکایت از احترام مغولان به آب و غذا دارند.
علاوه بر این مغولان عدد نه را مقدس میدانستند و گویا به همین جهت دزدان محکوم بودند، نه برابر شیء مسروقه را پس دهند.
در زمینه حقوق خانواده مغولان، در واقع زن از سوی مرد خریداری میشد. با ازدواج به عضویت خانواده شوهر در میآمد و پس از مرگ شوهر نیز به عقد برادر یا پسر شوهرش در میآمد. البته آنها میتوانستند زن را به عقد مرد دیگری درآورند.
چند زنی (تعدد زوجات) رایج بود و مادر، خواهر و دختر محرم به شمار میرفتند، اما خواهران ناتنی جزء محارم نبودند و ازدواج با آنان آزاد بود. نامزدی کودکان توسط پدر و مادرشان نیز رایج بود. برای زنا و لواط نیز مجازات اعدام در نظر گرفته بودند.
تعصبات مذهبی در میان مغولان وجود نداشت، انجام مناسک مذهبی و رعایت احوال شخصیه مطابق با مقررات مذهبی برای پیروان تمام ادیان و فرقهها آزاد بود. استفاده از القاب افتخاری نیز در میان مغولان رایج نبود و چنگیز فرمان داده بود که از گفتن سخنان پرطمطراق خودداری کنند و وقتی با سلطان یا هرکس دیگر سخن میگویند، تنها نام او را بر زبان آورند.
از مقررات جالب یاسا در این مورد؛ مالیات نگرفتن از فرزندان ابوطالب، فقها، قاریان قران، پزشکان، دانشمندان، زاهدان، مؤذنان و مردهشویان بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#200
Posted: 12 Nov 2013 01:19
خانهای نایبالسلطنه
جوجی
جوجی پسر ارشد چنگیزخان بود و فقط یک خواهر داشت که از وی بزرگتر بود. هنگامیکه قوم مرکیت خیمه و خانهای چنگیز را غارت کردند و زنش راکه به جوجی آبستن بود با خود بردند و به اونگ خان دادند. اونگ خان آن زن را نزد خود نگاه داشت تا آنکه چنگیزخان او را زلب کرد. اونگ آن زن را باز فرستاد و پس از چند روزی پسری از وی به دنیا آمد که نامش را جوجی گذاشتند یعنی «مهمان ناخوانده». پس از آنکه جوجی بزرگ شد برادرانش در نسب او طعن میکردند و از این رو میان او و برادران چندان محبتی نبود. جوجی پس از فتح خوارزم به دشت قپچاق رفت و هنگامی که پدرش به زادگاهش برگشت پیش او رفت. جوجی پیش از فوت پدر درگذشت و از وی هفت پسر ماند که یکی به نام برکه و دیگری باتو نام داشت. پس از جوجی باتو بحای پدر نشست و بقایای قپچاق، و الان و روسیه را بدست آورد و شهری را به نام سرای بنا نهاد. میگویند که باتو پیرو هیچ دین و مذهبی نبود و جزء خداپرستی هیچ شیوه دیگری نمیدانست، اهل بذل و بخشش بود و هرچه پیش او میفرستادند در حصارش میان مسلمانان و مغولان و پیروان سایر ادیان بطور مساوی تقسیم میکرد، مرگ باتو بسال ۶۵۳ اتفاق افتاد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.