ارسالها: 23330
#221
Posted: 16 Nov 2013 23:53
عبیدالله مهدی
عبیدالله مهدی(نام کامل وی: عبیدالله سعید بن الحسین المهدی بالله) (۹۰۹-۹۳۴) بنیانگذار خلافت فاطمی، تنها خاندان بزرگ خلافت شیعه در تاریخ اسلام بود.
وی شیعه اسماعیلی بود و نسب خود را به فاطمه دختر محمد می رسانید؛ در بین مورخین مسلمان برخی مانند ابن خلدون و ابن اثیر ادعای او را پذیرفته اند و برخی مانند ابن خلکان و سیوطی این نسب نامه را جعلی میدانند.
عبیدالله مهدی در شهر سلمیه از سرزمین حمص در شهرهای شام برعلیه خلیفه خروج کرد و به مراکش پناه آورد، پس از مدتی از آنجا نیز خارج شده و به سجلماسه رفت. سرانجام، او موفق به تشکیل خلافت فاطمی شد؛ دو سال پیش از مرگش، خلافت او از مراکش تا مصر و تونس گسترش یافته بود.
در مذهب اسماعیلیه، او امام دانسته میشود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#222
Posted: 16 Nov 2013 23:57
محمد قائم بأمرالله
محمد قائم بأمرالله(۸۹۳-۹۴۶) دومین خلیفه از خلفای فاطمی و دوازدهمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است. وی پس از مرگ پدرش عبیدالله مهدی در سال ۳۲۲ هجری، خلافت را برعهده گرفت. او در سلمیه در سوریه زاده شده بود؛ او ار ۱۳ شوال ۳۴۴ هجری/۱۷ مه ۹۴۶ میلادی درگذشت و پسرش اسماعیل منصور جانشین او شد.
اسماعیل منصور
اسماعیل منصور(۹۱۳-۹۵۳ میلادی) سومین خلیفه از خلفای فاطمی و سیزدهمین امام در مذهب شیعه اسماعیلی است؛ او پس از مرگ پدرش قائم بأمرالله در سال ۳۳۴ هجری به خلافت رسید. او فتنه ابن کیداد خارجی را دفع کرد و شهر منصوریه را بنا نهاد؛ او سیسیلیه را دوباره به اشغال فاطمیان درآورد. سرانجام منصور بر اثر بیماری در سال ۹۵۳ میلادی درگذشت و پسرش المعزلدین الله جانشین او شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#223
Posted: 16 Nov 2013 23:57
المعزلدین الله
المعزلدین الله (۹۳۲-۹۷۵) (نام کامل وی:معد المعز لدین الله، المعز أبو تمیم معدّ بن منصور العبیدی) چهارمین خلیفه از خلفای فاطمی در تونس و اولین خلیفه از خلفای فاطمی در مصر و چهاردهمین امام از امامان مذهب شیعه اسماعیلی بود. او در بین سالهای ۹۵۳ تا ۹۷۵ حکم راند. وی برای استیلا یافتن بر مصر با خلیفه عباسی وارد جنگ شد، تا این که مصر را از عباسیان گرفت و شهر قاهره را بنا کرد.
ابومنصور نزار العزیزبالله
ابومنصور نزار العزیزبالله(نام کامل وی:العزیز بالله نزار بن معد بن إسماعیل) (۳۴۴ ه/۹۵۵ م- ۲۸ رمضان ۳۸۶ ه/۱۵ اکتوبر ۹۹۶ م) پنجمین خلیفه از خلفای فاطمی و هشتمین سلطان از سلطانهای مصر و پانزدهمین امام از امامان مذهب شیعه اسماعیلی بود.
او خطبه به نام خلیفه عباسی در یمن را متوقف ساخت، و از آن پس خطبه در آن سرزمین به نام خلیفه فاطمی گفته شد. او به فرماندگی جوهر صقلی به ضد سپاه آپتکین تاخت و در سال ۳۶۸ هجری بر دمشق چیره شد. به دستور او، دانشگاه الازهر در قاهره بنیاد شد، همچنین کتابخانهای در قاهره و اسکندریه ساخته شد. العزیز در سال ۹۹۶ میلادی درگذشت و پسرش حاکم بأمرالله به خلافت رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#224
Posted: 17 Nov 2013 00:03
حاکم بأمرالله
حاکم بأمرالله(۹۸۵-۱۰۲۱) ششمین خلیفه فاطمی در مصر بود که از سال ۹۹۶ در آن سرزمین فرمان میراند. وی در حالی که یازده سال داشت، به خلافت رسید. او مؤسس دارالحکمه در قاهره بود. وی با چین روابط دوستانهای برقرار کرد. او در سال ۱۰۲۱ ناپدید شد، اسماعیلیان معتقد هستند که او کشته نشده بلکه خدا او را ناپدید کرده است و به همراه مهدی بازخواهد گشت.
علی ظاهر
علی ظاهر(نام کامل وی:الظاهر لإعزاز دین الله أبو الحسن علی ابن الحاکم بأمر الله) (۱۰۰۵-۱۰۳۶ میلادی/۳۹۵-۴۲۷ هجری) هفتمین خلیفه از خلفای فاطمی بود که پس از ناپدید شدن پدرش حاکم بأمرالله به خلافت رسید. همزمان با خلافت او، خشکسالی در مصر، فلسطین و سوریه روی داد. او روابط تجاری و سیاسی با امپراتوری بیزانس برقرار کرد و کلیساهای ویران شده در قاهره را دوباره بنیاد نهاد. در مذهب شیعه اسماعیلی، او امام دانسته میشود؛ طول دوران امامت او شش سال است و جانشین او معاذ مستنصر است.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#225
Posted: 17 Nov 2013 00:03
معاذ مستنصر
معاذ مستنصر(نام کامل وی:معاذ المستنصر بالله بن علی الظاهر لإعزاز دین الله ) هشتمین خلیفه فاطمی و هجدهمین امام از امامان مذهب شیعه اسماعیلی است. او در قاهره در شانزدهم جمادی الثانی سال ۴۲۰ هجری زاده شد و هشت ماه بعد به جانشینی پدرش برگزیده شد. در ۱۵ شعبان ۴۲۷ هجری، در حالی که معاذ مستنصر تنها ۶ سال داشت، به جای پدرش به خلافت نشست. دوران خلافت او ۶۰ سال به طول انجامید که از همه خلفا طولانی تر است. در این دوران خشکسالی ادامه یافت. سرانجام در ۱۸ ذیحجه ۴۸۷ هجری، معاذ مستنصر درگذشت. پس از مرگ او، در مورد خلیفه بعد از وی اختلاف درگرفت. برخی به خلافت پسرش احمد مستعلی و برخی به خلافت پسرش نزار باور داشتند، که باعث شکاف در بین اسماعیلیان شد.
احمد مستعلی
احمد مستعلی(نام کامل وی:أبو القاسم أحمد بن معد المستنصر بالله بن الظاهر بن علی بن منصور المستعلی بالله) نهمین خلیفه فاطمی در مصر و مراکش بود؛ وی به جانشینی معاذ مستنصر رسید. اسماعیلیان مستعلی، او را به عنوان نوزدهمین امام خود پذیرفته اند؛ در حالی که نزاریان، برادرش نزار را به امامت پذیرفتند. در زمان حکومت او، صلیبیان توانستند بر اورشلیم سلطه یابند. مستعلی در قاهره در سال ۱۱۰۱ میلادی درگذشت. مدت فرمانروایی او هفت سال و دو ماه بود.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#226
Posted: 17 Nov 2013 00:06
امویان
قلمرو امویان
امویان از دودمانهای تاریخی اسلامی بودند. این دودمان از قبیله قریش و از طایفه بنیامیه بودند.
امویان از سال ۶۶۱ تا ۷۵۰ میلادی به عنوان خلفای امپراتوری تازه تاسیس اسلامی در دمشق حکومت کردند و اولین سلسله موروثی را در تاریخ اسلام پدید آورند. قلمرو تحت حکومت آنها از مشرق تا هند و از مغرب تا شبه جزیره ایبریا گسترده بود. بعد از سقوط حکومت امویان در شرق به وسیله عباسیان آنان در اندلس (اسپانیا) امارت قرطبه (کوردوبا) را بنا نهادند که از سال ۷۵۶ تا ۱۰۳۱ حکومت کرد و این حکومت از سال ۹۲۹ میلادی به نام خلافت بود.
در باب ریشه این قوم باید گفت که آنها همچون پیامبر اسلام از مردی به نام عبدالمناف از طایفه قریش نشأت میگیرند. از دو پسر این شخص یکی به نام هاشم جد خاندان هاشمی و پیامبر اسلام بود و دیگر عبدالشمس پدر امیه که جد خاندان بنی امیه بود.
در ابتدای قرن هفتم میلادی اعقاب امیه یکی از خانوادههای پرنفوذ اعراب مکه بودند. در این زمان بود که محمد بن عبدالله از خاندان هاشم اعلام پیامبری کرد. هنگامی که محمد در سال ۶۲۲ هجری به مدینه مهاجرت کرد و در پی آن نبردهایی با مکیان داشت با اعضای خانواده امویان که در سمت سپاه مکه بودند، جنگید. از این میان ابوسفیان بن حرب پدر معاویه اولین حاکم امویان رهبری سپاه مکه را بر عهده داشت. مدینه بر سر راه شام قرار داشت و تجارت با شام مهم ترین منبع درآمد خانواده بنی امیه بود. محمد با بستن این مسیر توانست سرانجام ابوسفیان را ناتوان کرده و منجر به سقوط مکه شد. ابوسفیان کمی قبل از فتح مکه توسط مسلمانان ناگزیر به دین اسلام درآمد. در نهایت با این تغی جهت، ضمن بازگشت صلح به دو خانواده رقیب اموی و هاشمی در قریش، باعث شد که امویان بتوانند در سیاست آینده حکومت اسلامی- عربی نوپا نقش مهمی بازی کنند. معاویه پسر ابوسفیان کمی بعد به عنوان کاتب وحی درآمد. بعد از مرگ محمد، معاویه در نبردهای سپاه اسلام علیه امپراتوری روم شرقی در آسیای صغیر (سوریه یا شام)شرکت کرد و موفق به فتح دمشق شد.
در سال ۶۴۴ میلادی عثمان بن عفان که از خانواده امویان بود به عنوان خلیفه انتخاب شد. عثمان بر خلاف سایر افراد قبیله خود از همراهان اولیه محمد بود و در هجرت او از مکه به مدینه حضور داشت. هنگامی که او مناصب حکومت را تقسیم میکرد، معاویه را به عنوان حاکم شام منصوب کرد. با قتل عثمان در سال ۶۵۶ میلادی یا ۳۵ هجری قمری در مدینه، علی ابن ابیطالب به خلافت برگزیده شد. درحالی که معاویه قصد داشت با بیعت با علی به عنوان خلیفه مسلمانان ولایت خود بر شام را تحکیم کند، علی ابن ابیطالب به دلیل فساد در دستگاه حاکمیت معاویه وی را عزل کرد اما معاویه از فرمان خلیفه مسلمانان سر پیچی کرد و ادعای خلافت نمود. نتیجه این درگیری های داخلی در اواسط قرن هفتم میلادی ایجاد آشوب و بی ثباتی در نواحی عراق امروزی بود. به این ترتیب معاویه نه تنها با علی بیعت نکرد بلکه خود مدعی خلافت مسلمانان شد و تا علی زنده بود با او بر سر این عنوان جنگید. معاویه پس از مرگ علی در کوفه، به نبرد با حسن بن علی پرداخت و سرانجام خلافت را به چنگ آورد و دمشق را پایتخت خود و خاندانش ساخت. معاویه برخلاف سنت شیخین و عثمان که برای خود جانشین تعیین نکردند، سیاست جانشینی پسر به جای پدر را در خلافت به راه انداخت و پس از خود پسرش یزید، خلیفه مسلمانان شد. از کارهای او نبرد با حسین بن علی و رویداد کربلاو حمله به مدینه و مکه بود. پس از وی پسرش معاویهٔ دوم سر کار آمد ولی پس از چهل روز کناره گیری کرد و اندکی پس از آن درگذشت. با کناره گیری و مرگ وی در میان خاندان اموی درگیری افتاد و شورشهایی که به پا شده بودند فراگیرتر شدند؛ عبدالله بن زبیر در مکه و مختار ثقفی در کوفه به پا خاستند و گروهی از امویان شام نیز فرمانبردار عبدالله بن زبیر شدند. سرانجام عبدالملک بن مروان به کمک حجاج بن یوسف ثقفی شورشیان را سرکوب کرد و حجاج را به فرمانروایی ایران و عراق گماشت. حجاج برای پایداری امویان کوششهای فراوان نمود و بسیاری از مخالفان را کشت یا به زندان افکند. امویان در زمان خلافتشان سرزمینهای بسیاری را به چنگ آوردند و بارها شورشهای ایرانیان را سرکوب نمودند؛ تا اینکه ابومسلم سردار ایرانی آنان را سرنگون ساخت و عباسیان که شاخه ای از خانواده هاشمی (فرزاندان عباس عموی علی و فرزند ابو طالب) نیرنگ خلافت را از آن خود کردند دیندارترین خلیفه اموی عمر بن عبدالعزیز بود.
واپسین خلیفه اموی مروان بن محمد بود که به دست یاران ابومسلم خراسانی کشته شد.
امویان فرمانروایانی بیش از اندازه عربگرا بودند. سختگیریهای آنان بر نژادها و اندیشه و آیینهای گوناگون مردم زیر ستم ایشان را به ستوه آورده بود که سرانجام پایههای لرزان فرمانرواییشان را فروریخت.
امویان در سیاست داخلی و اداره کشور همان سیستم اداری و روش ایرانیان را پسندیدند و پیش گرفتند.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#227
Posted: 17 Nov 2013 00:09
فهرست نام خلفای اموی
معاویه بن ابیسفیان
یزید بن معاویه
معاویه بن یزید
مروان بن الحکم
عبدالملک بن مروان
ولید بن عبدالملک
سلیمان بن عبد الملک
عمر بن عبدالعزیز
یزید بن عبدالملک
هشام بن عبدالملک
ولید بن یزید
یزید بن الولید
ابراهیم بن الولید
مروان بن محمد
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#228
Posted: 17 Nov 2013 10:29
معاویه پسر ابیسفیان
مُعاویه بن ابی سُفیان اوّلین خلیفهٔ امویان است. تولّد او در سال ۱۵ قبل از هجری و مرگ او در سال ۶۰ هجری است.
معاویه در بیست و پنجم محرّم سال سی و هفتم عام الفیل برابر با ششصد میلادی ــ سه سال قبل از بعثت پیامبر اسلام و پانزده سال قبل از هجرت ــ در مکه متولّد شد. پدرش ابی سفیان از سرشناسان قریش بود. مادرش هند دختر عتبه از زنان اهل پرچم بود. نسب معاویه به حرب بن امیه بن عبدشمس بن عبدمناف قرشی میرسید. معاویه همراه پدرش ابوسفیان در بدر، خندق و چند جنگ دیگر با محمّد جنگید. عتبة بن ربیعه رهبر گروهی از قریش در جنگهای فجّار بود.
معاویه پس از فتح مکه، در بیست و سه سالگی، به همراه پدرش ابوسفیان و برادرش یزید بن ابی سفیان، دین اسلام را پذیرفت. گروهی گفتهاند معاویه به مقام کتابت وحی رسید، ولی معاویه در مکه ساکن بود و محمد بعد از فتح مکه به مدینه بازگشت و تا آخر عمر در مدینه زندگی کرد.
پس از وفات پیامبر اسلام در سال ششصد و سی و دو میلادی، معاویه به پیروی پدرش از بیعت با ابوبکر سرباز زد. بهانه معاویه و ابوسفیان این بود که ابوبکر از قبیلهٔ بنی تیم است و خلافت باید از آن بنی هاشم یا بنی امیه باشد. سرانجام با اصرار هشام بن عمرو، ابوسفیان و پسرش راضی به بیعت با ابوبکر شدند. ابوبکر، یزید بن ابی سفیان و معاویه را به شام گسیل کرد. یزید، در آنجا موفقیت به دست آورد و دمشق فتح شد. یزید نیز به حکمرانی و ولایت دمشق برگزیده شد. عمر بن خطّاب، یزید را در حکمرانی دمشق ابقا کرد و فلسطین و نواحی اطراف آن را بر قلمرو وی افزود. در سال ۱۸ هجری قمری، یزید درگذشت و برادرش معاویه جای او را گرفت. با مرگ عمر، عثمان نیز معاویه را در جای خود ابقا کرد. بدین ترتیب معاویه در زمان خلافت سه خلیفهٔ نخست، به تدریج در شام، قدرت و محبوبیت کسب کرد. در جریان محاصره عثمان با اینکه از طرف عثمان از معاویه خواسته شده بود به کمکش بیاید و فرصت چنین کاری هم برای معاویه وجود داشت در عین حال تعلل ورزید.
پس از مرگ عثمان، علی بن ابی طالب به خلافت رسید. علی پیشنهاد اطرافیانش را برای ابقای معاویه نپذیرفت و او را از زعامت و حکومت در شام عزل کرد. معاویه به بهانهٔ کشته شدن عثمان و انتقام خون او، وارد جنگ باعلی شد. مردم شام با او بیعت کردند و بر علیه علی همداستان شدند. سرانجام جنگ صفین درگرفت. در این جنگ شکست نخست به معاویه افتاد. اما به صوابدید عمروعاص قرآن بر نیزه کردند و حکمیت مطرح گشت. نتیجهٔ حکمیت خلع علی و تحکیم حکومت معاویه در شام بود.
معاویه از زمان خلافت علی به خلافت چشم دوخته بود و بعد از مرگ علی، موقعیت را مناسب دید مردم در عراق، با حسن بن علی بیعت کردند. ولی شامیان معاویه را خلیفه دانستند.
معاویه به عراق لشکر کشید و حسن با دوازده هزار نفر به مقابله برخاست و قیس بن عباده، فرماندهٔ لشکر بود و عبیدالله بن عباس هم از فرماندهان سپاه. پس از مدتی حسن دریافت که با چنین لشکری دیگر نیاز به دشمن نیست. و ادامه دادن این جنگ، مسلمانان را به مسلخ بردن است. سپاهی که با شایعه متفرق شوند و فرماندهان به چند کیسهٔ زر خود را بفروشند، برای شکست خوردن نیاز به دشمن ندارد. نقل است که وقتی سپاه کوفه به مدائن رسید، شایعه شد که قیس بن عباده کشته شد. بلوایی در لشکر بپا شد ومردم به خیمهٔ حسن ریختند و اموال او را غارت کردند و حتی گلیم زیر پای او را کشیدند و پای او را مجروح کردند.
برای حسن مسجّل شد که جنگ با معاویه، جز شکست، و ریختن خون مسلمانان نتیجهای در بر نخواهد داشت.ومعاویه نیزدراین هنگام بافرستادن نامه ای سفید ازپیش امضا شده برای قبول شروط حسن برای صلح بااو اقدام کرد کرد.بنابراین حسن صلح با معاویه رابا چندین شرط پذیرفت.
معاویه وارد کوفه شد. معاویه سال ۴۱ هجری را «عام الجماعة» نامید؛ زیرا امت به استثنای خوارج با یک خلیفه بیعت کردند.
این نخستین سنگ بنای سلسلهٔ پادشاهی امویان در تاریخ بود. سلسلهای که ۹۱ سالِ هجری و ۸۹ سالِ میلادی در تمام ممالک اسلامی ادامه یافت و از آن پس، بیش از ۷ قرن در اندلس جریان داشت.
کشته شدن علی بن ابی طالب به دست ابن ملجم مرادی، خلافت معاویه را تحکیم کرد. خلافت حسن بن علی که کوفیان با او بیعت کردند، سرنگرفت و معاویه حسن را به آسانی کنار زد. حسن بن علی عهدنامهٔ صلح با معاویه بست و خلافت او را با شرایطی پذیرفت. معاویه هنگامی که اوضاع برای او مستقر شد در میان مردم کوفه خطبهای ایراد کرد و گفت: «ای مردم کوفه من برای نماز و زکات و حج، با شما نجنگیدم، که میدانم خودتان نماز میخوانید و زکات میدهید و به حج میروید ولی با شما جنگیدم تا بر شما حکومت کنم تا آنجا که گفت: و هر شرطی که بستم و هر چیزی را که به حسن بن علی قول دادهام زیرا این دو پایم میباشد که به آن وفا نخواهم کرد»
در دوران خلافت معاویه، دهاة عرب چون عمروعاص، مغیره بن شعبه، و زیاد بن ابیه نفوذ بسیاری یافتند. معاویه حکومت عراق را به مغیرة، مصر را به عمروعاص، و بصره و کوفه را به زیاد داد. حجاز هم به مروان حکم داده شد.
معاویه پس از بهدست گرفتن خلافت از مشهورترین سیاستمداران و سرداران عرب برای تثبیت خلافت استفاده کرد او همچنین قبایل قدرتمند یمنی را پشتیبان خود قرار داد. البته او سعی می کرد مناصب مهم حکومتی را در انحصار قریش و به خصوص بنیامیه نگه دارد.
معاویه مردانی همچون عمرو بن عاص، زیاد بن ابیه، مغیرة بن شعبه، بُسر بن ابی ارطاة، مروان بن حکم را با تطمیع، دور خودش جمع کرد.
مورخان، معاویه، عمروعاص، زیادبن ابیه، و مغیرة بن شعبه را از رجال باهوش عرب میدانستند؛ یکی از تاریخ نویسان دربارهٔ این چهارتن چنین میگوید:
«بردبارتر و صبورتر از معاویه و چابکتر و سخیتر از عمروعاص ویکدل و یک زبانتر از زیاد کسی را ندیدهام. درون و بیرون این مرد اخیر از هرجهت یکسان بود. اما مغیره اگر شهر هشت دروازهای باشد و از هیچ دروازهٔ آن بدون فریب و فسون کسی بیرون آمدن نتواند، مغیره از تمام آن هشت دروازه بیرون میجهد»
در عهد خلافت معاویه فتوحات خارجی ادامه یافت. مسلمانان قبرس را فتح کردند و تا نزدیک قسطنطنیه پیش رفتند. معاویه برای اخلاف خود لشکری پدید آورد. وی در آداب و ترتیبات لشکری از تجارب رومیهای شام هم استفاده کرد. این لشکر را وی به وسیلهٔ جنگهای هر ساله و مهاجماتی که دائم به بلاد مجاور و بیزانس میکرد، همیشه تازه نفس نگاه میداشت. این تهاجمات مستمر باعث میشد که دشمن نتواند به قلمرو مسلمین تجاوز کند.
یک بار عدّهای از طوایف شمال سوریه که به جراجمه شهرت داشتند، به تحریک رومیها به شام هجوم آوردند و از لبنان تا فلسطین به دست جراجمه افتاد. عدهای از موالی و اسرای این نواحی که از معاویه ناراضی بودند، به جراجمه پیوستند. معاویه با امپراتور بیزانس قراری بست که وی از حمایت ماجراجویان دست بدارد و در عوض اسرای رومی را بگیرد. معاویه هم چنین تعهد کرد که هر ساله به بیزانس خراج بپردازد. پس از آن معاویه، جراجمه را سر جای خود نشاند. معاویه چون به لشکر شام همیشه احتیاج داشت در تنظیم کار لشکر دقّت بسیاری کرد. وی جیرهٔ لشکریان را دو برابر کرد و در پرداخت مواجب آنها کوتاهی نکرد. این بخششها باعث شد که لشکریان از معاویه اطاعت میکردند و در جنگها با او همراه میشدند.
وی در طول خلافتش با رومیهای شام در حال ستیز و جنگ بود اما پیشرفتی در آن جا نداشت. نسبت به مسیحیان شام روش ملایم تری پیش گرفت زیرا آنها میتوانستند در ادارهٔ کارها و سامان بخشیدن به مالیاتها وی را یاری دهند. معاویه از رسوم دیوانی بیزانس تقلید کرد و سازمان مراسلات و اطلاعات پیشرفتهای به وجود آورد. معاویه در تنظیم کار بیت المال از یک مسیحی به نام سرجون بن منصور استفاده کرد. معاویه با استفاده از اموال مسلمانان بخششهای بی حسابی به روسای عرب کرد.
معاویه همواره با دو گروه خوارج و شیعیان در دشمنی بود. او شیعیان علی را مورد آزار و اذیت قرار میداد و حتی بعضی شیعیان معترض مانند حجر بن عدی را به قتل رسانید. بعضی گفتهاند ابوذرغفاری هم به اشارت او کشته شد.
بارزترین اقدام معاویه برای تغییر خلافت به سلطنت، موروثی کردن خلافت بود. یکی از نکات مهم معاهدهٔ بین حسن و معاویه، این بود که معاویه حق ندارد کسی را به عنوان جانشین خود بعد از مرگ تعیین کند و تصمیمگیری در این زمینه باید به امت واگذار شود. اما پس از مرگ حسن، او به علت اینکه هیچ کس جرئت مخالفت با وی را نداشت، پسرش یزید را به عنوان جانشین خود در سال ۶۸۰ میلادی تعیین نمود و به معنای واقعی کلمه، پیمان شکنی کرد. هر چند به نوشتهٔ لارا وسیا وگلیری تعیین حسن به عنوان جانشین معاویه در عهدنامهٔ صلح با معاویه احتمالاً توسط نویسندگان متأخر شیعه برای کاستن از انتقاداتی که بر حسن بن علی میشد مطرح شده است. زیرا اولاً تعیین ولی عهد در جامعهٔ اسلامی آن زمان امری بدون سابقه بود و خود معاویه نیز هنوز در آن زمان در وضعیت پایداری برای تعیین جانشین قرار نداشت.
مسئلهٔ خلافت یزید اعتراضات بسیاری را به دنبال داشت. اصحاب پیغمبر، انصار و مهاجرین آن را نپسندیدند و به مخالفت برخاستند. خوارج و شیعیان عراق هم خلافت موروثی را رد میکردند.
معاویه در میان اهل سنت، جایگاه خود را به عنوان صحابی پیغمبر و کاتب وحی و مراسلات حفظ کردهاست. عنوان خال المؤمنین به معنی دایی مؤمنان که به سبب ازدواج خواهرش با پیامبر به وی داده شد، بر جایگاه وی افزودهاست. ابوموسی اشعری یک بار او را امین الله خوانده بود. با این حال مخالفت دو تن از خلفای راشدین با او، عمر بن خطاب و علی بن ابی طالب باعث شدهاست علمای اهل تسنن در قائل شدن مرتبهٔ عدل و رضوان برای او شک کنند. معاویه در بیعت رضوان حضور نداشته و از «سابقون الأولون» نیست و در غزوهها با پیامبر حضور نداشتهاست. عباسیان نیز با اینکه سنّی بودند، همواره در خطبهها معاویه را لعن میکردند.
عمر در خطبهای که در عبقریات آمدهاست، او را به شدْت نکوهش نمود. او گفت: «شما میخواهید به جنگ قیصر و کسری بروید و این معاویه در میان شماست. این یکی صد بار بدتر است». عمر او را قاهر هاویه و کسرای عرب نامید و چندین بار او را شماتت کرد و حتی یک بار به مدینه فراخواند. با این حال معاویه همراه از منزلت خود نزد عمر سخن میگفت و حتی در خطبهای گفت: «اگر منزلت من نزد عمر نبود مردم بر من میریختند و سنگ میزدند».
علی در زمان عثمان، از قدرت یافتن معاویه بسیار ناراضی بود و عثمان را چندبار به عزل معاویه تشویق کرد. با این حال عثمان موافقت نکرد و حتی او را جوان قریش و فرزند شریفش نامید. علی معاویه را دشمن عثمان نامید و درنگ او را جایز ندانست و حتی در قنوت نماز او را لعن کرد. علی در زمان حکومت خود حتی لحظهای فرمانروایی معاویه را بر شام نپذیرفت و مدام با او در نبرد بود و بعد از وی دو پسرش حسن و حسین نیز با معاویه مخالف بودند. ابن عباس او را شایستهترین شخص برای ملک و امارت میدانست.
شیعیان نیز مانند اهل سنت، معاویه را به دلیل ایجاد خلافت موروثی، قتل حجر بن عدی و شیعیان، دشمنی با علی نکوهش میکنند. معاویه، نخستین کسی بود که سادگی حکومت اولیه را تغییر داد و تجمل و استبداد را وارد آن کرد. اما عمدهترین دلیل نکوهش معاویه از نظر ایشان، غصب خلافت و وارد شدن به جنگ با علی و پسرش حسن است. همچنین شیعیان معاویه را متهم به نفاق میکنند. شیعیان بر خلاف اهل سنت، لعن معاویه را جایز میدانند.
یک دیوان قصاید منسوب به معاویه بر جای ماندهاست. این دیوان از چند بخش «اتانی امر» «ابلغ لدیک» تطاول لیلی الا یا سعد، حریث، تقول قریش تشکیل شدهاست.
معاویه در فرهنگ مردمی عرب به حلم و ذکاوت و سیاست مشهور است. سیاست او بیشتر مبتنی بر زرنگی و خودداری است. حلم معاویه نیز مشهور است. همچنین معاویه، شخصی سخنور بود. به راحتی میتوانست قلوب را جلب کند؛ به طوری که غلاة معاویه پیدا شدند که معتقد به خدایی وی بودند. چنین تصویری از معاویه در متون عربی به ویژه الف لیلة و لیلة یا هزار و یک شب مشهور است.
امروزه معاویه در میان عرب در سیاست و علم و ذکاوت ضرب المثل است. شاید مشهورترین ضربالمثل دربارهٔ معاویه، اصطلاح «موی معاویه» (شعرة معاویه) است. که کنایه از سیاست و دیپلماسی در اصطلاحات جدیداست. معاویه در یکی از جملاتش به این مطلب اشاره میکند: «لو أن بینی و بین الناس شعرة ما انقطعت، کانوا مدّوها أرخیتها وإذا أرخوها مددتُها» ترجمهٔ سلیس آن این است که: اگر رابطهٔ من با مردم جز تارمویی باقی نماند، نمیگذارم آن تار مو قطع شود اگر آنها تار مو را بکشند من رهایش میکنم (تا پاره نشود) و اگر رها کنند من میکشم.
در هنگام مرگ به پسرش یزید که خلافت او را اعلام کرده بود، وصیت کرد که در دفع عبدالله بن زبیر خشونت به خرج دهد امّا با عبدالرحمن بن ابی بکر و حسین بن علی به جنگ برنخیزد. سرانجام، به بیماری، درگذشت و در دمشق دفن شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#229
Posted: 17 Nov 2013 10:38
یزید
یزید پسر معاویه (زاده ۲۵ (قمری) / ۶۴۵ (میلادی) درگذشته ۶۴ (قمری) / ۶۸۳ (میلادی) در دمشق) دومین خلیفه دودمان اموی بود.
یزید در سال ۶۰ قمری، پس از مرگ پدرش به قدرت رسید و در مدت چهار سال حکومت بر سرزمینهای اسلامی جنگهای خونباری را با مخالفین خود ترتیب داد.
یزید پس از مرگ معاویه در نیمه دوم رجب سال ۶۰ اعلام خلافت کرد و در نامهای به ولید بن عتبه حاکم مدینه از او خواست که از حسین بن علی، عبدالله بن زبیر و عبدالله بن عمر برای او بیعت بگیرد. اجرای خواست یزید با موانع زیادی روبرو شد و اعلام خلافت او اعتراضات بسیاری در بین مسلمانان شکل گرفت. علاوه بر این سه تن تعداد دیگری از جمله عبدالرحمن بن ابی بکر، اصحاب پیغمبر، خوارج و شیعیان عراق خلافت موروثی را خلاف سنت پیغمبر و سیرهٔ خلفای راشدین میدانستند.
حسین بن علی اعلام کرد که خلافت یزید بر خلاف اسلام و قرارنامهٔ صلح برادرش حسن است و از بیعت با یزید سر باز زد. عبدالله بن عمر گفت که اگر قرار بود خلافت از پدر به پسر برسد من الآن پس از پدرم خلیفه بودم و بدین ترتیب ادعای خلافت هم کرد. عبدالله بن زبیر در مکه از اطاعت از یزید سرباز زد و به دعوت علیه حکومت یزید پرداخت. در میان همهٔ مخالفان یزید، فقط برای دفع قیام حسین بن علی و عبدالله بن زبیر به خشونت گرایید. واقعه حمله به شهر مکه به دستور یزید بن معاویه از مسلمات تاریخی است که مورخان معروف اهل سنت از جمله طبری در تاریخ خود و ابن اثیر در کتاب الکامل آنرا نقل کرده اند. در مورد دلیل این حمله در تاریخ می خوانیم که:
پس از واقعه عاشورا، قیام های متعددی در نقاط مختلف دنیای اسلام علیه حکومت بنی امیه و به خصوص یزید بن معاویه صورت گرفت. بعضی از این قیام ها به انگیزه خونخواهی از حسین بن علی و یارانش صورت گرفت، و بعضی نیز اهداف دیگری را دنبال می کرد.
یکی از این قیام ها قیام مردم مدینه بود. یزید برای مقابله با این قیام سپاهی به فرماندهی مسلم بن عقبه به سوی این شهر فراهم کرد. این سپاه در طی سه روز چنان قتل و غارت و جنایاتی در مدینه مرتکب شد که بیان از گفتن آن عاجز است. سر کوبی قیام مردم مدینه، در ذی حجهٔ سال ۶۳ هـ.ق رخ داد. در همان ایام عبدالله بن زبیر نیز که در مکه سکونت داشت، اعلام مخالفت با یزید کرد و مردم مکه و حجاز را به اطاعت از خود دعوت کرد. یزید که اطلاع یافته بود عبدالله بن زبیر طرفداران فراوانی پیدا کرده است، برای مقابله با قیام او به مسلم بن عقبه دستور داد پس از فرونشاندن قیام مردم مدینه با سپاه خود عازم مکه شود و قیام ابن زبیر را نیز سرکوب کند. مسلم بن عقبه در اواخر سال ۶۳ هـ.ق رهسپار مکه شد. وی در بین راه در گذشت و به دستور یزید، حصین بن نمیر جانشین وی شد.
جنگ میان سپاه حصین بن نمیر و یاران عبدالله بن زبیر ابتدا در بیرون شهر مکه انجام شد. پس از کشته شدن تعداد زیادی از افراد عبدالله بن زبیر وی به داخل شهر مکه پناهنده شد. سپاه حصین بن نمیر بیش از دو ماه، شهر مکه را به محاصره خود در آوردند و در طی همین مدت بود که خانه کعبه را با منجنیق، سنگ زدند و در خانه خدا آتش افروختند.
سرانجام در اوایل ماه ربیعالثانی سال ۶۴ هـ. ق با رسیدن خبر مرگ یزید به گوش حصین بن نمیر و یارانش، آنها به محاصره شهر مکه خاتمه دادند.
سیرهٔ یزید و روش زندگی او، با تمام خلفای پیش از او فرق داشت. او در حفظ شریعت اعتنایی نداشت و وحی را انکار می کرد. مردی عشرت جوی و شراب خوار بود که به فسق شهرت داشت. او سیاست و ذکاوت پدرش را نداشت، و کارهای حکومت را سبک میگرفت.
وقوع سه رویداد در سه سال خلافت او، به شهادت رساندن حسین بن علی و یارانش، واقعهٔ حره، و جنگ با عبدالله بن زبیر موجب نفرت بسیاری از مسلمین از او شد و بسیاری از علما و خطباء، در عالم شیعه و اهل سنت، لعن او را جایز شمردند.
الیافعی: "و آن کس که امر به قتل حسین بن علی رضی الله عنه کرد و آن کس که او را به قتل رساند و آن کس که آن را حلال دانست و راه را برای قتل حسین بن علی فراهم داشت همهٔ اینها کافر هستند و مستحق لعن شذرات من ذهب / ابن العماد الحنبلی: ۱ / ۶۸."
التفتازانی(شرح عقاید النفسیه): "حق این است که یزید به قتل حسین رضایت داد و او را چنین بشارت دادند و به اهل بیت رسول اهانت کرد پس لعنت خدا بر وی و بر یاران و همراهان اوست."
الذهبی: "یزید ناصبی غلیظ و تندخویی بود که اخلاق سگان را داشت و مسکر مینوشید و از هیچ معصیت و منکری روی گردان نبود. دولتش به قتل حسین آغاز گشت و به ویرانی کعبه تمام یافت (المصدر)"
ابن کثیر: "به راستی یزید پیشوایی فاسق و کافر و شایستهٔ لعن بود. البدایه ۸/۲۳۸"
المسعودی: "و یزید مردی ستمگر و ظالم و فاسق بود و مسوول در قتل نوادهٔ رسول خدا صلی الله علیه و سلم و اصحاب او رضی الله عنهم است. او آشکارا شراب مینوشید و با سگان مینشست. اخلاقش اخلاق فرعون بود. جز این که فرعون در امر رعیت مدارا بیشتر مینمود تا وی و انصاف بیشتر داشت و تدبیر بیشتر. مروج الذهب : ۳ / ۸۲"
علمای بسیار دیگر از جمله سبط بن الجوزی، القاضی ابویعلی، جلالالدین سیوطی، ابن حزم، شوکانی، جاحظ، شیخ محمد عبده و القرضاوی, امام احمد بن حنبل همه یزید را کافر و فاسق دانسته و رای به جواز لعن یزید دادهاند.
ابوحامد محمد غزالی طوسی عالم شافعی که مدرس مدرسه نظامیه ی بغداد بود فتوایی مبنی بر عدم جواز لعن یزید صادر کرد. غزالی نوشت: «دخالت یزید در کشتن حسین بن علی مسلم نیست و اگر هم باشد قتل نفس فسق است نه کفر، به علاوه ممکن است که یزید توبه کرده باشد و از همهٔ اینها گذشته لعن انسان که سهلست، لعن حیوان هم صحیح نیست و رسم لعن و نفرین ناپسند است زیرا که خداوند لعنتگران و ناسزاگویان را دوست ندارد» غزالی هر چند فتوای منع لعن یزید را صادر کرد اما با مسامحه و پرده پوشی بر نابکاریهای یزید مخالف بود. بر اعتقاد بعضی این فتوای غزالی به خاطر تعصب ناخودآگاه وی بر ضد شیعه و اصرار شیعه بر لعن یزید بود.
امیر علی شیر نوایی ( م 906 ق ) نیز در این زمینه سروده است :
"ای که گفتی بر یزید و آل او لعنت مکن
زان که شاید حق تعالی کرده باشد رحمتش
آنچه با آل نبی کرد او، اگر بخشد خدای
هم ببخشاید مرا گر کرده باشم لعنتش"
یزید دیوان شعری نیز دارد و از شعرای بزرگ عرب نیز محسوب می شود برخی بر این باورند که مصرع بیت اول شعر حافظ از یزید اقتباس شده، بیتی که به یزید منتسب کرده اند چنین است:
أنا المسموم ما عندی بتریاقٍ ولا راقٍ***أدر کأسا و ناولها ألا یا أیها الساقی
و غزل حافظ این چنین:
الا یا ایّها السّاقی ادرکاساً و ناولها***که عشق آسان نمود اوّل ولی افتاد مشکلها
مطهری و شهریار از جمله افرادی هستند که این بیت را منتسب به یزید بن معاویه دانسته اند. کاتبی نیشابوری نیز در این باره چنین گفته است:
عجب در حیرتم از خواجه حافظ***به نــوعی کش خرد زان عاجز آید
چه حکمت دید در شعر یزیـد او***که در دیوان نخست از وی سرآید
اگر چه مــال کافـــر بر مسلمـان***حلال است و در او قیلـی نشاید
ولی ازشیرعیبی بس عظیم است***کــه لقمـــه از دهـــان سگ رباید
یزید بن معاویه در پانزدهم ربیعالاول سال ۶۴ قمری در اطراف دمشق به علت برخورد پارهسنگی که از منجنیقی پرتاب شدهبود و به یک طرف صورت وی برخورد کرده بود به بیماریای مبتلا شد و این بیماری مرگ وی را به همراه داشت. پس از آن، وی در قبرستان بابالصغیر که در حوالی همان شهر است دفن گردید. طبق وصیّتش، پسرش معاویه دوم بعد از او به خلافت رسید.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#230
Posted: 17 Nov 2013 10:40
معاویة بن یزید
معاویه پسر یزید نام کامل وی (معاویة بن یزید بن معاویة بن ابی سفیان بن حرب) معروف به معاویه ثانی سومین خلیفه اموی بود که پس از مرگ یزید پسر معاویه به خلافت رسید. این كه یزید بن معاویه برای پسرش معاویة بن یزید از مردم بیعت گرفته مسلم است. ولی در بین مورخان در مورد مدت خلافت، علت كنارهگیری از آن و درگذشت وی اختلاف نظر وجود دارد. بعضیها نظرشان بر این است كه وی بعد از یزید۴۰ روز زنده بوده و عدهای از محققین هم برآنند كه ۴۰ روز حكومت كرده سپس كنارهگیری میكند.
در مورد علت كنارهگیری وی از حكومت نیز اختلاف است، ولی آنچه از تاریخ برمیآید به دلیل تمایل او به خاندان علی ابن ابیطالب میباشد. اما بعضیها علت كنارهگیری معاویة بن یزید و حكومت كوتاه وی را بیماری او بیان كردهاند كه هنگام تحویل حكومت بیمار بوده و با همان مرض هم فوت كرد. این علت شاید به دلایل سیاسی بیان شده باشد زیرا آنچه از كتب تاریخی دسته اول بدست میآید این است که محبت او به خاندان علی ابن ابیطالب علت كنارهگیری وی از خلافت میباشد. معاویة بن یزید اولین خلیفه مسلمانی است كه خواستار بازگشت خلافت به خاندان علی ابن ابیطالب شد و از منصبش كنارهگیری كرد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.