ارسالها: 23330
#251
Posted: 21 Dec 2013 22:37
زبان
کارتاژیان به گویشی از زبان فینیقی به نام پونیک سخنمیگفتند.
دین
دین کارتاژیها از دین فنیقیان گرفتهشده بود که دینی الهامی از نیروی فرایندهای طبیعی بود. آنان خدایان بسیاری را میپرستیدند که آشنایی ما امروز از جاینامهایی است که به نام ایشان نامگذاریشدهبود.
هانیبال
هانیبال (۲۴۷ - ۱۸۳ پ.م.) سیاستمدار، فرماندهٔ نظامی و ژنرال کارتاژی بود که حرکت بزرگ ارتشش از اسپانیا به رم، پس از رد شدن از کوههای آلپ، بعد از گذشت بیش از دو هزار سال هنوز از بزرگترین دستاوردهای نظامی تاریخ شمرده میشود. طبق افسانهها وقتی هامیلکار، پدر هانیبال می خواست برای فتح اسپانیا و جنگ با روم حرکت کند، هانیبال که آن زمان یازده ساله (به روایتی نه ساله) بود از او خواست تا او را نیز با خود ببرد، هامیلکار موافقت کرد ولی با این شرط که هانیبال سوگند یاد کند که تا زمانی که زنده است با روم دشمن باشد (به روایتی انتقام کارتاژ را از روم بگیرد). هانیبال این سوگند را در مذبح (بَعل همان) یاد کرد و با پدرش به اسپانیا رفت و در سراسر عمرش به این سوگند وفادار ماند. پس از مرگ هامیلکار در اسپانیا، پسرخوانده و دامادش هاسدروبال و پس از او هانیبال فرمانده نظامی کارتاژ شد. آن زمان او بیست و شش ساله بود و نیز در زمان او بود که دومین جنگ پونیک (جنگهای میان کارتاژ و روم) در سال ۲۱۸ پیش از میلاد آغاز گشت و هفده سال به طول انجامید.او پس از اجرای نقشه متهورانه گذشتن از آلپ و وارد شدن به خاک ایتالیا، با استفاده از نبوغ خود ضربات مهلک و شکستهای قطعی بر پیکره ارتش روم وارد کرد. معروفترین جنگ او نبرد کان در سال ۲۱۶ پیش از میلاد بود که ارتش دشمن را محاصره و نابود کرد. اما کارتاژ به خوبی از فرمانده جنگی خود حمایت نکرد و سرانجام با اینکه هانیبال هرگز شکست نخورده بود، در جنوب ایتالیا تنها ماند. رومیها توانستند دوباره متصرفات هانیبال را آزاد کنند و پس از شکستهای پی در پی کارتاژ در اسپانیا، روم اسپانیا را باز پس گرفت و پا در خاک آفریقا گذاشت. کارتاژ، هانیبال را به سرعت به کشور فرا خواند. سرانجام نبرد قطعی در زاما در گرفت و هانیبال برای اولین و آخرین بار شکست خورد و کارتاژ مجبور شد تحت پیمان صلح، امتیازات فراوانی را به روم بدهد، طوری که روم قدرت اول منطقه مدیترانه شد.
زادروز ۲۴۷ پ.م.
کارتاژ، تونس
درگذشت حدود ۱۸۳ پ.م.
گبزه، آناتولی
نامهای دیگر هانیبال، پسر هامیلکار بارکا
منصب فرمانده سپاه امپراتوری کارتاژ
پایان کارتاژ
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 12930
#252
Posted: 16 Jul 2015 12:21
دوست دارید تاریخچه جهازعروس را بدانید؟
حتی در قدیمیترین گزارشهای موجود، یعنی در قانون حمورابی، به جهاز اشاره شده است و از روی آن میتوان فهمید جهاز برای عروس از قبل یک رسم بوده است. قوانین مربوط به جهاز در اقوام باستان...
اما بعد از ایران
مراسم مربوط به جهاز یا جهیزیه در کشورهای دیگر هم وجود داشته و دارد. در اصل، هدف از دادن جهاز، کمک به شوهر در تامین خانواده بوده است و اینکه اگر شوهر از دنیا رفت، زن بتواند از کودکاناش حمایت کافی داشته باشد. حتی در قدیمیترین گزارشهای موجود، یعنی در قانون حمورابی، به جهاز اشاره شده است و از روی آن میتوان فهمید جهاز برای عروس از قبل یک رسم بوده است. قوانین مربوط به جهاز در اقوام باستان به این صورت بوده است که بعد از مرگ شوهر، همسرش مالک جهاز است. جهاز او فقط توسط فرزندان خودش به ارث میرسد و اگر پدر، جهاز را برای دخترش فراهم کرده باشد خود دختر مالک او محسوب نمیشود.
قدمت طولانی شیربها و جهاز در اروپا
جهاز به طور گسترده در اروپا وجود داشته است. در دوران هومریک یونانیها به خانواده داماد شیربها میدادند. بعدها در دوران کلاسیک (قرن 5 قبل از میلاد) جهاز جای شیربها را گرفت.
رومیهای باستان هم جهاز داشتند و در بعضی قبایل آلمانی هم به جای آن، مهریه متداول بوده است. ویلیام شکسپیر در داستان شاه لیر هم به ماجرای جهاز پرداخته است.
در اواخر قرن 20، اگر کسی دختربچهای را میدزدید و یا به دختری جوان تجاوز میکرد جریمه او این بود که جهاز او را بدهد. تهیه جهاز برای زنان فقیر هم نوعی اقدام خیرخواهانه محسوب میشده است و رسم گذاشتن هدیه در جوراب بچهها در کریسمس از این افسانه منشأ گرفته است که سنت نیکلاس در جوراب سه خواهر فقیر طلا گذاشته تا جهاز خود را با آن تهیه کنند.
سنت الیزابت پرتغال و سنت مارتین دو پورس هم از این طریق برای تهیه جهاز به فقرا کمک میکردند. در روم باستان، مراکز خیریهای که به تهیه جهاز کمک میکردند تشویق میشدند، حتی یکی از آنها ایالت پوپ7 را به دست آورد.
در بعضی قسمتهای اروپا، دادن ملک به عنوان جهاز مرسوم بوده است و اگر فردی دختری هم نداشت به عروساش ملک میبخشید.
پادشاهی پرتقال، دو شهر را به ملکه انگلیسی خود در سال 1661 به عنوان جهاز بخشید و این وقتی بود که پادشاه چارلز دوم، پادشاه انگلستان، اسکاتلند و ایرلند با کاترین براگانزا، پرنسس پرتغال ازدواج کرد. این دو شهر عبارت بودند از: بمبئی در هند و تانگیر در مراکش.
در انگلستان زمان ویکتوریا، جهاز در طبقات بالای اشراف حکم ارثیه زودهنگام دختر را داشت و تنها دخترانی بعد از مرگ والدین ارث میبردند که جهاز نگرفته بودند. اگر زن و شوهری فوت میکردند و فرزند نداشتند، جهاز زن به خانواده خودش برمیگشت.
از میان همه اقوام اروپایی، رومیها به این موضوع معروف بودند که قوانین ویژهای برای جهاز داشتند چون در کل، قوانین ازدواج آنها بسیار پیچیده بوده است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#253
Posted: 16 Jul 2015 12:22
چینیها و ماجرای جهاز
در چین، سنت بر این است که خانواده داماد برای عروس هدایایی که به آن «هدایای چای» میگویند تدارک میبینند. معمولا یک سبد میوه، غذاهای دریایی خشک شده، چای و گوشت خوک سرخ شده، تنباکو و آبانگور هدیه داماد است. خانواده عروس هم جهاز میفرستند. لباس، جواهرات، دکورهای خانگی و وسایل آشپزخانه که مدت کوتاهی قبل از ازدواج یا درست در مراسم عروسی به خانه عروس و داماد جدید منتقل میشود.
اقلام ارسالی بسته به وضع مالی عروس فرق دارد اما معمولا این اقلام است: جواهرات و طلا، دو بطری که با نوار قرمز بسته میشود و به آن جامهای داماد و خانواده او میگویند، وسایل سرویس بهداشتی، ملحفه و بالش که با طرحهای اژدهای سنتی، سوزندوزی شده است، قیچی، خطکش و کمربند، آبنبات، سرویس چایخوری شامل قوری، کتری و سینی چای، پارچههایی که با برگ درختان به هم بسته میشوند، گیاهان سنتی، پول شانس و خوشبختی (لیشی) و میوههای خشک شده.
رقص جهاز در آفریقا
در میان آفریقاییها و به ویژه در سودان، قبایلی مثل دنیکا رقصی به نام جهاز دارند. در این رقص، مردان سعی میکنند هرچه بالاتر بپرند و خانواده خانم را تحت تاثیر قرار دهند.
به طور سنتی در آفریقا خانواده داماد حدود 100 عدد چهارپا به خانواده عروس میدهند. معمولا پسران برای به دست آوردن دختر مورد علاقه خود به این صورت رقابت میکنند که تعداد چهارپای بیشتری را برای دختر پیشنهاد میکنند.
هندوها، نیاکان خود را پیشکش میکنند
طبق رسوم هندوها، یک پسر جوان بدهی خود را به نیاکانش از طریق ازدواج پرداخت میکند. بنابراین تمام موضوعات مربوط به عروسی مثل جهاز، معنی خاصی پیدا میکند. عروس معمولا با خانواده شوهر زندگی میکند و خانوادههای فقیر از عروس به عنوان یک کمک استفاده میکنند. علاوه بر این خانواده داماد به دلیل آنکه خانواده عروس، دختر و در اصل کمکشان را از دست میدهند این موضوع را جبران و تلافی میکنند. خانواده عروس هم مجبورند به خانواه داماد جهاز بدهند.
کولیها با یک گردنبند شروع میکنند
در جوامع کولی، خانواده داماد برای به دست آوردن عروس باید به خانواده او چیزی بدهد و در اصل داماد جهاز میدهد و بحث جهاز بر سر آن است که پدر عروس چانه میزند که چهقدر باید برای دخترش پرداخت شود و او از تولد تاکنون چهقدر خرج برداشته است! وقتی توافق حاصل شد مراسمی تحت عنوان «پلیاشکا» برگزار میشود. پدر داماد یک بطری آبانگور را در دستمال ابریشمی رنگی میپیچد و آن را به گردنبندی از سکه متصل میکند، سپس آن را به گردن عروس میاندازد.
جهاز رنگی در اروپای شرقی
در قرون وسطی و پس از آن، ساکنان اروپای شرقی به دخترانشان در سن 12 سالگی تختخواب و مبل میدهند. این اثاثیه با طراحی و تزیینهای خاصی رنگ میشوند که نمایانگر تاریخچه خانواده و منطقهای است که دختر در آن زندگی میکند. عروسهای این ناحیه اروپا با انواع اشیا و وسایل منزل، ازدواج را آغاز میکنند. به داماد هم ابزار و وسایل کار داده میشود تا بتواند کشاورزی را آغاز کند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#254
Posted: 16 Jul 2015 17:11
انتخاب گل برای هدیه به قدمت ماقبل تاریخ!
گل نهتنها سمبل زیبایی بلكه یكی از بهترین هدیههایی است كه بیش از هر هدیه دیگری میتواند بیانگر احساسات و عواطف فرد هدیهدهنده باشد. هدیه دادن گل از گذشتههای دور در جوامع انسانی مرسوم بوده است و قدمتی بسیار طولانی دارد.
براساس مطالعات انجام شده در این زمینه یونانیها اولین اقوامی بودند كه معانی مشخصی را برای انواع مختلف گلها در نظر گرفته و در مناسبات مختلف خصوصی و اجتماعی از آن به عنوان هدیهای برای بیان احساسات و عواطف خود استفاده كردند.
پس از آن رومیها نیز از این سنت زیبا استقبال كردند و به این ترتیب این سنت كهن به فرهنگ اقوام و ملل مختلف دنیا راه یافت. ما ایرانیها نیز از گل به عنوان هدیهای برای ابراز علاقه به همسر یا یكی از اعضای خانواده و دوستان خود، حضور در جشنها و مهمانیها، عیادت بیماران، تبریك به عروس و داماد و همچنین عرض تبریك به خانوادهای كه به تازگی صاحب فرزند شده استفاده میكنیم، اما آیا تا به حال با خود فكر كردهاید كه این سنت ریشه در كجا دارد؟ این سنت نیز مانند بسیاری از رسوم دیگر در گذشته نسبت به امروز بسیار متفاوت بوده است. شاید برای شما جالب باشد بدانید كه از دورههای ماقبل تاریخ یعنی از زمانی كه اجداد و نیاكان انسانهای امروزی از گلها به دلیل خواص دارویی و گیاهی آنها استفاده میكردند، هدیه دادن گل در بین انسانها مرسوم بوده كه نشانی از مهربانی فرد هدیهدهنده بوده است. این در حالی است كه باستانشناسان نیز بقایایی از گلبرگ گلها را روی سنگ قبرهای قدیمی یافتهاند. اگرچه پس از آن نیز به تدریج این سنت در كشورهای مصر و چین مورد استقبال قرار گرفت و همچنین یونانیها و رومیها نیز آن را به عنوان یكی از رسوم فرهنگی خود پذیرفتند، اما در قرون وسطی، وقتی كلیسا ابراز علاقه بین زوجهای جوان را در مكانهای عمومی بشدت ممنوع اعلام كرد، سنت گل دادن با استقبال گروه زیادی از زوجهای جوان قرار گرفت تا به این ترتیب بتوانند بدون هرگونه نگرانی با اهدای گل به همدیگر ابراز علاقه كنند. در سال 1700 میلادی پادشاه سوئد تصمیم گرفت از این پس از مفاهیم و معانی تعریف شده برای گلهای مختلف كه پیش از این تنها در بین ایرانیها مرسوم بود برای ارسال پیامهای محرمانه استفاده كند كه این تصمیم او در كشور تركیه نیز مورد توجه قرار گرفت و جالب است بدانید كه در آن زمان ارسال بسیاری از پیامهای سری و محرمانه در بین نیروهای ارتشی با ارسال دسته گلهایی كه هر یك معنی بخصوصی داشتند انجام میشد.
گل برای گل
در كشورهای اروپایی و آمریكایی رسم بر این است افرادی كه به مهمانی شام یا ناهار دعوت میشوند برای تشكر از خانم میزبان چند شاخه گل هدیه میدهند. باید پذیرفت كه همچنان در بسیاری از كشورها زیرساختهای فرهنگی مختلفی وجود دارند كه میتوانند این سنت را تحتتاثیر خود قرار دهند. در كشور چین معمولا دانشآموزان برای تشكر از زحمات معلمان خود در پایان سال با اهدای دستهگل زیبایی از او قدردانی میكنند. اگر چه در بسیاری از كشورها اهدای یك گلدان از یك گیاه سبز زینتی میتواند جایگزین اهدای گل شود، اما در كشورهای آسیایی این كار نشاندهنده عدموجود صمیمیت بین فرد هدیهدهنده و هدیهگیرنده است. در كشورهای آسیایی اهدای سبد گل در روز تولد افراد خیلی مرسوم نیست بلكه اغلب برای تبریك روز تولد یك شاخه گل یا یك دسته گل زیبا به آنها هدیه داده میشود. ژاپنیها ازجمله افرادی هستند كه علاقه زیادی به پرورش گل دارند و در گلآرایی از تخصص بسیار زیادی برخوردارند. در این كشور همه ساله جشنی به نام جشن گل برگزار میشود تا در آن روز زنان ژاپنی درخواستها و نظرات خود را با استفاده از گلهایی كه هریك معنی خاص خود را دارند به همسرانشان بیان كنند. گل داوودی و شكوفه گیلاس از محبوبترین گلهای اهدایی در بین ژاپنیها است. در این كشور گل داوودی نشانه طول عمر است و به همین علت در مراسم بازنشستگی به نشانه آرزوی یك زندگی طولانی برای افراد به آنها یك دسته گل داوودی هدیه داده میشود. شكوفه گیلاس هم به این معنی است كه زندگی كوتاه و زودگذر است و به همین علت نباید آن را سخت گرفت. جالب است بدانید علیرغم این كه در كشور ما گلایل از جمله گلهایی است كه در مراسم تدفین فردی كه از دنیا رفته است یا در مراسم یادبود او اهدا میشود در اغلب كشورهای آسیایی رز سفید، یاس و میخك كه از نظر ظاهری دایرهای شكل هستند و گلبرگهای متراكمی دارند به عنوان نمادی از تولد، زندگی و مرگ هستند در این قبیل مراسم كاربرد دارند. هلندیها بر این باورند همانطور كه مواد غذایی كه میخوریم غذای مورد نیاز بدن را تامین میكنند گلها نیز تامینكننده غذای روح هستند. در كشورهای اروپایی از گذشتههای دور رسم بر این بوده است كه تعداد شاخههای یك دسته گل كه به عنوان هدیه به فردی اهدا میشود حتما فرد باشد و از آنجایی كه اروپاییها نیز مانند ایرانیها عدد 13 را به عنوان عددی بدیمن و بدشگون میدانند هیچگاه دستهگلی با 13 شاخه گل به كسی اهدا نمیكنند. یاس سفید تنها گلی است كه از آن تنها در مراسم یادبود فردی كه از دنیا رفته است اهدا میشود و از آنجایی كه در اروپا این گل به عنوان سمبل همدردی در مرگ افراد شناخته شده است در هیچ مناسبت دیگری به عنوان هدیه كاربرد ندارد.
علیرغم این كه در آفریقای جنوبی هدیه دادن گل تنها در مراسم كریسمس مرسوم است در كشور مصر این سنت تنها محدود به مراسم یادبود فردی كه بتازگی از دنیا رفته است و همچنین مراسم جشن ازدواج افراد است و جالب این كه به جز این مناسبتها هدیه دادن گل در این كشور مرسوم نیست.
اسرار نهفته در گلها
براساس قوانین مشتركی كه از آن به عنوان زبان گلها نام برده میشود هر گل معنی و مفهوم بخصوصی دارد كه در اغلب كشورها به عنوان یك اصل كلی در اهدای گل پذیرفته شده است. آگاهی از این مفاهیم میتواند نقش موثری در بهبود روابط میان افراد داشته باشد. البته باید این نكته را یادآور شد كه معانی در نظر گرفته شده برای هریك از انواع گلها در دورههای زمانی مختلف متفاوت بوده است. برای مثال گل رز كه مورد علاقه بسیاری از افراد بوده و هست امروزه نمادی از زیبایی و ابراز علاقه است. این در حالی است كه در دوره رنسانس گل رز به معنی شهادت و عشق آسمانی بوده است كه بعدها مفهوم آن به عنوان نمادی از آرامش و صلح تغییر یافته است. این گل در عهد باستان نشانه تقوی و پاكدامنی و در عهد یونان نشانی مقدس بوده است. براساس معانی در نظر گرفته شده برای انواع مختلف گلها، رز قرمز بهترین هدیهای است كه وقتی فردی به فرد دیگر علاقهمند است میتواند از آن برای بیان احساس واقعی خود استفاده كند. اگرچه ممكن است چنین تصور كنید كه گلهای زردرنگ نمادی از احساس تنفر هستند، اما در حقیقت این یك باور نادرست است كه ریشه در عقاید خرافی افراد دارد. رزهای زرد نشانهای از دوستی و محبت هستند و از این رو میتوانند بهترین هدیه برای خواهر و برادر یا همكاران شما باشد. گلهای رز صورتی میتوانند از اسرار درونی قلب شما سخن بگویند و بنابراین بهتر است هر گاه میخواهید این اسرار را برای طرف مقابل خود فاش كنید و به او ابراز علاقه كنید این نوع گل را به عنوان هدیه انتخاب كنید. گلهای رز سفید كه نمادی از اتحاد و صمیمیت بین افراد هستند بهترین هدیه برای مناسبتهای خانوادگی یا مراسم یادبود یك عزیز از دست رفته است. گل میخك نشاندهنده رضایت و توافق شما با فردی است كه این گل را به او هدیه میدهید. اركیده از گلهای بسیار زیبایی است كه در هر موقعیت مكانی و زمانی میتوانید آن را به هر كس كه میخواهید هدیه دهید. گل آفتابگردان نشانهای از قدردانی شما نسبت به زحمات دیگران است و به نظر میرسد بهترین هدیهای است كه میتوانید به مادرتان تقدیم كنید. گل یاس علیرغم اینكه در بسیاری از كشورها در مراسم یادبود فردی كه از دنیا رفته است به بازماندگان او اهدا میشود سمبلی از پاكی و شیرینی است و به همین دلیل بهترین هدیه برای دختر خانمهای نوجوان و جوان خواهد بود. گل داوودی بهترین گلی است كه میتوانید آن را به دوست صمیمی خود هدیه دهید.
علاوه بر این برای هر رنگ گل نیز معنی متفاوتی در نظر گرفته میشود كه به عنوان یك اصل كلی در آداب هدیه دادن گل پذیرفته شده است. جالب است بدانید علاقه و توجه به گل در میان كشورهای مختلف تا اندازهای اهمیت دارد كه در اغلب كشورها یك نوع گل به عنوان نشان اختصاصی آن كشور به ثبت رسیده است. در كشور ما گل سرخ به عنوان نشان اختصاصی پذیرفته شده است و این در حالی است كه در انگلستان و رومانی گل رز، در هلند گل لاله، در ژاپن داوودی و در چین و هندوستان گل نرگس از علائم اختصاصی محسوب میشوند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#255
Posted: 17 Jul 2015 10:31
باورها و سنتهاى مردم روم باستان
آتش نزد مردم روم باستان
مردم یونان و روم باستان اندیشههای خرافی بسیاری داشتند، در کتاب 'تمدن پیشین' در این باره اینگونه میخوانیم:
"هر یک از مردم یونانی و روم را در خانواده پرستشگاهی بود و بر آن پرستشگاه اندک آتشی میان خاکستر میدرخشید. صاحبخانه موظف بود که آن آتش را شب و روز روشن نگاه دارد. هر شب اخگرها خاکستر میافشاندند که تا بامداد نمیرد و بامدادان نخستین کار، تیز کردن آتش بود.
آن آتش خاموش نمیشد مگر زمانی که تمام افراد خانواده هلاک شده باشند ... این آتش در نظر آنان مقام خدایی داشت، چنانکه آنرا میپرستیدند و دعا میکردند که انسان را از نعمتهای سه گانه سلامتی، توانگری و نیکبختی که آرزوی دیرینه بشر است برخوردادر سازد."
همچنین در قسمتی از کتاب 'تاریخ کهنترین ملل باستانی پیش از اسلام' راجع به مضمون یکی از دعاهای این مردم میخوانیم:
"ای آتش جاودان زیبا که پیوسته روشنی و روزی ما از خوان نعمت توست، سعادت و خوبی از ما دریغ مدار، هدایای ما را به نیکی بپذیر و در عوض با صحبت و نیکبختی ما را شیرین کام ساز."
در قسمت دیگری از همین کتاب ذکر راجع به صحبت مادری بهنگام مرگ میخوانیم:
"معبود من ... نظر و لطف مراقبت از کودکان بی مادر من دریغ مدار، پسرم را زنی مهربان ده و عمری دراز به سعادت و کامروایی بسر برند."
جشنواره لوپركالیا
جشنواره ای به نام LUPERCALIA كه 15 فوریه در رم باستان میان كافران متداول بوده است. لوپركالیا جشن تطهیر و زمان خانه تكانی بوده است. در این جشن مشركین از خدای LUPERCUS بخاطر محافظت از چوپانها و گله هایشان از گزند گرگها قدردانی میكردند. در این فستیوال بمنظور بزرگداشت FAUNUS خدای حاصلخیزی، باروری و جنگلها رومیان یك سگ و دو بز نر را قربانی كرده و از پوست آنها شلاق میساختند. مردان با این شلاقها به میان مردم رفته و به هر كسی كه میرسیدند ضربهای با شلاق به آنها میزدند. دختران داوطلبانه برای شلاق خوردن صف میكشیدند. آنها اعتقاد داشتند كه شلاق خوردن با تازیانههای ساخته شده از پوست بز باروری آنها را تضمین میكند. همچنین در این جشن طی بزرگداشت الهه ای بنام JUNO FEBRUTA زنان مجرد نامههای عاشقانه مینوشتند و درون گلدانهایی میانداختند. (و یا تنها نام خود را روی برگه ای مینوشتند) مردان مجرد روم نیز هر كدام یكی از این یادداشتها را از درون گلدانها بیرون كشیده و مشتاقانه بدنبال دختر نویسنده نامه میرفتند. این آشناییها اغلب به ازدواج میانجامید. این رسم تا قرن هجدهم ادامه داشت اما از آن به بعد مردان رم ترجیح دادند پیش از آشنایی زن را ببینند!
روايات مختلف در مورد تاريخچه ولنتاين
* ولنتاین مقدس یك كشیش مسیحی بوده كه در قرن سوم خدمت میكرده است. زمانی كه امپراطور CLADIUS دوم بر روم حكمرانی میكرده. كلادیوس دریافت كه مردان مجرد از آنجایی كه همسر و خانواده ای ندارند (مردان متاهل حاضر به ترك همسر و خانواده خود نبودند) نسبت به مردان متاهل بیشتر به سربازی روی آورده و سربازان بهتر، كاراتر و جنگجوتری نیز میباشند. از همین رو ازدواج را برای مردان جوان غیر قانونی و ممنوع اعلام كرد. ولنتاین كه این حكم را ناعادلانه و ظالمانه میپنداشت از فرمان كلادیوس سرباز زد. ولنتاین مخفیانه عشاق جوان را به عقد یكدیگر در میآورد. هنگامیكه این عمل ولنتاین بر ملا گشت كلودیوس حكم اعدام وی را صادر كرد.
* خود ولنتاین نخستین فردی بود كه برای اولین بار نامه ولنتاین را نگاشت. وی هنگامیكه در زندان بسر میبرد دلداده دختر جوانی شد كه دختر زندانبان وی بود. این دختر جوان زمانی كه ولنتاین در بازداشت بسر میبرد به ملاقات وی میآمد. در انتهای این نامه ولنتاین چنین نوشته بود: "از طرف ولنتاین تو." این عبارت كماكان در نامه های روز ولنتاین استفاده میشود.
* ولنتاین در روز 14 فوریه اعدام شد. تقریبا در سال 269 پس از میلاد. به گرامیداشت وی كلیسایی در سال 350 پس از میلاد بنا گردید كه پیكر وی نیز در آنجا دفن شده است. در واقع روز ولنتاین سالروز مرگ و خاك سپاری ولنتاین میباشد.
* پاپ اعظم GLASIUS فردی بود كه روز 14 فوریه را، در سال 498 پس از میلاد، روز ولنتاین (ST. VALENTINE`S DAY) نام نهاد. در واقع وی این روز را جایگزین آیین كفرآمیز لوپركالیا كه مختص كافران بود كرد. وی در گلدانها عوض نام دختران اسامی مقدسین مسیحی را نهاد. و با این كار به لوپركالیا تقدس بخشید. در این آیین مرد و زن هر دو یك نام قدیس را از گلدان بیرون میكشیدند كه میبایست تا آخر سال خصوصیات اخلاقی آن قدیس را الگو قرار داده و در خود متجلی میساختند.
* روایت دیگر: در دوران كلادیوس مسیحیت به شدت سركوب میشد. ولنتاین نه تنها كشیش و مبلغ مسیحیت بود بلكه رهبر جنبش زیر زمینی مسیحیان نیز بود. اغلب كشیشها در این دوران زندانی و سپس اعدام گردیدند. ولنتاین پس از به زندان افتادن دختر نابینای زندانبان خود را شفا میدهد. كلادیوس پس از اینكه از این خبر مطلع میگردد به خشم آمده و دستور میدهد سر وی را از تنش جدا سازند.
* كلیسای كاتولیك حداقل 3 قدیس بنام VALENTINE و یا VALENTINUS شناسایی كرده كه هر سه در روز 14 فوریه به شهادت رسیده اند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#256
Posted: 17 Jul 2015 10:34
جایگاه حلقه ازدواج از گذشتههای دورتا امروز
صدای همهمه و شادی در فضای اتاق میپیچد و نقل و سكه روی سر عروس و داماد چون باران فرو میریزد و اینك حلقهها كه نشانه پیوندی دائمی است بر انگشتان آن دو میدرخشد و این یعنی پایبندی و تعهدی همیشگی برای یك زندگی مشترك، اما هیچ وقت به این فكر كرده اید كه چرا حلقه به دست كردن، خود جزئی از مراسم با شكوه ازدواج است یا چرا حلقه در انگشت چپ باید قرار بگیرد؟
با اندكی تحقیق و كاووش در تاریخچه حلقه به راحتی پاسخ این سوالات را در مییابید.
استفاده از حلقه، هم در دوره ازدواج و هم در دوره نامزدی تاریخچه ای طولانی دارد.
جایگاه حلقه در دیگر تمدنها
در یونان مدرن، دو حلقه مورد استفاده قرار میگرفت، حلقه طلایی برای داماد و حلقه نقره برای عروس كه به نشانه یگانگی و برابری مبادله میشد ولی در واقع ارزش بیشتر حلقه مردان نشان دهنده موقعیت آنها بود. در میان یهودیان قدیمی انتخاب عروس همواره به وسیله بزرگترها و والدین انجام میشد و سپس این انتخاب با انجام عقد و پیمان زناشویی كه همراه با هدایایی بود تثبیت میشد. در انجیل اشارهای به حلقه نامزدی نشده است، اما در پیدایش حلقه به عنوان نماد وفاداری و دوستی اشاره شده است، عقیده ای نیز وجود دارد كه در دوره حضرت موسی(ع) حلقه وجود نداشته اما در دورههای بعد به وجود آمده است.
در دوره ای نیز حلقه آهنی موسوم بوده كه به نشانه تعهد برای عروس فرستاده میشده این حلقه آهنی به عنوان نماد دوام پایداری ازدواج ساخته میشده است.
البته در دورههای قبل حلقههایی از جنس برنج و مس نیز دیده شده و از نظر شكلی نیز یك حلقه ساده همیشه تنها شكل حلقه ازدواج نبوده و گاهی اشكال مختلفی روی آن تراشیده و كنده كاری شده است مثل یك كلید برای نشان دادن اقتدار خانگی زن. در قرنهای 15 و 16 ایتالیاییها از حلقه ازدواجی استفاده میكردند كه عمدتا از جنس نقره بود و با مینای سیاه مینا كاری میشد.
اروپاییان قرون وسطی نیز از الماس برای حلقه استفاده میكردند و قدرت آن را حافظ پیمان ازدواج میدانستند. دهقانان ایرلندی نیز بر این عقیده بودند كه ازدواج بدون حلقه ای از جنس طلا قانونی و مشروع نیست.
خورشید و ماه نیز نمادی از حلقه بود
در اركنی (منطقه ای در اسكاتلند) دو میدان بزرگ به احترام ماه و خورشید وجود داشت.
قرنها پیش اگر دوشیزه ای قصد ازدواج داشت به گردش دور سنگ میپرداخت كه به نام ماه نامگذاری شده بود و پسر نیز به دور حلقه خورشید میگشت؛ سپس هر دو در محل سنگی كه نام آدین (خدای خدایان) نام گذاری شده بود به یكدیگر میرسیدند و آنها به این وسیله وفاداری و تعهد نسبت به یكدیگر را اعلام كرده و زن و شوهر میشدند.
حلقه تنها در انگشت قرار نمیگرفت
در ایسلند كه نامزدی و ازدواج هر دو به وسیله پول پذیرفته میشد حلقه، كمتر ضروری به نظر میرسید چرا كه انتظار میرفت دختر هدایای خود را نقدی دریافت كند، با این حال حلقه در این كشور نیز استفاده میشد اما به سختی حلقه انگشت نام میگرفت چرا كه به اشكال مختلف از استخوان، سنگ، كهربای سیاه، طلا و نقره ساخته میشود گاهی اوقات به حدی پهن بود كه اجازه نمیداد دست از آن عبور كند.
در مراسم نامزدی داماد چهار انگشت و كف دست خود را از این حلقه عبور میداد و با این روش میتوانست دست عروس خود را بگیرد.
حلقه و انگشتان رسم زده
انداختن حلقه در انگشت چهارم دست چپ بر اساس این اعتقاد قدیمی صورت میگیرد كه رگ این انگشت به طور مستقیم به قلب میرسد.
این واقعیت هم وجود دارد كه فلز كم استقامتتر در انگشت و دستی كه كمتر از آن و انگشتان دیگر استفاده و كمتر دچار صدمه و آسیب میشود.
در میان بعضی از اقوام پیشین حلقه در دست راست انداخته میشد و بعدها به دست چپ تغییر كرد یعنی همان دستی كه از لحاظ رتبه پایینتر است. همچنین عده ای معتقدند این انگشت به دلیل این رسم قدیمی بر دیگر انگشتان مرجع شده كه انگشت اول (شست) را به نام پدر، انگشت دوم به نام پسر و انگشت سوم را به نام روح القدس نام گذاری كرده اند.
بنابراین داماد پس از این كه سه انگشت را نام برد و از آنها گذشت حلقه را به دست عروس میاندازد. قدیمیترین گزارش از تبادل حلقه ازدواج از مصر باستان به دست آمده كه مربوط به 4800 سال پیش است.
حلقه و جایگاه آن در جوامع فعلی
اكنون نیز حلقه و پذیرش آن بخشی از مراسم ازدواج است و بیشتر مردم حلقه را در دست چپ خود میاندازند گر چه برخی زنان اروپایی در دست راست هم از آن استفاده میكنند.
در اسكاندیناوی هم رسمی است كه برخی زنان از سه حلقه استفاده میكنند برای نامزدی، برای ازدواج و برای مادر شدن.
روسهای یهودی نیز حلقه ازدواج را در انگشت سبابه میاندازند. استفاده مردان از حلقه نسبتا جدید است تا میانه قرن 20 بیشتر زنان بودند كه حلقه در دست میكردند كه شاید یادآور روزهایی بود كه زنان جزوی از املاك و دارایی همسرانشان بودند. بعد از جنگ جهانی دوم بسیاری از مردان با جداییهای طولانی مدت از همسران خود مواجه شدند و از آن زمان آنها نیز شروع به استفاده از حلقه به عنوان نشانهای از تاهل كردند یعنی آن چه موجب میشود همواره به یاد همسران خود باشند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#257
Posted: 17 Jul 2015 10:35
چه کسانی كلاه گیس را اختراع کردند؟!
كلاه گیس از دوران باستان مورد استفاده قرار میگرفت. در آن زمان اولین كسانی كه به كلاه گیس روی آوردند یا بهتر است بگوییم آن را ابداع كردند، مصریان بودند. مردم مصر بنا به دلایل مختلف از جمله شرایط نامساعد جوی و گرمای بیش از اندازه هوا و شیوع شپش مجبور بودند موهای سرشان را علیرغم میل باطنیشان بتراشند.
این مساله باعث شد دختران و پسران جوان كه در تمام طول تاریخ به زیبایی و پوشش خود بسیار اهمیت میدادند، به فكر جایگزین كردن چیزی باشند كه جای خالی موی سرشان را پركند بنابراین كلاه گیسی را طراحی كردند كه علاوه بر دارا بودن محاسنی برای زیبایی ظاهریشان، میتوانست جلوی آفتاب سوختگی پوست سرشان را بگیرد و در ضمن از گرم شدن و گرگرفتگی پوست سرشان و بروز بیماریهای قارچی جلوگیری كند.
كلاهگیس ابتدا از الیاف گیاهی تولید میشد و مورد استفاده قرار میگرفت، زیرا الیاف گیاهی كمترین آسیب و حساسیت پوستی را به وجود میآورند. بتدریج كلاه گیس جزءلاینفك پوشش مصریان شد و تغییر و تحولات زیادی در نحوه تولید آن پدید آمد. تا جایی كه در برههای از تاریخ مصر باستان، نوع و مدل كلاهگیسها نشاندهنده شأن و جایگاه اجتماعی مردم محسوب میشد. به همین خاطر طبقه اشراف كلاهگیسهایی با موی طبیعی و استانداردهای بهداشتی آن زمان بر سر میگذاشتند و طبقه متوسط كلاهگیسهایی تهیه شده از پشم گوسفند و طبقه فقیر از الیاف گیاهی استفاده میكردند.
زنان مصری طبقه بالای جامعه همیشه كلاهگیسهایشان را كه با رشته تارهای طلا، قیطان و نیز مهرههایی كه از عاج فیل تهیه میشد، تزئین میكردند. نكته جالب این بود كه كمكم طرح و مدل كلاهگیسهای زنانه رشد و تكامل پیدا كرد و پیشهای پرطرفدار و تازه در آن زمان پا به عرصه گذاشت. زیبایی این كلاهگیسها اندكاندك اقوام دیگر را نیز مجذوب خود كرد.
پس از مصریان باستان پوشش كلاهگیس در بین یونانیها، رومیان، آشوریان و فینیقیها نیز رواج پیدا كرد. رومیان باستان كلاهگیسهای طبیعی خود را از موی بردگان تحت اختیار خود تولید میكردند. زنان یونانی نیز در بسط و گسترش مدلهای مختلف كلاه گیسهای زنانه آراسته به زیورآلات زمان خود از زنان مصر باستان عقب نماندند و بازار مدگرایی میان آنها نیز گرم و پر رونق شد. زنان طبقه مرفه در یونان باستان همیشه الگو و مدل زنان طبقه متوسط و پایین جامعه بودند به همین علت كلاهگیسی كه بر سر میگذاشتند الگویی برای دیگر اقشار جامعه بود. البته با توجه به اینكه زنان طبقات دیگر جامعه قدرت مالی مناسب برای برخورداری از كلاهگیس با موی طبیعی نداشتند، به مدلهایی از پشم گوسفندان بسنده میكردند كه زیبایی و جذابیت نوع طبیعی را نداشت.
در قرون وسطی نیز كلاهگیسها وجه تمایز بزرگان كشور از دیگر اقشار جامعه بود.
یكی از ملكههای انگلیسی كه به خاطر مدلهای خاص كلاه گیسی كه بر سر میگذاشت شهره عام و خاص شده بود، الیزابت اول است. علاقه وافر او به كلاهگیسهای آراسته به زیورآلات گرانبهای دورانش او را از سایر بزرگان زمان خود متفاوت كرده بود.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#258
Posted: 17 Jul 2015 10:47
گل نیلوفردرجهان باستان نماد چه بوده است؟
گل نیلوفر و نماد آن در دنیای باستان شرق نقش بارزی داشته است، از حجاریهای تخت جمشید تا کنده کاریهای طاق بستان ارتباط شگفت انگیزی با این گل دیده میشود.
نام گل نیلوفر در زبان سانسکریت پادما در زبان چینی لی ین هوا به زبان ژاپنی رنگه و در زبان انگلیسی لوتوس است نیلوفر درشرق باستان همان قدر اهمیت دارد که گل رز در غرب.
درسده هشتم پیش از میلاد تصویر نیلوفر احتمالا از مصر به فینیقیه و از آنجا به سرزمین آشور و ایران انتقال یافت و در این سرزمینها گاهی جانشین درخت مقدس بوده است. الهههای فینیقی به عنوان قدرت آفریننده خود گل نیلوفر در دست دارند. این گیاه درمصر باستان و در بسیاری از بخشهای آسیا مورد پرستش بود.
جنبه تقدس نیلوفر به محیط آبی آن بر میگردد. زیرا آب نماد باستانی اقیانوس کهنی بود که کیهان از آن آفریده شده است. نیلوفر که بر روی سطح آب در حرکت بود به مثابه زهدان آن به شمار میرفت. از آنجا که گل نیلوفر در سپیده دم باز و در هنگام غروب بسته میشود به خورشید شباهت دارد. خورشید خود منبع الهی حیات است و از این رو گل نیلوفر مظهر تجدید حیات شمسی به شمار میرفت. پس مظهر همه روشنگریها آفرینش باروری تجدید حیات و بیمرگی است.
نیلوفر نماد کمال است. زیرا برگها گلها و میوه اش دایره ای شکلند. ود ایره خود از این جهت که کاملترین شکل است نماد کمال به شمار میآید. نیلوفر یعنی شکفتن معنوی. زیرا ریشههایش در لجن است و با این حال به سمت بالا و آسمان میروید از آبهای تیره خارج میشود و گلهایش زیر نور خورشید و روشنایی آسمان رشد میکنند.
نیلوفر کمال زیبایی نیز به شمار میرود. ریشههای نیلوفر مظهر ماندگاری و ساقه اش نماد بند ناف است که انسان را به اصلش پیوند میدهد و گلش پرتو خورشید را تداعی میکند. نیلوفر نماد انسان فوق العاده یا تولد الهی است زیرا بدون هیچ ناپاکی از آبهای گل الود خارج میشود.
در فرهنگ آشوری فینیقی و در هنر یونانی رومی نیلوفر به معنی تدفین و مجلس ترحیم و نشانگر مرگ و تولد دوباره رستاخیز و زندگی بعدی و نیروهای نوزایی طبیعت است. نیلوفر در اسطورههای یونانی و رومی علامت مشخصه افرردیت- ونوس است. در فرهنگ بودایی ظهور بودا به صورت شعله صادره از نیلوفر تصویر میشود. گاهی بودا را میبینیم که در یک نیلوفر کاملا شکفته به تخت نشسته است. در حقیقت در تعلیمات بودایی نیلوفر تا حد زیادی در قلمرو ماوراالطبیعه وارد میشود. در معابد بودایی نقش نیلوفر وجود دارد و نیلوفر جزو هشت علامت فرخندگی در کف پای بودا است. در فرهنگ چینی نماد پاکی حفاظت ظرافت روحانی صلح باروری و تجسم زنانه است و علامت تابستان نیز میباشد. چینیها گل نیلوفر را مظهر گذشته حال و آینده میدانند. زیرا گیاهی است که در یک غنچه گل میدهد و دانه میکند. همین طور نماد نجابت است به این دلیل که از آبهای آلوده بیرون میآید اما آلودگی را نمیپذیرد.
در اسطورهای مصر چهار پسر هوروس روی یک نیلوفر روبروی ازیریس ایستاده اند. گل نیلوفر به عنوان نشانه ایزیس مظهر باروری و پاکی و بکارت است.رع خورشید خدا و آفریننده مصری به صورت کودکی مصور شده که برروی گل آرمیده است یا سر او از گل نیلوفر بیرون میآید. نیلوفر نشانه مصر علیا بود. سر ستونهای معابد مصری رابه گونه ای میآراستند که نیلوفر را بر روی آنها به صورت غنچه و گاه گشوده حجاری میکردند. در فرهنگ هندی گل نیلوفر، گلی است از خود به وجود آمده و نامیراست و نماد جهان به شمار میرود. گاهی کوه مرو به مفهوم محور جهان در مرکز ان تصویر شده است. چاکراها به شکل نیلوفرهایی تصویر میشوند که با نماد چرخ مرتبطند هنگامی که این مرکز چاکراها بیدار شوند نیلوفرها باز میشوند و میچرخند. لوتوس نام یکی از حرکات یوگا است. در اسطورههای هندی با سه خدای اصلی مواجه میشویم که عبارتند از برهما (خدای افریننده) ویشنو (خدای نگهدارنده) و شیوا (خدای نابودکننده). در یک اسطوره متاخر که در ریگ ودا به آن اشاره شده است آمده که چگونه کیهان از نیلوفری زرین که بر روی آبهای کیهانی در حرکت بوده به وجود آمده و از آن برهما متولد شد. هنگامی که مراسم او جای خود را به مراسم ویشنو داد وی رابعدها به صورتی مجسم کردند که بر روی گل نیلوفری که از ناف ویشنو میروید نشسته است. یک الهه هندویی به نام پادماپانی وجود دارد که به معنی زنی است که نیلوفر دردست دارد. لاکشمی همسر ویشنو و پارواتی همسر شیوا هم با نیلوفر در ارتباط هستند. در هندوستان که رود برایشان خیلی اهمیت دارد الهههای رودگاهی بر روی نیلوفر سوارند.
در فرهنگ ایران باستان هم گل نیلوفر را در تخت جمشید و در نقش برجستههای آن مشاهده میکنیم. در حجاریهای طاق بوستان کرمانشاه هم گل نیلوفر مربوط به زمان ساسانیان دیده میشود. ظاهرا گلی که در دستان پادشاهان حجاری شده در تخت جمشید دیده میشود نماد صلح و شادی بوده است. از انجا که این گل با اب درارتباط است نماد آناهیتا ایزد بانوی آبهای روان است.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#259
Posted: 17 Jul 2015 10:55
تاریخچه استفاده از درخت کریسمس
سنت درخت کریسمس، به آلمان قرن شانزدهم میلادی و زمانی که مسیحیان، درختان تزیین شده را به خانه های خود آوردند، برمیگردد. همچنین در آن زمان عده ای هرمهایی از چوب میساختند و آنرا با شاخههای درختان همیشه سبز و شمع تزیین میکردند.
به تدریج رسم استفاده از درخت کریسمس در بخشهای دیگر اروپا نیز طرفدارانی پیدا کرد. در سال 1841در انگلستان، پرنس آلبرت (Prince Albert)، شوهر ملکه ویکتوریا (Queen Victoria) با آوردن درخت کریسمس به کاخ ویندسور (Windsor) و تزیین آن با شمع، شیرینی، میوه و انواع آب نبات، استفاده از درخت را به چیزی مد روز مبدل کرد.
واضح است که خانواده های ثروتمند انگلیسی به سرعت از این مد پیروی کردند و با ولخرجی تمام به تزیین درخت میپرداختند. در سالهای 1850، این تزیینات شامل عروسک، لوازم خانه مینیاتوری، سازهای کوچک، جواهرات بدلی، شمشیر و تفنگ اسباب بازی، میوه و خوراکی بود.
بسیاری از آمریکاییهای قرن نوزدهم، درخت کریسمس را چیزی غریب میدانستند و اولین درخت کریسمس در آمریکا، مربوط به سال1830 است که آنهم توسط ساکنان آلمانی پنسیلوانیا به نمایش گذاشته شده بود. این درخت برای جلب کمکهای مردمی برای کلیسای محلی برپا شده بود. در سال 1851، چنین درختی در محوطه خارجی یک کلیسا برپا شد اما وجود آن برای ساکنان این قصبه بسیار توهین آمیز و نوعی بازگشت به بتپرستی به شمار میآمد و آنها خواستار جمع کردن تزیینات شدند.
در حدود سالهای 1890، لوازم تزیینی کریسمس از آلمان وارد میشد و درخت کریسمس به تدریج در ایالات متحده محبوبیت میافت. جالب است که اروپاییان از درختان کوچکی که حدود 1 تا 1.5 متر طول داشتند استفاده میکردند در حالی که آمریکاییان درختی را میپسندیدند که تا سقف خانه برسد.
در اوایل قرن بیستم، آمریکاییان درختهای کریسمس را بیشتر با لوازم تزیینی دست ساز خودشان تزیین میکردند اما بخشهای آلمانی/آمریکایی همچنان به استفاده از سیب، بلوط، گردو و شیرینیهای کوچک بادامی ادامه میدادند.
کشف برق، به ساخته شدن چراغهای کریسمس انجامید و امکان درخشش را برای درختان به ارمغان آورد. پس از آن دیدن درختان کریسمس در میدان شهرها به یک منظره آشنای این ایام مبدل شد و تمام ساختمانهای مهم-چه شخصی و چه دولتی- با برپا کردن یک درخت، به اسقبال تعطیلات کریسمس میرفتند.
در تزیین درختهای کریسمس اولیه، به جای مجسمه فرشته در نوک درخت، از فیگورهای پریهای کوچک- به نشانه ارواح مهربان- یا زنگوله و شیپر- که برای ترسانیدن ارواح شیطانی به کار میرفت- استفاده میشد.
در لهستان، درخت کریسمس با مجسمه های کوچک فرشته، طاووس و پرندگان دیگر و تعداد بسیار زیادی ستاره، پوشیده میشد. در سوئد، درخت را با تزیینات چوبی که با رنگهای درخشان رنگ آمیزی شده اند و فیگورهای کودک و حیوانات از جنس پوشال و کاه تزیین میکنند. دانمارکیها، از پرچمهای کوچک دانمارک و آویزهایی به شکل زنگوله، ستاره، قلب و دانه برف استفاده میکنند. مسیحیان ژاپنی بادبزنها و فانوسهای کوچک را ترجیح میدهند.
تزیین درخت در اوکراین نیز بسیار جالب است، آنها حتما در تزیین درخت خود از عنکبوت و تار عنکبوت استفاده میکنند و آنرا خوش یمن میدانند، زیرا بنا بر یک افسانه قدیمی، زنی بیچیز که هیچ وسیلهای برای تزیین درخت و شاد کردن فرزندان خود نداشت، با غصه به خواب میرود و هنگام طلوع خورشید متوجه میشود که درخت کریسمس خانه اش با تار عنکبوت پوشیده شده است و این تارها با دمیدن خورشید به رشته های نقره مبدل شدهاند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟
ارسالها: 12930
#260
Posted: 17 Jul 2015 11:00
اوقات فراغت مردم مصر باستان
عبارت مصر باستان همیشه عکس هایی از اهرام ساخته شده توسط هزاران برده، گنجینههای غنی از طلا و سایر مواد باارزش و پادشاهی فرعونهای بزرگ را تداعی میکند. اما جدا از پادشاهان، ساختمانها، مومیاییها و گنجها، باستان شناسان اطلاعات جالبی راجع به اوقات فراغت مصریان باستان و اینکه آنها چگونه استراحت میکرده اند به دست آورده اند.
نقاشهای چشمگیر و قابل توجه روی مقبرههای فرعونها و اشراف زادگان یکی از منابع بسیار مهم این اطلاعات محسوب میشود. به عنوان مثال اکثر مقبرههای اشراف در Sakhara و جیزه، تصاویر مردگان را همراه با خانوادههایشان در حالت نشسته و استراحت نشان میدهد که شاید از وزش نسیم لذت میبردند و یا با خنیاگران، رقاصان و یا خوانندهها سرگرم شده بودند. نقشایهای مقبرههای دیگر عملیات شکار را به عنوان یک ورزش و یا برای به دست آوردن غذا به نمایش میگذارد. ما هم میدانیم که مردم مصر باستان برای اوقات بیکاریشان بازیهای زیادی داشتند. بچههای مصری در بیرون خانه بازیهای جفتک چارکش و پریدن از روی همدیگر را داشته و بزرگترها و بچهها در داخل خانه همراه با هم بازیهای صفحهای را داشتند. بسیاری از بازیهای آنها به بازیهای حال حاضر شباهت زیادی داشتند.
شکار کردن به عنوان ورزش
یکی از مشغولیات اکثر مردم مصر باستان این بود که برای جستجو کردن- و یا حتی شکار کردن- پرندهها در مردابهای گل آلود و حیوانات دیگر در بیابان خودشان را به خطر میانداختند. مدلهای دیگر شکار کردن در تمام دورههای دیگر مشهور بودند. در نقاشیهای مربوط به فرعون ساهور (Sahure)، او در حال شکار کردن حیواناتی نظیر: آهو، گوزن و بز کوهی نشان داده شده است. اشراف زادگان حیوانات وحشی را اسیر میکردند و رعایا و کشاورزان گوزن، آهو، گاو، خرگوش و شترمرغها را دنیال میکردند. ابزارهای معمولی که برای شکار استفاده میشد عبارت بودند از تیر و کمان، کمند و نیزه و بیرون رفتن برای شکار یکی از فعالیتهای مخصوص هر خانواده بود. برای مثال یک نقاشی در یکی از مقبرهها خانواده ای را نشان میدهد که در یک بیشه زار در حال قایقرانی در رودخانه هستند. پدر در جلوی قایق ایستاده و نیزه ای در دستش نگه داشته تا در صورت نزدیک شدن یک پرنده آن را شکار کند.
ماهیگیری وسیله ای برای تفریح و سرگرمی
ماهی منشا اصلی غذای مردم مصر و بخصوص مردم عادی بود. آنها برای ماهیگیری باید به رود نیل یا کانالها و دریاچهها میرفتند. البته بیشتر وقتها ماهیگیری در عین حال که روشی برای جمع کردن غذا برای اعضای خانواده محسوب میشد، در بین کارهای سخت روزانه یک زنگ تفریح هم به شمار میرفت.
موسیقی؛ تفریح دیگر
مردم مصر باستان موسیقی را دوست داشتند. معمولا اشراف زادگان مهمانیهایی ترتیب میدادند تا زنان در آنها برقصند و نوازندهها سازهایی نظیر چنگ 1 و فلوت را بنوازند. و نیز سازهای دیگری مثل عود مصری 2 و سنج.
اوقات فراغت و بیکاری در باغ
بعضی از خانوادههای مصری، بخصوص خانوادههای اشراف و بالارتبه مثل مردم امروزی در نزدیکی خانههایشان باغهای شخصی داشتند. این خانوادههای ثروتمند درون باغشان معمولا استخر و یا برکهای داشتند که از راه کانالی کوچک که از آب نیل کشیده شده بود پر از آب میشد و درختهای نخل هم سایه بانی برای این استخرها بودند. تمام اعضای خانواده در حالی میتوانستند در این باغها استراحت کنند که حاملان بادبزن با بادبزنهایی از برگهای نخل مدام آنها را باد میزدند و خنک نگه میداشتد.
بازیهای رودخانه ای
مصریها همیشه بازی کردن در آب را دوست داشتند و از آنجایی که آنها آب و هوای گرم و رود بزرگ نیل را داشتند، این موضوع چندان هم عجیب نیست. بازی در رودخانه- که هم میتوانست رقابتی نمایشی و یا مسابقه باشد- از قایقهایی از جنس نی تشکیل میشد که در یک مسیر مشابه قرار میگرفتند و درونشان دو یا سه مرد مجهز به پارو قرار میگرفت و این مردها سعی میکردند که حریفانشان را به درون آب هل بدهند! بعد از مغلوب کردن تمام مردان درون قایقهای دیگر، آنها یا قایق سواری کرده یا قایقشان را چپه میکردند.
شنا کردن
مصریها شناگران خیلی ماهری بودند و خیلی هم به این ورزش علاقه داشتند. یکی از علامتهای خط هیروگلیف مردی را در حال شنا نشان میدهد؛ این تصویر و نقاشیهای دیگر اثبات میکند که مصریها به روش کرال سینه امروزی شنا میکردند. از تفسیر زندگی نامه ای اشراف زادگان پادشاهی میانه متوجه میشویم که فرزندان پادشاهان و اشراف در آن زمان برای شنا آموزش میدیدند.
مهمانیها
خانوادههای ثروتمند اغلب اوقات برای لذت بردن و تفریح کردن مهمانی میگرفتند و همه کس حتی کودکان هم نیز در این مهمانیها شرکت داشتند. این مهمانیها مملو از آدم، غذاهای خوشمزه فراوان و سرگرمیهایی مثل آکروبات بازها، حیوانات بازیگر یا نوازندهها بود.
بازی Senet
بازی تخته ای مورد علاقه مصریان Senet نام داشت و خیلی شبیه به تخته نردهای امروزی ما بود.
اوقات فراغت کودکان، بازیها و اسباب بازیها
بچههای مصری برای شاد بودن و تفریح کردن پرورانده میشدند. آنها بعد از انجام دادن کارهایشان میتوانستند در رود نیل شنا کرده، بازیهای بیرون از خانه یا بازیهای تخته ای را با دوستانشان انجام دهند، یا با اسباب بازیهای دیگر خودشان را سرگرم کنند.
بعضی از بازیهای بیرون از خانه بچههای مصری هنوز هم رایج است. مثل بازی پریدن از روی هم که در این بازی همبازیها خم میشدند تا یک نفر بتواند از رویشان بپرد. همچنین بازی خازا لاویزا نوع دیگری از همین بازی بود که دو بچه روی زمین نشسته و دستهایشان را به زمین میچسباندند. این بازی مربوط به بچههای دیگر میشد، چراکه آنها باید از روی شانههای آنها که مدام هم بالا و بالاتر میرفتند بپرند.
یکی دیگر از بازیهای که هنوز هم انجام میشود بازی طناب کشی است. نقاشیهای و کندهکاریهای مصری بچههایی را در حال این بازی نشان میدهد و نیز بچههایی را در حال سرباز بازی نشان میدهد، دختران هم در این میان دست یکدیگر را گرفته و با حالتی شبیه به رقص دور میچرخند. این رقص بسیار پرشور و در ستایش هاتور Hathor بود، یکی از بازیهای پسرها هم با بریدن داربستهای درختهای انگور همراه بود، آنها سعی میکردند برای درست کردن داربستهای درختهای انگور با هم هماهنگ شوند.
مصریها برای سرگرمی بچهها اسباب بازیهای چوبی هم درست میکردند. اسباببازیهای دیگر عروسکها بودند که معمولا مسطح بوده و دانههای گلی داخل نخ هم برای موهایشان به کار میرفت. البته هنوز به طور کامل مشخص نشده که این عروسکها اسباب بازی بچهها بودند و یا برای گذاشتن داخل مقبره ساخته میشدند تا نقش دوست متوفی را در زندگی پس از مرگ ایفا کنند. در بضی از فرهنگها عروسک کوچکی شبیه این عروسکها برای هر فرد ساخته میشد، این عروسکها را باید همه جا همراهشان میبردند و مانند یک انسان واقعی ازشان محافظت میکردند. شاید این عروسک شبیه فرد مرده ای که هر نفر دوست داشت ساخته میشد تا در دنیای پس از مرگ با هم باشند. و اگر بچهای هم میمرد اسباب بازیهایش را با او دفن میکردند، بخصوص اگر این بچه از طبقه خانوادههای اشراف بود.
بچههای مصری از نقاشی کردن هم لذت میبردند. آنها همچنین طلسمها یا گردنبندهایی را در ستایش و احترام به خدای محبوبشان میساختند.
به راستی آیا این خداوند است که انسان را آفریده است یا عکس آن؟؟