ارسالها: 23330
#75
Posted: 13 Sep 2013 00:27
تاریخ ژاپن
تاریخ ژاپن شامل تاریخ رشته جزیرههای ژاپن و مردم ژاپن میشود و از دوران پیش از تاریخ، تا تاریخ نوین این کشور را به عنوان یک دولت-ملت در بر میگیرد. نخستین ارجاع شناختهشده نوشتاری به ژاپن در قرن اول میلادی و در مجموعه متنهای چینی بیست و چهار تاریخ دیده میشود. با این حال شواهد حاکی از آن است که بشر از اواخر دوران پارینهسنگی در جزیرههای ژاپن زندگی میکردهاست. در پایان آخرین عصر یخبندان ژاپن از طریق خشکی با قاره اوراسیا پیوند داشت. آب شدن یخها باعث جدا شدن جزیرههای ژاپن از خشکیهای قاره اوراسیا شد. الگوهای باثبات زندگی و نشانههای تمدن با فرهنگ جومون ظاهر شد و از حدود پانصد سال پیش از میلاد در زمانی که به دوره یایویی مشهور است کار با آهنآلات آغاز شد. در پایان همین دوران جمعیت زیادی از شبه جزیره کره به سرزمینهای ژاپن مهاجرت کردند.
با دوره کوفون مرحله پیش از تاریخ ژاپن پایان یافته و عصر تاریخ باستان این سرزمین آغاز میشود. فرهنگی که در این دوره شکل میگیرد مبتنی بر مذهب شینتو است. در دوره آسوکا خط چینی برای نگارش زبان ژاپنی برگزیده شده و آیین بودایی از گذرگاه سرزمین کره معرفی میشود. این آیین در دوران بعد که دوره نارا نام دارد از سوی امپراتور پذیرفته شده و به دستور او نیایشگاههای بودایی پرشکوهی همچون معبد تودایجی ساخته میشود. دوره هیآن عصر ظهور خاندانهای پرقدرتی همچون خاندان فوجیوارا است که قدرت نظامی را در عمل به دست میگیرند و این مترادف است با پایان تاریخ باستان و آغاز دوران فئودالی در تاریخ ژاپن. با قدرتگیری شوگونها در دوره کاماکورا، استبداد نظامی کاماکورا بنا نهاده میشود. در همین دوران مغولها دو بار به کشور ژاپن حمله کردند که هر بار در برابر توفان سهمگینی موسوم به کامیکازه، کشتیها و آلات نظامی خود را از دست داده و با شکست مواجه شدند. کمی بعد در دوره موروماچی و در عصر جنگهای داخلی، کشتیهای پرتغالی راه خود را به سواحل غربی ژاپن یافتند و ارتباط با غرب آغاز شد. با پایان جنگهای داخلی دوره آزوچی-مومویاما و عصر ثبات سیاسی از راه رسید. در دوره ادو تلاش استبداد نظامی توکوگاوا برای حفظ سامانه فرسوده سیاسی این کشور با شکست مواجه شد و با ورود کشتیهای جنگی امریکا به فرماندهی ناخدا متیو پری به خلیج توکیو، عصر فئودالی ژاپن به پایان رسید.
در دوران نوین ژاپن به سرعت راه نوسازی را در پیش گرفت و در دوره میجی با شکست روسیه به قدرتی جهانی مبدل شد. در جنگ جهانی اول که در دوره تایشو به وقوع پیوست، ژاپن در کنار بریتانیا، فرانسه و روسیه قرار گرفت و در شورای جامعه ملل صاحب کرسی دائم شد. با این حال ابهام در قانون اساسی میجی سبب چرخش قدرت به سوی نظامیان و گسترش نظامیگری ژاپن شد. روند نظامیگری در دوره شووا منجر به یورش به کشور چین شد. ژاپن اعتراض جامعه ملل را برنتافت و از این سازمان خارج شد. در پی تحریمهای نفتی امریکا، ژاپن به پرل هاربر حمله کرد. امریکا وارد جنگ جهانی دوم شد و با بمباران اتمی هیروشیما و ناگاساکی ژاپن را به تسلیم واداشت. با پایان جنگ و اشغال هفت ساله ژاپن، این کشور به اصلاحات گسترده دموکراتیک و بازسازی نهادهای اقتصادی دست یازید. با امضای پیمان صلح سانفرانسیسکو ژاپن استقلال خود را دوباره به دست آورد. ژاپن در این دوره رشد سریعی را تجربه کرد و به یک قدرت بزرگ اقتصادی تبدیل شد. در دوره هیسهای، پایین بودن نرخ بهره و افزایش قدرت ین در مبادلات ارزی باعث هجوم سرمایهگذاران خارجی به این کشور شد. اما در دهه نود سهام این کشور سقوط کرد و دوران موسوم به اقتصاد حبابی ژاپن به پایان رسید. در سالهایی که در پی آمد، گسترش صنایع صادراتی کره و چین بخشی از بازارهای جهانی ژاپن را از آن خود کرد و امروز در ارزیابی این سالها گاه از آن به عنوان دهه گمشدهٔ ژاپن یاد میشود. با این حال ژاپن با بیش از پنج و نیم تریلیون دلار تولید ناخالص ملی همچنان سومین قدرت اقتصادی جهان محسوب میشو
پیش از تاریخ
آخرین عصر یخبندان بطور تقریبی از ۷۰ تا ۱۰ هزار سال پیش ادامه داشت. در این دوران عمق آب دریاها بین ۱۴۰–۱۰۰ متر کمتر از عمق کنونی بوده و شمال ژاپن با دیگر قارهها از طریق خشکی در ارتباط بودهاست.همچنین بین کیوشو در جنوب ژاپن و کشور کره نیز دریایی بسیار کم عمق قرار داشتهاست. در حدود ۱۷۰ نقطه از شمال تا جنوب ژاپن استخوانهای فیل یافت شده که در برخی از نقاط در جوار آن، سنگهای خراشیده شده توسط انسان نیز کشف شدهاست. این آثار نشان از همزیستی انسان و فیل دارد.
پارینهسنگی
آغاز دوران پارینه سنگی ژاپن را بین ۱۰۰٬۰۰۰ تا ۳۰٬۰۰۰ سال پیش از میلاد در نظر گرفتهاند. با این حال در میان صاحبنظران، نقطه شروع ۳۵٬۰۰۰ سال پیش از میلاد، بیش از دیگر تاریخها مورد توافق قرار گرفتهاست.هر گونه ادعای حضور انسان قبل از این تاریخ مناقشهبرانگیز قلمداد میشود.اولین انسانهایی که وارد سرزمین ژاپن شدند شکارچی-گردآورنده بودهاند. قدیمیترین استخوانهایی که از انسان یافت شده، متعلق به دختری به سن تقریبی هشت سال و به قدمت ۳۲٬۰۰۰ سال پیش و قدیمیترین استخوان یک فرد بزرگسال متعلق به ۱۸٬۰۰۰ سال قبل است. هر دو نمونه در استان اوکیناوا کشف شده است.بیشترین ابرازهای سنگی به دست آمده از دوران پارینه سنگی و بین ۲۲٬۰۰۰ تا ۱۴٬۰۰۰ سال پیش به شکل کارد بودهاست. تغییر حرارت کرهٔ زمین پس از پایان آخرین عصر یخبندان باعث انقراضِ فیل نائومان و گوزن موس شد. در اوایل دوره جومون گوزن شمالی ایرلندی نیز انقراض یافت. به دنبال آن بجای شکار این حیوانات درشت هیکل، شکار حیوانات کوچکتر و تندپاتری نظیر گوزن ژاپنی و گراز رواج پیدا کرد. در دوران پارینه سنگی شکار حیوانات بزرگ با پرتاب نیزه و یا نیزهٔ بلند انجام میگرفت اما در دوره جومون این ابزارهای شکار جای خود را به تیراندازی با کمان داد و برش سنگها بصورت نوک تیز سنگی (برای بکار بردن در سر تیر) رایج شد.
دوره جومون
دورهٔ جُومُون به فاصلهٔ زمانی سالهای ۱۴٬۰۰۰–۱۰٬۰۰۰ (بر اساس منابع زمان شروع متفاوت است) ق.م. تا ۳۰۰ ق.م. گفته میشود. اولین نشانههای تمدن و الگوهای با ثبات زندگی در فرهنگ جومون ظاهر شد که ویژگی آن روش زندگی نیمهمستقر مختص به دوران میانسنگی و نوسنگی، شکار دستهجمعی، عدم پرورش حیوانات اهلی، آلاچیقهای بدوی و کشاورزی ابتدایی بود.هرچند که گاه آغاز کوزهگری به منطقهٔ میانرودان منسوب میشودبعضی از قدیمیترین نمونههای باقیمانده از کوزهگری دوران کهن، در ژاپن پیدا شدهاست. قدیمیترین نمونهٔ سفال در ژاپن در سال ۱۹۹۹ میلادی استان آئوموری یافت شدهاست و بطور تقریبی ۱۶٬۵۰۰ سال قدمت دارد. تا قبل از اینکه در سال ۲۰۰۹ میلادی، قطعه سفالی در غاری در چین با قدمتی در حدود ۲۰٬۰۰۰–۱۸٬۰۰۰ سال کشف شود، این قطعه قدیمیترین قطعه سفال در جهان به شمار میرفت. ترکیب جومون در ژاپنی به معنی الگوهای ریسمانی است. این نامی است که شرقشناس آمریکایی ادوارد اس. مورساز روی نقش و نگار ظرفهای سفالی به این دوره داد. این علامتها و نقشها بر اثر سایش تکه چوبهایی پیچیده در ریسمان به وجود آمده بود. در این دوره برای شکار پرندگان از تیروکمان استفاده شد و فن ماهیگیری نیز بهبود پیدا کرد.
دوره یایویی
دوره یایویی از حدود سال ۵۰۰ قبل از میلاد تا سال ۳۰۰ میلادی را شامل میشود. کشاورزی متمرکز و استفاده از اشیاء مفرغی و آهنی در این دوره در ژاپن آغاز شد. فرهنگ مردم جومون هنوز در نقاط مختلف ژاپن در حال توسعه بود که عصر جدید یایویی در کیوشو آغاز شد و این دو گروه برای مدتی در کنار یکدیگر به زندگی ادامه دادند.یایویی نام خود را از منطقهای در همسایگی توکیو گرفته است که باستانشناسان برای اولین بار آثار و دستساختههای بشری مربوط به این دوران را از خاک آن بیرون کشیدهاند. کار با آهنآلات از همان آغاز نیز جزو خصوصیات این فرهنگ بود که خود در نتیجهٔ مهاجرت حاصل آمده بود. در اواخر دوره یایویی، جمعیت بسیاری از سرزمین کره به خاک ژاپن مهاجرت کردند و با خود فناوری کشاورزی و روشهای فلزکاری را به این جزیره معرفی کردند.کشت متمرکز برنج در شالیزار و نوع جدیدی از کوزهگری از ویژگیهای دوره یایویی به شمار میرود. در این دوره به پرورش خوک و در مقیاس کمتر مرغ و خروس پرداختند. فرهنگ یایویی به سرعت در سرزمین اصلی هونشو گسترش پیدا کرد و با فرهنگ بومی جومون درآمیخت.خاستگاه فرهنگ یایویی به طور کامل مشخص نیست. در سالهای اخیر، باستانشناسان بیشتری مشغول مطالعه تطبیقی اشیای متعلق به این دوره با بازمانده آثار دوران اولیه سلطنت دودمان هان در چین شدند و نتیجه بررسیهای آنان حاکی از شباهت جمجمه و اعضای بدن مردم یایویی با اهالی جیانگسو بوده است.
خاستگاه مردم ژاپن
ساکنان اولیه ژاپن قوم آینو نامیده میشوند. نژاد کنونی ژاپن از نژاد مغولاست که پس از مهاجرت به ژاپن ساکنان اولیه آن یعنی آینوها را مغلوب ساخته و به نواحی شمالی ژاپن راندند. از قوم آینو امروزه کمتر نشانی ماندهاست.
شواهد زبانشناختی و فرهنگی، در کنار ظاهر فیزیکی بخشی از جمعیت این کشور، احتمال چندگانه بودن خاستگاه مردم ژاپن و پیوند ژنتیکی با بومیان قارهٔ آمریکا را تقویت میکند. قوم آینو به انسانهای دوره جومون شباهت بسیار دارد و گروهی که بعدها از طریق کشورهای آسیایی، به ویژه کره و چین، وارد خشکیهای ژاپن شدند و بخش عمدهٔ جمعیت این سرزمین را تشکیل میدهند، شبیه به نیاکان یایویی خود هستند.
نژاد آسیایی یا آسیاییها به انضمام مردمان ژاپن به دو گروه آسیایی شمالی و جنوبی تقسیم میشوند. در عصر یخبندان برای انطباق با سرمای شدید محیط، بدن مردمان آسیایی شمالی دستخوش تغییراتی شد. برای حفظ حرارت جسمانی، قسمتهای میانی بدن حجیمتر شد. از آنجائیکه بدن گرمای خود را از طریق پوست از دست میدهد، کم شدن مساحت پوست باعث بوجود آمدن دستها و پاهای کوچکتر و کاهش برجستگیها و فرورفتگیهای جسمانی شد. برای جلوگیری از یخزدگی چشم که حاوی مقادیر زیادی آب است، پلکها ضخیمتر شد و خط روی پلکها از بین رفت. این تغییرات بدنی در شاخهٔ مردمانی که از جنوب آسیا به این سرزمینها مهاجرت کردند دیده نمیشود. در مردمان ژاپن کنونی خصوصیات مردمان آسیایی شمالی به وضوح ملاحظه میشود همچنین بر طبق انسانشناسی زیستی ساکنان اولیه سرزمین ژاپن، از نژاد مردمان آسیای جنوبی پنداشته میشوند.
نتایج بررسی میتوکندریِ دیانای استخوانهای دوره جومون و دوره یایویی نشاندهندهٔ شباهت ژنتیکی زیاد این مردم با مردم ژاپن کنونی، ساکنان استان اوکیناوا، آینو، کره و مردم مغول است و از طرف دیگر ارتباط کم ژنتیکی با مردمان آسیای جنوب شرقی و اقیانوس آرام را نشان میدهد.ویل دورانت در کتاب تاریخ تمدن در مورد خاستگاه ژاپنیان نوشتهاست که «سه عنصر در نژاد ژاپنی راه یافتهاست: نخست نژاد سفید ابتدایی که در دوره نوسنگی باهجرت قوم آینو از اطراف رود آمور به ژاپن راه پیدا کردند. دوم عنصر زرد یا مغولی که در حدود قرن هفتم پیش از میلاد از شبه جزیره کره یا از طریق کره به ژاپن وارد شدند. سوم نژاد قهوهای–سیاه که از مالایا و اندونزی به جزایر جنوبی ژاپن راه پیدا کردند.» در این کشور هم مانند کشورهای دیگر صدها سال طول کشید که نژادهای گوناگون با یکدیگر ترکیب شدند و قومی یگانه دارای زبان و فرهنگی خاص بوجود آمد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#76
Posted: 13 Sep 2013 00:44
دوران باستان
دوره کوفون
دورهٔ کُوفون از حدود سال ۲۵۰ تا سال ۵۳۸ میلادی به درازا کشید.کوفون به معنای گورپشته[پ ۴] است و دلیل این نامگذاری، وجود گورپشتههای بزرگی است که از آن دوران بر جای ماندهاست.گورپشتهها شکلهای مختلفی داشتند که سادهترینشان دایره و چهارگوش و متمایزترین آنها به شکل سوراخ کلید (بود. کوفونها بین قرنهای سوم تا هفتم میلادی برای به خاک سپردن مردگان طبقهٔ مسلط جامعه ساخته شدند.دورهٔ کوفون با فرهنگی مبتنی بر آیین شینتو که پیش از آیین بودایی وجود داشت، شناخته میشود. از آغاز و میانههای دوره کوفون هیچ تاریخ ضبط شدهای به جای نماندهاست.کتابهای کوجیکی ۷۱۳ و نیهونشوکی ۷۲۰ میلادی سالها بعد به این برهه از تاریخ پرداختهاند.در طی سده سوم و چهارم قومی کهن که امروزه مردم یاماتو نامیده میشود، توانست بتدریج برتری خود را بر دیگر قبایل تحکیم کند و به عنوان اجداد خانوادههای سلطنتی ژاپن مطرح شود. در دوره کوفون، ارتشهای ایالتی پرتوانی پیرامون قبایل قدرتمند شکل گرفت و سیاستی حکومتی تحت عنوان سیاست یاماتو بر نارا، که آن زمان یاماتو خوانده میشد، و بخشهایی از شرق استان اوساکا حاکم شد. سیاست یاماتو بر سرکوب قبایل و تصاحب زمینهای کشاورزی آنان استوار بود و با چنین روشهایی نفوذ خود را بر مناطق غربی ژاپن حفظ میکرد. در طول دوره کوفون جامعهای به غایت اشرافی با حاکمانی ارتشسالار گسترش پیدا کرد. حاکمان ژاپن در این دوران، از دربار چین درخواست عنوان سلطنتی کردند.
دوره آسوکا
دوره آسوکا از سال ۵۳۸ تا سال ۷۱۰ میلادی را در بر میگیرد. گاه از دوره آسوکا و دوره کوفون با عنوان مشترک دوره یاماتو یا دوره کوفون-یاماتو نیز نام میبرند، چرا که در هر دوی این زمانها، امور امپراتوری با مرکزیت نارا، که در آن هنگام «یاماتو» نام داشت و نام خاندان قدرتمند حاکم نیز بود، اداره میشد. حاکمیت یاماتو که با به هم پیوستن شماری از خاندانهای نیرومند بر گرد کانون پادشاهی کشور شکل گرفته بود، در دوره آسوکا رشد و نمو بسیاری کرد و سران محلی یاماتو در جایگاهی قرار گرفتند که دودمان امپراتوری را شکل میداد. هنگامی که حاکمیت یاماتو با سرکوب قبایل مبادرت به تصرف زمینهای کشاورزی آنان کرد نام یاماتو مترادف با نام ژاپن شد.دوره آسوکا همچنین به علت دگرگونیهای چشمگیر هنری، اجتماعی و سیاسی آن که ریشه در اواخر دوره کوفون داشت و در عین حال از آیین تازه بودایی نیز بسیار متاثر شده بود، شناخته میشود. در آغاز این دوره آیین بودایی از باکجه، در شبه جزیره کره، به سرزمین ژاپن معرفی شد. در دوره آساکا نخستین ملکه سلطنتی تاریخ ژاپن به نام امپراتریس سویکو (۱۵آوریل ۶۲۸ -۵۵۴) به سلطنت رسید و شاهزاده شوتوکو تایشی (۶۲۲ -۵۷۴) را به عنوان نایب السلطنه انتخاب کرد. شوتوکو تایشی و خاندان سوگا که یکی از پرقدرتترین خاندانهای آن دوره بود، اعتقاد عمیقی به آیین بودا داشتند و کوشش خود را برای گسترش این آیین در ژاپن بکار بردند. شوتوکو تایشی در سال ۶۰۴ میلادی بر اساس عقاید بودایی و کنفوسیوسی قانون اساسی هفده مادهای را تدوین کرد.
در سدهٔ ۵ و سدهٔ ۶ (میلادی) در همین دوره آیین کنفوسیوس و تائوئیسم نیز به سرزمین ژاپن راه پیدا کرد. باورهای تائوئیستی در نهایت با آیینهای شینتو و بودایی در هم آمیخت و منجر به پایهگذاری مناسکی تازه شد. تغییرات سیاسی در دوره آسوکا بر اساس الگوی چینی بود و نیز خط چینی برای نگارش زبان ژاپنی، که پیش از آن دبیره بومی نداشت، برگزیده شد.
دوره نارا
دوره نارا سالهای ۷۱۰ تا ۷۹۴ میلادی را شامل میشود.دوره نارا از هنگامی آغاز شد که امپراتوریس گِمهای پایتخت خود را هیجوکیو قرار داد که نام قدیم نارا بود.این دوره مصادف با تقویت حکومت ژاپن بود. ژاپن روابط دوستانهای با پادشاهی کرهای سیلا و روابطی رسمی با امپراتوری چین داشت. نارا از شهر «چنگآن» (شیآن امروزی) که پایتخت امپراتوری تانگ در چین بود الگوبرداری میکرد.ژاپن هر بیست سالی یک مرتبه نمایندگان سیاسی خود را به دربار تانگ اعزام میکرد. دانشجویان بسیاری برای یادگیری به چین فرستاده میشدند و راهبان چینی نیز برای آموزش آیین بودایی به ژاپن سفر میکردند.در این دوره نیز همچنان بخش بزرگی از جامعه ژاپن در روستاها زندگی میکرد و خوی محافظهکارانه داشت، اما جمعیتی دویست هزاری نفری با اقامت در شهر نارا، این شهر را به حومهنشینی واقعی مبدل ساختند. بیشتر روستاییان پیرو آیین شینتو بودند و روح طبیعت و ارواح گذشتگان را ستایش میکردند. اما طبقات بالاتر جامعه خود را با آیین بودایی منطبق کردند و شهر پایتخت در این دوران به نماد تثبیت آریستوکراتهای ژاپن تبدیل شد.آیین بودایی صمیمانه از سوی امپراتور پذیرفته شد. امپراتور و اطرافیان او باور داشتند که بودیسم نهادهای جامعه ژاپن را استحکام میبخشد. امپراتور دستور ساخت معبد تودایجی را داد و به گسترش این آیین همت گماشت.هرچند این تلاشها سبب نشد تا آیین بودایی تبدیل به دین رسمی مردم گردد، اما جایگاه امپراتور و خانواده او را در میان مردم بالاتر برد. تلاش متمرکز دربار امپراتوری برای ضبط و مستند کردن تاریخ، سبب پیدایش اولین آثار ادبی ژاپن شد. آثار مهمی همچون کوجیکی و نیهونشوکی، در دوره نارا نوشته شدهاند. این آثار طبیعتی سیاسی داشتند و در جهت توجیه برتری و تقویت بنیان امپراتوری بودند.
دوره هِیآن
دوره هِیآن فاصلهٔ زمانی سالهای ۷۹۴ تا ۱۱۸۵ میلادی را در بر میگیرد.با دوره هِیآن دوران تاریخ باستانی ژاپن به پایان میرسد و عصر فئودالی آغاز میشود. نام این دوره از پایتخت آن «هِیآنکیو» میآید که به معنای صلح و آرامش است. «هِیآنکیو» امروز کیوتو نامیده میشود. از دوره نارا به بعد، قدرت واقعی هیچگاه در دستان امپراتور نبود و سران نظامی (شوگونها) و نجبای دربار اقتدار حقیقی را در دست داشتند. خاندان فوجیوارا قدرتمندترین خانواده در دوره هِیآن بود.این خاندان برای چندین قرن از طریق ازدواج با اعضای خانواده امپراتور و با تصرف مقامهای مهم سیاسی، صحنه سیاسی کشور را اداره میکرد. خاندان فوجیوارا برای تثبیت قدرت خود ناچار بود که طبقات نظامی را تقویت کند و اینچنین بود که آرام آرام نظامیها به دربار راه یافتند و طبقه سامورایی ظهور کرد. در نیمه دوم سدهٔ ۱۲ میلادی، توان خاندان فوجیوارا رو به افول گذاشت و قدرت سیاسی به زمینداران نظامی در استانها منتقل شد.با تضعیف خاندان فوجیوارا آشفتگیهایی در نظام سیاسی کشور پدیدار شد. بسیاری از زمینداران برای حفاظت از اموال خود شروع به استخدام ساموراییها کردند و این گونه بود که طبقه نظامی، به ویژه در شرق ژاپن، به نفوذ و اقتداری روزافزون دست یافت. در این دوران بودیسم، تائوئیسم و آیین بودایی، به ویژه شاخه مهایانه آن، گسترش بیشتری پیدا کرد. هر چند که زبان چینی زبان رسمی دربار بود، اما معرفی سیستم هجانمای کانا که هیراگانا و کاتاکانا از آن ریشه گرفت، سبب پیشرفت روزافزون ادبیات ژاپنی شد.
دوران فئودالی
دوره فئودالی ژاپن از قرن دوازده تا قرن هفده میلادی به طول انجامید و در طی آن قدرت واقعی در دست امیران طایفههای منطقهای (دایمیوها) و سرداران نظامی (شوگونها) بود. امپراتور تنها بر حسب ظاهر حاکم کشور بود و در عمل قدرتی نداشت.
دوره کاماکورا
دوره کاماکورا از سال ۱۱۸۵ تا ۱۳۳۳ میلادی را در بر میگیرد. در سال ۱۱۸۵ میناموتونو یوریتومو پس از شکست طایفه رقیب، عنوان سردار یا شوگون را در سال ۱۱۹۲ از امپراتور ژاپن دریافت کرد.یوریتومو پس از آن در شهر کاماکورا استبداد نظامی کاماکورا یا باکوفو [پ ۵] را پایه گذاشت. در دوره کاماکورا، ژاپن وارد «قرون وسطای» هفتصد سالهای شد که در آن امپراتور، دربار و حکومت مرکزی سنتی تبدیل به نهادهایی تشریفاتی شدند و جنگسالاران و زمینداران بزرگ، قدرت را در دست گرفتند.موضوعهای قضایی، نظامی و مدنی به دست جنگآوران آریستوکرات (طبقه بوشی) اداره میشد و قدرتمندترین کاست در میان آنان، حاکمان واقعی جامعه، یعنی شوگونها بودند. پادشاه همچنان بر جای خود بود اما این حکم شوگون بود که اجرا میشد.حادثه تکاندهنده در این دوره، حملهٔ مغول به ژاپن بود. مغولها دو بار در سالهای ۱۲۷۴ و ۱۲۸۱ میلادی با تکنولوژی برتر دریایی و تسلیحاتی به جزیره کیوشو در جنوب غربی ژاپن حمله کردند و هر بار توفان شدید و نیز نقصی در طراحی کشتی، لشکر مهاجم را از رسیدن به پیروزی بازداشت. توفان شدیدی که کشتی مهاجمان را در هم کوبید، باد خداوندی یا کامیکازه نامیده شد. پیامد سالها تدارک نظامی به منظور جنگ با مغولان برای حکومت کاماکورا مصیبتآمیز بود. بسیاری از وفادارانی که برای پاسداری از حکومت جنگیده بودند، اینک در انتظار پاداش بودند و برآورده کردن این خواسته از توان حاکمان خارج بود. در سال ۱۳۳۳ (میلادی) هواداران امپراتور گودایگو در یک جنگ داخلی حکومت کاماکورا را ساقط کردند.
دوره موروماچی
دوره موروماچی به طور تقریبی فاصله سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۵۷۳ میلادی را در بر میگیرد. این دوره با نام دوره آشیکاگا یا موروماچی باکوفو نیز شناخته میشود. ویژگی دوره موروماچی استبداد نظامی شوگونها بود. دوره موروماچی به سه زیر دوره تقسیم میشود.
تجدید حیات کنمو
تجدید حیات کنمو یا اصلاحات کنمو به دوران سه ساله (۱۳۳۶-۱۳۳۳) بین دورههای کاماکورا و موروماچی و اتفاقهای سیاسی آن زمان گفته میشود. در دوران تجدید حیات کنمو، امپراتور گودایگو تلاش کرد با به کار گماردن نزدیکان دودمان امپراتوری، حکومتی غیر نظامی و سلطنتی حقیقی بر پا کند.تلاش امپراتور گودایگو به نتیجه نرسید و آشیکاگا تاکااوجی قدرت را در دست گرفت.
دوره نانبوکو-چو
بین سالهای ۱۳۳۶ تا ۱۳۹۲ دوره نانبوکو-چو یا دوره دربار شمالی و جنوبی نامیده میشود. در این دوران، دربار امپراتوری شمالی به دست آشیکاگا تاکااوجی در کیوتو، و دربار امپراتوری جنوبی از سوی امپراتور گودایگو در یوشینو بنیان گذاشته شدند. هر دو دربار شمالی و جنوبی حاکمیت را تنها حق خود میدانستند. دربار جنوبی سرانجام در سال ۱۳۹۲ تسلیم شمال شد. در سال ۱۳۳۸ آشیکاگا تاکااوجی به فرمانروایی رسید و حکومت شوگونی دوم را عملاً بنیان گذاشت. او خود را فرمانده کل یا شوگون خواند و شهر نارا را به عنوان پایتخت برگزید. به علت قدرتمند شدن تاکائوجی آشیکاگا که در واقع رقیبی برای امپراتور به شمار میرفت ناآرامیها و جنگهای داخلی در ژاپن شروع شد. این دوره در سال ۱۵۷۳ هنگامی که آخرین شوگون عصر موروماچی از کیوتو پایتخت کشور بیرون رانده شد، به پایان رسید.در این دوره گاهی دو امپراتور در دربار شمالی و جنوبی بطور همزمان حکومت میکردند که در اکثر کتابهای تاریخ ژاپن فقط امپراتوران شمال را به شمار آوردهاند.
دوره سنگوکو
از سال ۱۴۶۷ تا پایان دوره موروماچی را دوره سنگوکو یا دوره جنگهای داخلی ژاپن نیز مینامند. دوره سنگوکو، از میانههای قرن پانزدهم تا آغاز قرن هفدهم به درازا کشید. دوره سنگوکو بخصوص برای مدت زمانی از، آغاز شورش اونین در کیوتو (۱۴۷۷-۱۴۶۷) تا وارد شدن اودا نوبوناگا به کیوتو در سال ۱۵۶۸ بکار برده میشود. شورش اونین یازده سال ادامه داشت و سبب تضعیف حکومت مرکزی و به وجود آمدن فرمانرویان محلی شد. اودا نوبوناگا دایمیوی استان اواری (استان آیچی امروزی) بود. او اولین پیروزی خود را در سال ۱۴۶۰ در نبرد اوکههازاما به دست آورد، در ۱۵۶۸ میلادی، آشیکاگا یوشیآکی برادر شوگان سیزدهم آشیکاگا یوشیترو (زمان حکمرانی ۱۵۶۵–۱۵۴۶) نزد نوبوناگا رفت و درخواست کرد که به کیوتو لشکرکشی کند. یوشیآکی با کمک نوبوناگا قصد داشت که انتقام خون برادرش را از قاتلان او و همچنین جانشین او شوگان چهاردهم بگیرد. نوبوناگا توافق کرد که یوشیآکی را به عنوان شوگان جدید منصوب کند و قصد او این بود که از این فرصت برای ورود به پایتخت آن زمان کیوتو، استفاده کند. پس از ورود به کیوتو او یوشیآکی را به عنوان شوگون پانزدهم بر مقام شوگونی نشاند اما چون دریافت که یوشیآکی قصد برانداختن او را دارد، در سال ۱۴۷۳ یوشیآکی را از کیوتو تبعید کرد و بدین ترتیب بعد از حدود ۲۴۰ سال به حکمرانی شوگونسالاری آشیکاگا پایان داد.
دوره سنگوکو یک مبارزه طولانی برای سلطهٔ فردی دایمیو (امیر محلی) بر کل ژاپن بود. در اواخر این دوره به غیر از تاکدا شینگن (۱۵۷۳-۱۵۲۲) که خواستار وحدت ژاپن بود، سه تن از امیران نامدار ژاپن را به سوی وحدت هدایت کردند
دوره آزوچی–مومویاما
دوره آزوچی–مومویاما از حدود سالهای ۱۵۶۸ تا ۱۶۰۰ میلادی را شامل میشود. این دوره در پایان جنگهای داخلی ژاپن آغاز شد. در این دوره یک بار دیگر ژاپن تحت یک فرماندهی واحد سیاسی قرار گرفت و ثبات و همبستگی به این کشور بازگشت. اودا نوبوناگا کوشید تا از لحاظ سیاسی کشور را یکپارچه کند و بر یکسوم کشور تسلط یافت و پس از مرگش جانشین او تویوتومی هیدهیوشی در سال ۱۵۹۰ میلادی به این آرزو جامه عمل پوشاند.عنوان دوره آزوچی–مومویاما از نام قصرهای این دو تن گرفته شده است. هنگامی که هیدهیوشی از کار یکپارچه کردن ژاپن فارغ شد، در پی کشورگشایی برآمد. هیدهیوشی در آغاز به کشور کره حمله کرد. هدف او تصرف کره، چین و هندوستان بود.با این حال او در نبرد اول خود شکست خورد و جنگ دوم را تنها با هدف کینخواهی آغاز کرد.در نبرد دوم نیز هیدهیوشی موفق نبود و پس از دو بار ناکامی بر علیه نیروهای متحد کره و چین و به دنبال مرگ وی، نیروهایش در سال ۱۵۹۸ از شبه جزیره کره عقبنشینی کردند.هیدهیوشی در بستر مرگ شورایی پنج نفره از قدرتمندترین فرماندههان خود تشکیل داد. این شورا میبایست اداره کشور را تا به سن قانونی رسیدن پسر خردسال او به عهده بگیرد. یکی از اعضای این شورای پنج نفره توکوگاوا ایهیاسو بود. توکوگاوا در نبرد سکیگاهارا (۱۶۰۰) بر دایمیوهای بخش غربی پیروز شد و به دوران هیدهیوشی و بخت جانشینی فرزند او پایان داد.[ دوران کوتاه آزوشی–مومویاما اولین دوره طلایی مذهب کاتولیک در ژاپن بود. اما ترس از نفوذ بیگانگان، به زودی سبب سرکوب دین جدید توسط حاکمانی شد که در دوره بعدی به قدرت رسیدند.
دوره تجاری نانبان
دوره تجاری نانبان به معنی دادوستد بربرهای جنوبی، از سال ۱۵۴۳ (فرارسیدن اولین اروپاییها به خشکیهای ژاپن) تا سال ۱۶۴۱، اعلام سیاست ساکوکو یا سیاست درهای بسته ژاپن را در بر میگیرد. در سال ۱۵۴۳ یک کشتی پرتغالی که به سمت آبهای چین میرفت، راه خود را گم کرده و به کرانههای ژاپن رسید. با معرفی سلاحهای آتشین از سوی پرتغالیها، تحولات شگرفی در جنگ داخلی ژاپن پدیدار شد. در سالهایی که از پی میآمد، بازرگانان هلندی، انگلیسی و اسپانیایی و میسیونرهای یسوعی هم از راه رسیدند. در سال ۱۵۴۹ یک نفر اسپانیایی به نام فرانسیسکو زاویر از طریق استان کاگوشیما، دین مسیحیت را به ژاپن معرفی کرد. به این ترتیب دین تازه مسیحیت نیز در کنار مذهب شینتو و آیین بودایی به جامعه ژاپن راه پیدا کرد.این آیین نوظهور که در آن تسلیم و رضا و اطاعت محض تبلیغ میشد در ابتدا برای تضعیف بودیسم و مقابله با آن که از نظم موجود انتقاد میکرد، مورد حمایت حکومت قرار گرفت ولی بعداً دستگاه حکومتی بر اثر رقابتهای مبلغین متعلق به کشورهای مختلف با یکدیگر به نفوذ عوامل مشکوک و سازمانهای جاسوسی در آنها پی برد و به دلیل ترس از مداخلهٔ آنها در امور ژاپن، در سال ۱۶۳۹ هر نوع تبلیغ مذهبی را برای مسیحیان قدغن و مبلغین را از کشور اخراج کرده و کم کم کار سختگیری به کشتار و اعدام و حبس و شکنجه مبلغین و ژاپنیهای مسیحی شده کشید و این دین جزو ادیان ممنوعه اعلام شد. ژاپن دستور داد که دروازههای ژاپن بسته شود، بدین معنی که هیچ فرد خارجی حق ورود به ژاپن را نداشت و اتباع ژاپنی نیز نمیبایست به خارج سفر کنند. ژاپن از سال ۱۶۴۱ انزوای کامل خود را شروع کرد که این انزوا حدود دو قرن و نیم ادامه یافت و در طی این مدت فقط از طریق جزیره دجیما با دنیای خارج ارتباط داشت.
دوره ادو
دوره ادو بخشی از تاریخ دوران پیشامدرن ژاپن است که از سال ۱۶۰۳ تا ۱۸۶۸ میلادی را در بر میگیرد. این دوره همچنین با نام دوره توکوگاوا نیز شناخته میشود.در دوران شگونسالاری توکوگاوا دیگر رقیبی برای جنگسالاران و طبقهٔ بوشی باقی نمانده بود.در پایهگذاری شوگونسالاری توکوگاوا، توکوگاوا ایهیاسو بیشترین بهره را از تلاشهای اودا نوبوناگا و تویوتومی هیدهیوشی برد و حکومتی را سامان داد که پانزده نسل قدرت را در اختیار داشت.او مرکز فرمانروایی خود را ادو (توکیوی امروزی) قرار داد. در این دوره کشور در میان دویست دایمیو تقسیم شده بود. توکوگاوا دستور به اتحاد دایمیوها با دولت مرکزی داد و در مقابل به آنها اجازه داد تا با میزان بالایی از خودمختاری قلمرو خود را اداره کنند. شوگونسالاران ادو تحت عنوان تجملستیزی قانونهایی را بر علیه مدل مو، لباس و آویزههای اضافی به تصویب رساندند. آنها افراد معمولی را به گروههای پنج نفری تقسیم کردند و برای رفتار هر شخص، تمام اعضای گروه را پاسخگو دانستند.ایهیاسو با رعایت جانب احتیاط، دادوستد با خارجیان را تشویق میکرد.آغاز دوره ادو همزمان با آخرین دهه از دوره تجاری نانبان بود و رابطه تجاری و مذهبی با قدرتهای اروپایی قویتر از همیشه بود. در این زمان استبداد نظامی توکوگاوا با مشکل تازهای به نام مسیحیت روبرو شد و در صدد کنترل دایمیوهای مسیحی و روابط تجاری آنها با اروپاییها برآمد.رفتهرفته تجارت خارجی با محدودیتهای بیشتری روبرو شد و سرانجام سیاست ساکوکو (بستن مرزها) اعمال شد. سیاست انزوای شوگونسالاران بیش از دو قرن به طول انجامیده بود.ویلیام دوم پادشاه هلند در نامهای از ژاپن خواست تا درهایش را به روی جهان باز کند. شگونسالاری توکوگاوا این درخواست را رد کرد.
باکوماتسو
سالهای پایانی دوره ادو به عنوان باکوماتسو شناخته میشود. این دوره از پهلو گرفتن ناوگان آمریکایی در ۸ جولای ۱۸۵۳ تا پایان جنگ بوشین در ۲۷ ژوئن ۱۸۶۹ ادامه داشت. در ۸ جولای ۱۸۵۳ ناوگان دریایی آمریکا به فرماندهی متیو سی. پری وارد خلیج توکیو شد و خواستار برقراری ارتباط تجاری ژاپن با جهان غرب شد. با امضای عهدنامه کاناگاوا در اوایل سال بعد، عصر تازهای در تاریخ ژاپن آغاز شد و به سیاست درهای بسته بعد از حدود دو سده پایان داده شد.در ۲۳ اوت همان سال طبق قراردادی با کشور انگلستان بندرهای ناکازاکی و هاکوداته جهت استفاده در اختیار کشتیهای این کشور قرار گرفت و قراردادهای مشابهی نیز با کشورهای روسیه، فرانسه و هلند امضاء شد.در ۲۱ ژوئیه ۱۸۵۶ اولین سر کنسول آمریکا تاونسند هریس وارد بندر شیمودا در ژاپن شد. دو سال بعد در ۱۹ ژوئن ۱۸۵۸، هریس قرارداد جدیدی را با ژاپن امضاء کرد که بر طبق آن بنادر بیشتری بر روی کشتیهای آمریکایی گشوده شد و اتباع آمریکایی از محاکمه در دادگاههای ژاپن معاف شدند و همچنین در مورد حقوق گمرکی و شرایط واگذاری کشتی و سلاح و اعزام کارشناسان آمریکایی به ژاپن نیز توافقاتی انجام شد.
بطور کلی در دههٔ ۱۸۵۰ میلادی دوران تحمیل قراردادهای کشورهای غربی به ژاپن بود. وجوه مشترک این قراردادها گشوده شدن بندرهای ژاپنی بر روی کشتیهای اروپایی و آمریکایی، تعیین نرخ بسیار ارزان عوارض گمرکی بر روی کالاهای وارداتی و خارج شدن اختیار محاکمهٔ اتباع آمریکایی و اروپایی توسط دادگاههای ژاپن بود. این قراردادهای تحمیلی باعث افزایش ناگهانی تاجران و دیپلماتهای خارجی در ژاپن و مخالفت با حکومت شوگونها و رواج اندیشه ضد اجنبی در ژاپن شد. طرفداران امپراتور بر این عقیده بودند که حکومت حق امپراتوراست و این حق توسط شوگونها غصب شدهاست.در ۱۱ مارس سال ۱۸۶۳ امپراتور کُومِی طی حکمی بنام فرمان اخراج اجنبیها خطاب به شوگون وقت خواستار خارج شدن بیگانگان از کشور شد و زمان خروج را دو ماه بعد، ۱۱ می ۱۸۶۳ تعیین کرداما حکومت شوگونی به تمامی سفرا و کنسولهای ساکن در ژاپن بطور شفاهی اطمینان داد که هیچ اقدامی در رابطه با امر امپراتور انجام نخواهد داد. با رسیدن روز موعود حکومت شوگونی همانطور که وعده داده بود به هیچ اقدامی علیه خارجیان دست نزد اما طرفداران امپراتور در قلمروی چوشو در تنگهای که گذرگاه کشتیهای خارجی بود بر روی کشتیهای آمریکایی، فرانسوی و هلندی آتش گشودند. دولتهای خارجی نیز به تلافی این حمله، و دیگر حملات پراکنده و ترورها دست به اقدام زدند. انگلستان در ۲ اوت ۱۸۶۳ قلمروی ساتسوما را گلوله باران کرد. در ۵ اوت سال بعد قلمروی چوشو در جنوب ژاپن زیر آتش گلولهٔ ناوگانهای چهار کشور آمریکا، انگلستان، فرانسه و هلند قرار گرفت. در سال ۱۸۶۳ امپراتور کُومِی درگذشت و پسرش جانشین او شد. در همان سال توکوگاوا یوشینوبو پانزدهمین سپهسالار کل حکومت شوگونی توکوگاوا از تمام قدرت خود به سود امپراتور جدید چشمپوشی کرد اما طرفداران حکومت شوگونها راضی به این انتقال قدرت نبودند و جنگی سرنوشتساز میان طرفین درگرفت که منجر به پایان دادن به قدرت شوگونها پس از گذشت ۷ سده شد. سقوط شوگونها تحت تأثیر پیدایش بیگانهستیزی به شکل یک ملیگرایی ساده بود. این بیگانهستیزی با شعار « بیگانگان را بیرون کنید» و مفهوم وفاداری به امپراتور با شعار «به امپراتور حرمت گزارید» ب
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7
ارسالها: 23330
#77
Posted: 13 Sep 2013 01:06
دوران نوین
دوره میجی
دوره مِیجی (۲۳ اکتبر ۱۸۶۸ تا ۳۰ جولای ۱۹۱۲ (میلادی) دورانی چهلوپنج ساله از تاریخ ژاپن را در بر میگیرد که در آن امپراتور مِیجی قدرت را در دست داشت.در ۳ فوریه ۱۸۶۷، موتسوهیتو در سن پانزده سالگی جانشین پدر شد و دوران امپراتوری میجی آغاز گردید. در سال ۱۸۶۹ پایتخت بطور رسمی از کیوتو به توکیو منتقل شد.در ۷ آوریل ۱۸۶۸، به هنگام تاجگذاری، سوگندنامهٔ پنجمادهای توسط امپراتور خوانده شد، این سوگندنامه شامل مواد زیر بود:
۱- برپایی شورای مشورتی.
۲- همکاری همه طبقات در اداره امور مملکتی.
۳- الغای قانونهای تجملستیز و حذف محدودیتهای طبقاتی در استخدام.
۴- جایگزین کردن قانونهای منصفانه طبیعی به جای سنتهای نادرست.
۵- جستجوی جهانی دانش به منظور تقویت بنیاد حکومت امپراتوری.
این سوگندنامه بنیانی قانونی برای مدرنسازی ژاپن بنا نهاد. بر اساس مادهٔ دوم و چهارم، نیروی دریایی و زمینی تشکیل شد و در سال ۱۸۷۲ میلادی قانون نظام وظیفهٔ عمومی به اجرا گذاشته شد. بر اساس قوانین جدید تمام افراد جامعه توانایی به دست آوردن مهارت جنگآوری را به دست آوردند و جنگآوری از انحصار طبقهٔ سامورایی خارج شد. همچنین تحریم حمل شمشیر و قطع مستمری ساموراییها به اجرا درآمد. تا قبل از این قانون ساموراییها مجاز به حمل دو شمشیر بودند و این امتیاز اعتبار و آبروی اجتماعی ایشان محسوب میشد. تصویب چنین قوانینی اعتبار ساموراییها و تأمین معاش آنان را خدشهدار کرد، در نتیجه نارضایتی و شورش آنان را در پی آورد.در سال ۱۸۷۳ میلادی، کشور کره به درخواست ژاپن مبنی بر ایجاد روابط دوستانه مابین دو کشور جواب رد داد و هیأتی که از جانب ژاپن فرستاده شده بود را نپذیرفت. از این رو در دولت میجی عدهای به رهبری سایگو تاکاموری طرحی برای حمله به کشور کره به منظور تنبیه آن کشور آماده کردند. این طرح پس از پذیرش اولیه مورد مخالفت عضو برجستهٔ مشاورین دولت قرار گرفت و به اجرا در نیامد. سایگو پس از این مخالفت از مقامش کنارهگیری کرد و به کاگوشیما رفت و در آنجا ساموراییهایی که در این دوران در حال از دست دادن قدرت و ناراضی از دولت بودند، دور او جمع شدند و او در جایگاه رهبری شورشی بنام شورش ساتسوما قرار گرفت.
تعداد شورشیان سامورایی به ۲۰٬۰۰۰ نفر بالغ میشد. آنها قصد داشتند به پایتخت آمده و دولت را سرنگون کنند. این شورش از چتدین ماه در سال ۱۸۷۷ بطول انجامید اما نتوانست از مرزهای کیوشو فراتر رود و سرانجام توسط نیروهای دولتی سرکوب شد. سایگو قبل از دستگیری خودکشی کرد، بدین صورت که از دوستش خواست که او را گردن بزند. چند سال بعد در مجمع عمومی اعلام قانون اساسی سایگو از اتهامات وارده مبرا دانسته شد.فیلم آخرین سامورایی در سال ۲۰۰۳ میلادی، با شرکت تام کروز و کن واتانابه در نقش سایگو تاکاموری، براساس شورش ساتسوما ساخته شدهاست.
با وجود مخالفتها، رهبران میجی به نوسازی ژاپن ادامه دادند و با حمایتهای دولتی به تمام شهرهای مهم کشور سیم تلگراف کشیدند. صنعت کشتیسازی، راهآهن، کارخانههای مهماتسازی، معدن و دیگر صنایع نیز از این حمایتها برخوردار شد. نگرانی از امنیت ملی باعث توجه بسیار به نوسازی ارتش شد. به این ترتیب ارتشی کوچک با سیستم بزرگ پشتیبانی شکل گرفت و نظام سربازی برای همه مردان اجباری شد. سامانههای نظامی ارتشهای خارجی مورد مطالعه قرار گرفت و در ساختار نظامی ژاپن به کار برده شد.
این دوره ظهور و توسعه ناسیونالیسم افراطی و میلیتاریسم ژاپن هم پا گرفت و امپراتور به فکر پیاده کردن ایدئولوژی کُوکوتای که از دیرباز در تفکر ژاپنیها جای برجستهای داشت، افتاد. کوکوتای دارای سه اصل بود، نخست وفاداری کامل به امپراتور به عنوان مظهر الههٔ خورشید در زمین و لزوم اطاعت از وی. دوم، برتری نژادی ژاپن. سوم، حق مالکیت ژاپن بر نیمی از آسیا و اقیانوس آرام. در برخی از کتابها کوکوتای را سیاست کشورگشایی معنی کردهاند. در سال ۱۸۷۲ دولت میجی به باجگزاری ۵۰۰ ساله جزایر ریوکیو به چین خاتمه داد همچنین پادشاهی ریوکیو را نیز الغا کرد و نام جزایر ریوکیو را به قلمروی ریوکیو تغییر داد. آخرین پادشاه ریوکیو، شو تای نیز به فرمانداری قلمروی ریوکیو منصوب شد. در سال ۱۸۷۹ نام قلمروی ریوکیو به استان اوکیناوا تغییر پیدا کرد. اعتراض شدید مردم ریوکیو نسبت به این اقدام دولت ژاپن، منجر به اعزام نیروهای نظامی از طرف دولت میجی شد. در حدود ۱۶۰ پلیس و ۴۰۰ نفر ارتشی اعزام شده به قلعهٔ شوری محل اقامت پادشاه ریوکیو وارد شدند و قلعه را تحت تصرف خود در آوردند. بدین ترتیب پادشاهی ۵۰۰ سالهٔ ریوکیو از میان برداشته شد و جزایر ریوکیو به یکی از استانهای ژاپن تبدیل شد.دههٔ ۱۸۹۰ زمان ظهور ژاپن به عنوان یک قدرت نظامی در منطقهٔ خاور دور بود. از چند سال قبل ژاپن به فکر ایجاد یک حلقهٔ دفاعی پیرامون خود افتاد و به همین منظور اقدام به تصرف جزایر استراتژیک اطراف خود کرد. در سال ۱۸۷۵ جزایر بونین (نام کنونی جزایر اوگاساوارا) در فاصلهٔ ۱۰۰۰ کیلومتری از جنوب خلیج توکیو را اشغال کرد و در همان سال بر سر تصاحب جزایری در شمال غربی اقیانوس آرام با روسیه به توافق رسید. در سال ۱۸۷۹ ژاپن جزیره اکیناوا را که مورد ادعای هر دو کشور چین و روسیه بود، ضمیمهٔ خاک خود کرد. در دوران انزوای ژاپن کشور کره نیز سیاستی مشابه با ژاپن در پیش گرفته بود. پس از به سلطنت نشستن امپراتور میجی این دولت بارها تمایل خود را برای برقراری ارتباط سیاسی و اقتصادی با این کشور را اعلام داشت اما همواره به این درخواست جواب رد داده شد، تا اینکه سرانجام در سال ۱۸۷۶ درخواست ژاپن مورد پذیرش قرار گرفت و ارتباط بین دو کشور برقرار گردید. پس از آن روز به روز بر قدرت و نفوذ ژاپن در کره افزوده شد تا اینکه چین از نفوذ ژاپن در کره احساس خطر کرد و تضاد منافع این دو کشور در کره آنان را به سمت نخستین جنگ چین و ژاپن کشید.این جنگ به نفع ژاپن پایان یافت. طبق پیمانی به کشور کره استقلال داده شد و تایوان و شبه جزیره لیائودونگ تحت تصرف ژاپن در آمد. اقدام ژاپن در تصرف خاک چین موجب اعتراض مشترک کشورهای روسیه، فرانسه و آلمان گردید و ژاپن اجباراً شبه جزیره لیائودونگ در جنوب منچوری را به چین باز پس داد. ژاپن پس از این جنگ بیش از پیش به تقویت قدرت نظامی خود پرداخت.
با شکست چین از ژاپن کره به ظاهر کشوری مستقل شد اما در واقع تحت نفوذ سیاسی و اقتصادی ژاپن درآمد. روسیه در این زمان سعی میکرد مناطق شمال شرقی چین را تحت سلطهٔ خود دربیاورد و مخصوصاً به منچوری که در این ناحیه قرار داشت توجه داشت. سرانجام روسیه با احداث خطآهنی در منچوری، توانست بر این منطقه تسلط پیدا کند. این تسلط و همچنین اطلاع از علاقهٔ روسیه به تسخیر کره ژاپن را ناگزیر به عقد قراردادی با کشور انگلستان رقیب روسیه در سال ۱۹۰۲ کرد. چندی بعد مذاکرات برای رفع اختلاف مابین ژاپن و روسیه با شکست مواجه شد و سرانجام در ۱۰ فوریه سال ۱۹۰۴ ژاپن به ناوگان روسیه در پورت آرتور حمله کرد. این حمله سرآغاز جنگ روسیه و ژاپن (۱۹۰۴ میلادی) بود که با پیروزی کامل ژاپن در این جنگ پایان گرفت. در ۵ سپتامبر ۱۹۰۵ ژاپن و روسیه به دعوت تئودور روزولت پیمان آتش بس و صلحی امضاء کردند. پورت آرتور با نواحی اطرافش و نیمه جنوبی جزیرهٔ ساخالین به ژاپن واگذار شد. کره به تحتالحمایگی ژاپن درآمد و روسیه در دخالت در کره منع شد همچنین ژاپن در منچوری که متعلق به چین بود، باقی ماند. بدین ترتیب، ژاپن برای سه دهه مبدل به قدرت بیرقیب جنوب و شرق آسیا شد.در سال ۱۹۱۰ میلادی ژاپن کره را تحت استعمار خود درآورد و این کشور تا سال ۱۹۴۵ جزء خاک ژاپن باقی ماند.
دوره تایشو
عصر تایشو از ۳۰ جولای ۱۹۱۲ تا ۲۵ دسامبر ۱۹۲۶ (میلادی) را در بر میگیرد و دورهای است که امپراتور تایشو قدرت را در دست داشت. امپراتور تایشو از سلامتی چندانی برخوردار نبود.دولتمردان و سیاستمداران از ضعف او در رسیدگی به امور دولتی بهرهبرداری میکردند.در این دوران در درون کشور فعالیتهایی برای شکل دادن به جنبش مردمسالاری آغاز شد که از آن با عنوان جنبش لیبرالی ژاپن یا دموکراسیِ تایشو نیز یاد میشود و با مرگ امپراتور پایان یافت. ژاپن در جنگ جهانی اول به نیروهای اتفاق سهگانه که شامل بریتانیا، فرانسه و روسیه میشد پیوست. این فرصتی بود برای ژاپن تا قلمرو نفوذ خود را در چین گسترش داده و در جغرافیای سیاسی بعد از جنگ به منزله یک قدرت بزرگ به رسمیت شناخته شود.در ۱۵ اوت ۱۹۱۴ ، ژاپن بر اساس توافقنامهای که در سال ۱۹۰۲ با انگلستان امضاء کرده بود، از دولت بریتانیا درخواستی دریافت کرد که برای محافظت از کشتیهای این کشور در آبهای چین و اطراف آن وارد عمل شود.در روز ۱۴ اوت، ژاپن اولتیماتومی برای آلمان فرستاد که بیپاسخ ماند. ژاپن در ۲۳ اوت سال ۱۹۱۴ به طور رسمی به امپراتوری آلمان اعلام جنگ داد و به سرعت سرزمینهای استیجاری آلمان در استان شاندونگ چین و جزایر مارشال را در اقیانوس آرام اشغال کرد.بعد از جنگ، ژاپن به عنوان یکی از پنج قدرت بزرگ نظامی و صنعتی به کنفرانس صلح در ورسای رفت و صاحب کرسی دائم در شورای جامعه ملل شد. بر اساس معاهده صلحی که به امضا رسید، تمام حقوق آلمان در استان شاندونگ چین به ژاپن منتقل شد.سیستم دو حزبی که پایههای آن از آغاز قرن بیستم گذاشته شده بود، سرانجام اگر نه به طور کامل، تا حدودی بعد از جنگ جهانی اول در قالب «دموکراسی تایشو» به ثمر نشست. در طول دههٔ ۱۹۲۰، ژاپن کمابیش به سمت سیستم حکومت دموکراتیک حرکت میکرد. با این همه، نظام پارلمانی آنچنان ریشه ندوانده بود که بتواند در برابر فشارهای سیاسی و اقتصادی دهه بعد و رهبران نظامی پرنفوذ آن مقاومت کند. سیاستمداران غیر منتخبِ سالخوردهٔ وابسته به اولیگارشی کهن یا گِنرُو [پ ۶] که در نقش مشاور امپراتور، قدرت واقعی را در دست داشتند یکی پس از دیگری درمیگذشتند و خلاء حاصل از نبود آنان را دیوانسالاران، و به طور فزایندهای رهبران نظامی پر میکردند و این چنین بود که گنگی و بیدقتی در متن قانون اساسی مِیجی جابجایی قدرت به سمت نظامیان را بیش از پیش امکانپذیر کرد.
زمینلرزه بزرگ کانتو در اول سپتامبر سال ۱۹۲۳ در منطقهٔ کانتو رخ داد. شدت این زلزله ۷٫۹ ریشتر بود. در اثر این زلزله آسیبهای گستردهای به سراسر منطقهٔ کانتو از جمله توکیو و یوکوهاما وارد شد. تعداد کشتهشدگان ۹۹٬۳۰۰ نفر و تعداد مفقود شدگان ۴۳٬۳۰۰ تخمین زده میشوند. عاملی که سبب بالا رفتن تلفات این زلزله شد، وقوع آتش سوزی پس از آن بود. از آنجائیکه زمان زلزله ۲ دقیقه قبل از ساعت ۱۲ ظهر و زمان آمادگی برای درست کردن ناهار بود، با وقوع ناگهانی زلزله بسیاری از خانوادهها بدون خاموش کردن آتش در آشپزخانه از خانهها خارج شدند و نقاط مختلف شهر بدین ترتیب دچار آتش سوزی شد. در این آتش سوزی ۷۰ درصد خانهها در توکیو و ۶۰ درصد در یوکوهاما بطور کامل سوخت.
دوره شووا
دوره شووا از ۲۵ دسامبر ۱۹۲۶ تا ۷ ژانویه ۱۹۸۹ (میلادی) که دوران پادشاهی امپراتور هیروهیتو بود، به درازا انجامید. امپراتور هیروهیتو طولانیترین دوران سلطنت را در میان همه امپراتوران قبلی ژاپن داشت. ژاپن در مسیر تمامیتخواهی، ملیگرایی افراطی و فاشیسم گام نهاد. این موضوع در پسزمینهای از رویاروییها و ناآرامیهای گسترده جهانی نظیر رکود اقتصادی و جنگ جهانی دوم رخ میداد. در ۱۸ سپتامبر ۱۹۳۱ میلادی حادثه موکدن یا انفجار قسمتی از خطوط آهن در منچوری، بهانهٔ حمله ژاپن به منچوری قرار گرفت.پس از تصرف منچوری در سال ۱۹۳۲ ژاپن، دولت دست نشاندهٔ خود، بنام مانچوکوئو را تأسیس کرد و پویی، آخرین امپراتور چین را به عنوان پادشاه مانچوکوئو بر منصب نشاند. در سال ۱۹۳۳ هنگامیکه جامعه ملل به تصرف خاک چین اعتراض کرد، ژاپن این سازمان را ترک کرد.در دههٔ ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دو جناح در داخل ارتش سلطنتی ژاپن فعالیت میکردند. جناح راه امپراتور که به نظامیگری و توسعهطلبی گرایش داشت و جناح تُوسِیها که مخالف جناح راه امپراتور بود. در سال ۱۹۳۵ بالا گرفتن اختلاف بین این دو جناح به ترور رهبر جناح توسیها سپهبد ناگاتا تتسوزان منجر شد. در فوریه سال ۱۹۳۶ گروهی از افسران جوان ژاپنی كودتایی نافرجام کردند. این حادثه سبب افزایش نفوذ نظامیان در دولت شد.پس از واقعه پل مارکو پولو در نزدیکی پکن و شروع خصومت بین ژاپن و چین در سال ۱۹۳۷، گفتگوها برای اتحاد ژاپن و آلمان آغاز شد. در سال ۱۹۴۰ اتحادی سهجانبه بین رم، توکیو و برلین شکل گرفت. در ۱۳ دسامبر ۱۹۳۷، ارتش امپراتوری ژاپن نانجینگ پایتخت آنزمان چین را تصرف کرد.حاصل جنگ ژاپن در نانجینگ کشتار وسیع و تجاوز به زنان و کودکان بود.هنگامی که ژاپن حاضر به عقبنشینی از چین نشد و در عین حال جنوب هندوچین را تصرف کرد، دولت آمریکا ژاپن را تحریم نفتی کرد.آمریکا در این مدت با وجود بیطرفی به چین علیه ژاپن، کمک مالی و تسلیحاتی میکرد.ژاپن به منظور خنثی کردن تهدید ناوگان آمریکا در اقیانوس آرام، خرید وقت و حفظ پیشروی خود در فیلیپین، مالایا، برمه و هند شرقی هلند و نیز برای دستیابی به منابع طبیعی نظیر نفت و سنگ معدن و برنج، در ۷ دسامبر ۱۹۴۱ به پرل هاربر حملهٔ غافلگیرکننده کرد. دولت آمریکا بعد از حمله به پرل هاربر به ژاپن اعلان جنگ داد. در دوم ماه ژانویه ۱۹۴۲ پایتخت فیلیپین، مانیل به اشغال نیروهای ژاپنی درآمد. در ۴ ژوئن ۱۹۴۲ در طی نبردی به نام نبرد میدوی، نیروی دریایی آمریکا توانست در اقیانوس آرام به سختی نیروی دریایی ژاپن را شکست داده و به تسلط نظامی ژاپن در اقیانوس آرام مرکزی پایان دهد.
پس از عقب نشینی ژاپن از جزایر گوادالکانال و شروع حملات شدید آمریکا بر علیه ژاپن در جزایر سلیمان در ناحیه شرق گینه نو، ژاپن قدرت دفاعی خود را بطور کامل از دست داد. در اروپا نیز در هشتم سپتامبر ایتالیا تسلیم بدون قید و شرط نیروهای متفقین شده و همچنین حمله به آلمان توسط شوروی بیش از پیش شدت گرفته بود. این شرایط ایجاب میکرد که تصمیمات جدیدی در مورد سیاستهای جنگی و مسائل پس از جنگ اتخاد گردد.به همین منظور کنفرانس قاهره در ۲۲ ماه نوامبر، سال ۱۹۴۳ با حضور فرانکلین دلانو روزولت، وینستون چرچیل، و سپهسالار چیانگ کای شک از جمهوری خلق چین (۱۹۴۹–۱۹۱۲) برگزار شد. نتایچ این کنفرانس در ارتباط با ژاپن، متوقف کردن حملات ژاپن به عنوان هدف اصلی جنگ، بازپسگیری تمامی مناطقی که ژاپن پس از پایان جنگ جهانی اول در اقیانوس آرام متصرف شده، بازپس گیری تایوان و منچوری و الحاق دوبارهٔ آنها به چین، بازگرداندن استقلال کشور کره از ژاپن و ادامهٔ جنگ تا تسلیم بدون قید و شرط ژاپن جنگ، اعلام شد.
پس از شکست ژاپن در ۱۸ اوت، سایپان مرکز جزایر ماریانا به تصرف نیروهای آمریکایی در آمد و در نوامبر همان سال اولین بمباران توکیو توسط ۸۰ هواپیما از پایگاه ماریانا انجام شد.در ماه ژانویه ۱۹۴۵ در یکی از جزایر اوگاساوارای توکیو، بهنام جزیرهٔ ایووجیما، نبردی بین نیروهای آمریکایی و ژاپنی در گرفت که منجر به کشته شدن بیش از ۲۰ هزار نفر از نیروهای ژاپنی در این جزیره شد. حوادث مربوط به نبرد ایووجیما، در چندین فیلم از جمله نامههایی از ایووجیماو پرچمهای پدران ما به تصویر کشیده شدهاست.در آخرین سال جنگ، بمباران توکیو به طور اساسی آغاز شد. بمباران بزرگ توکیو یا بمباران دهم مارس ۱۹۴۵، بزرگترین بمباران از این سری بمبارانهاست. در روز دهم مارس توکیو هدف بمباران با بمبهای آتشزا توسط ۳۰۰ هواپیمای بوئینگ بی-۲۹ قرار گرفت. تعداد کشتهشدگان این روز در حدود ۱۰۰٬۰۰۰ نفر تخمین زده میشود. در جریان آتشسوزیهای ایجاد شده توسط بمب آتشزا در دهم مارس و همچنین دو بمباران شدید دیگر در ماه آوریل و می، توکیو تقریباً بطور کامل در آتش سوخت. در اوت ۱۹۴۵ شهرهای هیروشیما و ناگاساکی هدف حمله اتمی آمریکا قرار گرفت. در ۱۴ اوت ۱۹۴۵، دولت ژاپن خبر تسلیم مقدماتی این کشور را به متفقین اعلام کرد و فردای آنروز، امپراتور هیروهیتو در یک نطق رادیویی، تسلیم بیقید و شرط ژاپن را به اطلاع مردم رساند.
با شکست ژاپن، نیروهای متفقین این کشور را اشغال کردند. این نخستین و تنها باری بود که این کشور به اشغال نیروهای خارجی در میآمد. ژنرال داگلاس مکآرتور از سوی هری ترومن، رئیسجمهور ایالات متحده، به کار نظارت بر ژاپن اشغالی منصوب شد. با آغاز جنگ کره و ورود به دوران جنگ سرد، ژاپن به متحدی پراهمیت برای آمریکا تبدیل شد. مجلس قانونگذاری این کشور شکل گرفت و قانون اساسی ژاپن در ۳ مه ۱۹۴۷ به مرحله اجرا گذاشته شد. ایالات متحده آمریکا و ۴۵ کشور همپیمان او، در سپتامبر ۱۹۵۱ میلادی پیمان صلحی با ژاپن بنام قرارداد سان فرانسیسکو امضا کردند. این پیمان در ۲۰ مارس ۱۹۵۲ (میلادی) به تصویب مجلس سنای آمریکا رسید. بر اساس مفاد این پیمان، ژاپن در ۲۸ آوریل ۱۹۵۲ (میلادی) بار دیگر استقلال کامل خود را به دست آورد. اشغال هفت ساله این کشور باعث اصلاحات گسترده دموکراتیک شد و به منزلت امپراتور به عنوان خدایی زمینی پایان داد. حکومت ژاپن به مشروطه سلطنتی تغییر یافت.پس از تشکیل دادگاه نورنبرگ، در سال ۱۹۴۶ دادگاه مشابهی بنام دادگاه نظامی بینالمللی برای خاور دور در ژاپن برگزار شد. مجرمان دادگاه توکیو نیز همچون دادگاه نورنبرگ فقط مجرمان اصلی جنگی بود. این دادگاه در سوم می ۱۹۴۶ در توکیو کار خود را آغاز و در دوازدهم نوامبر ۱۹۴۸ رأی خود را صادر کرد. در میان ۲۸ متهم این دادگاه، ۴ نخستوزیر، ۴ وزیر امور خارجه، پنج وزیر جنگ و شماری افراد دیگر وجود داشتند. از میان این متهمان، ۷ نفر به اعدام، ۱۶ نفر به حبس ابد و دیگران به حبسهای چندساله محکوم شدند.
[
دوره هِیسهای
دوره هِیسهای از ۸ ژانویه ۱۹۸۹ (میلادی)، نخستین روز پس از مرگ امپراتور هیروهیتو آغاز شد و آکیهیتو پسر او به جانشینی رسید. بر طبق سنتهای ژاپنی، امپراتور هیروهیتو پس از مرگش به امپراتور شووا تغییر نام داد. بعد از یک رشته فعالیت مجدد برای سازماندهی حزبهای سیاسی، حزب لیبرال دموکرات ژاپن (LDP)، که حزبی محافظهکار است، و حزب سوسیال دموکرات (SDP) با گرایشهای چپگرایانه در سال ۱۹۵۵ شکل گرفتند. نقشه سیاسی ژاپن تا اوایل دههٔ ۹۰ میلادی تغییر چندانی نکرد و الدیپی بزرگترین حزب سیاسی در عرصه سیاست ملی بود.
پس از جنگ کره، که طی آن ژاپن یکی از تدارکدهندگان اصلی نیروهای سازمان ملل بود، اقتصاد ژاپن رشدی برقآسا و طولانی را در بخش تولید آغاز کرد. این کشور در بسیاری از زمینههای اقتصادی همچون صنایع فولاد، خودرو و کالاهای الکترونیک به یک قدرت بزرگ جهانی مبدل شد. در سال ۱۹۸۹ ژاپن شاهد یکی از سریعترین میزانهای رشد اقتصادی در تاریخ خود بود. دوره شووا و اوایل دوره هیسهای مصادف با دوران جنگ سرد بود. در دوران جنگ سرد و با امضای موافقتنامه امنیتی ایالات متحده و ژاپن، این کشور تحت فشار امریکا مجبور شد که از بسیاری از قابلیتهای نظامی خود چشم بپوشد. از آن طرف ایالات متحده نیز ملزم شد در صورت حمله به این سرزمین از آن دفاع کند. دکترین ژاپن که به وسیله نخستوزیر آنزمان شیگهرو یوشیدا معرفی شد و به دکترین یوشیدا معروف است این بود که ژاپن بر پیشرفت اقتصادی متمرکز شده و نیازهای امنیتی خود را به امریکا بسپارد. این سیاست در بخش اعظم دوران جنگ سرد حاکم بود و به این کشور فرصت داد تا از مخارج نظامی خود بکاهد.پس از پایان جنگ سرد ژاپن همچنان موقعیت خاص خود را حفظ کرد. برای حفظ صلح و ادامه دستیابی به منابع و بازارهای جهانی، راه دیگری جز تداوم رابطه استراتژیک با ایالات متحده و جامعه جهانی به معنای عام آن برای ژاپن وجود نداشت. اشتیاق رهبران و افکار عمومی این کشور بر آن بود که ژاپن نقش مهمتری در سیاست بینالمللی به عهده بگیرد، ولی ابهام در جهان پس از جنگ سرد و سنت احتیاط در سیاست خارجی ژاپن مانع از این امر شد.
از میانه دهه هشتاد که مصادف با سالهای آخر دورهٔ شووا بود، نرخ برابری ین در برابر دلار به سرعت افزایش پیدا کرد.ارزش دارایی از رشد واقعی اقتصادی پیشی جست. بین سالهای ۱۹۸۵ تا ۱۹۹۰ تولید ناخالص داخلی اسمی رشدی در حد ۱.۳۵ داشت. در حالی که در همین زمان میانگین ارزش سهام در بورس توکیو سه برابر و میانگین قیمت زمین در این شهر دو و نیم برابر شد. در این هنگام بخش اعظم شوکهای پولی به سمت سهام و مسکن سوق داده شد. بانک ژاپن برای مقابله با تورم سیاست پولی سختگیرانهای اعمال کرد که به افزایش شدید نرخ بهره انجامید که سبب ترکیدن حباب شد. ارزش سهام ژاپن سقوط کرد و دوران اقتصاد حبابی ژاپن به پایان رسید. ژاپن هماینک سومین اقتصاد بزرگ جهان است.
از مهمترین وقایع دوره هِیسهای وقوع زمینلرزه و سونامی توهوکو ۲۰۱۱ است. این زمین لرزه در ۱۱ مارس ۲۰۱۱ به قدرت ۹٫۰ درجه در ساعت ۱۴ و ۴۶ دقیقه به وقت محلی در نزدیکی سندای در استان میاگی در شمال شرقی ژاپن رخ داد.تعداد کشتهشدگان در این زمینلرزه ۱۵٬۸۸۰ نفر و تعداد مفقودشدگان ۳٬۶۹۴ نفر اعلام شدهاست. زمینلرزه توهوکو قویترین زمینلرزه در ژاپن و پنجمين در جهان از زمان آغاز ثبت شدت زلزلهها از ۱۹۰۰ میلادی عنوان شدهاست.
در آگوست سال ۲۰۱۳، توکیو برای میزبانی المپیک با مادرید اسپانیا و استانبول ترکیه روبرو بود که پس از حذف اسپانیا در دور اول، توکیو با کسب ۶۰ رأی در مقابل ۳۶ رأی استانبول، میزبانی این دوره از المپیک را بر عهده گرفت.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#78
Posted: 14 Sep 2013 23:54
سه پادشاهی کره
سه پادشاهی کره از گوگوریو، باکجه و سیلا تشکیل میشد که در شبه جزیره کره و قسمتهایی از منچوری تشکیل شد. روابط این سه امپراتوری بسیار جالب است روابطی که حتی خود خواننده نمیتواند حدس بزند. سه امپراتوری کره به عبارتی غولهای شبه جزیره کره بودند که روزی دوست و روزی دشمن هم میشدند.
گوگوریو
گوگوریو شمالیترین امپراتوری کره بود که در سال ۳۷ میلادی در باک بویو و بعد از حملهای وسیع به هیون تو گون تشکیل شد.
جومونگ و ایجاد گوگوریو
پادشاه دانگمیونگ (زاده ۵۸ و درگذشته ۱۹ پیش از میلاد - پادشاهی ۳۷ تا ۱۹ پیش از میلاد) یا به طور کامل دانگمیونگ سئونگ وانگ که به اسم زمان تولدش جومونگ نیز معروف است، موسس امپراتوری گوگوریو میباشد. گوگوریو در میان سه امپراطوری کره، شمالیترین آنها محسوب میشد. در لوح سنگی گوانگائتو از او با نام چومووانگ به معنی پادشاه چومو و در ۲ کتاب تاریخی سامگوک ساگی و سامگوک یوسا از او با نام جومونگ و عنوان گو یاد شدهاست. همچنین در کتاب سامگوک ساگی از او با نام چومونگ یا سانگائی نیز نام برده شدهاست. در سایر نوشتههای بدست آمده، او با نامهای چومونگ، جونگمو یا دومو معرفی شدهاست. افسانه تاسیس گوگوریو برگرفته از متون کهن کره از جمله لوح سنگی گوانگائتو میباشد. معروفترین متن شناخته شده با اندکی تغییرات از سامگوک یوسا، سامگوک ساگی و دانگمیونگ سئونگ وانگ پیئون از دانگ گوک ایسانگ گوکجیپ بدست آمدهاست. بحثهای مختلفی بر سر آنکه پدر واقعی او چه کسی بوده به وجود آمدهاست، در بعضی از متون کره، جومونگ را پسر ههموسو (به معنی پسر آسمان) و یوها (به معنی دختر خدای رودخانه هابک) توصیف کردهاند. گفته شدهاست که هموسو با یوها در زمانی که او در کنار رودخانه در حال حمام کردن بود، آشنا شدهاست، اما خدای رودخانه ههموسو را قبول نکرد و او به آسمان برگشت. خدای رودخانه یوهوا را به اوبالسو تبعید کرد، مکانی که او با پادشاه دانگ بویو (بویو شمالی)، گوموا آشنا شد و صیغه او گردید. یوهوا که توسط نور خورشید باردار شدهبود، تخمی را بدنیا آورد. گوموا سعی کرد تا تخم را نابود کند سپس سعی کرد تا تخم را به حیوانات بخوراند، اما حیوانات به جای خوردن آن، از تخم محافظت کردند تا صدمه نبیند. در نهایت گوموا تخم را به یوها برگرداند و از درون تخم پسری به دنیا آمد که جومونگ نامیده شد و در زبان کرهای به معنی کماندار ماهر است. جومونگ برای مهارت استثنایی که در تیراندازی داشت، معروف بود. سرانجام به خاطر حسادت پسران گوموا، جومونگ مجبور به ترک دانگ بویو شد. برطبق افسانه در هنگام فرار با اسبش به رودخانهای خروشان رسید، لاک پشتها و جانوران آبزی بر سطح آب آمدند و یک پل ایجاد کردند. هنگامیکه او به سرزمینی که در جنوب رودخانه قرار داشت وارد شد، مورد استقبال گو موسئو دانگون فرمانروای جولبون (که همان باک بویو بود) قرار گرفت. گو موسئو میدانست که جومونگ یک مرد معمولی نیست و دخترش سوسانو را به عقد او درآورد. بعد از مرگ گو موسئو در ۳۷ پیش از میلاد، جومونگ هفتمین دانگون در باک بویو گردید. او تمام ۵ قبیله جولبون را با یکدیگر متحد کرد و یک کشور پادشاهی متمرکز به وجود آورد. جومونگ در سال ۳۷ پیش از میلاد کشور گوگوریو را تاسیس نمود و اولین پادشاه گوگوریو شد. در همان سال، پادشاه قبیله بیرو که سونگینگ نام داشت پس از دریافت کمک جهت شکست قبیله مالگال که مورد هجوم آنها قرار گرفته بود، تسلیم جومونگ شد. در سال ۳۴ پیش از میلاد، جولبون سئونگ اولین شهر پایتخت گوگوریو همراه با قصر امپراتوری تکمیل شد. ۴ سال بعد و در سال ۲۸ پیش از میلاد، جومونگ ژنرال بو ویئوم را جهت تسخیر پادشاهی اوکجه فرستاد. در طی همان سال مادر جومونگ، یوهوا، در قصر دانگ بویو درگذشت و برای او یک مراسم خاکسپاری در حد یک ملکه گرفتند در حالیکه او فقط یک صیغه سلطنتی بود. جومونگ یک فرستاده و هدایای فراوانی جهت قدردانی از سخاوت پادشاه گوموا، برای او ارسال نمود. در سال ۱۹ پیش از میلاد، همسر اول جومونگ، یی سویا همراه پسرش، یوری، دانگ بویو را ترک کردند و وارد گوگوریو شد. یی سویا، ملکه شد و سوسانو همسر دوم جومونگ به علت فشارهای وارده و همچنین ترس از موقعیت پسرانش در آینده گوگوریو تصمیم به ترک آنجا گرفت. سوسانو، گوگوریو را همراه دو پسرش و تعدادی از مردم ترک کرد و آنها را به سمت جنوب شبه جزیره کره، مکانی که در حال حاضر کره جنوبی در آن قرار دارد، رهبری کرد. جومونگ اولین پسرش یوری را به عنوان ولیعهد معرفی نمود و او را وارث تاج و تخت کرد.
به قدرت رسیدن یوری
نظریه رایج این است که یوری به عنوان پسر پادشاه جومونگ و بانو یه سویا جانشین او گردید. یک توضیح متداول برای تفاوت عنوان پدر و پسر در این است که، عنوان اصلی جومونگ، "Hae" بوده، اما او پس از تاسیس امپراطوری گوگوریو آن را به Go" تغییر داده بود. در کتابهای سامگوک ساگی و سامگوک یوسا به این تغییر عنوان اشاره شدهاست.
در مطالعات تازه صورت گرفته، بعضی از تاریخ نویسان، یک سری نظرات، در ارتباط با تاسیس گوگوریو ارائه کردند. آنها فکر میکنند که این احتمال وجود دارد که یوری، پسر جومونگ نباشد و فقط یک غاصب تاج و تخت باشد.
نظراتی که منجر به این نتیجهگیری توسط این گروه از تاریخ نویسان شد شامل، مرگ زودهنگام جومونگ، تفاوت عنوانها، رفتار تند یوری نسبت به بعضی از افراد قابل اعتماد جومونگ و تفاوت در روشهای حکومتی آنها بود.
پادشاه جومونگ، در سن ۴۰ سالگی درگذشت. همچنین تفاوت عنوانها ممکن است به معنی تغییر سلسله از خانواده Go به خانواده Hae باشد.
نکته قابل تامل دیگر، این حقیقت میباشد که اغلب افراد مورد اعتماد و نزدیک به جومونگ تبعید و یا مجبور به استعفا شدند. به طور مثال میتوان از هیوبو نام برد، که در زمره اولین سه پیرو پادشاه جومونگ، برطبق اولین جلد گوگوریو از تاریخچه سه امپراطوری (سامگوک ساگی)، بود. هیوبو، به طور پیوسته با روش پادشاه یوری که پی در پی جهت شکار قصر را ترک میکرد، مخالفت میورزید. او با اصرار زیاد از پادشاه درخواست میکرد که با دقت بیشتری به مسائل مهم کشوری بپردازد.
اگرچه، خشم یوری افزایش پیدا کرد و هیوبو را مجبور به استعفا نمود، اما این ادعا شاید خنثی شود با اثبات این حقیقت که همه افراد پادشاه جومونگ حذف نشدند. ژنرال بو بان نو و اویی، در بیشتر دوران حکومت پادشاه یوری به گوگوریو خدمت کردند و نقشهای فعالی را در امپراطوری ایفاد کردند. گوگوریو در زمان حکومت یوری آن سیاست قاطع و گستردهای که در زمان حکومت جومونگ وجود داشت را نتوانست نشان دهد.
آخرین نظریه، یوری یک قطعه از شمشیر شکسته جومونگ را پیدا کرده و از او جهت فروپاشی حکومت جومونگ و به قدرت رسیدن خود استفاده کردهاست. رویهمرفته، این حقیقت که جومونگ ۵ ماه پس از رسیدن یوری فوت کرده، دلیل سوء ظن این گروه از مورخین است.
پادشاهی یوری
یوری، یک پادشاه قدرتمند و جنگجوی موفق توصیف شدهاست. او قبیله "Xiongnu" را در سال ۹ پیش از میلاد، شکست داد. در سال ۳ پیش از میلاد، یوری پایتخت را از قلعه جولبون به قلعهٔ گانگنا منتقل نمود.
همسایه گوگوریو، سلسله هان از چین، توسط وانگ مانگ، موسس سلسله ژین، منقرض گردید.
در سال ۱۲ میلادی، سی و یکمین سال حکومت پادشاه یوری، وانگ مانگ پیکی را به گوگوریو فرستاد و درخواست سرباز و اتحاد جهت غلبه بر "Xiongnu" کرد. شاه یوری درخواست او را نپذیرفت و به جای آن به ژین حمله کرد.
پادشاه یوری ۵ پسر و یک دختر به نام سریو داشت. وی بعد از مرگ بزرگترین پسرش دوجول، هامیونگ را به عنوان ولیعهد معرفی کرد. ولی بعدها یوری برای صلح مصلحتی به بویو میرود تا با پادشاه تسو آشتی کند و همچنین موهیول پسر دیگر یوری در بویو بود و قرار بود که کشته شود به همین خاطر هامیونگ به مرزهای بویو حمله کرد و موهیول را نجات داد. وقتی این خبر به گوش تسو رسید. تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را جلوی تسو بکشد و هامیونگ هم نپذیرفت و دوباره به تسو حمله کرد و بدل تسو را کشت. بار دیگر تسو دستور داد تا هامیونگ خودش را بکشد و گرنه یوری کشته میشود و هامیونگ هم خودش را جلوی چشمان تسو کشت و پدرش را از مرگ نجات داد.
گوگوریو در اوج قدرت
موهیول (۴۴-۱۸ میلادی)، سومین امپراطور گوگوریو، شمالیترین در میان سه امپراطوری کره، بود. موهیول، به زودی گوگوریو را به سمت یک دوره توسعه ارضی بزرگ، تسخیر چندین کشور کوچک و امپراتوری قدرتمند دانگ بویو، سوق داد. پرنس موهیول، سومین پسر پادشاه یوری و نوهٔ پادشاه جومونگ بود. او در سن 21 سالگی، در سال ۱۴ بعد از میلاد ولیعهد گوگوریو شد و ۴ سال بعد، پس از مرگ پدرش، به سلطنت رسید. او در "Daesuchonwon" دفن شده بود. موهیول، حکومت مرکزی گوگوریو را قوی کرد و قلمرو گوگوریو را گسترش داد. او در سال ۲۲ میلادی، دانگ بویو را ضمیمه کشور گوگوریو کرد و پادشاه آن "Daeso"یا تسو، را کشت. موهیول، در سال ۲۶ میلادی «Gaema-guk» و پس از آن «Guda-guk» را تصرف کرد. پس از دفع حمله چینیها در سال ۲۸ میلادی، او پسرش، پرنس هدونگ، را جهت حمله به مقر فرماندهی "Nangnang"، در سال ۳۲ میلادی فرستاد. پادشاه دائموسین، "Nangnang" را در سال ۳۷ میلادی فتح نمود.
امروزه، از دائموسین به عنوان یک الگو، برای "Manhwa" مشهور و بازی ویدیویی «Nexon: امپراتوری بادها»، استفاده میشود. درام تاریخی «امپراتوری بادها» نمایش آن در سپتامبر ۲۰۰۸ آغاز شد. این درام درباره "Manhwa"، همانطور که در بالا ذکر شد و شرح زندگی موهیول، پرنس گوگوریو، است که با یک پیشگویی بدنیا آمد. این پیشگویی بیان میکرد که موهیول باعث نابودی گوگوریو میشود. یوری پدرش به علت فشارهای مردم و سران حکومت مجبور میشود او را بکشد و ظاهراً او را میکشد ولی حس پدری این اجازه را نمیدهد او را مخفیانه به میان مردم میفرستد و تا ۲۰ سالگی موهیول نمیدانست که شاهزادهاست و سختیهای زیادی کشید و...
روابط گوگوریو با دو امپراتوری دیگر
گوگوریو معمولاً با هر دو امپراتوری روابط بدی داشت و در بیشتر اوقات در حال جنگ بود اما گوگوریو بیشتر از اینکه با دو امپراتوری دیگر دشمن باشد با چینیها دشمن بود.
نقشهٔ سه پادشاهی کره، گوگوریو، باکجه و سیلا.
فتح گوگوریو
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری سیلا خودش با نیروهای تانگ محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد در همین سال سیلا و تانگ دستور حمله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت، پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و سیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو بین تانگ و سیلا تقسیم شد.
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#79
Posted: 15 Sep 2013 00:15
باکجه
باکجه یکی دیگر از سه پادشاهی در کره بود. باکجه در سال ۱۸ پیش از میلاد توسط دو شاهزاده گوگوریو یعنی بیریو و اونجو پسران سوسونو بنیان گذاشته شد.
داستان ایجاد باکجه
در سال ۱۹ پیش از میلاد یه سویا و یوری به گوگوریو بازگشتند و سوسونو که موقعیت پسرانش به خصوص بیریو را در خطر دید به همراه پسرانش گوگوریو را ترک کرد. دانگمیونگ (جومونگ) سربازان زیادی به او داد. پس از حرکت سوسونو بیریو در میچاهول و اونجو در ویریسونگ ساکن شدند. اونجو با یکپارچه کردن مردم جولبون، باکجه یا پکجه را به وجود آورد. سوسونو و گو مسئو دانگون مهرههای اصلی برپایی باکجه بودند.
روابط باکجه با دو امپراتوری
باکجه هر وقت با مشکلی بر میخورد از سیلا کمک میگرفت و روابط بسیار بدی با گوگوریو داشت، با وجودیکه در اصل متعلق به یک خانواده هستند.
فتح باکجه
در سال ۵۵۸ میلادی در حالیکه کسی انتظارش را نداشت دو متحد قدیمی با هم بجنگند، نیروهای متحد تانگ و سیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۳۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردند. در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند، به باکجه کمک کرد در سال ۵۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و سیلا با کشتن پادشاه باکجه یو ایجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به سیلا شد. بهاینترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد.
سیلا
در سال ۵۷ میلادی سیلا در شبه جزیره کره تشکیل شد و پس از هزار سال حکومت در سال ۹۳۵ میلادی از بین رفت. مورخین دورهٔ تاریخ سیلا را به دو قسمت تقسیم میکنند، یکی سیلا قبل از اتحاد و دیگری سیلا متحد.
هیوک گئسو و به وجود آمدن سیلا
مردم او را با نامهای مختلفی میشناسند که میتوان به Geoseogan و Geoseulhan اشاره کرد.
نام خانوادگی او باک است که معنی کدو میباشد در افسانهها آمدهاست او از تخم مانند کدو بیرون آمد و برای همین این نام خانوادگی برای او انتخاب شدهاست. افسانههای زیادی در مورد به دنیا آمدن او است که از مهمترین آنها میتوان به این اشاره کرد که سران شش روستای متحد دور هم جمع شدن تا در مورد اسکان پناهندههای گوجوسان و تشکیل امپراتوری با هم صحبت کنند در همین لحظه تخمی نورانی از آسمان به زمین افتاد و پسری به شکل کدو از تخم بیرون آمد و در میان نور خورشید رقصید و سران شش قبیله او را به عنوان پادشاه انتخاب کردند. او ۱۳ سال بیش نداشت که به عنوان اولین امپراتور سیلا حکومت کرد و در سال ۴۱ قبل از میلاد ازدواج کرد او سعی میکرد کم کم قلمرو خود را گسترش دهد اما او به دلیل تشکیل دو امپراتوری دیگر ( گوگوریو و باکجه ) بسیار عصبانی شد اما او قدرت مقابله با هیچ یک از این دو امپراتوری را نداشت. او در سال ۴ میلادی در سن ۷۳ سالگی و به دلیل بیماری طاعون مرد پسرش نامهائه او را در محلی به نام سارئونگ دفن کرد و حکومت به نامهائه پسر بزرگش رسید.
پادشاه موییل
او با سفر خود به تانگ قراردادهایی را میان دو طرف بست و بعد از چندین دیدار مشکوک، در سال ۵۵۸ میلادی نیروهای متحد تانگ و سیلا جنگی بزرگ را علیه باکجه راه انداختند. آنها با ۱۳۰۰۰۰ نفر به باکجه حمله کردن در این حالت گوگوریو با وجود اینکه دشمن باکجه بود با اوضاع بد خود برای اینکه تانگیها که اهل چین بودند وارد سرزمینشان نشوند به باکجه کمک کرد در سال ۵۵۹ میلادی ولیعهد باکجه و در سال ۶۶۰ میلادی تانگ و سیلا با کشتن پادشاه باکجه یو ایجا باکجه را تسخیر کردند و کل زمینهای باکجه را به دو قسمت مساوی تقسیم کردند که نصف متعلق به تانگ و نصف متعلق به سیلا شد. به این ترتیب یک امپراتوری از سه امپراتوری نابود شد و در سال ۶۶۱ موییول مرد. اشراف زادگان که قدرت بالای سیلا را دیدند به فکر افتادند که یک اتحاد بین حزبها و قبایلی که با جنگ مخالف بودند، درست کنند، به این ترتیب وحدتی شکل گرفت و دورهٔ جدیدی از تاریخ سیلا به وجود آم
سیلا بعد از اتحاد ( پادشاه مونمو)
در سال ۶۶۵ میلادی در چهارمین سال امپراتوری سیلا با نیروهای تانگ، محل مخفی تدارکات باکجه را در یک غار پیدا کردند و میزان تدارکاتشان بسیار زیاد شد. در همین سال سیلا و تانگ دستور مله به گوگوریو دادند. گوگوریو قدرتی برای مقابله با این نیروها نداشت. پادشاه گوگوریو وقتی دو بار در جنگ شکست خورد، به قلعهٔ دائی جویونگ فرار کرد در سال ۶۶۸ میلادی قلعهٔ دائی جویونگ توسط تانگ و سیلا تسخیر شد و گوگوریو برای همیشه از تاریخ محو گردید و گوگوریو مانند باکجه بین تانگ و سیلا تقسیم شد و همهٔ سربازان برای جلوگیری از حملات وا از ژاپن به سیلا رفتند.
درام تاریخی دائی جویونگ در سال ۲۰۰۸ در مورد فتح گوگوریو ساخته شد.
جنگ سیلا با تانگ
گفته شد نیروهای متحد تانگ و سیلا برای جلوگیری از حملهٔ ژاپنیها به سیلا رفتند و یک سال در آنجا ماندند در سال ۶۶۹ میلادی امپراتور تانگ از مونمو خواست تا سربازانش را برگرداند اما مونمو به جای سربازان برایش سر نگهبانی را که پیغام آورده بود را آورد و تمام سربازان تانگ رو که در سیلا بودند را قتلعام کرد و حالا سیلا با ۱۰۰۰۰ نفر بیشتر به جنگ تانگ رفت. در سال ۶۶۹ میلادی مونمو با سربازانش به تانگ حمله کرد و به ترتیب قلعههای تانگ را فتح کرد او در سال ۶۷۴ میلادی پایتخت تانگ را تسخیر کرد و مناطق زیادی را از تانگ گرفت این طور بود که سیلا کل منطقه را در اختیار گرفت مونمو تمامی سرزمینهایی را که از باکجه و گوگوریو به تانگ رسیده بودند نیز پس گرفت.
شورشها در سیلا
شورشهای زیادی بعد از اتحاد سیلا روی داد که باعث مرگ چندین پادشاه شد این شورشها آنقدر ادامه یافت که پادشاه سیلا جانگ بوگو و وزیر دربارش را برای ادارهٔ پادگانهای دریایی به چانکهی فرستاد.
جانگ بوگو
جانگ بوگو یا گونگ بوک (مرگ در ۸۴۶ میلادی) دریانورد، فرمانده جنگی، استاد هنرهای رزمی و یکی از نیرومندترین سیاستمداران پادشاهی شیلا در کره بود. او چندین دهه بر دریای زرد و آبهای میان سواحل جنوب غربی کره و شبهجزیره شاندونگ چین تسلط داشت. مرکز ناوگان کشتیرانی او در جزیره واندو در چانگهیجین (استان جولا در کره جنوبی) در دریای جنوب غربی قرار داشت، او مقام رسمی فرماندار دریایی چانگهی جین را از طرف دربار شیلا در اختیار داشت. اطلاعات زیادی در مورد زندگی او در دست نیست. در کتاب سامگوک ساگی (تاریخچه سه پادشاه) که در سده دوازدهم میلادی نوشته شده، زندگینامه کوتاهی از جانگ بوگو آمدهاست. در آن به مهارت او در هنرهای رزمی و سفر او به همراه پسر عمویش یئون جانگ در جوانی به چین (در آن هنگام تانگ نامیده میشد) اشاره شدهاست. آنها باتوجه به مهارت در اسبسواری و شمشیرزنی به ارتش تانگ راهیافتند و فرماندهان نظامی منطقه وانینگ (جیانگسو کنونی) شدند. در قرن نهم هزاران شیلایی در تانگ میزیستند و بیشتر آنها به فعالیتهای تجاری در سواحل شاندونگ و یانگزو مشغول بودند. جامعه شیلاییهای یانگزو استقلال زیادی در امور خود داشت و مسائل شیلاییها عموماً توسط خود آنها حل و فصل میشد.
جانگ از وضعیت تأسفبار هموطنان خود خشمگین بود، اضمحلال حاکمان تانگ موجب رونق کار دزدان دریایی گشتهبود و شیلاییهای مقیم تانگ هدف مناسبی برای دزدان دریایی بودند که آنها را برای فروش در بازار به اسارت میگرفتند. در ۸۲۳ میلادی امپراتور تانگ فرمان لغو بردهداری را صادر کرد و دستور بازگرداندن تمام بردگان شیلایی را به شیلا داد.
در ۸۲۵ میلادی جانگ بوگو به ساختن یک کارخانه کشتیسازی در اقدام کرد و از امپراتور هیونگدوک (۸۲۶ تا ۸۳۶) خواست تا یک پادگان نظامی برای حمایت از تجار شیلایی و امنیت دریای زرد در واندو احداث کند. در ۸۲۸ با موافقت امپراتور پادگان نظامی در واندو افتتاح شد. بقایای پادگان چانگهی هنوز در سواحل جنوبی واندو باقیماندهاست.
با افتتاح پایگاه چانگهی جانگبوگو به اوج قدرت خود رسید. فرماندهان جنگی بسیاری به حمایت جانگ بوگو متکی بودند. ارتش او اگرچه بهطور رسمی متعلق به پادشاه بود، اما در واقع توسط خود او اداره میشد. قدرت سپاه جانگ در این دوران به قدری بود که او توان برانداختن حکومت را داشت. البته بسیاری از اعضای خانواده سلطنتی با توجه به قدرت برتر و همچنین طبقه اجتماعی جانگ بوگو از او متنفر بودند. در ۸۳۹ جانگ نقش کلیدی در به قدرت رسیدن پادشاه سینمو با برانداختن پادشاه مینای داشت. کیم ووجینگ (پادشاه سینمو) از او برای براندازی پادشاه غاصبی که با کشتن پدرش به قدرت رسیده بود، کمک خواست. جانگ بوگو پاسخ داد: «اگر حق را ببینی و به آن عمل نکنی، بزدلی بیش نیستی.» حتی اگر توان آن را نداشته باشم، از دستورات شما پیروی میکنم. لشکر ۵۰۰۰ نفری جانگ بوگو به رهبری یئون جانگ پایتخت را تسخیر کرد، کیم ووجینگ بر تخت نشست و جانگ نخست وزیر شد. جانگبوگو جان خود را در جریان ازدواج دخترش با فرزند پادشاه مونسانگ از دست داد. اشراف زادگان که پذیرش ورود دختر جانگ (که از یک خانواده عادی بود) را به دربار نداشتند، برای قتل او توطئه چیدند.
در ساگموک یوسا کتاب تاریخ دیگری از قرن سیزدهم آمدهاست که پادشاه به دسیسههای اشراف زادگان تن داده و ازدواج با دختر جانگ را رد کرد. در نتیجه دشمنی او و جانگ بوگو درگرفت. مشخص نیست که ترور جانگ بوگو توسط چه کسی (پادشاه یا اشرافزادگان) انجام شده باشد. اما در هر دو کتاب آمدهاست که در ۸۴۶ جانگ بوگو توسط یوم جانگ فرستاده دربار شیلا با فروکردن چاقویی در قلبش به قتل رسید. او اعتماد جانگ بوگو را با تظاهر به اینکه از پایتخت فرار کردهاست، جلب کرد و در هنگام نوشیدن شراب او را به قتل رساند. البته در شوکو نیهون کوکیکتاب تاریخ ژاپنی مرگ جانگ بوگو در ۸۴۱ ثبت شدهاست.
پادگان چانگهی در ۸۵۱ تعطیل شد. محل دفن خاکستر جانگ بوگو نیز نامعلوم است.
ادامه شورشها
بعد از مرگ جانگ بوگو باز هم شورشها ادامه پیدا کرد و حکومت سیلا را به قدری ضعیف کرد که دیگر هیچ وقت نمیتوانست خود را بسازد در سال ۹۳۵ میلادی زمانی که سیلا بسیار ضعیف بود گوریئو به سیلا حمله کرد و با فتح سیلا سه امپراتوری کره نابود شد و به تاریخ پیوست.
درامهای تاریخی
چند سالی است که تلویزیون کره به ساخت درامهای تاریخی روی آورده و با استقبال زیادی مواجه شدهاست. این فیلمها با فروش به کشورهای دیگر درآمدهای زیادی کسب میکنند. ما به چهار درام که در مورد سه امپراتوری کرهاست، اشاره میکنیم:
امپراتور دریا در مورد جانگ بوگو ساخته شده، در سال ۲۰۰۴
جومونگ در مورد جومونگ موسس امپراتوری گوگوریو
امپراتوری بادها شرح زندگی نوه جومونگ و سومین پادشاه گوگوریو
دائی جویونگ شرح زندگی آخرین فرمانروای گوگوریو.
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ارسالها: 23330
#80
Posted: 20 Sep 2013 19:02
یونان باستان
یونان باستان به تمدنی گفته میشود که متعلق به دورهای از تاریخ یونان است که از دوره باستانی هشتم تا ششم قبل از میلاد مسیح شروع شده و تا عصر کلاسیک به طول انجامید. بلافاصله بعد از این دوران، آغاز اوایل قرون وسطی و امپراتوری روم شرقی بود.
گاهشمار تحولات سیاسی
۱۰۰۰ پیش از میلاد
مردم یونانی زبان در سرزمین اصلی یونان ساکن شدند. این افراد اوّلین منطقهٔ شهری خود را بنیانگذاری نمودند. این کار همزمان (یا پس از) سکونت آریاییان در ایران بود.
۷۷۶ پیش از میلاد
اولین مسابقات المپیک، در شهر المپیا، در جنوب یونان برگزار گردید.
۷۵۰ پیش از میلاد
یونانیها بوجود آوردن مستعمرات را در سرتاسر مدیترانه، آغاز کردند. آنها مستعمراتی روی جزیره سیسیلی و در جنوب ایتالیا، بوجود آورند.
۵۹۴ پیش از میلاد
قانون گذار آتنی، سولون، نخستین قوانین آتن در حوزه سیاست و قضاوت نوشت.
۵۰۷ پیش از میلاد
کلئیستنس دموکراسی آتن را تاسیس کرده و عصر کلاسیک آتن باستان را آغازید.
۴۹۰ پیش از میلاد
داریوش، پادشاه هخامنشی، در پشتیبانی از هیپیاس، حاکم پیشین آتن، سپاهی را روانه یونان میکند. آتنیها در جنگ ماراتون، ارتش مهاجم ایرانیها را شکست میدهند.
۴۸۰ پیش از میلاد
نیروهای ایرانی، به رهبری خشایارشا در جنگ ترموپیل، سپاه اسپارت، را در هم میکوبند. و سپس آتن را فتح میکنند. مدتی بعد ناوگان دریایی ایران و آتن در جنگ سالامیس، درگیر میشوند. پس از نیمی از روز درگیری، ناوگان ایران صحنه جنگ را ترک کرده و خشایارشا به ایران بازمیگردد.
۴۷۹ پیش از میلاد
نیروی زمینی ایران به رهبری مردونیه، برای بار دوم آتن را فتح میکند. سپس نیروهای متحد آتن و اسپارت، ایرانیان را محاصره کرده و در جنگ پلاته آنان را شکست میدهند. تاریخنگاران یونانی از این جنگ به عنوان پایان حضور نظامی ایران در یونان یاد میکنند.
۴۲۹ - ۴۶۲ پیش از میلاد
آتن در عصر پریکلس، ژنرال و سیاستمدار یونانی، شکوفا شد. بهترین بخشهای تپه آکروپولیس از جمله معبد بزرگ پارتنون برای ایزدبانو آتنا، در این زمان ساخته شد.
۴۰۴ - ۴۳۱ پیش از میلاد
دو اتحادیه یونان، اتحادیه دلوس به رهبری آتن و اتحادیه پلوپونزی به رهبری اسپارت برای بدست گرفتن کنترل یونان با هم وارد جنگ میشوند. این جنگ موسوم به جنگ پلوپونز مدت ۲۷ سال طول کشیده و با پیروزی قطعی و کامل اسپارت که از پشتیبانی کوروش کوچک، شاهزاده هخامنشی برخوردار بود،به پایان رسید. پایان این جنگ با تخریب دیوارهای آتن و نابودی دموکراسی این شهر همرا بود.
۳۳۸ پیش از میلاد
فیلیپ اهل مقدونیه، پدر اسکندر، در جنگ چایرونی، سراسر یونان را فتح میکند. پیروزی فیلیپ، عصر استقلال مناطق شهری یونان را پایان میدهد. پس از او اسکندر مقدونی، کار پدر را تکرار کرده و یونانیان را مجبور به اطاعت میکند.
۱۸۷ پیش از میلاد
با شکست فیلیپ پنجم مقدونی، رمی ها جای مقدونی ها را در یونان میگیرند.
دستاوردهای فرهنگی دولت ـ شهرهای یونان در طول دوران قدیم (۵۰۰ قبل از میلاد ـ ۵۰۰ میلادی) برای مدت هزار سال جهان غرب را تحت تأثیر قرار داد. دانشمندان یونانی اکتشافاتی در امور طبیعی انجام دادند. فلاسفه یونان نظریاتی در زمینه اداره جوامع به جهان ارائه دادند و هنر و درام یونانی شکوفا شد.
فیلسوفان، نویسندگان و هنرمندان یونان باستان
نکته: برخی از این بزرگان، لزوما یونانی نبوده بلکه آثارشان را به زبان یونانی نوشته اند.
فیثاغورث
فیلسوف و ریاضی دان یونانی، رابطه بین ضلعهای مثلث قائم الزوایه را کشف کرد.
۵۵۰ پیش از میلاد
آناکسیماندروس
فیلسوف یونانی، اهل سیلتوس، واقع در آسیای صغیر «ترکیه کنونی)، سعی میکند که آغاز جهان و ساختار آنرا کشف کند.
او نتیجه میگیرد که هوا مهمترین ماده جهان است. ۵۴۵ پیش از میلاد
آیسوخلوس
نمایشنامه نویس یونانی، را برای موضوع نمایشنامههایش، مورد استفاده قرار میدهد. مشهورترین نمایشنامه او به نام «اورستیا» سرگذشت یک خانواده سلطنتی را در طول «جنگ تروا» نشان میدهد. ۵۲۴ پیش از میلاد تا ۴۵۶ پیش از میلاد
آناکساغورس
ستاره شناس یونانی متوجه میشود که نور ماه انعکاس نور خورشید است. پریکلس، سردار آتنی، واریپیدس (اریپید)، تراژدی نویس نامدار، در محضر وی تعلیم مییابند. ۴۲۸ - ۵۰۰ پیش از میلاد
سوفوکلس
تراژدی نویس نمایشنامه مینویسد. معروفترین نمایشنامه او «ادیپ شهریار» نام دارد که سرگذشت پادشاهی را که ندانسته پدر خود را به قتل میرساند و با مادر خود ازدواج میکند، به تصویر میکشد. در حدود ۴۰۶ - ۴۹۶ پیش از میلاد
اوریپیدس
راژدی نویس یونانی، نمایشنامههایی را بر پایه اساطیر یونان مینویسد. مشهورترین نمایشنامه وی، «مده ا»، داستان زنی است که فرزندان خود را به قتل میرساند. در حدود ۴۰۶ - ۴۸۶ پیش از میلاد
فیدیاس
مجسمه ساز یونانی، مجسمههایی برای معبد «پارتنون» در آکروپولیس آتن. در حدود ۴۳۰ - ۴۹۰ پیش از میلاد
سقراط
فیلسوف یونانی و ملقب به پدر فلسفه، در آتن به تدریس میپردازد. مقامات آتن از عقاید او به خشم میآیند و او را به مرگ محکوم میکنند. او با نوشیدن شوکران، خودکشی میکند. در حدود ۳۹۹ - ۴۷۰ پیش از میلاد
آریستوفانس (آریستوفان)
نمایشنامه نویس یونانی، در نمایشنامههای کمدی اش مسائل روز را در قالب طنز مورد بحث قرار میدهد. برای مثال، نمایشنامه «ابرها»، فلاسفه آتن را به طنز میکشد. در حدود ۳۸۵ - ۴۵۰ پیش از میلاد
فلاطون
فیلسوف یونانی، نخستین دانشگاه ، «آکادمی»، را در آتن دایر میکند و مردان جوان در آن به تحصیل فلسفه میپردازند. وی در رساله «محورات»، مجموعه مباحثات استاد خویش، سقراط، را با اهالی آتن به رشته تحریر در میآورد. او با انتشار «رساله جمهوریت» به بیان عقاید خویش درباره نحوه اداره یک حکومت ایده آل میپردازد.
در زبان یونانیان قدیم، کلمه فلسفه به معنی «عشق به دانایی» است. در طول سالهای ۳۰۰ ـ ۵۰۰ قبل از میلاد، تمامی علوم عقلانی رونق یافتند.در ۳۴۷ - ۴۲۷ پیش از میلاد
ارسطو
فیلسوف یونانی، تعلیم و تربیت اسکندر مقدونی را که بعدها به سرداری بزرگ مبدل شد، به عهده میگیرد. ارسطو در آتن، مدرسهای به نام لیسیوم (لوکیون) تأسیس میکند. وی رساله «سیاست» را مینویسد و در آن به بحث درباره شش روش اداره حکومت میپردازد. او همچنین «نمودار نردبانی طبیعت» را که در آن موجودات زنده بر اساس پیچیدگی ساختمان بدنشان طبقه بندی شدهاند، ابداع میکند. در حدود ۳۸۴ تا ۳۲۲ پیش از میلاد
هیرو فیلوس
در شهر اسکندریه، که بهوسیله یونانیان در مصر بنا گردید، پزشکی به نام هیرو فیلوس به منظور بررسی دستگاه عصبی و اجزای بدن انسان، به تشریح اجساد میپردازد. در حدود ۳۳۵ تا ۲۸۰ پیش از میلاد
اقلیدس
ریاضیدان یونانی، مقدمات هندسه را به وجود میآورد. در حدود ۳۳۰ تا ۲۷۵ پیش از میلاد
آریستارخوس (ارسطرخوس)
ستاره شناس یونانی، خورشید را به جای زمین، مرکز علم میپندارد. در حدود ۳۱۰ تا ۲۳۰ پیش از میلاد
ارشمیدس
در موطن خود، شهر سیراکوس (سوراقوسا)، به کشف این نکته که هر شیئی به اندازه حجم خود آب جابجا میکند، نائل میگردد. وی دستگاهی برای بالا کشیدن آب، پیچ ارشمیدس، اختراع میکند. و نام خود را بر آن میگذارد. سربازان رومی در جریان محاصره سیراکوس، ارشمیدس را به قتل میرسانند. در حدود ۲۸۷ ـ ۲۱۲ پیش از میلاد
تسبیوس اسکندرانی
(اهل اسکندریه) ساعت آبی و تلمبه فشاری را اختراع میکند. در حدود ۲۰۰ پیش از میلاد
هیپارخوس (ابرخس)
ستاره شناس یونانی، فهرستی از اسامی ستارگان، گردآوری میکند و زمان کسوفهای خورشیدی را محاسبه میکند.
در حدود ۱۶۸ تا ۹۰ قبل از میلاد بطلمیوس در شهر اسکندریه مصر، که به دست یونانیان بنا شده بود، با استفاده از طول و عرض جغرافیایی، نقشهای از جهان شناخته شده آن زمان، ارائه میدهد. در حدود ۱۴۴ تا ۱۲۷ پیش از میلاد
این کاربر به دلیل توهین به مدیریت بن شد.
ویرایش شده توسط: sepanta_7