ارسالها: 1667
#11
Posted: 9 Jan 2013 12:16
ادامه پست قبل...
این قتل عام عمومی که در تاریخ بشر کمتر نمونه و تالی دارد حتی در پارلمان انگلیس مورد بحث قرار گرفت و یکی از نمایندگان آن گفت : «این روز، سیاه ترین یوم در تاریخ حکومت انگلیسی در هند است »سیزدهم ژوئیه را هندیها عزای عمومی میدانند. چندی پس از این واقعه مسئلهٔ خلافت بعلت از بین رفتن امپراطوری عثمانی پیش آمد. این امر که در هند باعث تشکیل میتینگها و مجامع مختلف شده بود توجه گاندی را بخود جلب کرد، در چند میتینگ بنفعهندیهای مسلمان نطق کرد و در یکیازهمین میتینگ ها بود که «نهضت عدمهمکاری » با حکومت انگلیسی را پیشنهاد و اعلام کرد.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#12
Posted: 9 Jan 2013 14:56
گاندی نهضت «سوراج » یا مبارزه برای حکومت خودمختاری هند را آغاز نهاد. شایدجالب توجه باشد اگر گفتهشود همان گاندی که چهار سال قبل موردبی اعتنائی بعضی ازمقاماتحزب کنگره ٔ ملی هندبود و ایشان او را مردی بی اطلاع از اوضاع هند و بی سیاست تلقی میکردند به سال ۱۹۲۰ م . میلادی مرکز سیاست حزب کنگره ٔ ملی شد و چون بهیچ وجه ریاست حزب را نپذیرفت غیرمستقیم آنرا اداره کرد و واسطه ای بود که شکاف بین افراد تحصیلکرده و روشنفکر را با توده های مردم پُر نمود و ایشان را بهم مربوط ساخت . نهضت عدم همکاری با اقدام گاندی مبنی بر بازگرداندن کلیه ٔ مدال ها ونشان هائی که دولت انگلیسی در افریقای جنوبی به وی اهداء کرده بودآغاز گردید. گوئی ملیون هند در انتظارچنین اقدامی بودند. چه به پیروی از گاندی عده ٔ بسیار زیادی مدالهای خود را برای نایب السلطنه ارسال داشتند. شاگردان مدارس کلاس های درس را به عقب گذارده در کوچه و خیابان اجتماع کردند تا به فرمان گاندی پردازند. زنان هند که قرنها از حقوق اجتماعی محروم مانده بودند در پی فرصتی میگشتند تا نقش خود رادر اجتماع ثابت کنند. گاندی با مشاهده ٔ علاقه ٔ عمومی مردم برای آزادی و استقلال در هر موعظه ای که میکرد و مقاله ای که در دو روزنامه ٔ هفتگی خویش موسوم به «هند جوان » و «نوجوان » به رشته ٔ تحریر درآورد مردم را به آرامش تشویق میکرد. در مبارزه ای که ماه فوریه ۱۹۲۲ م . در ناحیه چوری چورا روی داد بار دیگر مردمیکی از مأمورین دولت را به قتل رساندند و گاندی با اعتراض علیه این عمل روزه ٔ پنج روزه ٔ خود را اعلام داشت ، دولت که در پی فرصت بود او را بازداشت کرد و قاضی انگلیسی «مهاتما» را به شش سال حبس بدون کار محکوم ساخت . گاندی مطالعات مذهبی و اخلاقی خود رادر زندان ادامه داد اما بعلت کسالت شدیدی که در ژانویه ٔ ۱۹۲۴م . عارض او گشت به بیمارستان منتقل گردید ودر حالی که بیهوش بود یک طبیب انگلیسی آپاندیس او راعمل کرد.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#13
Posted: 9 Jan 2013 15:02
ادامه پست قبلی...
روزی که گاندی به زندان رفت دو گروه بزرگ مسلمان و هند بیکدیگر نزدیک شده و احساسات عمومی بنفع آزادی ملت برانگیخته شده بود. ولی از بین رفتن مسئله ٔ خلافت با روی کار آمدن کمال آتاتورک در کشور ترکیه ، که سبب شد هندیهای مسلمان به کمک برادران هندوی خود احتیاج نداشتهباشند همراه با زد و خوردهای متعددی که به اشاره ٔ سیاست خارجی در نقاط مختلف روی داد این دو گروه را از یکدیگر جدا ساخت . گاندی به مدت پنجسال از فعالیت در سیاست کناره گیری کرد و فقط در راه وحدت نظر مسلمانان و هندو کوشید. زیرا علاوه از اختلاف نظرات مذهبی حزب کنگره ٔ ملی نیز در دوران حبس وی ازهم شکافت و انشعاب در آن بوجود آمد. گاندی در پایان سال ۱۹۲۹ که جلسات سالانه ٔ حزب برپا بود قطعنامه ای پیشنهاد کرد که بموجبآن حصول آزادی و استقلال هدف عالی حزب اعلام میشد. با تصویب این قطعنامه ثابت شد که گاندی مصمم است بار دیگر قدم به عرصه ٔ سیاست گذارد.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#14
Posted: 9 Jan 2013 15:13
نهضت سوراج
بار دیگر رونق گرفت و روز بیست و ششم ژانویه ٔ ۱۹۳۰ م . به نام روز خودمختاری اعلام شد. هندیها از آن پس این روز را جشن گرفتند و چون در همین تاریخ (۲۶ ژانویه ٔ ۱۹۴۸) جمهوریت هند اعلام گردید لذا امروزه «روز جمهوری » خوانده میشود. گاندی روز دوم مارس ۱۹۳۰ م . پس ازاطلاع به نایب السلطنه ٔ وقت انگلیسی در هند همراه با هفتاد و هشت نفر از زنان و مردانی که با او در یک خانقاه زندگی میکردند نهضت جدیدی راکه اعتراض علیه قانون نمک عنوان شد آغاز نهاد و مدت بیست و چهار روزپیادهدر سواحل هند بحرکت درآمد. این اقدامبظاهر ساده ٔ وی در مردم اثر عمیق گذارد. بطوری که مرد و زن و کاسب و اداری و بزرگ و کوچک در هر محلی به ساحل دریا رفتند و نمکی را که آب برخشکی گذارده بود برداشتند و به چوب و ضرب و شتم و حتی تیراندازی و بازداشت پلیس علیه این اقدام اعتنا نکردند. روز ششم آوریل بود که گاندی صبح زود به کنار دریا رفت و مشتی نمک به دست گرفت و گفتما اجازه نمیدهیم دولت خارجی با استفاده ٔ سرشار از منابع طبیعی مملکت را در ناراحتی گذارد. در چهارم ماه مه بود که نیمه ٔ شب بازداشتو زندانی گشت . دولت انگلیس که با مشکل بزرگی مواجه گردیده بود در نوامبر ۱۹۳۰ نخستین کنفرانس میزگرد را در لندن تشکیل داد و اظهار امیدواری شد که حزب کنگره در دومین کنفرانس میزگرد شرکت جوید. مذاکرات گاندی – ایروین برای تعیین سرنوشت هند و اعلام خواسته های ملت به دولت انگلیس در ماه فوریه ٔ ۱۹۳۱ م . آغاز شد و دولت کارگری انگلیس وعده ٔ مساعدت داد. پیمان گاندی – ایروین در پنجم مارس امضاء گردید و گاندی روز بیست و نهم اوت بوسیله ٔ کشتی به صوب لندن حرکت کرد تا در دومین کنفرانس میز گرد شرکت جوید. مسافرت او اگرچه از نظر امور سیاسی برای هند مفید فایده واقع نشد ولی ملت انگلیس از تقاضاهای واقع ملت هند آگاه گردید.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ویرایش شده توسط: amirhoo3in
ارسالها: 1667
#17
Posted: 9 Jan 2013 22:52
Jems,princess
حرفتون
درسته،بخشید،فک کردم درست دسته بندی شدن
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ویرایش شده توسط: amirhoo3in
ارسالها: 1667
#18
Posted: 10 Jan 2013 13:55
*زندگینامه هیتلر*
دوران کودکی هیتلر
آدولف هیتلر حدود ساعت ۰۶:۳۰ بعد ازظهر۲۰ آوریل ۱۸۸۹ دربراونا-آم-این، شهری کوچک در نزدیکی لینتز در ایالتاتریش شمالی، بین مرز اتریش و آلمان زاده شد. پدر او آلویس هیتلر ( ۱۸۳۷ – ۱۹۰۳)، یک کارمند پائینرتبه گمرک بود.
مادر هیتلر، کلارا هیتلر (زادهٔ پولزل)، دومین دختر عموی آلویس بود. او ششبچه به دنیا آورد. تنها آدولف، که دومین فرزندش بود، و خواهر کوچکش پاولا در کودکی زنده ماندند.
در کتابش نبرد من، که تا اندازهای تبلیغاتی نوشته شده بود، آدولف لحنی مودبانه درباره پدرش دارد، به هر حال او اظهار میکرد تصمیم جدی که برای نقاش شدن داشت باعث اختلاف نظرات بسیاری در بین آن هاشده بود. در ژانویه ۱۹۰۳ الویس درگذشت، و در دسامبر ۱۹۰۷ کلارا بهدلیل ابتلا به سرطان سینه فوت نمود.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#19
Posted: 10 Jan 2013 14:04
*دوران نوجوانی*
هیتلر پس از بازگشت از جنگ اوّل جهانی با ارثیهٔ پدرش و پولی که مادرش به او داده بود تصمیم گرفتکه در مدرسهٔ هنر ثبت نام کند.
از سال ۱۹۰۵ به بعد هیتلر در یک پرورشگاه یتیمان بوهامایی زندگی میکرد و مادرش را تحت حمایت خود داشت. او دو بار از موسسهٔ هنرهایزیبای وین (۱۹۰۷-۱۹۰۸) به خاطر «عدم صلاحیت در نقاشی» مطرود شد.به او گفته شد که تواناییهایش بیشتر در زمینهٔ معماری کاربرد دارد. ویدرخاطراتش که نمایانگر مجذوبیتش به همین موضوع است میگوید:
«هدف من از این سفر بررسی گالری موزهٔ کرت بود. اما کمی بعد از اینکه به تابلویی دقت میکردم متوجه میشدم چیز دیگریست که توجه مرا به خود جلب میکند، خود موزه. از صبح تا نیمه شب، توجهم از موضوعی به موضوع دیگر عوض میشد اما این ساختمان موزه بود که بیشترین توجه من روی آن متمرکز شدهبود.» (نبرد من، بخش ۲، بند سوم)
بنا به سفارش رئیس آموزشگاه، وی متقاعد شد که مسیر تحصیلیش را تغییر دهد. ولی وی تحصیلات لازم برای معماری را نگذرانده بود:
«ظرف چند روز من خودم متوجه شدم که بهتر است من روزی یک معمار شوم. مسلماً این راه واقعاً مشکل است. برای رشتهای که من از سر لجبازی به ریلشوله (Realschule) که شدیداً لازم بود بی توجهی کردم. کسی نمیتواند بدون گذراندن دورهٔ مقدماتی عمران، تحصیلان آکادمیک معماری را پی بگیرد و این دومی مدرک دبیرستانی لازم دارد. من هیچکدامش را ندارم. تحقق آمالهای هنری من در عمل غیر ممکن است.» (نبرد من، بخش۲ ، بند ۵٬۶)
در ۲۱ دسامبر ۱۹۰۷ مادرش با یک مرگ دردناک بر اثر سرطان سینه در سن ۴۷ سالگی فوت کرد. هیتلر از طریق دادگاهی در لینز تمامی سهم یتیمیش را به خواهرش پائولا (Paula) واگذار کرد. آدولف در ۲۱ سالگی وارث ثروت یکی از عمه(خاله) هایش شد. او به عنوان یک نقاش در وین مشغول کار شد. او از روی کارت پستالها طرح میکشید و به کاسبها و توریست ها میفروخت. تا قبل از جنگ جهانی اول وی حدود ۲۰۰۰ تابلوی اینچنینی نقاشی کرد.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .
ارسالها: 1667
#20
Posted: 10 Jan 2013 14:24
*دوران جوانی*
بعد از دومین بار اخراج از موسسهٔ هنرهای زیبا هیتلر دچار فقر مالی شدیدی شد. در ۱۹۰۹ وی به دنبال سرپناهی میگشت و در ۱۹۱۰ در خانهای که برای کارگران فقیر در نظر گرفته شده بود سکنی گزید.
هیتلر میگوید وی در ابتدا در وین یهودستیز شد هنگامی که یک جامعهٔ بزرگ مسیحی را در سر میپروراند شامل مسیحیان ارتدوکسی که از روسیه بخاطر برنامههای جدید میگریختند. وین بستر و شروع اندیشههای تبعیض آمیز مذهبی و راشیسم در قرن نوزدهم بود. هیتلر احتمالاً تحت تأثیرنویسندهها، نظریه پردازان و یهودستیزانی چون لنز ون لیبن فیلز (Lanz von Liebenfels)و بحثهای سیاستمندارانی چون کارل لوگر (Karl Lueger)، موسس حزب جامعهٔ مسیحیان و شهردار وین قرار گرفته باشد. هیتلر در سالهای اقامت خود در وین به عضویت یک گروه فعال ضد یهود در آمد. در آن زمان اغلب، اهالی وین مردم یهودی را تحقیر میکردند.
علاوه بر این مخالفت با یهود ریشهای عمیق در فرهنگ کاتولیکهای اتریش داشت. وین داراییک جامعه بزرگ یهودی، شامل بسیاری از یهودیهای ارتدکس اروپای شرقی بود. سرانجام هیتلر باور نمود که یهودیها دشمن فطری و مسلم آریاییها هستند و هم چنین عامل اصلی مشکلات اقتصادی آلمان هستند.
در سال ۱۹۱۳، هیتلر برای اجتناب از خدمت سربازی در ارتش اتریش - مجارستان به مونیخ نقل مکان کرد. بیشتر هم نژادان آلمانی او نیز این مشکل را داشتند. ارتش اتریش بعدها اورا بازداشت کرد و مورد آزمایش جسمانی قرار داد که برای خدمت نامناسب تشخیص داده شد، او مجاز به بازگشت به مونیخ شد. اما وقتی در اوت ۱۹۱۴ امپراتوری آلمان جنگ جهانی اول را آغاز کرد، برای لشکر باواریَن داوطلب شد. او یک سرباز وظیفه فعال بود که به عنوان پیغام آور در فرانسه و بلژیک در معرض دید آتش دشمن خدمت کرد. اگر چه خدمت هیتلر قابل تقدیر بود ولی به خاطر این که تابعت آلمانی او مفقود شده بود هرگز به بالاتر از سرجوخه ترفیع نیافت. او دوبار برای شجاعت در جنگ نشان صلیب آهنی، درجه دو، در دسامبر ۱۹۱۵، و صلیب آهنی، درجه یک (به ندرت به سرجوخهها اعطا میشود)، در اوت ۱۹۱۸ را دریافت کرد.
ﻋﻴﺐ ﻧﺪﺍره ﻛﻪ " ﺗﻨﻬﺎیی "
ﺧﺪاﻡ ﺗﻨﻬﺎﺳﺖ. . .