انجمن لوتی: عکس سکسی جدید، فیلم سکسی جدید، داستان سکسی
فرهنگ و هنر
  
صفحه  صفحه 8 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین »

تاریخ هنر ایران


زن

 
shakaat: shakaat
#3 | Posted: 12 May 2013 20:06



 
هنر پيش از تاريخ:

هدف تاريخ هنر عبارت است از شناخت و ارزيابى هنر از هر زمان و مکانى که آمده باشد. هنر و تاريخ تنها در عرصهٔ فرهنگ اين‌چنين در کنار هم قرار مى‌گيرند. هر اثر هنرى رويدادى است پايدار؛ اين اثر متعلق به هر دوره‌اى که باشد، تا مدت‌هاى مديد پس از روزگار خويش باقى مى‌ماند و به حياتش ادامه مى‌دهد. اثر هنرى همزمان يک شى‌ء و يک رويداد تاريخى به شمار مى‌آيد.
قدمت تمدن و فرهنگ در خطّهٔ فلات ايران به چند هزار سال قبل از ورود آريائى‌ها باز مى‌گردد. اقوام آريايي، احتمالاً از اوايل هزارهٔ اول ق.م در فلات ايران ساکن شده و نام خود را بر آن نهادند. واژه ايران مشتق از صورت قديمى آريانا، يعنى سرزمين آريايى‌هاست. بنابراين تاريخ هنر ايران، آثار متنوعى را از دوران‌هاى ماقبل تاريخ تا سده‌هاى اخير در محدودهٔ اين سرزمين وسيع در بر مى‌گيرد. هنر ايرانى داراى ويژگى‌هاى ماندگارى است که آن‌را از ساير هنرهاى جهان متمايز و مشخص مى‌سازد.
بررسى و تشخيص عميق‌ترين ريشه‌هاى هنر ايرانى براساس يافته‌هاى باستان‌شناسان به‌طور کامل امکان‌پذير نيست.
ساکنين فلات ايران از عصر پالئوليتيک (پارينه‌سنگي) تا عصر نئوليتيک (نوسنگي) در کوهستان‌هاى محيط بر اين فلات زندگى مى‌کردند و آثارى از فرهنگ بروى خود به جا گذاشتند. بعدها که دره‌ها شروع به خشک شدن نمودند، آنها به غارها مهاجرت کردند. طى حفرياتى که در ناحيهٔ کرمانشاه انجام شد و کاوش‌هاى غار بيستون، ابزارهايى همراه بقاياى استخوان‌هاى انسان در لايه‌‌هاى غار کشف شد. در خلال دوران غارنشيني، انسان بيستون در ساخت ابزار و آلات دقيق‌تر شد. اين وسايل با آن‌چه در سوريه و شمال عراق ساخته مى‌شد قابل مقايسه است.
تصاوير منقوش بر صخره در غارهاى لرستان از قديم‌ترين آثار مکشوفه در فلات ايران به‌شمار مى‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌آيد؛ موضوع اين تصاوير جانوران به‌همراه آدميان است که با رنگ‌هاى زرد، سياه و قرمز کار شده است. قدمت اين آثار را حدود پانزده هزار سال ق.م تخمين زده‌اند که تقريباً مقارن با تصاوير غار لاسکو در فرانسه مى‌باشد.
صاحبان اين آثار از طريق شکار دسته‌جمعي، صيد ماهى و جمع‌‌آورى ريشه و برگ گياهان غذاى خود را به‌دست مى‌‌آوردند.
موضوعات مورد علاقهٔ هنرمند پيش از تاريخ عموماً نقوش حيوانات محل زندگيش بوده است که علاوه بر جنبهٔ تزئيني، بيانى براى بيم‌ها، اميدها و علائمى براى استعانت از قواى طبيعت درم مبارزهٔ دائمى حيات به‌شمار مى‌‌آيد.
از دورهٔ پارينه‌سنگى نجد در ايران، در کاوش غارى در تنگ پَبده (کوه‌هاى بختيارى شمال شرقى شوشتر) ابزارها و سلاح‌هايى از سنگ ناصاف (چکش سنگي، پيکان و تيغه تبرسنگي) به‌‌دست آمده است.
دورهٔ نوسنگى در ايران از ميانهٔ هزارهٔ هفتم ق.م آغاز مى‌شود و آثار برجاى مانده از آن عمدتاً ابزارهايى از سنگ صيقل خورده‌اند.
کشاورزى و اهلى کردن حيوانات احتمالاً از حدود هزارهٔ ششم ق.م در ايران آغاز شده است. دربارهٔ اين دوران کهن، يافته‌‌ها و مدارک موجود، ناکافى به‌نظر مى‌رسد.
در سده‌هاى نخستين هزارهٔ چهارم ق.م تزئينات واقع‌گرايانه جايگزين اشکال ساده و نامنظم برروى سفالينه‌ها شدند. انسان با کمک ابزارهاى بهتر جام‌هايى به رنگ سرخ توليد کرد و تصاويرى از حيوانات را با خطوط سياه‌رنگ بر آن نقش نمود. به‌طورکلى در هزارهٔ چهارم قبل از ميلاد شکل ظروف پيچيده‌تر شدند. با کمک چرخ، سفالينه‌ها بهتر و ظريف‌تر ساخته شدند و ظروف سفالين به دليل ساخته شدن کوره‌ها رنگ‌هاى متنوعى به خود گرفتند. گرايش به ساده‌گرايي، برجسته نمايى يکى از ويژگى‌ها و ترکيب‌گرايى بيشتر شد.
در اواخر هزارهٔ چهارم ق.م قومى به نام عيلاميان، تمدن عيلام را در جنوب غربى ايران، شامل خوزستان و قسمتى از فارس کنونى و نيز بخش جنوبى زمين‌هاى پَست دجله و فرات بنياد نهادند که پايتخت‌شان شهر شوش بود. سفالينه‌هاى نخودى رنگ مکشوف در کاوش‌هاى شوش که به زيبايى و ظرافت مشهورند، نمايانگر صنعت پيشرفتهٔ سفالگرى آن سامان‌اند. عيلاميان ابتدا خط تصويرى و سپس نوعى خط ميخى به کار مى‌بردند و همواره با سومرى‌ها و بابلى‌هاى ارتباط داشتند. به‌نظر مى‌رسد که تمدن عيلامى از نظر زبان و ديگر جنبه‌هاى فرهنگ ويژگى‌هاى مستقل داشته است. زيگورات چغازنبيل واقع در نزديکى شوش به معابد برج مانند بين‌النهرين شبيه است. حجارى نقوش برجسته، فلزکارى و آجرهاى لعابدار منقوش در عيلام رايج بود. همچنين عيلاميان در زمينهٔ بافندگى و قلابدوزى پيشرفته بودند.
از همان ميانهٔ هزارهٔ پنجم ق.م در بخش‌هاى مرکزى و شمال شرقى ايران، تمدن‌هايى چون تپه سيلک [کاشان] و تپه حصار [دامغان] شکل گرفتند.
دامغان رفتم جاش باحاله.
zahra_jf....zahra_jf
...bi ein ke kile losm nemidim hta ye boooosm...
     
  
مرد

 
چُغازَنبیل نیایشگاهی باستانی‌است که در زمان ایلام (عیلامی‌ها) و در حدود ۱۲۵۰ پیش از میلاد ساخته شده‌است. چغازنبیل بخش به‌جامانده از شهر دوراونتش است.

free photo hosting
این سازه در ۱۹۷۹ اولین اثر تاریخی از ایران بود که در فهرست میراث جهانی یونسکو جای‌گرفت.
چغازنبیل در جنوب غربی ایران، در استان خوزستان و در شهرستان شوش واقع شده‌است.
این نیایشگاه توسط اونتاش گال ، پادشاه بزرگ ایلام باستان، و برای ستایش ایزد اینشوشیناک، نگهبان شهر شوش، ساخته شده‌است.


free pic
«چغازنبیل» که نام باستانی این بنا است، واژه‌ای محلی و مرکب از دو واژه «چُغا» (در زبان لری به معنی «تپه») و زنبیل (به معنی «سبد») است .
سده‌های متمادی این بنا در زیر خاک به شکل زنبیلی واژگون مدفون بود اگرچه خاکبرداری از این بنای محدب متقارن واقع شده در دل دشت صاف موجب تکمیل دانش دنیا نسبت به پیشینه باستانی ایرانیان گردید اما پس از گذشت حدود ۵۰ سال از این کشف، دست عوامل فرساینده طبیعی و بی دفاع گذاشتن این بنا در برابر آنها آسیبهای فراوانی را به این بنای خشتی - گلی وارد کرده و خصوصا باقیمانده طبقات بالایی را نیز دچار فرسایش شدید کرده‌است.
بلندی آغازین آن ۵۲ متر و ۵ طبقه بوده‌است. امروزه ارتفاع آن ۲۵ متر و تنها ۲ طبقه و نیم از آن باقی مانده‌است. زیربنای چغازنبیل یک مربع 105 متر در 105 متر است. یعنی دو برابر یک زمین فوتبال.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
نقش‌برجسته‌ی ازدواج «شاپور اول ساسانی»

imgurl
این نقش‌برجسته که صحنه ی ازدواج شاپور اول ساسانی با ملکه آذر آناهیتا را در حضور موبد موبدان (کرتیر) نشان می‌دهد، در فاصله 25 کیلومتری شمال‌غربی «کازرون» و در فاصله یک‌کیلومتری روستای «قندیل» واقع شده است.



به گفته باستان‌شناسان نقش قندیل چه در فرم و تراش و چه در محتوا، از جمله نفیس‌ترین و باارزش‌ترین نقوش تاریخی تمدن ایران محسوب می‌شود، چرا که علاوه بر روایت تاریخی که توسط این نقش بازگو می‌شود، آن را می‌توان در ردیف انگشت‌شمار نقوش باستانی ایرانی قرار داد که تصویری از یک زن ایرانی با پوشش مخصوص به خود در آن نگاشته شده است.



لازم به ذکر است که این اثر در تاریخ ۱۱ دی ۱۳۸۰ با شماره ثبت ۴۵۳۹ به‌عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده بود اما این موضوع نیز مانع از تخریب این اثر و آثار مشابه آن در مناطق اطراف نشد.

سال گذشته نیز قسمتی از یکی از نقش‌برجسته‌های ساسانی در تنگ چوگان عامدانه به وسیله پتک تخریب شد و از بین رفت. همچنین یک نقش‌برجسته ساسانی دیگر به نام «سرآب بهرام» در شهرستان «نورآباد» در همسایگی شهرستان کازرون نیز به وسیله شلیک گلوله‌های پی‌درپی توسط برخی اهالی روستاهای اطراف اثر و افرادی که برای تفریح و شکار به این منطقه می‌رفتند به میزان زیادی آسیب دیده است.
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
مرد

 
آتشکده ی سیاهگل و تاق شیرین و فرهاد

upload
شهرستان ایوان غرب با داشتن جمعیتی برابر ۷۰۰۰۰ نفر جمعیت یکی از شهر های پر جمعیت استان ایلام است . این شهرستان در شمال غربی استان قرار دارد و تنها شهرستان ۱۰۰٪ کرد نشین استان ایلام است !

شهرستان ایوان غرب خاستگاه کردان کلهر می باشد . این شهرستان از نظر آداب و رسوم ، زبان ، اخلاق و ... با شهرستان گیلان غرب در استان کرمانشاه شباهت بسیاری دارد .

شهرستان ایوان غرب در میان سه کوه بانکول ، شره زول و مانشت قرار دارد ؛ که کوه مانشت یکی از قله های بلند رشته کوه زاگرس محسوب می شود .


شهرستان ایوان غرب به خاطر سفره های زیر زمینی فراوانش و همچنین وجود رودخانه بزرگ گنگیر، یکی از نقاط حاصل خیز و پر آب استان ایلام و حتی غرب کشور محسوب می شود ، ولی متاسفانه با احداث یک چاه در سراب ایوان غرب برای استفاده در پتروشیمی ایلام تمامی چشمه ها و سفره های زیرزمینی این شهرستان خشک شده اند به طوری که رودخانه ی بزرگ گنگیر (سرچشمه اش کوه مانشت و روستای سراب ایوان غرب است) که یکی از جاذبه های تفریحی ایوان غرب می باشد فقط نامی از آن باقی مانده است !؟! (برگرفته از وبلاگ شهرستان ایوان غرب)

... و این یعنی کار کارشناسی شده و البته آمایش سرزمین قبل از آغاز پروژه در جهت توسعه ی پایدار !؟

آتشکده ی سیاهگل:همون عکس اولی

بنای این آتشکده مربوط به دوره ی ساسانیان است که در ۱۵ کیلومتری جنوب غربی روستای سرتنگ و در مسیر رودخانه ی کنگیر ایوان قرار دارد . این بنا یکی از سالم ترین آتشکده های دوران قبل از اسلام در استان می باشد که روی چهار پایه ساخته شده و دارای گنبدی یک جداره است . (برگرفته از سایت میراث فرهنگی استان ایلام)
در استان ایلام ، نزدیکی شهر ایوان ، و در کرانه ی رودخانه ی گنگیر ، آتشکده ی سیاهگل با پیشینه ی ۱۷۰۰ ساله و با ساختاری از سنگ و ساروج پابرجا ایستاده است.


windows print screen
در نزدیکی این آتشکده پایه های یک پل سترگ از دوران ساسانی به چشم می خورد که اهالی بزرگ ترین آن را (سان نیری) می نامند . پل یعنی رفت وآمد ، یعنی زندگی . جای جای این منطقه آثار ساختارهایی از جنس همان آتشکده به چشم می خورد . این آتشکده تا زمان یکپارچگی ایران در دوران دودمان صفوی روشن بوده است. وجود این شهر نه فقط به دلیل رودخانه ی پرآب و کشاورزی سرشار ، که برنج هم دارد ، بلکه به دلیل وجود یک معدن ذغا ل سنگ همجوار آن است که به دلیل گلِ سیاهرنگ آن ؛ منطقه را سیاهگل نامیده اند .

تاق شیرین و فرهاد


imagur
تاق شیرین و فرهاد مربوط به دوره ی ساسانیان است و در شهرستان ایوان ، بخش زرنه ، روستای چهل زرعی ، تنگ کوشک واقع شده و این اثر در تاریخ ۱۷ اسفندماه ۱۳۸۱ با شمارهٔ ثبت ۷۹۶۹ به‌ عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسیده است . (برگرفته از ویکی‌پدیا، دانشنامه ی آزاد)
در سراسر ایران زمین ، جایی نیست که از نام این دو دلداده و بازوی پولادین فرهاد خالی باشد. هرجا نقشی از سنگ است مردم آن را به فرهاد نامیده اند ، شاید که دین خود را به عشق ادا کرده باشند. فرهاد یعنی فرهنگ و تمدن لایه های زیرین مردم ایران در فراخنای تاریخ .

در نزدیکی روستای کوشک ، و در کناره راه ایوان به سومار ، تاق شیرین و فرهاد در کرانه ی رود آرمیده است .
پیشینه ی این تاق بیشتر از تمام آثار موجود در استان ایلام است. ساختاری که با استفاده از ساده ترین ابزار زیباترین نقش ها را در دل خود به یادگار دارد . این ساختار ، همان گونه که از نام آن برمی آید ، از سنگ ساخته شده و به نظر می رسد از پادگان هایی است که در مسیر را ه ها می ساختند که تا سالیان دراز نیز کاربری خود را ادامه داده است.

شاید بازمانده ای از "راه شاهی" و دوران هخامنشیان . برخی باستان شناسان بر این دیدگاه هستند که این ساختار نیایشگاهی از دوران اشکانیان است. شاید نیایشگاه (مهر میترا) !

اما بیشتر باستان شناسان آن را ساختاری از دوران ساسانی ، به جهت نگهبانی از مویرگ های جهان راه ابریشم می دانند .

مردم محلی این ساختار را تاق شیرین و یا فرهاد کوشک می نامند و می گویند فرهاد کوهکن ، این کوشک را جهت استراحت شیرین ساخته است. در همان نزدیکی هم ردیفی آب نمای زیبا در دامنه کوه گاومهر از کوچک به بزرگ نمایان است . مردم آن را نیز ساخته فرهاد کوه کن می دانند .

یک نکته :

در دوران پادشاهی مهرداد دوم ، فرمانروای ایران از دودمان اشکانیان ، ساخت ساختارهای دفاعی و امنیتی به ویژه دژها به اوج خود رسیده بود. بیشتر این ساختارها در دوران ساسانی بازسازی و بازپیرایی شده ، مورد استفاده قرار داشتند .

در داستان ویس و رامین هم ، دژی پایدار و استوار به نام "اشکفت دیوان" در غرب کشور وجود دارد که شاه موبدمنیکان پیش از رفتن به جنگ رومیان ،ویس را به آنجا می سپارد .
بودی تـــــــو تو بغلم

گردنت بود رو لبم
     
  
زن

 
تاریخچه لباس ملی در ایران



بر اساس آنچه که در دانش نامه ایرانیکا نوشته شده ، پوشاک ایرانی ها طی سال های اولیه سلسله پهلوی، شبیه پوشاک دوره قاجار بود که اختلافات میان اقوام، روستاها، مناطق و نیز طبقات اجتماعی را منعکس می کرد. در اواخر قرن نوزدهم میلادی تلاش های زیادی برای تغییر پوشش از سوی حکومت صورت گرفت. مخصوصا پس از انقلاب مشروطه که بسیاری از مردان به خارج سفر کرده بودند پوشش اروپایی و پوشیدن کت و شلوار، پاپیون و کراوات را پذیرا شدند.

در 29 بهمن 1301 مجلس لایحه ای را تصویب کرد که همه کارکنان خدمات شهری، اعضای کابینه و نمایندگان مجلس را ملزم به پوشیدن پوشاک دوخت ایران در طول ساعات کار می کرد. این دستورالعمل در اول میزان 1302 بنا بر حکم وزیر جنگ، سردار سپه شامل پرسنل نظامی نیز شد.
در 4 مهر 1307کابینه مقرر کرد که تمام مردهای ایرانی به طور یکدست و به سبک غربی لباس بپوشند. تن پوش های بیرونی سنتی مانند شال ها، قباها، سرداری ها و لباده ها، با کت جایگزین شد. شلوارهایی که به طور سنتی از پارچه سیاه جناغی یا مشابه آن دوخته می شد با شلوار و کمربند غربی جایگزین شدند.

تمام کارمندان دولت و دانش آموزان پسر، کلاه های لبه دار استوانه ای معروف به کلاه پهلوی را به جای کلاه های خز مرسوم و کلاه های بیضوی به سر کردند. فقط روحانیون، شامل استادان مدارس، طلاب دینی و زعمای سایر مذاهب به رسمیت شناخته شده از این حکم که در روز اول فروردین 1308 در شهرها و یک سال بعد در دهات و مناطق روستایی اجرا شد، معاف بودند.



در خرداد تا تیر 1313 پهلوی اول از ترکیه دیدن کرد و در آنجا عمیقاً تحت تاثیر برنامه های کمال آتاترک برای مدرنیزه کردن قرار گرفت. او مصمم شد که ایرانی ها هم چون اروپایی ها لباس بپوشند. او در ترکیه دستوری خطاب به نخست وزیر وقت صادر کرد که مقرر می داشت از آن پس تمام کارگران ایرانی کلاه های لبه دار به سبک اروپایی بر سر بگذارند. توجیه او این بود که لبه پهن کلاه، کارگرانی را که در هوای آزاد کار می کردند از آفتاب سوختگی حفظ می کند. در 16 تیر 1334 حکم کابینه، به سر گذاشتن این کلاه را برای تمام مردان اجباری ساخت و به این ترتیب جای کلاه پهلوی را گرفت. این دستور که به شدت اعمال می شد مقاومت های زیادی را خصوصاً در استان ها برانگیخت.

در یک واقعه مشهور، گروهی از مسلمانان به رهبری روحانی صریح اللهجه ای به نام شیخ تقی بهلول در مسجد گوهر شاد مشهد بست نشستند که در آنجا مورد حمله نیروهای امنیتی قرار گرفته و تعدادی از مردم کشته شدند. پیش از واقعه گوهر شاد، پهلوی اول شخصاً برای تغییر لباس زنان الزام و اجباری اعلام نکرده بود.
بعضی اعضای دربار که در خارج تحصیل کرده بودند با منسوخ کردن کامل حجاب موافق بوده و بر حضور زنان در فعالیت های اجتماعی تاکید داشتند. یکی از حامیان چنین دیدگاهی، وزیر وقت دربار، عبدالحسین تیمورتاش بود که در جلسه کابینه در سال 1312 واردات کلاه زنانه از خارج را قانونی کرد. سرانجام در سال 1314 پهلوی اول، دستور به کشف حجاب داد. وی نخستین حکمران منطقه بود که چنین کاری را انجام می داد. آتاترک حجاب را ممنوع نکرده بود.

این عمل نیز با مقاومت و اعمال زور روبرو شد. اکثریت قریب به اتفاق زنان ایرانی به گونه ای تربیت شده بودند که حجاب را واجب تر می دانستند و معتقد بودند آشکار ساختن سر و گردن گناه است. وانگهی، مردان ایرانی کنار نهادن حجاب را آشکارا نشان بی عفتی می دانستند. از طرفی فشار پلیس اجتناب ناپذیر بود. آنها زنان را کتک می زدند، چادرها و روسری هایشان را کشیده و پاره می کردند و حتی خانه هایشان را به زور می گشتند. هر چند رفته رفته مقاومت مردم بر زور حکومت فایق آمد، اما سه تا چهار سال آخر سلطنت پهلوی اول، زن ها با لباس های بلند ساده، جوراب های کلفت و کلاه های حصیری لبه پهن، در اجتماع ظاهر می شدند.

در برخی روستاها و شهرهای کوچک، زنان دیگر خانه هایشان را ترک نکردند، تا آنکه رضا خان در شهریور 1320 مجبور به کناره گیری شد. در دوران پهلوی دوم نیز بی حجابی و تقلید از مدهای غربی میان گروهی از مردم ایران رواج داشت. تا آنکه در سال 1357 و با پیروزی انقلاب اسلامی، بی حجابی برای زنان ممنوع و پوشیدن لباس های ساده تر از آنچه مد غرب بود برای مردان به عنوان ارزش شناخته شد.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 
نقاشی در ایران باستان



نقاشى (Torfan) که در صحراى گال استان ترکستان در چین بدست آمد، مربوط است بسال ۸۴۰ تا ۸۶۰ بعد از میلاد.این نقاشى هاى دیوارنما مناظر و تصاویر ایرانى را نمایش میدهند.
همچنین تصاویر شاخه هاى درختى در این نقاشى ها وجود دارند. باستانى ترین نقاشى هاى دوران اسلامى، که بسیار کمیاب است، در نیمه نخست قرن سیزدهم به وجود آمده بودند.
مینیاتورهاى ایرانى (طرح هاى خوب و کوچک) بعد از سقوط بغداد در سال ۱۲۸۵ میلادى بوجود آمدند. از آغاز قرن چهاردهم کتابهاى خطى بوسیله نقاشى از صحنه هاى جنگ و شکار تزئین شدند.
چین از قرن هفتم به بعد به عنوان یک مرکز هنرى، مهمترین انگیزه براى هنر نقاشى در ایران بود. از آن به بعد یک رابطه بین نقاشان بودائى چینى و نقاشان ایرانى بوجود آمده است.

از لحاظ تاریخى، مهمترین تکامل در هنر ایرانى، تقبل طرحهاى چینى بوده است که با رنگ آمیزى که ادراک ویژه هنرمندان ایرانى است مخلوط شده بود. زیبایى و مهارت خارق العاده نقاشان ایرانى واقعاً خارج از توصیف است. در قرن اول اسلامى، هنرمندان ایرانى زینت دادن به کتابها را شروع کردند.
کتابها با سرآغاز و حاشیه هاى زیبا رنگ آمیزى و تزئین شده بود. این طرحها و روشها از یک نسل به نسل دیگر با همان روش و اسلوب منتقل مى شد، که معروف است به "هنر روشن سازى". هنر روشن سازى و زیبا کردن کتابها در زمان سلجوقیان و مغول و تیموریان پیشرفت زیادى کرد. شهرت نقاشى هاى دوران اسلامى شهرت خود را از مدرسه بغداد داشت.

مینیاتورهاى مدرسه بغداد، کلاً سبک و روشهاى نقاشى هاى معمولى پیش از دوره اسلامى را گم کرده است. این نقاشى هاى اولیه و بدعت کارانه فشار هنرى لازم را ندارند.
مینیاتورهاى مدرسه بغداد اصلاً متناسب نیستند. تصاویر نژاد سامى را نشان میدهد؛ و رنگ روشن استفاده شده در آن نقاشى را. هنرمندان مدرسه بغداد پس از سالها رکود مشتاق بودند که آیین تازه اى را بوجود آورده و ابتکار کنند. نگاه هاى مخصوص این مدرسه، در طرح حیوانات و با تصاویر شرح دادن داستانها است.
اگر چه مدرسه بغداد، هنر پیش از دوره اسلامى را تا حدى در نظر گرفته بود، که بسیار سطحى و بدوى بود، در همان دوره هنر مینیاتور ایرانى در تمام قلمرو اسلامى از آسیاى دور تا آفریقا و اروپا پخش شده بود.
از میان کتابهاى مصور به سبک بغداد میتوان به کتاب "کلیله و دمنه" اشاره کرد. تصاویر نامتناسب و بزرگتر از حد معمول رنگ شده است؛ و فقط رنگهاى معدودى در این نقاشیها بکار رفته است.

بیشتر کتابهاى خطى قرن سیزدهم، افسانه ها و داستانها، با تصاویرى از حیوانات و سبزیجات تزئین شده است. یکى از قدیمى ترین کتابهاى کوچک طراحى شده ایرانى بنام "مناف الحیوان" در سال ۱۲۹۹ میلادى بوجود آمده است. این کتاب مشخصات حیوانات را شرح میدهد. در این کتاب تاریخ طبیعى با افسانه در هم آمیخته شده است.
موضوعات این کتاب که تصاویر بسیارى دارد، براى آشنایى با هنر نقاشى ایرانى بسیار مهم است. رنگها روشن تر و از روش مدرسه بغداد که روشى قدیمى بود جلوتر است.متخصصان هنر نقاشى بر این باورند، که نقاشى در ایران در دوران تیمورى به اوج خود رسیده بود.

در طول این دوره استادان برجسته اى، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشى ایران عرضه کرد. در این دوره هنر نقاشى و کوچک سازى به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیارى از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند
پس از هجوم مغولان، یک مدرسه جدید در ایران به نظر میرسید. این مدرسه تحت تأثیر از هنر چینى و سبک مغول بود. این نقاشى ها همه خشک و بى حرکت و خالص و یکسان، مانند سبک چینى است.
بعد از حمله مغول به ایران، آنها تحت تأثیر از هنر ایرانى، نقاشان و هنرمندان را تشویق کردند. در میان نقاشى هاى هنرمندان ایرانى میتوان سبک مغول هم مشاهده کرد، لطافت ها، ترکیبات آرایشى، و خطوط کوتاه خوب که میتوان آنها را بشمار آورد. نقاشى هاى ایرانى بصورت خطى و نه ابعادى مى باشد. هنرمندان در این زمینه از خود یک خلاقیت و اصالت نشان داده اند.
هنرمندان مغول دادگاه سلطنتى نه فقط به تکنیک بلکه به موضوعات ایرانى هم احترام گذاشتند. یک بخش از کارشان شرح دادن به آثار ادبى ایران مانند شاهنامه فردوسى بود. میان موضوعات مختلف بیشترین علاقه آنها به تصویریسم (کتابهاى با تصاویر زیاد) بود.

بر خلاف مدارس مغول و بغداد بیشترین کارها از مدرسه هرات بجا مانده است. مؤسس این سبک نقاشى مدرسه هرات بود؛ که از نیاکان تیموریان بودند و این مدرسه را بخاطر محل تأسیس آن مدرسه هراتى نامیدند.
متخصصان هنر نقاشى بر این باورند، که نقاشى در ایران در دوران تیمورى به اوج خود رسیده بود. در طول این دوره استادان برجسته اى، همچون کمال الدین بهزاد، یک متد جدید را به نقاشى ایران عرضه کرد. در این دوره (تیموریان) که از سال ۱۳۷۰ تا ۱۴۰۵ میلادى به طول انجامید؛ هنر نقاشى و کوچک سازى به بالاترین درجه کمال رسیده و بسیارى از نقاشان مشهور عمرشان را بر سر اینکار گذاشته اند.

دو کتاب با ارزش از زمان بایسغر باقى مانده است؛ یکى کتاب "کلیله و دمنه" و دیگرى کتاب "شاهنامه". هنر کوچک ایرانى در کتاب شاهنامه که در سال ۱۴۴۴ میلادى در شیراز رنگ آمیزى شده است، بخوبى مشخص است.
یکى از این طرح ها نشان دادن یک منظره زیبا از یک دادگاه ایرانى است که به سبک چینى رنگ آمیزى شده است. کاشى هاى سفید و آبى ایرانى همراه با فرشهاى زیباى ایرانى بصورت هندسى نقش شده است. در یکى از کتابهاى دستنویس "خمسه نظامى گنجوى"، سیزده مینیاتور زیبا بوسیله "میرک" کشیده شده است.

ساختگى بودن، حساسیت، و هنر نقاشى هاى بغداد از طرحهاى کشیده شده در کتاب "خمسه نظامى" کاملا مشهود است. این قطعه با ارزش و فوق العاده هم اکنون در موزه بریتانیا قرار دارد. در این قسمت از معماران و مهندسان مشغول ساختمان سازى هستند. این نقاشى در سال ۱۴۹۴ میلادى در هرات نقاشى شده است.
بهزاد، بهترین استاد سبک مدرسه هراتى، این هنر را بسیار بسط داد. او سبک را اختراع کرد که قبل از او هرگز استفاده نشده بود.
طرحهاى دوره صفوی یکى از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهاى نقاشان ایرانى است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانى است. مینیاتورهاى خلق شده در این دوره(مدرسه صفوى)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوى بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتى) و مخصوصاً سبک مغولى است.
یکى از برجسته ترین کارها کتاب شاهنامه فردوسى است که در کتابخانه گلستان ایران قرار دارد. این شاهنامه در زمان سلطان بایسغر که یکى از شاهزادگان تیمورى بود؛ به سبک مدرسه هراتى نقاشى شده است.
نقاشى هاى این کتاب از نگاه رنگ آمیزى و تناسب ترکیب دهنده تصاویر، در بالاترین حد زیبایى و استحکام قرار دارد.
دوران صفویه
در دوران صفویه مرکزیت هنر به شهر تبریز آمد. و برخى از هنرمندان هم در شهر قزوین ماندگار شدند. اما اصل سبک نقاشى صفویه در شهر اصفهان بوجود آمد.
مینیاتورهاى ایرانى، در دوره صفویه در شهر اصفهان، از سبک چینى جدا شده و قدم در راهى جدید نهاد. این نقاشان بعدها به سبک طبیعى متمایل شدند. رضا عباسى مؤسس سبک "مدرسه نقاشى صفوى" بود. در نقاشى هاى دوران صفوى دگرگونى بسیار عالى در نقاشى ایرانى رخ داد.
طرحهاى این دوره یکى از بهترین و زیبا ترین و با سلیقه ترین طرحهاى نقاشان ایرانى است که نشان دهنده ذوق نقاشان ایرانى است. مینیاتورهاى خلق شده در این دوره(مدرسه صفوى)، هیچکدام منحصراً با هدف مزین کردن کتابها کشیده نشده اند. سبک صفوى بسیار بهتر و ملایم تر از سبک مدرسه تیموریان (هراتى) و مخصوصاً سبک مغولى است.
در نقاشى نقاشان دوران صفوى آشکار شدن تخصص آنها در این رشته بوضوح مشخص است. بهترین معرف از این دوره نقاشى هاى هستند که در عمارت چهل ستون و عالى قاپو کشیده شده است.
در نقاشى هاى صفوى، موضوع اصلى شکوه و زیبایى این دوره است. موضوعات نقاشى ها بیشتر حول محور بارگاه سلاطین، اشراف زادگان، کاخ هاى زیبا، مناظر زیبا و صحنه هایى از جنگ ها است.
در این نقاشى ها انسانها با لباسهاى پرخرج نخ کشى، صورتهایى زیبا و مجسمه هاى ظریف رنگین به طور پر هیجان روشن به تصویر کشیده شده است. هنر نقاشى در طول دوران صفوى هم زیاد و هم داراى کیفیت بهتر شد. در این نقاشى ها آزادى بیشتر و مهارت و دقت بیشتر مشهود است.
هنرمندان بیشتر به اصول کلى پرداخته و از جزئیات غیر ضرورى اجتناب، که در شیوه هراتى و تبریزى بکار رفته بود، خوددارى کردند. صافى خطوط، بیان زود احساسات و متراکم شدن موضوعات از مشخصات سبک نقاشى صفوى است. از آنجاییکه در اواخر دوران صفوى، از لحاظ جنبه فکرى اختلافات جزئى در رنگ آمیزى بوجود آورد، میتوان به ظهور سبک اروپایى در این نقاشى ها پى برد.



نقاشى هاى دوران قاجاریه

نقاشى هاى دوران قاجاریه (قرن شانزدهم میلادى) یک ترکیبى از سبک هنرهاى اروپایى کلاسیک و سبک و تکنیک مینیاتورهاى دوران صوفى است. در این دوران "محمد غفارى (کمال الملک)" سبک کلاسیک اروپایى را در ایران رواج داد. در این دوران سبکى از نقاشى بوجود آمد که بنام "قهوه خانه" شناخته شد.
این نوع نقاشى یک پدیده جدید در تاریخ هنر ایرانى است. سبک "قهوه خانه" عامه پسند و مذهبى است. موضوعات این سبک بیشتر تصاویر پیامبران و امامان، شعائر مذهبى، جنگها و نام آوران ملى بودند. "قهوه خانه ها" رفته رفته جاى خود را در بین مردم معمولى باز نمودند.
در این مکان داستان سرایان و نقالان داستانهاى حماسى و مذهبى را براى مردم بازگو میکردند. هنرمندان همان داستانها را بر روى دیوارهاى این "قهوه خانه ها" نقاشى کرده بودند. قبلا در گذشته که پادشاهان و اشراف زادگان نقاشان را پشتیبانى میکردند؛ اما اینبار هنرمندان به درخواست مردم عادى آن مناظر را بر روى دیوارها میکشیدند و به این کار علاقمند بودند.
در بیشتر این قهوه خانه ها این مناظر که بیشتر به درخواست عمومى بود رنگ آمیزى شده بود. زیباترین مثالها در موزه اصلى تهران و همینطور در بعضى از موزه هاى خصوصى داخل و خارج از کشور نگهدارى میشود. نقاشى هاى ایرانى، یک نوع ملاحت را که بى شباهت به هر چیز دیگر است به تماشاگر عرضه میکند. آنها یک ارتباط بیکران با داستانهاى حماسى نگه داشته اند.
نقاشى ایرانى، بعنوان یکى از بزرگترین سبکهاى نقاشى در آسیا مطرح است. آسمان هاى روشن (آبى)، زیبایى شگفت انگیز شکوفه ها و در میان آنها انسانهایى که دوست میدارند و انسانهایى که تنفر دارند، خوشگذران و افسرده، به موضوعات مختلف نقاشان ایرانى شکل میدهند.

بزرگان نقاشی ایران :

مانی: مانى (پیامبر و نقاش ایرانى)، که در قرن سوم زندگى میکرد، یک نقاش با تجربه و ماهر بود. نقاشى هاى او یکى از معجزاتش بود.

بهزاد هراتی: ( ۸۵۱ – ۹۴۲ ) کمال الدین بهزاد هراتی نقاش معروف قرن دهم معاصر سلطان بایقرا و شاه اسماعیل اول بود .

رضا عباسی: ( ۹۷۴ – ۱۰۴۴ ) مشهور به آقا رضا عباسى پسر على اصغر کاشى نقاش معروف زمان شاه عباس بزرگ است که از طرف شاه عباس ملقب به عباسى شد. وى یکى از ماهرترین و استادترین نقاشان عهد خود بود چه در زمان شاه عباس مراودات بازرگانى ایران و اروپا بسیار خوب بود.
نمونه هایى از نقاشیهاى اروپا منجمله ایتالیا در بازرا اصفهان رواج داشت و از این راه ذوق نقاشى و تشویق نقاشان در شاه عباس تقویت شد. میرزا رضا بعلت تماس مستقیم با مردم توانست آثار با ارزشى که ترجمان روحیات مردم زمان خود بود بوجود آورد. از آثار او در بسیارى از موزه هاى معتبر اروپا موجود است

حسین بهزاد: ( ۱۳۱۳ ) استاد حسین بهزاد مینیاتوریست اهل اصفهان دارای تابلوهای بسیار زیبایی است پدرش فضل الله اصفهانی نقاش و قلمدان ساز بود از آثار بهزاد تابلوی رودکی – تابلوی صفی الدین و انواع تابلوها و مینیاتورهای معروف و مشهور است .

مصور الملکی: ( ۱۲۶۹ ) حسین مصور الملکی معروف به حاجی مصور الملکی در تمام رشته های نقاشی از جمله شرقی و غربی و آب و رنگ و تذهیب و نقشه قالی و مینیاتور استاد بود از آثار معروف او : آبادی تخت جمشید – سلام عید نوروز – داریوش کبیر – جنگ نادر شاه در هند .

صنیع الملک : ( ۱۲۸۳ – ۱۲۲۹ ) میزرزاابوالحسن غفاری صنیع الملک از نقاشان مشهور دوره ناصرالدین شاه تابلوی نقاشی او در موزه واتیکان موجود است صورتهای تالار نظامیه لقانطه و ۸۴ تصویر ممتاز از رجال قاجاریه از اوست کمال الملک برادززاده اوست .

کمال الملک : ( ۱۲۶۴ – ۱۳۱۹ ) محمد غفاری فرزند میرزا بزرگ استاد و هنرمند نقاشی که شاگردانی مانند حیدریان ، اسمعیل آشتیانی ، صدیقی ، علی رخسار ، را تربیت کرد و در سال ۱۳۱۹ در نیشابور در گذشت . تابلوی او عبارتند از : از تابلو تالار آئینه – تالار کاخ گلستان – سردار اسعد – فلگیر بغدادی – حوضخانه صاحبقرانیه .

حیدریان:( ۱۲۷۵ ) استاد علی محمد حیدریان شاگرد مرحوم کما الملک که بیشتر آثار نقاشی او در کاخهای سلطنتی دیده میشود .
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 
کفن و دفن در ایران باستان



ایرانیان در دوره‏‌های باستان گاه جسد را با موم می‏ پوشاندند و آن‏گاه آن را دفن می‏کردند چنانکه در جنوب ایران متداول بود. گاه جسد را می‏‌سوزاندند و این عمل به دلیل فراوانی چوب و وجود جنگل بیشتر در جنوب دریای مازندران و دیگر مناطق پرجنگل انجام می‏شد. گاهی نیز اجساد را در دخمه‌‏هایی می‌‏گذاردند تا طعمه ی لاشخورها شوند.

گاه نیز اموات را در تابوت‌‏ها یا کوزه‏‌های سفالین دفن می‏‌کردند. پس از فراگیری دین زرتشت و هنگامی که این دین به صورت دین رسمی ایرانیان درآمد، سوزاندن، غرق کردن و به خاک سپردن جسد گناه بزرگی شمرده شد.

در آیین زرتشت آتش و آب و خاک مقدس هستند اگر جسد را مدفون کنند خاک را آلوده ساخته‌اند و اگر در آب غرق کنند آب را ناپاک نموده‌اند و اگر در آتش بسوزانند با آلوده ساختن این فروغ آسمانی بزرگترین معاصی صورت گرفته‌است.
به عقیده ی پیروان مزدیسنا باید جسد را در دسترس مرغان و جانوران لاشه‌خور قرار داد و یا بالای برج های خاموشی یا دخمه در معرض نابودی گذاشت.

تعدادی از این دخمه ها قدیمی و کهنه بوده و برخی دیگر توسط روانشاد فرزانه "مانکجی لیمجی هاتریا "که حدود سال 1233 خورشیدی از سوی پارسیان بمبئی برای بهبود وضع اجتماعی و دینی زرتشتیان به ایران آمده بود، ساخته شد که مدتی هم این دخمه ها مورد استفاده قرار می گرفتند. پس از آن در تهران از میانه دهه 1310 و در کرمان پس از دهه 1320 و در یزد پس از دهه 1340 دخمه ها تبدیل به آرامگاه ها شدند.

دخمه، دیوار دایره ای و ضخیمی به شکل برج است که بر بالای صخره ها و کوه های نه چندان بلند از خشت و گل ساخته شده است و پلکانی زمین هموار را به درب دخمه متصل می کند.

دخمه، 2 طبقه و دارای چندین اتاق می باشد که یکی از این اتاقها ویژه "آتش سوزها"‌ بوده است. فاصله دخمه از اتاق آتش سوزها حدود 150 تا 200 متر می باشد؛ وظیفه آتش سوزها که معمولا 2 نفر بوده اند این بوده است که از روزی که تن درگذشته را به داخل دخمه می سپردند، از سر شب تا بامداد، در آن اتاق که یک پنجره رو به دخمه داشته آتش روشن کنند و این آیین از آنجا سرچشمه می گیرد که بنابر باور زرتشتیان، روان درگذشته تا 3 شبانه روز در اطراف و بالای تن درگذشته در پرواز است و پس از شب سوم به آسمانه پرواز می کند و در مدت 3 شب نخست پس از مرگ، روان نباید از تاریکی و تنهایی بهراسد.

خاک‌سپاری

اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند.

در ادواری قدیم‌تر بر اساس شغل متوفا ابزار پیشه‌اش را نیز پهلوی دستش قرار می‌دادند. اغلب مردگان را در عمق کمی که گاهی از 20 سانتیمتر نیز تجاوز نمی‌کرد، دفن می‌کردند. شکل اسکلت‌هایی که باقی مانده به شکل خمیده و منحنی است. برخی اوقات مرده را طوری خمیده دفن می‌کردند که تمام اعضای بدنش به جانب شکم کشیده شده باشد.

با پیدایش و کشف فلزات، زینت مردگان با اشیا ی طلا و نقره و سنگ‌های گران‌بها رسم و شایع شد. این رسم خدمت مهمی به فهم هنر و دانستنی‌های دیگر باستان‌شناسان کرده‌است زیرا که تقریباً تمامی جواهراتی که از زمان‌های باستان به دست ما رسیده‌است از مقابر و گورها یافت شده‌است.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  
زن

 
رنگ‌کردن مردگان در ادوار قدیم



جسد مرده را با رنگ قرمزی می‌پوشانیده‌اند که از اکسید آهن به دست می‌آمده و در فلات ایران فراوان بوده‌است. این نظر هم وجود دارد که ممکن است زندگان بدن خود را به دلایلی با همین ترتیب رنگ می‌کردند و چون فوت می‌شدند، اثر این رنگ بر بدنشان باقی می‌مانده‌است. در دوران های متأخرتر بجای اکسید آهن بر استخوان‌بندی متوفا با رنگی سرخ فام، با گِلِ اُخرا نقش هایی ایجاد می کردند.

خاک‌سپاری در منازل دفن

مردگان از ایران باستان تا امروز در بعضی موارد تفاوت پیدا کرده و آن این است كه گاهی در آن زمان مردگان را كف خانه خود متوفی دفن می كردند. به این ترتیب كه كف گلین خانه را در حاشیه دیوارها می كندند و مرده را در آن قرار می دادند. در خانه های اشرافی تر و محكم تر به جای كف حیاط كف اتاق را می شكافتند.

شیوه ساده تدفین پیچیدن مرده در كفن و خاك كردن آن بود. نوع تجملی تر این بود كه مرده را در كندوی گلی ذخیره آذوقه جای می دادند و سپس در گودالی می گذاردند. ظاهرا برای این كار از كندوهای لب پریده و گاهی شكسته هم استفاده می شده است. برای كودكان خردسال از تشت و لگن و خمره های گلی استفاده می شد.

افراد ثروتمند و متمول ترها می توانستند از تابوت شخصی که خود سفارش می داده اند استفاده کنند.این تابوت ها معمولاً از گل بود و سرپوشی از تخته داشت . معمولاًشکل تابوت های تجملی ایرانی ها در قسمت پا مثلثی و در قسمت سر به صورت دایره بود.تابوت های مسین بسیارگران قیمت تری هم به شکل تابوت های گلی ساخته می شد دونمونه کاملا سالم از این گونه تابوت ها در اور پیدا شده است که از ابزار و آلات درونشان پیداست که از دوران هخامنشیان است.

در داخل یکی از این دو تابوت ، تابوت چوبی دیگری به همان شکل تابوت مسیجای داشت این یکی نیز از چوب بود.روی تابوت مسی دیگر قوسی از آجر زده بود.
اعتقاد به روح و روان و زندگی پس از مرگ به اشکال گوناگون در سراسر نقاط و مراکز جهان باستان از جمله ایران وجود داشته‌است. بر اساس و مبنای همین اعتقاد در گور مردگان اسباب و لوازم زندگی و خوراک و پوشاک قرار می‌دادند.

نوارهایی از برنز که مانند کمربند میان تابوت را گرفته ، از زیبایی خاصی برخوردار است.در این نوارها نقش قوچ و گل کنده شده است.تابوت مسینی که در زیویه به دست آمده نیز شباهت زیادی به این تابوت دارد.تابوت مسی که در شوش پیدا شده است بیش تر شبیه به یک وان بیضی شکل است که لبه دارد و در قسمت پایین گرد نیست.

در نزدیکی تخت جمشید گورستانی با ویژگی های خاصی پیدا شده است.تابوت ها از سفال و قسمت پایینشان گرد است ، البته قسمت پایین باریک تر از قسمت های بالای تابوت است.سرپوش این تابوت ها هم از سفال و کمی محدب است.به عقیده باستان شناسان از این گورستان در زمان هخامنشیان متأخر و همچنین در زمان اشکانیان استفاده می شده است.

البته در آن زمان هم بین اشراف و فقرا تفاوت وجود داشته مانند امروز كه یكی پیدا می شود در قبر چند میلیونی می خوابد و مرده دیگر در قبر 35 هزار تومانی.
... الله ...
با هر چه عشق نام تو را می توان نوشت
با هر چه رود نام تو را می توان سرود
بیم از حصار نیست که هر قفل کهنه را‍‍
با دست های روشن تو می توان گشود
     
  

 
استفاده کردیم.تشکر
     
  

 
جالب بودش
aaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaaa
     
  
صفحه  صفحه 8 از 9:  « پیشین  1  2  3  4  5  6  7  8  9  پسین » 
فرهنگ و هنر

تاریخ هنر ایران

رنگ ها List Insert YouTube video   

 ?

برای دسترسی به این قسمت میبایست عضو انجمن شوید. درصورتیکه هم اکنون عضو انجمن هستید با استفاده از نام کاربری و کلمه عبور وارد انجمن شوید. در صورتیکه عضو نیستید با استفاده از این قسمت عضو شوید.

 

 
DMCA/Report Abuse (گزارش)  |  News  |  Rules  |  How To  |  FAQ  |  Moderator List  |  Sexy Pictures Archive  |  Adult Forums  |  Advertise on Looti
↑ بالا
Copyright © 2009-2024 Looti.net. Looti Forums is not responsible for the content of external sites

RTA