ارسالها: 24568
#51
Posted: 23 Aug 2013 00:43
sa200222
مرسی سامان جان
خوشحالم که پسندیدی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#52
Posted: 23 Aug 2013 15:21
جی.کی. رولینگ ( نویسنده انگلیسی / خالق هاری پاتر)
جوآن "جو" رولینگ، FRSL، OBE (به انگلیسی: Joanne "Jo" Rowling, OBE, FRSL) (زادهٔ ۳۱ ژوئیه ۱۹۶۵) که بیشتر با نام جی. کی. رولینگ (به انگلیسی: J. K. Rowling) شناخته شدهاست نویسنده سری کتابهای داستان هری پاتر به زبان انگلیسی است. کتابهای هری پاتر شهرت جهانی پیدا کرد و جوایز بسیاری را به خود اختصاص داد. هری پاتر به ۶۵ زبان و به طور تقریبی در ۴۰۰ میلیون نسخه منتشر شدهاست. کتابهای افسانهای هری پاتر از پرفروش ترین کتابهای تاریخ بشر بودهاند. در سال ۲۰۰۷ فهرست ثروتمندان ساندِی تایمز میزان ثروت رولینگ را به ۴۵۴ میلیون پوند (۱٫۰۷ میلیارد دلار) تخمین زد و در بین پولدارترین زنان انگلیس رولینگ را در رده ۱۳ جدول قرار داد. فوربز (Forbes) رولینگ را در رده چهل و هشتمین شخصیت معروف در سال ۲۰۰۷ معرفی کرد. او در حال حاضر فعالیتهای انسان دوستی و خیرخواهانه بسیاری را به عهده گرفته و پشتیبانی میکند.
باآن که او با نام مستعار جی. کی. رولینگ کتابهایش را امضا میکند، ولی هیچگاه نام وسط (middle name) نداشتهاست. هنگامی که اولین کتاب هری پاتر را نوشت، آن را با نام «جوان رولینگ» امضا کرد. ناشر کتاب هری پاتر بلومزبری (Bloomsbury) قبل از انتشار آن با در نظر گرفتن این مطلب که خوانندگان کتاب پسران جوان اند و ممکن است کتابی را که نویسندهاش زن باشد نخرند، به رولینگ پیشنهاد کرد به جای استفاده از نام واقعی اش کتاب را با دو مخفف امضا کند. ازآنجاکه وی مانند دیگران نام وسط (middle name) نداشت، مخفف «کی»(k) برای نام کتلین را به عنوان دومین مخفف انتخاب کرد. این نام مربوط به مادربزرگ پدری اش بود. رولینگ پس از ازدواج گاهی از نام "جوان ماری" (Joanne Murray) استفاده می کند. او میگوید در دوران جوانی اش هیچگاه کسی وی را "جوان" خطاب نمیکرده مگر این که ازدست وی عصبانی بوده باشد و همه او را "جو" مینامیدند.
زندگی
رولینگ در سال ۱۹۶۵ در شهر ییت نزدیک بریستول انگلستان چشم به جهان گشود. او در رشتهٔ زبان و ادبیات فرانسه در دانشگاه اکستر انگلستان به تحصیل پرداخت. رولینگ درسال ۱۹۹۰ هنگامی که در انتظار یک قطار که تأخیر داشت، بود، ایدهٔ هری پاتر و مدرسهٔ جادوگری در ذهنش شکل گرفت و سه سال بعد در زمانی که از همسر روزنامهنگار پرتغالیاش جدا شده و در حالی که همراه دخترش - جسیکا - که حاصل ازدواج نافرجامش بود، در ادینبورگ اقامت گزید و در یک بحران شدید روحی، مادی شروع به نوشتن اولین کتابش نمود و پس از دو سال و یازده ماه کار پیوسته، رولینگ دستنوشتههایش را برای دفتر انتشاراتی بلومزبری فرستاد و در اینجا بود که درهای خوشبختی به روی او باز شد.
رولینگ در ۲۱ ژوئیه ۲۰۰۷ (۳۰ تیر ۱۳۸۶) هفت گانهٔ هری پاتر را به اتمام رسانید. او همچنین سه کتاب به نامهای کوییدیچ در گذر زمان، جانوران جادویی و زیستگاه آنها و داستانهای بیدل نقال نوشتهاست.
وی اکنون با درآمد سالانه ۱۲ میلیون پوند، پردرآمدترین نویسنده تاریخ جهان شناخته شدهاست.
وی در سال ۲۰۱۲ اعلام کرد در حال نوشتن رمان جدیدی با نام جای خالی تصادفی است و قصد انتشار این کتاب در تاریخ ۶ مهر ۱۳۹۱ را دارد. این رمان اولین رمان جی. کی. رولینگ بعد از مجموعه هری پاتر است.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#53
Posted: 28 Aug 2013 00:23
شیرین عبادی ( اولین بانوی ایرانی برنده جایزه صلح نوبل )
شیرین عبادی (متولد ۳۱ خرداد ۱۳۲۶ همدان) حقوقدان، قاضی سابق دادگاه، فعال حقوق بشر، نویسنده و مدرس ايرانی است. او از نخستین قاضیان زن در ایرانو تنهاایرانی است که جایزه صلح نوبل را دریافت کرده است. کمیته جایزه صلح نوبل علت اتنخاب خود را، تلاش خانم عبادی برای ترویج مردمسالاری و رعایت حقوق بشر در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان در سال ۲۰۰۳ ميلادی اعلام نمود.
زندگینامه
شیرین عبادی درسال ۱۳۲۶ در شهر همدان به دنیا آمد. پدرش محمد علی عبادی، یکی از اولین اساتید حقوق تجارت بود. هنگام تولد، پدرش ریاست اداره ثبت شهر همدان را بر عهده داشت.
خانواده عبادی هنگامی که او یک سال داشت به تهران نقل مکان نمودند. دورهٔ دبیرستان را در دبیرستان انوشیروان دادگر و رضاشاه کبیر به اتمام رسانید و در سال ۱۳۴۴ وارد دانشکده حقوق شد. پس از اخذ مدرک لیسانس و قبولی در کنکور دادگستری و شش ماه کارآموزی قضاوت، در اسفند ۱۳۴۸ به عنوان قاضی رسماً کار خود را شروع کرد. او جزو نخستین قاضیان زن در ایران بود. عبادی به موازات قضاوت در دادگاه به ادامهٔ تحصیل پرداخت و در رشتهٔ حقوق خصوصی در سال ۱۳۵۰ از دانشگاه تهران با درجهٔ ممتاز به مدرک فوق لیسانس دست پیدا کرد. پس از کار در سطوح مختلف دادگستری، در سال ۱۳۵۴ به ریاست شعبه ۲۴ دادگاه شهرستان نائل آمد.
شیرین عبادی اولین زن در تاریخ دادگستری ایران است که به ریاست دادگاه برگزیده شده و در بین سالهای ۱۹۷۵ تا ۱۹۷۹ میلادی در این سمت فعالیت داشته است.پس از سقوط حکومت شاهنشاهی در بهمن ۱۳۵۷ عبادی و دیگر زنان قاضی را از مقام قضاوت برکنار کردند و آنها را به کارهای اداری گماشتند. پس از آن، شیرین عبادی منشی دادگاهی شد که پیشتر رئیس آن بود. بعد از اعتراض زنان قاضی به این وضع، آنها را به عنوان کارشناس در دادگستری به خدمت گماردند. به گفتهٔ عبادی: «ادامهٔ این وضع برای من غیر قابل تحمل بود بنابراین تقاضای بازنشستگی قبل از موعود کردم و با آن موافقت شد». چون کانون وکلای دادگستری مدتها پس از انقلاب بازگشایی نشده بود و بوسیله قوه قضائیه اداره میشد بنابراین با درخواست وکالت عبادی هم موافقت نمیشد و او عملاً چندین سال خانه نشین شد. در این مدت به تألیف چند کتاب و انتشار مقالات متعددی در نشریات ایران پرداخت تا این که در سال ۱۳۷۱ موفق به اخذ پروانهٔ وکالت شد و دفتر وکالت خود را تأسیس نمود.
شیرین عبادی پس از اخذ پروانهٔ وکالت، دفاع از پروندههای بسیاری از جمله تعدادی پروندههای ملی را پذیرفت، مانند وکالت خانوادهٔ مقتولین قتلهای زنجیرهای (فروهرها)، عزتالله ابراهیمنژاد که در حمله به کوی دانشگاه کشته شد و زهرا کاظمی عکاس تبعه کانادا که در ایران به قتل رسید. او در جریان ناآرامیهای دانشجویی در سال ۱۹۹۹، بر اساس اظهارات امیر فرشاد ابراهیمی شواهد و مدارکی را که دال بر دست داشتن برخی مقامات حکومتی در قتل دانشجویان دانشگاه تهران است، ارائه داد که منجر به تشکیل یکی از بزرگترین پرونده های قضایی دوران اصلاحات به نام پرونده نوار سازان گردید که طی آن وی و امیر فرشاد ابراهیمی بازداشت گردیدند که او برای سه هفته در سال ۲۰۰۰ در بازداشت به سر برد . عبادی وکیل تعدادی از چهرههای سرشناس فرهنگی و مطبوعاتی بوده است، از جمله دکتر حبیبالله پیمان، عباس معروفی، سردبیر ماهنامهٔ گردون و فرج سرکوهی (سردبیر ماهنامهٔ آدینه). وی تعداد کثیری از پروندههای اجتماعی نظیر موارد کودکآزاری را هم بر عهده گرفته است، مانند آرین گلشنی، کودکی که بر اثر حضانت جدا از مادرش زندگی میکرد و بر اثر شکنجه در خانه نامادریش به قتل رسیده بود. او در بحث پرونده بینالمللی ایران نیز فعال است.
در سال ۲۰۰۳ کمیتهٔ جایزه نوبل در نروژ به شیرین عبادی جایزهٔ صلح نوبل را اعطا کرد. کمیتهٔ جایزه نوبل اعلام کرد که این جایزه به دلیل فعالیتهای خانم عبادی در زمینه حقوق بشر و ترویج مردمسالاری در ایران به ویژه در مورد حقوق زنان و کودکان، به وی اعطا میشود. در بخشی از بیانیهٔ کمیتهٔ اعطای جایزه گفته شد: «شیرین عبادی به عنوان یک وکیل، قاضی، نویسنده و فعال حقوق بشر در ایران و در خارج از مرزهای این کشور همواره با صراحت صحبت کرده است». این کمیته همچنین اظهار امیدواری کرد که دادن جایزه صلح به یک زن مسلمان ممکن است در زمانی که منطقه خاورمیانه با تحولات فاحشی روبروست جنبش اصلاحات را در ایران احیا کند. در این سال پاپ ژان پل دوم، رهبر کاتولیکهای جهان و واسلاو هاول، رئیس جمهوری سابق چک از دیگر نامزدهای جایزه صلح نوبل بودند.
عبادی بارها از بنیادگرایان ایران انتقاد نموده و جنبش اصلاحطلبان و روشنفکران در کشورهای اسلامی را ستود و در یک سخنرانی در دانشگاه مریلند ضمن دریافت درجه دکترای افتخاری از این دانشگاه عنوان داشت، اصلاح طلبان و روشنفکران اسلامی در سراسر جهان در حال ساختن جنبشی هستند که با تفسیر و تعبیر صحیح از قرآن و فقه اسلامی در مقابل حکومتهای سرکوبگر بایستند. به گفته او روشنفکران، علما و اصلاح طلبان در سراسر جهان میتوانند از طرق صلح آمیز مسلمانان را به سوی حکومت قانون و تعبیر صحیح از قوانین و احکام مذهبی راهنمایی کنند.» او همچنین به انتقاد از سیاست آمریکا در دخالت در امور ایران و سایر کشورها از جمله عراق پرداخت.
شیرین عبادی اعتراض به آنچه او کشتار مردم ایران پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران (۱۳۸۸) نامید را در سازمان ملل مطرح کرد. پس از تصمیم اتحادیه اروپا برای اعزام هیئت به ایران، صدا و سیمای ایران در واکنش به اتحادیه اروپا اعلام کرد که این اقدام شیرین عبادی به دلیل جایزه نوبل که گرفته، بوده است.
شیرین عبادی کتابهای مختلفی درباره حقوق زنان و کودکان نوشته است. او در سال ۲۰۰۶ کتابی با عنوان بیداری ایران درباره وضعیت ایران بعد از انقلاب ایران (۱۳۵۷) نوشت. او در حال حاضر در کنار وکالت، در دانشگاه نیز تدریس میکند. وی ازدواج کردهاست و دارای دو دختر میباشد.
فعالیتهای اجتماعی
هدایت چندین پروژهٔ تحقیقاتی برای دفتر یونیسف تهران
تأسیس انجمن حمایت از حقوق کودکان در سال ۱۳۷۴. عبادی تا سال ۱۳۷۹ مسوولیت انجمن را بر عهده داشت و پس از آن بعنوان مشاور حقوقی با انجمن همکاری میکند. این انجمن در حال حاضر بیش از ۵۰۰ عضو فعال دارد.
تدریس رایگان حقوق کودک و حقوق بشر در دورههای مختلف دانشگاهی
تأسیس و ریاست کانون مدافعان حقوق بشر به همراه چهار وکیل مدافع در سال ۱۳۸۰. کانون مدافعان حقوق بشر طبق اساسنامه خود موظف به «دفاع رایگان از متهمان عقیدتی و سیاسی»، «حمایت از خانوادههای زندانیان سیاسی و عقیدتی» و «گزارش دهی منظم و مستمر در موارد نقض حقوق بشر در ایران» است.
چندین سخنرانی در کنفرانسهای دانشگاهی و علمی و سمینارهای حقوق بشر در کشورهای ایران، فرانسه، بلژیک، سوئد، سوئیس، انگلستان و آمریکا
پیشنهاد تصویب قانون منع خشونت علیه کودکان به مجلس شورای اسلامی در تابستان ۱۳۸۱
ناظر رسمی دیدهبان حقوق بشر، سال ۱۹۹۶ میلادی
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#54
Posted: 28 Aug 2013 00:24
جایزهها و افتخارها
۱) انتخاب کتاب حقوق کودک به عنوان کتاب برگزیدهٔ سال از سوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی
۲) جایزه بنیاد حقوق بشر رافتو به خاطر فعالیت در زمینهٔ حقوق بشر، نروژ، سال ۲۰۰۱ میلادی
۳) جایزهٔ صلح نوبل، سال ۲۰۰۳ میلادی
۴) مدال لژیون دونور فرانسه
۵)جایزه منهایی کشور کره سال ۲۰۰۹
مأموران جمهوری اسلامی در تاریخ ۵ آذر ۱۳۸۸ مدال نوبل صلح شیرین عبادی را از صندوق امانات بانکی او در ایران برداشته و مصادره کردند. این برای اولین بار در تاریخ ۱۰۸ سالهٔ جایزه صلح نوبل بود که مدال نوبل توقیف شد .مأموران جمهوری اسلامی صندوق امانات شیرین عبادی راکه مدال و لوح صلح نوبل در آن بود توقیف کردند. در صندوق امانات چیزهای دیگری هم بود و وقتی شیرین عبادی اعتراض کرد مدال و دیپلم نوبل در آن صندوق بوده و به کشور نروژ اطلاع داد و دولت نروژ اعتراض کرد، دولت ایران مدال و دیپلم صلح نوبل را برگرداند ولی صندوق هنوز توقیف است با تمام چیزهایی که در آن است.
نامگذاری خیابانی در شهر پواتیه فرانسه به نام «شیرین عبادی
در تاریخ ۱۶ مارس ۲۰۱۱ میلادی، يکی از خيابانهای شهر پواتيه در فرانسه تغيير نام يافت و به نام «شیرین عبادی»، قعال حقوق بشر ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل نامگذاری شد. شهر پواتیه در نزديکی پاريس واقع شدهاست و دومين شهر با اهميت دانشگاهی در اين کشور محسوب میشود .
تهدید به مرگ
شیرین عبادی چندین بار در سالهای اخیر تهدید به مرگ شدهاست. آخرین تهدید در فروردین ماه ۱۳۸۷ اتفاق افتاد. او در این خصوص به فرمانده نیروی انتظامی ایران شکایت کرده و خواستار پیگیری قضایی آنها شد. متن نامهها به این شرح بود:
«شیرین عبادی مرگ تو نزدیک است» (۱۵ فروردین ۱۳۸۷)
«خانم شیرین عبادی به تو گفتیم رفتار غیراسلامی و منطبق با رفتار بهائیت خود را ترک کن ولی تو به خوش رقصی برای خارجیان و بهائیان ادامه دادی. دخترت را هم در این راه وارد کردی او را خواهیم کشت که بدانی. توجه کن.» (این نوشته به امضای انجمن ضدبهائیت رسیده بود)
«سرکار خانم شیرین عبادی، بارها به شما تذکر داده شده که مراقب سخنان خود باشید. چندی است که در خارج از کشور بهرغم اغماضهای صورت گرفته نسبت به خیانتهای شما، اقدام به سخن پراکنی مینمایید برای آخرینبار اخطار میگردد تا اعمال و رفتار خود را اصلاح نمائید وگرنه انتقام خیانت به کشور و اسلام را خواهید گرفت.»
در همین رابطه محمود احمدینژاد رییسجمهور ایران در نامهای به فرمانده نیروی انتظامی دستور داد تا فورا اقدامهای لازم را برای تامین امنیت و رفع نگرانی خانم عبادی انجام دهد.
شیرین عبادی در مصاحبه با "زود دویچه تسایتونگ" گفته است:
«...و من پس ازانجام وظایف کاری به عنوان یک وکیل و همچنین زمانی که در عرصه حقوق بشر فعال شدم، نامم در لیست مرگ رژیم قرار گرفت.
س: موضوع لیست ترور چیست ؟
عبادی: بطور اتفاقی. من با همکاران وکیلم در حال بررسی موضوع قتل نیروهای اپوزیسیون در ایران بودیم که ناگهان اسم خودم را در لیست ترورهای آینده مشاهده کردم. مسئولین دقت نکرده بودند که اسم من را از لیست موجود در پروند پاک بکنند. لیست به امضاء وزیر اطلاعات وقت آقای قربانعلی دری نجفآبادی مزین است. پس از انتشار لیست مذکور و آغاز اعتراضات زیاد ایشان چارهای جز استعفا نداشت.»
ضبط اموال در ایران
نسرین ستوده، وکیل شیرین عبادی در ۳۰ مارس ۲۰۰۹ میلادی، در مصاحبهای با رادیو فردا اعلام کرد که «اموال و داراییهای شیرین عبادی به دلیل «عدم پرداخت مالیات» برای دریافت «جایزه صلح نوبل» و «همچنین «سخنرانی در کشورهای خارجی» به مبلغ پانصد میلیون تومان، در ایران توقیف شده و خانم عبادی ممنوعالمعامله گشتهاست».
فیلم تلویزیون ایران علیه او
روز پنجشنبه ۲۰ خرداد ۱۳۸۹ در برنامه تلویزیونی بیست و سی، فیلمی درباره شیرین عبادی پخش شد که در بخشهایی از آن، جواد توسلیان همسر عبادی حرفهایی علیه عبادی گفت.نرگس توسلیان، دختر خانواده، درباره اعترافهای پدرش در فیلم، نامهای نوشت و آنها را ناشی از فشار ماموران امنیتی دانست.پیشتر، جواد توسلیان که عضو هیئت مدیره شرکت خانهسازی، وابسته به سازمان تأمین اجتماعی بوده است بدون هیچ دلیلی از عضویت در هیئت مدیره این سازمان اخراج شده بود . عبادی از فشار نیروهای امنیتی بر خانوادهاش خبر داده بود.عبادی در مراسمی در فرانسه، این اعترافها را مربوط به هشت ماه قبل که همسرش بازداشت بوده، دانست و آنها را ساختگی نامید .
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#55
Posted: 29 Aug 2013 20:15
پری بلنده ( از اعدام شدگان دوره انقلاب)
سَکینه قاسمی مشهور به پری بلنده، روسپی ایرانی بود که پس از انقلاب ایران در سال ۱۳۵۷ در ایران، در ۲۱ تیر ۱۳۵۸ به اتهام فساد فیالارض، همراه با سه روسپی دیگر اعدام شد. شهرت وی تا بدانجاست که در فرهنگ عامه و ادبیات معاصر راه یافته است.
زندگی
اطلاعات دقیقی از زندگی او در دسترس نیست. طبق بعضی از منابع متولد قزوین بود و در محلهٔ شهرنو در تهران روسپیگری میکرد. پس از انقلاب ۵۷ در ایران و با منحل شدن خانههای روسپیگری در محله شهرنو و دستگیری بعضی از تنفروشان، به جرم دایر کردن روسپیخانه و تنفروشی، در دادگاه انقلاب محاکمه و به حکم قاضی شرع، به اعدام محکوم شد. وی با اداره تشریفات نخست وزیری و وزارت امور خارجه رژیم شاهنشاهی همکاری داشت. رقیب اصلی وی پری سیاه صاحب شش فاحشه خانه بود. طبق گزارشهای رسمی در ساعت ۱ بامداد روز ۲۱ تیر ۱۳۵۸ همراه با سه روسپی دیگر اعدام شد.
زندان قبل از انقلاب
طبق آن چه در خاطرات زندانیان سیاسی قبل از انقلاب منتشر شده است. پری بلنده در بین سالهای ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۲ در زندان قصر در بخش جنحه و جنایی بوده است. عاطفه جعفری که عضو چریکهای فدایی خلق ایران بود و در خانهٔ تیمی دستگیر شده بود در خاطرات زنداناش مینویسد:
«زنهای عادی... یک بار که با خانم دکترِ زندان بگومگو داشتند و معترض بودند که به اندازهٔ کافی داروی مُسکن نمیدهد و به آنها نمیرسد، در میان فحشهای رکیک یکباره پری بلنده فریاد زد «خوبه ما هم مثل سیاسیا (سیاسی ها) عکسِ شاه رو لوله کنیم و بچپونیم تو... تا به ما هم مثل اونا برسین؟» پری بلنده زیبا و با دل و جرات و آدم قابلِ اعتمادی بود. شنیدم در جمهوری اسلامی او و چند زنِ دیگر را به جرم روسپیگری در ملاء عام اعدام کردهاند.»
در زمانی که سناتور شمس الملوک مصاحب بازداشت بود از قضا پری را به اتفاق چند زن روسپی و خلافکار به زندان می آورند و در همان سلول سناتور شمس الملوک می اندازند خانم دکتر مصاحب تعریف کرد ، این زن ( پری بلنده ) در زندان از من سوال کرد : شما را برای چه گرفتنده اند ؟ گفتم من سناتور بوده ام ! فقط از علت بازداشت من آگاه شد ، سری تکان داد و با ناراحتی گفت باز شما اقلا یک کاری کرده اید ! ما را (اشاره به زنان سر دسته) نمی دانم برای چه دستگیر کرده و به زندان آورده اند .
دستگیری و اعدام
روزنامهٔ کیهان پنجشنبه ۲۱ تیر ۱۳۵۸ در تیتر درشتی نوشتهاست: «بحکم دادگاه انقلاب اسلامی ۳ زن و ۴ مرد تیرباران شدند» در تیتر کوچکتر این خبر آمدهاست: «اسامی زنان اعدام شده: پری بلنده، ثریا ترکه و اشرف چهارچشم بود»عکسی از پری بلنده با چادر زیر این خبر چاپ شدهاست. در صفحهٔ دوم ستون پنج شرح کاملتری آمدهاست و بخشی از حکم دادگاه هم نوشته شدهاست.
دادگاه
هیچ اطلاع یا گزارشی در مورد چگونگی محاکمه و دفاعیات متهم و نحوهٔ بازداشت ارائه نشدهاست در گزارش روزنامهٔ کیهان که تنها منبع رسمی موجود است صرفا بخشی از رای صادره آمدهاست.
رای صادره
طبق گزارش روزنامه کیهان صدور حکم در شعبه اول دادگاه انقلاب اسلامی تهران پس از چندین جلسهٔ رسیدگی سری به پرونده صورت گرفتهاست. بخشی از حکم صادره در این گزارش آمدهاست: «... بجرم یک عمر فحشا و فساد و خرید و فروش دختران خردسال و زنان گولخورده و اغفال شده و دائر کردن مراکز فحشا و عشرتکدههای مختلف که موجب انحراف نسل جوان این مملکت گردیدهاید مفسدفیالارض شناخته شده به اعدام محکوم میگردید...»
نحوه اعدام
طبق گزارش روزنامهٔ کیهان چهار متهم از جمله سکینه قاسمی در ساعت یک بامداد ۲۱ تیر ۱۳۵۸ اعدام شدهاند. در گزارش خبرنگار روزنامهٔ کیهان محل و نحوهٔ اعدام ذکر نشدهاست. در تیتر خبر نوع اعدام تیرباران ذکر شدهاست اما از محل اعدام هیچ خبری ارائه نشدهاست. طبق بعضی گزارشهای غیر رسمی سکینه قاسمی جلوی کافهٔ شکوفهنو به دار آویخته شدهاست.
وی در همان روز اعدام به تاریخ ۲۱ تیر ۱۳۵۸ در گورستان بهشت زهرا خاک شد. جسد وی در «قطعه ۴۱، ردیف ۸۷، قبر ۳۵» مدفون شده است.
عفو بینالملل
قطعه ۴۱ محدودهٔ آثار بهجا مانده از قبر سکینه قاسمی در بهشت زهرا. ۱۹ بهمن ۱۳۸۶.
نام سکینه قاسمی در بین ۴۳۸ نفری است که اعدامشان در گزارش اسفند ۱۳۵۸ سازمان عفو بینالملل اعلام شدهاست.
ادبیات
«پری بلنده» در زبان عامیانه و روزمره و حتا ادبیات معاصر راه یافتهاست. برای نمونه در رمانی از هوشنگ گلشیری، در ولایت هوا میخوانیم:«پری بلنده چه تن و بدنی داشت. پشت به او استکان را میگذاشت روی پیشانیش و ریزریز چینهای دامنش را میلرزاند و دستهایش را در هوا میچرخاند و کمرش را رو به او خم میکرد و حلقه به حلقهٔ موهایش میآمد پایین تا پیشانیش میرسید به جلو سینهٔ میرزا. یا در نمایشنامهٔ هاملت با سالاد فصل نوشتهٔ اکبر رادی نام یکی از شخصیتها «پری بلنده» است.در رمان «قبیله من» میخوانیم:«-میگن تو خیابون جمشید خیلیهارو دار زدن، گفتن قاچاقچی بودن و پاندازهای شهر نو، چندتا زنم توشون بوده. -آره یکیشون میگن پری بلنده بوده، اونم شهید شد.» چند نمونه دیگر:
زبان لرزه، ناصر نجفی
گفتگوهای زندان بچه جمشید.
اسمکهایِ زندگی شعری از حسین شرنگ.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#56
Posted: 30 Aug 2013 11:29
فرخرو پارسا ( وزیر دولت شاهنشاهی و از معدومین انقلاب)
فَرُّخرو پارسای(۱۳۰۱-۱۳۵۹) نخستین زن ایرانی بود که در دوران حکومت پهلوی به مقام وزارت رسید و نیز نخستین نماینده زن مجلس شورای ملی بود. پست وی وزارت آموزش و پرورش ایران در کابینه دوم و سوم امیرعباس هویدا بود.
خانواده و تولد
وی در اسفند سال ۱۳۰۱ در باغی خارج از شهر قم به دنیا آمد.
مادر وی فخرآفاق پارسا از فعالان حقوق زنان و مدیر مجله «جهان زنان» بوده و پدرش فرخدین پارسا کارمند وزارت بازرگانی و مدیر مجلههای «اتاق بازرگانی و صنایع و معادن ایران» و «عصر جدید» بود.
وی از آن رو در شهر قم زاده شد که مادرش به دلیل نشر مقالهای با عنوان «لزوم تعلیم و تربیت مساوی برای دختر و پسر» در تبعید به سر میبرد. این مقاله اعتراضات گستردهای را در بین روحانیون آن دوران برانگیخت و موجب تبعید مادر وی گشت؛ ولی پس از تولد وی با میانجیگری میرزاحسن خان مستوفیالممالک (نخست وزیر وقت) به تهران بازگردانده شد.
زندگینامه
فرخرو پارسا تحصیلات ابتدایی خویش را در دبستان هما در تهران سپری نمود و برای ادامه تحصیل در دوره متوسطه به دانشسرای مقدماتی رفت. وی توانست دوره متوسطه را با کسب رتبه اول به پایان رسانده و به دانشسرای عالی راه یابد. او در سال ۱۳۲۱ دانشسرای عالی را با اخذ مدرک لیسانس در رشته علوم طبیعی به پایان رسانید و به دانشگاه تهران راه یافت. وی تحصیلات دانشگاهی خویش را در رشته پزشکی ادامه داد و توانست در سال ۱۳۲۹ با اخذ درجه دکترا از دانشگاه تهران فارغالتحصیل گردد.
فرخرو پارسا در سال ۱۳۲۱ با احمد شیرینسخن ازدواج کرد و از همان سال پس از اخذ مدرک لیسانس از دانشسرای عالی به تدریس در دبیرستانهای تهران پرداخت. او پس از پایان تحصیلات دانشگاهی تا مقطع دکترا، علیرغم اینکه در رشته پزشکی دانشآموخته شده بود کار طبابت را رها کرد و ترجیح داد که به کار فرهنگی بپردازد؛ بدین ترتیب او در وزارت فرهنگ آن دوران مشغول به کار شد.
وی در سال ۱۳۳۳خ به همراه تنی چند از همکارانش «انجمن بانوان فرهنگی» را برای دبیرستانهای دخترانه آن دوران تأسیس نمود و در سال ۱۳۳۵خ به عنوان یکی از اعضای هیات رئیسه «شورای همکاری جمعیتهای بانوان ایرانی» انتخاب شد.
فرخرو پارسا همچنین نخستین مدیر کل زن در ایران بود. در سال ۱۳۳۹ با آغاز به کار دانشگاه ملی ایران، وی عهدهدار سِمَت مدیر کلی دبیرخانه دانشگاه ملی ایران شد. انتصاب یک زن به این سمت، اعتراضات زیادی را در محافل اداری، فرهنگی و سیاسی تهران به راه انداخت ولی مقامات دانشگاه توانستند از برکناری فرخرو پارسا جلوگیری کنند.
وزارت
او در سال ۱۳۴۷ به عنوان وزیر آموزش و پرورش انتخاب شد. در هنگام وزارت وی محمد بهشتی و محمدجواد باهنر در امر تهیه کتابهای درسی از مشاورین فرخرو پارسا و از حقوقبگیران آن وزارتخانه بودند. مرکز اسلامی هامبورگ سالها زیر نظر محمد بهشتی از فرخرو پارسا بودجه دریافت میکرد. محمد بهشتی حتی از طرف همان وزارتخانه به ماموریتهایی، از جمله به آبادان، فرستاده شد.محمدجواد باهنر نیز از وزارت آموزش و پرورش تحت وزارت فرخرو پارسا امتیاز تاسیس چند مدرسه ملی مذهبی را گرفته بود که در نقاط مختلف تهران قرار داشتند.
محاکمه و اعدام
فرخ رو پارسا در محکمه
پس از انقلاب ۱۳۵۷ خورشیدی، وی با اتهاماتی چون: «حیف و میل اموال بیت المال و ایجاد فساد در وزارت آموزش و پرورش و کمک به نشو و نمای فحشا در آموزش و پرورش و همکاری موثر با ساواک و اخراج فرهنگیان انقلابی از وزارت فرهنگ ایران و غیره...»در دادگاه انقلاب اسلامی شعبه تهران به ریاست صادق خلخالی محاکمه شد و به عنوان «مفسد فی الارض» (عامل فساد بر روی زمین) در تاریخ ۱۸ اردیبهشت سال ۱۳۵۹ برابر با ۸ مه سال ۱۹۸۰ اعدام گردید.
کتاب سرگذشت
منصوره پیرنیا در کتاب ''خانم وزیر'' که با عکسها و اسناد همراه است پس از شرحی مفصل از خانواده فرخرو پارسای بر اساس خاطرات، دست نوشتهﮬا، مصاحبهها و یادماندهﮬای دیگران به سرگذشت وی میپردازد
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ارسالها: 24568
#57
Posted: 3 Sep 2013 00:04
اوریانا فالاچی ( روزنامهنگارمنتقد نویسنده مصاحبه گر سیاسی )
اوریانا فالاچی (به ایتالیایی: Oriana Fallaci) (۲۹ ژوئن ۱۹۲۹- ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶) روزنامهنگار، نویسنده و مصاحبه گر سیاسی برجسته ایتالیایی بود که در شهر فلورانس متولد شد و در سن ۷۷ سالگی در همان شهر درگذشت. وی در دوران جنگ جهانی دوم به عنوان یک چریک ضد فاشیسم فعالیت میکرد. آنچه بیش ار هر چیز به معروفیت وی کمک نمود، مجموعه مصاحبههای مفصل و مشهور او با رهبران سرشناسی همچون محمدرضا پهلوی، یاسر عرفات، ذوالفقار علی بوتو، روحالله خمینی، ایندیرا گاندی، معمر قذافی و هنری کیسینجر بود.
در متن این مقاله از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است در آینده مورد چالش قرار گیرند و زدوده شوند.
اوریانا فالاچی در ۲۹ ژوئن سال ۱۹۲۹ در زمان زمامداری موسولینی در فلورانس به دنیا آمد. نه ساله بود که جنگ جهانی دوم شروع شد و پدر او که از موسولینی نفرت داشت، وارد جنبش مقاومت زیرزمینی گردید. اوریانا هم گرچه بعدها نوشت که دوطرف جنگ تفاوت چندانی نداشتند اما به پدر کمک میکرد و تا پایان جنگ تجربههای وحشتناکی را پشت سر گذاشت. هنوز بیست ساله نشده بود که نوشتن در روزنامهها را آغاز نمود و به قول خودش قدرت واژهها را کشف کرد. به خاطر قدرت بیان بالا، درک خاص سیاسی، جسارت فوق العاده به سرعت از نویسنده ستون کوچکی در یک روزنامه محلی، به خبرنگاری بینالمللی که برای تعدادی از معتبرترین نشریات اروپا قلم میزد تبدیل شد. هر جای دنیا که در آن زمان کانون خبری و رسانهای جنگ قدرت بین زورمداران میبود او را به خود جذب می کرد.
فالاچی در پی سالها فعالیت حرفهای خود، موفق به دریافت جوایز معتبر بسیاری (از جمله مدال طلای تلاش فرهنگی برلوسکونی، جایزه آمبرگنو درو؛ معتبرترین جایزه شهر میلان، جایزه آنی تیلور مرکز مطالعات فرهنگ عامه نیویورک و...) شد. او همچنین یک بار کاندیدای دریافت جایزه نوبل ادبیات گشت.
در ایران نام اوریانا فالاچی در اواخر دهه چهل شمسی (دهه شصت میلادی) با ترجمه آثار وی علیه جنگ ویتنام و حکومتهای دیکتاتوری باقیمانده در اروپا (یونان، اسپانیا و پرتغال) مطرح گردید. وی یک بار در سال ۱۳۵۱ برای مصاحبه با شاه سابق و بار دیگر در سال ۱۳۵۸ برای مصاحبه با آیتالله خمینی و مهندس بازرگان به ایران سفر کرد. این مصاحبهها، آخرین بار در سال ۱۳۸۳ همراه با مصاحبه معمر قذافی، آریل شارون و لخ والسا در ایران منتشر شد.
اوریانا فالاچی که به لحاظ عقاید سیاسی از چپ بریده و راستگرا محسوب میشد[نیازمند منبع]، از نظر مذهبی یک «ملحد مسیحی» به شمار میآمد؛ زیرا او ظاهراً به خدا ایمانی نداشت، اما گهگاهی تمایلاتی را به مسیحیت نشان میداد. به عنوان نمونه او در اگوست ۲۰۰۵ با پاپ بندیکت شانزدهم دیدار کرد.
او هنگامی که فهمید به نوعی سرطان قابل کنترل دچار است تصمیم گرفت دیگر کتاب ننویسد و بقیه عمر را به استراحت بپردازد. او با نگاه ویژهای که به زندگی داشت (که نه خدا را قبول داشت و نه خلقت تصادفی جهان و نه هیچ تئوری دیگری از لائیکها و دیگر دانشمندان دین گریز) گوشه گیرانه در آپارتمانش در نیویورک و ویلایش در توسکانی ایتالیا به زندگی مشغول بود. زمانی که حادثه یازده سپتامبر روی داد، اوریانا نتوانست در برابر این وسوسه بزرگ مقاومت کند. کتابی در اکتبر ۲۰۰۲ از او به چاپ رسید به نام خشم و غرور که در آن خواهان نابودی آنچه امروزه به نام اسلام مطرح است شدهاست. انتشار این کتاب سبب شد که فالاچی در سن هفتاد و دو سالگی آرامش خود رااز دست بدهد و مجبور باشد همواره تحت محافظت نیروهای پلیس قرار بگیرد. همچنین این کتاب پیگردهایی را برای نویسندهاش به دنبال داشت. اما تمام این مسایل حاشیهای مانع از فروش بالای این کتاب در سال ۲۰۰۲ در ایتالیا نشد.
مسلمانان در ایتالیا و فرانسه پس از انتشار این کتاب او را تهدید به مرگ کردند. اما پاسخ او این بود که: «من از نه سالگی با درد و مرگ دست و پنجه نرم کردهام. در ویتنام، در لبنان، مکزیک، بولیوی و یا هر جای دیگر. اما از سال ۱۹۹۲ که زیر تیغ جراحی برای بهبود سرطان سینه قرار گرفتهام هر روز میمیرم.»
اوریانا فالاچی، در ۱۵ سپتامبر ۲۰۰۶، در سن هفتاد و شش سالگی در بیمارستانی در شهر فلورانس ایتالیا، بر اثر ابتلا به سرطان درگذشت.
آثار
در متن این مقاله از هیچ منبع و مأخذی نام برده نشدهاست. شما میتوانید با افزودن منابع برطبق اصول اثباتپذیری و شیوهنامهٔ ارجاع به منابع، به ویکیپدیا کمک کنید. مطالب بدون منبع ممکن است در آینده مورد چالش قرار گیرند و زدوده شوند.
در سالهای دهه شصت اوریانا یک سال در ویتنام و مکزیک زندگی کرد و کتابی با عنوان زندگی، جنگ و دیگر هیچ نوشت که نگاهی است آگاه بر پشت سنگر جنگ، بر اجتماعی که آتش و باروت، از انسان جزمشتی گوشت دریده ازهم و لاشهای خون آلود و کبود، چیزی بر جای نمیگذارد. او این کتاب را در پاسخ خواهر کوچکش که میپرسید «زندگی یعنی چه؟» نوشت. کتاب با نثر خاص اوریانا و بسیار خشن، گاهی خوشبینانه و گاهی بسیار بدبینانهاست. این کتاب جوایز زیادی را برای او به ارمغان آورد.
کتاب مهم دیگرش با نام مصاحبه با تاریخ در سال ۱۹۷۴ به چاپ رسید که مجموعه مصاحبههای او با شخصیتهای بزرگ سیاسی است. تنوع این اشخاص و سبک و جسارت مصاحبه گری او برایش شهرتی فوق العاده به بار آورد.
در همین دوران سالهایی را با یک انقلابی یونانی به نام الکساندر پاناگولیس زندگی کرد و پس از کشته شدن وی در سال ۱۹۷۶، کتابی درباره او به نام «یک مرد» نوشت. از کتابهای دیگر او میتوان به پنه لوپه به جنگ میرود، نامه به کودکی که هرگز زاده نشد که فریادی است از خشم نسبت به آنچه بر سر بشر آمده در عین حال از عشق مادر شدن میگوید. کتاب کوچکی که از نخستین سطر تا انتها سرشار از احساس شادی، ترس، مهربانی، یاس، خشم، امید، افسردگی و اضطراب است. شاید بحث اصلی کتاب سقط جنین باشد اما به طور کلی تمام دیدگاههای موجود در باره زن را توجیه میکند. کتاب دیگر او اگر خورشید بمیرد نام دارد که به مشاهداتش از آمریکا بر میگردد.این کتاب سوگنامه ایست در رثای از دست رفتن خوبیها، یا بهتر بگویم مجموعه سوالاتی است که از خواننده سوال میکند اگر خوبیها بمیرد چه خواهد شد. «اگر خدا بخواهد...» که بیشتر شبیه یک رمان است در سال ۱۹۹۱ چاپ شد. داستان آن در بیروت میگذرد و راجع به جنگهای داخلی لبنان است و نیم نگاهی نیز به جنگ خلیج فارس دارد.
در کتاب خشم و غرور که دراکتبر ۲۰۰۲ به چاپ رسید، فالاچی اسلام را هدف قرار میدهد و آن را به کوهستانی تشبیه میکند که ۱۴۰۰ سال است تکان نخورده، با غارهایی در ضلالت بی انتها که هیچ دری به سوی فتوحات تمدن جدید نگشودهاست. او همچنین پیشوایان اسلامی را به مخالفت با مظاهر تمدن متهم مینماید.
کتابشناسی
جنس ضعیف
زندگی، جنگ و دیگر هیچ
نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ۱۹۷۵
مصاحبه با تاریخ ۱۹۷۶
یک مرد ۱۹۷۹
اگر خورشید بمیرد - دربارهٔ برنامه فضایی امریکا
خشم و غرور ۲۰۰۱
سکس بی مصرف:سفر حول زن ۱۹۶۱
هفت گناه هالیوود ۱۹۵۸
پنه لوپه به جنگ میرود ۱۹۶۲
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#58
Posted: 8 Sep 2013 17:55
هیلاری کلینتون (وزیر امور خارجه سابق آمریکا )
رقابت درون حزبی برای نامزدی مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا در انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۰۸ آمریکا
هیلاری رودهام کلینتون (زاده ۲۶ اکتبر ۱۹۴۷ در ایالت ایلینوی) (نام تولد: هیلاری دایان رودهام) وزیر سابق امور خارجهٔ آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر بیل کلینتون، چهل و دومین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا و بانوی اول ایالات متحده از سالهای ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ بودهاست. است.
او از سوی مجلهٔ فوربس به عنوان پنجمین زن قدرتمند جهان در سال ۲۰۱۲ انتخاب شد.
زندگینامه
وی فرزند نخست دروتی و هیو رودهام بود. هیلاری و برادرانش تونی وهیو در بریج پارک در حومه شهر شیکاگو در ایالت ایلینوی رشد یافت.
بعد از پایان تحصیلات در کالج ولزلی در رشته علوم سیاسی درسال ۱۹۶۹ وارد مدرسه حقوق دانشگاه ییل شد، و در این مکان برای نخستین بار با بیل کلینتون آشنا شد. او در سال ۱۹۷۳ دکترای حقوق را از همین دانشگاه دریافت کرد.
بعد از مدتی در آرکانزاس در کنار بیل کلینتون که فعالیت زیادی را برای تبدیل شدن به یک سیاستمدار حرفهای آغاز کرده بود مشغول شد.
بیل کلینتون و هیلاری در سال ۱۹۷۵ با هم ازدواج کردند. هیلاری در سال ۱۹۷۶ عضو هیئت علمی دانشکده حقوق دانشگاه آرکانسا و همچنین عضو موسسه حقوقی (Rose law) شد.
در سال ۱۹۷۴ در اوج رسوایی واترگیت، هیلاری به عنوان دستیار کمیتهٔ قضایی کاخ سفید که پیرامون ریچارد نیکسون تحقیق میکرد مشغول کار شد.
در سال ۱۹۸۰ بیل و هیلاری صاحب دختری به نام چلسی شدند.
در این موقع همسرش بیل کلینتون به عنوان دادستان کل و بعد از مدتی فرماندار آرکانزاس انتخاب شد هیلاری به مدت ۱۲ سال بانوی اول آرکانزاس بود. او همچنین هوادار سرسخت تامین رفاه برای کودکان و آموزش و پرورش مناسب و استاندارد بود.
با انتخاب بیل کلینتون به عنوان ریاست جمهوری، هیلاری، بانوی اول کشور شد. او همچنان فعالیتهای عامالمنفعهٔ خود را ادامه داد در سال ۱۹۹۳ مسئول گروه ویژه با نام (Health Care Reform) که وظیفه اصلاحاتی را در بخش سلامت جامعه را بر عهده داشت انتخاب شد.
در سال ۲۰۰۰ هیلاری کلینتون به عنوان سناتور ایالت نیویورک انتخاب شد او یکی از اولین زنان منتخب در مجلس سنای ایالات متحده آمریکا بود.
خانم هیلاری از سال ۱۹۹۳ تا ۲۰۰۱ صاحبخانهٔ کاخ سفید و بانوی نخست ایالات متحده بود. پیش از آن وی سمت بانوی نخست ایالت آرکانزاس را نیز داشت و در آن ایالت وکیلی مهم به شمار میرفت.
وی از اعضای میانهروی حزب دموکرات ایالات متحده آمریکا است.
هیلاری کلینتون پس از یک مبارزه انتخاباتی درون حزبی که ۱۸ ماه به طول انجامید، در تاریخ ۷ ژوئن ۲۰۰۸ اعلام کرد که به تلاشهای خود برای احراز سمت اولین رئیس جمهور زن آمریکا پایان داده است و از باراک اوباما برای احراز مقام ریاست جمهوری ایالات متحده آمریکا حمایت کرد.
در اول دسامبر سال ۲۰۰۸ باراک اوباما به طور رسمی هیلاری کلینتون را به عنوان وزیرخارجه دولت خود معرفی کرد
کلینتون در یکی از مصاحبههای خود با بی بی سی فارسی و صدای امریکا به حمایت ایالات متحده از تجمعات سیاسی داخلی ایران پرداخت و گفت: «از درون جنبش اعتراضی این صدا شنیده میشد که امریکا باید مواظب باشد که طوری عمل نکند که عامل و حامی اصلی این جنبش جلوه کند چون اعتبار جنبش و امنیت هواداران آن به خطر میافتد. مثلاً در لیبی، مخالفان قذافی اعلام کردند که از هرگونه حمایت خارجی استقبال میکنند و ما هم حمایت کردیم، اما رهبران اعتراضات ایران چنین استقبالی نمیکردند."
وی در سفر ماه می ۲۰۰۹ پرزیدنت اوباما به خاورمیانه در بازدید از مسجدی در مصر با احترام به فرهنگ اسلامی، روسری به سر کرد.
بستری شدن در بیمارستان
او در روز ۳۱ دسامبر ۲۰۱۲ در بیمارستان پِرزبیترین نیویورک به دلیل عارضه لخته خونی بستری شد. او هم چنین اواسط ماه دسامبر هنگامی که در خانه تنها بود به دلیل درمان یک ویروس معده دچار بیهوشی شد. درمان وی روز ۱۳ دسامبر آغاز و از او خواسته شد تا سفر به آفریقای شمالی و خاورمیانه که برای هفته بعد از آن تنظیم شده بود را لغو کند. وی همچنین ناچار شد تا حضور در جلسه استماع کنگره برای بررسی حمله روز ۱۱ سپتامبر به دفتر دیپلماتیک آمریکا در بنغازی را لغو کند. این نشست قرار بود روز ۲۰ دسامبر برگزار شود.وی در تاریخ چهارشنبه ۱۴ دی ۱۳۹۱ نیز از بیمارستان مرخص شد. تیم پزشکان معالج وزیر خارجه آمریکا نسبت به روند بهبودی او ابراز خوشبینی کرده است.
کناره گیری از کار
هیلاری کلینتون روز جمعه اول فوریه ۲۰۱۳ به طور رسمی از سمت خود به عنوان وزیر خارجه آمریکا کناره گیری کرد. جان کری در کابینه جدید باراک اوباما جایگزین خانم کلینتون شده است. به گزارش آسوشیتدپرس، هیلاری کلینتون ساعاتی پیش از کناره گیری در نامهای به باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، از حمایتهای وی تقدیر کرد. در مراسمی که در لابی اصلی وزارت خارجه آمریکا برگزارشد، هیلاری کلینتون با کارمندان و کارکنان این وزارتخانه خداحافظی کرد. هیلاری کلینتون در این مراسم گفت:«من به کارهایی که انجام دادهایم بسیار مفتخرم. البته ما در دوره زمانی بسیار پیچیده و خطرناکی زندگی میکنیم، همانطور که دیدیم دوباره همین امروز سفارت ما در آنکارا مورد حمله قرار گرفت.»
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند
ویرایش شده توسط: andishmand
ارسالها: 24568
#60
Posted: 21 Oct 2013 15:19
کاترین، دوشس کمبریج ( همسر پرنس ویلیام دوک کمبریج )
کاترین، دوشس کمبریج (به انگلیسی: Catherine, Duchess of Cambridge) (کاترین الیزابت «کیت» میدلتون; زاده ۹ ژانویه ۱۹۸۲) همسرشاهزاده ویلیام، دوک کمبریج است. از وقتی که نامزدی آنها شروع شد، کاترین از طرف رسانهها مورد توجه شدید قرار گرفت و البته این گمان بوجود آمد که آنها در نهایت ازدواج خواهند کرد. در ۱۶ نوامبر ۲۰۱۰، دفتر شاهزاده ویلیام رسماً نامزدی آنها را اعلام کرد و قرار شد که تاریخ عروسی ۲۹ آوریل ۲۰۱۱ باشد.
میدلتون در شهرستان بارکشایر بزرگ شد. پس از اتمام مدرسه به کالج مارلبرو رفت و پس از آن وارد دانشگاه سنت اندروز شد. در آنجا با شاهزاده ویلیام که او نیز در ۲۰۰۱ مشغول درس خواندن در آن دانشگاه بود آشنا شد. با آغاز رابطهٔ ایندو، رسانهها هم لحظه لحظه آنها را زیر نظر داشتند. کاترین عنوان کرده بود که رسانهها او را اذیت میکنند. در آوریل ۲۰۰۷ منعکس شد که آنها از هم جدا شدند. آن دو به دوستی با هم ادامه دادند و در اواخر ۲۰۰۷ دوباره به هم پیوستند. از آن موقع تا به حال، کاترین در بسیاری از مراسم سطح بالای سلطنتی شرکت کردهاست. او بخاطر سلیقهٔ خوبش در مُد مورد تحسین قرار گرفت. همچنین در لیست «خوشپوشان» نیز قرار دارد.
زندگینامه
کاترین در سال ۱۹۸۲ در شهرستان بارکشایر در انگلستان به دنیا آمد. مادرش مهماندار هواپیما و پدرش برنامهریز پرواز هواپیماها در خطوط هوایی بریتیش ایرویز بود. والدینش در ۲۱ ژوئن ۱۹۸۰ ازدواج کردند. آن دو با هم یک فروشگاه پستی سفارش لوازم تزئینی برای مهمانی برپا کردند و از این راه میلیونر شدند. کاترین یک خواهر و یک برادر دارد. نام خواهرش «فیلیپا» است که همه او را «پیپا» صدا میکنند، و برادرش «جیمز ویلیام» است. پیپا که از دانشگاه ادینبرا در اسکاتلند فارغ التحصیل شده، پس از نامزدی خواهرش مورد توجه رسانهها قرار گرفت.
تحصیلات
کاترین در دانشگاه سنت اندروز در اسکاتلند واقع در شمال بریتانیا تحصیل میکرد. او در رشتهٔ تاریخ هنر درس میخواند و با شاهزاده ویلیام آشنا شد. وی با نمرات عالی فارغ التحصیل شد.
رابطه با شاهزاده ویلیام
کاترین ارتباط عمیقی با شاهزاده ویلیام به عنوان دوستدخترش داشت و پس از آن توجه رسانهها در سراسر دنیا را به خود جلب کرد. عکس او اغلب روی جلد مجلهها چاپ میشد. در ۱۷ اکتبر ۲۰۰۷ او توسط وکیلش از رسانهها شکایت کرد و گفت که آنها اذیتش میکنند. او میگوید کار خیلی خاصی انجام نداده که این همه مورد توجه رسانه قرار گرفته.
در فوریهٔ ۲۰۰۶ عنوان شد که کاترین تحت محافظت ۲۴ ساعتهٔ سازمان امنیت سلطنتی و دیپلماتیک قرار گرفته. این موضوع به گمانه زنیها دربارهٔ اینکه او و ویلیام به زودی نامزد میشوند، قوت بخشید چون اگر غیر از این بود، سرویس امنیت از او محافظت نمیکرد. در آن زمان هیج نامزدی اتفاق نیفتاد و محفظت دیگر شامل حال او نمیشد.
در جشن تولد ۲۵ سالگیش در ژانویهٔ ۲۰۰۷، شاهزاده ویلیام و شاهزاده چارلز از طرف وکیل کیت مورد تهدید شکایت قرار گرفتند. دو گروه روزنامه گاردین و نیویورک تایمز مانع از چاپ عکسهای خصوصی کاترین که توسط خبرنگاران سمج گرفته شده بود، شدند. او حداقل در یک مراسم رسمی به عنوان مهمان سلطنتی شاهزاده ویلیام شرکت کرده که رژهٔ سلطنتی در ۱۵ دسامبر ۲۰۰۶ بود.
جدا شدن و دوباره پیوستن
در ۱۴ آوریل ۲۰۰۷ روزنامهٔ «سان» که در گروه روزنامهٔ تایمز قرار دارد، عنوان کرد که کاترین و ویلیام از هم جدا شدند. این خبر وقتی تحکیم یافت که بیبیسی نیز در ادامهٔ روز عنوان کرد که آن دو در سفری که با هم به سوئیس رفته بودند، تصمیم گرفتند که جدا شوند. کاخ سلطنتی فقط یک نظر دربارهٔ جدایی ویلیام و کاترین داد و در ادامه گفت که دربارهٔ زندگی خصوصی شاهزاده ویلیام نظر نمیدهند. روزنامهها دلایلی برای این جدایی میآوردند ولی منابعشان نامشخص بود. روزنامهٔ سان از قول دوستان صمیمی آن زوج اعلام کرد که کاترین به این علت ناراحت است که اعتقاد دارد ویلیام به او توجه کافی را ندارد. روزنامهها عنوان میکردند که ویلیام وقتش را با زنهای دیگر پر میکند و همچنین میگفتند که شاهزاده ویلیام که در آن زمان ۲۴ سال داشت، میگوید الان برای ازدواج زود است.
روزنامهٔ «دیلی میل» اعضای خانواده سلطنتی را مقصر دانست و گفت برای ازدواج کاترین و ویلیام عجله نکنید و بگذارید ویلیام از زندگی مجردیش در ارتش لذت ببرد. این منبع در ادامه گفت که دوست ویلیام او را تشویق کرده که بیاهمیت به دخترها نزدیک شود و اینکه درخواست کاترین برای توجه بیشتر ویلیام به او بی مورد است. در ژوئن ۲۰۰۷ آن دو بر این مطلب که فقط دوستان صمیمیاند، پافشاری میکردند؛ گرچه رسانهها از بهم پیوستن آن دو خبر میدادند. کاترین و خانوادهاش در کنسرتی که برای مادر مرحوم ویلیام، دایانا، شاهدخت ولز، برپا شده بود شرکت کردند. آنها و ویلیام با دو ردیف فاصله نشستند. با دخالت شاهزاده فنلاند سانتاویچ این دو دوباره به هم رسیدند.
پس از آن، کاترین و ویلیام در عموم با هم دیده شدهاند و روزنامههایی مانند دیلیمیل و بیبیسی عنوان کردند که «آتش روابط آنها دوباره روشن شده». در ۲۰۰۸ کاترین همراه ویلیام در جشنی که به مناسبت دریافت نشان بالهای خلبانی ویلیام در کالج نیروی هوایی پادشاهی بود، شرکت کرد.
ازدواج و لقب
در نوامبر ۲۰۱۰ کاخ سلطنتی اعلام کرد که کاترین و ویلیام در آوریل ۲۰۱۱ وصلت خواهند کرد. آن دو در اکتبر ۲۰۱۰ طی سفر ده روزهای که به مناسبت دریافت مدرک پرواز هلیکوپتر ویلیام با هم به کنیا واقع در شرق آفریقا رفته بودند، نامزد شدند. این رسم وجود دارد که وقتی اعضای سلطنتی ازدواج میکنند، به طور نمادین نام قلمرویی را صاحب میشود. نام قلمرویی که ملکه الیزابت دوم پس از ازداج برای ویلیام انتخاب کرد «کمبریج» است. بدین ترتیب ویلیام لقب «دوک کمبریج» و همسرش کاترین لقب «دوشس کمبریج» را دریافت کردند.
طبق قرارداد، فرزند پسر یا نوهٔ پادشاه لقب «والاحضرت» را دریافت میکند. اگر ویلیام پس از ازدواج لقب والاحضرت دریافت کند، کاترین نیز این لقب را دریافت میکند؛ مگر اینکه ملکه رأی مخالف بدهند. بنابراین کاترین لقب «والاحضرت شاهزادهٔ ویلیام» را دریافت میکند. در صورتی که ویلیام این لقب را دریافت نکند، کاترین به عنوان «والاحضرت دوشس (یا هر لقبی در این سطح)» دریافت میکند. پس از برگزاری مراسم ازدواج ملکه بریتانیا به او و شوهرش، شاهزاده ویلیام لقب دوشس و دوک کمبریج رااعطا کرد.
مراسم عروسی
در ۲۹ آوریل ۲۰۱۱ کاترین میدلتون با شاهزاده ویلیام مراسم ازدواج با شکوهی را جشن گرفتند.
بارداری
در ۳ دسامبر ۲۰۱۲، کاخ سنت جیمز اعلام نمود که دوشس حامله است و منتظر اولین فرزندش میباشد و به علت استفراغ تند بارداری در بیمارستان خصوصی شاه ادوارد هفتم در لندن بستری شده که سه روز در آن جا ماند. در ۱۴ ژانویه، کاخ سنت جیمز اعلام کرد که انتظار میرود نوزاد در ژوئیه به دنیا آید و حال دوشس هم رو به بهبود است.
در ژانویهٔ ۲۰۱۳، ملکه نامه ای جدید صادر کرد که بر طبق آن اگر فرزند دوک و دوشس کمبریج دختر باشد، لقب شاهدختِ پادشاهی متحده و عنوان والاحضرتِ سلطنت را دریافت خواهد کرد. این مسئله برای تمام فرزندانی که دوک و دوشس کمبریج در آینده خواهند داشت، صدق میکند.
در ۲۲ ژوئیهٔ ۲۰۱۳، پس از آغاز درد اولیهٔ زایمان، دوشس کمبریج به بیمارستان سنت مری منتقل شد. او در آن روز، نوزاد پسری را با وزن ۸ پوند و ۶ اونس (۳.۸۰ کیلوگرم) در ساعت ۱۶:۲۴ به وقت محلی به دنیا آورد.
در نوامبر ۲۰۰۶، کاترین یک موقعیت شغلی در فروشگاههای زنجیرهای لباس «جیگسا» عهده دار شد. در سپتامر ۲۰۰۷ اعلام شد که کاترین، از شغلش در فروشگاه لباس استعفا داده و میخواهد به عنوان یک عکاس حرفهای فعالیت کند. بعدها عنوان شد که کاترین تحت تعلیم عکاس سرشناش جهانی «ماریو تستینو» که تعداد زیادی عکس از پرنسس دایانا و پسرانش گرفته، قرار دارد. ماریو اعلام کرد که قرار نیست کاترین برای او کار کند. همچنین شایع شد که کاترین و ویلیام در حال زندگی با هم در خانهٔ سلطنتی در لندن هستند که این خبر توسط خانهٔ سلطنتی تکذیب شد.
در ماه مه ۲۰۰۸ میدلتون در مراسم عروسی پسرخالهٔ ویلیام شرکت کرد ولی ویلیام طی اعلام قبلی نتوانست در این مراسم حاضر شود. او در حال انجام عملیات نظامی در ارتش بود. در ۲۸ فوریهٔ ۲۰۱۰ نیویورک تایمز عنوان کرد که کاترین از یک عکاس به دلیل تجاوز به حریم خصوصی، شکایت کرده. این عکاس عکسهایی از کاترین در کریسمس گرفته. البته این عکسها هیچ وقت در بریتانیا منتشر نشد. در سپتامر ۲۰۱۰ کاترین دیگر آن عکاس را تحت تعقیب قرار نداد.
تندیس مد
کاترین در بسیاری از لیستهای خوش پوشان دنیا قرار گرفته و طبق انتخاب «دیلی تلگراف» به عنوان «متعهدترین نوظهور» در لیست ۲۰۰۶ برندهها و بازندهها قرار گرفته. او توسط «تاتلر» در سال ۲۰۰۷ رتبهٔ هشتم در لیست ده تندیس برتر مد انتخاب شد. او همچنین در مجله مردم درسال ۲۰۰۷ و ۲۰۱۰ در لیست خوش پوشان جای گرفت. در ژوئن ۲۰۰۸ وبگاه Style.com کاترین را به عنوان تندیس زیبایی ماه انتخاب کرد. او در جشنوارهٔ غرور در لیست خوش پوشان بینالمللی قرار گرفت.
القاب کامل کاترین بعد از ازدواجش هستند: والاحضرتِ سلطنت شاهدخت ویلیام، دوشس کمبریج، کنتس استراتِرن، بارونس کَریکفِرگِس.
بی تو
اینجا همه در حبس ابد تبعیدند
سالها، هجری و شمسی، همه بی خورشیدند